سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به همایش چهارم اتحاد جمهوری خواهان
قطعنامه ی سیاسی پیشنهادی


دکتر مهرداد مشایخی


• راهبرد انتخابات آزاد «تنها راهبردی است که با نقش چند وجهی خود می تواند پاسخ گوی همزمان معضلات چند گانه صحنه سیاسی ایران، از جمله گشودن بن بست حکومتی، بدست آوردن حقوق از دست رفته ملت، نهاد سازی به سمت ساختارهای نظام سیاسی مدرن، و جلوگیری از فرو پاشی کشور ایران باشد» ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ مهر ۱٣٨٨ -  ۱۹ اکتبر ۲۰۰۹


جنبش سبز
تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد 1388 و واکنش بی سابقه میلیون ها ایرانی نسبت به انچه که "کودتای انتخاباتی" نام گرفته است، نظام جمهوری اسلامی ایران را وارد مرحله جدیدی از حیات خود کرده است. اگر چه بلوک قدرت، باتوسل به خشن ترین روش ها، همچنان بر کشور حکومت می کند، ولی، بحران سیاسی بر تمام ارکان نظام سایه افکنده است و کار کردهای عادی آن را سخت مختل نموده است. بر آمدن "جنبش سبز"، که نطفه های آن در جریان کارزار انتخاباتی بسته شد و در دوره پسا انتخاباتی به استحکام و هویت نسبی رسید، نقطه عطفی در مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران در برابر سیاست های متکی بر اقتدار گرائی، تبعیض، و تک صدائی کردن جامعه ایرانی محسوب می شود.
جنبش سبز بیانگر اراده و خرد جمعی نیروهای ناراضی جامعه مدنی ایران است که از اوائل دهه ی 1370 سیر صعودی داشته است و در جریان انتخابات خرداد ماه با طرح « گفتمان مطالبه محور» تلاش کرد از انتخابات غیر آزاد بعنوان یک « فرصت سیاسی» برای تاثیر گذاری برروند سیاسی کشور بهره گیرد. جنبش سبز، که امروزه فقط توانسته است بخشی از ظرفیت عظیم خود را فعال کند، جنبشی است مدنی، مسالمت آمیز، حق مدار( در راستای کسب حقوق شهر وندی) با گرایش های نیرومند دموکراتیک و سکولار.
مهم ترین مولفه های هویتی آن ناشی از حضور زنان، جوانان نسل سوم انقلاب، دانشجویان و دانش آموزان، روشنفکران وابسته به طبقه متوسط جدید شهری، و در درجه دوم، بخش های رو به رشدی از گرایش های دینی تر جامعه است( که دیگر امکان همزیستی با سیاست های بلوک قدرت را ندارند).
باز تاب سیاسی این امر را باید در دو جریان اصلی درون جنبش سبز مشاهده کرد: اول، اسلام گرایان اصلاح طلب، نواندیش، و بعضاً سکولار، که، دستکم، از خرداد 1376 به بعد، به تجربه باین نتیجه رسیده اند که دیگر امکان همزیستی با اقتدار گرایان نظامی- امنیتی، زیر لوای یک نظام اسلامی متکی بر ولایت فقیه را ندارند. گرایش های گوناگون درون این طیف توسط شخصیت هائی مثل میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، و تا حدی، هاشمی رفسنجانی نمایندگی می شوند. دوم، طیفی ازتشکل ها، محافل و شخصیت های سکولار- دموکرات ایرانی، که در سه دهه اخیر از مشارکت سیاسی در قدرت برکنار بوده اند. تنوع سیاسی- فرهنگی بسیاری در این طیف بچشم می خورد که بیانگر تکثر فزاینده درون بخش مدرن جامعه ایرانی است. از جمله، بخشی از این طیف (نظیر اتحاد جمهوریخواهان ایران) در انتخابات خرداد ماه مشارکت داشتند و بخشی دیگر نیز، همچون دفعات گذشته، مخالف شرکت در انتخابات غیر آزاد بودند.
بنابراین، جنبش سبز، در تمامی خصلتهای خود جنبشی است متکثر و از گوناگونی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نسلی جامعه ایرانی نیرو می گیرد؛ واژه « رنگین کمان» بیانگر این وجه ازجنبش حق مدار «سبز» است.

بر این اساس ما اعلام می داریم:
1- اتحاد جمهوریخواهان ایران خود را بخشی از « جنبش سبز» مردم ایران برای دفاع از حقوق شهروندی، دموکراتیک سازی عرصه سیاست و مناسبات اجتماعی، و مقاومت عمومی در برابر بلوک قدرت- در بر گیرنده دولت احمدی نژاد، نمایندگان سپاه و دستگاههای امنیتی، ولی فقیه و نهادهای وابسته باو، و روحانیت واپس گرا همچون مصباح یزدی، جنتی، و احمد خاتمی- می داند. از این منظر، رعایت ظرفیت های عملی این جنبش در هر مقطع، امری کلیدی است. اصولاً، در هر حرکت اجتماعی آزادیخواهانه ای « تلاش برای حفظ جنبش» و « تلاش برای ارتقاء سطح شعارها و مطالبات»، بطور طبیعی، در چالش دائمی با هم می باشند. ما با آگاهی بر اهمیت هر دو بعد این رابطه، از یکسو خود را ملزم به حمایت از دستاوردهای مرحله ای جنبش سبز می دانیم. از سوی دیگر، در میان مدت و دراز مدت، و بعنوان نیروئی خواهان تحولات دموکراتیک، خود را موظف می دانیم که از منظر ارزش ها و گفتمان خود، به نقد کمبود ها و نارسائی های آن اقدام کنیم.
2- جنبش سبز، در چند ماهی که از حیات سیاسی آن می گذرد، دستاوردهای گوناگونی داشته است: از جمله، بر توازن قوای سیاسی، چه در عرصه ی کلان و چه درون بلوک قدرت، تاثیری مثبت (بنفع مردم) داشته است؛ تصویر مخدوش ازایران و ایرانیان را در سطح جهان کاملاً دگرگون ساخته و واقعی تر ساخته است؛ مشارکت سیاسی نسلی جدید را به همراه آورده است و به میانجی «نسل سوم»، خون تازه ای را در رگهای جنبش دموکراتیک وارد کرده است؛ با شکوفائی جنبش اعتراضی سبز برای تحولات معنی دار، مباحث سترون و بی حاصل سالهای اخیر بر سر «اصلاحات» و یا «انقلاب» (بمفهوم کلاسیک آن) جای خود را به پویائی جنبش اجتماعی و مراحل لازم برای دستیابی به تحولات ساختاری دموکراتیک داده است: یعنی چگونگی پیوند دادن مطالبات هر مرحله از جنبش با اهداف و مطالبات راهبردی؛ حساب باز کردن روی عامل «منافع مردم ایران» در مذاکرات بین المللی و جهانی. از سوی دیگر، کاستی های مشخصی نیز در کار کرد جنبش سبز موجود بوده اند و ما وظیفه خود می دانیم که آنها را گوشزد کنیم و در رفعشان بکوشیم:
جنبش سبز هنوز خصلتی براستی ملی و فراگیر نیافته است: ضعف مشارکت اقوام، مردم شهرهای متوسط و کوچک و روستا، اقشار فرودست و کارگران مهم ترین تجلی این امر است؛ بعلاوه، مبارزات نیروهای مدنی نیز فعلاً صرفاً بشکل مبارزه عمومی ادامه یافته است. جنبش سبز، عمدتاً حالتی تدافعی و اعتراضی داشته است؛ در درازمدت، برنامه سیاسی مشخصی که سمت و سوی تغییر و تحولات دموکراتیک را برملا سازد، هنوز امکان تدوین نیافته است؛ رهبری سیاسی این جنبش هنوز از لحاظ سیاسی و تشکیلاتی شکل مشخص و منظمی بخود نگرفته است. معلوم نیست در صورت دستگیری آقایان موسوی، کروبی، خاتمی رهبری کنونی جنبش سبز چگونه ادامه کار خواهد داد. و بالاخره، تناقصی که در گفتمان «راه سبز امید» میان پذیرش تنوع و تکثر جنبش و همچنین پای فشاری بر قانون اساسی جمهوری اسلامی و «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و یا بیش» وجود دارد.
3- اتحاد جمهوریخواهان ایران، بمثابه جزئی از جنبش سبز، تلاش می کند که رابطه معقول و متعادلی با رهبران کنونی این جنبش برقرار کند. در شرایطی که بلوک قدرت تمامی ابزارهای سرکوب و تبلیغاتی خود را بکار گرفته است تا این صدای مقاومت را ساکت نماید، ما بر این باوریم مادامی که این رهبران بر سراصول اولیه خود- یعنی دفاع از آزادی بسرقت رفته مرم، مقاومت در برابر دولت بدون مقبولیت احمدی نژاد، تشکیل کمیته «حقیقت یاب»، پای فشاری بر سر مجازات آمران و عاملان جنایات اخیر، آزاد سازی تمامی زندانیان سیاسی، زمینه سازی بر سر انتخاباتی بمراتب آزادتر (که امکان مشارکت نامزدهای طیف های دیگر رنگین کمان جامعه ایرانی را- و البته، بدون نظارت استصوابی، و با نظارت بی طرف نهادهای مستقل داخلی و جهانی- فراهم آورند)، و اصلاحاتی دیگر، که در بیانیه شماره 11 آقای موسوی بازتاب یافته اند- ایستادگی می کنند، شایسته دفاع و حمایت ما هستند. درعین حال، ما با وفاداری به آرمان های دموکراتیک، سکولار، و جمهوریخواهانه خود و بخش هائی از جامعه ایرانی که منافع خود را در چنین برنامه ای جستجو می کنند، وظیفه خود می دانیم که در برابر عقب نشینی ها و سازش هائی که بر سر اصول اعلام شده و یا منافع اساسی بخش هائی از این جنبش باشند ایستادگی کرده و در وحله اول، از طریق گفتگو و نقد به تصحیح این سیاست ها اقدام کنیم.
4- از خرداد 1388 باینسو، بلوک قدرت، بمثابه یک مجموعه واحد و متحد در برابر اراده اکثریت قریب باتفاق مردم ایران قرار گرفته است. اجزاء متشکله این بلوک قدرت- یعنی سران سپاه و نیروهای امنیتی، دولت احمدی نژاد، بیت رهبری، و بخش محافظه کار و مرتجع روحانیت- علیرغم تفاوت هائی در نگاه و سیاست، غالباً بصورتی متحد در برابر جنبش سبز ایستادگی کرده اند. سیاست ما مقابله همه جانبه سیاسی با این مجموعه و ترویج چنین سیاستی، تا برکناری آن است. در عین حال، ما با توجه داشتن به تضادهای واقعی و روبه رشد میان بخش هائی از اصول گرایان و دستگاه روحانیت با بلوک قدرت می باید زبان و سیاستهائی را اتخاذ کنیم که مانع از سمت گیری آتی این بخش ها بسوی جنبش سبز نباشد (مادامی که چنین سیاست هائی در تضاد با اصول و منافع بخش های دیگر جنبش قرار نگیرند).
5- اتحاد جمهوریخواهان ایران اهداف نهایی خود را در بیانیه ها و سندهای سیاسی خود اعلام داشته است: برقراری یک نظام جمهوری پارلمانی دموکراتیک و سکولار که در آن یگانه مبنای مشروعیت حکومت رای مردم (در تمامی آحاد و گوناگونی شان) باشد، و طبعاً، جایگاه نهاد دین از حکومت جدا باشد. نیل به چنین اهدافی با توسل به کار بست شیوه های مسالمت آمیز، مدنی و به میانجی جنبش های اجتماعی و سیاسی انجام می گیرد. وقایع چند سال اخیر صحت این دیدگاه را، که مبارزه برای تغییرات ساختاری و دموکراتیک را یک فرایند طولانی مدت و مرحله به مرحله می داند، بیش از گذشته آشکار ساخته است: هر گام به جلوی جنبش سبز، شکاف های درونی بلوک قدرت را تشدید می کند و آن را در سطح داخل و جهان بیشتر منزوی و بی آتیه می کند. آنچه را که ما در اسناد خود «محاصره مدنی» خطاب کردیم، ادامه منطقی چنین پویشی بود؛ پویشی که نقطه آخر آن اتمام حجت جنبش دموکراتیک و مسالمت جوی مردم ایران با حکومتگران باشد: در یک عرصهٌ انتخاباتی براستی آزاد (با تمامی مفروضات و تبعات آن) تکلیف خود را با قدرت و با مردم ایران مشخص کنید! یا «انتخابات آزاد» را پذیرا شوید، که امکان همزیستی مسالمت آمیز تمامی گرایش های سیاسی کشور و نوعی آشتی ملی را بوجود می آورد، و یا مسئولیت در غلطیدن کشور به بحران های همه جانبه، تا مرز فرو پاشی سیاسی و اجتماعی را بر عهده گیرید!
6- راهبرد انتخابات آزاد «تنها راهبردی است که با نقش چند وجهی خود می تواند پاسخ گوی همزمان معضلات چند گانه صحنه سیاسی ایران، از جمله گشودن بن بست حکومتی، بدست آوردن حقوق از دست رفته ملت، نهاد سازی به سمت ساختارهای نظام سیاسی مدرن، و جلوگیری از فرو پاشی کشور ایران باشد». اگر چه بر سر برگزاری نهائی و راهبردی چنین انتخاباتی مصالحه ای در میان نیست، ولی در هر مرحله از جنبش سبز و تعادل قوای حاضر می باید جنبه هائی از این خواست سیاسی را برجسته کرد و چه در جریان مذاکرات و چه از طریق فشار از پائین، آنها را به بلوک قدرت تحمیل کرد. براین زمینه، شعار «تکرار انتخابات» خردادماه 1388 هیچگونه قرابتی با آزاد بودن، رقابتی بودن، سلامت انتخابات و حذفی نبودن آن ندارد.
7- اتحاد جمهوریخواهان ایران از اصل مذاکره میان دولت های ایران و ایالات متحده آمریکا حمایت می کند. ما براین باورهستیم که بی اعتنایی به مسائل مربوط به حقوق بشر در ایران در جریان مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 سیاستی نادرست است و اکثریت مردم ایران را نسبت به نتایج این مذاکرات بی اعتنا و حتی بدبین می سازد.
ما سیاست های کشورهای روسیه و چین در حمایت از حکومت ایران را مخالف منافع ملی ایرانیان ارزیابی می کنیم و آن را محکوم می کنیم.

یکشنبه 10/18/09

* لطفاً پیشنهادات انتقادی و اصلاحی خود را اعلام کنید.   

Mmash_100@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست