سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چشم انداز سبز رهایی


حبیب الله پیمان


• تجربه نشان می دهد که با اعمال قهر و سنگین کردن هزینه های جانی و مادی و اجتماعی می توان پایداری ملت را در هم شکست. اما نمی توان در عزم آنان برای رهایی از خودکامگی و دستیابی به حقوق و اهداف ملی و انسانی شان سستی ایجاد نمود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ تير ۱٣٨٨ -  ٨ ژوئيه ۲۰۰۹


جنبش مدنی ۲۲ خرداد در میان حوادث بعد از انقلاب سال ۵۷ در نوع خود بی نظیر است. با آن رخداد مرحله تازه ای در حیات سیاسی و اجتماعی ملت ایران آغاز شد. با حضور پرشور و گسترده مردم در پای صندوق های رأی، همگان امیدوار شدند موانعی که بر سر راه رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و معنوی جامعه پدید آمده، از بین خواهند رفت و با رهایی از مصائب و رنجهای بی شمار از نعمت آزادی و امنیت و رفاه و عدالت و صلح و مدارا بهره مند خواهند شد.
عواملی که مردم را به ثمربخش بودن شرکت در انتخابات این دوره امیدوار نمود، یکی درک این واقعیت بود که نامزد آنها برای ریاست جمهوری از شخصیت های پرسابقه و مورد اعتماد نظام است و انگ دشمنی با نظام و براندازی «نرم» و «قانونی» به وی نمی چسبید. دوم، هدف تغییر دولت از طریق شرکت در انتخاباتی تعقیب می شد که توسط نظام و تحت همان شرایط و محدودیت های پیشین برگزار می گردید. به همین خاطر شرکت حداکثری در یک چنین رقابتی برای نظام یک مزیت به حساب می آمد و منطقاً باید از آن استقبال می کردند. "تغییر دولت" در چارچوب انتخابات از حقوق مردم و امری قانونی بود، لذا نمی توانست تهدیدی علیه بعضی یا همه ارکان نظام تلقی شود. اگر یک نظام سیاسی ظرفیت لازم برای تحمل تغییر دولت را فاقد باشد، یا باید اساساً آن را فاقد قابلیت و توانایی لازم برای حل مشکلات جامعه و غلبه بر بحران ها و ایجاد ثبات و امنیت در کشور دانست و یا باید در پای بندی مسئولان به حقوق اساسی ملت تردید کرد.
سوم، برنامه های آقای میرحسین موسوی ضمن آنکه خواسته های فوری و مشترک همه اقشار و طبقات مولد جامعه را شامل می شد، اجرای آنها در مرحله فعلی مستلزم تغییرات ساختاری در ارکان نظام یا حذف کامل جبهه اصول گرایان از حوزه قدرت نیست و به همین خاطر ضمن «رهایی بخش بودن» "حداقلی" محسوب می شوند. بالاتر از آن آقای میرحسین موسوی در حالی حمایت و همدلی اکثریت مردم ایران را در رقابت های انتخاباتی به خود جلب نمود که به ندرت ممکن بود کسی در دلبستگی او به آرمان های انقلاب و وفاداری اش به ارکان نظام و اصول قانون اساسی تردید کرده باشند.
چهارم، آنچه انتخابات دهم را از موارد پیشین متمایز و آن را به یک جنبش ملی (و سبز) تبدیل نمود، اقبال پرشور عمومی از قشرها و طبقات جامعه به ویژه زنان و جوانان بود. در میان آنها تعداد زیادی برای نخستین بار بود که بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۵۷ رأی می دادند. مردان و زنان کهنسال همگام با جوانان و میانسالان در حالی که برق شادی و امید از چشمانشان ساطع بود، وارد حوزه های رأی گیری می شدند. از یک هفته به انتخابات مانده، خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ صحنه نمایش باشکوهی از حضور پرشور و شاداب مردم بود که یکدل و یک جهت با آرامش و متانتی بی نظیر و ستودنی دیگر هموطنان خود را به مشارکت ترغیب می نمودند و فضا را با فریادهای شاد خود عطرآگین می کردند.
در این دریای وحدت و همبستگی ملی، کسی از مسلک و مذهب دیگری نمی پرسید، تفاوت های قومیتی، جنسیتی و مذهبی در برابر تجلی خیره کننده هستی واحد اجتماعی و ملی رنگ باختند. مهربانی و مداراگری، اعتماد و همدلی میان مردم، زنگار اختلاف و خصومت و بی اعتمادی را از دلها پاک می کرد. به برکت فضای نسبتاً باز ایام انتخابات جنبشی پدید آمد که همانند روزهای تاریخی بزرگی چون انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن نفت و انقلاب بهمن ۵۷ در بستر آن همگان خویشتن را در قالب یک «ملت» و نه افرادی پراکنده و منفرد و بیگانه از یکدیگر، آزاد، سبکبار، مهربان و شاد، امیدوار و آماده کار و تلاش و ایثار و وفداکاری در راه پیشرفت و اعتلا و عزت و سربلندی میهن خود حس می کردند. همه شواهد از وجود یک عزم ملی برای "تغییر" و خاتمه دادن به چهارسال رنج و محرومیت و رکود اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خبر می داد.
پنجم، انگیزه ی مردم در این حضور جمعی و مسالمت آمیز رهایی از رنجهایی است که از حاکمیت زور، خودکامگی، دروغ و فریبکاری و تبعیض و بی عدالتی می کشند، آنچه وجوداً آنان را به هم پیوند می دهد و وحدت می بخشد، تعلق داشتن به یک «ملت»، یک تاریخ و یک فرهنگ ملی مشترک و پشتوانه ای از هزاران سال حوادث سهمگین و مقاومت در برابر تجاوز و بی عدالتی و همکاری و سخت کوشی در راه تمدن سازی و آفرینش فرهنگی، نوشیدن و سیراب شدن از سرچشمه آموزه های اخلاقی و انسانی دو دین بزرگ توحیدی، زرتشتی و اسلام است. میراثی که به برکت همزیستی و تعامل مجموعه متنوعی از خرده فرهنگ های اقوام مختلف ایرانی، غنا و نیروی زایندگی و ماندگاری بالایی به دست آورده است.
در این جنبش سبز مدنی، مردم دغدغه ها و خواسته های خود را با زبان و ادبیات برآمده از فرهنگ مذهبی و ملی خود با یکدیگر به بحث و گفت و گو نهادند تا سرانجام از درون آن مباحثات و تعامل هایی که در فضاهای عمومی آزاد از مداخله قدرت انجام می گرفت، خرد جمعی و روح مشترک ملی و سرمشق های اصیل تاریخی ملت، فرصت ظهور و تجلی دوباره پیدا کرد و زیر تاثیر آنها، وحدت و همدلی و همزبانی در میان مردم برقرار شد و در شعار «الله اکبر» و رنگ «سبز» نمادین و متبلور گشت.
ششم، این جنبش با تأکید بر هدف احیاء ارزش ها و هدف های تاریخی ملت ایران که آخرین بار در انقلاب بهمن ۵۷ تعیّن یافت و با تجدید همبستگی و وحدت ملی در زیر لوای شعائر و ارزش های ملی و معنوی به همه جهانیان نشان داد که حرکتی کاملاً خودجوش و درون زا و به طور آشکار و برجسته ای «اخلاقی» است. از یک سو به اصل استقلال ملی که بر اساس آن هیچ نوع مداخله از سوی دولت های خارجی در امور داخلی ایران و یا دستکاری آنها را در مبارزات مدنی خود بر نمی تابد، وفادار است، از سوی دیگر به هیچ حزب و گروه سیاسی خاصی تعلق ندارد و در چارچوب یک ایدئولوژی معین نمی گنجد. در واقع یک رستاخیز ملی رهایی بخش است که آرمان آن رهایی از جبر و زورگویی، بی عدالتی و تبعیض و دروغ و فریبکاری و فقر و حقارت و عقب ماندگی و در عوض به دست گرفتن سرنوشت خویش و همزیستی در شرایط آزاد از قیمومیت، تحت هدایت و رهبری خرد و مدیریت جمعی است. همان ها که ملت ایران در انقلاب مشروطه، نهضت ملی و انقلاب بهمن ۵۷ و خرداد ۷۶ طلب می کرد. به همین خاطر هر کوششی برای مخدوش کردن سیمای پاک و سبز این حرکت از طریق منتسب کردن آن به تحریکات خارجی و گروه های آشوب طلب و برانداز در داخل، در برابر این دو ویژگی که چون آفتاب بر همگان روشن است، بی اثر می باشد.
هفتم، مردم ایران در جریان مبارزات انتخاباتی و در اعتراضات چند میلیونی بعد از آن، از حالت تفرّد و تنهایی و تفرقه خارج شده، با تعامل فکری، عاطفی و عملی هدفمند با یکدیگر و قرار گرفتن در سایه شعور (روح) خودآگاه ملی خود به منزله یک ملت واحد عمل کردند. به همین خاطر هر فرد خود را در آگاهی، احساس و تمایل عمومی کل پیکره جنبش سهیم می دید. بیگانگی میان فرد و جمع از بین رفت. چنانکه آن میلیون ها نفری هم که پیش از آن به هر دلیل از جمله فقدان شرایط یک انتخابات آزاد، تصمیم به رأی دادن نداشتند، با مشاهده حقایقی که در جریان مناظره های تلویزیونی مبادله شد و زیر تأثیر روح و شعور ملی احیاء شده و وفاقی که ضمن تعامل و گفت و گو در عرصه های عمومی میان آنان پدید آمد، هرگونه تردید را کنار گذاشته خود را جزئی جدا ناپذیر از هستی ملت ایران و سهیم در شعور و روح ملی حس کردند و به جریان عمومی طرفدار تغییر پیوستند و با آراء خود سرنوشت قطعی انتخابات را به سود نامزد اصلاح طلب خویش رقم زدند. با این جنبش ملی بود که جامعه و به ویژه نسل جوان و برومند ما اولاً سیاست را که به غلط مختص حوزه ی حکومت شمرده می شد به جایگاه اصلی آن در درون جامعه و به عنوان امری برآمده از حیات عمومی و هستی اجتماعی بازگرداند و ثانیاً با دست رد زدن به شیوه های انحصار طلبی، زورگویی و خودکامگی، سیاست را در مفهوم «اصیل» آن بر محور خرد جمعی، خلاقیت و اخلاق احیاء نمود.
هشتم، هر چند نگرانی از مداخله دولت در انتخابات و دستکاری در آراء بنا بر تجربه انتخابات سال ٨۴، کم و بیش وجود داشت، اما عموماً بر این باور بودند که شرکت حداکثری مردم مانع از تقلب گسترده در انتخابات خواهد شد. از این رو وقتی حضور یکپارچه و بی سابقه (٨۵ درصدی) مردم را در انتخابات دیدند، خود را آماده برگزاری جشن پیروزی کردند. اما ناگهان در ساعات اولیه روز شنبه ورق برگشت و مسئولان برگزاری انتخابات به نحوی که هر نوع تردید درباره وقوع تقلب را از بین برد، رئیس جمهور کنونی را پیروز انتخابات اعلام کردند و با این کار مردم ایران و جهانیان را در بهت و ناباوری فرو بردند.
نتیجه ای که اعلام شد آن نبود که مردم بر روی ورقه های رأی نوشته بودند. از این رو تصمیم گرفتند با حضور آرام و مسالمت آمیز در خیابان ها رأساً بر این حقیقت گواهی دهند و خواهان رفع آثار تقلب و تجدید انتخابات شوند.
از فردای آن روز راهپیمایی های آرام و عاری از خشونت در سکوت پرشکوهی برگزار شد، رأی دهندگان قانوناً حق داشتند در اعتراض به دستکاری هایی که شده بود دست به راه پیمایی آرام بزنند. شکایت به شورای نگهبان از حقوق نامزدهای رقیب است اما انتخابات از نوع «معامله» ای میان دو طرف نیست که حق اعتراض منحصر به دو طرف رابطه باشد. یک صاحب حق بیشتر ندارد و آن ملت است. دولت امانت دار آراء مردم است. با رأی مردم است که نامزدها صاحب حق اعتراض می شوند. به همین خاطر حتی اگر آنان از شکایت به شورای نگهبان صرفنظر می کردند، حق رأی دهندگان برای اعتراض و شکایت محفوظ می ماند. رأی دهندگان باید از این ستمی که به آنها شده بود به کجا شکایت می بردند و عقیده خود را نسبت به مخدوش بودن نتیجه اعلام شده چگونه ابراز می کردند؟ قانون اساسی این حق را به مردم داده است که با برگزاری تظاهرات آرام و مسالمت آمیز خواسته های خود را بیان کنند و از عملکرد دولت انتقاد نمایند.
تا پیش از دخالت نیروهای امنیتی، تظاهرات و راه پیمایی های میلیونی(تنها در تهران بنا به گزارش شهردار بیش از سه میلیون نفر در راه پیمایی شرکت کرده بودند) بدون هیچ حادثه یا خشونت و تخریب در سکوت کامل برگزار می شد. اهانتی به مقدسات دینی و ملی یا تعرضی به حقوق هیچ یک از شهروندان صورت نگرفت. حوادث تلخ و خشونت بار از بعد از هجوم نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها به وقوع پیوست.
از این رو باید پرسید، به چه گناهی خون تعدادی از هموطنان ما بر زمین ریخته شد و بسیاری بی رحمانه کتک خوردند و مجروح گشتند و تعداد بیشتری بازداشت و زندانی شدند؟
در حالی که خردمندی، بلوغ سیاسی و مصالح نظام حکم می کرد، مسئولان این حرکت عمومی و خیرخواهانه را به فال نیک بگیرند و ار آن استقبال کنند. به عزم آنان برای حضور حداکثری در انتخابات و گزینش رئیس جمهور مورد علاقه خود احترام بگذارند و اجازه ندهند عناصر و باندهای سودجو و فرصت طلب آراء مردم را مخدوش سازند. کسانی که کمترین اعتقاد و دلبستگی به آرمان های انقلاب و خواسته های مردم یعنی نظام جمهوری، حاکمیت مردم و آزادی و عدالت و استقلال ملی ندارند و عملکردشان اصلی ترین عامل بروز بحران های اجتماعی-اقتصادی، فرار سرمایه های مادی و انسانی از کشور، تخریب بنیان های فرهنگی و دینی اصیل، رواج فساد و فحشاء و اعتبار و فقر و تبعیض در کشور، کاهش تولید و رواج دلالی و رانت خواری، رکود تولیدات فکری و فرهنگی و انحطاط اخلاقیات و معنویات و رواج فرهنگ نفاق، تظاهر و ریاکاری و خرافه گرایی، تعمق شکاف ها قومی و جنسیتی، مذهبی و فرهنگی و اجتماعی-اقتصادی، تشدید بی اعتمادی میان دولت و ملت بوده است.
چرا اکنون ملت و در پیشاپیش آنها جوانان و زنان برومند ما که با پاکی و خلوص و صمیمیتی ستودنی برای احیای ارزش ها و تحقق همان هدفهایی که انقلاب ۵۷ و جنبش های پیشین در مشروطیت و نهضت ملی برای تحقق آنها پدید آمدند، یکدل و یک جهت و در چارچوب هویت ملی، دینی، ایرانی و برای اصلاح امور قدم به میدان نهاده اند، آنان را به بدترین شکل سرکوب کرده و نهال های امید و نشاط را در دلهاشان می خشکانند و به جای آن بذر یأس و نفرت و بدبینی و بی اعتمادی می افشانند؟
نهم، آنچه در این دو هفته در ایران رخ داد در سه دهه گذشته منحصر به فرد است. مردم در رفتار و رویکرد خود به یک امر عمومی (انتخابات و احقاق حق رأی) نمونه ای از سیاست اصیل و خلاق و اخلاقی را به نمایش گذاشتند. در این کار از «سرمشق اولیه» در حافظه تاریخی (شعور جمعی) خود که بر مبنای همکاری و همزیستی صلح آمیز آنها در ایجاد و بازسازی تمدن و فرهنگ در طول تاریخ چند هزار ساله بوده است پیروی کردند. الگوی رفتاری (سیاست ورزی) آنها نقطه مقابل «سیاست» و «سرمشق رفتاری» است که نوعاً حکومت های اقتدارگرا از آن پیروی می کنند. «سیاستی» مبتنی بر غلبه و زور (تغلب) و غارت و انحصار طلبی، خودکامگی و صدور احکام آمرانه از بالا به پائین است. حال آنکه مردم در موقعیت هایی شبیه آنچه در جنبش سبز خرداد ٨٨ ملاحظه شد، در سیاست هم پیرو ارزش های اخلاقی و خیر و منفعت عموم اند و در مناسبات میان خود از قهر و خشونت و سوداگری شخصی و تعصبات فرقه ای پرهیز می کنند و همه ایرانی ها را به طور برابر صاحب حق رأی و نظر شناخته، در امر مشورت و تصمیم گیری در امور عمومی مشارکت می دهند. نزد آنان «سیاست اصیل» (که فعال و خلاق و اخلاقی است) از تعامل و همدلی مردم در درون جامعه می جوشد و در روابط و مناسبات میان افراد و نهادها به طور افقی (شبکه ای) جریان یافته، مبادله و بازتولید می شود.
دهم، تجربه نشان می دهد که با اعمال قهر و سنگین کردن هزینه های جانی و مادی و اجتماعی می توان پایداری ملت را در هم شکست. اما نمی توان در عزم آنان برای رهایی از خودکامگی و دستیابی به حقوق و اهداف ملی و انسانی شان سستی ایجاد نمود. مردم ایران راه های مسالمت آمیز و روش های مدنی متنوعی برای پی گیری خواسته های ملی در حافظه جمعی خویش دارند. مخالفت با خواسته ی عمومی مردم به بهانه های موهوم، تنها هزینه اصلاحات اجتماعی را سنگین تر و ترمیم خرابی ها و ضایعات مادی و معنوی را دشوارتر می سازد. تجدید انتخابات، تقاضای یک یا چند گروه و حزب سیاسی و یا رقبای شکست خورده در انتخابات نیست. وجدان ملت ایران انجام آن را برای اعاده آرامش و اعتماد و وفاق در جامعه طلب می کند. پذیرش این درخواست از سوی حاکمان نشانه احترام به اراده و رأی ملت و رعایت مصالح کشور است.
اگر مصالح کشور و نظام موجب شد که تقاضای پذیرش آتش بس ایران و عراق با همه تلخی آن از سوی مسئولان وقت پذیرفته شود، چرا نباید تقاضای اکثریت مردم ایران برای تجدید انتخابات که متضمن مصالح بزرگتری برای کشور و نظام است، مورد قبول مسئولان قرار نگیرد؟ چرا باید در مشروعیت این تقاضا تردید شود و آن را به انگیزه های ناسالم و توطئه آمیز علیه نظام نسبت داد؟ چرا با مردمی که رهبران نظام مشروعیت اقتدار خود را به رأی و رضایت آنان نسبت می دهند با زبان و ادبیاتی سخن گفته شد که معمولاً در مواجهه با دشمنان و متجاوزان کشور به کار می برند؟ و با آنها همان گونه رفتار کردند که با اشغال گران؟
بخش بزرگی از آنها فرزندان نسلی هستند که انقلاب کردند و از کشور در برابر تجاوز بیگانه دفاع نمودند و در راه حفظ میهن و انقلاب از جان و مال خود بی دریغ مایه گذاشتند. آنها و پدرانشان هرگز به انقلاب پشت نکردند، بلکه برای احیاء و تحقق هدفها وآرمان های فراموش و مهجور شده آن به پا خاسته اند.
کسانی که به نام دفاع و پاسداری از انقلاب مردم را مورد تعرض قرار می دهند، باید توضیح دهند که از چه چیز انقلاب حراست می کنند؟ کدام یک از هدفها و اصولش را حرمت می نهند؟ آزادی؟ عدالت؟ یا جمهوریت؟
نحوه ی رفتار با آراء مردم و واکنش نسبت به اعتراضات قانونی آنان گویاتر از هر چیز در این زمینه است. رفتاری که مورد تأیید عقلای قوم و دلسوزان نظام و انقلاب قرار نگرفت.
یازدهم، بدیهی است که تا وقتی خشونت و تهدید ادامه دارد، مردم نه می خواهند و نه می توانند مقابله به مثل کنند. اگر برای پرهیز از ادامه خشونت و کشته شدن افراد بی گناه صحنه خیابانها را ترک می کنند؛ برای آن نیست که از حق خود صرفنظر کرده و دولت فاقد مقبولیت را مشروع و قانونی می دانند. سکوت ظاهری مردم به معنای رضایت آنان از اوضاع جاری نخواهد بود.
این حرکت بزرگ ملی و خودجوش که در لوای شعار «الله اکبر» پدید آمده است، وابسته به یک طبقه اجتماعی یا صنف و گروه و حزب معین نیست که با اعطای امتیازات مادی یا حذف و سرکوب آنها متوقف گردد. احزاب و گروه های اصلاح طلب و مترقی در این رودخانه شناورند، بی آنکه قادر به مهار و مدیریت آن باشند و رهبری آن در کنار و دوش به دوش مردم حرکت می کند. در واقع همان گونه که در جریان مبارزات انتخاباتی هر فرد یک ستاد بود، در روزهای بعد هم همه افراد در رهبری و ادامه آن سهیم اند. جنبش سبز مدنی خرداد ٨٨ محصول مشارکت گسترده و فعالانه مردم در حیات سیاسی در عرصه عمومی و وفاقی است که در جریان تعامل و گفت و گو در میان آنان پدید آمد، آنچه توجه و ستایش جهانیان را دوباره به سوی ملت ایران و حرکت جمعی شان جلب نمود، علاوه بر همبستگی ملی، نیروی اخلاقی، شجاعت و انضباط و متانتی است که از خود به نمایش گذاشتند و خودآگاهی و اعتماد به نفسی است با تجدید آن توان ملی خویش را بازیافتند. اگر مردم شعار تحریم یا عدم شرکت را می پذیرفتند، هرگز قادر به ایجاد چنین جنبش تاثیرگذاری نبودند. جنشی که بسیاری معادلات را بر هم زد و به نیروی اخلاقی و انسانی «ملت» تعیّن دوباره بخشید و موجب سرافرازی آنان در افکار عمومی جهانیان شد.
دوازدهم، حضور حماسه ای مردم در انتخابات و در اعتراضات مدنی که منجر به ظهور جنبش فراگیر ملی «سیاسی» شدن همه قشرهای جامعه گردید، نادرستی راهبرد تحریم و نظریه کسانی که برای ظهور جنبش اجتماعی ایران چشم امید به تعمیق و تشدید شکاف جمهوری اسلامی و آمریکا دوخته بودند و هرگونه حرکت و اقدام اجتماعی و سیاسی را تا تعیین سرنوشت نهایی نزاع مزبور بی حاصل و عقیم دانسته و به تأخیر می انداختند خط بطان کشید، نشان داد که فرصت ها و ظرفیت های لازم برای توسعه اجتماعی و سیاسی را باید صرفا در مناسبات درونی میان نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور جست و جو کرد. بی دلیل نیست که میان حرکت کنونی و دیگر جنبش های مدنی تاریخ معاصر ایران شباهت هایی اساسی وجود دارد.
سیزدهم، تقلب در انتخابات و کشتار مردم بی گناهی که خواستی جز تجدید انتخابات و جبران ستمی که بر آراء آنان رفته است، نداشته اند بر بی اعتمادی نسبت به نظام سیاسی کشور افزود و بحران مشروعیت را تشدید بخشید. اهمیت تخلفات صورت گرفته در انتخابات و اقدامات خشن بر ضد مردم به اندازه ای است که بعضاً آن را یک کودتا علیه آراء مردم نام دادند. بسیاری از شخصیت ها و جریان های درون نظام نیز نارضایت مندی خود را از وضع موجود اعلام کردند و هم صدا با اکثریت مردم، دولت جدید را فاقد مشروعیت سیاسی می شمردند. در میان این گروه های ناراضی، تعدادی مراجع دینی، نمایندگان مجلس و شخصیت های اصولگرا نیز دیده می شوند. به طوری که جریان افراطی و مشی سیاسی و ایدئولوژی آن بیش از پیش در انزوا قرار گرفته است. خیرخواهان بر ضرورت پایان دادن به خشونت ها و آشتی با معترضان تاکید می کنند. مضافاً بر اینکه کشته شدن تعدادی از هموطنان ما در جریان تظاهرات مدنی و آرام وجدان جامعه را به شدت جریحه دار کرده است. به طوری که دوراندیشان و خیرخواهان نسبت به عواقب این قبیل اقدامات احساس نگرانی جدی می کنند.
از جمله اعمال فشار بر روی بازداشت شدگان برای وادار کردن آنان به «اعتراف» جهت تکمیل سناریوی خودساخته و تشدید جوّ رعب و هراس بیشتر در جامعه هنوز فرصت جبران آسیب ها و اعاده آرامش و اعتماد به جامعه به کلی از بین نرفته است. حکومت می تواند با یک رشته اقدامات فوری مثل خودداری کامل از کاربرد زبان و ابزار قهر و خشونت، آزاد کردن بازداشت شدگان، تشکیل کمیته حقیقت یاب و شورای حکمیت متشکل از شخصیت های مستقل و مرضی الطرفین برای بررسی دوباره پرونده انتخابات و همچنین تحقیق در ماهیت عاملین اصلی آشوب و کشتار شهروندان، فضای ملتهب را آرام سازد و همزمان با صدور مجوز برگزاری اجتماعات و راهپیمایی های آرام و قانونی به معترضان، اعتماد و آرامش از دست رفته را به جامعه باز گرداند. هم چنین لازم است موانع فعالیت روزنامه ها و نشریات و سایت های اینترنتی توقیف شده رفع و جریان آزاد اطلاعات در رسانه ها و ارتباطات مختلف الکترونیکی تضمین گردد.
اقدامات فوق فضای آرام و امن و توام با اعتمادی پدید می آورد که در سایه آن تعامل و گفت و گوی سازنده و آزاد میان نیروهای اجتماعی و سیاسی مختلف بر محور مسائل عمومی امکان پذیر می شود.
آنچه در این میان اهمیت اساسی دارد، چگونگی حفظ همبستگی و وحدتی است که میان اقشار و طبقات جامعه برای تغییر و اصلاح امور کشور به وجود آمده است. حقی که مردم با حضور حداکثری در پای صندوق های رای در تعیین مدیریت جدید و سیاست های آینده کشور به دست آوردند با هیچ تمهیدی زائل شدنی نیست. اصرار و پایداری در تحقق این حق از راه های مسالمت آمیز و اقدامات مدنی، وظیفه ی فرد فرد ملت ایران است که باید با بهره گیری از تجربیات پیشین و ابتکارات و نوآوری های خلاقه به انجام رسانند. جنبش سبز ۲۲ خرداد ٨٨، باب جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ایران به سوی آینده بهتر گشوده و «سیاست» را در شکل اصیل و خلاق آن به عرصه عمومی کشانید و بر موازین اخلاق و اصول برابری، صلح، آزادی و همبستگی استوار کرد. شاید نیروهای افراطی و خشونت طلب همچنان مایل باشند چشم انداز تیره و پرمخاطره ای فرا راه مردم ترسیم کنند و کشور را از فرصتی که برای وحدت و همبستگی جهت رهایی از بحران ها پدید آمده است، محروم سازند؛ اما با توجه به بالندگی نیروهای اجتماعی و اخلاقی که با انقلاب اسلامی ۵۷ آزاد گردیدند و اینک دوباره سرزندگی و نشاط از دست رفته را باز می یابند، این تلاش ها عقیم خواهند ماند و راه روشن به سوی آزادی و عدالت و حقیقت و جمهوریت در برابر ملت ایران گشوده خواهد ماند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست