سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

وحدت بر پایه همگرایی در اندیشه است
یا شوریدگی و دلبستگی به واژه فدایی


پرویز بصیر


• حزب توده ایران مطابق اسناد منتشره هیچگونه تمایلی برای وحدت با هیچ یک از گردان های جنبش فدایی ندارد و در شرایط فعلی همکاری جبهه ای با برنامه و موضوع مشخص را می پذیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ ارديبهشت ۱٣٨٨ -  ۲۱ آوريل ۲۰۰۹


عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی ان درود عاقبت کار که کشت
“حافظ”

اقای نادر عصاره عضو ارشد سازمان اتحاد فداییان و میهمان کنگره سازمان فداییان خلق ایران اکثریت مقاله ای تحت عنوان "آیا بدون دوست داشتن همدیگر می توان وحدت کرد" نوشته اند که در سایت های اخبار روز، اتحاد فداییان و کار- انلاین درج گردیده که راقم این سطور مایل است در خصوص بعضی از این موارد نکاتی را با خوانندگان در میان گذارد.
خواننده مقاله مزبور انتظار دارد بداند یک مبارز جنبش فدایی که به قول خود حداقل سی و چند سال است که در جنبش فدایی حضور دارد برنامه و اساسنامه سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت را چگونه ارزیابی میکند، از نظر ایشان چگونه می تواند یک سازمان چپ بدون ایدئولوژی باشد، چگونه تضاد اصلی در جامعه ایران از کار و سرمایه به سنت و مدرنیته تقلیل یافته، مراد از واژهای چون تحول چیست، وظائف سازمان در مرحله کنونی چیست، وظائف دور و میان مدت ان کدامند، سمت گیری برنامه ای این سازمان چرا بر محور خصوصی سازی استوار است، برنامه سازمان در حل مسئله ارضی چیست، برنامه این سازمان برای حل مسایل درمان، بهداشت و اموزش تا مقطع دانشگاه و دهها سر فصل دیگر که مسئله روز مردم ایران است چیست و ایشان و سایر اعضا اتحاد فداییان چه پیشنهادات برنامه ای و اساسنامه ای داشته اند. ولی با کمال تاسف در این موارد چیزی نمی خواند بلکه بیشتر موارد سخنانی احساسی را می شنود که نماینده اندیشه قبیله گرایانه است، ایشان عاشق واژه فدایی است و بر عاشق حرجی نیست. می نویسند:
"اسم مرا اعلام کردند که بایست برای سخن گفتن می رفتم. او که در دو ردیف جلوتر نشسته بود پیچید. مرا نگاه کرد. در عمق سیمایش آشنائی را یافتم. پچ پچ کنان گفتم تو را می شناسم. او نیز همین را گفت و امد کنار من نشست. گفت نام تو را شنیدم و من هم مهدی هستم. مهدی را سی و چهار سال پیش در بند سه اوین دیده بودم. مهدی کشتی گیر بود و به همراه طیفور برخی از فنون کشتی را بما یاد می دادند. مهدی دیگر آن سیمایی را نداشت که از او در خاطر داشتم. دیگر پهلوان به نظرم نمی امد. موهایش سفید شده بود و عضلات ورزیده اش را مشاهده نمی کردم. راه رفتن پهلوانی اش را نیز تغییر داده بود. ولی وقتی با هم به صحبت ادامه دادیم صفا و لطافت روحش همان یافتم که سی و چهار سال پیش بود. تازگی کشف کرده اند که بر خلاف همه اعضا بدن که با کهولت، از رشد و توسعه باز می مانند، مغز انسانی به تولید و بازسازی سلول های تازه، حتی در پیری ادامه می دهد. من از خود می پرسم چه چیزی در روح و روان ما حک شده است که پیر نمی شود و این چه عشقی است که از خاطر زدوده نمی گردد؟"
او در همان حال و هوای روزگار فدایی است که در ستاد ابادان با کیومرث در ستاد فداییان کار میکرده است، که در انشعاب شانزده اذر از سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت رفته است و همه چیز برای او خاطرات است، برای او هیچ فرق نمی کند که این عضو اکثریت از چه مواضعی امروز دفاع می کند، مادامی که نام فدایی دارد از هر خطایی مصون است. ایشان در بخشی از این گزارش می نویسند:
"از کیومرث من خاطراتی دارم. او را همان طور پرغرور و سربلند یافتم که در جریان ستاد آبادان سی سال پیش از این یافته بودم. فرخ نگهدار نیز جز در دو جلسه میزگرد مربوط به انتخابات و وحدت، تقریبا صحبتی از طریق تریبون نکرد. سکوت و آرامی این ها در جلسات کنگره رازآلود بود. راز این سکوت و آرامی بیش از راز هر سخنی بود. این آرامی ها چه چیزی را بیان می کنند؟ من ابتدا کمی با طبع طنز به آن ها نگاه کردم. معلمی که سری به کلاس محصلینش می زند و وقتی هر شاگرد را در جای خود در حال مشق و تمرین می یابد، دوباره آن ها را با خیالی آسوده به حال کار کردن رها می گذارد" ... شرح خاطرات شروع شد. خاطراتی از بهروز ارمغانی گفتند. بهزاد گفت امشب هفتادمین سال تولد دکتر فردوس جمشیدی رودباری است. فردوس را همه نگاه کردیم که در میان ما مثل بقیه نشسته بود و بما لبخند می زد. پرویز خاطراتش را از برادر دکتر فردوس، رفیق جانباخته عباس جمشیدی رودباری باز گفت. خاطرات پرویز از آن چه بر سر عباس آمده بود یک تراژدی به تمام معنا بود که ایکاش توسط ادبیات ما بر حافظه تاریخی حک شود. به دکتر فردوس نگریستم. غم را در چشمانش دیدم. بر گونه های صمد اشک را می دیدم که جریان داشت. و البته صمد تنها نبود ..."
دل نگرانی ایشان مسائل جانبی و حاشیه ای کنگره است، ایشان بیشتر نگران قهر کردن این یا ان فرد، استعفائ فلان عضو است تا موارد اسنادی و انتخاب بهترین راه کارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. برای این فدایی همه چیز در این حوزه خانوادگی تعریف می شود، اندیشه را جایی نیست.
"بیرون رفتم تا کمی استراحت کنم. با بقیه همراهانم در گوشه ای داشتیم حرف می زدیم. که خروج اعتراض امیز آتا از جلسه توجه امان را جلب شد. آتای مهربان و متین جریحه دار از جلسه بیرون زده بود و داشت می رفت که کنگره را ترک کند. بی تردید همه از اعتراض آتا متاثر بودند. راستی چرا آتا جریحه دار شده بود؟ این همان زخمی نیست که ماشا الله دیشب از آن درد می کشید گرچه هیچ شباهتی میان مواضع این دو نتوان یافت؟ من دوست داشتم که از کنگره اکثریت صدائی بلند شود و بگوید که جمع چه نقشی می تواند داشته باشد تا این زخم های روحی هر چه کمتر شوند. وقتی آتا با برخورد فکری اش برخوردی غیرفکری را می بیند، وقتی هشدار های او، راه حلی که از آن ها بیرون می کشد و فریادی را که می زند گوش شنوائی نمی یابند، چه راهی برای روح مایوسش باقی می ماند جز اعتراض؟"

اقای عصاره اظهار نظر جالبی در این گزارش دارند که باید به ان توجه جدی نمود، می نویسند:
"من از مدت ها قبل دو پرسش برایم مطرح بوده است که جواب هر دو آن ها را الان از خلال این بحث ها و با شرکت در کنگره سازمان اکثریت دریافته ام و علاقه دارم که به آن ها نیز بپردازم. پرسش اول: چرا در اکثریت، به همان چشمی که به وحدت دوجانبه با شور نگاه می کنند، به وحدت سه جانبه نگاه نمی کنند؟ من از مواضع شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران در رابطه با اکثریت، بی اطلاع نیستم. می دانم که این دوستان حتی هنوز از اتحاد عمل نیز با اکثریت خودداری می کنند. تناقض میان گفتار وحدت طلبانه و کردار غیر وحدت طلبانه تاکنونی آن ها برای من نیز روشن است. ولی این ها قانع ام نمی کرد که دوستانم در اکثریت پرسان و ناباورانه به وحدت سه جانبه نگاه کنند. بهزاد طی صحبت سر میز ناهار امروز گفت که برای او و دیگر دوستانش در اکثریت پیشنهاد وحدت دو جانبه درخود، انعکاس پیامی را به جامعه داشته است. آن ها با این وحدت دنبال این بوده اند که بگویند فدائیان دوباره گرد هم جمع می ایند. این پیام بازسازی جنبش فدائی برای آن ها شورانگیز است و من اکنون اصرار آنان را بر وحدت دو سازمان خوب درک می کنم. اکنون درک می کنم که بازسازی جنبش فدائی پیشنهاد آنان بوده و نوسازی چپ پیشنهاد ما. و هنوز دینامیسمی برای وحدت و نوسازی چپ که مورد نظر ماست بوجود نیامده و بنابراین شور و امیدی را این وحدت بر نمی انگیزد."
با خواندن این مطالب برای یکبار کافی است که هر کس که با الفبای کار سیاسی اشنا است بداند نویسنده این گزارش چه تصویر نادرستی از فرایند وحدت های سازمانی دارد، او از سازمان اکثریت می خواهد به وحدت با سازمانی تن دهد که خود مایل به وحدت نیست حتا حاضر به ارسال پیامی هم نبوده است.
اقای نادر عصاره هیچگاه فکر کرده اند که چگونه سازمان ایشان که خود را یک سازمان کمونیست میدانند و خواهان لغو سرمایه داری در ایران است خواهان وحدت با سازمانی است که از نظام سرمایه داری دفاع می کنند. مگر نه ان است که شما در برنامه خود که تحت نام معرفی سازمان خود ارائه کرده اید نوشته اید:
"سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، یک سازمان کمونیستی است که خواهان لغو سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم در ایران است. نظام سرمایه داری مسبب اصلی بسیاری از نابسامانی های دامن گیر بشریت امروز است... سوسیالیسم امکان دست یابی به ازادی و برابری سیاسی اجتماعی و اقتصادی نهفته است. عوامل عینی استقرار سوسیالیسم در بطن خود سرمایه داری نهفته است. ...نظام سرمایه داری از یک سو تولید را اجتماعی نموده وان را در مقیاس کل جامعه توسعه می بخشد و از سوی دیگر حاصل تولید به تملک خصوصی اقلیتی از جامعه در می اید. تضاد بین تولید اجتماعی و تملک خصوصی بر وسائل تولید تضاد ذاتی نظام سرمایه داریست، سوسیالیسم به این تملک خصوصی پایان داده و تملک اجتماعی را بر تولید وتوزیع را جایگزین ان می نماید..."
اگر سنگ بنای سازمان اتحاد فداییان این نوع نظرات است، با اطمینان خاطر می توان گفت که این نظرات در سازمان فداییان خلق ایران منسوخ، عقب مانده و سنتی شناخته می شوند و در این سازمان هواخواهی ندارد. انان در همین سند با صراحت تمام نوشته اند که خواهان توسعه تمام عیار بخش خصوصی اند .بخش دوم سئوال جالب تر است، مینویسند:
"پرسش دومی که داشتم رابطه اکثریت و حزب توده بود. هیچ وقت احساس دشمنی با حزب توده نداشته ام. من از جوانی از نوشته های بیژنی جزنی آموخته بودم که ضد توده ای بودن بی معناست. اما جائی نیز در معادلات چپ برای توده ای ها قائل نمی شدم. نمی توانستم بفهمم چرا اکثریت در رابطه با این وحدت، نمی تواند مثل سازمان ما بی التفات به حزب توده باشد. چه نیروهایی در اکثریت هست و آن ها چه گرایشی به حزب توده دارند؟ این سئوال را کیومرث برایم روشن کرد. کیومرث همواره مرد عمل بوده است. در میزگرد وحدت او صحبت کرد و بعد از میزگرد نیز برای من روشن ساخت که حزب توده و نظرات آن مسئله اصلی نیست. بلکه نیرویی چند هزار نفری که اعضا و فعالین حزب توده را تشکیل می داده و در ایران مانده اند بعنوان بخشی از نیروی چپ مورد نظرند، که یک حزب چپ نه تنها از ان ها بلکه از نیروهای محدودتر جریانات دیگر نیز نبایست به سادگی بگذرد."

به سختی می توان پذیرفت. این سخنان را کسی نوشته است که سالهاست در صحنه سیاست حضور داشته باشد و از مفاهیم مشخصی مانند سطح سواد تئوریک و معرفت علمی‌ توده ای های بی خبر باشد، انان را به این سادگی نمی توان با نظریات سطحی امروز اکثریت اشتی داد. تاریخ هفتاد ساله این حزب شهادت می دهد که انان وفادارترین اعضا حزب هستند و انان نیاز ندارند که خود را در سازمانی تعریف کنند که با پرنسیب های انان خوانایی ندارد. تجربه تاریخی نشان داده است که به محض فراهم شدن امکان فعالیت علنی در داخل میهن، حزب توده ایران به یکی از تاثیر گذارترین جریانات سیاسی کشور تبدیل گردیده است و نظامهای حاکم برای خنثی سازی تاثیر و نابودی آن راهی جز زندان، شکنجه و اعدام بر نگزیده اند.
اگر این سخن که از اقای کیومرث که ظاهرا از دست اندر کاران اکثریت است موضع رسمی سازمان اکثریت باشد باید جدا بحال این سازمان تاسف خورد که دارای چنین اوهاماتی است، اما اگر این نظر ایشان یا اقای کیومرث است باید از انان بطور مشخص پرسید که غیر از ان واژه های کلیشه ای و نخ نما چون سنتی، عقب مانده، دیناسور نقدتان به حزب توده ایران چیست و بکدام بخش از برنامه حزب توده ایران انتقاد دارند.

بد نیست چند نکته را از زبان رفیق شهید رحمان هاتفی (حیدر مهرگان ) به ایشان و یارانشان در اتحاد فداییان خلق یاد اوری نمود:
‏"حزب توده‍ی ایران با صف طویلی از شهدا، شکنجه‌دیدگان و قهرمانان گمنامش، از میهن‌پرست‌ترین گردان‌های ‏جنبش ملی است، اما با ناسیونالیسم هیچ وجه مشترکی ندارد، بلکه گردان ملی برادری بین‌المللی و انقلابی است.‏
راز سخت‌جانی و بقای حزب در مهیب‌ترین مهلکه‌ها و گردبادهای سیاسی، در همین خصایص است. در این هفت ‏دهه حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی متعددی به میدان آمدند، اما همه دولت مستعجل بودند، قطره‌هایی که به ‏رود تعلق ندارند، چه زود بخار می‌شوند، اما حزب توده‍ی ایران رودخانه‌ای بود که از دامنه‌های جبالی که طبقه‍ی کارگر ‏ بر قله‍ی آن خیمه زده است، سرچشمه می‌گرفت و به دریایی که به وسعت پیوند همه زحمتکشان جهان است، ‏می‌پیوست. برهان ماندگاری و رویینه‌گی حزب در استعداد تاریخی و خلاق طبقه‌ای است که او رسول آنست. ‏فانی بودن همه‍ی آن رسولان نامرسلی که داعیه طبقه‍ی کارگر ایران را داشتند، از «اپریم»‌ها و «خلیل ملکی»‌ها، تا ‏انواع و اقسام مائوئیست‌های انقلابی‌نما، از حواریون وطنی «ماری گلا» و «رژیس دبره» (که فداییان خلق ایران- ‏اکثریت) به مثابه نفی دیالکتیکی آن‌ها و مظهر رویش و تکامل قانونمند آن‌هاست) تا آنارشیست‌ها و ‏ترتسکیست‌های پر های و هوی، که نقاب سرخ به چهره می‌زدند و با رعد و برق سخن می‌گفتند، خود رساترین ‏حجت برای حقانیت طبقاتی و اصالت حزب توده‍ی ایران به مثابه حزب طبقه کارگر ایران است. "
تردیدی نیست که هزاران نفر هواداران و اعضا این حزب بخش ارزشمندی از آن گنیجینه عظیمی‌ است که حزب توده ایران طول حیات خود در عرصه‌های فرهنگ، هنر، سازماندهی، تبلیغ و ترویج و پژوهش از خود به جای گذشته است. شما دوستان فدأیی با حذف نام و نشان حزب توده ایران از تاریخ طبقه کارگر ایران پربار‌ترین اوراق دفتر زندگی‌ الهام بخش این طبقه را بر باد میدهید
«ژیلبر تووی یرا» دبیراول کمیته‍ی مرکزی حزب ‏کمونیست کلمبیا، در پاسخ حریفانی که اشتباهات و شکست‌های حزب طبقه‍ی کارگر را با آوایی زهرآلود در ‏شیپورها می‌دمند، این شعر کهن اسپانیایی را می‌خواند که گویی از حنجره‍ی تاریخ حزب توده‍ی ایران طنین ‏می‌اندازد:‏
‏«شما به رخشندگی و صیقل سلاحتان غره اید،
جنگ‌افزارهای من اما بی‌جلوه و کدر است،
آیا می‌دانید راز این تفاوت را؟
در میدان جنگ،
در گرد و غبار مهلکه‌ها بوده اند این‌ها، ‏
آثار ضربه‌های سخت بر قامتشان پیداست.»

شما دوستان فدایی نگران موقعیت این حزب نباشید، متاسفانه ادبیات سیاسی شما در این چهل سال بجز دوران کوتاهی مملو از فحاشی و لجن پراکنی به سیمای حزب توده ایران، حزب طبقه کارکر ایران است و شما در این چهل سال حیات فدایی، بجزان مدت کوتاه کوشش کرده و می کنید با نفی این حزب خود را اثبات کنید، ازموده را ازمودن خطا است. حزب توده ایران مطابق اسناد منتشره هیچگونه تمایلی برای وحدت با هیچ یک از گردان های جنبش فدایی ندارد و در شرایط فعلی همکاری جبهه ای با برنامه و موضوع مشخص را می پذیرد. در پیام به کنگره سازمان فداییان خلق ایران اکثریت نیز چنین آماده است:
"حزب توده ایران از دیر باز دعوت کننده ایجاد وسیع ترین جبهه متحد نیروهای ترقی خواه و دموکراتیک میهن برای سازمان دهی مبارزه ای موثر و هدفمند برای حصول دموکراسی و عدالت اجتماعی در کشورمان بوده است"
بد یا خوب بودن این حزب مانعی فراروی اتحاد فداییان برای مبارزه هر جه کامل تر و پربارتر شما برای بهروزی محرومان میهن ما نیست، نگارنده بعنوان یک هوادار ساده این حزب برای شما ارزوی توفیق دارم.

Parviz_basir@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست