سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زمستان داغ یونان


استفانی نول - مترجم: نیما ناصحی


• دسامبر گذشته ماه زمستانی داغی در یونان بود، رویدادی که نیاز به آن دارد تا در مقابل روایتی از آن که از جانب رسانه های حاکم گزارش شده، در جزئیاتش هر چه بیشتر درک شود. قیام یونان، رخدادی بیسابقه در تاریخ اخیر اروپاست، ۱۹۶۸ی تازه، اوجی نوین در مبارزه علیه نئولیبرالیسم، تقلیل دادن امکانات سیستم آموزشی و خشونت پلیسی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲۹ آوريل ۲۰۰۹


هفته های شورش های خشونت آمیز، برخوردها میان مردم عادی و پلیس، سوزاندن ماشین های پلیس و حمله به مقرهای پلیس، غارت فروشگاه های گرانقیمت، درخت کریسمس در حال سوخته شدن میان شعارهای ضد مصرف گرائی، جنگ های خیابانی هر روز و هر شب، فراخوان ها به انقلاب، تصرف هزاران دانشگاه، مدرسه، شهر، تالار و... . دسامبر گذشته ماه زمستانی داغی در یونان بود، رویدادی که نیاز به آن دارد تا در مقابل روایتی از آن که از جانب رسانه های حاکم گزارش شده، در جزئیاتش هر چه بیشتر درک شود. قیام یونان، رخدادی بیسابقه در تاریخ اخیر اروپاست، 1968ی تازه، اوجی نوین در مبارزه علیه نئولیبرالیسم، تقلیل دادن امکانات سیستم آموزشی و خشونت پلیسی.
   تفاوتهای مهمی میان این تظاهرات و نمونه های قبلی آن در یونان وجود داشت. جمعیت شرکت کننده بسیار بزرگتر بود و اعتراض کنندگان نه فقط در آتن که در سراسر یونان حضور داشتند و برای هفته ها به اعتراضاتشان ادامه دادند. پلیس به مثابه نماینده دولت، و بعنوان سازمانی ذاتا خشونتگر، بطریق معمول ِ خودش به اعتراضات پاسخ داد؛ با خشونت. اما مردم در خیابانها مقاومت کردند و متحد باقی ماندند. تلاش ها برای از هم گسیختن اتحاد ستمدیدگان بوسیله استفاده کردن از تقسیمات موجود میان آنها مانند ستایش از معترضین مسالمت جوی یونانی در مقایسه با خارجی های غارتگر در مقابل ضرورت اتحاد عملی و انترناسیونالیسمی که در اعتراضات عمومی به پیش میرفت، شکست خورد.
   تمامی موانعی که معمولا طبقه کارگر را متفرق نگاه میدارد، مثلا تقسیم کارگران به یقه آبی و یقه سفید، پیر و جوان، شهروند و مهاجر، در طول اعتراضاتی که در آن همگان در کنار هم رژه میرفتند، ناپدید گردید. در میان توده های وسیعی از طبقه کارگر سمپاتی گسترده ای نسبت به (آنچه که ترجیح میدهم آن را) قیام مردمی و نه شورش بنامم، وجود داشت که بتدریج عرصه را برای خشونت کمتر و فعالیتهای ابداعی و سیاسی بیشتر، هموار کرد.
   
Merry crisis and a happy new fear

   سرمایه داری نئو لیبرال چهره کریه اش را در پایان سال گذشته هنگامی که چندین بانک در آمریکا بدلیل ساختار کاپیتالیستی که بر آن مبتنی هستند و تقویت کردن حرص و طمع فروپاشیدند، نشان داد و این امر بار دیگر نشان داده شد، ولی اینبار کاملا بصورتی باز و قابل مشاهده، که دولت از سرمایه داری حفاظت میکند و میلیونها پول مالیات را برای نجات بانکها و شرکتهای بزرگ مانند صنعت خودروسازی، به جای کمک به مردم به هدر میدهد. قیام یونان را میتوان بعنوان نخستین عکس العمل به بحران مشاهده کرد و بنابراین میتوان آن را "اولین شورش خردکننده اعتبار" [سرمایه داری] نامید، زیرا که این قیام به نقاط دیگر گسترش یافته است؛ برای مثال ایسلند، بلغارستان، لتونی و روسیه.
   بدلیل بحران اقتصادی و آینده نامشخصی که نوجوانان و جوانان در یونان با آن روبرو هستند است که اعتراض کنندگان، که اکثر آنها جوانان هستند، این شعار را اتخاذ کردند: “merry crisis and a happy new year “ (ترس از وضعیت اقتصادی در سال جدید بدتر میشود).
   شورش ها به شدت ضدمصرفگرایانه بودند. فروشگاه های گرانقیمت غارت گردیدند، درخت کریسمس شهرداری سوزانده شد، اما هیچ نوع تخریبی علیه کسب و کارهای خرد و کوچک، برعکس آنچیزی که رسانه ها آنرا در معرض دید گذاشتند، وجود نداشت.

دلایل قیام
دلایل زیادی برای قیام یونان وجود داشت: دهه ها وحشیگری پلیس در کشتن صدها فعال سیاسی و مردم عادی به اوج خود رسید [1] (آنچه جرقه قیام را زد کشته شدن پسر پانزده ساله ای غیرمسلح بدست یک پلیس بود)، یورش نئولیبرالیسم و خصوصی سازی که به بیکارشدن و خانه خرابی هزاران نفر از مردم منجر شد، در چند ماه اخیر بدلیل بحران اقتصادی جهانی هرچه بدتر شده است، و تقلیل امکانات و شکست سیستم آموزشی، درست مانند قیام می 68 در پاریس. فساد دولتی، مافوق استثمار مهاجرین و این واقعیت که این جامعه توسط شکاف طبقاتی هرروز گسترش یابنده، از هم جدا شده است، دلایل دیگر این قیام بودند. در میان مردم یونان احساس همگانی دشمنی علیه بیرحمی های پلیس و عواطف گسترده ضددولتی و ضدسرمایه داری وجود دارد. بویژه جوانان، که یک چهارم بیکاران را تشکیل میدهند، در حال دست و پنجه نرم کردن با بیکاری هستند. برای اولین بار از زمان "دیکتاتوری سرهنگ ها" در سالهای 1974-1967 هیچ امیدی برای اینکه زندگی بهتری نسبت به والدینشان داشته باشند ندارند. [2] بخش مهمی از جامعه میداند که از این توهم که امور ممکن است بهتر شود هیچ چیزی آیدشان نمیشود.
   در یونان، مانند هر جای دیگر، اتحادیه های کارگری رفورمیست، احزاب سوسیالیست و کمونیست، بوسیله ترویج کردن این توهم که اقتصاد ملی یک دارائی عمومی را تشکیل میدهد و توسعه اقتصادی به افزایش سطح رفاه عمومی منجر میشود، فلجی را در درون طبقه کارگر دامن زده اند. این طرفداران دولت رفاه این امر را تصدیق میکنند که جامعه سرمایه داری به طبقات تقسیم میشود اما در مقابل، دولت را بعنوان دربردارنده و تجسم منافع کلی ملت درنظر میگیرند. این چنین مبارزه طبقاتی توسط تشکلهای کارگری محدود میشود بدون اینکه ضامن فرضی ترقی تدریجی یعنی توسعه اقتصادی به مخاطره بیفتد. منطقی که بر اساس آن قدرت طبقات حاکم پا برجا باقی می ماند و زندگی طبقه کارگر در رنجی بی پایان قربانی میگردد، بدست آوردن پول و پول بیشتر در این ایدئولوژی وارونه به خیر مطلقی بدل میشود که دولت باید از آن دفاع کند.
   مهمترین جنبه قیام یونان در دسامبر 2008، قسمتی است که در آن کارگران ژاکت تنگ سوسیال دموکراسی را که شیوه ها و اهداف مبارزه این طبقه را محدود میکرد، بدور انداختند. آنها نشان دادند که راه دیگری وجود دارد؛ نه همکاری طبقاتی درون سازمانهای تعاونی بلکه عمل مستقیم برای مواجهه با سیستم موجود. بحران اقتصادی جاری باضافه دهه ها سیاست های نئولیبرالی در یونان همانند هرجای دیگری این توهم که رشد سرمایه داری به افزایش رفاه برای همه می انجامد و ثروت از غنی به سمت فقیر فرو میچکد (trickle down)، بحث کلاسیک لیبرالی که در آفریقای جنوبی مسلط است، را از بین برد . قیام بصورتی عینی این اسطوره را رد کرد و نشان داد چشم انداز انقلابی اجتماعی که همزمان هم سرمایه و هم دولت را برمی اندازد، یک امکان واقعی است و نه یک رویای دور اوتوپیائی. این امر میتواند توسط مردم عادی ای حاصل شود که از سیاستهای [محصور کننده] احزاب سیاسی خلاص شوند و دروغ هائی را که بطور مرتب توسط سیاستمداران ترویج میشود (اینکه ما به تقلیل امکانات احتیاج داریم تا اینکه آینده بهتر شود) نفی کنند. این باصطلاح "یاغیان"، دروغی را که بر مبنای آن سیاستمداران باید در مورد آنچیزی که در دنیای سیاست پیش می آید تصمیم بگیرند زیرا که کارشناس این امر هستند، رد کردند. قیام همچنین نشان داده است که ما چگونه میتوانیم قدرتی را که سیاستمداران از دستمان دزدیده اند، بازپس گیریم و چگونه میتوانیم امور را در دست خودمان بگیریم.
   قربانی کردن اهداف طبقه برای زندگی ای نجیبانه در قربانگاه اقتصاد ملی، همواره بر لایه های خاص آسیب پذیر آن متمرکز میشود که همواره حتی از تعهدات سوسیال دموکراتیک هم حذف میشوند؛ اقشاری چون مهاجرین یا جوانان. از آنجائی که این اقشار را نمیتوان از طریق ادغام فرو نشاند، آنها را باید از طریق خشونت آشکار به انفعال واداشت. به جای سر فرود آوردن در مقابل وحشت و ترور ایجاد شده توسط مقامات دولتی، حاشیه نشین شده ها (marginalised) در یونان به خیابان ها ریختند و به مراکز خشونت جنایت بار یعنی مقرهای پلیس دولتی حمله کردند. تمامی آنهائی که پوسیدن در محاق منافع ملی را محکوم کردند اجتماع مبارزاتی رزمنده و متحدی را نه حول مخرج مشترکهای حداقلی بدست آمده از تعدیل خواسته های گروههای متفاوت بلکه حول مبارزه برای اهداف طبقاتی از طریق عمل مستقیم، تشکیل دادند.

قیام در عمل: تصرف کردن ها، نقش کارگران
   بازشناسی تجربه سرکوب مشترک به تصرف دانشگاهها و بناهای عمومی مثل تالارهای شهر و کتابخانه ها انجامید که به مقرهای تحرک علیه دولت و محلهائی بدل گشتند که از طریق آنها خبر رسانی متقابل ( counter information ) [ یا ضد خبر رسانی بمعنای پخش اخبار مبارزات در مقابله با خبرها و تفسیرهای ارائه شده از سوی رسانه های حاکم – مترجم فارسی ] برای باد زدن آتش قیام ، توان گسترش داشت .
   دانشگاه فنی ملی ( پلی تکنیک آتن ) که به میدان اکسارچیا ( جائی که قتل اتفاق افتاد ) بسیار نزدیک است یکی از اولین مکانهای اشغال شده و اصلی ترین مکان برای سازماندهی برخوردها با پلیس بود . تصرف کنندگان پلی تکنیک کارگران جوان ( شامل مهاجرین ) ، دانشجویان و دیگران بودند – وبسیاری از آنها آنارشیست بودند . دانشکده اقتصاد بیشتر توسط گروههای آنارشیست و آنتی اوتوریتاریانیست تصرف گردید که قصد داشتند که از این ساختمان برای اهداف ضد خبررسانی استفاده کنند . تاکید زیادی بر روی سازماندهی فعالیتهای روزمره قرار گرفت . آنها رستوران دانشگاه را در دست گرفتند و کارگاههائی ( workshop ) برای به جلو راندن تصرف و سازماندهی فعالیتهای بیرون از دانشگاه شکل گرفت .
   پس از گذشت 5 روز اول شورش ، تالار شهرک آژیوس دیمیتریوس ( جزء مناطق حومه آتن ) با سازماندهی گروههای آنارشیست محلی و کارگرانی که در آن مکان کار میکردند تصرف شد . تصرف کنندگان میتینگهائی را با حضور مردم محل سازمان دادند که " گردهم آیی مردمی " نام گرفتند و در آنها تلاش میکردند که انقلاب را گسترش دهند و فعالیتهای محلی را سازماندهی کنند که همیشه با انقلاب مرتبط بود .
   در مرحله بعدی قیام ، خانه ملی اپرا توسط رقصندگان تصرف شد و نام آن به " اپرای مردم شورشی " تغییر یافت . از آن زمان به بعد سالن اپرا به مثابه مکان آزادی برای کارگاهها و فوروم های انقلابی برای همبستگی با کنستانتینا کونوا ( در پائین بدان میپردازیم ) و همه کسانی که در دسامبر بازداشت گردیدند و همینطور علیه حکومت پلیسی عمل میکرد .
   تمامی مکانهای تصرف شده بعنوان پایه های جنبش که در آنها فعالیتهای براندازانه سازمان می یافت و اگر ضرورت پیدا میکرد بعنوان پناهگاه شورشیان مورد استفاده قرار میگرفتند . خصلت مشترک تمامی این فعالیتها تلاششان برای گسترش دادن طغیان بسوی دیگر محلات بود .[3]
   اتحادیه های کارگری مسلط رفورمیست ، بوسیله جلوگیری از شرکت کارگران مزدی یدی در یک روز اعتصاب ملی نمادین بخشا در محدود کردن پروسه اتحاد طبقاتی میان کارگران موفق شدند . این ایزوله کردن کارگران یدی از جزیان مبارزه که پتانسیل تقویت قیام را محدود کرد متاسفانه تنها در موارد اندکی موثر افتاد . اتحادیه مهمی از کارگران که در گردهمآیی تصرف تالار شهرک آژیوس دیمیتریوس شرکت کرد ، تصمیم گرفت تا خدمات شهری را بصورت رایگان انجام دهند و مقامات شهرداری را که آنها را استخدام کرده بودند کنار بزنند . متاسفانه این تصمیم بدلیل تهدید و ارعاب روسای شهر موثر واقع نشد . نقش بوروکراتهای اتحادیه ای در محدودکردن مبارزه از طریق میانجیگری ، در دو مورد در طول تصرف ادارات و فدراسیونهای اتحادیه ای رد شد .
    تصرف ساختمان کنفدراسیون عمومی کارگران یونان ( GSEE ) در ابتدا توسط اتحادیه اصلی پیک ها ( couriers )، اتحادیه ای مستقل که بسیاری از آنها آنارشیست و آنتی اتوریتاریانیست هستند، آغاز شد . مشکل این بود که دیگر اتحادیه ها به اشغال نپیوستند ، چیزی که اگر اتفاق می افتاد نیروی عظیمی به این پروژه میداد.
   اگر یک پتانسیل واقعی برای پیش بردن این اعتراضات وجود داشت ، آن تصرف ساختمانهای شهری ( مثل تالارهای شهر ، ساختمانهای وابسته به شهرداری ، مراکز فرهنگی و غیره ) بود که بوسیله گردهمآیی های ساکنان که در آنها درباره موضوعات مشترک بحث میکردند و به روشی مستقیم و دموکراتیک تصمیم میگرفتند، مدیریت می شد و در چنین تصرف کردنهائی آنارشیستهای محل هم مشارکت میکردند .

سرکوب و همبستگی
   از زمان شروع شورش در 15 شهر ، بیش از 270 نفر در رابطه با فعالیتهایشان دستگیر شدند . 67 نفر از آنها هنوز در بازداشت اند ، بدلیل اینکه 50 نفر مهاجری که در طول 3 روز نخست اعتراضات دستگیر شده اند سریعا به 18 ماه زندان و اخراج از کشور محکوم شدند . 19 نفر از دستگیر شدگان با اتهامات برگرفته از قانون ضد تروریستی مواجه شده اند .
   کنستانتینا کونوا ( konstantina kuneva ) یک سازمانده میلیتانت اتحادیه ای ، یکی از صدها گارگر مهاجر زنی است که سالها بعنوان نظافتچی در OIKEMET مشغول بکار بود . او به دلیل ایستادگی اش در برابر روسای مختلف مشهور بود . او بوسیله اشخاص ناشناسی ، که احتمالا توسط رئیس اش استخدام شده بودند ، در هنگام بازگشت از محل کار به خانه با اسید سولفوریک که به قصد قتل وی به صورتش پاشیده شد مورد حمله قرار گرفت . در نتیجه این حمله او بینائی یک چشمش را از دست داد . این هدفگیری اتفاقی نبود : زن ، مهاجر ، سازمانده میلیتانت اتحادیه ای ، برای روسایش او هدف آسیب پذیری بشمار میرفت . زمان این حمله نیز تصادفی نبود : رسانه ها ، احزاب سیاسی ، کلیسا ، تاجران و روسای اتحادیه ها تلاش میکردند تا قیام اجتماعی را تقبیح کنند . در این پیش زمینه ، حمله به کنستانتینا درون اخبار هر روزه گم می شد . بهرحال ، کارگران ISAP با تصرف محل کارشان ، که شرکتی را که کنستانتینا در آن کار میکرد را برای نظافت ساختمانش استخدام کرده بود و بنا به نظر کارگران همدست این حمله بود ، همبستگی شان را با وی نشان دادند .
    هنگامی که قیام هنوز به جلو پیش میرفت ، رخداد دیگری اتفاق افتاد که همبستگی ای جهانی را ترسیم کرد : جنگ در غزه . در کنار اعتراضات علیه جنگ ، فعالان یونان فراخوان بایکوت محموله ارتش آمریکا به اسرائیل که قرار بود در بندر آستاکوس توقف کند را اعلام کردند . این محموله 325 کانتینر بیست فوتی ، یعنی بیش از سه هزار تن مهمات را دربر میگرفت . جبهه خلق برای آزادی فلسطین خطاب به کارگران یونان اظهار داشت که این محمولهء تسلیحاتی ضروری ای برای ادامه اشغال و تداوم جنایت جنگی علیه مردم فلسطین در غزه بود . روز بعد ، جنبش آنتی اتوریتاریانیستی یونان ( AK ) فراخوان بستن بندر در روز 15 ژانویه را صادر کرد . [5] ایالات متحده مجبور شد محموله تسلیحاتی اش را بدلیل ترس دولت یونان از اعتراضات ، تغییر مسیر دهد . این امر شکل مهمی از همبستگی بین المللی بود و میتوان آنرا با آفریقای جنوبی مقایسه کرد هنگامی که کارگران لنگرگاه دوربان از تخلیه بار یک محموله اسلحه چینی که برای دیکتاتوری زیمبابوه ارسال میشد سر باز زدند و اخیرا نیز از تخلیه بار یک کشتی اسرائیلی حامل اسلحه و کالاهای دیگر .
    در یونان ، هاریکلیا آنانیادو 74 ساله از تسالونیکی ، دو ماه پس از اینکه دکه اش در شورشهای محلی آتش زده شد ( و بنابراین به قیام مرتبط نبود- زیرا قیام سراسری در ماه دسامبر رخ داد ) هدیه ای نقدی از گروهی کوچک از آنارشیستها که خودشان را ابتکار آنارشیستی نامگذاری کرده بودند و منتقد جنبه های خشونت آمیز قیام بودند، دریافت کرد تا زندگی اش را دوباره بسازد . این تشکل اظهار داشت که " بعنوان آنارشیست ، ما احساس میکنیم که باید به همنوعمان که قربانی خشونت کور شده است یاری برسانیم " . دلیل این امر آن بود که به دیگر مغازه داران از جانب دولت کمک شد در حالی که فقط یکی از آنهائی که در دسامبر مورد حمله قرار گرفتند چنین کمکهائی را دریافت کرد.

نقش آنارشیسم در قیام
   جنبش آنارشیستی یونان به نسبت جمعیت آن کشور یکی از بزرگترین جنبشهای آنارشیستی در جهان است . آنارشیستها و آنتی اتوریتاریانیستها نقش محوری ای در قیام ایفا کردند . این آنارشیستها بودند که شورش را آغاز کردند و ثابت کردند که برخلاف آنچه که تصور میشود ما از انقلاب چندان دور نیستیم و اینکه چنین انقلابی حتی میتواند در اتحادیه اروپا رخ دهد . پرچم های آنارشیستها بر فراز بسیاری از ساختمانهای تصرف شده و حتی سفارتخانه ها و کنسولگری های یونان در سراسر جهان ازجمله برلین به نشانه همبستگی جهانی با قیام ، افراشته بود .
   از زمان "نبرد سیاتل " در سال 1999 آنارشیسم در جنبش جهانی علیه کاپیتالیسم مرکزیت داشته است و برای دستیابی به انقلابی اجتماعی که در آن به نه فقط خلاص شدن از سرمایه داری جهانی بلکه [ خلاص شدن از ] دولت نیز نیاز است ، جنبش را به تحرک واداشته است . برخلاف سکتاریسم بسیاری از چپهای اقتدارگرا ، برخلاف کسانی که به دنبال بدست آوردن سلطه در "دولت کارگری " ( هنگامی که مستقر شد ) هستند ، آنتی اتوریتاریانیست ها بر روی زمین در کنار کارگران ، دانشجویان ، و مردم غیرسیاسی کار میکنند و خودشان را نه بمثابه پیشتازان و جلوداران بلکه بعنوان جزئی از خیل مردم عادی ای می بینند که برخاسته اند و نشان داده اند که آنها قادر به انجام تحول به نیروی خودشان هستند . ایده های آنارشیستی خودگردانی ( self-determination ؛ این واژه به خودمختاری هم ترجمه شده – م. ف. ) ، کمک متقابل ، قدرت کمونی ، آزادی و برابری به شکل عواطف قدرتمند آنتی اتوریتاریانیستی در میان توده های مبارز گسترش پیدا کرد ، و در صدها فراخوان برای تصرف و اعتصاب تجلی یافت و بر هزاران پرچم و دیواره ساختمانها نقش شد . [6]

درسهای قیام
   در پرتو بحران اقتصادی جهانی ، رخدادهائی مانند خیزش یونان در سراسر جهان رخ خواهد داد . این برای ما اهمیت دارد که برای در دست گرفتن کارخانه ها و زمینها سازماندهی کنیم و فقط به نشان دادن خشم خود در تظاهرات بسنده نکنیم . جهانی نوین تنها میتواند بوسیله خودمان ایجاد شود ، اما تنها با اعتراض نمیتوان آن را خلق کرد . قیام یونان همچنین اهمیت همبستگی بین المللی را نیز نشان داد .
   این به زمان بستگی دارد که آیا بحران اقتصادی ضربت سخت خود را به آفریقای جنوبی میزند و به شرایط غیرقابل تحمل موجود برای اکثریت جمعیت افزوده میشود یا نه . آیا چپ انقلابی قادر خواهد بود که وظیفه اش را فرای برگزاری تظاهرات و یا در غلطیدن به سکتاریسم بدرستی انجام دهد ؟ آیا ما خواهیم دید که هیچ حزب سیاسی ای نتواند مردم را هدایت کند بلکه مردم خودشان انقلاب را شکل دهند ؟ آیا ما خواهیم توانست برای بدست آوردن همه چیز یورش بریم در وضعیتی که هیچ چیز ما را تهدید نمی کند ؟
    آنارشیستهای یونان بخاطر گرایشهای شورشی و ضد سازمانی شان شناخته شده هستند . این امر بدین دلیل است که آنارشیستها اغلب به عنوان غارتگران هرج و مرج طلب و بدون هیچ هدف عینی ، دیده شده اند . ما این را مشاهده کرده ایم که قیام مهمی شکل میگیرد ولی پس از مدتی زوال می یابد . این امر آنارشیستهای یونان را در برابر واقعیت نوینی قرار میدهد ، اینکه درنگ کنند و راههای ایجاد یک سازمان جدی ، میلیتانت و منسجم را بیازمایند ؛ سازمانی آنارشیستی برای مبارزه طبقاتی ، متصل به صفوف طبقه کارگر و نه فقط درگیر در فعالیتهای خود انگیخته ؛ تا قیام و تصرف کردنها بتواند گسترش یابد .
   بسیاری از کارها در قیام یونان یادآور قیام 1968 پاریس هستند ، آمیزه ای از سرزندگی و شیطنت . بسیاری از فعالان تنها بر نمایش رویداد های مختلف تمرکز کردند مثل : متوقف کردن برنامه های تلویزیونی با قرار دادن این نوشته که مردم باید تلویزیونهایشان را خاموش کرده و شورش را آغاز کنند ، یا اجراهای تئاتری بوسیله پرچم ها که بسیار جالب بودند اما لزوما به سرنگونی سرمایه داری و دولت منجر نمی شدند . مشکل این بود که آنها قیام را همانند دیگر نمایشها می دیدند که در خودش پایان می پذیرد .
   بطور کلی ، شورش در محیطهای کار به طریقی قابل توجه محسوس نبود ، از این جهت که هیچ اعتصابی برای تقویت آن فراخوان داده نشد . تنها استثنائات اعتصاب معلمان در روز تشییع جنازه الکسیس ( الکساندروس گریگوروپولوس ، نوجوان پانزده ساله که به ضرب گلوله پلیس کشته شد- م.ف. ) و مشارکت گسترده در اعتصاب علیه بودجه دولتی در روز 10 دسامبر بودند . صرف نظر از این محلهای کار ِ چپ شورشی دست نخورده باقی ماند . اعتصاب عمومی ، که تنها کارگران میتواند سبب ساز آن شوند ، کماکان پر اهمیت ترین عنصر در ایجاد یک انقلاب اجتماعی است . مردم درگیر در قیام باید ارتباطاتشان را با کارگران برای بسط قیام و در اختیار گرفتن کارخانه ها گسترش دهند .
    اگرچه قیام یونان سبب ساز یک انقلاب اجتماعی نگردید اما ، دهها هزار نفر از مردم را به جنبش آنتی اتوریتاریانیستی وارد کرد و به آنها آموخت که چگونه در خیابانها بجنگند ، هزاران گردهمآیی توده ای شکل داد همانطور که گروههای سیاسی موجود را وسیعتر کرد و هم به توده های شورشی و هم به دولت و سرمایه داران نشان داد که قدرت حقیقتا در دستان مردم قرار دارد .[8]
   اگر چه شورشهای فوری زوال یافته اند ، این پایان قیام نیست . برخی از تصرف ها هنوز ادامه دارند . به محض اینکه وحشیگری پلیس و یا زدن بخش خدمات عمومی تجدید شود ، مردم دوباره به خیابانها می ریزند . بیائید امیدوارباشیم که بار آینده کارگران به شورشیان بپیوندند .

پانوشتها :
1- پلیس یونان تاریخ طولانی ای از قتل جوانان عادی دارد ، تقریبا 100 نفر در دهه های اخیر کشته شده اند : Nikos Raptis ( 2008 ) greek teenagers : www.zcommunications.org
2 . Kaimaki, Valia (2009) Bailouts for the banks, bullets for the people: Mass uprising of Greece’s Youth: www.zmag.org
3. Blaumachen (2009) Like a winter... with a thousand Decembers: www.anarkismo.net
4. Correspondence with our comrade Dimitri, a Greek anarchist
5. ibid
6. Carman, Jake (2009) A Close Look at the Greek Insurrection. In: The Nor Easter #4 Winter 2009
7. Blaumachen (2009) Like a winter...
8. Carman, Jake (2009) A Close Look at the Greek Insurrection
Related Link: http://www.zabalaza.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست