سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روسیه در انتظار تغییرات


خسرو صدری


• روسیه هم اینک، بزرگترین بازنده بحران مالی جهانی است و دن کیشوتی را میماند که پیکر نحیفش تاب و توان حمل سلاح های سنگینش را ندارد. منابع طبیعی نفت و گاز هم در این کشور، صندوق جواهر مرد گرسنه ای را میماند که دیگران تنها با شرایط خود حاضر به خرید آن هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ آبان ۱٣٨٨ -  ٣۰ اکتبر ۲۰۰۹


 
روسیه، پس از فروپاشی شوروی، کماکان نقش نسبتا مهمی در عرصه سیاست جهانی بازی میکند و روابط استراتژیک آن با ج.ا.ا نیز بر کسی پوشیده نیست. آن گونه که در حال حاضر نه فقط برای ج.ا.ا بلکه همچنین برای روسیه، این ارتباطی منحصر به فرد است. از این رو آشنایی با مسائل و مشکلات سیاسیش، برای ما نیز دارای اهمیت می باشد.

"سرنوشت روسیه"، " فروپاشی روسیه"، "مشکلات ژئوپولیتیکی روسیه" و نظایر آن، عناوینی هستند که اینک سال هاست بیش از هر عنوانی در وسائل ارتباط جمعی این کشور مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. بسیاری با آمدن ولادیمیر پوتین و اتخاذ سیاست های قاطعانه او، گمان کردند شاید روند سقوط پرشتاب در عرصه های مختلف زندگی این کشور متوقف خواهد شد ولی چنین نشد. روسیه هم اینک، بزرگترین بازنده بحران مالی جهانی است و دن کیشوتی را میماند که پیکر نحیفش تاب و توان حمل سلاح های سنگینش را ندارد. منابع طبیعی نفت و گاز هم در این کشور، صندوق جواهر مرد گرسنه ای را میماند که دیگران تنها با شرایط خود حاضر به خرید آن هستند. تارنمای "نیزاویسیمایا گازیتا" در بخش علمی خود، ۲٨ آوریل ۲۰۰۴ مینویسد: ...قیمت نفت همیشه بالا نخواهد ماند و در جهان تک قطبی، در صورت لزوم، آن را برای اعمال فشار پایین خواهند آورد.
روسیه اینک در آستانه تغییرات مهم در جهت محدود شدن حوزه نفوذ سیاسی و شاید جغرافیایی قرار دارد. این که کدام یک از سناریو های مطرح، آینده اش را رقم خواهد زد، به عوامل گوناگون از جمله شیوه تعامل سیاستمداران خود این کشور با جهان وابسته است.
برای آشنایی با پیش بینی کارشناسان سیاسی در مورد آینده روسیه، به نمونه هایی که بیشتر مورد توجه مطبوعات این کشور قرار گرفته است، اشاره خواهد شد:

گزارش سالیانه سازمان "سیا" موسوم به Global Trends، منتشره در آوریل ۲۰۰۴، در مطبوعات روسیه بازتاب گسترده ای یافت.
"پراودا" ۲٨ آوریل ۲۰۰۴: "سیا پیش بینی می کند که تا سال ۲۰۱۵ روسیه به ٨-۶ کشور مستقل تقسیم خواهد شد."
"سنت آزیا" ۰۱ می ۲۰۰۴ : "سیا: روسیه تا ۱۰ سال دیگر بدین شکل وجود نخواهد داشت."
"کامسامولسکایا پراودا" ٣۰ آوریل ۲۰۰۴: "...طبق این گزارش ۴ دولت مستقل در سیبری و چندین دولت در روسیه غربی ایجاد خواهد شد".
رادیو "اکو ماسکوی" به دنبال یک نظرسنجی در باره این گزارش اعلام کرد که "۷۱ درصد، یعنی ٣٣٨۰ نفر از سوال شوندگان، خطر فروپاشی روسیه را جدی میدانند.
گزارش مذکور نه تنها در آن تاریخ، تقریبا در تمام مطبوعات و سایت های اینترنتی روسیه بازتاب یافت، بلکه همچنان تا امروز نیز در تجزیه و تحلیل ها، مورد استناد قرار میگیرد.
مرکز پژوهشی معتبرThe Fund for Peace and… در نوامبر ۲۰۰۵ روسیه را در زمره ۶۰ کشوری که خطر فروپاشی تهدیدشان می کند، ارزیابی کرد.
۵ فوریه ۲۰۰۹، جیم راجرز، مدیر "راجرز هولدینگز"، که برای سرمایه گذاری به مسکو دعوت شده بود، در مصاحبه مطبوعاتی میگوید: "روسیه بی ثبات است و ممکن است تکه پاره شود." این سخنان بازتاب وسیعی در رسانه ها داشت.
۲۴ فوریه ۲۰۰۹، "ماسکوفسکی کامسامولتس"، مقاله ای از "ولادیمیر چوترین"، با عنوان "پیش بینی مرگ روسیه" به چاپ میرساند: "... سیا پیش بینی کرده است که کشور ما به چند قسمت تقسیم خواهد شد....نه فقط آمریکایی ها، بلکه کارشناسان خودی نیز معتقدند که حال دیگر نغمه فروپاشی روسیه به گوش می رسد. دیر یا زود، ۲۰٣۰-۲۰۱۵ یا ۲۰۵۰، روسیه به ۶ تا ٨ کشور مستقل تقسیم خواهد شد. ...مادلین آلبرایت، وزیر خارجه سابق آمریکا علنا گفت: این سیبری آباد نشده، با نفت و گاز بدون بهره برداری اش، میراث جامعه جهانی است".
چوترین، در ادامه سوء مدیریت، وضع بد اقتصادی و ارتش ضعیف را عامل اصلی روند فروپاشی می نامد.
"ایتارتاس-اورال"، ۲٨ سپتامبر ۲۰۰۹، سخنان سرهنگ ایواشف در کنفرانس سراسری، تحت عنوان "مسائل امنیتی ژئوپولیتیک روسیه" را منتشر کرده است. سرهنگ لئونید ایواشف، کارشناس مشهور مسائل ژئوپولیتیک، مدیر سابق بخش اداری وزارت دفاع اتحاد شوروی، مدیر اداره همکاری های نظامی بین المللی ستاد مرکزی نیروهای نظامی روسیه، مولف کتب و جزوات زیاد در مورد تهدیدات امنیتی و ژئوپولیتیک است.
او در سخنرانی خود، به انتقاد شدید از آنچه او حماقت، دروغ گویی، فرومایگی و بی صلاحیتی مسئولان وزارت دفاع روسیه خواند، میپردازد و از جمله میگوید: "...روسیه امروز نمی تواند جای خود را در جهان بیابد زیرا پتانسیل خود به منزله "تمدن" را به هدر داده است و تازمانی که حرکت سیستم دولتی خود را در عرصه جهانی به سمت جایگاه رهبری تغییر جهت نداده است، طبق نمودارها، ادعایی هم نمیتواند داشته باشد... متاسفانه ما برای آنچه می خواهیم باشیم، فاقد ایده های ژئوپولیتیک هستیم. ایده اعلام شده توسط باریس یلتسین، در سال ۱۹۹۲، برای فروگنجاندن روسیه در جامعه غرب هم، از قرار معلوم، ناکام ماند. در غرب چشم دیدن ما را ندارند و ما نیز دوست نداریم با تغییر ماهیت ملی و فرهنگی مان، خود را با آن ها هماهنگ سازیم."
وی در پاسخ به این سوال که: "آیا روسیه از نظر دفاعی قدرتمند است؟ اصلاحات در ارتش را چگونه می بینید"؟ میگوید: "در حال حاضر در روسیه سازمان های نظامی، ارتش و نیروی دریایی، به مثابه یک سیستم وجود ندارد. ۶۰ درصد آسمان کشور، پوشش دفاعی ندارد. دریاها نیز تقریبا همینطور است. جای تعجب نیست اگر مثلا ژاپنی ها نواحی مرزی ما را اشغال کنند. زیرا امروز برای دفاع چیزی آنجا نداریم.
اصلاحات، سیستم ارتش را نابود کرد. تغییر سازمان ارتش به "سیستم بریگاد"، بدان معنی است که نه از تمام کشور بلکه از برخی کانون ها می توانیم دفاع کنیم. این یک پروژه بیزنسی است و نه دفاع ملی. حتی آن باقی مانده ارتش هم فاقد تجهیزات هستند. زیرا مجموعه های صنایع دفاعی دیگربه آن صورت وجود ندارند. فقط برخی بخش ها که در زمینه صادرات فعال هستند، حفظ شده اند. امروز ما به تنهایی نه قادر به ساختن راکت "بولاوا" هستیم و نه هواپیما".

"راشا نیوز" russianews.ru ، ۲۲ اکتبر ۲۰۰۹ مقاله ای از، Alexander Rahr روسیه شناس آلمانی، نویسنده کتاب های: "بیوگرافی میخائیل گارباچف"- ۱۹٨۶؛ "ولادیمیر پوتین" -۲۰۰۰؛ "پوتین بعد از پوتین" ۲۰۰۹ و متخصص امور انرژی، امنیت، سیاست داخلی و خارجی کشورهای مشترک المنافع، به چاپ رسانده است که به سبب اهمیت مسائل مطروحه و جدید بودنش، مطالعه آن مفید خواهد بود:

"فروپاشی کشورهای مشترک المنافع اجتناب ناپذیر است
من معتقدم که امر اجتناب ناپذیر فروپاشی اتحاد کشورهای مشترک المنافع، عملا تحقق یافته است. حال می توان راجع به تجدید سازمان آن در سه فرم جدید یعنی – اتحاد آسیای مرکزی؛ - اتحاد اسلاوها؛ - اتحاد ماورای قفقاز سخن گفت. در مورد هریک از این سه، بیشتر توضیح خواهم داد:
- آسیای مرکزی: به نظر من این منطقه به طور حتم، تحت نفوذ چین قرار خواهد گرفت. منظورم اشغال مستقیم آن توسط چین نیست. بلکه بزودی تمام کشورهای آسیای مرکزی، در وحله نخست، از نظر اقتصادی، به شدت وابسته به چین خواهند شد. همزمان در کشورهای منطقه، بخصوص تاجیکستان، نفوذ اسلام گرایی گسترش می یابد. ولی این دو گرایش مزاحم یکدیگر نیستند. روسیه در آسیای مرکزی میتواند در چارچوب سازمان شانگهای، نفوذ جدی خود را حفظ کند و نقش مهمی ایفا نماید. ولیکن نقش اول را در شانگهای چینی ها به عهده خواهند داشت. روسیه پس از چین و اسلام گرایان، در ردیف سوم قرار می گیرند. نقش چهارم از آن آمریکاست که سه هدف را در آنجا دنبال می کند: ۱- جلوگیری از نفوذ روسیه؛ ۲- مبارزه با تروریسم بین المللی؛ ٣- گسترش خطوط انتقال انرژی. با آمدن اوباما به کاخ سفید لاکن عامل نخست از دستور روز خارج شده است. برای انتقال انرژی نیز آمریکایی ها حاضر به سرمایه گذاری نیستند. مبارزه با تروریسم ولی در دستور کار است. البته به نظر من آمریکا تلاش خواهد کرد تا در منطقه آسیای مرکزی با چین و روسیه همکاری داشته باشد. پس می توان پیش بینی کرد که آمریکایی ها در این منطقه نفوذ روبه گسترشی نخواهند داشت.
- سیبری و خاوردور: به صورت تئوریک میتوان پیش بینی کرد که سیبری روسیه و خاور دور آن، تحت نفوذ چین قرار می گیرد. ولی فکر می کنم که روسیه زیر بار این امر نمی رود. روسیه با تمام قوا، و احتمالا با کمک سرمایه گذاری اروپا، از نفوذ خود بر این مناطق حفاظت خواهد کرد. من معتقدم که کرملین این بخش از تمدن روسی را هیچگاه واگذار نخواهد کرد. در این منطقه روند مهاجرت، نه فقط از چین، که همچنین از کره و ژاپن نیز ادامه می یابد. این بخش دارای منابع طبیعی استراتژیک، نه فقط مهم برای روسیه، بلکه حائز اهمیت برای سیاره ما در قرن ۲۲، می باشد.
ماوراء قفقاز به سمت اروپا کشیده می شود. از قرار معلوم، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان عملا از سیاست های اروپا پیروی کرده و به کشورهای شرق اروپا خواهند پیوست. تحقق این امر، تا حدود زیادی هم به ترکیه مربوط می شود. در صورتی که این کشور هرچه بیشتر غربی شود، ضرورتا به سمت اروپای شرقی و ماورای قفقاز کشیده خواهد شد.
- اتحاد اسلاو : مهمترین مساله برای روسیه اتحاد با کشورهای اسلاو شوروی سابق است. به نظر میرسد که سیاستمداران روسیه دارای برنامه روشنی برای جلوگیری از فروپاشی کشورهای اسلاو اتحاد شوروی سابق، از طریق اتحاد نزدیک با آن ها می باشند.
مسلما نقش کلیدی را در این میان رابطه روسیه و اکرائین بازی می کند. فروپاشی اکرائین به نظر من زیاد محتمل نیست. این کشور به سه قسمت تقسیم شده است. شرق اکرائین و کریمه به سمت روسیه و غرب آن به سمت اروپا تمایل دارد. اگر سیاستمداران غرب اکرائین بخواهند کشور را مجبور به عضویت در ناتو کنند، این امر ممکن است باعث انشقاق در کشور شود. برنامه خروج نیروی دریایی روسیه تا سال ۲۰۱۷ از اکرائین، در این میان حائز اهمیت است.
چنین امری (انشقاق) برای سیاستمداران روسیه فاجعه آمیز خواهد بود ولی به گمان من قابل پیش گیری است.
روسیه چنین می نماید که از اراده قوی برای اتحاد جمهورهای اسلاو برخوردار است. همزمان اتحادیه اروپا منبع مالی و اراده سیاسی لازم برای الحاق جمهوری بلاروس و اکرائین به خود، تا ۲۰ سال آینده را ندارد. چنین شرایطی، اکرائین و بلاروس را به سوی اتحاد با روسیه سوق میدهد. این بسیار مهم است که مسکو از اهرم فشار بر اکرائین و بلاروس استفاده نکند. مینسک و کیف خودشان باید به این درک برسند که اتحاد محکم با روسیه به نفع آنهاست. مسکو و کیف میبایست با یکدیگر به توافق برسند و اتحاد سه جمهوری را پایه ریزی کنند. در ضمن چیزی شبیه این امر در اروپای پس از جنگ دوم جهانی رخ داده است. آنگاه که فرانسه و آلمان پایه های اتحاد اروپا را بنا کردند.
چنین اتفاقی اگر بیفتد، شکلی از اتحاد اسلاوهای شرقی بوجود می آید که نتیجه نهایی آن نزدیکی زیاد به اروپا خواهد بود".


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست