سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مطالبات حداکثری و حداقلی و تهدیدات جنبش، بعد از قدس سبز


علی سالاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۱ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹


روز قدس و عید فطر امسال در تاریخ مبارزات مردم ایران ماندگار خواهد شد، جنبش سبز و رهبرانش ثابت کردند که عرصهً عمومی و ابتکار عمل بمیدان آوردن قدرت مردم را بدست دارند و در میدان تعادل قوای اجتماعی، با فاصلهً بسیار زیادی از کودتاچیان جلو هستند. مردم خطاب به احمدی نژاد، بدرستی شعار می دادند "دروغگو، دروغگو، ٦٣ درصدت کو؟"... در این روز، جوانان فرصتی یافتند تا ابرازشور و احساسات و مطالبات را درهم آمیزند... احساسات و عواطف و سلایق رنگارنگ شلاق خورده، مطالبات گوناگون معوق مانده، و فریاد دادخواهی های بی پاسخ مانده، عقیده های سرکوب شده و خشم فروخوردهً سالیان، فرصت ابراز وجود در بستری مسالمت آمیز و مدنی را یافتند. پیروزی جنبش سبز در این روز، نه تنها خطر تفرقه و تجزیهً داخلی بلکه احتمال حملهً خارجی را، به میزان زیادی، از روی سر مردم و مملکت ایران برداشت. طرفهای خارجی دریافتند که دولت کودتاچی فقط با زور سرکوب و تقلب و دروغ بر مردم ایران حکم می راند. دولتی که در داخل پایگاهی ندارد، در مناسبات خارجی اش هم جایگاهی ندارد. جهان خبر دار شد که هارت و پورت های احمدی نژاد دیگر باد هواست، و دولتی که پس از کودتا مسئله اصلیش سرکوب و کنترل اوضاع داخل کشور است، اصلاً قادر به شاخ و شانه کشیدن در سطح منطقه و فضای بین المللی، به روال قبل نخواهد بود.

و اینگونه، جنبش سبز ملی ایرانیان، پرتوان و پرانرژی، خلاق و مبتکر، به جنبشی زیبایی بخش و پالایش دهنده، ترقی نگر و تعالی بخش مبدل شده که افکار، مواضع، و روحیات فرد، جمع و جامعهً ایران را تحت تأثیر قرار داده و دگرگون می کند. این یکی از زیباترین جلوه های بلوغ مدنی یک جامعه است، که هرکس بتواند تابلوی خود را بالا ببرد، بدون اینکه این حق را بخواهد از دیگری دریغ کند، هرکس بتواند حرف خودش را بزند، بدون اینکه ترس از دیگری و یا قصد تحمیل آن و یا سانسور عقاید دیگران را داشته باشد، هرکس نقش خود را به زیباترین و بهترین وجه ایفا کند، بدون اینکه هژمونی طلب باشد. چقدر جلوه های مختلف این بلوغ سیاسی، که در پلاکاردها و شعارهای متنوع و خودجوش مردم تجلی پیدا می کنند، زیبا و غرور آفرین است.

بنظر می رسد که ترور های روزهای اخیر در کردستان نیز توسط خود کودتاچیان برای امنیتی کردن فضای استان کردستان و بدنبالش سراسر کشور، و احتمالاً زمینه چینی برای سرکوب بیشتر و ای بسا ترور رهبران جنبش صورت گرفته باشد. و گرنه مردمی که در تعادل قوای خیابانی و اعتراض مسالمت آمیز بر حریف پیشی گرفته اند چه نیازی به حرکت ایزایی و ترور چریکی دارند. روز قدس و حضور میلیونی و سراسری مردم چنین توطئه هایی را نیز تا حد زیادی نقش برآب نموده است. بر همگان روشن است که مدافعین حقیقی خشونت و اغتشاش و درگیری و دستگیری و شکنجه و تجاوز همان ارگانهای امنیتی و لباس شخصی های وابسته به رهبری و دولت کودتا بوده اند. جا دارد که همهً نیروهای جامعهً مدنی و سیاسی و سازمان های اپوزیسیون این ترور ها را محکوم کنند تا توطئهً کودتا گران را در این زمینه نیز نقش برآب سازند.

در استقلال فکری جنبش سبز هم همین بس که خوشبختانه رهبران، حامیان، فعالان و هواداران آن، در داخل و خارج از کشور، به آن درجه از بلوغ فکری دست یافته اند که بتوانند بیش و بهتر از هر صاحب نظر و خبرنگار خارجی، کم و کیف ضعف و قوت های این جنبش را از هم تمیز دهند. این دستاورد، جنبش سبز را در مدار کیفاً بالاتری از جنبش تنباکو، مشروطیت، ملی شدن نفت، و انقلاب ضد سلطنتی، قرار داده است. تحولی که باز هم در ایران، اعجاب و تحسین ناظران بین المللی را برانگیخته، و بشارتگر تغییرات بنیادی در معادلات داخلی، منطقه ای و بین المللی در آینده می باشد.

کودتاچیان فکر می کردند که با تقلب، دروغ، دستگیری و پخش اعترافات نخ نما و نیز سرکوب بی رحمانه، دستگیری، شکنجه و تجاوز و کشتار معترضین می توانند رهبران جنبش را به تسلیم و سازش و یا انفعال و سکوت وادارند و این موج را نیز چون امواج اعتراضات پیشین پشت سر بگذارند... عجب خیال باطلی!

در طیف مقابل، در جبههً اپوزیسیون رادیکال و هژمونی طلب سنتی هم کم نبودند کسانی که آیهً یاس خواندند و فکر می کردند، این یک جنبش خودجوش خیابانی بی سر و ته است، رهبران و حامیان آن قادر به ادامهً مبارزه و پرداخت بها نبوده و نیستند! و بنابراین، جنبش سبزدوام و قوامی نخواهد یافت. حضور پرشور و سرسبز مردم در روز قدس، این هر دو فرضیه را باطل نمود و نشان داد که این جنبش از علل ریشه ای تر و مردمی تری برخورداراست، ریشه هایش در اعماق جامعه و تاریخ ایران و شاخه هایش سر به آسمان می سایند؛ جنبش سبز، در یک کلام، محصول بلوغ سیاسی جامعهً ایران و نتیجهً عبور تاریخی جامعه، روشنفکران، فعالان مدنی و نسل سومی ها از رویکردهای صد در صدی انقلابی و یا ارتجاعی پیشین است. و خلاصه، تظاهرات روز قدس امسال، جنبش سبز را بعنوان جنبشی غیر قابل انکار، غیر قابل شکست، و غیر قابل سرکوب به ثبت داد.

اهداف مطلوب و حد اکثری جنبش سبز

یکی از راههای تشخیص چالشهای پیش روی جنبش، مقایسهً بین مطالبات مرحله ای آن، با مطالبات مطلوبیست که برای آن تصور و یا ترسیم می کنیم. اهداف مطلوب، قبل از هرچیز، لازم است که برآورندهً نیازها و برآمده از آخرین دستاوردهای حیات اجتماعی و سیاسی دوران باشند؛ و نه نشات گرفته از گفتمانهای ایده آلیستی مذهبی و یا ایدئولوژیکی گذشته. براین سیاق، ویژه گی های مطلوب این جنبش را می توان در دو محور خلاصه نمود. محور اول شامل مطالبات معوق ماندهً جنبش های مردمی دوران معاصر ایران، و محوردوم را می توان اهداف مطلوب و منحصر به فرد این جنبش نامید. پنج شعار و هدف و مطالبهً مطلوب که از قبل هم بوده اند عبارتند از:

۱- استقلال : یعنی مبارزه ای فارغ از وابستگی سیاسی و ایدئولوژیک به شرق و یا غرب؛ جنبشی که برآمده و برآیند مبارزات تاریخی مردم ایران، بویژه در دوران معاصر، و معطوف به منافع ملی و مصالح عالیهً شهروندان، برای ساختن جامعه ای آزاد و آباد و سربلند باشد.

۲- آزادی : در صدر این آزادی ها می توان از آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی تجمع، تشکل و اپوزیسیون قانونی نام برد. این آزادی می تواند شامل آزادی از ترس، تعرض، دستگیری، شکنجه، و اعدام بخاطر پی گیری مسالمت آمیز مطالبات مدنی و نیز برسمیت شناختن حق درخواست شفافیت، پاسخگویی و تغییر حاکمان و حکومت توسط شهروندان باشد. آزادی در یک جامعهً معقول و پیشرو مترادف است با حکومت قانونی برآمده از حاکمیت مردم.

۳- جمهوری: موصوف شدن جمهوری به صفت خاصی، حد اقل اولویت شرایط کنونی جنبش نیست بلکه مهم ایجاد نظامیست که مظهر و تجلی اراده و حاکمیت جمهور مردم باشد. سلطنت در صورتی می توانست استمرار یابد که به دموکراسی و حاکمیت مردم روی خوش نشان می داد. هرچند هدف کودتاچیان عبور از جمهوریت نظام و ساختن "حکومت ولایی" مطلقه است. ولی، صفت "اسلامی" هم برای جمهوری فردا در صورتی می توانست امکان مقبولیت و استمرار یابد که نظام کنونی به طور مسالمت آمیز به حاکمیت مردم و دموکراسی تن می داد.جمهوری مطلوب ایران امروز و فردای ما یک جمهوری پلورال، فدرال و سکولار می باشد.

٤- عدالت و برابری طلبی: رفع هرگونه تبعیض (قومی، زبانی، مذهبی، ایدئولوژیک و جنسیتی) و استثمار (مادی و معنوی) با تضمین حقوق مدنی و فرصت های برابر برای همهً شهروندان همان مصداق عدالت مطلوب است؛ یادم نمی آید از کجا خوانده ولی این تعریف از سوسیالیسم مطلوب، یعنی "قرار گرفتن هرچیز (و هرکس و نیرویی) سرجای خودش" را اول انقلاب می پسندیدم. سوسیالیسمی که در دوران جنگ سرد، در کشورهای در حال توسعه، به غلط بر آتش تضادهای قومی می دمید، در کشورهای پیشرفته و بویژه بعد از جنگ سرد به حمایت از دموکراسی و جنبش های ضد تبعیض قومی، نژادی، عقیدتی، جنسیتی و به دفاع از محیط زیست گراییده است.

٥- توسعهً پایدار: که مهمترین الزاماتش استقرار حکومت غیر نظامی، حاکمیت قانون، ثبات سیاسی و اقتصادی، جذب نیروی کار متخصص و با تجربه، تأمین امنیت برای سرمایه گذاری، و پی ریزی اقتصادی پویا و با کفایت است. بویژه در ایران ما، همانطور که بحث از عدالت بدون توسعهً اقتصادی، مساوی با توزیع فقر است، بحث از توسعهً اقتصادی بدون توسعهً سیاسی، همانطور که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳٢ تجربه شد، به فراروییدن نیروهای افراطی و تحجر و استبداد بیشتر در جامعه می انجامد.

این خواست ها و مطالبات کما بیش از زمان انقلاب مشروطه مطرح بوده اند، گذشت زمان و تجارب پیشین تنها بر عمق و دامنهً آنها بطور کمی و کیفی افزوده است. موارد زیر را، به گمان این قلم، می توان جزو اهداف مطلوب جنبش سبز شمرد:

٦- گفتمان دموکراسی و حقوق بشر: این گفتمان طی دو دههً گذشته به گفتمان غالب در صحنهً سیاسی ایران مبدل شده است. گفتمان غالب انقلاب مشروطه، عدالت خانه، قانونگرایی و حکومت قانون بود. گفتمان جنبش ملی شدن نفت استقلال و آزادی بود. گفتمان انقلاب ضد سلطنتی هم استقلال، آزادی و جمهوری (آرمانی اسلامی، و یاسوسیالیستی و دموکراتیک) بود. طی دو دههً اول انقلاب، رقابت اصلی بین جناحین رژیم بر سر گفتمان عدالت و توسعه بود. در دههً سوم انقلاب، وقتی که جناح خط امامی به سمت اصلاحات سیاسی، توسعهً سیاسی، و توجه به صفت "جمهوریت" نظام در مقابل مدعیان "ولایت مطلقه" و مدافعین "حکومت ولایی" گروید، رفته رفته گفتمان جامعهً مدنی، مبارزهً مسالمت آمیز، حقوق بشر و دموکراسی جای پای خود را در فضای روشنفکری، بین نیروهای سیاسی و فعالین عرصهً عمومی در داخل و خارج از کشور بازکرد. نقش اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها، احزاب سیاسی و فعالین جامعهً مدنی داخل کشور، در فراگیر ساختن این گتمان غیر قابل انکار است.

۷- برسمیت شناختن تنوع و رنگارنگی رنگین کمان جنبش سبز: امروزه، نه تنها احترام و گرامیداشت بلکه کمک به رشد چندگانگی قومی، زبانی، مذهبی، فرهنگی، و ایدئولوژیک جامعه ضرورتیست حیاتی. از این منظر، رنگین کمان جنبش سبز، با فراهم ساختن بستر استقبال و بازتاب این ویژگی ساختاری جامعهً ایران، که بدلیل نادیده گرفته شدنش توسط متحجرین کودتاچی می رفت که به تهدیدی برای تمامیت ارضی ایران تبدیل شود، آنرا به فرصتی جهت بسط و گسترش و ارتقاء جنبش سبز به جنبشی ملی، فراگیر، فراطبقاتی، و ورای تعلقات قومی و مذهبی و ایدئولوژیک مبدل ساخته است. لازمهً جاانداختن این ویژگی بنیادی جامعه، رفع تبعیضات خودی و غیر خودی قومی، مذهبی، ایدئولوژیک و جنسیتی در ارائهً خدمات و توزیع امکانات و فرصت ها بر مبنای توانایی و تخصص و قانونمداری افراد و نه بدلیل ایمان و دوری و نزدیکی به این و آن گروه و فکر و عقیده است. بعلاوه، لازمهً برسمیت شناختن تنوع، درک و پذیرش و استقبال از مفهوم رنگین کمان بودن جنبش سبز مردم ایران، و گاناگونی انتظارات و مطالبات و ای بسا مواضع متفاوت در همهً سطوح جنبش می باشد. بدیهیست که در یک بستر دیالوگ نقادانهً آزاد، رویکردهای افراطی چپ و راست، رفته رفته، به حاشیه رانده شده و میانه روها و اعتدالیونی که همه جانبه نگر تر و جامع اندیشترند، برندگان نهایی خواهند بود.

۸- مبارزه مسالمت آمیز: در هرجامعه ای، بسته به نوع حکومت و ساختارها و فرهنگ، نوع خاصی از مبارزهً مسالمت آمیز زمینه و امکان رشد و بلوغ می یابد. کما اینکه در ایران ما، تمام مناسک و مراسم و اعیاد مذهبی و حکومتی، ورزشی، فرهنگی و ملی، که پیش از این اغلب بعنوان مستمسکی جهت نشان دادن اقتدار رژیم مورد استفاده قرار می گرفتند، مثل همین روز قدس، از این پس برگ برنده ای در دست مردم و جنبش سبز هستند. ای کاش رهبران و فعالین جنبش بتوانند مردم را متقاعد کنند که در دام واکنش عکس العملی و احساسی منبعث از شعارها و عملکردهای وحشیانهً کودتاگران متحجر و سنگدل نیافتند. ای کاش کلماتی مانند "مرگ بر" این و آن از شعار ها حذف شوند و از آسیب رساندن به اموال و اماکن عمومی و خصوصی، حتا از آتش زدن موتور سیکلت بسیجی ها نیز بطور جدی خود داری شود. بگذاریم تا صفت اغتشاشگر و آشوبگر و خرابکار و چماقدار و شکنجه گر و تجاوزگر زیبندهً لباس شخصی های مواجب بگیر بسیجی و اجیر شدگان باند کودتاچی رهبر و احمدی نژاد باشد. شکوه، عظمت، زیبایی و نهایتاً عامل اصلی پیروزی این جنبش می تواند و باید در هنر این جنبش در فتح قلب ها و وجدانهای آگاه و آزاده باشد و نه تسخیر سنگر های قهرو انتقام کشی.   

٩- مبارزهً مدنی: اصالت این روش مبارزه، بویژه بعد از پایان دوران تسلط مبارزات ایدئولوژیک و طبقاتی دوران جنگ سرد، ریشه در بالارفتن میزان تخصص و تخصیص یافتگی جوامع مترقی، مدرن و دموکراسی های پیشرفته دارد. ایران ما هم، دوران مبارزات ایدئولوژیک و اولویت دادن به مبارزات طبقاتی را از زمان تشکیل حزب توده تا اولین دههً پیروزی انقلاب ضد سلطنتی تجربه کرده است. در میان اپوزیسیون سنتی، هنوز گروههای ایدئولوژیکی یافت می شوند که کماکان بر طبل شناخت و تحلیل و مبارزات صرفاً طبقاتی می کوبند. ولی سطح مبارزات عموم جوامع، منجمله ایران ما، بطور تاریخی از آن دوران عبور کرده است. در ایران ما بطور خاص، فاصلهً عمیق فرهنگی و بافت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی شهر و روستا، که به شکاف بین سنتی و مدرن تعبیر می شود، بسیار مشکل ساز تر از تضاد طبقاتی، در همین دوران معاصرعمل کرده است. روسناها و محرومین حاشیهً شهرها بطور سنتی تأمین کنندهً نیاز نیرویی حکومت های ایلی و ملک الطوایفی گذشته و نیز متحجرین مذهبی رژیم کنونی، کما اینکه دولت کودتایی احمدی نژاد، بوده و هستند.

تخصیص یافتگی، بمعنی مدنیت و تشکل پذیری جامعه، به سطح آموزش و کارآیی تخصص در جامعه بستگی تام دارد. بمیزانی که سطح تخصص بالاترمی رود و ادارهً جامعه تخصصی تر می شود، میزان تخصیص یافتگی و نهادینه شدن بخش های مختلف خصوصی و عمومی (دولتی) جامعه نیز بیشتر می شود. نهادهای مدنی، ظرف پیگیری و پاسخ دهی به مطالبات گوناگون گروههای مختلف اجتماعی اند که وظیفهً آنها برآوردن نیازهای مختلف خدماتی و تولیدی در همهً زمینه هاست. بعبارتی هرچه مطالبات از کل به جزء تفکیک شده و تخصیص یابند، جامعه نیز از کلیت و طفولیت و پوپولیسم ارتجاعی و یا انقلابی خارج شده و به اجزا و نهاد های کوچکتر خدماتی و یا تولیدی در همهً زمینه ها تقسیم می شود. در شرایط کنونی، از آنجا که بدلیل کنترل و سرکوب گستردهً حکومت، امکان حضور و فعالیت سیاسی قانونی تشکل های سراسری مدنی بسیار کم است، بنابراین، بستر و ظرف مناسب سازماندهی جنبش، همانطور که در بیانیه های آقای موسوی تأکید شده است، شبکه های اجتماعی (فامیلی، همسایگی، دوست و همکار و همکلاسی و غیره)، تشکل های مدنی موجود (زنان، دانشجویان، فرهنگیان، کارگران و بسیاری از گروهها و اقشار و اصناف و اقلیتهای گوناگون) و نهایتاً احزاب و تشکل های سراسری سیاسی می باشند.

١٠- تفکیک دین و ایدئولوژی از حکومت: یکی از چالش های عمدهً جنبش سبز امروز و دموکراسی فردا، چگونگی مواجهه با معضل و تضاد بین سنتی و مدرن ناشی از فاصلهً فرهنگی بین شهر و روستاست. همین ویژگی بافت اقتصادی و جمعیتی ایران، به برآمدن روحانیت شیعه، حد اقل از زمان حملهً مغولان تا کنون، و یکی از عوامل اصلی عقب نگهداشتن جامعه، بوده است. طی این دوران، روحانیت معترض، مترقی و پیشرو پیوسته در اقلیت بوده و از طرف اکثریت غالب مورد تکفیر و تحقیر و سرکوب قرار گرفته اند. عوامل مختلفی دست بدست هم داده و بر ضرورت و اهمیت دفاع از نقش و کارکرد روحانیون مترقی، نواندیشان دینی، و مراجع مردمی مانند آیت الله منتظری، به طور مضاعف می افزاید. از میان این علل می توان از آن خصیصهً بارز شکاف شهر و روستا، ضرورت بذل توجه به رنسانس مذهبی، و بویژه نظر به شرایط کنونی که متولیان رسمی مذهب، با چوب تکفیر و تعذیر و تزویر مخالفینشان را سرکوب می کنند، بعنوان اصلی ترین عوامل برشمرد. باید بخاطر داشت که امر تفکیک دین از حکومت نیز مثل گذار به دموکراسی، برآیند و محصول یک پروسهً طولانی است و نه یک پروژهً قابل دیکته شدن از بالا و یا تحمیلی از خارج.

ضمناً از یاد نبریم که روحانیت شیعه هم در دوران معاصر، یک نهاد یک دست نبوده است، شکافی که در میان مراجع شیعه در انقلاب مشروطه بارز شد و در جنبش ملی شدن نفت و انقلاب ضد سلطنتی بیشتر شد، در این سی ساله و بویژه با جنبش سبز بسا بارز تر و عمیق تر شده است. نهاد روحانیت امروز در درون خود از گرایشات سیاسی متحجر، سنتی، میانه رو، مترقی و پیشرو برخورداراست که هرکدام در درون خود نیز یکدست نیستند. بویژه که کم نیستند افرادی در میان روحانیون سنتی و مترقی که نظراً و عملاً، عمیقاً خواهان جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت هستند.

١١- مبارزهً مطالبه محور: این جنبش مثل انقلاب مشروطه و جنبش ملی کردن نفت صرفاً متکی به رهبرانش نیست که در صورت حذف آنان، بتوان جنبش را خواباند. اتفاقاً کودتا چیان این را خوب دریافته اند که بمحض دستگیری رهبران جنبش، فردای آنروز جنبش سبز از تمامیت نظام عبور خواهد کرد. بعلاوه، این جنبش قوم محور، مذهب مدار، و ایدئولوژی گرا هم نیست که بخشی از جامعه را جذب و بقیه را دفغ کند و باز دوباره دعوای زرگری بین خودی و غیر خودی راه بیاندازد.
وانگهی، عمده ترین دلیل سبز شدن روز قدس هم برآورده نشدن مطالبات معترضین به کودتای انتخاباتی بوده است. بعد از قدس سبز، قاعدتاً باید دوران عقب نشینی و امتیاز دهی جناح راست آغاز شود، چرا که در صورت صف آرایی بیشتر کودتاچیان در مقابل مردم، این جناح از درون از هم می پاشد. این امر کودتاچیان را در موضع تدافعی و انزوای بیشتری قرار خواهد داد. باشد تا با سبز شدن دههً محرم امسال، دولت کودتا عملاً ناتوان و زمینگیر و مجبور به استعفا گردد. ضمناً جا دارد تا تشکل های مختلف (اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اجتماعی، اقتصادی، و غیره) با تدوین، طرح و پیگیری مطالبات خود، بستر حضور و ایفای نقش خود را در جامعه هموار سازند. جنبش مطالبه محور سبز، علاوه بر پیگیری مطالبات عام سیاسی، بستر طرح، ارتقاء و پیگیری مطالبات جامعهً مدنی را نیز هموار کرده و می کند.
   
جا دارد که اکنون بعد از روز قدس سبز، عمده ترین مطالبات حد اقلی و مرحله ای جنبش سبز نیز از طرف رهبران جنبش تدوین و ارائه گردد. بخصوص که رهبران جناح راست و خامنه ای با مشاهدهً سر سبزی روز قدس، برآن خواهند شد که رهبران جنبش را به پای میز مذاکره و مصالحه و رد و بدل امتیاز بکشانند. آنچه تا کنون از بیانیه های آقایان کروبی و موسوی برمی آید، و در شعارهای تظاهر کنندگان نیز منعکس شده، شامل: ١ - ابطال انتخابات قلابی گذشته و در نتیجه برسمیت نشناختن و درخواست استعفای دولت کودتایی احمدی نژاد؛ ۲ -درخواست برگزاری انتخابات و یا رفراندوم آزاد، با حضور ناظران بین المللی و بدون کنترل شورای نگهبان؛ ۳ -آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی؛ ٤ - محاکمه و مجازات قاتلان، شکنجه گران، و تجاوز کنندگان؛ ۵ - خلع ید و محاکمهً مسئولین و فرماندهانی که در جنایات خیابانها و زندانها دست داشته و دارند؛ ۷ - تحریم صدا و سیمای کودتاگران، ۸ - حمایت از افراد و خانواده های آسیب دیدگان اخیر؛ ٩ - افشا و محاکمهً کانون هدایت کودتا و لباس شخصی ها؛ ١٠ - خلع ید از تمام شخصیت های حقیقی و حقوقی که در کودتا و جنایات متعاقب آن دست داشته اند.      

اصلی ترین تهدیدات جنبش سبز در شرایط کنونی:

این تهدیدات را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

١ – تهدید درونی جنبش: در سطح رهبری جنبش، اختلاف درونی (مثل مصدق و کاشانی)، چپ روی و یا راست روی (برداشتن سنگ بزرگ مانند یکی گرفتن مخالفت با دولت کودتا و عبور از نظام (مثل مرحوم مصدق که ملی کردن نفت و خلع ید از شاه را می خواست بیکباره به پیش برد). باید این واقعیت را جا انداخت که تنها باند متحجرین مذهبی و کودتا چیان هستند که تمامیت نظام و ملک و ملت را به خطر انداخته اند)، کما اینکه سکوت و سازش رهبران نیز می تواند به جنبش صدمه بزند. خوشبختانه، هوشیاری و تجربهً آقایان موسوی و کروبی و خاتمی جنبش را تا کنون در مقابل این آسیب ها بیمه کرده، و امید است که در آینده هم چنین باشد. در بدنهً نیرویی و حامیان جنبش نیز تمایل به رادیکالیزه کردن شعارها و مواضع و عملکردها (مثل طرح برخی از مطالبات مطلوب بعنوان مطالبات مرحله ای جنبش) و یا متقابلاً انفعال حامیان جنبش می تواند به جنبش هزینه های نخواسته تحمیل کند. در هر دوی این زمینه ها، رهنمود ها و موضعگیری مستمر و بموقع رهبران می تواند از خودسری ها و سردرگمی ها جلوگیری کند.

٢ – تهدید از طرف دولت کودتا و حامیان آن: کشف عورت شدگان کودتاگر، که حنای دروغ و فریب و سرکوب و دستگیری و اعتراف گیری و تجاوز آنان تا کنون رنگ باخته و کارگر نیافتاده است، ممکن است بخواهند به سنت گذشتهً خود در جریان قتل های زنجیره ای برگردند و با آدم ربایی و ترور از شر مخالفینشان راحت شوند، یا هم که به ترورهای داخلی دامن بزنند، و ای بسا یا فرستادن افراد و تیم های نفوذی به درگیری و اغتشاش و شعارهای رادیکال در تظاهرات ها دامن بزنند تا بهانه ای برای امنیتی و نظامی تر کردن فضای سیاسی قراهم کنند؛ که در این زمینه هم هوشیاری امنیتی و سیاسی رهبران، فعالین سیاسی و حامیان موج سبز می تواند توطئه های آنها را خنثی کند.

٣ – تهدید از طرف اپوزیسیون هژمونی طلب سنتی: بنظر نگارنده، منافع عالیهً مردم و مملکت ایران در اینست که همهً نیروهای اپوزیسیون، از جنبش سبز ملی و رهبران آن، ضمن حفظ مطالبات حداکثری و حد اقلی خود، بدون چشمداشت حمایت کنند. ولی برای آنها که فقط خودشان را شایستهً رهبری، و ایدئولوژی خود را تنها راه نجات ایران و ایرانی می دانند، بحث منافع ملک و ملت چندان مطرح نیست. این اشخاص و جریانها پیوسته در کمین اند تا فرصتی یافته از رهبری جنبش سبز عبور کنند و یا اینکه جنبش را در شعار، تاکتیک و استراتژیش رادیکالیزه کنند تا زمینهً پذیرش رهبری آنان فراهم گردد. حال آنکه آن رهبران و شعارها و استراتژی ها و تاکتیک هایشان طی سه دههً گذشته امتحان خود را پس داده اند. بعلاوه، تظاهرات روز قدس، گواه و بینهً انکار ناپذیری بر صحت و درستی رهبری، شعارها، استراتژی و تاکتیک های بکار گرفته از طرف جنبش سبز است.

٤ – تهدید خارجی: شکی نیست که کشورهای صنعتی پیشرفته بدلایل مختلفی اعم از طبیعت استعماریشان، اولویت دادن به منافع ملی شان، تفاوت مذهبی و فرهنگیشان، و نیاز حیاتیشان به نفت، حاضر نبوده و نیستند که براحتی به استقلال و حاکمیت مردمی و توسعه و دموکراسی کشورهای درحال توسعه و نفت خیز و مسلمانی مثل ایران تن دهند. آنها به تجربه قادر بوده و هستند، در غیاب حضور مردم، و در تغییراتی که تنها از بالا صورت می گیرد، اعمال نفوذ کنند و آنها را در نطفه خفه و یا منحرف سازند. ولی خوشبختانه در مورد جنبش سبزی که محصول مبارزات تاریخی مردم ایرانست، موتور محرکهً اصلی آن مردم و نهادهای مدنی اند، و رهبران جنبش و نسل سومی ها هم به آن درجه ای از بلوغ فکری رسیده اند که در فکر و عمل خود کفا باشند؛ مجموعهً این پارامترها و تحولات بنیادین باعث شده اند که جهت تأثیرگذاری برعکس شود و امروزه این جنبش سبز مردم ایران است که رسانه ها و افکار عمومی بین المللی را تحت تأثیر خود قرار داده است. کما اینکه این سبزهای ایران هستند که اکنون رادیو و تلویزیون های فارسی زبان، مانند رادیو آمریکا، بی بی سی و رادیو فرانسه را بدنبال خود می کشانند. باشد تا به همت ایرانیان حامی جنش در خارج از کشور و تأسیس تلویزیون ملی سراسری، در این زمینه نیز جنبش سبز خودکفا گردد.

‏سه شنبه‏، ۲٠٠٩‏/٠٩‏/۲۲
وبلاگ نویسنده: www.alisalariweblog.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست