سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در حاشیه مناظره آقایان موسوی و احمدی نژاد!
ای کاش همه (مقامات) مانند زهرا رهنورد
قانون شکنی می کردند!


تهمورث کیانی


• مناظره تلویزیونی بین آقای موسوی و آقای احمدی نژاد گوشه ای تازه از نقش برجسته و بی بدیل انتخابات، به مثابه یک حرکت مدنی مهم و موثر، را در فرآیند تکامل و رشد جامعه مدنی نمایان ساخت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ خرداد ۱٣٨٨ -  ۵ ژوئن ۲۰۰۹


مناظره تلویزیونی بین آقای موسوی و آقای احمدی نژاد گوشه ای تازه از نقش برجسته و بی بدیل انتخابات، به مثابه یک حرکت مدنی مهم و موثر، را در فرآیند تکامل و رشد جامعه مدنی نمایان ساخت. در دو هفته گذشته اغلب ناظران بین المللی و کارشناسان جامعه مدنی مجذوب و محسور زنده بودن و فعال بودن جامعه مدنی ایران و فرارویی گام به گام آن در انتخابات کنونی بوده اند. فرصت بی نظیری انتخابات به کوشندگان مدنی و اجتماعی ایرانی، که در سالهای گذشته در تلاشی خستگی ناپذیر برای دستیابی به حقوق اولیه خود فدارکاری های مثال زدنی داشته اند، برای طرح بخش عمده ای از خواسته ها، اعتراضات فروخفته، و ایده های خود داده است، که طرح آن در هیچ دوره دیگری به خوبی گرماگرم یک پیکار انتخاباتی ممکن نیست. برای آشکار کردن خشم فروخورده خود، برای وادار کردن برخی از "مقامات" به فاش گویی درباره گذشته- فرقی نمی کند با چه نیت و قصدی باشد حتی اگر برای منحرف کردن افکار عمومی از کارنامه خود- هیچ زمانی جز انتخابات-هرچند ناقص اما با وجود رقابتب واقعی و شدید- وجود ندارد. این همان رازی است که موجب شده است در سالهای گذشته- به خصوص در امسال- اغلب روشنفکران و فاعلین جامعه، به رغم همه اعتراضات و مخالفت های خود با برخی از بنیادی ترین اصول حکومت جمهوری اسلامی، بر شرکت فعال در انتخابات و جانبداری از یک سوی این دعوای بزرگ و با اهمیت تأکید کنند. این همان رازی است که سروش و دولت آبادی - به رغم کینه های فروخفته یکی در برابری دیگری- و دهها فعال ناراضی سیاسی، روشنفکر، و نویسنده و روزنامه نگار ایرانی را در خارج و داخل کشور، به رغم اختلافات مهم در نگرش و سلوک سیاسی آنها، و به رغم انتقادات جدی آنها به روند انتخابات، در کنار هم به پشتیبانی از شرکت گسترده مردم در انتخابات و طرح مطالبات گوناگون خود در برابر نامزدهای انتخاباتی واداشته است. مناظره بین آقایان موسوی و احمدی نژاد نشانه ای از فرصت هایی است که انتخابات پدید می آورد. اکنون زود است تا به بررسی آثار مبارزات انتخاباتی کنونی، از جمله مناظره نامزدهای انتخابات، بر فرآیند جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی در ایران پرداخت. با اینهمه، اما، این مناظره بین آقای موسوی و آقای احمدی نژاد دو نکته مهم را هم اکنون آشکار کرده است.
نخست، آشکار شد که آقای آحمدی نژاد، به رغم برخورداری از پشتیبانی وسیع برخی نهادهای دولتی و دارا بودن امتیاز ریاست جمهوری، از روند مبارزه انتخاباتی و گرایش رأی دهندگان به شدت ناراضی و خشمگین است. او دریافته است که اغلب تشکل های جامعه مدنی و بسیاری از فعالان سیاسی و روشنفکران در این دوره از انتخابات رویکرد فعالانه تری در پیش گرفته اند. او دریافته است که به رغم فقدان آزادی مطبوعات و اجتماعات، و به رغم انواع محدودیت ها، موج تازه ای پدید آمده است که رأی آوری او را با خطر جدی مواجه ساخته است. آقای احمدی نژاد، البته، هیچگاه امیدی به جامعه روشنفکران و دانشگاهیان نداشته و آنان را بزغاله می داند. او از اینکه از این جامعه تنها صدای اعتراض و انتقاد و آمار و ارقام ناخوشایند شنیده می شود، هماره خشمگین بوده است. او، اما، تاکنون فکر میکرد فقدان مطبوعات آزاد و خودداری رسانه های ملی از پوشش اعتراضات این بخش از جامعه سد سدیدی بین مردم و این بخش از جامعه به سود او ایجاد کرده است. این فکر او، اما، اکنون پندار از آب درآمده است و بر خشم او افزوده است. او دریافته است که به مدد تلاش بسیاری از فعالین سیاسی، و بهره بردن از شیوه های نوین در ارتباط با مردم، در این سد شکاف کوچکی پدید آمده است. بنابراین، او بار دیگر و بی درنگ به سلاح برنده خویش در اغلب کارزارهای سیاسی گذشته، یعنی پوپولیسم و توسل به "مردم کوچه و خیابان" روی آورده است. او، البته، نیک می داند این سلاح از فرط استفاده کمی کند شده است. بنابراین، اکنون آن را تیزتر و برنده تر ساخته است. این سلاح گاه، بر اساس موقعیت و موضوع، حمله به اسرائیل بوده، گاه حمله به برخی از افراد با نفوذ و انتقاد از روحانیون به نام، و گاه فاش گویی بی باکانه برخی مسائل و آمیختن استادانه راست و دروغ بوده است. هدف، اما، همواره یکسان بوده است: تحریک احساسات و خشم فروخفته توده های مردم به قصد فرار از مسئولیت دولت خویش در تشدید بی سابقه بحران اقتصادی و اجتماعی، و از میدان به در کردن رقبا (۱).
آقای احمدی نژاد نشان داده است که هم مردم را خوب می شناسد، هم از خشم آنها درباره فساد گسترده با خبر است، هم می داند مردم از کسانی که بیشتر در حکومت بوده اند، و کسانیکه با برخی روحانیون با نفوذ مرتبط می باشند، بیشتر خشمگین و مشکوک هستند، و هم می داند در سیستم غیرشفاف و غیردموکراتیک می توان رقبا و مخالفان را به هر چیزی متهم کرد. او نیک می داند در دوره گذشته با اتکاء به همین خشم و هیجان مردم، و به اعتبار ناشناخته بودن خویش، توانست رأی بسیاری از مردم را بدست آرد. او، اکنون، در صدد است به مردم بگوید همان قدرتمندان، که او وعده مبارزه با آنها را به مردم در دوره پیش داد، تاکنون نگذاشته اند تا او به وعده مبارزه با فساد و بیعدالتی گسترده خویش عمل کند. فاش گویی بی پروا و بی سابقه در برابر برخی کسان مانند هاشمی و ناطق نوری در واقع حربه ای است که آقای احمدی نژاد می خواهد با مدد آن مردم را متقاعد سازد که او صادق و جدی است. سرانجام، او کوشید تا با مرتبط کردن آقای موسوی به بنیاد و اصل نظام جمهوری اسلامی و رهبران مشهور آن، شعار "تغییر" آقای موسوی را در چشمان مردم بی معنا و دروغین جلوه دهد.
آقای احمدی نژاد می داند در چند روز باقی مانده به انتخابات هیچکس از او نخواهد پرسید چرا تاکنون در مقام ریاست جمهوری و مسئول دفاع از قانون در عمل کاری برضد این کسان نکرده است؟ و اگر کرده است چرا گزارشی شفاف درباره آن نداده و نمی دهد؟ هیچکس از او نخواهد پرسید چرا هر زمان کسی به او درباره بحران اقتصادی و افزایش تورم و بیکاری پرسش می کند به جای گزارش شفاف درباره کار دولت خویش به چنین شعارهایی و چنین فاش گویی هایی بی سرانجام و بی نتیجه ای متوسل می شود؟ او نیک می داند در فقدان رسانه های همه گیر آزاد، و در سایه پشتیبانی رسانه های دولتی از او، تا گروه مخالفانش فرصت طرح این پرسش ها و سخن گفت با مردم را بیابند، انتخابات به سر آمده است.
دوم، فاش گویی ها و رگبار افشاگریهای آقای احمدی نژاد- بدون در نظر گرفتن راست و دروغ آن-، اما، نشاندهنده حقیقتی بزرگتر نیز بود. هر چه بیشتر او انگشت اتهام خود را متوجه افراد می کرد، بیشتر آشکار می شد او سخنی ندارد تا بر ضد شخص موسوی - که در مناظره در مقابل او قرار داشت - بگوید. هیچ چیز بیشتر از پرده دری و فاش گویی آقای احمدی نژاد پاکدامنی و پاک زیستی آقای میرحسین موسوی را نشان نداد. در تمام سخنان آقای احمدی نژاد هیچ نکته ای که مستقیمأ بتواند آقای موسوی را هدف قرار دهد و- راست یا دروغ- فسادی اقتصادی- مالی را به او، و یا به بزرگترین و برجسته ترین پشتیبان او یعنی سید محمد خاتمی، نسبت دهد وجود نداشت. در جمهوری اسلامی، که فقدان دموکراسی نهادینه شده، دولتی بودن بخش عمده اقتصاد، جنگ و تحریم اقتصادی، و نظام چند نرخی بهای کالا و ارز موجبات فساد همه گیر و عمیقی را فراهم کرده است که نه تنها بخش عمده حکومتیان بلکه بخش مهمی از جامعه را نیز در برگرفته است، سلامت اقتصادی و مالی کسی مانند آقای موسوی، که در همه این سی سال گذشته دارای مشاغل مهم دولتی و اداری بوده است، نکته برجسته فاش گویی ها و پرده دری های آقای احمدی نژاد بود.
تنها موردی که آقای احمدی نژاد به "پرونده خلافکاری" کسی اشاره کرد که نسبت نزدیکی با آقای موسوی داشت، اشاره مبهم او به پرونده تحصیلی و شغلی دکتر زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی، بود. رئیس دولتی که در برابر گزارش رئیس سازمان بازرسی کل کشور درباره "گم شدن" میلیاردها تومان ثروت مردم سکوت می کند، تحصیل یک دانشجوی سخت کوش را در دو رشته هم زمان، در دو دانشگاه دولتی و آزاد، فساد و خلاف کاری بزرگ می داند. ای کاش در همه این سی سال گذشته برخی فرزندان و خویشان مقام های حکومتی در ایران به جای ثروت اندوزی، یا بر باد دادن ثروت ملی بر اثر نادانی، به جای تلاش برای دستیابی به مشاغلی چون سفارت، وزارت، ریاست، و مدیر کلی، می کوشیند مدارج علمی و دانشگاهی بدست آرند. در سخنان آقای احمدی نژاد،البته، هیچ نشانه ای از اینکه آیا این دانشجو (خانم رهنورد) با توسل به نفوذ سیاسی خویشان خود مدارج علمی را بدست آورده است یا با پرداخت پول مدرکی تقلبی از یکی از دانشگاههای معتبر خارجی جعل کرده است، نبود.
آقای موسوی به رغم آنکه کارنامه دولت آقای احمدی نژاد در همه ابعاد اقتصادی و اجتماعی منابع فراوانی برای نقد عملکرد او فراهم می کند، اما، نتوانست از این فرصت به خوبی در نقد دولت بهره برد. او می توانست با اتکاء به ارقام و آمار درباره بیکاری، تورم، کاهش شدید تولیدات کشاورزی بر اثر فقدان وام و تسهیلات، افزایش جمعیت فقرا، و موارد گوناگون دیگر آقای احمدی نژاد را به چالش بکشد. آقای موسوی، اما، کمی اسیر حملات بی پروا و هیجانی آقای احمدی نژاد شده، و با صرف بخش از وقت خود برای پاسخ به ادعاهای او به آقای احمدی نژاد اجازه داد تا مسیر مناظره را از گفتگو درباره کارنامه دولت به مناظره درباره برخی از افراد و کسان تبدیل کند.
بنابراین، می توان اثبات پاکدامنی و پاک زیستی آقای موسوی را هدیه ای ناخواسته از سوی آقای احمدی نژاد به آقای موسوی به شمار آورد. واقعیتی که اصلاح طلبان از این پس در برابر موج تازه پوپولیسم رئیس جمهور می باید بیشتر برجسته کنند. بیم آن است که اگر اصلاح طلبان نتوانند در برابر موج جدید پوپولیسم آقای احمدی نژاد راهکار درستی بیابند بازی انتخابات را به او واگذارند.

پانوشت:
۱) آقای احمدی نژاد برای نخستین بار، در برابر اعتراض آقای موسوی به سیاست او درباره اسرائیل و هولوکاست،خود پذیرفت- شاید ناخواسته و تحت تأثیر فضا- چنین سیاستی تاکتیک و سلاح او بوده است. او علنأ گفت: "نباید درباره تاکتیک ها بحث کنیم".

تهمورث کیانی،سیاتل (ایالات متحده)،پانزدهم خرداد ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت شمسی.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست