سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انتخابات دوره دهم ریاست‌ جمهوری
چرا کروبی از «هیچ» حرف می‌زند؟
یا: خیلی ببخشید، قربانی خودتی!


روزبه کریمی - سیامک کریمی


• چرا این همه ید و بیضای انتخاباتی کروبی درنمی‌گیرد، چرا همچون دروغی باورناکردنی، در تعلیق، در فضای خالی یا روی هوا باقی می‌ماند؟ البته شاید اولا بدین‌خاطر باشد که انتخابات کسی را «نگرفته» است، خصوصا از سری که ظاهرا باید بگیرد: از سر اصلاح‌طلبی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲٨ آوريل ۲۰۰۹


مهدی کروبی، نامزد پر سروصدایی است. این‌روزها می‌کوشد برگ‌های برنده‌ای رو کند که حریف انتخاباتی‌اش حیرت کند. مساله اما این است که معلوم نیست، این حریف کیست، قرار است کروبی چه کسی را مات کند، و روشن نیست با این در باغ سبزهایی که نشان می‌دهد، می‌خواهد از کدام نامزد پیش بیفتد و از چه کسی دل ببرد؛ کروبی با خط‌ونشان ‌کشیدن‌های‌‌اش، چه کسی را خطاب قرار می‌دهد؟ با این همه وعده تغییر و تحول که کروبی‌ می‌فرماید، چرا کسی از دشمنان فرضی گفتار و خط سیاسی او، از در مخالفت در نمی‌آید؟ نه شوهای معرفی مشاوران (که در این راستا، کم مانده بود، ساسی‌مانکن و رضا پهلوی هم خلعت مشاورت بپوشند)، در می‌گیرد و نه حتی شعار تغییر قانون اساسی‌اش در توده انتخاب‌کننده. او باید دیگر کدام شعبده را از آستین بیرون بکشد تا عاقبت کارگر افتد؟
حتی اگر کروبی همه شب‌های شمارش آرا را در عمرش بیدار بماند، اگر همه مردم روزنامه اعتماد ملی امروز را هم بخوانند و اگر کروبی شعار تغییر ساختار را هم سر دهد، بازهم کروبی «رئیس‌جمهور بشو» نیست. به زبان هگل، این محتوای ادعایی کروبی با فرم او نمی‌خواند. مشکل همین‌جاست، فرمی که کروبی تاریخا اختیار کرده، با این مولفه برسازنده انتخاب رئیس‌جمهور جور درنمی‌آید: سازگاری با سخن چیره رای‌دهندگان. کروبی می‌تواند تا ابد نامزد هر انتخاباتی باشد و هر روز تندتر از روز پیش شعار دهد و اما هیچ اتفاقی نیفتد، دقیقا به این سبب که دوره اتفاق‌افتادن برای کروبی در یک رقابت مردمی، سپری شده است، او تا ابد می‌تواند تبلیغ کند چون دوره تبلیغ‌کردن و نتیجه‌گرفتن از تبلیغات برای او منقضی شده است. البته نه به‌سبب سالخوردگی او که به‌واسطه رفتارهای سیاسی کروبی در تمام این سال‌ها در پیوند با خط سیاسی خاص‌اش (خط امامی) است که وی از مقام تاثیر‌گذاری مردمی پایین آمده است، ورنه هستند خط امامی‌هایی که اگر امروز، شعار تحول و تغییر سر دهند، باورش راحت‌تر است...

حتی آرای کروبی در انتخابات پیشین ریاست‌جمهوری نیز، تنها باید به حساب همان ۵۰هزار تومان معروف گذاشته شود که با این ژست زوار دررفته امروزی‌اش زمین تا آسمان فرق داشت. آن وعده مالی، هم کلاهی نصیب کروبی نکرد. بی‌شک در یاددشت‌های دیگری باید به ضعف‌های بنیادی‌تر گفتاری پرداخت که نامزدی کروبی در چارچوب آن معنا می‌یابد، اما ما فعلا در این‌جا، می‌خواهیم صرفا به یکی از شعارهای اخیر کروبی بپردازیم و به‌واسطه پرداختن به خود این شعار (ساختار و درون‌مایه‌اش)،‌ اندکی به کلیت گفتار انتخاباتی کروبی اشاره کنیم. کلیتی که می‌توان و باید آن را تحت مقوله فرصت‌طلبی صورت‌بندی و مفصلا نقدش کرد.
اخیرا کروبی وعده داد، اگر به پاستور راه یابد، اولا مشکل دانش‌جویان ستاره‌دار (همان‌ها که به‌واسطه عقاید یا فعالیت‌های سیاسی‌شان، از تحصیل در دوره‌های تکمیلی بازمانده‌اند) را حل می‌کند، یعنی راه ادامه‌تحصیل‌شان را می‌گشاید. ما که، هردو، دستی در ماجرای ستاره‌دارها داشته‌ایم، نه به استناد هویت ستاره‌دارمان، که برای افشای فریبی که با توسل به این محرومیت اجتماعی، در گفتار انتخاباتی پر زرق‌وبرق کروبی گنجانده شده است، درباره این وعده کروبی چند نکته را متذکر خواهیم شد.

۱. کروبی حالا وقتی که دوباره به صرافت مشکل دانشجویان ستاره‌دار کشور افتاده است، ضمنا متذکر شده که در این چهارسال اخیر «او» بوده است که «لااقل» گوش شنوای دردهای محرومان و ستم‌دیدگان وضعیت بوده است. بی‌شک او دردهای دانشجویان ستاره‌دار را هم شنید. لااقل یک‌بار که ما با گروهی دیگر از محروم‌شدگان از تحصیل، در دی‌‌ماه ۱٣٨۵ به دیدار کروبی رفتیم،‌ حتی چهره یکی از ما هم در تصویری کنار کروبی ثبت شد. اما روایت کروبی، لااقل، درباره گروهی از محرومان اجتماعی، که ستاره‌دارها باشند، روایتی ناظر بر موضعی فاتحانه است. کروبی از موضعی فاتحانه وقایع و روزهای گذشته را صورت‌بندی می‌کند. او قصه آن‌چه را رفته است طوری نظم می‌دهد که چهره بی‌عیب این چهارسال خودش باشد. گویی قصه ستاره‌دارها طوری رقم خورده است که تنها این زبان کروبی است که درد و رنج‌شان را روایت می‌کند. چنین موضعی، حتما باید بسیاری را له کند و بر چهره بسیاری خط بزند. روایتی که کروبی از برخورد با پرونده ستاره‌دارها به دست می‌دهد نیز بر همین مبنا سامان می‌یابد.
ذکر چند نمونه می‌تواند دست روایت کروبی را رو کند. مگر کروبی نگفته که تنها او بوده است که لااقل دردها را شنیده است، ما ولی پیش از کروبی، حرف‌های‌مان را برای محمد خاتمی، مصباحی مقدم (نماینده تهران در مجلس و عضو جامعه روحانیت مبارز که در برخی ادوار عضو نهادهای گزینش دانشجویان بوده است) و تنی‌چند از دیگر اعضای مجلس گفته بودیم و آن‌ها هم شنیده بودند. پس از کروبی نیز، حرف‌های‌مان را برای رحیم رحیم‌پورازغدی، اکبر اعلمی، فراکسیون اصلاح‌‌طلبان مجلس هفتم، حسین مرعشی، هاشمی رفسنجانی و باز تنی دیگر از مجلسیان باز گفتیم. گوش‌های شنوا کم نبودند، تنها تفاوت در این میان، این است که برخی را، به‌خواست خودشان، یا اصلا علنی و مطبوعاتی نکردیم یا بعدتر خیلی کم‌رنگ بدان اشاره کردیم، اما دیدار با کروبی علنی و رسانه‌ای شد و حتی چند تصویر از آن هم منتشر شد.
هواداران «امروز» کروبی حتما سریع پاسخ خواهند داد که همین میزان برای اثبات شجاعت کروبی بس که او حاضر شده دیدارش با گروهی از محرومان و مطرودان اجتماعی را علنی کند، برخلاف آن دیگرانی که اگرچه از حاشیه امنیت بیشتری برخوردارند اما حاضر نشده‌اند رسما بگویند که ما با این آدم‌های مساله‌دار نشست‌وبرخاست داشته‌ایم. اما نباید شتاب‌زده شد و احساسات را به غلیان انداخت. البته ایراد کار کروبی این نیست که از چنین دیدارهایی احتمالا در این روزها برای خودش کلاهی دوخته است، اتفاقا برای مثال ایراد خاتمی این بود که خیال می‌کرد، بدون ِ و بی‌نیاز از دست‌گذاشتن بر برنامه‌هایی با دانشجویان، زنان یا کارگران مطرود، ما، همه ما، باور می‌کنیم که او مصلحی است پای‌بند به آرمان‌ آزادی.
با این‌حال حتی اگر کروبی حق داشته باشد که در بحبوحه انتخابات به ستاره‌دارها اشاره کند، اما اخلاقا بر ماست که به حد کفایت از بهره‌گیری نابه‌جای کروبی از نسبتش با مساله دانشجویان ستاره‌دار مانع شویم. نکته اصلی ماجرا در این نیست که کروبی وقت گذاشته و حرف ستاره‌دارها شنیده است، و الان هم هر دو روز یک‌بار مدعی می‌شود که باید کاری کرد که «ستاره‌دارها برگردند»، بلکه مساله این است که ستاره‌دارها، آن زمان نزد کروبی رفتند تا گشایشی در پرونده‌شان رخ دهد. ما پیش او نرفتیم که او حرف‌های ما را بشنود و امروز درد ما را روایت کند. کروبی و همه آن سیاست‌ورزان مدرنی که بر گردش حلقه زده‌اند، معتقدند که «کروبی مرد عمل است» و برای تحولی در وضع موجود، به‌جای افتخار به تفکرات روشن‌فکرانه و از ما بهتران، باید روحیه عمل‌کردن داشت که نزد کروبی به کفایت یافت می‌شود. ما نیز همین توهم را داشتیم که ریش‌سفید اصلاحات (بخوانید: پل ارتباطی مبادی و مآخر نظام)، مگر بتواند کاری کند؛ اصلاح‌طلبان پیشرو که ستاره‌دارها را تلویحا به این چوب رانده بودند که «الان دارید چوب تحریم را می‌خورید»، محافظه‌کاران نیز که به ما در چشم فرصت‌‌طلبانی می‌نگریستند که منتظر فرصت مغتنمی هستند برای آتش‌بازی، الان اما به زبان مظلومیت حرف می‌زنیم.

۲. نه این‌ واقعیت که کروبی «درد» ما را «شنیده» است، گواهی است بر پای‌بندی او به این شعارش: «حل مشکل ستاره‌دارها»، و نه این‌ احتمال که او نهایتا نتوانسته است برای ستاره‌دارها کاری بکند، دلیلی است بر ناپایبندی او به این شعار (البته پرسیدن این پرسش بی‌جا نیست که پس مصلحت‌اندیشی و تعادلی که کروبی به‌رخ می‌کشد، چه ابزار‌هایی را برای حل مشکلات در اختیارش گذاشته و چه نفعی به بار آورده که تندروی دیگران به‌بار نیاورده است؟) اما، آن‌چه در این میان تعیین‌کننده است از جمله این واقعیت است که کروبی، هیچ گزارشی از کوچک‌ترین قدمی هم که برای حل این معضل برداشته بود، نه به ما و نه به افکار عمومی که آن همه نزد آن پز دیدار با ما را می‌داد و می‌دهد، ارائه نکرده است. گویی، در آن زمان خود آنان که مشکل پیدا کرده و از تحصیل بازداشته شده بودند، و البته تمرکز بر حل گرفتاری آن‌ها، اهمیتی نداشت بلکه تنها این رسیدن‌شان به حضور کروبی بوده که ارزش ِ توجه داشته است، چراکه، به استناد آن، کروبی امروز می‌تواند ژست‌های حقوق بشری بگیرد.
اشتباه نکنید، ما انتظار نداریم که تلاش‌های احتمالی کروبی کیمیا می‌کرد و ستاره‌های محرومیت ما به مهرهای ثبت‌نام بدل می‌شد. اگر انتظاری می‌داشتیم، او را با شهریار مشیری، نماینده بندرعباس در مجلس هفتم، مقایسه می‌کردیم. نماینده‌ای که از رد صلاحیت نهراسید و پرونده ستاره‌دارها را پافشارانه پیگیری تا برای نامزدی در انتخابات دوره هشتم رد صلاحیت شد. اصلا نمی‌توان کارهایی که مشیری کرد با کروبی سنجید. اما می‌توان رویه کروبی را دراین‌باره لااقل با هاشمی مقایسه کرد، هاشمی درپی دیدار غیرعلنی‌ای که با ما داشت، پرونده ستاره‌دارشدن‌ها را به شورای‌عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داد. سرانجام از پیگیری‌های هاشمی هم نتیجه‌ای حاصل نشد، اما دفتر او در مجمع تشخیص مصلحت نظام، دستکم گزارشی کتبی را از روند کار به نمایندگان وقت دانشجویان ستاره‌دار ارائه داد.

٣. تلقی‌ای زبونانه و «قربانی‌»محوری که از حق شهروندی و رسیدگی به تضییع حقوق محرومان اجتماعی در رویه کروبی در این ۴سال و بر درک نظریه‌پردازان حقوق بشری ستاد وی مسلط است، سبب می‌شود که کروبی خیال کند که شنیدن یا «روایت‌کردن» درد ستاره‌دارها در فضای انتخابات، نه‌تنها می‌تواند او را بابت وضع ناعادلانه موجود تبرئه ‌کند که حتی سربلندش کند. در این تلقی، محرومان از حقوق اجتماعی تا حد یک قربانی فروکاسته می‌شوند. قربانی‌ای که تنها باید منتظر باشد فرادستان ِ مهربانی چون کروبی «درد و رنج»‌شان را «روایت» کنند. مطابق این تلقی، دانشجوی ستاره‌دار، باید می‌رفت و دردش را برای کروبی «تعریف» می‌کرد و منتظر می‌ماند که کروبی این درد را «بیان» کند.
اما مسلما، وقتی در چنین سطحی مساله ستاره‌دارها، نقش ریسمان رستگاری نامزدها را بازی می‌کند، جز «بیان و روایت»کردن/شدن محرومیت ستاره‌دارها، ملاک‌ جدی‌تری هم در میان است؛ مثلا ما می‌توانیم رو به کروبی، نامزد مطالبه‌محوری، بپرسیم، شما همواره مدعی بوده‌اید نه با تندروی که با ریش‌سفیدی و تعامل می‌توان گره‌ها را گشود، و نیز مدعی بوده‌اید که، از لطف خدا، شما دست‌وبال‌تان برای ریش‌سفیدی و تعامل از همه بازتر است و بلد این کار هستید، حالا پرسش این‌جاست: به نسبت این مدعیات، جز روایت درد، برای ما چه کردید؟

۴. پس قضیه دست‌گذاشتن کروبی بر محرومیت از تحصیل، از قرار دیگری است، البته نه به‌این‌معنا که این ماجرا سکه‌ای است که روی دیگری هم دارد یا دره‌ای است که از قله‌های متفاوت می‌توان دیدش، بلکه اساسا کل این رجعت دوباره به ستاره‌ و ستاره‌داری، پیچیده‌ در پوششی ایدئولوژیک است که باید به آن اشاره کرد.
کروبی می‌کوشد از دور دستی بر این آتش داشته باشد، و تنور انتخاباتی‌اش را گرم نگه دارد. به‌واقع حل شدن مشکلی چون پرونده ستاره‌دارها برای کروبی نقش فانتزی‌‌ای را بازی می‌کند که نباید تاکنون به تحقق می‌پیوست، تا بتوان به‌واسطه آن حرفی برای تبلیغات داشت. از طرف دیگر، چرا باید باور کنیم که در سنت و سیاق کروبی تحقق این فانتزی می‌گنجد، وقتی غالب دانشجویانی که ستاره‌دار شده‌اند، جملگی از جنس همان منتقدانی هستند که کروبی یا اعوان‌وانصارش، یا به نیش تندروی، به آن‌ها تاخته‌اند یا به کنایه «رادیکال‌های مارکسیست»؟
«تحقق» این فانتزی، همان دهشتی است که کروبی از شر آن به واقعیت بی‌حاصل جدل‌ با دولت مهرورز متوسل می‌شود. این فانتزی، (البته صرفا در همان سطح فانتزی) باید حفظ شود تا انسجام گفتار تبلیغاتی کروبی برجا باشد. درست مثل کارکرد حفظ دائمی فانتزی تخطی از قانون، مثلا فانتزی زنای با محارم، برای تسهیل تن‌دادن به خود قانون، قانونی که تخطی را منع می‌کند. دانشجویان ستاره‌دار، نه برای خودشان و نه هیچ مرجع و ملجایی، حق روایت‌کردن/شدن دردشان (بخوانید: به‌رسمیت‌ شناخته‌شدن هویت‌شان) را طلب نکردند. ما خواستار آن بودیم که کارمان حل شود، یا به‌زبانی: هویت‌مان همچون گروه ستاره‌دارها منحل شود؛ بی‌هویت شویم.
یگانه کسی که حاضر شد پای تحقق این فانتزی بایستد و خودش هولناکی ِ داغ ِ دست‌یازیدن به امر واقعی را چشید، شهریار مشیری بود؛ او «واقعا می‌خواست» حق ستاره‌دارها را بگیرد، و هرگز نیز از این در وارد نشد که اینان عده‌ای انسان‌ نادم‌اند، بلکه در جای‌جای مصاحبه‌ها یا موضع‌گیری‌های‌اش بر سیاسی‌بودن دانشجویان محروم از تحصیل پای فشرد اما این اعتقاد و سیاست که چنین دانشجویی از تحصیل محروم شود، نفی کرد.
«قربانی» در این‌چنین انگاره‌ای از حقوق بشر، باید از داشتن هر طرح و برنامه سیاسی مشخص، ناتوان جلوه داده شود، تا در چارچوب سامانه انتخاباتی‌ کروبی بگنجد، ساده‌تر این‌که: او- قربانی- باید راضی شود، تنها به قیمت حل‌شدن مشکلش، هر کسی که می‌خواهد در مصدر امور قرار گیرد، ‌حال می‌خواهد کروبی باشد یا هرکس دیگر، با هر سابقه‌ و سنتی. درست مثل زن بوسنیایی رنج‌کشیده در جنگ یوگسلاوی، که در فیلم مستندی به خبرنگار سی‌ان‌ان می‌گوید: «من فقط می‌خواهم که درد و آوارگی تمام شود». آشکار است که چه میزان سیاست‌زدایی در رویه مطالبه‌محور کروبی یا در گفتار مستند سی‌ان‌ان نهفته است، علی‌رغم همه تمهیداتی که چیده شده تا ظاهر تبلیغاتی نامزدی کروبی، کاملا سیاسی جلوه کند.
یک مساله این وسط می‌ماند،‌ آن هم پاسخ همان پرسش‌هایی است که در آغاز پرسیدیم: چرا این همه ید و بیضای انتخاباتی کروبی درنمی‌گیرد، چرا همچون دروغی باورناکردنی، در تعلیق، در فضای خالی یا روی هوا باقی می‌ماند؟ البته شاید اولا بدین‌خاطر باشد که انتخابات کسی را «نگرفته» است، خصوصا از سری که ظاهرا باید بگیرد: از سر اصلاح‌طلبی. شاید از آن‌رو که مشکل ستاره‌دارها، امروز به مساله مندرسی می‌ماند که حتی دستگاه‌های دولت فعلی هم هرچند با سرعتی پایین در پی حل آن هستند، کروبی هرجا می‌نشیند، سر صحبت را با ستاره‌دارها باز می‌کند. چون با این حساب، کروبی و هر کسی دیگر، نیازی ندارد که یقه کسی را بگیرد.
اما حرف‌های کروبی نمی‌گیرد چون معلوم نیست کروبی در پس این همه خط‌ونشان‌های‌اش یقه چه‌کسی را می‌گیرد؟ اگرچه او در مواضع «کلی»، «مشخصا» به احمد‌ی‌نژاد و دولت مهرورزی می‌تازد، اما وقتی از مسائل «عینی» و انضمامی مثل محرومان از تحصیل حرف می‌زند، «به‌طور کلی» می‌گوید: همه‌شان باید برگردند، اما معلوم نمی‌کند چرا در ساختاری که او مدعی است می‌تواند با حضور در آن برای مردم کاری بکند، دانشجوی سیاسی باید از تحصیل محروم شود؟ روشن نمی‌کند، وقتی قواعد و قوانین گزینش استاد و دانشجو می‌سرشتند، و پایه‌ می‌گذاردند، او و همه آن‌هایی که دورش هستند، در چه حالی بودند؟ حتی اگر امروزه‌روز عوض شده‌اند، الان نسبت به آن حال‌وهوای حذف‌گرا چه موضعی دارند؟ هنگامی‌که این خط‌ونشان‌ها مشخص و واضح کشیده نشود، «همه حرف‌ها بهانه است».

۵. این موضع سیاست‌زدا و مطالبه‌محور کروبی در قبال دانشجویان محروم از تحصیل البته به میانجی گفتاری دیگر «هستی» می‌یابد و معنادار می‌شود. تای دیالکتیکی و میانجی حضور این موضع مطالبه‌محور انتخاباتی در اردوی کروبی، البته پافشاری ناخودآگاه گروهی از محرومان از تحصیل است بر این‌که «هویت‌»دار شوند. گروه نخست دانشجویان ستاره‌دار، البته بازهم نه‌چندان خودآگاه و شاید خیلی تصادفی، نه سایت و وبلاگ برپا کردند، نه انجمن و کمیته‌ای. همه کار ما در آن مقطع، دور هم جمع‌شدن‌هایی بود اتفاقی و گاهی از فرط بی‌نظمی، اعصاب‌خردکن، که نه معلوم بود انجمن دفاع است نه کمیته پیگیری و نه هیچ محمل هویت‌ساز دیگر.
مادام که ستاره‌دارشدن، هویت‌ساز باشد، اگرچه هویتی افتخارآور، در سوی دیگر، کروبی می‌ایستد که می‌خواهد سربزن‌گاه دردهای ستاره‌دارها را صرفا «بیان»، یا به زبان ِ پست‌مدرن- شبکه‌ای امروزین، هویت ستاره‌دار را در پیشگاه رای‌دهندگان PRESENT کند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست