سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در حاشیه انتخابات امریکا
ما و نژاد پرستی


مسعود نقره کار


• رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری در امریکا, به دلیل حضور کاندیدایی سیاه پوست, نشان می دهد که این احساس دوست داشتنی و آرامبخش در دموکراسی امریکایی توهمی بیش نبود و نیست, و نژاد پرستی جان سخت و قدرتمند در امریکا حضور و حیاتی علنی دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ مهر ۱٣٨۷ -  ۲۱ اکتبر ۲۰۰٨


چنین به نظر می رسید که دمکراسی در امریکا نژادپرستی,"این زخم موجود بر پیکر بشریت", را در این دیار از میان بر خواهد داشت, و یا لااقل مرهمی برآن و مانعی برای پیشترفت اش خواهد شد. رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری در امریکا, به دلیل حضور کاندیدایی سیاه پوست, نشان می دهد که این احساس دوست داشتنی و آرامبخش در دموکراسی امریکایی توهمی بیش نبود و نیست, و نژاد پرستی جان سخت و قدرتمند در امریکا حضور و حیاتی علنی دارد, و وقیحانه نفش کش می طلبد.
ابعاد و گستردگی نژاد پرستی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری امریکا چنان چشمگیر شده است که علیرغم پیشتازی "باراک اوباما" در تمامی نظرسنجی ها, در میان دموکرات ها و هواداران حزب این نگرانی وجود دارد که اوباما به خاطر رنگ پوستش بازنده ی انتخابات شود و بار دیگر امریکا پدیده ی "تام برادلی" و دیگرانی چون برادلی را شاهد باشد. تام برادلی شهردار سیاه پوست لس آنجلس, در انتخابات سال ۱۹٨۲ از رقیب سفید پوست اش پیشی گرفته بود و این را نظر سنجی ها تایید می کردند. برادلی اما در میان بهت و حیرت مردم لس آنجلس و امریکا انتخابات را باخت. در تحقیقات و بررسی هایی که پیرامون چرایی این رویداد انجام شد, برخی علاوه بر نادقیق بودن نظرسنجی ها, این نظررا نیز تایید کردند که عده ای از سفیدپوستانی که در نظرسنجی ها گفته بودند به برادلی رای خواهند داد, در روز انتحابات به رقیب سفید پوست او رای دادند.
تشدید نگرانی ها بدین سبب نیز هست که در این انتخابات فریادهای خشم آلود و نژادپرستانه ی برخی از سفید پوستان حاضر در گردهمایی های انتخاباتی ی سناتورجان مک کین و معاون احتمالی اش خانم سارا پیلین - کاندید های حزب جمهوری خواه - و نیز تبلیغات تحریک آمیز این دو, و جریان های نژادپرست و ارباب جراید و دیگر رسانه های نژادپرست, کم سابقه است.
"بکشید او را", "تروریست", "عرب", "مسلمان", "همدست بن لادن", "کمونیست", "سوسیایست", "چپ گرا", نعره های کسانی ست که در یکی از دموکراتیک ترین کشورهای جهان نتوانسته اند از غیرانسانی ترین نوع عدم تحمل دیگری, یعنی نژادپرستی فاصله بگیرند, و فرهنگ نژاد پرستی را دور بریزند. این جماعت, با توجه به شرایط و ضوابط قانونی در امریکا, اسم شب و عنوان مستعار "لینچ کنید این سیاه کثیف" را فریاد می کنند تا به ظاهر نژادپرست ننمایند. بی تردید همه ی کسانی که با اوباما مخالف هستند نژادپرست نیستند، اما نژادپرستان که کمیت قابل ملاحظه ای را در بر می گیرند, پیشاپیش کلان ثروتمندان در صف مقدم مخالفان او قرار دارند. در تداوم حیات این دمل چرکین در جامعه ی امریکا نقش رهبران اکثر کلیساهای امریکا, حزب جمهوری خواه, بویژه تبلیغات دروغین و تحریک آمیز اخیر جان مک کین و خانم سارا پیلین وجریان ها و رسانه های نژادپرست عیان تر از آن است که بتوان کتمان کرد, اینان بیش از آنکه نظرات سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و مذهبی اوباما را نقد و بررسی کنند, و بیش از آنکه شخصیت و زندگی او را بگونه ای مستدل, مستند و غیرمغرضانه مورد ارزیابی قرار دهند و به مردم بنمایانند, به قلب واقعیت و تاکتیک تحریک و "ترساندن مردم" روی آورده اند.
واقعیت این است که آلودگی دست های رهبران حزب دموکرات, باراک اوباما و معاون اش جو بایدن نیز در تبلیغات انتخاباتی و قلب واقعیت پنهان نمانده است, که البته چه به لحاظ مضمونی و چه در شکل برخورد با آنچه از اردوی نژاد پرستان و کلان ثروتمندان و جمهوری خواهان علیه اوباما سر زده است, قابل مقایسه نیستد.   

ما و نژاد پرستی
صدها هزار ایرانی در امریکا زندگی می کنند که بسیاری از آنان واجد شرایط انتخاب شدن و انتخاب کردن در انتخابات امریکا هستند. در این میان بسیاری از ایرانیان شهروند امریکا, طرفدار حزب جمهوری خواه امریکا هستند. برخی از اینان با دیدگاه ها و عملکرد این حزب, به عنوان حزبی که منافع مالی و معنوی اقشار مرفه جامعه را تامین می کند و کلیسا (مذهب) نیز پاره ی اساسی آن است, موافقند و از این حزب حمایت می کنند. اکثر سلطنت طلبان ایرانی نیز در زمره ی حمایت کنندگان این حزب هستند, این حمایت به دلایل گوناگون صورت می گیرد که به دو مورد دیگر اشاره می کنم: نخست اینکه اینان سقوط رژیم شاه را نه بر اثر بی تدبیری شاه و نظام استبدای اش, که معلول سیاست های بین المللی و حقوق بشری جیمی کارتر می پندارند و کینه ی دموکرات ها به دل گرفته اند. و دیگر اینکه امید دارند پیروزی جمهوری خواهان سبب حمله نظامی امریکا و یا اسراییل به ایران شود, وبدینگونه نقش جاده صاف کن رژیم سلطنتی را بازی کنند, که البته سلطنت طلبان در این مورد تنها نیستند و برخی از سازمان های سیاسی را کنار خود دارند. در میان ایرانیان حامی حزب جمهوری خواه هستند کسانی که آشکارا بیان می کنند به اوباما – یا به قول خودشان به این "سیاه برزنگی"- به خاطر سیاه بودن اش رای نخواهند داد. اینان نیز البته برای این "سیاه برزنگی" – سیاه زنگی – و لاپوشانی نژادپرستی دیرینه شان اسم شب و نام مستعار گذاشته اند, که مسلمان و تروریست و کمونیست نمونه هایی از این دست هستند.
نژادپرستی در میان ما ایرانیان پدیده ی تازه ای نیست, و عمری به اندازه ی عمر تاریخ میهنمان دارد. نژادپرستی در ایران شاید به دلیل سفید پوست بودن مردم جامعه ما و همسایگان مان, به شکل نژاد پرستی در غالب تفاوت "رنگ پوست و مو و چشم" به ندرت بروز کرده شده باشد, اما در شکل برتربینی ملی و قومی بخشی از تاریخ و فرهنگ میهنمان است, که در شرایط برتری سیاسی و اقتصادی اوج بیشتری گرفته است. در این میانه اندیشه دینی, بویژه پس از حمله ی اعراب به ایران و صدور اسلام, با این تصور که بهترین دین و "خاتم الدین" و پیامبرش نیز "خاتم الانبیا" است, این ویژگی را تشدید کرده است. بازتاب نژادپرستی نه فقط در عرصه سیاست, که رضاشاه "کبیرمان" را شیفته ی نژاد آریایی هیتلر کرد! بل که در پهنه ی ادبیات مکتوب و شفاهی ما و آثار بسیاری از بزرگان شعر و ادب ما نیز خود را نشان داده است. می توان نمونه های فراوانی از برخوردهای نژادپرستانه ی "نژاد آریایی" به ویژه با عرب ها وافغانی ها, و دیگر ملل و اقوامی که غیرآریایی اند ونیز مهاجران به میهنمان نشان داد. ما با سیاهه ای از حکایت های فراوانی که در گفتار و رفتارمان بازتاب یافته است آشناییم, که فراوان اند مکتوبات و گفته هایی درباره ی "عرب های وحشی و ملخ خور و سوسمارخور", و افغانی های "دزد و آدمکش" و یا حمله به هندی ها (سیک های هندی) و برخوردهای زشت و زننده و غیرانسانی با ارامنه و جهودها, بویژه با مهاجران افغانی و گاه مضروب کردن آن ها, که هم از سوی حکومت اسلامی و هم از سوی بخشی از مردم صورت گرفته و می گیرد, فصل هایی از این حکایت تلخ هستند. این حکایت ها تنها به غیرایرانی وغیرآریایی و غیرمسلمان بسنده نشده است, آنچه بر اقوام کرد و بلوچ در میهنمان گذشته و می گذرد, و آنچه در غالب "جوک" های تحقیرآمیز در باره ی ترک ها و رشتی ها و قزوینی ها و مشهدی ها رایج است ریشه در تصور و درک برتری نژادی در شکل و محتوی ملی و قومی دارد.
همین نوع تصور و درک فرهنگی, امروز در امریکا (و در خارج کشور) نیز خود را در قبال ملیت ها و اقوام دیگر, و حتی رنگین پوست ها نشان می دهد. برخی از ایرانیان - که اقلیت کوچکی را در امریکا شکل می دهیم - سیاه ها, هندی ها, عرب ها, افغانی ها, چینی ها و مهاجران از کشورهای امریکای لاتین (اسپانیش) ها را نژادهایی پست, و خود را برتر از آن ها می پندارند و غرق بی همتایی ملی و قومی, و رنگ پوست خود, دست به تحقیر آنان می زنند. واقعیت اما این است که اقلیت ایرانی در امریکا فاقد موقعیت و وضعیت سیاسی, اقتصادی و فرهنگی اقلیت های مورد اشاره در این جامعه است. نگاهی بی غرضانه و به دور از تعصب به وضعیت سیاسی, اقتصادی و فرهنگی ایرانیان در امریکا, و نیز میهنمان, و حکومت حاکم بر جامعه مان, جایی برای حس و تصور و درک برتری طلبانه نسبت به ملیت ها و اقوام دیگر, و رنگین پوست ها باقی نمی گذارد جز حضور جان سخت فرهنگ نژادپرستانه در میان این دست از ایرانیان.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست