سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گزارش تحلیلی از ابتکار مدنی جنبش صلح آلمان
تدارک برگزاری یک کنفرانس نمونه برای مشکلات خاورمیانه


احمد احقری


• در حالی که سیاست ها و استراتژی های موجود جهان برای حل این بحران مزمن راهکارهای موثری تدوین نکرده اند، اندیشمندان و پژوهشگران اجتماعی به چاره جویی برای راهگشایی و استفاده از توانمندی های جامعه مدنی مدافع صلح و همزیستی روی آورده اند. نمونه بارز این رویکرد بیانیه اخیر جنبش صلح آلمان است که تحت عنوان "ابتکاری در راه امنیت مشترک و همکاری در خاورمیانه و نزدیک" منتشر شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ آبان ۱٣٨٨ -  ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹


یک ابتکار مدنی
خاورمیانه یکی از بحرانی ترین مناطق ژئوپلیتیک جهان قلمداد می شود. بحرانی که دهه های ممتد از شکل گیری و تداوم آن میگذرد ولی تا به امروز هیچ راه حل معقولی که چشم انداز صلحی پایدار برای این منطقه را عرضه کند، مورد تعمق و بحث جدی قرار نگرفته است. دهه های مدیدی است که ثروت های این منطقه به جای ایجاد رفاه، مبارزه با فقر و تحکیم پایه های صلح و همزیستی در راه مبارزه تسلیحاتی، جنگ و تخریب مصرف می شود. شواهد بسیاری نشان می دهند که انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا خطرات شکل گیری جنگی تازه با ایران را که می توانست آتش بحران در منطقه را هرچه بیشتر شعله ور سازد، مرتفع ساخته، ولی این به خودی خود به معنای ایجاد چشم انداز یک صلح پایدار در منطقه نمی تواند تلقی شود، هرچند که زمینه های آن را بیش از هر زمانی مساعد کرده است. همزمان و برخلاف این سیاست نوین، شاهد جنگ غزه و چرخش به راست دولت اسراییل نیز هستیم.
در حالی که سیاست ها و استراتژی های موجود جهان برای حل این بحران مزمن راهکارهای موثری تدوین نکرده اند، اندیشمندان و پژوهشگران اجتماعی به چاره جویی برای راهگشایی و استفاده از توانمندی های جامعه مدنی مدافع صلح و همزیستی روی آورده اند. نمونه بارز این رویکرد بیانیه اخیر جنبش صلح آلمان است که تحت عنوان "ابتکاری در راه امنیت مشترک و همکاری در خاورمیانه و نزدیک" منتشر شده است. این بیانیه که با امضای شخصیت هایی مانند پروفسور اولریش گوت اِشتاین ( www.ippnw.de پروفسور اودو اِشتاین باخ ( de.wikipedia.org روپِرت نوی دِک ( en.wikipedia.org و هانس کریستف فون اشپون اِک ( www.perdana4peace.org منتشر شده و یکی از فعالان ایرانی آن آقای پروفسور محسن مسرت ( www.home.uni-osnabrueck.de از دانشگاه آُزنابروک است، در واقع فراخوان و دعوتی است از کلیه دانشمندان و پژوهشگران، سیاستمداران، مدیران صنایع و شخصیت های فرهنگی و اجتماعی در کشورهای منطقه خاورمیانه برای تشکیل یک کنفرانس نمونه به منظور راهگشایی حل مشکلات خاورمیانه. تنها شرطی که مبتکران برای شرکت در این کنفرانس گذاشته اند، آمادگی برای انجام دیالوگ متقابل بدون هیچ پیش شرط دیگری است. به اعتقاد ایشان از درون این کنفرانس می تواند پروژه های فرامرزی بسیاری همچون کمپین های مبارزه با بیسوادی و فقر، خنثی سازی مین، انرژی های تجدیدپذیر، شبکه های راه آهن و برق، مراکز آموزشی و تخصصی و حتا دانشگاه های منطقه ای راه اندازی و اجرا شوند.
اکنون بیش از دو سال می شود که فعالان جنبش صلح روی ایده تشکیل کنفرانس نمونه کار می کنند. تاکنون تماس ها و ارتباطات بسیاری با مخاطبان محلی برقرار شده است. ایده این کنفرانس در همایش بزرگ "فرهنگ صلح" که در سال 2008 توسط "سازمان پزشگان برای مبارزه با سلاح های هسته ای" (IPPNW) در برلین برگزار شد، مورد استقبال فراوان قرار گرفت. این تشکیلات که خود از پشتیبانان و مبتکران برگزاری این کنفرانس است، در سال 1985 و در جریان اوج گیری جنبش صلح و مبارزه با مسابقه تسلیحاتی دوران جنگ سرد، موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده است.
برای تحقق ایده این کنفرانس نمونه به طور مقدماتی دو همایش تدارک دیده شده اند که همایش اول آن در آلمان برگزار می شود. در این همایش شخصیت های مهم در عرصه های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از کشورهای مختلف منطقه دعوت خواهند شد. برای حفظ استقلال و بی طرفی سیاسی این کنفرانس و عدم وابستگی به دولت های ذینفع، به ویژه در مناطق درگیر، بانیان این کنفرانس ضروری دیده اند که رویکردشان به جامعه مدنی باشد و اعتبار مادی و معنوی آن را از طریق شهروندان صلح دوست تامین نمایند. در نطقی که هورست ابرهارد ریشتر، دانشمند روان‌شناس و از بنیان‌گذاران بخش آلمانی "سازمان پزشگان برای مبارزه با سلاح های هسته ای" در کنگره "فرهنگ صلح" 2008 و پیش از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا ایراد کرد، انگیزه های رویکرد به جامعه مدنی را اینگونه توصیف کرد: "در تجربیات و مطالعات من، تنها یک نتیجه حاصل شده است که انسان‌ها در امر آمادگی برای پذیرش صلح بسیار جلوتر از سیاست گام بر‌می‌دارند. در سال‌های 80 آن‌ها گورباچف و ساخاروف را در کنار خود داشتند. در شرایط ویژه بحرانی ضرورت دارد سیاست‌مدارانی با قلب بزرگ و اراده صلح‌جویانه قوی به قدرت برسند ... صلح به امواجی از پایین نیازمند است."

خاورمیانه در یک نگاه
در تحلیل جامعی که از سوی جنبش صلح آلمان از وضعیت کنونی اوضاع خاورمیانه صورت گرفته، این منطقه به عنوان کانون بحرانی ارزیابی شده که گستره آن تنها ابعاد منطقه ای ندارد، بلکه به تمام دنیا قابل سرایت است. فقدان یک راه حل روشن و کارساز برای حل این بحران، چشم انداز آتی آن را همچنان وخیم تر از پیش خواهد نمود. اگر تا سه دهه قبل نزاع اسراییل با کشورهای عربی و فلسطین عمده ترین کانون بحران را تشکیل می داد، هم اینک این بحران در تداوم خود به صورت چند کانونی و به شکلی پیچیده تر از قبل رشد یافته است. با توجه به ذخایر سرشار نفت و گاز، سیستم هژمونی طلب ایالات متحده آمریکا دارای نقشی کلیدی در سیر تحولات این منطقه بوده است. تغییر فرماسیون های اقتصادی – اجتماعی در اثر روند صنعتی شدن منطقه، همانند دگرگونی های 250 ساله اخیر اروپا همراه با تنش ها و نزاع های سیاسی – فرهنگی و ملی فراوانی بوده است. منافع ژئواستراتژیک کشورهای غربی و نزاع فلسطین و اسراییل سهمی اساسی در رشد ملی گرایی افراطی و بنیادگرایی مذهبی در منطقه داشته است. وقوع سه جنگ مهلک در خلیج (جنگ ایران و عراق از 1980 تا 1988، جنگ عراق و آمریکا پس از فتح کویت توسط عراق در سال 1990 و بالاخره تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال 2003) تنها گوشه ای از این واقعیت را به نمایش می گذارد. در وضعیت کنونی عراق، جنگ داخلی و خطر تجزیه کشور با هرج و مرج حاکم در آن، دور از ذهن نیست. کردها به استقبال کردستان بزرگ می روند که این خود جبهه تازه ای بین کردها و دولت ترکیه ایجاد خواهد کرد. تاکنون اسراییل در پنج جنگ خونین در برابر کشورهای عربی صف آرایی کرده است.
در حال حاضر منطقه خاورمیانه بزرگ ترین بازار ورود سلاح و مصارف نظامی در مقایسه با سایر مناطق جهان سوم است. اسراییل از قدرت اتمی مرگباری برخوردار است و برآن است که همچنان در زیر سایه ملیتاریسم، از سلطه نظامی خود در منطقه دفاع کند. ایران دست به تجهیز نظامی خود زده و از تبدیل خود به یک قدرت اتمی در برابر اسراییل ابایی ندارد.
جنبش صلح آلمان در تحلیل خود پایه های یک آلترناتیو صلح آمیز را در منطقه ترسیم می کند و برای این کار به توصیف وضعیت کنونی بحران از طریق دسته بندی عوامل بروز جنگ و درگیری و بررسی ساختارهای نزاع می پردازد و همچنین پتانسیل های موجود را برای ایجاد امنیت مشترک و پایه های مستحکم اجتماعی برای همکاری های منطقه ای، ارزیابی می کند.

ساختارها و کانون های نزاع
بحران خاورمیانه از ساختاری چندوجهی برخوردار است که به طور عمده در اشکال زیر تقسیم بندی می شود:
• اختلافات جغرافیایی: اشغال فلسطین و بلندی های جولان در سوریه توسط اسراییل، اختلافات سرحدی مانند تعیین مرز شط العرب که موجب پیدایش جنگ هشت ساله ایران و عراق شد، ادعای عراق برای جزایر بوبیا و واربا و ادعای مالکیت بر کویت برای دستیابی به آب های آزاد که علت عمده پیدایش جنگ دوم خلیج بود، اختلافات بین ایران و کشورهای عربی بر سر مالکیت جزایر استراتژیک تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی و تنش های موجود به خاطر نام های خلیج فارس یا خلیج عربی از جمله مهمترین اختلافات جغرافیایی است.
• اختلافات بر سر استفاده از منابع انرژی و آب: دعوا بر سر سفره نفتی رامالا بین عراق و کویت از دلایل دیگر حمله عراق به کویت بود. از عوامل دیگر دعوا میان کشورهای اطراف خلیج، وجود منابع نفت و گاز فرامرزی در خلیج فارس است. اختلافات بین ایران و جمهوری آذربایجان نیز بر سر منابع نفتی البرز در دریای خزر و دعوای کشورهای همسایه دریای خزر برای تقسیم منابع انرژی این دریا و خط لوله های نفتی در این مناطق از جمله نمونه های مهم دیگر اختلافات برای استفاده از منابع انرژی است. اگر کشورهای این مناطق موفق نشوند ضوابط دقیق و عادلانه ای برای استفاده و نحوه تقسیم این منابع تعیین کنند، چشم انداز بروز جنگ ها و درگیری های خونین و خشونت آمیز در سال های آتی، به ویژه در دورانی که منابع انرژی فسیلی محدود و محدودتر می شوند، دور از انتظار نمی تواند باشد.
علایق متضاد کشورها، امکان استفاده صلح آمیز و بدور از تنش از منابع آب های فرامرزی در منطقه خاورمیانه را نیز نخواهد داد. دعوا بر سر رود اردن میان اسراییل، فلسطین و اردن از یک سو و رودخانه های دجله و فرات بین ترکیه، سوریه و عراق از سوی دیگر از نمونه های دیگر این اختلافات است. در عصر گرمایش زمین و کمبود منابع آب چشم انداز بروز جنگ های خونین منطقه ای بر سر منابع آب در صورت فقدان ضوابط عادلانه تقسیم و استفاده از منابع، نیز دور از ذهن نیست.
• دعواهای فرامرزی قومی و مذهبی: کانون مرکزی دعواهای مذهبی در جنگ بین شیعه و سنی شکل گرفته است. این دعواها با وجود ریشه اسلامی هر دو گروه و روند تعیین هویت اسلامی در برابر روند عمومی جهانی سازی، از اولویتی ثانوی برخوردار است، ولی تحریکاتی مانند بمب گذاری های متقابل در مراکز شیعه و سنی در عراق، قادرند دشمنی ها را به طور مصنوعی گسترش دهند.
در کنار این روند، شکل گیری تضاد میان مدرنیسم و بنیادگرایی در پروسه رشد تاریخی فرماسیون های اجتماعی این مناطق، از نقش مهمی برخوردار است. نقش مقاوم سنت ها و مذهب در برابر رشد مدرنیسم در اجتماع، هم در ساختارهای اجتماعی و هم در سیاست و دولت و تلاش و رقابت برای اکتساب قدرت دولتی توسط گروه های سنت گرا و مدرن گرا قابل مشاهده است. روند مدرن گرایی در این جوامع می تواند با خشونت ها و درگیری های خونین نیز همراه شود. نمونه بارز چنین روندی در ایران به چشم می خورد.
خطر دیگر در روند گسترش درگیری های ملی و قومی در کشورهای چندملیتی مانند ایران (متشکل از ملیت های آذری، کرد، ترکمن، بلوچ و عرب و ...)، ترکیه و سوریه است. آرزوی تشکیل یک کشور کردستان بزرگ در منطقه ریشه تاریخی دارد. استفاده ابزاری از کردها برای تضعیف سیاسی کشور رقیب، همواره از سنت های سیاسی در منطقه بوده است. نمونه آن استفاده رژیم شاه از کردها در تضعیف دولت عراق در سال های دهه 60 تا 70 میلادی بود که پس از آن بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبچه توسط ارتش صدام حسین در سال 1981 برای خنثی سازی همکاری کردهای عراقی با نیروهای نظامی ایرانی در خاک عراق صورت گرفت. از نمونه های دیگر همکاری بین ترکیه و کردهای عراقی برای مقابله با پ.کا.کا در ترکیه و اتحاد بین سوریه و پ.کا.کا در برابر دولت مرکزی ترکیه در سالهای دهه 90 بوده است. همکاری کنونی ایالات متحده و اسراییل با کردهای عراقی برای تضعیف کشورهای ایران و سوریه نشان می دهد که مسئله کردستان از ابعادی بین المللی برخوردار است که خود می تواند عامل دیگری برای ایجاد درگیری های خونین و خشونت آمیز تازه ای شود.

• نزاع بین اسراییل و فلسطین: موضوع مرکزی این نزاع پایان دادن به اشغال فلسطین توسط اسراییل و تاسیس و به رسمیت شناختن یک دولت فلسطینی در منطقه است. ادامه اشغال و گسترش سلطه اسراییل در روند حوادث خاورمیانه منجر به رشد افراط گری و تشکیل گروه های مقاومت مذهبی مانند حماس، در کنار نیروهای سیاسی سکولار در منطقه شده است. افراط گرایی با رشد ذهنیت دشمن ستیزی متقابل منجر به رشد بنیادگرایی اسلامی و یهودی و نیز ناسیونالیسم افراطی عربی، افزایش خشونت و عملیات تروریستی و جلوگیری از رشد جنبش های دمکراسی در کشورهای اسلامی شده است. این نزاع دلیل عمده دشمنی کشورهای اسلامی با اسراییل است که در دنیای غرب آن را به غلط معادل با "یهودی ستیزی" می انگارند. از سوی دیگر این روند رشد بی وقفه اسلام ستیزی در دنیای غرب را به همراه می آورد.

• نزاع بین اسراییل و لبنان: رویکرد پناهندگان فلسطینی در لبنان به سیاست و استقرار سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان در دهه های 70 و 80 منجر به انبساط دامنه نزاع به لبنان نیز شده است. اشغال جنوب لبنان توسط اسراییل در سال 1982 منجر به بسیج شیعیان این منطقه و تشکیل حزب الله لبنان شد. با تشکل حزب الله و افراد تعلیم دیده نظامی آن کم کم دولت تازه ای در دل دولت لبنان ظهور کرد. کمک های تسلیحاتی ایران به حزب الله رقابت تسلیحاتی تازه ای را بین دولت های ایران و اسراییل شکل داده است.

اشتراک های چند وجهی
در خاورمیانه و نزدیک اختلافات و تضادها تنها یک رویه از مشخصه های ژئوپلیتیکی منطقه را تشکیل می دهند. رویه دیگر آن اشتراک در منافع و علایقی است که در منطقه به طور بالقوه وجود دارند. بخشی از این اشتراک ها به قرار زیر است:
• همکاری و همیاری بالقوه اقتصادی در تقسیم کار منطقه ای برای کاهش هزینه ها، به طور مثال در عرصه های صدور نفت، گاز و محصولات پتروشیمی، پارچه و تکنولوژی های برتر و نیز توان های بالقوه این کشورها در جلب توریسم به خاطر فرهنگ و تاریخ قدیمی آن ها.
• حفاظت از محیط زیست و منابع و توسعه انرژی های تجدیدپذیر با تدوین استراتژی های مشترک منطقه ای و ایجاد شبکه های تولید برق منطقه ای و تدوین ضوابط و مقررات عادلانه برای استفاده بهینه از منابع کمیاب آب.
• پروژه های مشترک اجتماعی برای مبارزه با فقر، بیسوادی و ایجاد اشتغال به ویژه در بین ملت های فلسطین و کردستان که نیاز مبرم کار در این زمینه ها در آن به چشم می خورد. تنها از این طریق می توان در برابر جدایی طلبی مزایای تعاون و همیاری مشترک را نشان داد.
• همکاری در عرصه فرهنگ و آموزش با توجه به سنت ها و ریشه های مشترک اسلامی کشورها. یهودی ها و مسلمان های منطقه قرن ها در کنار یکدیگر همزیستی صلح آمیز داشته اند و مسئله یهودی ستیزی، به آن شکل که در اروپا مطرح بوده، در میان مسلمان های منطقه موضوعیتی نداشته است. حتا امروز نیز نزاع مسلمان ها نه از زاویه یهودی ستیزی، بلکه به خاطر مخالفت با سیاست های دولت اسراییل است. با توجه به وجود ریشه های مشترک قومی و زبانی در منطقه، امکان گسترده ای برای تبادلات فرهنگی از طریق تاسیس دانشگاه ها، مراکز علمی و پژوهشی در مناطق خلیج، دریای خزر، کردستان و نیز اورشلیم موجود است.

چشم اندازهای امنیت مشترک
بنا بر تفکری سنتی، ایجاد امنیت و رفاه از راه افزایش قدرت صورت می گیرد. ایجاد قدرت یکی با ضعیف سازی دیگری، فلسفه وجودی استعمار، جنگ های جهانی و جنگ سرد بوده است. این بینش از خصلت سلطه جویانه انسان سرچشمه می گیرد. با نگاهی دیگر اما می توان به راحتی درک نمود که رفاه و امنیت یکی در ارتباط تنگاتنگ با رفاه و امنیت دیگری معنا می پذیرد. ادغام کشورهای اروپایی که زمانی دشمن یکدیگر به شمار می رفتند در یک فدراسیون واحد که برای امنیت و رفاه مشترک و همگانی این کشورها ایجاد شده، نشانگر این واقعیت روشن انسانی در دنیای امروز ماست. اروپای واحد با وجود تمامی تناقضات و تبعیض هایی که هنوز در خود دارد، نمایشی موفق از مادیت یافتن فلسفه امنیت همگانی با همزیستی ملل در کنار هم است. تنها از راه این رشد اجتماعی است که خطر جنگ برای همیشه از جامعه انسانی رخت برمی بندد.
کنفرانس امنیت و همکاری اروپا (KSZE) در سال 1976 در هلسینکی پا به عرصه حیات گذارد و گام نوینی در اوج دوران جنگ سرد بین غرب و شرق برای تغییر روند مسابقه تسلیحاتی و انداختن آن به سمت خلع سلاح در پیش گرفت. از سال 1995 این کنفرانس به سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSZE) گسترش یافت تا پایه های اروپای متحد را شکل دهد. از این طریق با حداقل هزینه، زمینه های ایجاد حداکثر امنیت و رفاه برای تمام کشورهایی که دارای سیستم های اقتصادی و فرهنگ های گوناگون هستند، فراهم گردید.
برای کشورهای خاورمیانه و نزدیک امکان آغاز با همکاری اقتصادی کم تر است، چرا که از سیستم های اجتماعی بسیار متنوع و سطح رفاهی مختلف برخوردارند. از این منظر مقایسه آن ها با اروپا کمی غیرواقعی به نظر می رسد. برای این کشورها اما گام نهادن در راه ایجاد یک امنیت مشترک و همگانی که صلحی پایدار و درازمدت را برای آن ها به ارمغان می آورد، بسیار مغتنم و مورد نیاز فوری آن هاست.

تنها شرط: فقدان پیش شرط
آماج اصلی کنفرانس امنیت و همیاری منطقه خاورمیانه و نزدیک در وهله اول گذاردن سنگ بنای ایجاد یک منطقه خالی از سلاح های کشتار جمعی و هسته ای است. این البته ایده جدیدی نیست و برای نخستین بار توسط دو عضو کابینه اسراییل در سال 1957 مطرح شد. آن ها در اعتراض به سیاست دولت اسراییل برای اتمی کردن این کشور از سمت خود استعفاء دادند و کمیته ای با عنوان "مقابله با هسته ای شدن نزاع اعراب و اسراییل" تشکیل دادند. در طی تاریخ برای تحقق همین ایده مذاکرات مختلفی صورت گرفته که همه آن ها به بن بست رسیده اند. دلیل اصلی این شکست ها عمدتا پافشاری طرف های درگیر در طرح خواسته های حداکثر برای شروع مذاکرات است.
جنبش صلح آلمان تاکید بر فقدان پیش شرط برای شرکت در کنفرانس امنیت مشترک دارد. در بیانیه این جنبش در ارتباط با انگیزه های سازماندهی کنفرانس نمونه می خوانیم: "اگر قرار است در انتظار معجزه ای برای حل نزاع خاورمیانه نمانیم، تشکیل کنفرانس تنها راه چاره است. این کنفرانس اولین قدم است، نه اقدام نهایی در روند حل بحران. هدف مشخص این کنفرانس ایجاد شرایط و محیط مساعد برای برقراری دیالوگ متقابل برای ایجاد امنیت همگانی و تعاون و همیاری منطقه ای است. آمادگی برای چنین دیالوگی تنها شرط شرکت برای آغار کنفرانس است. هر یک از طرف های درگیر که پیش شرطی برای برگزاری کنفرانس می گذارند، عملا از شرکت در آن محروم می مانند. کنفرانس نمونه در گام نخست با تعداد کمتری از افراد و نیروهای خواهان صلح راه اندازی می شود، ولی همین آغاز محدود قادر به برقراری دینامیسمی خواهد شد که سرسخت ترین نیروها را هم با این روند همراه خواهد ساخت. فعالیت های اصلی کنفرانس مشابه با اقدامات و تصمیمات کنفرانس امنیت و همکاری اروپا خواهد بود که بر شرایط خاورمیانه تطبیق می یابند. کنفرانس باید گام هایی در راستای اتخاذ تصمیمات اعتمادبرانگیز بردارد، عرصه های نزاع را مشخص و طوری رده بندی کند که چشم انداز امنیت همگانی و تعاون و همیاری برای کلیه کشورهای شرکت کننده از آنچنان دینامیسمی برخوردار شود، که تمامی کشورهای منطقه را به خود جلب نماید. با تداوم این روند می توان در مدت 10 تا 15 سال به دستاوردهایی نایل شد که از دید امروز تنها یک اتوپی و ایده آلی نامیسر به نظر می رسند."   

پشتیبانی مدنی، شرط موفقیت است!
پشتیبانی معنوی شهروندان از طریق امضای بیانیه و نیز پشتیبانی مادی آنها برای تامین اعتبار مالی برای راه اندازی آن، از جمله شرایط مهم برای موفقیت این ابتکار مدنی است.

پشتیبانی شما با امضای بیانیه به آدرس IPPNW
www.ippnw.de

پشتیبانی مالی شما به طور آنلاین:
www.ippnw.de
و یا حواله به حساب زیر:
Konto 2222210
“KSZMNO-Projekt”
BLZ 10020500
Bank für Sozialwirtschaft
IBAN DE39100205000002222210; BIC: BFSWDE33BERV



منابع:
• سایت اینترنتی سازمان آی.پی.پی.اِن.دبلیو
       www.ippnw.de
• گزارش همایش "فرهنگ صلح" در برلین، قسمت اول
zamaaneh.com
• گزارش همایش "فرهنگ صلح" در برلین، قسمت دوم
zamaaneh.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست