سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گروها گروه از دین خدا بیرون می روند!


اسماعیل خویی


• _ آخر خواهرانِ نازنینِ من؟! این چه کاری بود که کردید؟! خردتان کجا رفته بود؟! به سرتان زده بود؟! مگر نمی دانستید که اسلام، در پیوند با مسلمانان، خیابانی یک طرفه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ مهر ۱٣٨٨ -  ۲ اکتبر ۲۰۰۹


 
"یخرجون من دین الله افواجاَ!"
قرآن. مهندس مهدی بازرگان
 
چند روز پیش از ویدا خانم قائم مقامی   در " پرشن رادیو" شنیدم که دادگاه یعنی بی دادگاه آخوندی در تهران دو بانوی جوان به نام های به یادم نماند چی و چی را " به اتهامِ ارتداد " محاکمه می کند، یا خواهد کرد. این دو زن ایرانی گویا از اسلام برگشته اند و به مسیحیت گرویده اند.
اندیشیدن به سرنوشتِ این دو هم میهنِ بخت برگشته مرا گرفتارِ بگو مگوی ی درونی کرده است، بگومگوی پر درد و دریغ که در آن، نخست خودم را با خودِ ایشان رویا رو می یابم.
شگفت زده و ناباور، می پرسم:
_ آخر خواهرانِ نازنینِ من؟! این چه کاری بود که کردید؟! خردتان کجا رفته بود؟! به سرتان زده بود؟! مگر نمی دانستید که اسلام، در پیوند با مسلمانان، خیابانی یک طرفه است که چرخش درآن تنها و بی درنگ به بن بستِ مرگ می انجامد؟!
آن هم به ویژه در این روزگار که دادگاه ها در میهن ما جولانگاهِ دستاربندانِ بیدادگر و سنگدل و جوان کُش است؟!
پاسخ این پرسش را ناگزیر باید خودم برای ایشان بتراشم.
خواهند گفت:
_ نمی دانستیم که " ارتداد " در اسلام گناهی نابخشودنی ست و کیفری جز مرگ ندارد.
یا :
_ گمان نمی کردیم لو برویم. می خواستیم از ایران بگریزیم و، برای پناهنده شدن در یکی از کشورهای اروپایی یا در امریکا، از کلیسای تعمید دهنده ی خود در ایران بخواهیم گواهی کند که ما مسیحی شده ایم.
یا :
_ گمان نمی کردیم لو برویم؛ یا اگر لو رفتیم به راستی ما را بگیرند بکشند. آخر، قرنِ بیست و یکم است! نگهبانان وپشتیبانانِ حقوقِ بشر به یاری ی ما خواهند شتافت...
یا ... سخنانِ دیگری خواهند گفت به همین بیهود گی.
_ شاید هم نه! شاید بیهوده نباشد. به هرحال، قرنِ بیست ویکم است. حقوقِ بشر هم داریم. نگهبانان و پشتیبانانش را نیز.
_ یعنی می گویی می شود کاری کرد؟
_ نمی دانم. شاید بشود. بگذار ببینم خودم می توانم " دفاعیه " ای برای این از دین برگشتگان بپردازم.
_ تو که حقوقدان نیستی.
_ باشد . نباشم. مهم نیست.
_ مهم نیست؟!
_ نه، نیست. چرا که، اگر حقوقدان می بودم نیز هیچ فرقی نمی کرد. نه " پرونده" را می دادند بخوانم؛ ونه به " دادگاه" راه ام می دادند. دادگاه " محکمه ی شرع" خواهد بود، قربان ات گردم، نه یک " دادگاه حقوقی" در معنای امروزینِ آن.
_ امَا تو از " شرع" هم چندان چیزی نمی دانی !
_ درست است. درست همچونآخوند بی سوادی که" قاضی" ی دادگاه یعنی بیدادگاه خواهد بود. او نیز از" شرعِ انور" چیزی بیش از" توضیح المسائلِ " خمینی یا رساله ی آیت الله دیگری که " مرجعِ تقلید" ش باشد نمی داند. تنها تفاوتِ او با من ، در این زمینه ، این است که در" شرع" ، برای او، نه شرم در کار است("لاحیاهِ فی الشرع") و نه شوخی. این است که او، با خواندنِ یک رساله ی شرعی، نه، همچون من، شرم اش می آید و نه خنده اش می گیرد. از این گذشته، کارِ او هیچ پیچیده یا دشوار نیست. درآسلام او، "به زه" ها از پیش تعریف شده اند و" کیفر" هریک پیشا پیش به دست داده شده است. کور کردن یک چشم! کورشدن یک چشم، یا پراختنِ " چشم بها". گرفتن جان؟ دادنِ جان، یا " خون بها ". برگشتن از دین مرگ. همه چیز از پیش روشن است.
خوب، پس، " دفاعیه" پردازی برای چی؟
_ برای خودم!
_ که چی بشود؟!
_ تا ببینم اگر خودم، چون یک مسلمان زاده در چنین تنگنایی می افتادم، آیا می توانستم در برابرِ آخوندی که به نامِ قاضی ی " شرع" می خواهد جانِ مرا بگیرد، بیاستم، و بر بنیاد آنچه از اسلام می دانم، با او بگو مگوی بکنم، یعنی بکوشم تا نشان دهم که کشتنِ من به گناه پشت کردن به این دین کاری نیست که " اسلامِ راستین" آن را روا بدارد.
_ بسیارخوب! ببینم چه می کنی.
_ می گفتم: مگر نه این است که " لااکراه فی الدین"؟ یعنی که دین را نباید زور چپان کرد به کسی که آن را نمی خواهد؟!
می گفت : حضرتِ امام خمینی( ره) یک بار فرمودند: " حالا آقای کارتر هم شدده است" تازه آن آقا رئیسِ جمهور امریکا بود. تو چه کاره ای که از دهنت... لا اله الالله! ...نه، آقا جان! آن آیه از آیه های مکَی ست. پیامبر اکرم صلوات الله علیه، یعنی خداوند تبارک و تعالی، در آیه های مدنی آن را نسخ فرمود. آن آیه مال دورانی بود که هنوز، به جز خود پیامبر و یاران اش، کسی مسلمان نشده بود. یعنی دورانِ جاهلیت هنوز به سر نیامده بود.
_ می خواهید بفرمائید ازآن پس همگان ناگزیرند که مسلمان باشند؟!
_ بله! یعنی نه که ناگزیر باشند از مسلمان بودن، نه! به خودی ی خود مسلمان هستند. از حضرت ابراهیم، بل که از حضرت آدم، به بعد همه ی مردمان مسلمان بودند. اسلام دینِ فطرت است. همه ی مردمان از مادر مسلمان زاده می شوند، چه خودشان بدانند، چه خودشان ندانند. آنهایی را که هنوز هم نه می دانند ونه می خواهند بدانند _ همچون یهودیان و مسیحیان_ ما درآینده ی نزدیک ، در رکابِ حضرتِ صاحب الزمان( عج)، یکسره به درک خواهیم فرستاد.
_ آخر،چرا؟!
_ گفتم که. اسلام دین فطرت است. اینها برخلافِ طینتِ خود رفتار می کنند. اینها طغیان کارند. اینها برگوهره ی انسانی ی خود شوریده اند. اینها انسان نیستند. اینها را باید کشت، مخصوصاً که پرو هم شده اند و دیگر به ما" جزیَه "هم نمی پردازند. و، تازه، به سودِ خودشان هم هست که ما اینها را بکشیم. چرا که مردگان دیگر گناه نمی کنند. خوب، این از آنها که نمی دانند که به طبیعت مسلمانند و نمی خواهند هم که بدانند.اما آنهایی که می دانند، خوب، می دانند دیگر. مگر مرض دارند که از اسلام برگردند؟! کسی که از اسلام برمی گردد از انسانیت برمی گردد، به انسان بودن پشت می کند، و حیوان می شود دیگر باره.
_ من که خودم هرگز اسلام را آگاهانه نپذیرفتم. من تنها در یک خانواده ی مسلمان زاده شدم.
_ همین! و این یعنی که پدرت این دین را برای تو، و به جای تو، پذیرفته بوده است.
_ یعنی که، می خواهید بفرمایید اسلام یک دین ارثی ست؟!
_ البته ! گفتم که. اسلام دین فطرت است. این دین در طبیعتِ توست.
_ وای برمن! یعنی که اسلام به راستی خیابان یک طرفه است؟!
_ کفر نگو، مردک! اسلام دین بیابان است به خیابان کاری ندارد. ما همه تان را برخواهیم گرداند به بی آلایشی و سادگی ی پاکِ بیابان.
می بینم با آخوند نمی شود بگو مگو کرد.
تلویزیون را روشن می کنم تا، با تماشا کردنِ آن، از حالِ گندی که پیدا کرده ام بیرون بیایم.
نگاه می کنم، اما خوب نمی بینم، می شنوم اما گوش نمی دهم.
... ببینم، چی گفت؟ چند زن ( گفت یا تن؟ ومگرفرقی هم می کند) در رشت و یکی دوشهر دیگر دستگیر شده اند؟! به اتهام مسیحی شدن؟! باز هم؟!
با خودم می گویم: گروها گروه دارند از دین خدا بیرون می روند!
و، در دل، به این( یا آن) هم میهنانِ بخت برگشته ی خود پرخاش می کنم که: از اسلام برگشتید؟ نازِ شصت تان! امَا آخر چرا در ایران؟ چرا نخست از میهنِ آخوند زده نگریختید؟! بهترین بهانه را می داشتید برای پناهنده شدن در هر یک از کشورهایی که حکومت های قانون شناس شان می دانند، دیگرخوب می دانند، که دین برای انسان است، نه انسان برای دین.
 
  دوم خرداد هشتاد و هشت
   بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست