سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بررسی سایه های جمهوری مهاباد
گفتگو با دکتر گل مراد مرادی


محمدرضا اسکندری


• آگاهی از رخدادهای سیاسی مردم کرد و کردستان، موضوع سلسله گفت و گوهایی با اساتید دانشگاهها، نویسندگان و مسئولین سیاسی احزاب ایرانی و کردی است. اولین و مهم ترین این حرکت های سیاسی جمهوری مهاباد است که با نام "بررسی سایه های جمهوری مهاباد" به آن پرداخته شده است. دکتر گل مراد مرادی به پرسش های محمدرضا اسکندی پاسخ داده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۷ دسامبر ۲۰۰٨


دکتر گلمراد مرادی، متولد ۲۰ اسفند ۱٣۱۹ در استان کرمانشاه، ذهاب، از توابع قصرشیرین است. هشت سال نظامی بوده در زمان خدمت در ارتش در سال ۱۹۶۴ میلادی از طرف ارتش برای گذراندن یک دوره نظامی به آمریکا اعزام شده و درسال ۱۹۶۵ به ایران بازگشته است. سه سال بعدش از ارتش استعفا می دهد و یک سال درشرکت حفاری نفت و سازمان آب و برق خوزستان به کار مشغول می شود در نهایت در سال ۱۹۶۹ به آلمان می رود و در دانشگاه هایدلبرگ آلمان در رشته های اقتصادی سیاسی وجامعه شناسی تا مقطع فوق لیسانس تحصیل می کند . سپس یکسال هم (۱۹٨٣) برای تحقیق به دانشگاه آکسفورد می رود تا با استفاده از آرشیو وزارت خارجه انگلیس در لندن به بررسی تاریخی جمهوری کردستان و کودتای ۲٨ مرداد روی پرونده های آزاد شده بعد از سی سال برای دوره دکترا کارنماید. تز دکترای آقای مرادی زیر عنوان یک سال حکومت خودمختار کردستان (جمهوری کردستان) بود که در سال ۱۹۹۱ در دانشکده علوم سیاسی از آن دفاع کرده و آن را بادرجه عالی به پایان برده است. تزدوره پروفسوری را درباره جنبشهای اجتماعی- مذهبی درایران بعداز اسلام نگاشته است. از سال ۱۹٨٨ تا سال ۱۹۹٣ در دانشگاههای هایدلبرگ، هامبورگ و برمن، زبان کردی را برای مبتدیان و تاریخ جنبشهای خلق کرد را تدریس نموده و در حال حاضر یک دفتر مشاور خانواده و دارالترجمه را در هایدلبرگ، آلمان فدرال را اداره می کند.
اقای مرادی تاکنون درکنار کار و نگارش مقالات فراوان به زبان آلمانی، فارسی و کردی و چند اثر از خود را نیز منتشر نموده است ، از جمله کتابی زیر عنوان جنبشهای خلق کرد از یورش اعراب به ایران تا جمهوری کردستان درمهاباد به زبان آلمانی، تاریخچه و روایات نوروز به فارسی و آلمانی، تجربه جنبش مهاباد به فارسی و آلمانی، محاکمه ای مشهور (گالیله ای وگالیه) ترجمه به فارسی، نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفه یارسان (اهل حق) به فارسی، سندی تاریخی در رابطه با کودتای ۲٨ مرداد ترجمه به فارسی، ملک جمشیر و شورنگ(رمان منتشر نشده)، "بابا، چارلی گفت"، ترجمه به فارسی و چه حقیقت تلخی، مجموعه رمانهای کوتاه انتشار درونکوور کانادا. دکتر مرادی عضو هیئت دبیران انجمن قلم ایران در تبعید نیز می باشد.



آقای مرادی جمهوری مهاباد حاصل تجربه ذهنی چه کسانی بود و آیا از طرف کشورهای غربی حمایت می شد؟

اولا، اجازه دهید چند جمله در باره نام "جمهوری مهاباد" که به غلط تبلیغ شده و متأسفانه هم جا افتاده است، به عرض شما برسانم. این نام را برای نخستین بار آقای آرچی روزولت آتشه نظامی آمریکا در ایران، زیر عنوان "مهاباد ریپابلیک"بر سر زبانها انداخت که بسیاری ازمحققان خارجی و حتا محققان کرد و فارس و غیره آن را تکرار کرده اند. آرجی روزولت می خواست به دولتها و مردم جهان تلقین کند که این جمهوری فقط در مهاباد یک شهر کوچک کرد نشین در ایران با جمعیتی حدود پانزده هزار نفر، سندیت دارد، نه جای دیگر! در واقع این تبلیغ زهر آگین درست نبود، زیرا بر عکس ادعای آنزمان آقای روزولت، هنوز فقط حدود ۱۵ روز ازتشکیل حزب دمکرات کردستان ایران گذشته بود که بیش از بیست هزار عضو از سرا سر کردستان ایران در این حزب نام نویسی کرده بودند. یعنی پنج هزار نفر بیشتر از کل جمعیت مهاباد درحزب تشکیل دهنده آن جمهوری عضو شده بودند. اکنون آمار دقیقی بخاطرندارم، اما احتمالا اعضای حزب از خود شهر مهاباد بیش ازچهار یا پنج هزارنفر نبوده و بقیه اعضا از شهرهای دیگر کردستان ایران به حزب پیوسته بودند. پس نیت آرچی روزولت نسبت به ملت کرد غیر دوستانه و ادعای او فقط تبلیغی تحقیر آمیز بود. در اصل نام جمهوری بنا به آرمی که روی پرچم کردستان و سربرگ نامه ها نوشته شده بود را باید پذیرفت و آن "کوماری کوردستان" یا جهموری کردستان و یا به دیگر سخن یک سال حکومت خود مختار در کردستان ایران بود. پس امیدوارم از خود بنده گرفته تا دیگران بتوانیم در آینده این نکته مهم را رعایت کنیم و نام جمهوری کردستان و یا "یک سال حکومت خود مختار کردستان ایران" برایش که نام حقیقی است، بکار گیریم، نه نامی که دشمنان برای تحقیر کردن ملت کرد به آن داده اند.
دوما، دررابطه با پاسخ به پرسشتان، باید عرض کنم که برپائی حکومت خود مختار کردستان در ایران، دلایل گوناگونی داشته و از جمله نتیجه افکار شخصیتهائی بود که تاریخ جنبش خلق کرد در سراسر کردستان را مطالعه کرده بودند و با توجه به شکستهای تلخ همه جنبشهای برحق ملت کرد در تمام قرن نوزدهم، تا نیمه اول قرن بیستم، یعنی تاقبل ازجنگ جهانی دوم باخبر بودند و با خواستهای اولیه ملت کرد آشنائی کامل داشتند.
طبیعتا آمادگی ذهنی برای تشکیل چنین جمهوریی نه فقط در میان قشر روشنفکر وجود داشت، بلکه اکثر مردم کرد با شور و هیجان از آن استقبال می کردند. فرقی که این جنبش مردمی و مهم در کردستان ایران به رهبری شخصیت نامدار کرد زنده یاد قاضی محمد، باجنبشهای گذشته در دیگر نقاط کردستان داشت، آن بود که این تحول کم نظیر برای اولین بار در تاریخ ملت کرد به رهبری یک حزب سیاسی مدرن به مفهوم امروزیش آعاز شد. اگر چه تعداد روشنفکران کرد در آن برهه از زمان بس کم و انگشت شمار بودند، اما همه آنها در خدمت آرمان والای ملت خویش گام بر می داشتند و از افکار مترقی قاضی محمد با تجربه گیری ازتاریخ و طرح خواستهای برحق ملت کرد پیروی می کردند که آن افکار توانست بر همه نه فقط روشنفکران و مردم عادی، حتا بر مخالفان جنبش هم اثری مثبت بگذارد و مردم کرد را برای چنین تحول مترقیانه ای متحد کند. اگربرخی ازمخالفان ملتهای غیرحاکم و مرکزیت گرایان در ایران مستقیما دخالت و کار شکنی نمی کردند، اکثر کردهای دیگر نقاط کردستان ایران همانند کرماشان و ایلام و مناطق گوران و کلهر نشین و حتا کردهای خراسان هم دراین حکومت خودرا بیش ازآنچه که می بایست، سهیم می کردند. اما بطوری که بخوبی می دانیم، نیروهای انگلیسی که مناطق جنوب کردستان تا سنندج و سقز را اشغال کرده بودند، با سمپاشی کم سابقه ای یک سد در مقابل مردم هوا دار جمهوری کشیده بودند و چه بسا به تبلیغات ضد جمهوری کردستان هم دامن می زدند و برخی از خودی هارا نیز علیه آن تشویق می کردند.
پس می توان بدین صورت خلاصه کرد که زمینه طبیعی، یعنی ضعف دولت مرکزی و نیروهای مرکزیت گرا و حامیان خارجی آنها، ناشی از جنگ جهانی دوم برای تشکیل جمهوری کردستان آماده بود و موقعیت جهانی در پایان این جنگ و رقابت بین دو بلوک یعنی قدرتهای بزرگ سرمایه داری و سوسیالیستی خود عاملی بود که آن زمینه را تقویت می کرد. شخصیتهای مبارز کرد ایران و در رأس آنها زنده یاد قاضی محمد خلاء سیاسی سالهای ۱۹۱٨ تا ۱۹۲۱ میلادی بعد از جنگ جهانی اول را به خاطر می آوردند و بهیچ وجه نمی خواستند، ازچنان خلائی که دربرهه ی جنگ دوم بوجود آمده و بعد از آن نیز انتظار تداومش می بود، به سود ملت کرد استفاده نشود. از اینرو نقش برجسته آنها، نخست در تشکیل اولین سازمان سیاسی "کومه له ژیانه وه ی کرد" درسال ۱۹۴۲ و بعد با همت قاضی محمد تبدیل آن به حزب دمکرات کردستان ایران در اوت ۱۹۴۵ و برپائی جمهوری کردستان در ژانویه ۱۹۴۶، کم نظیر و تعیین کننده بود. دراینجا باید تأکید کرد که متأسفانه دشمن ملتها همیشه کوشیده و می کوشد، غیر مستقیم و چه بسا توسط خودیها و نا آگاهان، که به قول عیسی مسیح این نا آگاهان را باید بخشید، چون نمی دانند چکار می کنند، شخصیتهای مردمی و نقش مهم آنها را که حتا زمانی مورد تأیید خودشان هم بوده اند؛ مانند رهبران استثنائی هند، مهاتما گاندی وجواهر لعل نهرو، دکتر محمد مصدق، نخست وزیر قانونی ایران، قاضی محمد، رئیس جمهور کردستان ایران، دکتر قاسملو رهبر کم نظیر حزب دمکرات کردستان و یارانش و نظیر آنهارا زیرعلامت سئوال ببرند و در اذهان عمومی کم رنگ کنند. البته بنده هرگز و بهیچ وجه ادعا نکرده و نمی کنم که این شخصیتها مبرا از هر اشتباه سیاسی بوده اند، بلکه می توانم بجرأت بگویم اشتباهات سیاسی آنها قطره ای در مقابل دریا بوده و کمال قدر نشناسی و بی مسئولیتی است که در برابر عظمت کار آنها این باصطلاح اشتباهات ناچیز و کوچک را بزرگ کینم. فقط دشمن چنین کاری را می خواهد. به نظر من باید در مقابل این نوع افکار مخرب و شخصیت ضایع کن به طور جدی ایستاد و آن را افشاء کرد. افکار این شخصیتهای نام برده خاورمیانه و آسیا، استثنائی، مردمی و مترقی بود و تأثیر خودرا در سطور تاریخ نهاده و ثبت است و باید همانطور بماند، آنگونه که نام بابک خرم دین در صفحات زرین تاریخ ماندگار است.
در رابطه با اینکه آیا کشورهای غربی در تشکیل جمهوری کردستان حمایت کردند یا خیر، باید بصراحت گفت: نه اینکه هیچ کمکی نکردند، بلکه درراه آن سدی نیز ایجاد نمودند. در این باره یک نکته مهم را باید ذکر کرد. به محض ورود ارتشهای متفق از شمال و جنوب درسوم شهریور ۱٣۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) به ایران و استعفای رضاشاه دیکتاتور و ترک کشور، آزادی زندانیان سیاسی بطور کلی و زندانیان کرد بطور اخص، جو نسبتا آزادی برجامعه حاکم شده بود. بنابراین درکوتاه مدت سازمانها واحزابی در سراسر کشور تشکیل گردید. موقعیت استثنائی قاضی محمد بعنوان یک شخصیت فرهنگی-مذهبی و سیاسی، مورد احترام همه مردم کرد بود. قاضی محمد آرمان والائی که در سر داشت، آزادی ملت کرد و به دست آوردن حقوق ملی خلق کرد بود. برای این کار در چنان جوی که در ایران بوجود آمده بود، نخستین گامی که بر داشت، در یک دیدار با دو افسر آمریکائی و انگلیسی، تقاضای ملاقات با فرماندهان نیروهای آمریکا و انگلیس را نمود. او درنظر داشت هدف و خواست کردها را بدون واسطه و مستقیما با فرماندهان متفقین درمیان بگذارد. اما متأسفانه این افسرانی که به ملاقات قاضی آمده بودند، ایشان را ازاین دیدار منع و محروم کردند وعلاقه ای هم به خواست ملت کرد و دیگر ملتها در ایران نشان ندادند(۱). گویا این افسران دستور داشتند با سران ملتهای گوناگون ایران تماس بگیرند و آنها را برای پشتیبانی از یک حکومت مرکزی تشویق نمایند. اما اهداف والای قاضی و دیگر رهبران ملتها، احقاق ابتدائی ترین حقوق مردم خود در ایران، یعنی آزادی سیاسی، فرهنگی و حق تعیین سر نوشت خویش در چار چوب سر زمینی کثیرالملله ایران بود. قاضی محمد دست نماینده هردولتی را که آمادگی برای حمایت بدون قید و شرط به ملت کرد نشان می داد، باگرمی می فشرد. لذا، پس ازآنکه ازدیدار بافرماندهان نیروهای غربی نا امید شد، نمایندگان ارتش شوروی که بخشی دیگر از متفقین بودند را به حضور پذیرفت و حمایت بی قید و شرط آنها را اگر به ملت کرد برای گرفتن حق خود انجام شود باروی گشاده قبول کند. این خود یک بحث بسیار طولانی است و اسناد کافی در این زمینه در آرشیو وزارت امور خارجه انگلستان موجود است و بنده خیلی از این اسناد را در کتابم به زبان آلمانی آورده ام و برای جلو گیری از طول کلام از تکرار آن خودداری می شود(۲)


آیا رهبران جمهوری مهاباد واقعا دیدگاه تجزیه طلبی داشتند؟

متأسفانه این واژه تجزیه طلبی اکنون مد روز شده وبوسیله نیروهای راست برتری طلب و ناسیو نالیست برای کوبیدن ملیتهائی که در ایران مدعی حقوق اولیه خود هستند، با ضدیت علیه آنها، بکار گرفته می شود، بدون آنکه مفهومش کاملا برای مردم روشن شده باشد. حالا نمی دانم، برخی مفهوم آن را نمی فهمند یا قصدا و برای عوامفریبی چپ و راست بکارش می گیرند. مثلا خیلی ها می کوشند واژه ی فدرالیسم را در میان جوانان به معنی تجزیه طلبی جا بیاندازند که واقعا تعجب آور است! اکنون اجازه دهید، قبل از پاسخ به پرسشتان تا آنجا که سوادم می رساند مفهوم این واژه را خیلی کوتاه توضیح دهم.
تجزیه طلبی و واژه تجزیه چیست و چرا بعضی ها می خواهند و یا قصد دارند سر زمین آباء و اجدادی خود را از سر زمین دیگر ملتهائی که سالیان زیادی با هم در یک کشور زندگی کرده اند، جدا کنند؟ پاسخ کامل به این پرسش نیاز به توضیحات بس زیادی در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتا دشمنی های دیرینه، مانند ملتهای یوگسلاوی وشوروی سابق، دارد وما درپاسخ به پرسش شما برایش وقت کافی نداریم. اما از واژه تجزیه آغاز می کنم. تجزیه در مفهوم سیاسی آن، قطعه قطعه کردن یک سر زمین را معنی می دهد. اگر ملتهای مختلفی در یک سر زمین با هم زندگی می کنند و روزی به دلایلی یکی از این ملتها اراده می کند که از دیگران جدا شود، باید نخست علل را جستجو کنیم. دلایل چنین تصمیمی برای جدائی از دو حالت خارج نیست. یا حق ملت باصطلاح تجزیه طلب نسبت به ملت حاکم یا دیگر ملتها زیرپا گذاشته می شود و مردمان آن احساس می کنند که ملت درجه دوم هستند و این خود حق جدا شدن را به آنها می دهد و یا حس قدرت طلبی و استقلال درمیان رهبران آن ملت بالا است و آنها می خواهند با وصف اینکه جدائی آن ملت ازدیگر ملتها هیچ سود اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نصیب آن ملت نمی شود، اما آنها می خواهند، ملتشان استقلال داشته باشد. این حالت دوم بدون شک مورد پسند اکثر مردمان آن ملت نیست و نخواهد بود. اما اگر حالت نخست پیش بیاید و ملتی با آگاهی سیاسی نخواهد برده ملت دیگری باشد و حقوق خودرا طلب کند، در آن صورت اگر ملت حاکم منطق را نپذیرد و با سر نیزه و چماق بخواهد به ظلم و زور و ستم خود ادامه دهد، باید در آن حالت با گوشزد الف بای دمکراسی و حق تعیین سرنوشت ملتها از جدائی آن ملت حمایت کرد. متأسفانه درهمه کشورهای با حاکمیت دیکتاتوری گرایش به تجزیه و جدائی طلبی بیشتر است. آن نیروهائی که هر اقدام انسانی، برای احقاق حقوق اولیه ملتها را با سلاح تجزیه طلبی می کوبند، برتری طلبند و خود عامل تجزیه هستند. همین افراد هستند که بر سیستمهای دیکتاتوری صحه می گذارند و باید علیه این گرایش نیز مبارزه کرد.
اکنون برگردیم به پاسخ به پرسشتان. اگر کمی واقع بین باشیم، تجزیه طلب اصلی ناسیونالیستهای کور مرکزیت گرا در آن دوره بودند. اگر آنها ابتدائی ترین حقوق ملتها را برسمیت می شناختند و گوش بفرمان اربابان خود نمی بودند، بدون شک اکثر به اتفاق رهبران جنبش کرد درآن زمان ودر رأس همه زنده یاد قاضی محمد تجزیه طلب نبودند. خود قاضی محمد بارها در مصاحبه با روزنامه های داخلی و خارجی بر این نکته تأکید ورزیدند که اگر دولت مرکزی حقوق آنهارا برسمیت بشناسد، آنها هیچ گاه خیال جدائی از ایران را در سر نداشته و ندارند. در اینجا فقط دو نمونه داخلی و خارجی را می آوریم. چند روز پس از آن که در ۲۵ آذر ۱٣۲۴ خورشیدی برابر با ۱۷ دسامبر ۱۹۴۵ میلادی پرچم ایالتی کردستان سرخ و سفید و سبز با آرم خورشید جمهوری کردستان در آن بر روی ساختمان دادگستری مهاباد به اهتزاز در آمد خبر نگار روزنامه شهباز که از تهران آمده بود، نظر قاضی محمد را در باره تهمتهای تجزیه طلبی و تبلیغات ضد جمهوری در حال شکل گیری جویا شد. قاضی در آن مصاحبه ابتدا به تشریح برنامه حزب دمکرات کردستان ایران پرداخت و تأکید کرد که این حزب مرام کمونیستی ندارد. با اینحال او تأکید کرد که تنها در یک حکومت شورائی است که دمکراسی حقیقی و حاکمیت مردم که این حزب می خواهد برقرار کند، وجود دارد. همچنین قاضی محمد، داشتن ارتباط سیاسی باکردهای خارج از ایران را نفی کرده و قانون اساسی ایران را به رسمیت می شناسد و می گوید: "شورای عالی" که منطقه مهاباد (منطقه اشغال نشده توسط متفقین) را اداره می کند، با دولت مرکزی در ارتباط است. و ادامه می دهد که خیانتکاران برای پنهان داشتن مقاصد سیاه خود و نیز برای آن که ما را با زور نابود کنند، می گویند که کردستان استقلال می خواهد. دولت مرکزی آنقدر آذربایجان و کردستان را متهم به تجزیه طلبی می نماید تا بالاخره به اهداف خود برسد.(٣)
قاضی محمد در پاسخ به پرسش خبر نگار آژانس فرانس پرس فرانسه که در تاریخ اول ژوئن ۱۹۴۶ مصاحبه ای انجام داد، اعلام نمود: "اگرمن فردا به نیروی آماده باش چهارهزار نفری (بغیراز نیروهای ذخیره) که در اختیار دارم، دستور بدهم، بیشتر از سه یا چهار روز طول نخواهد کشید که شهر مهم و نفت خیز و کردنشین کرماشان را تسخیر خواهند کرد. اما سعی و کوشش من در این است که از خونریزی و برادر کشی جلوگیری شود. مطمئنا نیروهای کرد هرگز جنگ را شروع نخواهند کرد." در پاسخ پرسش دیگر، قاضی گفتند: "کردها به این راضی خواهند بود، اگر که دولت مرکزی (تهران) واقعا مصمم شود، قوانین دمکراتیک را در سراسر ایران پیاده نماید و قوانین به تصویب رسیده موجود در کردستان را، یعنی تحصیل به زبان مادری، اداره امور محلی بطور خودمختار ونیروهای نظامی محلی را برسمیت بشناسد. ما درحال حاضر با چنین شیوه حل مسئله قانع خواهیم شد و آماده ایم مجددا روابطمان را با تهران عادی کنیم. آنطور که معلوم است دولت مرکزی قادر نیست و نمی خواهد این قوانین را بمرحله اجرا در آورد. ما مصریم که انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی هر چه زودتر انجام پذیرد، منتها بشرطی که دریک جو کاملا آزاد و بدون دخالت و فشار نیروهای نظامی دولت مرکزی باشد". (۴)


حضور مصطفی بارزانی و نیروهایش در ایران ، چه نقشی در ساختار جمهوری مهاباد داشتند؟

برای نقش بارزانی ونیروهایش بر جمهوری کردستان، باید کمی به عقب برگردیم و بدانیم که تحت چه موقعیت و شرایطی بارزانی ها مجبور به آمدن به کردستان ایران شدند. درماه مه ۱۹٣۰ انگلیسیها حد اقل بر روی کاغذ کشور جدید التأسیس عراق را از قیومیت خود آزاد کردند و باصطلاح اسقلال آن را برسمیت شناختند. در آن زمان شیخ محمود برزنجی نیز توسط انگلیسیها سرکوب شده بود و بدین ترتیب در ایالات کردستان عراق هم آرامش به سبک انگلیسی برقرار بود. هنوز مردم ومبارزان بارزان به رهبری شیخ احمد بارزانی تا حدودی این امید را از دست نداده بودند که شاید دولت بریتانیا به حقوق ملت کرد نیز توجه کند. اما این استقلال عراق و دستور غیر مستقیم انگلیسیها برای تابعیت کردها از دولت مرکزی، آب پاکی روی دست این بخش از خلق کرد در عراق هم ریخت. بهمین دلیل سر پیچی از اوامر دولت و مبارزه علیه بغداد از بارزان آغاز شد. متأسفانه آنگونه که در ماهیت انگلیسی ها بود و دفاع از حکومت مرکزی یکی از سیاستهای استعمارگرانه آن بحساب می آمد، آنها با تمام نیرو به کمک ارتش دولت مرکزی بر خاستند و بیش از ۱۴ سال علیه بارزانیها در کنار این ارتش و با بمب باران هوائی علیه نیروهای بارزانی جنگیدند. انگلیسیها همان طور که شیخ محمود را بعد از جنگ جهانی اول شکست دادند و حقوق مردم کرد را پای مال کردند، بهمان شیوه، بعد از پایان جنگ جهانی دوم که دست باز تری هم داشتند، بارزانی ها را شکست دادند و ۱۲ هزارنفر خانواده بارزانی همراه سه هزار پیشمرگه مسلح به رهبری جنرال مصطفا بارزانی در تاریخ ۱۱ اکتبر ۱۹۴۵ یعنی پنج ماه بعد از پایان جنگ جهانی به کردستان ایران آمدند. شیخ احمد برادر بزرگتر جنرال مصطفا بارزانی همراه بیشتر خانواده های بارزانی در کردستان عراق ماند و یا از ایران به کردستان عراق باز گشتند.(۵)
به محض ورود بارزانی ها به کردستان ایران، آنها از طرف مردم کرد و حزب دمکرات کردستان به رهبری قاضی محمد، مورد استقبال قرار گرفتند. هنگامی که در روز ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ جمهوری کردستان اعلام شد، بارزانی و سه هزار پیشمرگه مسلح او در خدمت این جمهوری در آمدند و جنرال بارزانی بعنوان یکی از چهار جنرال ارتش جمهوری تعیین شد. این یک واقعیت است و باید گفته شود، در واقع حضور دوازده هزار نفر از خانواده ها و عشایر بارزانی همراه سه هزار پیشمرگه در بخش اشغال نشده کردستان ایران خاری بود درچشم حکومت مرکزی و نیروهای مستقر در مناطق اشغالی توسط انگلیسیها نتوانستند به بارزانیها امر و نهی کنند و یا آنها را خلع سلاح نمایند. اما دولت مرکزی از نظر اقتصادی زهر خودرا ریخت و به دستور مشاوران غربی توانست تحریم اقتصادی را در مورد کردستان و آذربایجان به مرحله اجرا در آورد. آذربایجان بدلیل همسایگی با شوروی سابق و خود کفا بودن سر زمین آذربایجان کمتر لطمه دید، اما در عوض مردم کرد بویژه مکری که نان دهان خودرا با بارزانیها سهیم شده بودند، در تنگنای اقتصادی قرار داشتند. در عوض کمک شایان نیروهای مسلح بارزانی بدلیل تجربه بس غنی نظامی به جمهوری کردستان چشم گیر بود. اما در تصمیم تشکیل این جمهوری نقشی نداشتند. قاضی محمد به دلیل همین تجربه غنی جنرال بارزانی را بعنوان فرمانده نیروهای آذری و کرد در شهرهای آذری و کرد نشین بین دو حکومت خود مختار نیز تعیین نمود:


جمهوری مهاباد توسط کدام دولت در ایران سرکوب شد و چه دولتهای خارجی هم در این زمینه همگام و همراه دولت وقت ایران بودند؟

پاسخ به این پرسش بسیار ساده است و نیاز به توضیح زیاد ندارد. همانطور که در پیش به آن مکررا اشاره شده، دولتهای انگلیس و آمریکا، متحدا موافق یک حکومت مرکزی بودند و از همان جنگ جهانی اول هیچ تمایلی به حقوق ملیتها نشان نمی دادند. بعلاوه چون یک نیروی جدید بعنوان رقیب و یکی از اعضای دولتهای متفق را در مقابل خود داشتند و این دولت جدید به حقوق ملیتها، حد اقل بر روی کاغذ تمایل نشان می داد، پس بنظر آنها می بایستی در مقابله با او حکومت مرکزی را تقویت کرد. یعنی تمام کوشش آمریکا و انگلیس در ایران آن بود؛ اولا به مقابله با شوروی این رقیب سر سخت برخیزند و دوما سیاست مرکزیتگرائی خود را به پیش ببرند. بهمین دلایل نهایت کوشش را می کردند، به بهانه های مختلف از حکومت مرکزی علیه هر اقدام دمکراتیک ملتهای غیر حاکم، حمایت کنند و نگذارند ابتدائی ترین اقدامات دمکراتیک در آن مناطق عملی شود. لذا کاملا روشن بود که با کمک همه جانبه دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی و علاوه برهمه اینها تفرقه اندازی در میان مردم و نیروهای مبارز ملتها، بکوشند سیاست خودرا به پیش ببرند. نهایتا قادر شدند این حکومتهای محلی را نیز نابود کنند.


ملی گرایان آن زمان از جمله دکتر مصدق و سایرین در رابطه جمهوری مهاباد وسرکوب آن توسط رژیم پهلوی چه موضعی داشتند؟

متأسفانه افکار و نظرات همه افراد جبهه ملی که بعدها از ملی گرایان تشکیل شد و با زنده یاد دکتر مصدق بظاهر همکاری می کردند، یکسان نبود. ملی گرایان از یک طیف وسیع تشکیل شده بودند که از افراد راست سومکائی تا نیروهای مترقی و دمکرات مانند افراد تشکیل دهنده حزب ایران را در بر می گرفت. لذا نظر همه نمی توانست نسبت به ملتهای ایران و بویژه نسبت به جمهوری کردستان و سرکوب آن یک دست باشد. البته شخص دکتر مصدق با افکار دمکراتیکی که داشت، قلبا هیچ موافق سر کوب نبود و بسیار مایل بود مسائل ملتهای ایرانی (به قول ایشان اقوام ایرانی) به طریق مسالمت آمیزی حل و فصل شود. اما او در آن زمان قدرت اجرائی نداشت. این مسئله بر هیچ کسی بویژه بر اکثر هواداران امروزی ایشان پوشیده نیست که زنده یاد دکتر مصدق آرزوی بر قراری حکومتی را در ایران چند ملیتی می کرد که همانند سویس باشد. چون خود ایشان در آن کشور کوچک اروپائی تحصیل کرده بودند و مفهوم حقوق انسانی و اتنیکی را خوب درک می کردند. باید یاد آوری کرد، تعداد ملی گرایانی که موافق باسرکوب این جنبش دمکراتیک نبودند. آنها در مجلس شورای ملی در اقلیت قرار داشتند و تعدادی هم خط میانی می رفتند و یا در برابر حق کشی سکوت می کردند. تعدادی هم که بعدها حزب راست سومکائی را به رهبری مظفر بقائی تشکیل دادند، موافق سرکوب بودند وشوروی را بهانه می کردند که باصطلاح می خواهد تجزیه کشور را به پیش ببرد که اصلا واقعیت نداشت. یعنی نه ارتش شوروی در کردستان نفوذی داشت و نه رهبران کرد قصد جدائی از ایران را داشتند. اگر همه ملی گرایان همانند مصدق فکر و عمل می کردند، اکنون ما روزگار دگری می داشتیم. بازهم متأسفانه امروزه بسیاری از نام نیک دکتر محمد مصدق، برای رسیدن بقدرت درایران سوء استفاده می کنند. آرزو می کنم نیروهای مترقی مصدقی از خواب بیدار شوند و خط خودرا ازخط عوامفریبان و سوء استفاده جویان جدا کنند. یا حد اقل آنها را با مفهوم درست دمکراسی آشنا سازند.


چرا قاضی محمد و یارانش وقتی که شکست را حتمی می دانستند با وجود خطر اعدام باز هم در مهاباد ماندند ؟

همین نکته مهم شخصیت والای قاضی محمد و همراهانش را برجسته نموده که آنها در کنار مردم ماندند و مانند دیگران میدان را خالی نکردند. زنده یاد دکتر قاسملو در چهل سال خبات آورده است: "آخرین بار در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۶ هنگامی که جنرال بارزانی به دیدن قاضی محمد آمد و با اصرار از ایشان تقاضا کرد که همراه نیروهای بارزانی برود. جنرال بارزانی تضمین کرد که همه آنها حاضرند اوامر اورا با دل و جان بپذیرند. قاضی در پاسخ گفت: <من می دانم که جانم در خطر است، اما این زیاد مهم نیست. من ملت را تنها نمی گذارم."(۶)

در اینجا خالی از فایده نیست اگر بخش کوتاهی ازمحاکمه زنده یاد قاضی محمد را در دادگاه نظامی رژیم شاه در این رابطه بیاوریم که خود تأییدی بر این ادعا است، چرا قاضی ها ایران را ترک نکردند و حاضر شدند در کنار خلق بمانند و جان بدهند.
دوباره سوال شد: آیا در حالی که با هم تماس داشتید , ملا مصطفی چیزی را به شما سپرد و چه نقشه ای برای آزادی شما داشت؟
در جواب قاضی گفت: تا قبل از زندانی شدنم ملا مصطفی خیلی اصرار کرد با او بروم و به بیگناهی خودم دل خوش نکنم. ملا مصطفی تصویر حقیقی شما عجم ها را برایم کشید و مرا حالی کرد که شماها « عجم ها » چطور و چی هستید.
سرهنگ عطایی پرسید: پشیمان نیستی که با او نرفت؟
قاصی جواب داد: اگر خداوند متعال این شیوه مرگ را خود به هلاکت دادن حساب بکند هرگز پشیمان نیستم زیرا پیمان بسته ام با ملت زندگی کنم و بخاطر شان بمیرم. اگر من می رفتم افراد زیادی از مهاباد و ملت کرد را بجای من اعدام می کردید. حال خوشحالم برای اولین بار بدون گناهی کشته می شوم, دوم به عهد و پیمان خود وفا کردم, و امیدوارم نزد خداوند متعال رو سفید دنیا و قیامت باشم ونزد ملتم هم همینطور.
سوال: آیا وقتی در زندان بودی بارزانی هیچ نقشه ای برای آزادی تو داشت یا چیزی دیگر؟
قاضی جواب داد: بله بارزانی من را آگاه کرد که اگر بخواهم، او شبی تعدادی پیشمرگه خود را می فرستد و هر طور شده مرا از زندان آزاد می کند. ملا مصطفی مقصودش این بود که من زندانی و کشته نشوم.
سوال : چرا این کار را نکردید؟
جواب: خود من نخواستم.
سوال: چرا؟ و به چه علت نمی خواستید از اسارت رهایی یابید؟
جواب : به چند علت نمی خواستم.
سرهنگ عطایی پرسید: این علتها چه بودند؟
قاضی گفت: بخاطر عهد و پیمانی بود که گفتم, دوم بخاطر اینکه از خونریزی جلوگیری کنم و خصوصاٌ بخاطر (زنده) ماندن من کشت و کشتار نشود."(۷)
چرا کردهای اهل تشیع ؛ در جریان قاضی محمد حضور و تاثیر زیادی ندارد ؟
برای پاسخ به این پرسش، باید خودرا در مکان و زمان آن دوره ببینیم. تا قبل از جنگ جهانی دوم سیاست رهبران جهان استعماری و دیکتاتوران در منطقه خاورمیانه و آسیای صغیر تقویت حکومتهای مرکزی و یک سان سازی ساکن کشورهای تحت سلطه بود. بهمین دلیل و پیش ازهمه اتاترک ترکیه و به تقلید از او رضاخان میر پنج هر دو کوشیدند این مسئله یک سان سازی را از شهرهای بزرگ و مناطق تحت کنترل خود آغاز کنند. یک سان سازی را از ترویج زبان حکومتی آغاز کردند و دستور دادند در مدارس بجز ترکی در ترکیه و فارسی در ایران به زبان دیگری صحبت نشود. آنها کوشیدند مسئله دشمنی مصنوعی بین سنی و شیعه و سنی و علوی را تا حد امکان دامن بزنند که این دو عامل فوق خود مردمان کرد را از هم دور می کرد و حتا در مقابل هم قرار می داد. معلوم بود که با حاکمیت شوم نا آگاهی به مسئله ملی و کم سوادی توده ها، تبلیغات زهر آگین حکومتهای مرکزی می توانست، اثر مخرب خودرا بر مردم حد اقل در کوتاه مدت بگذارد. این یکی از عوامل بوجود نیامدن جو همکاری بین مبارزان کرد شمال و جنوب می توانست باشد. عامل دیگر نبودن ابزار و وسایل ارتباطی بین این نیروها در شهرهای کرد نشین و نداشتن امکان برای تبلیغ و روشنگری بود.
خوشبختانه اکنون که دنیا عوض شده و تکنولوژی مدرن ارتباطات بوجود آمده، به عینی ملاحظه می شود که کردستان جنوبی یعنی مناطق کرماشان، ایلام و کلهر و گوران فعالتر شده اند و حد اقل دارند با سرعتی وصف ناپذیر ملی گرائی در حال پیشرفت است. امروزه فعالیت جوانان کرد در مناطق ذکر شده در زمینه های زبانی و فرهنگی و غیر لایق ستایش است. به قول یکی از جوانان پرشور و دانشجوی کرد انقلاب بعدی از کرماشان پایتخت کردستان، آغاز می شود.


منابع
۱. کریس کوچرا، پاریس ۱۹۷۹ صفحه ۱۵٣ تا ۱٨۹ و ترجمه فارسی صفحات ٣۴۴ تا ٣۴۹ و کتاب جمعه سال اول، شماره ۱۹ تهران صفحه ۱۴ و ۲۹. همه اینها در کتاب یک سال حکومت خود مختار در کردستان، صفحه ۱۹۵ گلمراد مرادی
۲. مکاتبات کنسولگری انگلستان با سفارت آن کشور بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲ آرشیو وزارت خارجه بریتانیا در کتاب یک سال حکومت خودمختار در کردستان، صفحات ۱۹۵ تا ۲۰٣ در رابطه با ملاقات قاضی با افسران آمریکائی و انگلیسی و رفتن سران کرد به باکو (شوروی سابق)، تلگراف کنسول انگلیس در تبریز به سفارت انگلیس در تهران ۱٨ اکتبر ۱۹۴۲ و غیره
٣. روزنامه شهباز ۱۰ دی ما ۱٣۲۴ برا بر ٣۱ دسامبر ۱۹۴۵، نقل قول ازپیر روندوت، درسرزمین اسلام، شماره ٣۴، ص ۱۱٨، سال ۱۹۴۶ به یک سال حکومت خودمختار کردستان صفحه ۲٣۷ به زبان آلمانی نیز مراجعه شود.
۴. مصاحبه قاضی با خبرنگاران متمنی است به کتاب جنبش کرد نوشته کریس کوچرا، لوسیان رامبوت، کردها و راه آنها و به یک سال حکومت خود مختار در کردستان مرادی، مرجعه فرمائید.
۵. آرشیو وزارت خارجه انگلیس پرونده اف. او. ٣۷۱-۴۵۴۷٨ فایل شماره ۲٣۹ صفحه ۲۱۴ گزارش از تبریز. نقل قول شده از طرف مرادی در کتاب یک سال حکومت خودمختار کردستان صفحه ۲٣٨
۶. یک سال حکومت خود مختار در کردستان به زبان آلمانی، صفحات ۲۷۶ و ۲۷۷۶.
۷.گزارش محاکمه دادگاه نظامی ارتش تهیه کننده سروان کیومرث صالحی در مجله ارتش آرشیو ارتش ایران. نقل شده از (لقمان حاجی و بدرالدین صالح)


این گفتگو در رادیو ژیار پخش شده است


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست