سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ضرورت الحاق ایران به کنوانسیون بین المللی ضد شکنجه


افسانه خاکپور


• تحقق این خواست مشروع و ضرورت قانونی برای حفظ جان مال و حیثیت هر ایرانی، مستلزم تلاش حقوقدانان، قضات، وکلا، دانش پژوهان حقوق، پژوهشگران علوم انسانی، محققین و دانشجویان و دانش آموزان، روشنفکران و فعالین اجتماعی، احزاب و گروه ها، کارگران و کارمندان، زنان و مادران در وادار ساختن دولت ایران به پذیرش کنوانسیون ضدشکنجه می باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ شهريور ۱٣٨٨ -  ۶ سپتامبر ۲۰۰۹


تاریخ کهن ایران، در فراز و نشیب و دورانهای تاریک خویش با شلاق، سنگسار، شکنجه و اعدام، با نابود کردن اندیشمندان و متفکرین، با سرکوب اقوام و مذاهب، با سرکوب گروه ها ی پیشرو و مخالف قدرت مطلقه، با ریختن خون ورق خورده است.
دریغا که رود خون آلود خشم و کین و تعصب کور، سرکوب و استبداد، امروز وهنوز در کوی و برزن سرزمین مان جاریست.
وقت آن رسیده است که از تجربیات گذشته عبرت گیریم و یکبار برای همیشه بساط شرم آور خشونت و جنایت علیه بشریت ومنش ناپسند نابود کردن انسان منتقد یا مخالف را از سرزمین خود برچینیم.
تا یکبار برای همیشه انسان ایرانی را از طوق سیاه مرگ سیاسی عقیدتی برهانیم.
انسان ایرانی را آزاد و رها بنگریم. بخواهیم او را بی ترس و واهمه از بیان افکار و اندیشه ای دگرگونه وبا حق داشتن فعالیت سیاسی و حضور اجتماعی.
مشاهده خشونت های وحشیانه در وقایع اخیر، نقل جنایات هولناک، تجاوز و آدم سوزی؛ کتک و کشتار مردم بی دفاع توسط نیروهای سرکوب دولتی یا لباس شخصی ای اجیر شده آنها، تکان دهنده تر از آن بود که در تصور آدمی بگنجد.
صحنه های خشونت باری که دنیا را تکان داد خواب و آرامش را از بسیاری از ایرانیان ربود، گرچه به خودی خود روشنگر بسیاری چیزها بود.
امروز اما این پرسش همیشگی در برابر ماست که چرا زور، بی عدالتی و جنایت حکومت علیه ملت خویش از کشور ما رخت بر نمی بندد.
تا کی مردم ایران محکومند که این جنایات را چو رنجی جانکاه از نسلی به نسلی با خود بکشند.
آنچه که بر زندانیان سیاسی و عقیدتی اعم از زن و مرد، پدر یا همسر، مادر یا خواهر در سیاه چال های کهریزک؛ اوین یا سایر بازداشتگاهها یا حتی در خیابان رفته دست کمی از جنایات ابوغریب نداشته و حتی بی شرمانه تر از آنست.
چه، ابوغریب را اشغالگران امریکایی در کشور عراق براه انداختند اما ابوغریب ایران بدست حکومتگران و جهت نابودی ناب ترین جوانان همین سرزمین بر پا شده است.
اعمال شنیع و غیرقابل تصور در سیاهچال ها و زندانها، شکنجه با اشکال مختلف، تجاوز به زندانی یا سوء استفاده جنسی از او، ضرب و شتم، نقص عضو، اعدام و سنگسار زندانیان سیاسی یا عقیدتی یعنی شریف ترین انسانهای این مرز و بوم، ننگی بر پیشانی نظام اسلامی است.
ننگی که نه با بانگ اذان پاک خواهد شد و نه با بساط سجده در رمضان.
جنایت نه بخشودنی است نه پاک شدنی.
ملت ایران با ناباوری به وقوع این اعمال شنیع وحشیانه و غیرانسانی حتی اگر در کمیت آن اغراقی شده باشد، پی برده باشد و خواهان پیگیری قانونی آنهاست.
ملتی که به روایتی هفت هزار سال سابقه فرهنگ و تمدن دارد چگونه میتواند در مقابل چنین جنایات قرون وسطایی دست روی دست بگذارد و مانع از ادامه و تکرار آنها نگردد.
دیگر نه بردباری، نه سکوت، نه فراموشی.
بیش از این نظاره کردن و تحمل اعمال ضد بشری و غیر قانونی حکم فرمایان به هر نام و مستمسکی که باشد جایز نیست.
آنچه که بر بهترین فرزندان ایران زمین تنها بخاطر ابراز اندیشه و گفتمانی دیگرگونه رفته است، باریست بر وجدان بشریت.
سکوت یا فراموشی ابوغریب ایران و قربانیان بی پناه آن صحه گذاشتن بر فرهنگ قساوت و بینش مرگ آسای نظامی است که برای بقای خود حتی به ناموس زندانی سیاسی نیز تجاوز میکند.
ملت ایران امروز به حقوق پایمال شده خود آگاه شده و می رود تا آنرا باز بستاند.
در این سالهای سکوت و سرکوب، چند نسل از برجستگان این آب و خاک، انسان هایی که الگوی اندیشه پیشرو و تفکر تحول گرا و آورنده فرهنگ نو جویی بودند، به صرف مخالفت یا انتقاد از نظام، بدون دادگاه و وکیل و دور از خانواده توسط جمهوری اسلامی به جوخه اعدام سپرده شدند.
و حتی خانواده هایشان اجازه بگور سپردن آنها را نیافتند با اصلا گوری نیافتند.
جای این انسانهای نمونه، آرمانخواه و از خود گذشته در رشد و توسعه وطن مان ایران و در تعالی اندیشه و فرهنگ مردمان آن برای ابد خالیست اما خواستشان یعنی آزادی استقلال و دمکراسی همچنان بر جاست.
در سه دهه گذشته والاترین و لایق ترین فرزندان این ملت یا در زندانها کشته شدند یاناگزیر به مهاجرت گشته، یا آنکه به سکوت رانده شدند. گرچه اشتباهات و افراط بعضی گروه های سیاسی نیز در این سرنوشت بی تاثیر نبوده است.
به هر روی، در غیاب سهمگین »انسان الگوها» به همان نسبت ارقام جنایات بی سابقه، جرم، دزدی، کلاهبرداری؛ تجاوز، خودکشی و خشونت و ناامنی در جامعه ایران به حدی فراگیر شده که حکومت اسلامی را نیز درمانده کرده است.
امروز اما ملت بیدار گشته ایران میخواهد در مقابل ظلم و بی عدالتی بایستد و نگذارد که به جان و ناموسش بیش از این و بعد از این تجاوز شود.
تا آنکه دیگر خشونت و جنایت توسط هیچ دولتی علیه مردم خود تکرار نشود؛ برای آنکه هیچ قدرتی مصالح نظام را بر مصالح مردم ترجیح ندهد، برای آنکه دولت حافظ و مسوول جان و مال و حیثیت مردم خود باشد، برای آنکه حقوق شهروندان هردم و به هر بهانه نقض نگردد، برای آنکه عدالت و دمکراسی پایدار بماند، برای آنکه هیچ کس بخاطر داشتن اندیشه یا ابراز عقیده ای تحت فشار و پیگرد قرار نگیرد، تا آنکه رفتارهای ضد بشری شکنجه، اذیت و آزار روحی و روانی، تهدید و فحاشی و تجاوز چو ننگی از سرزمین مان پاک شود،
ایران باید بدون چون و چرا به کنوانسیون بین المللی ضد شکنجه بپیوندد.
کنوانسیون بین المللی ضد شکنجه در سال ۱۹٨۴ به تصویب ۱۴۶ رسید وتا کنون اکثریت دول دنیا یه آن ملحق شده اند جز معدودی دولت ها از جمله ایران و امریکا.
دول امضا کننده کنوانسیون بین المللی ضد شکنجه متعهد میگردند که در کشور خود از اعمال هرگونه خشونت، شکنجه روانی یا فیزیکی، تهدید و ارعاب وهرگونه رفتار ضدانسانی مامورین دولتی به هر بهانه ای که باشد و نسبت به شهروندان خود به هر شکل خود داری کنند. تحت فشار قرار دادن افراد چه به شکل علنی یا غیر مستقیم یا به صور ضمنی برای اقرار گرفتن توسط دول امضا کننده این کنوانسیون ممنوع است.
چگونه میتوان پذیرفت که کشورهای عقب افتاده ای چون عربستان سعودی، بحرین، افغانستان، بنگلادش، جیبوتی، مالی، کنیا، کویت، ماداگاسکار، لیبریا، الجزایر، آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و قرقیزستان، اردن، موریتانی و مولداو، نیجر، اوگاندا، چاد و سومالی به کنوانسیون منع شکنجه ملحق شده باشند،
و کشور باعظمتی چون ایران، با تمدن و تاریخی سرشار از ابتکار و اختراع، علم و دانش، هنر و فرهنگ، با جمعیتی بیش از هفتاد میلیون، با میلیون ها نیروی انسانی کار آمد و تحصیلکرده، دانشمند کادر و متخصص، دانشجو و دانش آموز، روشنفکر و هنرمند، کارمند و کارگر و کشاورز هنوز در پس پشت کشورهای عقب اقتاده دنیا با پشت کردن به پرنسیپ های حقوقی جهانی و انسانی در لاک خود باقی بماند.
تنها با الحاق کشور ما به کنوانسیون بین المللی ضد شکنجه ۱۹٨۴ است که هیچ دولتی در ایران اجازه شکنجه و نابودی شهروندان خود را به هیچ بهانه ای نخواهد داشت.
این ضرورت بنیادین بشری و حقوق حیاتی برای هر ایرانی میبایست از همین امروز پیگیری شود.
تحقق این خواست مشروع و ضرورت قانونی برای حفظ جان مال و حیثیت هر ایرانی، مستلزم تلاش حقوقدانان، قضات، وکلا، دانش پژوهان حقوق، پژوهشگران علوم انسانی، محققین و دانشجویان و دانش آموزان، روشنفکران و فعالین اجتماعی، احزاب و گروه ها، کارگران و کارمندان، زنان و مادران در وادار ساختن دولت ایران به پذیرش کنوانسیون ضدشکنجه می باشد.
کنوانسیونی که پذیرش آن از طرف دولت ایران به برقراری آرامش و امنیت، به احترام به هستی و حیثیت، به حفظ جان و مال همگان ارتباط دارد.
در یک کلام اگر تمامی ایرانیان چه در خارج و چه در داخل، از هر مرام و مذهب، از هر قوم و فرهنگ و هر طبقه در پیشبرد این خواست انسانی، بشر دوستانه، مشروع و قانونی به اشکال و به زبانهای مختلف بکوشند گامی بسوی انسان منشی برداشته اند.
چه، تغییر این سیاستمدار به جای آن دیگری یا حتی تغییر نظام سیاسی به تنهایی تضمینی برای نهادینه شدن حقوق شهروندی، عدالت و دمکراسی نیست مگر آنکه ابزار قانونی و فرهنگی آن پیشاپیش فراهم گردد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست