سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بهشتِ برین


اسماعیل خویی


• آخوند تا مُفَسّرِ دین است،
دین بی گمان به معنی ی کین است:

کین بر هر آن که در دل و جان اش
باور به شک یگانه یقین است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ اسفند ۱٣٨۷ -  ۱۷ مارس ۲۰۰۹


 
 
آخوند تا مُفَسّرِ دین است،
دین بی گمان به معنی ی کین است:
 
کین بر هر آن که در دل و جان اش
باور به شک یگانه یقین است.
 
تکلیفِِ مومنانِ جهادی
کشتارِ گمرهانِ چنین است.
 
ور مومنی رسد به شهادت،
پاداشِ او بهشتِ برین است:
 
یک جنده خانه، آن سوی افلاک،
که پُر ز حورِ سیم سُرین است:
 
امّا نه بی دروغ و تقّلب:
کانجاشراب « ماء معین » است.
 
ساقی ش نیز تیغ به دستی ست
که ش اخمی از غضب به جبین است.
 
پُرسی ز من یکی اگر، ای دوست!
دوزخ، به جان تو، به از این است.
 
جای شگفت باشد و افسوس
گر با خرد بهشت گزین است.
 
وصفِ بهشت می کند آخوند
که علم از او به دوری ی چین است.
 
می گوید او: بهشتی از این سان
دلخواسته ی اعاظمِ دین است.
 
زیرا که مطبخی هم دارد
که ش هر طعام چرب ترین است.
 
در آن بیابی آنچه به کام ات
شیرین، تُرُش و یا نمکین است.
 
در مطبخِ بهشت هم، امّا،
یکّی خطر تو را به کمین است:
 
اینک امام و جمعی حوری:
انگشتری که اوش نگین است.
 
پاداشِ کم خوری ش به دنیا
هر لحظه دیگ ها ته چین است.
 
حالی، ولی، زخوردنِ بسیار،
او پاک تخته بندِ زمین است.
 
هر شب بساطِ سور چرانی،
فرجامِ آن همیشه همین است.
 
اسهال دارد اینک و ناچار
در مستراح چلّه نشین است.
 
تِِر تِرِّ روده زو، پنداری،
پِت پِتِّ اگزُوز از ماشین است.
 
می آرد آفتابه ی او را
حوری که با امام قرین است.
 
بنهاده پنجه بر نُکِ بینی،
روشن جبینِ او پُرِ چین است.
 
شرمنده، با امام به نجواست،
با خنده ای که تلخ و حزین است.
 
پرسد که: این   بهشتِ بَرین است
آیا، و یا بهشتِ بِرین است؟!
 
 
   نهم فوریه ۲۰۰۹  
   بیدر کجای لندن
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست