سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قبله عالم ۷


رضا اغنمی


• سید علیمحمد باب، بدون سازمان و دفتر و دستک در کمترین مدت، در زمانه ای که کشور فاقد خبررسانی بود، جاده بین شهری و ارتباط وجود نداشت. ایران معتاد به سکون و سکوت را به جنبش در می آورد و سراسر کشور را با انبوه جماعتی آن هم با پشتیبانی روحانیان و علمای شیعه به دنبالش میکشاند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ آذر ۱٣٨۷ -  ٨ دسامبر ۲۰۰٨


 
 
 
ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران
عباس امانت . ترجمه حسن کامشاد
نشرکارنامه.   مهرگان ۱٣٨٣ . ۷۰۷   ص
 
 
 
برگردیم به مسئله باب
به زمان انقلاب فرانسه، در شیراز اتفاق عجیبی رخ داد که از دید تاریخ نگاران دورمانده است. بامحاصره شیرازتوسط آقامحمدخان قاجار اوضاع اجتماعی شهر وضع اسفباری پیدا کرده بود. بیکاری و فقر و قحطی و گرانی ارزاق و ازهمه مهمتر سقوط وکسادی تجارت و ورشکستگی تجار بود که سنتاً، آنها ًًًدرمواقع اضطراری راهگشای گرفتاریهای داخلی میشدند و حداقل، با توجه به دستورات مذهبی واقلیمی با کمک به درماندگان، و در کنار آن رونق کسب و کار خرده پایان شهری را فراهم میآوردند و از ضایعات و تلفات انسانی جلوگیری میکردند. در چنان نا به بسامانیها   بود که حاج ابراهیم خان کلانتر شیراز- نواده کریم خان زند -دروازه شهر را به روی آقامحمدخان قاجار گشود . در واقع نه تنها بورژوازی شیراز را از فلاکت نجات داد،   بلکه از شروع یک فاجعه‍ی مرگ و میر ناشی از گرسنگی و قحطی و بیکاری، یک شهر را نجات داد.
 
نگاهی به زندگی ساده سید علیمحمد باب، وضع خانوادگی و تحصیلات و افکار مذهبی و به خصوص، جلب توجه و گرایش های گسترده و غیرمنتظره عده ای از بزرگان و علمای دین در سراسر کشور و بیداری مردم عادی، با آن مدعای کم نظیر، ازآذربایجان گرفته تابلوچستان، درزمانه ای که ارتباطات کشور به صورت   بدوی بوده، مثلا مسافرت ازتبریزبه مشهد دو ماه طول میکشید آن هم از راه روسیه تزاری، و تکان خوردن مردم درسراسرکشور، و خیزش های پراکنده در سطح مملکت بسیج سازمان یافته‍ی متشرعان وتشکیل آن دادگاه مضحک و حکم   فرجامین و سرانجام خونین و غم انگیزش، افق های تازه ای را میگشاید با پرسش هایی که قابل تآمل است.   این که او را با تمهیداتی محکوم و به طناب دار سپردند، شکی نیست ولی انگیزه های نوخواهی او وضرورت دگرگونی و اصلاحات   مذهب و بطور کلی عقاید و پیام افکارش تا به امروز، از دیدگاه مردم   راکد مانده است.   سیدعلیمحمد باب، بدون سازمان و دفتر و دستک در کمترین مدت، در زمانه ای که کشور فاقد خبررسانی بود، جاده بین شهری وارتباط وجود نداشت. ایران معتاد به سکون و سکوت را به جنبش درمیاورد و سراسر کشور را باانبوه جماعتی آن هم با پشتیبانی روحانیان وعلمای شیعه به دنبالش میکشاند. ولوله به جان حکومت وقدرت غالب میافتد. مردم با استقبال کم نظیری از رسالت او تا پای جان از باب دفاع میکنند.   رسالتی که تا به امروز، به درستی روشن نشده و فقط با گفتن "بدعت گذار" پرونده آن مرد و علت خیزش بسته شده است که متآسفانه همانقدر که حکومت و ملایان در حق باب ستم کرده    بهائیت نیز با میوه چینی همان رذالت های حکومت و ملایان را مرتکب شده اند.
 
راستش مطالعه کتاب " قبله عالم" باعث شد که   تاریخ پیدایش باب و انگیزه های خیزش اورا دنبال کنم. و دراین فکر بودم که با هدایت دوست عزیزی به کتاب "نقطه الکاف" و مقدمه فاضلانه ادوارد براون دسترسی پیدا کردم واطلاعات تازه ای نصیبم شد   که از برخی نظرها واقعا تکان دهنده است .   تکامل بهائیت از کانال ازلیت، داستان زور آزمائی و نمایشی از چیرگی قدرت ولو به هر قیمتی را تداعی میکند. هرگر فکر نمیکردم آئینی که ازنو آوریها نوید میدهد و با تبلیغات به ظاهرمدرن و بسیار بزک شده بخشی از مردم را به سوی خود جلب میکند، با چنین نیرنگهای خونین و هولناک پا گرفته باشد.
من برای پرهیز از برچسب ها وتهمت های رایج از گفته های ادوارد براون استفاده کنم.
« ...   ...   درصدد طبع ترجمه‍ی تاریخ جدید تآلیف میرزا حسین همدانی که دراوقات اقامت حقیر در شیراز درسنه‍ی ۱٣۰۵ یکی ازدوستان بابی به من هدیه داده بود برآمدم و بالاخره درسنه‍ی ۱٣۱۰ طبع آن به اتمام رسید ...    ... در ضمن اشتغال به ترجمه‍ی تاریخ جدید دیده بودم که مولف آن کتاب مکرر از یک کتاب قدیمتری تآلیف حاج میرزاجانی کاشانی نقل میکند و به همین جهت   تاریخ خود را موسوم به تاریخ جدید نموده تا ازتاریخ حاج میرزا جانی که نسبت بدان قدیمتر است امتیاز یابد لهذا درصدد   برآمدم که این کتاب را نیز به دست آورم و چون قدیمتر است (زیرا که مصنف آن حاج میرزا جانی کاشانی درسطح ذیقعده سنه ۱۲۶٨ درواقعه‍ی هایله‍ی طهران در جزو آن ۲٨ نفری که ایشان را به سخت ترین انواع عذاب کشته شد) و قبل از تفرقه‍ی بابیه به ازلی و بهائی تآلیف شده و بنا براین مندرجات آن بالطبعه   اقرب به صحت و ابعد از خلط و تدلیس متآخرین است آن را هم به طبع درآورم، دراوقاتی که درایران بودم ازهرکس که سراغ این کتاب را گرفتم ازآن اطلاعی نداشت پس از مراجعت به اروپا نیز به دوستان بابی خود درایران و اسلامبول شام و غیرها نوشتم و از اطراف درصدد تفتیش برآمدم هرچه بیشتر جستم کمتر یافتم   و بالاخره مآیوس شدم. و یقین کردم که این کتاب بکلی از بین رفته است تا دربهارسال ۱٣۰۹ دراوقات تعطیل فصح به پاریس رفتم و درضمن تفتیش درکتب بابیه محفوظه درکتابخانه ملی پاریس اتفاقا یک نسخه ازتاریخ حاج میرزاجانی یافتم بدیهی است که تا چه درجه ازاین اکتشاف مهم خوشوقت شدم. پس از تحقیق معلوم شد که این نسخه ملکی مرحوم کونت دوگوبینو مولف «مذاهب و فلسفه درآسیای وُُسطی» بوده است و پس از فوت آن مرحوم کتب اورا به مزایده فروختند و پنج نسخه ازآنهارا که از جمله همین کتاب نقطه الکاف بود   کتابخانه‍ی ملی پاریس ابتیاع نموده،. خلاصه پس از مراجعت به کمبریج   به توسط یکی از دوستان قفقازی خود مقیم پاریس یک نسخه از روی کتابخانه‍ی پاریس برای خود نویسانیده متن آن را با متن تاریخ جدید مقایسه کردم معلوم شد که مولف تاریخ جدید کتاب حاج میرزا جانی را بکلی نسخ بل مسخ کرده است و به اندازه‍ی جرح و تعدیل و تصرف درآن نموده که بکلی حقیقت دوره اولای بابیه در پرده‍ی   خفا مانده است،   نتیجه‍ی مقایسه این دوکتاب را با یکدیگر و خلاصه‍ی تصرفات جامع تاریخ جدیدرا درحواشی مبسوطه که درآخر ترجمه‍ی تاریخ جدید افزوده ام متعرض شده و از همان وقت عزم کردم که متن نقطه الکاف را البته به طبع برسانم.   ...    ...     و مجددا متن آن را که به خط خود نوشته بودم با نسخه‍ی اصل پاریس با دقت تمام مقابله نمودم و اینک به یاری خداوند و حسن توفیق اوطبع نقطه الکاف   تمام گردید و ازخوف تلف که همیشه نسخ منحصر به فرد در معرض آن است مآمون گشت.» ص (۵) یج – یب – یا و ص (۶) ید - یج
 
براون، بااشاره به حضورکلمه "باب" دراذهان شیعه وسابقه تاریخی آن میگوید « این کلمه مخصوصه چندان تازگی نداشت بلکه از همان زمان امام دوازدهم ... استعمال آن معمول بود.» و سپس از چهار باب   که صحابه‍ی پدر امام زمان و به نام "ابواب اربعه" شهرت داشتند،   یاد میکند واطلاعاتی به دست میدهد که قابل ذکراست.   پژوهشگر، زمان غیبت صغری و کبرای امام دوازدهم شیعیان را توضیح داده   مینویسد:
«امام دوازدهم در سنه‍ی ۲۶۰ (درست هزارسال پیش از ظهور میرزا علیمحمد باب) به درجه امامت ارتفاع جسته جانشین پدرش گردید و درسنه‍ی ٣۲٨ غیبت کبری نمود و ازآن وقت تاکنون به عقیده‍ی شیعه وی زنده است و درآخرالزمان ظهور خواهد کرد.   ...      ادعای میرزا علیمحمد شیرازی که وی "باب" و   واسطه بین امام غایب و شیعیان است ازنقطه نظر شیخیه چندان تازگی و غرابت نداشت ولی طولی نکشید که میرزا علیمحمد از این درجه قدم بالاتر نهاده ادعا نمود که وی همان قائم موعود و مهدی منتظر و امام ثانی عشر است و لقب باب را به یکی از اتباع خود ملاحسین بشرویه داد.     ...    باب به عقیده خود   و به عقیده اتباع   وی   موسس یک دوره نبوت جدید بود و کتابی جدید آورده   موسوم به بیان   که به عقیده‍ی ایشان ناسخ قرآن است. چنانکه قرآن   ناسخ انجیل و   انجیل ناسخ   تورات بود، راست است که با مکررا و موکدا درنوشتجات خود اظهار میدارد که وی خاتم ظهورات مشیت اولیه وآخرین حلقه‍ی سلسله‍ی نبوت نیست و کتاب او   خاتم کتب سماوی نه بلکه ظهور بعد از خود او که   از او همیشه به "من یظهزه الله" تعبیر مینماید به مراتب اشرف از ظهور خود اوست.   ...» ص (۱۰) کا – ک – بط   و (۱۱)   کب - کا
باب درباره قیامت نظری دارد و عقیده ای که خلاف برداشت یا مفهوم تفسبر علمای شیعه است   می گوید:
« قیامت عبارت است از وقت ظهور شجره‍ی حقیقت در هرزمان به هر اسم الی حین غروب آن. مثلا از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن قیامت موسی بود واز یوم بعثت رسول الله تا یوم عروج آن که بیست وسه سال بود، قیامت عیسی و از حین ظهورشجره‍ی بیان الی مایغرب قیامت رسول الله است.»ص(۱۵) کط – کح.
با این تعبیر میتوان گفت که باب، بابِ قیامت را این جهانی   کرده و حکایتِ دنیای پس از مرگ را ازمیان برداشته است. همو به صراحت، بهشت و جهنم را نیز به دوران حیات انسان میکشاند. « ...   حقیقت جنت در   عالم حیات و بعد از موت لایعلم الا الله ...   و نار عبارت است از نفی   یعنی عدم ایمان به نقطه‍ی ظهور و انکار او ...   هرکس که در نفی رفت   در نار الهی است الی یوم من یظهره الله ...   و تا امروز غیر از مظاهری که خداوند مخصوص به خود فرموده کسی نه جنت را فهمیده   و نه نار را ...   مراد از برزخ فاصله‍ی بین ظهورین است   ...    ...   موت و قبر و سئوال ملائکه درقبر و میزان و حساب و کتاب و صراط و غیرها همه این اصطلاحات   به معانی تمثیله تفسیر شده است. » (۱۶) لا – ل – کط
سخنان باب اگر شکافته شود، برخی نظریه هایش عقلائی   تر به نظر میرسد و پیامی ازنوآوریها دارد که خلاف سنن و احادیث اسلامی است.
براون، بعد ازاشاره به بروز اختلاف بین بابیها که به انشعاب کامل و شکل گیری   بهائیان و تضعیف بابیان میانجامد، با نگاهِ نقادانه زندگی پر تلاطم دو برادر: «بهاء الله و صبح ازل» را توضیح و با توجه به اظهارات برادر بزرگ، یعنی شخص میرزاحسینعلی بهاء الله، از یک توطئه بزرگ سازمان یافته که به انزوا و کنار زدن صبح ازل منتهی   میشود، پرده برمیدارد.
«مابین اتباع باب دو نابرادری (یعنی دوبرادر از طرف پدر فقط) بودند از اهل نور مازندران، بزرگتر موسوم بود به میرزاحسینعلی و ملقب به بهاء الله و کوچکتر موسوم به میرزایحیی و ملقب به صبح ازل، بعدها رقابتی که بین این دو برادر پدید آمد بابیه را به دو فرقه منشعب نمود ازلیان که اکنون از حیث عدد کمترند و بهائیان که قسمت عمده بابیه اند، در هرصورت درآن تاریخی که میرزا جانی این کتاب را تآلیف می نموده ( یعنی مابین سنه‍ی ۱۲۶۶ – ۱۲۶٨) یکی دو سال بعد از قتل باب) موافقت کامل و تام بین   این دو برادر حاصل بوده است ...    مخصوصا ملاحظه کنید حکایت   رویای خارق العاده را که بهاءالله از برای مصنف کتاب نقل کرده است درحق صبح ازل از قول مادر خود که نامادری ازل میشود ...»   بنا به نوشته براون، صبح ازل تا آن درجه نزد سیدعلیمحد باب مقام و مرتبتی شامخ ومورد اعتماد داشته که « ... باب نوشتجات   و مخلفات خود را از قبیل لباس   و خاتم   و قلمدان و غیرها برای ازل فرستاد و نص به وصایت و ولایت او نمود و اورا مآمور کرد که بعد از وی هشت واحد دیگر بیان را که ناتمام مانده است بنویسد . ..»  
براون   به صراحت مینویسد:
  «   ... قطع نظر از تصریح حاج میرزا جانی بر تنصیص باب به وصایت صبح ازل دلایل خارجی دیگر نیز در دست است، اولا اصل توقیع باب خطاب به ازل   در تنصیص به وصایت او که صورت آن به خط صبح ازل درمقابل همین صفحه چاپ شده است ...
گوبینو که در زمان قیام باب مآمور سیاسی دولت فرانسه در طهران بوده و کتابی به نام :   «سه سال درایران» را نوشته، در کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی ،»   میگوید که آن دو پسران میرزا بزرگ نوری وزیر امام ویردی   میرزاحاکم طهران است.   گوبینو   مینویسد: « ... باب ملقب بود به حضرت اعلی، باب دوم ملقب است به حضرت ازل،   اختیار او (بوصایت) بکلی بی مقدمه بود فورا بابیان او را بدین سمت شناختند. و اخیرا یک فقره از کتاب ایقان تآلیف بهاء الله ... ...     استنباط میشود که بهاءاله     در آن تاریخ خود را مطیع و زیر دست کسی دیگر فوق   خود میدانسته است و آن کس بالطبیعه بایست صبح ازل باشد، این است عین آن فقره بنصًها   ...   » بهاء الله دراین جا با اشاره به حسودان وحمله به اهل باطل شرح غم و اندوه   وپریشانی های غریبانه خود مینویسد «   ... حال دو سنه میگذرد   که اعدا درهلاک این عبد فانی سعی و اهتمام دارند چنانچه جمیع مطلع شده اند معذالک نفسی از احباب نصرت ننموده و بهیچوجه اعانتی منظور نداشته بلکه از نصر حزنها ....   و این عبد در کمال رضا جان برکف حاضرم که شاید از عنایت الهی سبحانی این حرف مذکور مشهود در سبیل نقطه و کلمه مستور فدا شود و جان دربازد ... و انا الیه راجعون»       صص ۱٨- ۲۰ - ۲۱ لح لز.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست