سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نامه سرگشاده به نویسندگان یک نامه ی سرگشاده


مرتضی سیمیاری


• انچه که از رفتار شناسی اپوزسیون ایران بر می اید بجای تلاش در جهت ارتقای نقش اجتماعی خود به دنبال پروژه منجی سازی می باشد تا بتواند بار وظایف انجام نداده خود را به گردن او بیندازد بدون توجه به این نکته که برای امریکا دموکراسی یک ابزار محسوب میشود نه یک قاعده برای تحقق جامعه متعالی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ بهمن ۱٣٨۷ -  ۵ فوريه ۲۰۰۹


به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام سعادت ملت ایران
طی چند روز گذشته چند تن از دوستانمان نامه ای را خطاب به اقای اوباما تنظیم نموده بودند(اقایان عطری، صحتی، باطبی، سنجری، محمدی، حمیدی و علیزاده) بر خود لازم دیدم به عنوان یک دانشجوی ایرانی
در قالب نامه ای نکاتی را به دوستان متذکر گردم که ان را برای قضاوت عمومی به عرصه نظر میگزارم.
نامه دوستان عزیزمان در امریکا خطاب به ریاست جمهوری ایالات متحده را خواندم. بیش از بیان هر سخنی لازم است تاکید کنم که امضا کنندگان ان نامه از صادقترین و وفادار ترین نیروها به اصول دموکراسی در ایران می باشند. و مصائب زندان در انها سوگواره ای است از واقعیت های گذر سی ساله انقلاب در ایران. اما انعکاس سخن انها فراتر از انتظاراتی است که از دوستان در ذهن خود دارم.
انقلاب ملت ایران در حالی به وقوع پیوست که نظام سلطه پهلوی نیم قرن اصول حکومت مشروطه را زیر سوال برد و پایه های حکومت جور خود را در کشور گسترش داد. چه تعداد جوانان این سرزمین که در بیدادگاه ستم شاهی به سوی جوخه اعدام نرفته و چه تعداد فرزندان این مرزوبوم که در شکنجه گاه استبداد جان خود را در راه وطن ایثار ننمودند. و راهی را اغاز کردند و فداکاری را کردند تا با خون داغ خود خاک سرد این سرزمین را سیراب کنند
این حکومت پر بی داد همواره مورد تائید ارباب امریکایی خود بود. فراموش نمی کنیم که حکومت قانونی دکتر مصدق توسط همان امریکا فرو ریخته شد. وشاید در خاطرمان باشد که دوبار پیش پای نیکسون عزیزترین هایمان را قربانی کردند. حتما در خاطرمان است ان روز سیاه در دانشگاهمان تهران و و چهارم خرداد چیتگر را. هر چند ما ایرانیان ذهن تاریخی کم کاری را داریم.
دوستان گرامی:
ملت ایران بسیاری از ارمانهای انقلاب خود را بر باد رفته می بیند. ولی ایا میتوان همکاری موثر حزب دموکرات امریکا در فروپاشی دولت ملی بازرگان را فراموش کرد. چند صباحی پس از انقلاب باز همان منجی امروز که داعیه حقوق بشر را دارد انواع سلاحهای میکروبی و غیرمجاز را در اختیار ان دیکتاتور بعثی قرار داد. ایا میتوانیم سردشت را فراموش کنیم و خوش خیال که فاجعه ایران گیت رسوایی بزرگ دولت امریکا نمی باشد. در تاریخ روابط ایران و امریکا کم نیست از رویدادهایی که تلاش اپوزسیون برای ارتباط با غرب نه تنها نتیجه عکس داده است بلکه مذاکره در گوشه ای دیگر و در پس روابط و زدو بندها و کارتل های سیاسی -اقتصادی شکل گرفته است و مذاکره کننده اصلی در حاشیه ای خاکستری رنگ قرار گرفته است. این گونه می شود که مصدق و امینی و بنی صدر و خاتمی در مذاکره با امریکا و غرب سایه کم رنگی بیشتر محسوب نمی شوند، لذا جریان دموکراسی خواه ایرانی باید وظیفه اصلی خود را نه در قدرت سازی جدید در مناسبات بلکه در وادار کردن حاکمیت به پذیرش مبانی حقوق بشر و دموکراسی قرار دهند. بدون توجه به چنین نظم پذیرفته شده ای اپوزسیون مستقل ایران راهی را می رود که ٣۰سال قبل حزب توده رفته و نتیجه نگرفته است. مناسبات دولت های شبه مدرن با امپریالیسم شرقی و غربی در حفظ ثبات درونی فراتر از ان چیزی است که جریان اپوزسیون ایران در نظر دارد. این جریان باید در نظر داشته باشد که به عنوان ابزار مورد سواستفاده قرار نگیرد زیرا قاعده طبیعی ان است که امریکا یا هر کشور دیگری منافع خود را نسبت به جریان خارج تنظیم میکند حال روزی با دولت ایران و روز دیگر با مخالف ان و در این سو نیز جریانی وجود دارد که پتانسیل واگذاری کلیه سرمایه های کشور را دارد و دارای استعداد بالا در امتیاز دهی را دارا می باشد. پس جریان اپوزسیون ایران با کدام معیار می خواهد در برابر لابی ها و کارتل های قدرتمند مقابله کند و هیچ گاه فراموش نکند که این کاندیدای اصلاح طلب فعلی است که با ویلیام کیسی ریس ستاد انتخاباتی ریگان در۲۷ ژانویه ۱۹٨۵در هتل مادرید قرار ملاقات می گذارد نه بنی صدر.
انچه که از رفتار شناسی اپوزسیون ایران بر می اید بجای تلاش در جهت ارتقای نقش اجتماعی خود به دنبال پروژه منجی سازی می باشد تا بتواند بار وظایف انجام نداده خود را به گردن او بیندازد بدون توجه به این نکته که برای امریکا دموکراسی یک ابزار محسوب میشود نه یک قاعده برای تحقق جامعه متعالی. امریکایی که در سرنگون کردن دولت ملی مصدق از هیچ تلاشی فرو گزاری نمیکند و حمایت از کشورهای دیکتاتوری در راس خواسته های این کشور قرار دارد بعد چه می شود که همین حکومت های دیکتاتوری را ساقط می کند و یا در مقابل انقلاب ها منافع خود را تنظیم میکند و بعد از مدتی منافع خود را در گسترش بنیادگرایی در منطقه می بیند و در نهایت منافعش را در دولت های متعادل در منطقه تنظیم میکند و اپوزسیون ابزاری در این منافع میگردد و توسط انها این استحاله میشود؟ پاسخ به این گونه سوالات نیازمند بازنگری در رفتار جریان های حاکم در این کشورها و دول استعماری و منافعی که هر دو گروه در این ساختار دارند میباشد.
اگر چه داشتن دولت متعادل و دموکراسی خواه ارمان محسوب می شود اما ایا هدف هر وسیله ای را باید توجیه کند و پارادایم های منافع ملی و ملی گرایی با مبانی منافع ساز پیوند بخورد.
داشتن روابط محترمانه با همگان امری منطقی است ولی این مسئله بسیار پیچیده نیز می باشد. حزب توده ایران که دل به کانون های انقلاب کمونیستی داشت هنوز فراموش نکرده است که در حالی پلنوم خود را در شوروی برقرار کرد که در همان زمان شوروی و ایران بر سر قرارداد نفتی خوریان به توافق رسیده بودند تا رهبران توده از مسکو به المان شرقی منتقل شوند. بعد صد سال که نیازمند ان هستیم که دولت ملی با دموکراسی پیوند بخورد علاوه بر اتهام نخ نما شده امریکایی بودن و حقوق بگیر بودن از سیا، اپوزسیون ایران باید صریحا و شفاف مواضع خود را در قبال جامعه بین الملل اعلام کند. اگر چه ارتباط با هر نهادی حق مسلم اپوزسیون می باشد اما این تفکر باید در لوای حفظ منافع ملی صورت بگیرد که اگر چنین تفکری سر امد شود اظهر من الشمس است که امریکا از چنین جریانی حمایت نخواهد کرد.این ادعا را اهداف پشت پرده تشکیل شبکه رادیو وتلوزیونی صدای امریکا تایید میکند.

دوستان عزیزم:
من نیز مانند ملت ایران از مصائب تراژدی دموکراسی در ایران در رنجم و این رنج در تار وپود همه ما ریشه دارداما بجای انکه از رئیس جمهور امریکا بخواهیم تغیرات شعاری خود را در ساختار ملت ایران اجرا نماید ویا از او بخواهم تا در امور داخلی سایر کشورها دخالت نماید در حالی که خود ایران محکوم به دخالت در امور جاری سایر کشورهاست بیایم از او بخواهیم امریکا را به جایگاه اصلی خود در جهان بازگرداند تا احتمالا روزی نخواهد منافع ملی ایران را برمنافع ملتش ترجیح دهد.
جهان صلح پذیر جهانی است بدون قطب های قدرت، بدون حق وتو و بدون سلاح های کشتار جمعی ودر نهایت جهانی بدن دیکتاتورها.
بیاییم از اوباما بخواهیم به گسترش گفتمان تعاملی بر اساس حقوق ملت ها و استقلال ان ها بیندیشد. نه انکه از او بخواهیم قضیه ولایت فقیه را در کشورمان یک سره حل کند.
اینکه استیلای حقوق ملتمان را در حمایت بی قید وشرط بیگانگان طلب کنیم باز دوباره راه به سوی کج راهه است.
ارزوی دیدار شما را در همین سرزمین پر دردمان، همان جایی که زندان دارد و انواع تراژدی های مطلقه، همان سرزمینی که باید در ان بود و جنگید و ایستاد برای ملت ایران را دارم.

مرتضی سیمیاری عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و دانشجوی فعلی دانشگاه های ایران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست