سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در این چرخش تاریخی، تناقض میان جمهوریت
و اسلامیت نظام است که دو باره سرباز کرده است


اکبر سیف


• ضعف های مهم این جنبش، و بیش از همه ضعف رهبری و ضعف در زمینه کشیده نشدن آن از کوچه و خیابان و دانشگاه به سطح کارخانه ها و ادارات و...،حداقل تا حال حاضر، ذره ای از اهمیت آن نمی کاهد. شعار ابطال انتخابات که میلیون ها مردم در خیابان ها و زیر سرکوبگری های جیره خواران ولی فقیه و همپالکی هایش فریاد می کنند شعاریست درست، در مقابله با تلاش ارتجاعی ترین محافل حکومتی برای حذف تام و تمام وجه جمهوریت از نظام دینی حاکم و بدین ترتیب کنار گذاشتن همین انتخابات نیم بند غیرآزاد و غیردموکراتیک هر از چند گاهی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۷ تير ۱٣٨٨ -  ۲٨ ژوئن ۲۰۰۹


به نظر چنین می رسد که که کشور ما در آستانه چرخش تاریخی مهم دیگری قرار گرفته است. اگر چه این چرخش با اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات ۲۲ خرداد بود که آغاز گشت ولی دلایل بروز این جنبش عظیم اعتراضی را باید در گذشته،در تناقضات انباشته شده طی سی سال حیات حکومت دینی و نقض خشن ابتدائی ترین حقوق مردم در این سه دهه جستجو کرد.
چرخش های تاریخی در تاریخ هر کشور بیشمار پیش نمی آیند. سرنوشت آنها نیز از پیش تعیین شده نمی باشد. رویداد ها وسرنوشت تحولات هم بر پایه فورمول های از پیش تهیه شده وصرفأ متناسب با میل این و آن رقم نمی خورند.
چرخشی که هم اینک در جامعه ایران در جریان است از بسا لحاظ، بخصوص از نظر حضور حماسی و میلیونی مردم، لرزه انداختن بر ارکان نظام، ترس مسولان نظام و دامنه سرکوب، طنین بین المللی جنبش و جلب حمایت افکار بین المللی از آن، استثنائی است. این چرخش از برخی لحاظ با سه چرخش مهم تاریخی دیگر در تاریخ معاصر ایران، یعنی انقلاب مشروطیت، نهضت ملی سالهای ٣۰ و انقلاب بهمن ماه ۵۷ قابل مقایسه است.
در این چرخش نیز خشم فروخفته مردم، در اعتراض به وضع موجود، با وجود سرکوب، در ابعادی استثنائی و میلیونی امکان بروز پیدا کرده است؛ شکاف در هیئت حاکمه و جنگ قدرت میان جناح های اصلی آن با شدت عمل می کند؛ بخشی از هیئت حاکمه به خشن ترین شکل ممکن راه سرکوب و قلع و قمع جنبش اعتراضی مردم را اختیار کرده، و هم زمان در صدد تصفیه جناح مخالف خود در حکومت بر آمده است؛ از سوی دیگر با وجود همه محدودیت ها، طنین فریاد عادلانه و مظلومانه مردم بسرعت ابعاد بین المللی پیدا کرده و حمایت وسیع افکار بین المللی و نهادهای معتبر جهانی را بخود جلب کرده است. مشروعیت رژیم در داخل و خارج بشدت و بمراتب بیش ازگذشته زیر سوال رفته و عرصه بر ادامه حیات آن به طریق سابق، هر دم تنگ تر می شود. دیگر نه مردم تاب این همه ظلم و سرکوب و بی عدالتی، و حکومت شدن به شیوه گذشته را دارند و نه حکومتگران قادر به حکومت بشیوه گذشته هستند.
چرا چنین شد؟ کدام تناقض از مجموعه تناقضات موجود است که بیکباره، با گره خوردن با فریاد آزادی خواهانه و عدالت طلبانه میلیون ها مردم خسته و بتنگ آمده از وضع موجود، سرباز کرده است؟
بگمان من، برای پاسخ بدین سوال، باید قدری به عقب برگشت و واقعیت انقلاب بهمن ماه و سیر بعدی آنرا تا مرحله استقرار رژیم جمهوری اسلامی، مورد وارسی قرار داد.
در رابطه با انقلاب بهمن ماه بطور خلاصه باید یادآور شد که این انقلاب، در سیر خود و پس از کشاکش ها و رقابت هایی حاد و گاه خونین میان نیروهای مختلف درگیر در آن، با رهبری روحانیت شیعه به رهبری آقای خمینی رقم خورد و بدین ترتیب مهر و نشان اسلامی پیدا کرد. این انقلاب، اگر بخواهیم فارغ از تمایلات خود و فارغ از فورمول بندی های کلاسیک، و بگونه ای اثباتی سخن بگوئیم، انقلابی بود اسلامی. انقلابی که در پی براندازی دیکتاتوری سلطنتی خاندان پهلوی، در روندی که گاه با تصفیه های درونی هم توأم بود، دیکتاتوری جدید دیگری را زیر بیرق دین و شریعت مستقر ساخت.
رژیم جمهوری اسلامی، این محصول کج و کوله انقلاب اسلامی، همچنان که از نامش هم پیداست، از بدو تاسیس جلوه گاه پدیده های نابهنگام، متناقض و متضاد بوده است: سنت و مدرنیته، عرف و شریعت، دموکراسی و سرکوب، جمهوری و استبداد، زمینی بودن یا الهی بودن قدرت سیاسی و...، از همان آغاز و بطور همزمان در چهره رژیم و در قانون اساسی آن، به صور گوناگون خود را نشان داده اند؛ تناقض میان جمهوریت و اسلامیت نظام مستقر، جلوه بارز تناقضات پیشگفته است. اگر چه این تناقض طی سی سالی که از عمر رژیم می گذرد، با گره خوردن به منافع باندها و جناح های مختلف مافیای قدرت، بغرنجی ها و پیچیده گی های خاصی پیدا کرده است.
آنچه که در ایران امروز، حداقل در حال حاضر مشاهده می شود، بروز دوباره این تناقض در فرایند برگزاری دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری نظام اسلامی در شرایطی خاص است. بخش های وسیعی از مردم به تنگ آمده از سی سال حکومت ملاها و بویژه چهار سال اخیر آن، با توجه به شکافی که در حاکمیت پیش آمده بود، با شرکت در این انتخابات در واقع به مصاف با جناح غالب رژیم و کاندیدای آن در این انتخابات یعنی احمدی نژاد رفتند. همزمان، بخشی از هیئت حاکمه که خود را در معرض تصفیه و حذف شدن از قدرت می دید در ائتلاف با طیف وسیعی از اصلاح طلبان درون و بیرون از حاکمیت، که شیرازه امور نظام را در نتیجه سیاست ها و روش های اداره جامعه در مسیر گسست و از هم پاشیدگی می دیدند، از سر دفاع از نظام و وجه جمهوریت آن، به کارزار انتخاباتی وارد شدند. تلاقی این دو، یعنی جنبش مردم و شکاف قدرت در بالا به هم، که می رفت احمدی نژاد و حامیانش را با فاصله ای زیاد به عقب رانده و با پیروزی موسوی گشایشی هر چند جزئی در وضعیت سیاسی جامعه و اقشار مختلف مردم را باعث شود، با تقلب گسترده ای که به مدیریت ولی فقیه و شورای نگهبان و وزارت کشور دولت احمدی نژاد انجام گرفت، بطور موقت سد گردید و...
خلاصه کلام اینکه بحران کنونی به نوعی حاصل سرباز کردن تناقض میان دو وجه جمهوریت و اسلامیت نظام است که با فوران خشم میلیون ها مردم بحق ناراضی از یکسو و شکاف در رأس هرم حکومتی از سوی دیگر گره خورده است.
ضعف های مهم این جنبش، و بیش از همه ضعف رهبری و ضعف در زمینه کشیده نشدن آن از کوچه و خیابان و دانشگاه به سطح کارخانه ها و ادارات و...،حداقل تا حال حاضر، ذره ای از اهمیت آن نمی کاهد. شعار ابطال انتخابات که میلیون ها مردم در خیابان ها و زیر سرکوبگری های جیره خواران ولی فقیه و همپالکی هایش فریاد می کنند شعاریست درست، در مقابله با تلاش ارتجاعی ترین محافل حکومتی برای حذف تام و تمام وجه جمهوریت از نظام دینی حاکم و بدین ترتیب کنار گذاشتن همین انتخابات نیم بند غیرآزاد و غیردموکراتیک هر از چند گاهی. این شعار شعاریست درست، متناسب با سطح و امکانات جنبش برای بازپس گرفتن رأی مردم، در احترام به حق مردم برای تعیین سرنوشت خویش، برای به عقب راندن ولی فقیه و دستگاه قهر و سرکوب او، و بالاخره تقویت فرهنگ جمهوری خواهی در میان مردم ، در سطحی بسیار وسیع و گسترده. شعار ابطال انتخابات شعاریست که در عین حال با شعار برگزاری انتخاباتی آزاد و دموکراتیک که باید راه را بر سرقت تاکنونی رأی مردم از سوی دست اندرکاران و مقامات حکومتی ببندد، گره خورده است. این جاست که شرایط برگزاری چنین انتخاباتی، یعنی آزاد و دموکراتیک، منطبق با موازین شناخته شده بین المللی و تحت نظارت نهادهای معتبر بین المللی مطرح می گردد و... این همه در شرایط مشخص جامعه ما، یعنی گامی بسیار بلند بجلو، در زمینه دستیابی به دموکراسی، دستیابی به فرهنگ و منشی دموکراتیک، آن هم در ابعاد میلیونی.
اینکه تناقض دیرینه موجود میان دو وجه جمهوریت و اسلامیت رژیم به چه ترتیبی حل شود یا در جهت تقویت کدام وجه سیر کند؛ اینکه جنبش حماسی مردم ما چگونه پیشرفت کند و تا چه حد بتواند ارتجاع حاکم را از تعرض بازداشته و آنرا به عقب براند، مسائلی هستند بسیار مهم و سرنوشت ساز. اهمیت این مسائل بخصوص برای جنبشی که استقرار آزادی و دموکراسی و رعایت حقوق بشر در ایران را در سرلوحه اهدافش قرار داده است، دو چندان است. در این زمینه دو نکته حائز توجه می باشند:
اول اینکه راه استقرار دموکراسی در ایران، مثل هر کشور دیگر، راهیست ناهموار و خودویژه. این راه نه با کپیه برداری از نمونه کشورهای دیگر صورت می گیرد و نه از طریق شعارپردازی و برپایه فورمول های از پیش تعیین شده. این راه در جریان مبارزه علیه استبداد دینی حاکم، از خلال مبارزات جاری مردم برای احقاق حقوق خود و به تناسب تغییر تناسب قوای موجود به نفع نیروها و طرفداران آزادی و دموکراسی، طرفداران تفکیک دین از دولت، و در یک کلام طرفداران جمهوری واقعی است که هموار می گردد.
دوم، خود انتخابات و جایگاه آن در یک نظام دموکراتیک، و نقشی که در تحقق حقوق شهروندی و در تأمین مشارکت همه آحاد جامعه در تعیین سرنوشت خود و جامعه می تواند ایفا کند، مطرح می باشد. از این لحاظ، انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک، از جمله لوازم اصلی در هر نظام دموکراتیک است. مردم ما، و نیز جریانات گوناگون اپوزیسیون، در جریان همین انتخابات های غیرآزاد و غیردموکراتیک، و بویژه آخرین آن در ۲۲ خرداد است که تجارب و درس های زیادی آموخته و می آموزند و همین تجارب غنی و ارزشمند و استناد مداوم بدان ها هستند که بنای دموکراسی در ایران را تسهیل و امکان پذیر می سازند.

اکبر سیف       شنبه ۶ تیر ۱٣٨٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست