سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گلوبالیزاسیون و طبقه کارگر


کاظم نیکخواه


• طبقه کارگر باید پا را از گلوبالیزاسیون سرمایه دارانه فراتر بگذارد و جهانی شدن را آنگونه که باید باشد٬ آنگونه که میتواند باشد و نیاز آن بطور عینی و ملموس تمام جامعه بشری را فرا گرفته است به عمل در آورد. طبقه کارگر برای دفاع از زندگی خویش راهی ندارد جز آنکه پرچم جهانی بدون مرزهای ملی٬ بدون مرزهای طبقاتی٬ و بدون فقر و محرومیت و بی حقوقی را برافرازد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۴ مهر ۱٣٨٨ -  ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۹


در پیش چشم ما در اول قرن بیست و یکم (و در واقع از اواخر قرن بیست) تحول بسیار مهمی در جریان است و آن کم رنگ شدن هرروزه و تدریجی مرزهای ملی استּ ملت-دولتها با زمان ما ناخوانایی خودرا هر روز بیشتر نشان میدهندּ موانع ملی یک مانع آشکار بر سر راه پیشروی بشریت استּ مانعی که تکنیک و ارتباطات امروز عملا از بسیاری جنبه ها دارد آنرا دور میزندּ رشد تکنیک و نیاز حرکت سرمایه دارد مرزهای ملی را که در خلال دو قرن پیش تا اوایل قرن گذشته بدور مردم کشید و آنها را به "ملتها" تقسیم کرد بتدریج کنار میزندּ اما آنچه "گلوبالیزاسیون" خوانده میشود این حرکت را توضیح نمیدهد بلکه تلاشی است برای کند کردن و تغییر مسیر دادن این حرکت به نفع سرمایه داران و به زیان کارگران و توده های مردمּּ "گلوبالیزاسیون" را دولتها و صاحبان سرمایه طراحی کرده اندּ نهادهای اصلیش بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (IMF )و سازمان تجارت جهانی ( WTO) و سازمان بین المللی کار (ILO ) هستندּ اساس سیاست "گلوبالیزاسیون" اینست که در عصر جهانی شدن٬ در عصر اینترنت٬ در عصر ارتباطات عظیم جهانی٬ راه حرکت سرمایه و سود آوری کورپوراسیونهای عظیم اقتصادی را باز کند و در عین حال از بهم پیوستن کارگران به عنوان طبقه ای جهانی پیش گیری نمایدּ سرمایه ها دارند آزادانه به هرجا که بخواهند حرکت میکنندּ هرجا کارگر ارزان هست سرمایه از این و آن گوشه جهان بدانجا سرازیر میشودּ اما کارگر وقتی میخواهد به جایی برود که نیروی کارش گرانتر خریده میشود دم مرز نگهش میدارندּ پاسپورتش را کنترل میکنندּ دلیل کوچش را می پرسندּ "دلیل اقتصادی" یعنی همان که تمام فلسفه عبور آزادانه سرمایه از مرزها را توضیح میدهد در مورد کارگر مطلقا قابل قبول نیستּ کارگر باید به "کشور خودش" برگرددּ با دستمزد نازل بسازدּ گلوبالیزاسیون یعنی جهانی شدن سرمایهּ اما کم رنگ شدن مرزها و آن تحولی که بطور عینی دارد اتفاق می افتد منتظر این "گلوبالیزاسیون" دست و پا بریده نمیشودּ بشریت را دیگر نمیتوان در چارچوب ملتها و مرزها زندانی کردּ میتوانند حرکت او را کند کنندּ میتوانند حرکت او را مشقت بار و خطرناک کنندּ اما نمیتوانند و نتوانسته اند مانع حرکت او شوندּ ما در اوایل یک انقلاب هستیمּ انقلابی که همچون یک بیگ بنگ یا زلزله عظیم جوامع بشری را تکان خواهد دادּ مناسبات موجود را زیر و رو خواهد کردּ ارزشها و سنتها و فرهنگ و قوانین موجود را به تاریکخانه های تاریخ خواهد سپرد و طرحی نو در خواهد انداختּ.

آی ال او و گلوبالیزاسیون

سازمان جهانی کار که خود یکی از نهادهای اصلی گلوبالیزاسیون است در گزارش امسال خود از این سخن میگوید که گلوبالیزاسیون نتوانسته است شکاف میان فقیر و غنی را پر کند.ּ سازمان جهانی کار در گزارش خود میگوید "رشد اقتصادی جهان نتوانسته است به اشتغال بهتر که به کاهش فقر بینجامد ترجمه شودּּایجاد اشتغال٬ بار آوری کار و بهبود دستمزدها و کاهش فقر در مناطق مختلف جهان روندهای متفاوتی را نشان میدهد". خوان سوماویا مدیر کل آی ال او میگوید "پیام اصلی این گزارش اینست که تا مقطع کنونی ایجاد شغلها و درآمدهای بهتر برای کارگران اولویت سیاستگزاران نبوده است" و اضافه میکند "گلوبالیزاسیون تا کنون به ایجاد فرصتهای شغلی کافی و خوب در سطح جهان منجر نشده است. این وضعیت باید تغییر کند و همانطور که بسیاری رهبران جهانی قبلا گفته اند ما باید ایجاد کار مناسب را یک هدف محوری تمام سیاستهای اقتصادی و اجتماعی خود قرار دهیم" و میگوید این گزارش ابزار خوبی برای چنین تحولی استּ در گزارش آی ال او به کشورهای آمریکای لاتین٬ آسیای جنوب شرقی و آفریقا و آسیا اشاره میشود و گفته میشود در عین حال که گلوبالیزاسیون در آسیای جنوب شرقی به اشتغال بیشتر و بهتر منجر شده در آمریکای لاتین این روند مشاهد نمیشودּ در گزارش آمده است که در کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی گلوبالیزاسیون به افزایش دستمزدها و رشد اشتغال منجر شده استּ اما اشاره میکند که افزایش دستمزدها اساسا در بخش کارهای تخصصی بوده و شکاف میان در آمد کارگر متخصص و غیر متخصص بیشتر شده استּ در بسیاری از کشورها کارگران غیر متخصص که بخش اعظم کارگران را تشکیل میدهند با افت در آمد و فقر بیشتری مواجه شده اندּ
نکات زیادی در گزارش آی ال او مورد بحث قرار گرفته که پرداختن به همه آنها در حوصلی این نوشته نیستּ آی ال او چه در این گزارش و چه در گزارش سال گذشته خود بر یک "گلوبالیزاسیون عادلانه" تاکید میکند. در این "گلوبالیزاسیون عادلانه" شعارهای دهن پرکن کم نیست مثل: "محور قراردادن مردم"٬ "دولت دموکراتیک "٬ "قوانین عادلانه"٬ "توجه بیشتر به مردم"٬ "همکاری جدی تر میان کارگران و نهادهای جهانی" و "یک سازمان ملل موثر تر و با نفوذ تر" و امثال اینها. همه اینها حرفهایی است برای اینکه نشان داده شود که کارگر هم به بازی گرفته شده است.
آی او تنها "سازمان کارگری" سازمان ملل است. اما در راس این سازمان کارگری نمایندگان کارفرمایان و دولتها که هر دو از یک جنس هستند در این سازمان تصمیم میگیرند. "نمایندگان کارگران" نیز که در بهترین حالت نمایندگان کنفدراسیونهای اتحادیه ای هستند در تصمیم گیری ها یک رای دارند. اما روشن است که همه آنها نمایندگان اتحادیه ها نیستند. بسیاری از آنها از جنس همین شوراهای اسلامی و خانه کارگری های جمهوری اسلامی هستند که بعنوان نماینده کارگر به آنها کرسی داده شده است. اما با وجود این تصمیمهای آی ال او در سیاستهای جهانی تصمیم تلقی نمنیشود و در حد توصیه هایی به تصمیم گیرندگان یعنی دولتها و نهادهای مهمتر عمل میکنند. آنجا که تصمیم گرفته میشود مثل سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و مهمتر از آنها اتحادیه اروپا و نفتا و کنفرانسهای دولتها٬ دیگر از حضور نمایندگان کارگران حتی با همین ترکیب موجود و فرمایشی هم خبری نیست.
آی ال او در گزارش خود بر افزایش شکاف میان فقیر و غنی سخن میگوید و اعلام میکند که سیاست کم کردن شکاف میان فقیر و غنی موفق نبوده است. سیاست ایجاد اشتغال بیشتر و بهتر برای کارگران موفق نبوده است. و این کنه نقش آی ال او را بر ملا میکند: دامن زدن به این توهم که گویا قرار بوده است با این "گلوبالیزاسیون" کذایی فقرا از فقر رها شوند و کارگران از بیکاری و کارهای بی تامین و زیر خط فقر رهایی یابند! آی ال او نمیگوید که گلوبالیزاسیون اساسا قرار نبوده است شکاف میان فقیر و غنی را پر کندּ قرار نبوده است شرایط کار و زندگی کارگران را بهبود بخشدּ بلکه برای جلوگیری از پر شدن این شکاف طراحی شده استּ در کل در مقایسه با آن واقعیتی که در زیر لوای گلوبالیزاسیون دارد اتفاق می افتد این گزارش غلیرغم نشان دادن برخی نتایج نا مناسب گلوبالیزاسیون٬ بسیار غیر واقعی و توهم بر انگیز استּ در واقع نقش آی ال او همین است که گلوبالیزاسیون را برای کارگران و مردم قابل هضم و قابل پذیرش سازدּ
یکی از نویسندگان بنام توماس فرید من در کتابش بنام "جهان هموار است٬ تاریخچه مختصر قرن بیستم" در مورد گلوبالیزاسیون میگوید گلوبالیزاسیون همراه با انقلاب تکنیکی و اینترنت جهان را به یک دهکده بزرگ جهانی تبدیل خواهد کرد که در آن همه چیز استاندارد میشود (شبیه سیستم مک دونالد٬ کوکا کولا٬ گوسی٬ و غیره) و درآمد و ثروت مردم جهان بتدریج تحت بازار آزاد برابر میشود. این سخن فرید من در واقع لب و لباب گلوبالیزاسیون از منظر سازمان جهانی کار و بسیاری لیبرالهای جهان است. اما همین گزارش آی ال او و آمارهای تکان دهنده ای که از نتایج سیاستها بانک جهانی و صندوق بین المللی پور در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا و اروپای شرقی منتشر میشود نشان میدهد که روند٬ درست عکس اینست: بارآوری کار و بهمراه آن ثروتها بطور تصاعدی افزایش مییابد و در عین حال فقر و گرسنگی و نداری نیز به همان نسبت فزونی میگیرد. در هیچ قرنی در تاریخ مدون٬ مرگ از گرسنگی و بیماریهای قابل پیشگیری و سوانح محیط کار به اندازه یک قرن اخیر نبوده است. ..

بخش دوم

گلوبالیزاسیون و گرایش سرمایه به گشودن بازارهای جهانی پدیده ای تازه نیست. در واقع این یک خصلت ذاتی سرمایه از آغاز شکل گیری آن بوده است. برای اول بار مارکس و انگلس در سال ١٨٤٧ در مانیفست کمونیست براین خصلت سرمایه تاکید کردند:
"نیاز به یک بازار دائم التوسعه برای فروش کالاهای خود بورژوازی را به همه جای جهان سوق میدهد. همه جا باید رسوخ کند٬ همه جا جاگیر شود٬ با همه جا ارتباط برقرار نماید.
بورژوازی از طریق استفاده از بازار جهانی به تولید و مصرف همه کشورها خصلت جهانی داد و علیرغم آه و اسف فراوان مرتجعین صنایع را از قالب ملی بیرون کشید. رشته های صنایع سالخورده ملی از میان رفته و هر روز نیز در حال از میان رفتن است. جای آنها را رشته های نوین صنایع که رواجشان برای کلیه ملل متمدن امری حیاتی است میگیرد...جای انزوای ملی و محلی کهن و اکتفا به محصولات تولیدی خودی را رفت و آمد و ارتباط همه جانبه و وابستگی همه جانبه ملل با یکدیگر میگیرد. وضع در مورد معنویات نیز همانند وضع درمورد تولید مادیات است. ثمرات فعالیت معنوی ملل جداگانه به دارایی مشترکی مبدل میگردد. شیوه یک جانبه و محدودیت ملی بیش از پیش محال و از ادبیات گوناگون ملی و محلی یک ادبیات جهانی ساخته میشود.
بورژوازی از طریق تکمیل سریع کلیه ابزارهای تولید و از طریق تسهیل بی حدو اندازه وسایل ارتباط همه و حتی وحشی ترین ملل را به سوی تمدن میکشاند. بهای ارزان کالاهای بورژوازی همان توپخانه سنگینی است که با آن هر گونه دیوارهای چین را در هم میکوبدو لجوجانه ترین کینه های وحشیان نسبت به بیگانگان را وادار به تسلیم میسازد. وی ملتها را ناگزیر میکند که اگر نخواهند نابود شوند شیوه تولید بورژوایی را بپذیرند و آنچه را که به اصطلاح تمدن نام دارد نزد خود رواج دهند بدین معنی که آنها نیز بوژوا شوند. خلاصه اینکه جهانی همشکل و همانند خویش می آفریند..." (مانیفست کمونیست)
در جلد اول کاپیتال نیز مارکس بر همین خصلت بین المللی و و جهانی سرمایه تاکید میکند و از "کشاندن همه مردم جهان به بازار جهانی" سخن میگوید.
لنین نیز در کتاب "امپریالیسم مرحله آخر سرمایه داری" بر تمرکز سرمایه های مالی و صنعتی و ایجاد بازارهای جهانی تاکید میکند.
آنچه بعنوان "گلوبالیزاسیون" اکنون وسیعا در سطح جهان از آن سخن گفته میشود در واقع به تحولات سه دهه اخیر که در ادامه انقلاب انفورماتیک و تکنیکهای کاملا جدید ارتباطاتی ظهور کرد اشاره دارد.
تحولات تکنیکی این چند دهه و بویژه کامپیتوتر و اینترنت و اتوماتیزه شدن گسترده تولید که از آن به درست به عنوان یک انقلاب نام برده میشود و در ادامه خود در حال تغییر سریع چهره سیاسی و اجتماعی جهان است٬ آنچنان سرعتی به خود گرفته است که همه کس تاثیرات آنرا در زندگی خویش به طور روزمره لمس میکند.
این روندی در ادامه همان روند جهانی شدنی است که حدود ١٦٠ سال پیش مانیفست کمونیست آنرا پیش چشم گذاشت. اما ابعاد آن چنان گسترده و همه جانبه است که از نظر تحلیلی بسیاری از آن بعنوان فاز دیگری در روند حرکت سرمایه نام میبرند. تحولات سریع سه دهه اخیر را در واقع باید دوره تکمیل روند جهانی شدن سرمایه نام برد که دیگر نام بردن از "دهکده جهانی" برای هیچکس غیر قابل فهم نیست. بویژه تا آنجا که به بازارهای جهانی مربوط میشود٬ بازارهای مالی و تجاری تا حد زیادی در سطح جهان اکنون ادغام شده است. سرمایه ها از این سو و آن سوی جهان در عرض چند لحظه دست به دست میشوند. بورس و اسپکیولاسیون و "سرمایه مجازی" ((virtual جای برجسته ای در رقابت و تمرکز سرمایه ها ایفا میکنند. و در سایه آن کورپوراسیونها و تراستهای بین المللی به تولید نیز خصلتی عمیقا فرا ملی داده اند. تقسیم کار در سطح بین المللی به عرصه های یک تولید واحد گسترش یافته است و کم نیستند کالاهایی که کار مشترک کارگران چندین کشور مختلف در چندین قاره متفاوتند که در بسیاری از موارد بطور روزمره در ارتباط با یکدیگرند . بررسی تحلیلی تر روند عظیمی که در جریان است موضوع بحث جداگانه ای است.
در سایه کل این تحولات تکنیکی و تقسیم کار بین المللی قدرت تولیدی کارگران چند صد در صد طی این سه دهه افزایش یافته است. بنا به آمارها ثروت کشورهای صنعتی پیش رفته از سال ١٩٧٩ تا سال ٢٠٠٠ بین ٧٠ تا ١٠٠ در صد افزایش یافته است. یعنی تنها با اضافه ثروت این کشورها طی همین سه دهه میتوان زندگی جمعیتی معادل دو برابر جمعیت این کشورها یعنی صدها میلیون را با استانداردهای زندگی در کشورهای اروپایی تامین کرد.
حرکت سرمایه و رقابت حاد و خطرناک سرمایه ها٬ لزوم تعریف استانداردهای بین المللی و نظارت و کنترل روزمره بر عرصه بین المللی و کنترل عواقب "خطرناک" اجتماعی این روند را برای سرمایه داران به ضرورتی جدی مبدل ساخته است. ایجاد ارگانها و نهادهای بین المللی ای نظیر "اتحادیه اروپا" و "نفتا" و کنفرانسهایی نظیر کنفرانسG٨ Summit   و کنفرانس سازمان تجارت جهانی و امثال اینها اساسا پاسخی به این ضرورت است. اما بورژوازی از نظر سیاسی فرسنگها از روند واقعی و عملی گلوبالیزاسیون عقب است٬ جنبه تشریفاتی و بوروکراتیک نهادهایش بیش از جنبه عملی آنست٬ رقابتها مانع رسیدن سریع به توافقات و تصمیمات جدی است. اتحادهایش دچار بحران است. و در نتیجه تا آنجا که به سرمایه ها مربوط میشود عملا عرصه جهانی به عرصه زورآزمایی و رقابت مستقیم خود سرمایه ها و تک تک دولتها تبدیل شده است. توافقات معتبر انجام شده آنهایی هستند که توازنهای بدست آمده واقعی را پس از هر دوره ای از کشاکش منعکس میکنند.

عوارض اجتماعی گلوبالیزاسیون

یک نگاه آماری
سرمایه در دوره "گلوبالیزاسیون" پا به پای رشد عظیم بار آوری کار و افزایش روند ثروت آفرینی٬ به استثمار کارگران و ایجاد فقر در جهان شدتی بی سابقه داده است. طی سالهای ١٩٧٩ تا ٢٠٠٠ سود سرمایه های بطور متوسط دو برابر شده است. اما این نیز هنوز تمام واقعیت را بیان نمیکند. این سود انباشته شده بطور یک دست میان سرمایه ها تقسیم نمیشود. حدود ٢٠٠ کورپوراسیون بزرگ بین المللی بخش اعظم این سود ها را نصیب خود میکنند و سهم سود خود را به چندین برابر میرسانند. شکاف میان در آمد سرانه کشورهای "پیشرفته صنعتی" و کشورهای "در حال توسعه" بشدت افزایش یافته است. اما این ثروتی که از آن سخن گفته میشود در دست عده ای بسیار قلیل از سرمایه داران متمرکز شده است. در خود کشورهای صنعتی علیرغم افزایش ثروتها٬ بیکاری به شدت افزایش یافته است٬ تامینات اجتماعی مثل بیمه بیکاری و بیمه درمانی و خدمات اجتماعی بشدت کاهش یافته است و ساعت کار کارگران اگر اضافه کاریها را نیز به حساب آوریم٬ عملا و بطور متوسط افزایش یافته است. در کشورهای پیشرفته اروپایی اکنون حدود ٢٥ میلیون نفر بیکارند. پنج میلیون نفر بی مسکن و بیخانمانند. پنجاه میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند. انتشار این آمار این سوال را برای بسیاری از مردم مطرح میسازد که این ثروتهای عظیم تولید شده به کجا رفته است. و پاسخ برای خود طراحان بورژوازی نیز نگران کننده است. در اروپا ٩٦ درصد ثروت جامعه در دست یک اقلیت ده درصدی تمرکز یافته است.
این واقعیات را وقتی در بعد جهانی نگاه کنیم براستی شوکه آور و وحشتناک است. نشریه لوموند دیپلماتیک در سال ٩٨ گزارش داد که هر سال ٣٠ میلیون نفر از گرسنگی میمیرند. ٨٠٠ میلیون نفر از گرسنگی مزمن رنج میبرند. لوموند دیپلماتیک اضافه میکند که سازمان ملل محاسبه کرده است که با تنها ٤ درصد از ثروت ٢٢٥ ثروتمند اول جهان میتوان تمام نیازهای پایه ای تمام مردم جهان از غذا و دارو و پوشاک و مسکن را تامین کرد. در گزارش دیگری آمده است که در آمد ٣ میلیارد نفر از مردم جهان از ٥٠٠ نفر ثروتمندان اول جهان کمتر است. گزارش سالانه بانک جهانی در سال ٢٠٠٠ میگوید نصف مردم جهان با روزی کمتر از ٢ دلار زندگی میکنند.آمار در تمام زمینه ها تکان دهنده است. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول هم صدا با سران کشورهای صنعتی پیشرفته در برابر این آمار برنامه های متعددی را تحت عنوان "برنامه ضد فقر" به اجرا گذاشتند. اساس این برنامه ها آزاد کردن تجارت و قیمت ها٬ قطع سوبسید دولتها به کالاهای مورد نیاز مردم٬تثبیت چارچوب اقتصاد ماکرو٬ و خصوصی سازیها و امثال اینها بوده است. بانک جهانی برآورد میکند که این برنامه ها شکاف میان فقر و ثروت را کاهش میدهد. اما شاید لازم به توضیح و آمار بیشتری نباشد تا نشان دهیم که نتیجه این برنامه به اصطلاح "ضد فقر" در کشورهایی که در آنجا به اجرا گذاشته شده برای توده های مردم فاجعه بار بوده است و آنها را بدون هیچ پناهی به دست بیرحم بازار آزاد رها کرده است و آن حداقل حفاظ های دولتی را نیز از آنها گرفته است. روند اوضاع نه فقط بهبودی را در شکاف میان فقر و ثروت نشان نمیدهد بلکه بیانگر افزایش بسیار سریعتر این شکاف است.

جنبش "ضد گلوبالیزاسیون"

با اشاره به گوشه هایی از آمار میخواهم تاکید کنم که جهان در روند گلوبالیزاسیون با تناقضی آشکار و ملموس روبروست که افزایش باورنکردنی تولید ثروت با افزایش باورنکردنی فقر و بیکاری و بی تامیینی همراه است. و این پایه اصلی جنبش گسترده ضد گلوبالیزاسیون و ضد کاپیتالیسم است. آنچه بنام جنبش ضد گلوبالیزاسیون خوانده میشود در واقع اعتراض بخشهای مختلف مردم به همین تخریب عظیم زندگی اجتماعی مردم است. جنبش ضد گلوبالیزاسیون در واقع ترکیبی از جنبشهای گوناگون است به همین دلیل باید توجه کرد که اطلاق نام یک جنبش بر آن چندان دقیق نیست. این جنبش یک جنبش گسترده جهانی است. هرجا که بهانه و فضایی برای اعتراض فراهم میشود و بویژه هنگام کنفرانسهای سران کشورهای صنعتی نظیر کنفرانس گروه ٨ یا G٨ summit   و تجمع وزرا در کنفرانس سازمان تجارت جهانی٬ صدها هزار نفر در گوشه و کنار جهان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند و انزجار خودرا نسبت به سیاستهای قدرتهای سرمایه داری و نهادهایی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ابراز میکنند. این جنبش به تظاهراتهای ضد گلوبالیزاسیون در مقاطعی معین محدود نمیشود. امروز جنبش ضد گلوبالیزاسیون یک واقعیت ملموس و زنده در تمام کشورهاست. احزاب حاکم و چهره ها وشخصیتهای آنها ناچارند این جنبش را به حساب آورند و به اعتراض گسترده و میلیونی مردم به عوارض جهانی شدن سرمایه پاسخی بدهند. ابعاد گسترده این جنبش طرحهای جهانی سازی را با مشکلی جدی روبرو ساخته است. هرروز بخشهای وسیعتری از مردم به صف مخالفت با "گلوبالیزاسیون" کشانده میشوند و به این اعتبار به صف جنبش ضد گلوبالیزاسیون می پیوندند. ابعاد وسیع مخالفت با "جهانی سازی" و رشد سریع آن٬ گوناگونی نیروهای شرکت کننده در جنبش ضد گلوبالیزاسیون و میلیتانسی فزاینده بخش فعال آن٬ صاحبان سرمایه های بزرگ و دولتها و نهادهای بورژوایی را به نگرانی جدی کشانده است. این نیرو آنچنان عظیم است که دولتها و نهادهای تصمیم گیرنده جهانی ناچارند برای جلوگیری از رشد رادیکالیسم آن٬ دست به اقداماتی بزنند. برنامه های متنوع "ضد فقر"٬ طرح بخشش بدهیهای کشورهای فقیر٬ طرح جمع آوری کمک برای مردم فقیر آفریقا که یک نمونه آنرا امسال در کنسرت "Live ٨ " که دولت انگلیس نیز از اسپانسورهای آن بود شاهد بودیم و شعار آن "فقر را به تاریخ بسپاریم" بود٬ تلاشی برای آرام کردن اعتراضات به روند گلوبالیزاسیون است.
اما این جنبش خود از کمبودها و ایرادات جدی ای رنج میبرد:


بخش سوم

جنبش جنبش ها
جنبش "ضد گلوبالیزاسیون" را جنبش جنبش ها ( (movement of movementsمینامند. این اصطلاح در مورد بسیاری از جنبش ها در مراحل اولیه رشد آنها صدق میکند اما گوناگونی ای که در نیروهای اجتماعی شرکت کننده در این جنبش وجود دارد شاید بارز تر و برجسته تر از هر جنبش دیگری باشد. طیف های اجتماعی ای که خودرا با این جنبش تداعی میکنند و به اشکال مختلف از آن حمایت میکنند بسیار گسترده است. کارگران بخشی از نیروی این جنبش را تشکیل میدهند. کارگران شاید مستقیم تر از هر بخش دیگر جامعه دارند مستقیما از سیاستهای "گلوبالیزاسیون" و حرکت جهانی سرمایه و حتی رشد تکنیکهای تولیدی حاصل از آن زیان می بینند: بیکارسازیهای گسترده در بسیاری از کشورها که ده ها میلیون کارگر را در بر میگیرد مستقیما ناشی از سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و جابجایی سرمایه هاست. هم اکنون در خود اروپای واحد قریب ٢٥ میلیون نفر بیکارند. این درحالیست که ساعت کار کارگران بین ٤٠ تا ٦٠ ساعت در هفته است. اما رشد بیکاری یک جنبه از نتیجه گلوبالیزاسیون است. زدن از تامینات اجتماعی نظیر بیمه بیکاری و بازنشستگی و کمکهای اجتماعی و کلا فقیر تر شدن سیستم تامینات اجتماعی در کنار زیر فشار قرار گرفتن حقوق صنفی٬ زندگی کارگران را با مشکلات بیشتری مواجه میسازد. دهقانانی که در اثر سیاستهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی٬ شاهد نابودی زندگی خود هستند بخش دیگری از این جنبش را تشکیل میدهند. معلمان٬ دانشجویان٬ کارمندان٬ با مواجهه با بی تامینی و گسترش فقر و بیکاری و بعلاوه نا امن تر شدن فضای سیاسی جامعه٬ به این جنبش پناه میبرند. حتی دولتها از این جنبش برای پیشبرد رقابتهای خویش استفاده میکنند. کم نیستند نمایندگان پارلمانها که با اسم و رسم و به عنوان سخنران در تجمعات ضد سازمان تجارت جهانی و امثال اینها شرکت میجویند تا در زیر لوای "آنتی گلوبالیزاسیون" از مصالح بخشهایی از سرمایه داران دفاع کنند. اما علاوه بر اینها جریانات و نیروهای ملی گرا٬ مذهبی٬ لیبرال و غیره نیز که با "گلوبالیزاسیون" فرهنگ و سنتهای ملی و مذهب و ارزشهای ملی را به خطر افتاده می بینند خودرا به عنوان نیروهای ضد "گلوبالیزاسیون" تعریف میکنند و در اعتراضات علیه روند جهانی شدن به اشکال و درجات مختلف شرکت میجویند.
گسترده ترین تظاهراتهای تاریخ که شاید با تظاهراتهای ضد جنگ ویتنام در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد قابل مقایسه باشد در اینجا صورت میگیرد. سخن از نیرویی صدها هزار نفری و یا حتی چند میلیونی است که با هر تجمع سران کشورهای صنعتی به حرکت در می آید.
اعتراض این جنبش اساسا و عمدتا رو به دولتها و مراکز قدرت است. جنتبش ضد گلوبالیزاسیون خودرا اساسا ضد قدرت و ضد سیاست تعریف میکند. سیاست و برنامه ای سیاسی برای تغییر چهره جهان در پیش رو ندارد. قدرتی را نمیخواهد ایجاد کند. حتی سیاست و قدرتی را نمیخواهد تغییر دهد. یک جنبش سلبی و اعتراضی به مفهوم دقیق کلمه است. اعتراض به گرسنگی٬ اعتراض به فقر٬ اعتراض به بسته شدن کارخانه ها٬ اعتراض به نابودی فرهنگ ملی٬ اعتراض به تل انبار شدن قروض کشورهای فقیر٬ اعتراض به گسترش سلاح اتمی٬ اعتراض به فعال مایشائی کورپوراسیونهای فراملیتی و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی٬ اعتراض به انهدام محیط زیست٬ اینها مهترین جنبه های این حرکت را تشکیل میدهد. از دولتها خواسته میشود که قروض کشورهای "جهان سوم" بخشوده شود. از دولتها خواسته میشود سوبسید تولیدات کشاورزی و تولیدات صنعتی داخلی را حذف کنند. از دولتها خواسته میشود که با گسترش ایدز مقابله کنند. از دولتها خواسته میشود دست از گسترش سلاحهای اتمی بردارند. از دولتها و مجتمع های بزرگ صنعتی خواسته میشود به فقرا کمک برسانند. دولتها باید به ایجاد یک سازمان ملل دموکراتیک تر و شورای امنیتی که انتخابی باشد و حق وتو نداشته باشد کمک کنند. در میان جریانات درگیر با نامهایی نظیر Attac ٬ Oxfam٬ PGA (people’s global action)٬ "دوستان زمین"٬ جریانات مختلف آنارشیست٬ "سازمان فقیران" و جریاناتی نظیر اینها برمیخوریم که آشکارا خودرا غیر سیاسی و ضد قدرت تعریف میکنند. جریانات مختلف آنارشیست گرچه از نظر تعداد برجستگی ندارند اما به دلیل میتلیتانسی ویژه خود٬ به عنوان نماینده این جنبش شناخته میشوند. اینها حتی نظیر رگه های شناخت شده آنارشیستی که بر اساس نظرات نظریه پردازانی چون باکونین و کروپاتکین و غیره فعالیت میکردند قوام یافته و خط دار نیستند. عمدتا روشهای اعتراض و ضدیتشان با سازمان و دولت و قدرت است که آنها را در صف آنارشیستها قرار میدهد.
از نظر دست اندرکاران این جنبش این اعتراضات اساسا متوجه "امپریالیسم" آمریکا و شرکای اروپایی آنست. جنبش ضد گلوبالیزاسیون خودرا یک جنبش ضد امپریالیستی و ضد "نئولیبرالیسم" تعریف میکند.

کارگران و مقابله با سیاست جهانی سرمایه

با همین نگاه گذرا به جنبش ضد گلوبالیزاسیون میتوان دریافت که این جنبش ظرف مناسبی برای مقابله کارگران با تعرضات گسترده و همه جانبه سرمایه جهانی به حقوق کارگری و زندگی آنها نیست. این جنبشی بسیار گسترده است. اما گستردگی آن به دلیل ابهام بزرگی است که بر پیشانی آن نقش بسته است. وقتی که تمام مساله سیاست و قانون است و باید با سیاستها و قوانین و دولتها مقابله کرد٬ احتراز از تن زدن به سیاست٬ مهلک و کشنده است. در نظامی که آینده و سرنوشت بشریت در دست چند صد سرمایه دار مولتی میلیاردر قرار دارد٬ نمیتوان با جنبشی که نمیخواهد دست به نظام و قدرت و سیاست ببرد وارد کارزاری جدی شد. همچنین بدون برنامه و سیاست روشن و رادیکال نمیتوان هیچ کارزار جدی ای را به پیش برد. ضدیت با "امپریالیسم آمریکا" بدون مقابله با کل سرمایه و بدون دفاع شفاف و روشن از زندگی و حقوق انسانی و آزادیهای فردی نیز به تجربه ثابت شده است که نتیجه ای جز در غلتیدن به ارتجاع ببار نمی آورد. "حزب سوسیالیست کارگران" انگلیسSWP و هم فکران و شرکایش در کشورهای مختلف نمونه زنده چنین در غلتیدنی به دامن ارتجاع هستند که حتی از خمینی و طرفداران بن لادن و ملاعمر و جریانات مرتجع اسلامی به بهانه مقابله با "امپریالیسم" دفاع کرده اند. مقابله با گلوبالیزاسیون با ناروشنی و بی برنامگی میدان را برای چنین جریانات و همچنین گرایشات مختلف ناسیونالیستی و مذهبی و ارتجاعی که میخواهند چرخ تاریخ را به عقب برگردانند٬ میخواهند مرزها و فرهنگ و سنت و چارچوبهای اقتصاد ملی خویش را حفاظت کنند و "خواب روزهای خوش گذشته" خویش را می بینند٬ باز کرده است.
اتحادیه های کارگری و سازمانهای صنفی مختلف کارگری نیز بیش از هر چیز از همین مشکل رنج میبرند. رسما. جنبش اتحادیه ای در سالهای اخیر دست به تلاشهایی برای ایجاد اتحادیه ای جهانی زده است. در نتیجه این تلاشها در سال گذشته یک چتر اتحادیه ای بنام اتحادیه های جهانی " ”GLOBAL UNIONS ایجاد شد که دهها کنفدراسیون اتحادیه ای در سطح جهان را در بر میگیرد. "گلوبال یونیونز" از جمله شامل "کنفدراسیون اتحادیه های آزاد کارگری" است که ١٤٠ میلیون عضو دارد. به علاوه میتوان از این کنفدراسیون های اتحادیه که عضو "گلوبال یونیونز" هستند نام برد: "کنفدراسیون جهانی کارگران ساختمانی و چوب"٬ "فدراسیون بین المللی کارگران شیمیایی٬ انرژی و معدن"٬ "فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران"٬ "فدراسیون بین المللی کارگران فلز"٬ "فدراسیون بین المللی کارگران پارچه و بافندگی و چرم"٬ "فدراسیون کارگران حمل و نقل"٬ "اتحادیه بین المللی غذا٬ کشاورزی٬ هتل٬ رستوران٬ آشپزی و تنباکو و سازمان کارگران متحد"٬ "اتحادیه بین المللی خدمات عمومی"٬ و شماری دیگر از اتحادیه ها و انجمن های کارگری.
با وجود شمار زیاد اتحادیه های تشکیل دهنده این چتر اتحادیه ای و گستردگی مناطق کشوری محل فعالیت آنها٬ این سازمان چندان شناخته شده نیست و تاکنون حرکتی قابل توجه برای دفاع از کارگران در مقابل تعرض جهانی سرمایه و سیاستهای "نئولیبرالیستی" نکرده است. میتوان جوان بودن این تشکل را به عنوان دلیلی برای این ناتوانی و بی تاثیری ذکر کرد٬ اما مشکل اساسی تر و جدی تر در واقع همانست که کل جنبش ضد گلوبالیزاسیون از آن رنج میبرد. اتحادیه ها رسما خودرا "صنفی" و غیر سیاسی تعریف میکنند. این همیشه جزئی از تعریف آنها بوده است. حتی آنجا که میخواهند بر سرنوشت کارگران در کشورهای دیگر تاثیر بگذارند٬ تغییراتی در قوانین را از دولتها میخواهند.
طبقه کارگر با این ابزارها و با این محدودیتها بهیچوجه نمیتواند به جنگ هیولایی جهانی برود که دارد زندگی کارگران و کل بشریت را در چنگالهای خویش مچاله میکند. این جنبش و این تشکل ها ابزار کار آمدی برای دفاع از حقوق و زندگی کارگران نیستند. پاسخ را در جای دیگری باید جستجو کرد.

باید پرچم انترناسیونالیسم کارگری را برافراشت

پاسخ طبقه کارگر در دوره جهانی شدن سرمایه نمیتواند مخالفت با جهانی شدن باشد. نمیتواند به اعتراض در محدوده کشوری محدود بماند. اکنون بیش از هرزمان سرنوشت بخشهای مختلف طبقه کارگر در گوشه و کنار جهان به هم گره خورده است. بی حقوقی و محرومیت کارگران در بنگلادش و کره و چین و هنگ کنگ و تایوان٬ مستقیما به محروم شدن کارگران از حقوق خویش در اروپا و آمریکا می انجامد. وجود خیل کارگران ارزان در کشورهای موسوم به "جهان سوم" که ناچارند تن به هر شرایط کاری بدهند٬ به بدتر شدن هرروزه شرایط کار در کشورهای صنعتی می انجامد. عکس این روند نیز صادق است. هرگونه بهبودی در شرایط کار و زندگی کارگران و مردم کشورهای "جهان سوم" بر قدرت کارگران در کشورهای پیشرفته صنعتی می افزاید. سرنوشت بخشهای مختلف طبقه کارگر به نحو مستقیمی به هم گره خورده است. کارگران باید از حقوق طبقاتی خویش در ابعاد جهانی دفاع کنند. کارگران نمیتوانند نسبت به سرنوشت هم طبقه ایهای خود در دیگر کشورها بی اعتبا باشند. اعتراض به فرار سرمایه ها٬ اعتراض به بسته شدن کارخانه ها در این گوشه و انتقال به گوشه ای دیگر٬ پوچ و بی معناست. اعتراض به بسته شدن واحد های غیر سود آور اعتراضی عقب مانده و بی تاثیر است. اتحادیه ها در سالهای اخیر در قراردادهایشان با کارفرمایان امتیازات متعددی مثل انعطاف پذیری کار و بازگشت به ساعات طولانی تر کار و فریز شدن دستمزدها را به کارفرمایان داده اند تا آنها را به عدم انتقال کارخانه ها راضی کنند. این همان روند قهقرایی است که دارد گلوی کارگران را در کشورهای صنعتی میفشارد. دستاوردهای تاریخی کارگران که در جدالهایی طولانی و سخت بدست آمده٬ بسادگی دارد باز پس گرفته میشود. افزایش دستمزد به تناسب تورم و ٣٥ ساعت کار در هفته در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی و فرانسه جزو اولین قربانیان این روند است. این روندی است که در عین حال در برابر تلاش کارگران کشورهای "در حال توسعه" برای بهبود زندگی و شرایط کار خویش مانع ایجاد میکند. این روند را باید متوقف کرد.
رشد و حرکت جهانی سرمایه به همراه تمام عوارض منفی خود٬ دستاوردهای عظیم و زیرورو کننده ای به نفع بشریت و طبقه کارگر ایجاد کرده است که راه را برای جهشی عظیم به پیش و فراتر رفتن از "گلوبالیزاسیون" سرمایه دارانه و "نئولیبرالیستی" نشان میدهد. در هیچ عصری مثل امروز مرزها و محدوده های ملی مانعی بر سر راه تکامل و پیشرفت بشریت نبوده است. زیانهای ناسیونالیسم و ملیت و موانع جدی ای که بر سر راه پیشرفت اقتصادی و فکری و فرهنگی بشری ایجاد میکند٬ امروز نیاز چندانی به اثبات ندارد. هیچ نیاز انسانی ای بر وجود محدوده های ملی دلالت نمیکند. زندگی انسانی امروز بدون عبور هرروزه از مرزها دیگر غیر ممکن شده است. تکنیکهای ارتباطی مثل اینترنت و تلفن و ماهواره و امثال اینها بخشی از این عبور را امکان پذیر کرده است. اقتصاد ملی و فرهنگ ملی و سنتهای ملی دیگر مثل بیماری است که با سرم زور نظامی و کنترل پلیسی و کمک گرفتن از پمپاژ مصنوعی "عرق ملی" سرپا مانده است.
در هیچ زمانی مثل امروز سرنوشت انسانها به هم مربوط و وابسته نبوده است. هیچ بخشی از مردم نمیتوانند بدون ارتباطی فعال و منظم با سایر بخشهای مردم جهان به حیات معمول خویش ادامه دهند.
در هیچ زمانی مثل امروز ثروت در یکسو و فقر در سوی دیگر انباشت نشده است. همانگونه که قبلا اشاره شد در حالیکه بنا به آمار سازمان ملل با چیزی حدود ٤ درصد ثروت دویست و چند مولتی سرمایه دار میتوان تمام نیازهای همه مردم جهان را تامین کرد٬ تاریخ بشری در هیچ زمانی مرگ از گرسنگی و محرومیت را در ابعادی اینچنین تکان دهنده شاهد نبوده است. تا آنجا که به کارگران مربوط میشود بالارفتن قدرت تولید کارگران با محرومیت و فقر جانگیر آنها پابپای هم پیش رفته است. بخش زیادی از قربانیان فقر را کارگران تشکیل میدهند. قدرت تولید کارگران چند صد در صد در ده پانزده سال اخیر افزایش یافته اما ساعت کار آنها نیز اگر چه نه بطور رسمی اما عملا افزایش یافته است. فدرت خرید کارگران کاهش یافته است. میتوان در تمام زمینه ها همین روندهای معکوس و متناقض را نشان داد.
آن چه باید پذیرفت اینست که حرکت سرمایه را نمیتوان به عقب بازگرداند. وهر تلاشی در این زمینه ارتجاعی و محکوم به شکست است. سرمایه داران را نمیتوان با کنسرتهای خیریه ضد فقر به سر عقل آورد. موعظه های لیبرالی و جنبشهای خیرخواهانه بهیچ وجه فجایع ناشی از حرکت سرمایه را کاهش نمیدهد. آنچه دارد روی میدهد ناشی از نفس وجود سرمایه است نه بیرحمی و قساوت سرمایه داران منفرد. این روند تا زمانی که این نظام پا برجاست با سرعتی فزاینده ادامه خواهد یافت و هرروز ابعاد فاجعه آمیزتری به خود خواهد گرفت.
طبقه کارگر باید پا را از گلوبالیزاسیون سرمایه دارانه فراتر بگذارد و جهانی شدن را آنگونه که باید باشد٬ آنگونه که میتواند باشد و نیاز آن بطور عینی و ملموس تمام جامعه بشری را فرا گرفته است به عمل در آورد. طبقه کارگر برای دفاع از زندگی خویش راهی ندارد جز آنکه پرچم جهانی بدون مرزهای ملی٬ بدون مرزهای طبقاتی٬ و بدون فقر و محرومیت و بی حقوقی را برافرازد. پرچم سوسیالیسم و انترناسیونالیسم ! این نیاز فوری بشریت قرن بیست و یکم برای خلاصی از فجایع فزاینده است.
در پرتو چنین جنبش و حرکتی است که اقدامات فوری موثری را میتوان در دستور مبارزه تمام کارگران جهان گذاشت: میتوان اقداماتی نظیر کاهش اساسی و چند صد در صدی ساعت کار٬ افزایش چندین برابر دستمزدها٬ تامینات اجتماعی مناسب برای همه مردم در گوشه و کنار جهان و بهبود اساسی شرایط کار کارگران در همه کشورها را در دستور گذاشت و جنبش جهانی کارگری را با ابزارهای سیاسی رادیکال علیه دولتها و صاحبان سرمایه به جریان انداخت. با چنین جهت گیری ای است که میتوان به تفرقه ای که اکنون در صفوف کارگران کشورهای مختلف وجود دارد و سرمایه داران دارند از آن علیه کارگران استفاده میکنند پایان داد. بجای رقابت بخشهای مختلف کارگران٬ نیروی تمام کارگران را برای بهبود زندگی و شرایط کار کارگران در این یا آن گوشه جهان بسیج کرد٬ اتحاد جهانی کارگران امروز امری مهم و حیاتی و کلیدی است. کارگران در کشورهای صنعتی بدون حمایت فعال از مبارزات کارگران در کشورهای " در حال توسعه" نمیتوانند زندگی و شرایط کار خودرا بهبود بخشند. حتی نمیتوانند سطح زندگی کنونی خودرا حفظ کنند. و کارگران در کشورهای "درحال توسعه" نیز برای بیرون کشیدن خود از شرایط کار ارزان و برده وار و بی حقوقی سیاسی٬ به دستاوردها و پیشرویهای کارگران در کشورهای پیشرفته صنعتی نیاز دارند و باید از مبارزات آنها فعالانه حمایت کنند. نیاز در هم تنیدگی این مبارزات اکنون بیش از هر زمان حیاتی و عملی است.
با چنین پرچمی میتوان جنبش کنونی "گلوبالیزاسیون" را نیز از بن بست و ناتوانی و در غلتیدن به دامن جریانات ناسیونالیستی و مذهبی و ارتجاعی نجات داد.
جهان به تغییری بنیادی و به مارکس نیازی فوری و حیاتی دارد. جهان به انترناسیونالیسم کارگری٬ به "جهانی سازی" مبتنی بر نیازهای انسانی نیازی فوری دارد. طبقه کارگر به جایی رسیده است که برای نجات نه فقط آینده خویش بلکه برای همین امروز خویش و کل بشریت باید پرچم انترناسیونالیسم و کمونیسم کارگری را با قاطعیت بلند کند. زمانی کمونیسم و سوسیالیسم خیالپردازی خوانده میشد. اما امروز بسادگی میتوان نشان داد که تصور ادامه حیات سرمایه داری٬ چنین نظام پر از تناقضی نه فقط خیالپردازی که از عقل سلیم بدور است. طبقه کارگر و بشریت ناچار است و قادر است جهانی دیگر را بسازد که در آن انسان در کنار دریایی از امکانات و ثروتهایی که خود آفریده محروم و بی اختیار و در بند نیست.

k.nikkhah@ukonline.co.uk


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست