سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خداوند خامنه ای: ولایت ادامه رسالت و امامت تا قیامت


فیروز نجومی


• خطبه خداوند خامنه ای بیانگر این واقعیت ست که وی از سنگر دین است که به نبرد به آزادی و آزادیخواهی پرداخته است... حال سوال این است آیا میتوان بر آنکه در پناه دین سنگر گرفته است پیروز شد بدون آنکه ساختار سنگر را در هم فرو ریخت؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ شهريور ۱٣٨٨ -  ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۹


تردید نباید داشت که منبر های مراسم نمازهای جمعه، یکی از موثرترین ابزار حکومت دین بوده است. منبر های نماز جمعه، جایگاه فرمانروایان اند. راس این فرمانروایان، ولی فقیه، یا فرمانروای کل، وقتی بر فراز منبر جلوس میکند، به آن ابهت و عظمتی هر چه بیشتر می بخشد. چرا که در این مقاطع زمانی است که حرف آخر گفته و فرمان نهایی صادر میشود. از این منبر است که یک نفر میتواند برای ۷۰ میلیون سخن گوید، حد و حدود و مرز بندیهای بین حق و باطل، خودی و غیر خودی، دوست و دشمن، خوب و بد، زشت و زیبا، درست و نا درست و خیر و شر، پذیرفتنی و نپذیرفتنی و یا مقبول و مردود را تعریف و تعبیر و تعیین کند. آقای خامنه ای پیوسته در میان انگشت شماری بوده است که توانسته است از این جایگاه مقدس و نورانی، به نفع برقراری، تحکیم و تداوم حکومت دین به حد اکثر سود ببرد.

اینبار (جمعه ۲۱ شهریور ٨٨) نیز اگرچه مطابق معمول، نمازهای جمعه صحنه گردانی شده بود، با این وجود، به نوبه خود ویژه و منحصر بفرد بود. چرا که اینبار بعد از بیش از بیست سال حکومت، ولی فقیه، خداوند خامنه ای خطبه ای خواند، که از آن بیش از همیشه بوی خشم و خشونت و کین خواهی بمشام میرسید. اما سخن خود را از نقطه ی دیگری آغاز نمود و البته هنوز در آن اندیشه که جایگاهی که بر فراز آن سخن میراند هنوز تقدس خود را در نظر مردم حفظ کرده است و در باورمندی آنان باسطوره ها و افسانه های دینی خللی بوجود نیامده است. که علاقه و احساس و عواطف شان برای امامان بخصوص امام علی هرگز کاهش نیافته است. مگر تاکنون کسی توانسته است در باره امامان، بویژه امام علی، سخنی بی روا گفته و یا شنیده باشد. چه توصیفتاتی و چه ادبیاتی در باره شخصیت آسمانی امام علی بوجود نیامده است. چه ستایش ها و تحسین ها که برای زهد ورزی، تقوا و پرهیزکاری، سیاست و مدیریت و اخلاق و معنویت، نثار امام علی نشده است. از اینروی با آگاهی از این واقعیت، خداوند خامنه ای، در خطبه جمعه، سعی نمود که ولایت فقیه را از تبار امام علی و امام خمینی شناسایی کند. یعنی امام اول که جانشین پیامبر بود و امام آخر که جانشین امام عج گردید.

خداوند خامنه ای، در خطبه اول، بندگان خود را مورد خطاب قرار داد و گفت ( نقل به مضمون) امام علی و امام خمینی در بسیاری از خصایل برجسته سیاسی و اخلاقی مشترک بودند. که آنها سیاست و معنویت و اخلاق و عدالت خواهی و ظلم ستیزی را به کمال و غایت رسانده اند. آنها آغاز و پایان هستند. مسلم است که این تنها راهی خواهد بود که ولایت فقیه نیز ادامه خواهد داد و البته تا قیامت. وی در واقع به پیروان خود پیام خاطر جمعی مخابره مینماید که راه امام، راه برگشت ناپذیر است. دوران مدارا و مسالمت به پایان رسیده و دوران کیفر و کین خواهی و قاطعیت آغاز گردیده است. از اینروی اعلام نمود که حکومت ولی فقیه، ادامه ی حکومت امام علی است و آنرا از امام خمینی تحویل گرفته است. که او نیز به تبعیت و پیروی از آنان فرمانروایی میکند. همانگونه حکم میراند که پیشینیانش حکمرانی کرده اند. سیاست را با اخلاق و معنویت در آمیزد و اجازه ندهد که قدرت طلبی و کسب ثروت و دل بستن باین دنیای فانی، جامعه را به تباهی و انحطاط بکشاند. بمانند امام علی و امام خمینی، او نیز از قدرت بیزار است و آنرا بی ارزش می پندارد. که تنها از برای «احقاق حق، ایجاد عدالت و مبارزه با ظلم» همانند آنان، حاضر شده است که قدرت را قبول کند.
همچنانکه در بارگاه مقدس آنها نه تملق و چاپلوسی وجود داشته است و نه فریب و ریاکاری، چنین چیزی نیز ضرورتا در دربار او امکان ناپذیر است. که او نیز چون آن مقدسین، توانایی شنیدن حقیقت را دارد و از حمد و ثنا و ستایش دوری گرفته است. که او با معاندین و معترضین همانگونه رفتار میکند که امام اول، و امام آخر، رفتار میکردند مدارا و مسالمت، اما تا حدی و حدودی. پس از آن برخورد با "قاطعیت. "

سخنان خداوند خامنه ای بر حسب معمول شنونده را وادار به تسلیم میکند. ممکن است که او را باور نکنی، اما نتوانی که در زیبایی و فریبندگی مفاهیمی که بیان میکند، شک و تردیدی بخود راه دهی. مگر میتوان با آمیزش معنویت و اخلاق با سیاست، با احقاق حق، با عدالتخواهی و ظلم ستیزی که وی از آن سخن میراند، مخالف بود. مگر میتوان دعوت به زهد ورزی در سیاست و تقوا و پرهیزکاری را، بویژه ثروت اندوزی، حرص و دل بستن بدنیای مادی را مورد چون و چرا قرار داد؟ بعبارت دیگر، زبان آقای خامنه ای، زبان افسون است. شنونده خود را مسحور و مفتون کلماتی همچون عدالت و معنویت و اخلاق، میکند. در باره این مفاهیم چنان سخن میراند گویی که مفاهیمی هستند که همگان درک مشترکی از محتوی و ماهیت آنها دارند و حتی بر سر آنان به توافق رسیده اند. این است که هرگز نیازی نیست که در چیستی و چگونگی و سوی و هدف این مفاهیم سیاسی و اخلاقی و معنوی، سخنی گفته شود. که عدالت یعنی چه؟ آیا عدالت با کیفر و کین خواهی رابطه ای دارد؟ با خشم و خشونت چه؟ حق چیست؟ احقاق حق کدام است؟ از کدام حق سخن میگوییم، انسانی، طبیعی، اجتماعی، خصوصی، جمعی ، حق اساسی، حق گزینش؟ مفاهیم اخلاق و معنویت که محور سخنان خداوند خامنه ای ست، حتی با ابهامی بیشتری آمیخته اند. چرا که این مفاهیم، مفاهیمی هستند که در نسبی بودن آنان تردیدی نیست، چرا که وابسته اند به چشم اندازهای گوناگون متاثر از بسیاری از انگیزه های طبقاتی، مادی و یا معنوی. تنها در یک زمان و شرایط خاص است که این مفاهیم، خصوصیت نسبی خود را از دست میدهند و مطلق میشوند و آنهم زمانی است که از زبان قدرت بیان شود. آقای خامنه ای بر آن تصور است که هنوز از زبان دین است که سخن میگوید، از زبان زهد و تقوا و باین دلیل، از سر احترام و علاقمندی مردم به دین، آنان همچون گذشته ای نه چندان دور، حرف ولایت فقیه را بعنوان حرف نهایی می پذیرند، رام شده، سکوت نموده و اطاعت میکنند، سر بزیر افکنده، بامر معاش ادامه دهند. بنظر میرسد که او براین خیال خام اصرار دارد، که میتواند در سنگر دین، قدرت را حفظ کند. غافل از اینکه مردم آموخته اند که بر اساس آنچه مشاهده میکنند قضاوت کنند و نه بر اساس آنچه از قدرت بگوش میرسد.

در خطبه جمعه ی پیش، خداوند خامنه ای شک و تردیدی بجای نگذارد که او از زبان قدرت است که سخن میراند. یعنی که آقای خامنه ای چون بر جایگاه خداوندی نشسته است نمیتواند بیاندیشد، که عدالت و معنویت و حق و حقوق هرگز از قدرت بر نخواسته اند. که در تاریخ بشر این قدرت بوده است که مرتکب بی عدالتی، ظلم و ستم و سرکوب حق و حقوق گردیده است. از قدرت است که کیفر و کین خواهی بر خیزد. تمام جنایت ها علیه بشر ناشی از قدرت بوده است. دین اسلام بر خلاف آنچه خداوند خامنه ای به بندگان خود ش انتقال میدهد نه با معنویت که باقدرت است که همیشه در آمیخته است. اسلام، دین قدرت است چون اصل و اساس آن بر تسلیم و اطاعت قرار گرفته است و فرمانروایی و فرمانبردار ی و یا ارباب - رعیتی. وی از این نظام است که دفاع میکند و برای حفظ و حراست ش است که به تعیین و تعریف مرز بندی با دوستان و دشمنان میپردازد.

خداوند خامنه ای از یک سوی دهان خود با پیروان خود از آیت الله و حجت الاسلام گرفته تا پاسدار و سپاهی، بسیجی و لباس شخصی، یعنی آنها که مبانی عقیدتی شان محکم و استوار است و در تسلیم و اطاعت شان تردیدی نیست، سخن میگوید؛ و از دیگر سو، با معاندین و معترضین، با مخالفان و "اغتشاش گران، " اصلاح طلبان و لیبرالها . به پیروان خود پند و اندرز میدهد (خطبه دوم) مبادا که دچار سهل انگاری، بویژه از نوع کوچک و ناچیز آن شوید، که الله گفته است سهل انگاری در مورد لغزش های ریز و ناچیز هستند که در نهایت به سقوط و سرنگونی ختم میشود. خبر گزاری فارس گزارش میدهد که:

« ایشان سهل انگاری در مقابل لغزش ها و انحرافات کوچک را زمینه ساز انحرافات بزرگ و سقوط نهایی خواندند و با استناد به آیات قرآنی خاطر نشان کردند: لغزش ها، تدریجا، انسان را از درون فاسد میکند و این فساد به انحراف در عمل و گاه به انحراف در عقیده منجر میشود. بنابراین همه باید ضمن رعایت تقوا، مراقب یکدیگر از جمله اعضای خانواده خود باشیم» (خبرگزاری فارس، ۲۱ شهریور ٨٨).

یکی از ویژگیهای زبان خدایی آن است که مهم نیست که خداوند چه چیزی را آشکارا بیان میکند، همیشه آنچه پنهان میکند از آنچه آشکار ساخته است دارای اهمیت بیشتری است و رمز گشایش سخن او ست. در این خطابه آنچه او سعی در پنهان ساختنش است اضطراب است و نگرانی. این تشویش درون است که سبب میشود، که خداوند خامنه ای، جاسوسی را هم با رعایت تقوا مشروع بداند. اگر نگران و مضطرب نبود چه نیازی بود برای مخابره پیام آمادگی به پیروان و سپاهیان برای خشم و خشونت و کین خواهی. خداوند خامنه ای تمام بار معنی را بر کلمه "لغزش " گذارده است. لغزش، یعنی تمایل به مذاکره و مصالحه، تمایل به مشروع شناختن حق و حقوق انسانی و ارجحیت آن بر حق و حقوق الهی. چنین نمایلاتی است که باید از آن پرهیز نمود.چون سرانجامش سقوط است. تشویش این سقوط است که او پنهان ساخته است.

در ادامه ی خطبه اول خداوند خامنه ای، به معاندین و معترضین هشدار میدهد که اگر در ظلم و ستم و درغگویی اصرار بورزند، با آنان با قاطعیت برخورد میشود، یعنی که آنها را به سقوط دچار میکند، هم چنانکه امام علی و امام خمینی، عمل کرده اند. وی نیز بآنان که سر تسلیم و اطاعت فرو نمی آورند،اخطار نمود مبادا که بر روی اسلام شمشیر بکشند. که در آنصورت قیامت برپا شود و ظالمان بروز سیاه نشانده خواهند شد. البته که وی در همان زمان یاد آور گردید که اختلاف عقیده و روش ها جایز و مفید بحال جامعه است اما دارای یک شرط است و آنهم این است که « اختلاف سلایق در چار چوب اصول یعنی اسلام، قانون اساسی و رهنمود ها و وصیتنامه امام باشد»

بنظر نمیرسد که خداوند خامنه ای از خشم و خشونتی که در این معیار ها نهفته است با خبر باشد. او فروتنانه به عرضه این معیار ها میپردازد ، معیار های که مطلق هستند و بدون خشم و خشونت و بیرحمی، برقرار نگردند. چرا که محور اصلی این معیارها تسلیم و اطاعت، خود داری از اعتراض و مقاومت است. این معیار ها جایی برای ابراز عقیده و ایده ای که منفی باشد و یا حکایت از نه گویی کند، نمیگذارد. بعبارت دیگر، خداوند خامنه ای با آزادی هرگز سر ستیز ندارد، منتهی آزادی در تسلیم و اطاعت، در تایید و تصدیق. خداوند خامنه ای کمی بعد در پایان خطبه اول خود، با صراحت و بلاغت بیشتری به تعیین و تعریف مرزهای آزادی میپردازد و دقیقا اعلام می کند که چه کسی میتواند در نظام ولایت فقیه "آزاد " باشد. وی از سر عطوفت و مهربانی اظهار میدارد که:

« نظام تا جایی که مجبور نباشد با جریانی بر خورد نمی کند . بنابراین اگر کسی و جریانی دنبال خشونت نرود، برای برهم زدن امنیت و آسایش جامعه تلاش نکند، با مبانی نظام معارضه نکند و دنبال دروغ پراکنی و شایعه سازی نباشد، در فعالیت ها و ابراز عقاید خود، آزاد است و هیچ کسی با او کاری نخواهد داشت.»

گفتمان خداوند خامنه ای بیانگر واقعیتی ست که کمی زودتر نیز بدان اشاره شد که خامنه ای هرگز حاضر نیست به این حقیقت اعتراف کند که دروغ و خشم و خشونت، کینه توزی و انتقام جویی تنها میتواند از قدرت برخیزد به آن دلیل که مفاهیمی همچون " امنیت و آسایش، " "مبانی نظام" "دروغ و شایعه پراکنی " مفاهیمی هستند نسبی. تنها دین وقدرت است که آنها را مطلق میسازد. کسی که خداوند خامنه ای در نظام ولایت فقیه آزاد میخواند البته بیشتر شباهت به یک گوسفند دارد تا یک انسان. مگر ممکن است نه، گویی و بنیان دین و قدرت را در هم فرو نریزی؟ در حکومت دین، معاند و کافر شوی اگر نه گویی. تردیدی نیست که فرضا اگر به حجاب نه گویی و موی افشان نموده و رخ و اندام خود را از بند حجاب رها سازی، باید سر به تیغ دهی. مسلم است که این امر، نه گویی وجود رژیم دین را بلرزه در آورد. وای اگر بگویی برچینید این بساط فاسد دین را و مردم این سر زمین بلازده را یکبار و برای همیشه رها کنید. کسی هم اکنون شکی ندارد که چیست سر انجام آنکه در برابر دین و قدرت قد بر افراشته و کلمه ی مقدس نه را بر زبان راند: اول مدت مدیدی را در خدمت بازجویان مهربان رژیم دین گذراندن و سپس بدون نام و نشان بگور سپردن.

سر انجام باید گفت که خطبه خداوند خامنه ای بیانگر این واقعیت ست که وی از سنگر دین است که به نبرد به آزادی و آزادیخواهی پرداخته است. که در زمان بحران و احساس نا امنی، اضطراب و نگرانی ست که در پناه دین سنگر میگیرد. بر آن تصور که سنگر دین تسخیر ناپذیر است. چرا که در احساس و عاطفه مردم خانه دارد. از اینروی است که به پیروان خود امید دهد که آنکه بتواند به این سنگر نزدیک شود و با مشت آزادی ساختار آنرا ویران سازد هنوز زاده نشده است. حال سوال این است آیا میتوان بر آنکه در پناه دین سنگر گرفته است پیروز شد بدون آنکه ساختار سنگر را در هم فرو ریخت؟

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست