سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حزب دمکرات کردستان ایران در جستجوی آرایش سیاسی!


عبداله شریفی


• مدتی قبل یکی از جناحهای حزب دمکرات کردستان ایران، (جناح مصطفی هجری) طی اطلاعیه ای تشکیل (اتحادیه روحانیون اسلامی کردستان) را اعلام کرد۔ اگر چه خبر ظاهرا به همین سادگی بود، اما پیچیدگی قضیه اساسا در خوش و بش حزب دمکرات کردستان ایران با جریانات اسلامی نیست، برعکس مساله اساسی نه منتج از این واقعه بلکه خود واقعه یکی از بروزات آن مسائل اساسی است۔ اینجا کوتاه و فشرده این مسائل اساسی را مرور میکنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۶ دسامبر ۲۰۰٨


مدتی قبل یکی از جناحهای حزب دمکرات کردستان ایران، (جناح مصطفی هجری) طی اطلاعیه ای تشکیل (اتحادیه روحانیون اسلامی کردستان) را اعلام کرد۔ اگر چه خبر ظاهرا به همین سادگی بود، اما پیچیدگی قضیه اساسا در خوش و بش حزب دمکرات کردستان ایران با جریانات اسلامی نیست، برعکس مساله اساسی نه منتج از این واقعه بلکه خود واقعه یکی از بروزات آن مسائل اساسی است۔ اینجا کوتاه و فشرده این مسائل اساسی را مرور میکنیم۔
این موضوع باعث شد تا بار دیگر از چپ و راست از زوایای متفاوت و در واقع از دریچه تحلیل های احزاب متبوع، این اتفاق را توضیح دهند۔ من در این نوشته تلاش میکنم که مشاهده کنونی را بر بستر تحولاتی که این اتفاق یکی ازمحصولات آن است را توضیح دهم و بار دیگر از این دریچه موقعیت جنبش ناسیونالیسم کرد را بررسی کنم، البته در حاشیه نیز به مواضع نقدهای تاکنونی خواهم پرداخت۔

حزب دمکرات کردستان و موازنه جنبش ها!

آیا حزب دمکرات کردستان دارد "اسلامی" میشود؟ آیا این واقعه اخیر نشانی از اسلامیزه کردن "سکولاریزم" حزب دمکرات است؟
این یکی از اولین سوالاتی است که قاعدتا با شنیدن چنین خبری در مقابل هر ناظری قرار میگیرد۔ برای حزب دمکرات کردستان ایران سیر نزدیکی و تمایل به مماشات با جمهوری اسلامی ایران و جریانات اسلامی مساله جدیدی نیست، سابقه این رفت و آمدها به قدمت فعالیت حزب دمکرات کردستان است۔ اگر کسی بخواهد تاریخ "شصت ساله" این حزب را مرور کند قطعا با موارد متعدد از این روابط برخورد خواهد کرد۔ چند نمونه معاصر میتواند به مستدل کردن این واقعیت کمک کند۔ حزب دمکرات کردستان ایران چه زمانی که به اردوگاه شرق آویزان بود و چه دوره ای که به سوسیال دمکرات شیفت کرد و چه همین دهه قبل که فدرالیست چی شد و با شتاب در دوره حضور نظامی آمریکا در عراق بر غلظت فدرالیست بودن خود افزود، نمونه های فراوانی از حشر ونشر با رژیم اسلامی و جریانات اسلامی را در پرونده خود دارد، اما با این همه تاکنون در هیچ مصوبه رسمی از مذهبی شدنش و انصراف از "سکولار" بودنش خبری به بیرون درز نکرده است۔

اجازه بدهید چند نمونه را فشرده بررسی کنیم و آنگاه به این واقعه اخیر برگردیم، تا ببینیم تمایز این وقایع در کجا نهفته است۔ حزب دمکرات کردستان ایران زمانی به دست بوس خمینی شتافت، زمانی در شورای ملی مقاومت در کنار مجاهدین و بنی صدر قرار گرفت، برای دوره ای نسبتا طولانی دو خردادی شد و امید خود را به فراکسیون کردهای مجلس اسلامی بست، در هیچ مواردی که ذکر شد کسی در مورد اسلامی شدن این حزب چیزی نگفت، نقدی اگر بود، که بود، نقد سیاست های ارتجاعی این حزب بود۔ تردید نباید داشت که این اتفاق اخیر نیز اگر کمتر از آن وقایع نباشد، مهم تر و بیشتر نیست اما به نظرم این اتفاق به نحوی با کل اتفاقاتی که بدانها اشاره کردم تفاوتی اساسی دارد، زیرا که اوضاع عمومی سیاسی جهان و منطقه متفاوت شده است۔

برای روشن شدن این موضوع با اختصار به دلایل آن اشاره باید کرد۔

مساله این است که حزب دمکرات در موارد فوق الذکر با تکیه بر سنتهاِی ِیک جنبش و در توازن معینی از جنبش ناسیونالیستی در مقابل جنبش اسلام سیاسی در واقع جهت حصول به اهداف خود، در آن وقایع ظاهر میشد. حزب دمکرات کردستان در اوج مقاومت توده ای در مقابل تهاجمات رژیم اسلامی در کردستان، برای وصل شدن به جریانی "سراسری" تر با شورای ملی مقاومت و مدتِی با بخش اکثرِیت فدائِیان رفت۔
نزد خمینی رفت تا از زاویه جنبش خود سهم خواهی کند۔ در این رابطه جنبش ناسیونالیسم کرد و احزابش در پشت سر خود وزنه ای را به اتکا به اوضاع سیاسی روز داشتند، مستقل از نقد ما و حقایق سازش و مماشات و ارتجاعی بودن سیاست های حزب دمکرات کردستان، ومستقل از این که از زاویه منافع مردم و از منظر کارگر و کمونیست در جامعه کردستان چه جایگاه طبقاتی را احراز کرده بود، سرانجام ناسیونالیسم کرد جنبشی بود در آن جامعه موجود بود، وزنه ای واقعی و مطرح در جامعه کردستان بود، قابلیت و اهمیت داد و ستد و زد و بند را داشت. حزب دمکرات با اتکا به این واقعیت، این همه مماشات و بند و بستها و پولتِیک زدنها را در قالب "مذاکره" و "دیپلوماسی" اجرا میکرد۔ به همین دلیل معمولا تظاهر قضیه این بود که بستر اصلی ناسیونالیسم کرد است و حزب دمکرات کردستان ایران در متن این توازن قرار است فعالیت "دیپلوماتیک" خود را پیش برد۔

امروز اما مساله فرق میکند، با شکست بلوک شرق و به میدان آمدن میلتاریزم درنده برای حل مسائل و تناقضات دنیای بعد از جنگ سرد، ملی گرایی نیز باز تعریف و "بازسازِی" شد و طبق اهداف "نظم نوین" دستخوش تحولات و تغییراتی شد۔ قومیگری و باز تعریف ناسیونالیسم معاصر برای مصارف مقطعی ثبات و سنت های چندین ساله جنبش و احزاب ناسیونالیستی را عموما و مشخصا ناسیونالیسم کرد را به ورطه ورشکستگی سوق داد۔

جنبش ناسیونالیسم کرد با افول خود در عراق، با از دست دادن امید به تکرار پروژه عراق در ایران، با بحرانی جدی و نهایتا بحران آرایش سیاسی مواجه شده است۔ دیگر امید دخالت نظامی آمریکا در ایران و فقدان هر برنامه ای جدی از جانب غرب برای مساله کرد، سفره هیچ جریان ناسیونالیستی را رنگین نمیکند۔ از طرف دیگر اوج گرفتن نفرت مردم کردستان عراق از احزاب "حاکم" این امید را به یاس مبدل کرده است۔
این دوره نه دوره نظم نوین بوش و بلر و نه دوره جهان تک قطبی است. این دوران به سرعت سپری شدند و عوارض خود در به بحران کشاندن جنبش های درگیر بجا گذاشتند۔

در این تاریخ سیاه و پر مناقشه با ظهور اولین نشانه های حرکت بسوی جهان چند قطبی، جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی، نیز موقعیت دیگری پیدا کردند۔ غرب از سیاست "رژیم چنیج" به سیاست متعادل کردن و قابل مذاکره کردن رژیم اسلامی و کل کمپ اسلام سیاسی تغییر ریل داد۔ این موقعیت جدید اسلام سیاسی را باید در مقابل موقعیت ناسیونالیسم کرد، قرار داد و مقایسه کرد۔

بحران و انشقاق و سترونی احزاب ملی کرد در ایران و اوضاع وخیم و تنفر انگیز این احزاب در کردستان عراق، موازنه را به ضرر جنبش ناسیونالیسم کرد در مقابل اسلام سیاسی تغییر داده است۔

معمولا و تاریخا در خاورمیانه ما بارها شاهد افت و خیز این دو جنبش در مقابل هم هستیم۔ در فلسطین با ناکامی فتح، حماس جلو میاید۔ در لبنان با ضعف جریانات ناسیونالیستی، حزب الله میداندار میشود۔ در عراق هم داستان همین است۔ رابطه و توازن این دو جنبش در غیاب جنبش قدرتمند سوسیالیستی امکان پیدا میکنند که با قربانی کردن مردم و منافع جامعه بین خود موازنه ای را تعریف کنند۔

از تفاوت متدولوژیک در توضیح چنین مسائلی بطور یقین تفاوت سیاسی منتج خواهد شد۔ کسی که این موازنه را نبیند واز سر منافع زمینی و امروزی چه حقیر چه بزرگ به انکار این حقیقت طبقاتی بپردازد دنیا را از دریچه متفاوتی خواهد دید۔ عدم شناخت رابطه جنبش های اجتماعی، مستقل از مترقی و ارتجاعی بودنشان، رنگی خاکستری و غیر طبقاتی به سیاست میزند۔ فلج فکری در تحلیل اوضاع جمهوری اسلامی، احمدی نژاد را "مصدق معاصر" نامیدن و جمهوری اسلامی را پرچمدار ناسیونالیسم ایرانی تصورکردن، استخراج میکند که خود گوشه ای از این عالم خاکستری را نمایش میدهد۔ آن تحول وِیران کننده و زِیر و رو کننده که با حضور آمرِیکا و مِیلِیتارِیسم آمرِیکا در منطقه، "دورنما" و چشم انداز و سِیاست و استراتژِی تمامِی جرِیانات ناسِیونالِیستِی، "چپ" سابقا "سوسِیالِیست" و ناسِیونالِیسم چپ را به "بازسازِی" و "بازبِینِی"، انشقاق و انشعاب کشانده است، بطور یقین از مبانِی تحلِیلِی اِین نوع امپِیرِیسم و تجربه گرائِی سطحِی غاِیب مِیشوند.

همین دیدگاه هنگامی با نمونه ای نظیر همین ماجرای اخیر حزب دمکرات کردستان روبرو میشود آن را دلیل آمادگی حزب دمکرات کردستان برای مذاکره با جمهوری اسلامی درک میکند! معلوم نیست این همه مذاکرات که شد و حتی ترور قاسملو و شرفکندی نیز در این بستر رویداد، حزب دمکرات چند درجه اسلامی شده بود!!
مذاکره وجهی ثابت در سیاست حزب دمکرات کردستان بوده است، و کمافی السابق خواهد بود۔ و حتما اگر طرف مقابل بخواهد حزب دمکرات مضایقه نخواهد کرد و تلاش خواهد کرد که تسهیلات"دیپلوماتیک" نیز مهیا کند!
این حزب علیرغم اینکه خود را سوسیالیست خوانده باشد و یا تازه از کنگره سوسیال دمکرات بیرون آمده باشد، یا تازه از "تلاوت آیاتی از قرآن مجید" فارغ شده باشد، فرق نمیکند، در اولین فرصت و امکان سرراست دنبال مذاکره دویده است و کسی و یا طرف مذاکره، اسلامی شدنش و یا بخشش عطوفت ناسیونالیستی را به روحانیون کرد، شرط مذاکره برای این حزب قائل نشد و وبه نظر نمیرسد در آینده هم این قید و شرط را به گردن حزب دمکرات آویزان کنند۔
روایت سطحی از این ماجرا، ناچارا از محدوده تکرار احکام خشک و عامیانه در رابطه با تحولات جنبش ها و احزاب سیاسی، عبور نمیکند۔
در حقیقت تشکیل اتحادیه روحانیون اسلامی کرد از جانب حزب دمکرات کردستان نیست که موقعیت این حزب را توضیح میدهد، بلکه روندی است عمومی تر، منطقه ای تر و جهانی تر است که این واقعه را در رابطه با حزب دمکرات توضیح میدهد۔ به نظر میرسد که این بار فشار جنبش اسلامی و کور شدن افق غالب بر عالم سیاست ناسیونالیسم کرد، این اقدام حزب دمکرات کردستان را توجیه کند۔



حزب دمکرات کردستان و پراگماتیسم سنتی!

یکی از سنن دیرینه حزب دمکرات کردستان ایران، تبعیت از امکان گرایی و تجربه گرایی محدود نگرانه بوده است۔ این حزب همیشه در قبال اوضاع روز و سیاست مطرح روز، جهت یافتن راهی خارج از امکان دخالت مردم و از بالا برای منفعت دوره ای خود، کوتاهی نکرده است۔
از قربان و تصدق خمینی رفتن، گرفته تا مذاکرات پنهان از چشم مردم، همه دال بر قدرت مادی این سیاست در استراتژی و افق این حزب میباشد۔ اگر حتی ژاندارم سر مرز هم حاضر باشد چراغ سبزی نشان دهد این حزب شیفته میشود و تلاش میکند مخفیانه و بدور از چشم جامعه کاری کند که "خودش" جا پایی پیدا کند۔ درجه "نهادینه" شدن این سنت را با دهها نمونه زنده میتوان نشان داد۔

دوره هایی تاریخی، که جامعه در تحرک بسر میبرد، مردم عادی اهمیت و بار خاصی نزد احزاب پیدا میکنند، همه جنبش ها و احزابشان برای جمع آوری نیرو به مردم وابسته میشوند۔ حتی در دورانهای که تهاجمات نظامی و شلوغی های ناشی از کودتا و حمله نیروهای خارجی، جامعه را از سر رعب و وحشت تکان میدهد باز مردم مطرحند، مردم قرار است صفوف ارتش را پر کنند، مردم قرار است میلِیشا و جنگجوی میادین جنگ ها باشند۔ احزاب راست در این گونه حالت ها به رسم و سنت خود با پدیده "مردم" و "جامعه" ارتباط جدی بر قرار میکنند۔ اکنون و این روند جدید که برسیاست این دوره حاکم است از خصلت ویژه برخوردار است۔

امروز که سیاست آویزان شدن به حمله نظامی آمریکا منتفی است، امروز که قرار است خود غرب هم با رژیم اسلامی "مذاکره" کند، امروز که دیگر نه مردم عادی به عنوان نیروِی مطرح برای لشکر نظامی بلکه درجه "واقعبینی" با مذهب و جریانات مذهبی نزد غرب امتیاز محسوب میشود۔ حزب دمکرات را به این گونه از "واقعبینی" و حفظ تعادل و حسن نیت وادشته است۔ اگر دوره ای خصلت ضد کارگری و ضد کمونیستی بِی پرده و عیان بازار گرمی داشت، همین حزب دمکرات را به تحمیل جنگ خونین به کمونیستها کشاند و رهبران کارگری را بدون توهم ترور و سربه نیست میکرد، به مقر احزاب چپ و کمونِیست حمله نظامی میکرد و سر میبرید۔ زبان "واقعبینی" بازار یابی آن دوره اینگونه بود!!!

از منظر غرب اکنون مهار اسلام سیاسی و قابل مذاکره کردن جریانات اسلامی و حذف "تندروی" در صدر سیاست روز قرار گرفته است۔ هر جایی که امکان رام کردن جنبش اسلام سیاسی را بیابد از آن استقبال میکند۔ اکنون در عراق و فلسطین و لبنان و ایران هم این سیاست بشدت آکتیو عمل میکند۔ حزب دمکرات کردستان میخواهد نشان دهد که میتواند ابزاری باشد برای رام کردن و "غربی" کردن روحانیون کرد، همین پراگماتیسم در پی بازار مشتری یابی انگیزه ایست که حزب دمکرات کردستان را پی روحانیون کرد کشانده است۔

چند فاکتور قابل توجه!

علاوه بر موارد فوق لازم است بطور اختصار به چند عامل که شرایط موجود و امکان تحرکات این چنینی را به حزبی مانند حزب دمکرات کردستان میدهد، اشاره کرد۔
١۔ ناسیونالیسم کرد عموما در موقعیت حضیض و بحرانی بسر میبرد۔ تجربه عراق در موج بازگشت خود است، بدین معنی که سیر افول احزاب ناسیونالیست کرد مدتی است شروع شده است، احزاب این جنبش مورد نفرت مردم کردستان عراق بعنوان بانیان فقر و فلاکت و بی حقوقی آن جامعه انگشت نما شده اند، این توازن و رابطه مردم کردستان عراق با احزاب ناسیونالیست کرد عامل مهمی در به بحران سوق دادن جنبش ناسیونالیستی کرد میباشد۔
احزاب ناسیونالیست کرد همچون سایر اجزا سیاست نظامی آمریکا در عراق در مواجهه با اتمام بازیگری در سناریوی عراق بسر میبرند۔ نقش این احزاب در سیر تهاجم نظامی به مردم عراق و تخریب جامعه عراق، این احزاب را در نفرت عمومی جهانی به سیاست های ضد بشری بوش سهیم کرده است و به این اعتبار در اذهان افکار عمومی نیز آن "حب" قدیمی و جانبداری اتوماتیک افکار عمومی غرب را از دست داده اند۔

٢۔ مساله حل نشده کرد و وجود ستم ملی به عنوان وجهی از تبعیضات اجتماعی و آزمون احزاب ناسیونالیست کرد در قبال این معضل اجتماعی، احزاب جنبش ناسیونالیسم کرد را از منظر مردم کردستان و حتی نیروی ناسیونالیسم کرد در جامعه بی اعتبار کرده است۔ بر این پایه احزاب این جنبش از نفوذ و اتوریته معنوی که بر پایه توهم و سرکوب و تبعیض دولت های مرکزی بوجود آمده بود را به مسیر متفاوتی رانده است۔
حالا رابطه احزاب این جنبش با مردم و جامعه شکل متفاوتی بر پایه بی اعتباری و ناکارامدی استوار گشته است۔ در چنین شرایطی شکل دادن به مرتجع ترین و محافظه کارترین و انگل ترین قشر جامعه از همه اقشار قابل حصول تر و امکان پذیر تر است۔
علاوه بر آن وجود ستم ملی و تناقض ماهیتی موجودیت حزب دمکرات با رشد جامعه کردستان با سیر زندگی شهری و انتگره شدن جامعه در دنیای مدرن، رابطه حزب دمکرات را با سایر اقشار جامعه بشدت ضربه پذیر کرده است۔

٣۔ نفوذ کمونیسم و سوسیالیسم به عنوان جنبشی اجتماعی در کردستان ایران و حافظه تاریخی از حضور چندین ساله کمونیسم متشکل و مسلح در آن جامعه، حضور و گسترش مادی و سیاسی طبقه کارگر جوان در جامعه کردستان یکی از ارکان مهم تشدید بحران های ادواری احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران بوده است۔
قطعا اگر اکنون در آن جامعه، تحزب کمونیستی با همان روایت ٢٠ سال قبل و حضور کمونیسم دخالتگری قدرتمند در جریان بود، این پروژه حزب دمکرات کردستان مانند دهها پروژه قبلی سازش و مماشات ها عقیم و فلج بر زمین میافتاد۔ اما هنوز سایه تاریخی آن دوره و نفوذ اجتماعی و محبوبیت کمونیسم بمثابه جریانی رهایی بخش در جامعه کردستان، کار احزاب دست راستی را با مردم با دشواری جدی مواجه کرده است۔
٤۔ سیاست های جهانی و منطقه ای غرب در قبال ایران، به ضرورت آرایش جدیدی در صفوف اپوزیسیون راست و ناسیونالیست قوت بخشیده است۔ اکنون نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه این تجدید آرایش در شرف وقوع است۔

چند نکته قابل پیش بینی!

در ادامه این سیر پیش رو، در صورت عدم شکل گیری جنبش قدرتمند سوسیالیستی در ایران و منطقه، امکان بازی های معمولی با قاعده دوران غیر جنگی به تغییر اشکال کنونی احزاب و بویژه احزاب دست راستی منجر خواهد شد۔
بعید نیست که در عراق ارتش مهدی شکل دیگری به خود گیرد، و یا دچار انشقاق و انطباق با شرایط جدید، بکلی سیمای متفاوتی بخود دهد۔

تصادفی نیست که مجاهدین خلق اخیرا در دادگاه نهایی اتحادیه اروپا از لیست جریانات تروریستی خارج شده است، دارند ابزارهای فشار بهم و ابزارهای "امتیاز بده و امتیاز بگیر" دوران داد و ستد را شکل میدهند۔

تا آنجا که به احزاب ناسیونالیسم کرد مربوط است تاریخا و دورانهای متمادی از جمله دوران شاه و صدام همیشه احزاب مخالف طرف مقابل را دم مرزها نگهداشته اند و همیشه این احزاب ابزار و عوامل مصالحه و داد و ستد بوده اند۔

اخبار مربوط به شکل گرفتن جبهه جدیدی به نام (جبهه آزادیبخش کردستان ایران) در قندیل که گویا قرار است با امکانات آمریکا و حمایت مسعود بارزانی و جلال طالبانی ، تشکیل شود، در این رابطه هر گونه شک و شبه ای را به یقین مبدل میکند۔

بنظر میرسد که این گونه جبهه ها و احزاب به زودی شکل گیرند و وارد بازار شوند۔ البته این جبهه جدید، قطعا هر چند با حمایت مالی آمریکا متولد خواهد شد اما خود را آمریکایی نخواهد خواند بلکه عملا ابزاری در میان ابزارهای متفاوت جهت اعمال سیاست های غرب بر ایران خواهد شد۔ حتی انتخاب سلسله جبال قندیل برای محل تولد این جریان نوپا هم آگاهانه است۔ اینکه قندیل تاریخا مکانی "مقدس" نزد ناسیونالیسم کرد است و پناهگاه مطمئنی است، چهره حماسی ویژه ای نزد اقارب ناسیونالیسم کرد بخود داده است۔ قلب و مغز طرح این جبهه در پنتاگون و واشنگتن پا به عرصه وجود گذاشته است، اما قندیل محل آگاهانه تولد است۔ تولد چنین جریانی در کوهای قندیل بخشی از تشریفات عرضه کردن ابزاری "جدید" جهت تحمیق و دور دیگر از تباهی و خانه خرابی مردم خواهد بود۔

حزب دمکرات کردستان ایران به خوبی از عدم کارایی احزاب موجود و بی بازاری خود نزد غرب مطلع است، هنوز زود است ادعا شود که این احزاب هم برای ثبت نام در این جبهه جدید، سالن انتظار های دفاتر سناتورهای آمریکا را شلوغ کنند، اما این اقدام (تشکیل اتحادیه روحانیون کردستان) نشان دادن ظرفیتی در این مسیر است۔

البته جمهوری اسلامی و دول منطقه هم بیکار نخواهند نشست و هریک بسهم خود به شکل دادن ابزارهای فشار بر دیگری، نهایت سعی خود را خواهند کرد و هزینه خواهند پرداخت۔
بعید نیست فردا بشنویم که مثلا حزب به ظاهر تندروی مانند پژاک در کردستان ایران، نوعی دیگر سیاست خود را پیش خواهد برد و یا اصلا مبارزه مسلحانه را بعنوان مثال منتفی اعلام کند۔

تشکیل حزب جدیدی در کردستان عراق به نام (حزب ضد فساد کردستان) که متشکل از عناصر جدا شده اتحادیه میهنی و افرادی از ناراضیان حزب مسعود بارزانی است، گواه این واقعیت است که سوپاپ های اطمینان و اپوزیسیون خودی و درباری در تلاش نجات دادن جنبش ناسیونالیسم کرد از این مهلکه بکار گرفته شده اند و تلاشی است برای تجدید آرایش بر مبنای اوضاع جدید، معضل کل ناسیونالیسم کرد برای آرایش جدید معضلی جدی است۔

راه حل به میدان آمدن جنبش سوسیالیستی است!

تمام تجربیات چندین دهه اخیر به هر انسان منصفی ثابت کرده است که احزاب ناسیونالیست کرد نه قادر به حل مساله کرد و نه خواهان آن هستند۔ این درد اجتماعی را باید با راه حل انسانی سوسیالیستی درمان کرد۔ حضور و به میدان آمدن جنبشی قدرتمند سوسیالیستی چه در کردستان عراق و یا ایران، آن نیرویی است که قادر به مسدود کردن و غیر ممکن کردن کل این سناریو خواهد بود۔

حضور و شکل گیری کمونیسم دخالتگر و صاحب نفوذ میتواند این مسیر را دگرگون کند۔ امکان رشد و گسترش چنین جنبشی با توجه به کل بحران منطقه و بحران و سردرگمی جریانات ناسیونالیست از همیشه ممکن تر است۔

اکنون در صورت بروز چنین حرکتی و رها شدن سوسیالیست های عراق از چنبره کمونیسم حاشیه و بی تاثیر، امکانی است که میتواند کمونیسم را به متن جدال اجتماعی باز گرداند و سرنوشت جامعه را به مسیری انسانی رهنمون شود۔

انشقاق ها و تکه پاره شدن حزب کمونیست کارگری ایران و ظهور انواع کمونیسم های حاشیه ای بر متن خلوت حضور کمونیسم مارکس، این جدال را بشدت پیچیده و مشکل کرده است۔ باید بر این مشکل با قدرت طبقاتی و روشن بینی سوسیالیستی غلبه کرد، راه دیگری موجود نیست۔


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست