سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"او با ماست" یا با "آنهاست"!
نئوکان های ایرانی و انتخابات ایالات متحده!


تهمورث کیانی


• خشم شدید برخی از نومحافظه کاران ایرانی بر ضد تیم اوباما- بایدن، اما، بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیری استراتژی گروهی را نشان می دهد که چند سالی است سیاست خود را بر مخالفت دولت ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران و- بدتر از همه- احتمال حمله نظامی و کاربرد زور برای تغییر رژیم، استوار کرده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ شهريور ۱٣٨۷ -  ۲۰ سپتامبر ۲۰۰٨


با پایان گردهمایی ملی احزاب دموکرات و جمهوریخواه، نامزدهای دو حزب عمده سیاسی در ایالات متحده برای انتخابات ریاست جمهوری آینده، اکنون، به طور رسمی اعلام شده اند. هر دو حزب در گردهمایی ملی خود برنامه ها، خطوط اصلی سیاست خارجی، و شعارها و سمبل های انتخاباتی خود را برجسته کردند. دموکرات ها بیش از گذشته بر ضرورت کاهش مالیات اقشار طبقه متوسط و کارگران و افزایش مالیات ثروتمندان و شرکت های بزرگ، افزایش بودجه های رفاهی، آموزشی، فراهم کردن بیمه خدمات درمانی برای اقشار کم درآمد، و بازسازی اعتبار و نفوذ ایالات متحده در جهان از رهگذر پیروی از سیاست چند جانبه گرایی در امور خارجی تاکید کردند. جمهوریخواهان - که به سبب کارنامه بسیار بد و نا محبوبی بی سابقه جرج بوش برای نخستین بار در تاریخ گردهمایی خود را بدون رئیس جمهور حزب برگزار کردند- اما، بنا به روال همیشگی، مسائل امنیت ملی، ضرورت برخورداری از "دولت قوی"، و لزوم سیاست خارجی تهاجمی در برابر قدرت نمایی روسیه و "دولت های یاغی" را برجسته کردند. آنها، همچنین، به مانند گذشته بسیار بیشتر از دموکرات ها از نمادهایی چون پرچم ایالات متحده، ملی گرایی آمریکایی، و وحدت ملی در برابر "دشمن" سخن راندند. به دیگر سخن، درحالیکه دموکرات ها بیشتر بر موضوعات و مسائل اساسی کشور، خاصه بحران کم سابقه اقتصادی کنونی، تأکید کرده و به معرفی برنامه های خود برای مقابله با آن پرداختند، جمهوریخواهان بر شعار های حماسی و ملی و مسائل مربوط به خانواده و اخلاق یا همان "سمبولیک پولتیک" تاکید کردند.   
انتخابات آینده ایالات متحده، اما، از برخی جهات با انتخابات پیشین ریاست جمهوری در این کشور متفاوت است. از یک سو، برای نخستین بار در تاریخ این کشور نامزد یکی از دو حزب اصلی یک سیاه پوست می باشد. از دیگر سو، حرب جمهوریخواه برای نخستین بار یک زن را نامزد پست معاونت ریاست جهموری کرده است. آنچه، اما، به انتخابات آینده ایالات متحده شور و هیجان بی سابقه ای افزوده است، و موجب شده است تا در جهان نیز بیش از هر زمان دیگری به این انتخابات توجه و حساسیت نشان داده شود، حضور باراک اوباما نامزد رنگین پوست حزب دموکرات است. اوباما پس از اعلام نامزدی خود به سرعت توانست به نماد شور و شوق بخش غالب نسل جوان آمریکایی و گروههای مختلف دانش آموخته ِ طبقه متوسط و اراده و تمایل شدید آنها برای تغییر و دگرگونی در سیاست های داخلی و خارجی ایالات متحده و بازگشت به دوران طلایی دهه پنجاه تا هفتاد میلادی تبدیل گردد. از نظر این گروهها-که حتی از پشتیبانی برخی از کارشناسان با سابقه جمهوریخواه همراه بوده است- ایالات متحده از آغاز دهه هشتاد میلادی با چرخشی شدید به سمت راست و با افزایش نفوذ لایه های راست افراطی و مذهبی در سیاست کشور و به عقب راندن جمهور خواهان سنتی از سوی این لایه -.به جز وقفه کوتاه و سرشار از افت و خیز دوره کلینتون- از آن جامعه رویایی فاصله گرفته است. این گروهها بخصوص بر این باور هستند که هشت سال اخیر ریاست جمهوری جرج بوش، که با حاکمیت یکی از تندرو ترین و راست ترین لایه های حرب جمهوریخواه همراه بوده است، به کاهش شدید نقش و نفوذ ایالات متحده در جهان و تنزل کم نظیر نفوذ اخلاقی- سیاسی آن در میان مردم کشورهای جهان منجر شده است. آنان بر این باور هستند، که برخلاف ادعای گروه حاکم کنونی، در این دوره نه تنها از خطر افزا ط گرایی در بخش هایی از جهان کاسته نشد، بلکه افراط گرایی و یکجانبه گرایی ایالات متحده خود موجب افزایش افراط گرایی در بخش هایی از جهان، خاصه در میان برخی کشورهای اسلامی- و اکنون روسیه- شده و همکاری بین ایالات متحده و متحدان سنتی اروپایی او، نیز، به شدت کاهش یافت. در عرصه داخلی، نیز، در همه سی سال گذشته بر خلاف اغلب کشورهای صنعتی پیشرفته، در ایالات متحده بر فاصله غنی و فقیر به شدت افزوده شده است. در حالیکه در ژاپن، کانادا، و اروپا تفاوت درآمد یک رئیس کمپانی با کارمند متوسط همان کمپانی تقریبأ یک به پنج تا هفت است در ایالات متحده ، برخلاف دوران پیش، این تفاوت اکنون یک به چهل و پنج است. جمهوریخواهان که زمانی پیشتاز "حکومت کوچک، نبود کسری بودجه، و کاهش مالیات" بودند در همه دوره اخیر با کاهش شدید مالیات کمپانی های بزرگ و افراد ثروتمند، نه تنها بر حجم دولت به شدت افزودند بلکه رقم کسری بودجه و بدهی ملی را به ارقام بی سابقه ای در تاریخ این کشور و همه کشورهای صنعتی رساندند.
در سیاست خارجی، نیز، نه تنها هیچ کدام از مسائل عمده خاورمیانه را حل نکردند بلکه با اعلام طرح خام و مسخره "خاورمیانه بزرگ" بر مشکلات پیشین این منطقه افزوده و، از همه خطرناک تر، موجب تنزل شدید مقبولیت ایالات متحده در بین مردم این منطقه و کل کشورهای عربی-اسلامی شده و از این رهگذر به نقش محتمل ایالات متحده به عنوان میانجی صلح به شدت آسیب زده اند. در اروپا و آسیای میانه وضعیت از خاورمیانه بهتر نیست. روسیه پس از آنهمه تحقیر و انزوا اکنون چونان ببری خشمگین برخاسته است و بحران گرجستان تنها یکی از بحران های زیر خاکستر در آن منطقه است(۱). اینها همه موجب شد تا شعار محوری اوباما مبنی بر "امید و تغییر" به سرعت در جامعه آمریکایی همه گیر شود و نه تنها موجب جلب شمار انبوهی از جوانان به سیاست و انتخابات گردد، بلکه بسیاری از رأی دهندگان جمهوریخواه را نیز جلب و جذب کند. این فرایند سبب شده است تا اردوگاه جمهوریخواهان که در نخستین روزها، به پیروی روش و منش بالنسبه مستقل سناتور جان مک کین، خواستار رقابتی مثبت و اخلاقی شده بود، ناچار به سیاست سنتی گروههایی از جمهوریخواهان روی آورد. آنان، از یک سو، به گفته تام فریدمن بازی با کارت فرهنگی را آغازکرده اند تا از رهگذر آن بتوانند با تقسیم جامعه به دو اردوگاه بزرگ موجب انحراف افکار عمومی از سیاست های گذشته و همچنین بی توجهی به موضوعات مهم سیاسی - اقتصادی گردند. از دیگر سو، با متهم کردن اوباما به سازش و تسلیم در برابر آنچه آنها "خطر جمهوری اسلامی و دولت های یاغی" نام گذارده اند، در صدد اند تا با ایجاد موج ترس و بیم در میان مردم، آرای آنها را جلب کنند. همان روشی که نومحافظه کاران سنتی و اقتدار گرایان در ایران همواره در برابر اصلاح طلبان و فعالین حقوق مدنی ایرانی به کار گرفته و آنها عوامل ایالات متحده معرفی می کنند.
انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده- به مثابه بزرگترین قدرت اقتصادی-نظامی جهان و مهمترین مرکز تولید فرهنگ، علم و تکنولوژی و ثروت می تواند انتخاباتی برای همه جهان باشد. کمتر کشوری در جهان امروز وجود دارد که به نوعی متأثر از سیاست های دولت ایالات متحده و تحولات این کشور نباشد. بنابراین، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده همواره موجب جلب توجه همه محافل سیاسی جهان اعم از دولتمردان یا گروههای فعال سیاسی در اغلب کشورهای جهان است. با اینهمه، اما، شرکت باراک اوباما در انتخابات آتی ایالات متحده چنان شور و تحولی به این انتخابات داده است که برای نخستین بار در تاریخ، مردم معمولی بسیاری از کشورهای جهان، خاصه کشورهای در حال توسعه، با حرارتی ویژه اخبار و تحولات این انتخابات را دنبال کرده و منتظر نتیجه نهایی آن هستند. نظر سنجی های مختلف رسانه های معتبر بین المللی میگویند همدلی و پشتیبانی بیشتر مردم دنیا با باراک اوباماست. بر اساس این نظر سنجی ها، مردم در اغلب کشورهای در حال توسعه، و حتی در کشورهای اروپایی، امیدوارند تا انتخاب سناتور اوباما موجب تغییر و دگرگونی جدی در سیاست های ایالات متحده و افزایش صلح و آرامش در سطح جهانی شود. این شور آفرینی تا جایی است که تام فرید من ، نویسنده و روزنامه نگار برجسته آمریکایی، حتی برنده شدن باراک اوباما در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات را گامی بزرگ در اصلاح چهره - به گفته او- به شدت آسیب دیده ایالات متحده در جهان معرفی کند.
با اینهمه، اما، به جرات می توان گفت تأثیر انتخابات آینده ایالات متحده بر وضعیت سیاسی ایران و فرآیند رابطه دو کشور بسی بیش از تأثیر آن بر هر کشور دیگری است. در واقع، گره خوردگی و رابطه تنگاتنگ بین انتخابات ایالات متحده با تحولات سیاسی در ایران و تأثیر و تأثر انتخابات دو کشور سابقه ای بیش از پنجاه سال دارد. برخی از تاریخ نویس ها بر این باور هستند که اگر در انتخابات سال ۱۹۵۲ در ایالات متحده، بجای آقای آیزنهاور از حزب جمهوریخواه، آقای ادلای استیو ِن سان نامزد حزب دمکرات به کاخ سفید راه می یافت، دولت ایالات متحده رهیافتی دیگر در برابر دولت دکتر محمد مصدق و فرایند ملی شدن صنعت نفت ایران در پیش می گرفت. پس از آن، نیز، انتخاب جیمی کارتر در انتخابات سال ۱۹۷۶ موجب تسریع، تسهیل، و گسترش جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران در سالهای ۱٣۵۶-۱٣۵۷ شد. همچنانکه برخی گفته اند انتخاب یک جمهوریخواه به جای جیمی کارتر می توانست به نتایج کاملأ متفاوتی در ایران منجر شود. از دیگر سو، تحولات بعدی ایران، و رهیافتی که جمهوری اسلامی ایران برگزید، به نوبه خود، نتایج انتخابات ایالات متحده را در دوره بعدی دگرگون کرد و موجب شکست سخت جیمی کارتر در برابر رونالد ریگان شد.از آن پس تا کنون تحولات دو کشور بر انتخابات و فرایند سیاسی هر دو کشور تأثیرات گاه شگرف و جدی داشته اند. بنابراین، شگفت نیست که همه فعالین سیاسی ایرانی - اپوزیسیون و پوزیسیون و چپ، میانه، و راست فرقی نمی کند- نگاهی ویژه به انتخابات ایالات متحده دارند و تحولات آن را از نزدیک پی گیری می کنند.   
برای ایرانیان انتخابات آینده ایالات متحده، اما، چیز دیگری است. بخشی از این تازگی به سبب آن است که انتخابات سال آینده ریاست جمهوری در ایران نیز اهمیتی فراتر از همیشه خواهد داشت. بخشی نیز به سبب آن است که رابطه بین دو کشور در همه دوران پر فراز و نشیب گذشته هیچگاه تا این درجه به نقطه سرنوشت ساز نزدیک نشده بوده است. سرانجام، هیچگاه ارتباط و تأثیر انتخابات ایالات متحده بر تحولات سیاسی ایران تا این اندازه، بی واسطه، تعیین کننده، و روشن نبوده است. به همین سبب، در میان ایرانیان این بار صف بندی درباره انتخابات آینده ایالات متحده روشن تر از همیشه و توجه به آن بیشتر از همیشه نمایان است. بنا به گزارش رسانه ها، اغلب مردم معمولی ایران همسو با گرایشی که در میان بخش غالب مردم جهان- از اروپای غربی گرفته تا افریقای غربی و از آمریکای جنوبی گرفته تا آسیای شرقی و غربی- پدید آمده است با هواداران باراک اوباما در ایالات متحده همدلی نشان می دهند و او را نماد تغییر لازم در سیاست های ایالات متحده به شمار می آورند. در ایالات متحده، نیز، بر اساس نظرسنجی های مختلف، اغلب ایرانیان مقیم ایالات متحده، مانند اغلب گروههای تازه مهاجر و اقلیت های قومی- نژادی، از ریاست جمهوری باراک اوباما پشتیبانی می کنند. در گزارش اخیر بی بی سی بین المللی از لوس انجلس، اغلب این ایرانیان نگرانی از حمله به ایران و علاقه به بهبود سریعتر رابطه بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را از جمله علل هواداری خود از سناتور اوباما ذکر کرده اند. در میان فعالین سیاسی ایرانی داخل و خارج کشور، اما، صف بندی به گونه ای دیگر است. در حالیکه برخی از هواداران جمهوری اسلامی با توجه به موضع منعطف سناتور اوباما در برابر جمهوری اسلامی، مبنی بر ضرورت گفتگو و مذاکره رو در رو و بدون پیش شرط با جمهوری اسلامی ایران، از نخستین روزهای نامزدی او با اشاره به نام سناتور می گویند "او با ماست"، بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی، اما، از مواضع آشتی جویانه اوباما ناراضی هستند.
دو گروه در میان مخالفان جمهوری اسلامی نگران پیآمد های ریاست جمهوری باراک اوباما هستند. گروهی که به اشتباه، و برخلاف تجربه های گوناگون جنبش های اصلاح طلبانه و دموکراسی خواه اخیر، هرگونه نزدیکی بین دولت های ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران را موجب تقویت جناح اقتدار گرا در جمهوری اسلامی و به مثابه سد و مانعی در برابر جنبش اصلاح طلبی و فرآیند گذار آرام و بی خشونت به دموکراسی در این کشور می بینند. گروه دوم درمیان مخالفان جمهوری اسلامی، اما، گروههایی هستند که خرج خود را با نومحافظه کاران ایالات متحده یکی کرده اند و از سیاست های یکجانبه گرایانه دولت جرج بوش پشتیبانی کرده و بر این باورند که ایالات متحده می باید و می تواند با دخالت آشکار و کاربرد نیروی نظامی موجب پیدایش تغییرات مطلوب خود و "استقرار دموکراسی لیبرال" در برخی از کشورها از جمله ایران شود. این گروه در واقع "نومحافظه کاران مدرن"(۲) ایران هستند که به "دکترین جهانی جرج بوش" باور دارند. این گروه به سوخت ماشین تبلیغی عظیم و سازهای ارکستر بزرگی که نومحافظه کاران آمریکایی از روز نخست نامزدی باراک اوباما ، و پس از آشکار شدن مواضع او درباره گفتگو با جمهوری اسلامی و رد گزینه جنگ، بر ضد او براه انداختند، بدل شده اند تا از رهگذر آن نو محافظه کاران بکوشند تا سناتور اوباما را برای مردم ایالات متحده چنان تصویر کنند که قرار است تا "با سازش با جمهوری اسلامی ایران موجب دستیابی این کشور به بمب هسته ای و تهدید امنیت ایالات متحده را فراهم کند". به زودی ستون های "اظهار نظر آزاد" در اغلب روزنامه ها و مجلات نو محافظه کار در ایالات متحده از مقالات خشم آلود این گروه بر ضد اوباما پر شد. تلاش این گروه، به همراه نقش لابی قدرتمند اسرائیل در ایالات متحده، به زودی منجر به عقب نشینی نسبی سناتور اوباما از برخی مواضع پیشین خود در برابر جمهوری اسلامی ایران شد. اوباما پس از آن با تعدیل برخی از مواضع پیشین خود درباره گفتگوی بی قید و شرط با رهبران جمهوری اسلامی ایران اغلب ناچار شد تا از "خطر دستیابی ایران به بمب هسته ای و ضرورت مقابله با این خطر" در هر گفتگویی درباره ایران تأکید کند. همچنین، او سرانجام پذیرفت تا "همه گزینه ها را همچنان روی میز نگه دارد".
خشم این گروه، که با عقب نشینی نسبی اوباما کمی آرام گرفته بود اکنون، اما، با انتخاب جوزف بایدن برای نامزدی پست معاونت ریاست جمهوری حتی شعله ور تر از پیش گشته است. اگر سناتور اوباما سیاستمداری جدید در عرصه سیاسی ایالات متحده است که تنها هنگامیکه خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری کرد فعالانه به سخن گفتن درباره سیاست خارجی کشور، خاصه نوع رابطه با جمهوری اسلامی، پرداخته است، سناتور جو بایدن، اما، در مقام عضو کهنه کار و ارشد، و در سالهای اخیر رئیس، کمیته روابط خارجی سنا از دیر باز مواضع آشکاری درباره نوع تعامل با جمهوری اسلامی داشته است که همواره در تضاد و مخالفت آشکار با سیاست های پرزیدنت جرج بوش و خاصه گروههای نو محافظه کار در ایالات متحده بوده است. از جمله مشهورترین اظهار نظرهای او درست پس از فاجعه تروریستی یازدهم سپتامبر در باره ایران این بود که : "اکنون زمان خوبی است تا چکی میلیون دلاری بدون هیچ قید و شرطی برای ایران بفرستیم". منظور او البته ضرورت همکاری و گفتگوی بی قید و شرط با جمهوری اسلامی برای مبارزه با تروریسم بود. همچنین، به گزارش رادیوی ارتش اسرائیل، سناتور بایدن در سال ۲۰۰۵ در گفتگویی با رهبران اسرائیل گفته است آنان سرانجام یک ایران اتمی را میباید بپذیرند. پس از آن نیز هر گاه در سنای ایالات متحده موضوع جمهوری اسلامی پیش آمده است او از ضرورت گفتگو و مذاکره مستقیم و بی قید و شرط دفاع کرده است. ازجمله، او به شدت با قطعنامه ای که در سال گذشته به پیشنهاد سناتور لیبرمن و با رأی هشتاد درصد اعضای سنا تصویب شد، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در زمره گروه های تروریستی قرار داد، مخالفت کرد. پس از آن، نیز، سناتور بایدن در هر مناسبتی فرصت را برای اظهار نظر درباره ضرورت بهبودی روابط بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران مغتنم شمرده است. در یکی از کنفرانس هایی که از سوی "شورای ایرانیان -آمریکاییان" – گروهی مستقل که با رهبری آقای دکتر هوشنگ امیر احمدی برای بهبود روابط بین ایران و ایالات متحده و جلوگیری از جنگ بین دو کشور می کوشد- برگزار شد، سناتور بایدن برخلاف آقای زلمی خلیلزاد، که خواستار مقابله با خطر ایران شده بود، به صراحت گفت: "من بر این باور هستم که بهبود رابطه با ایران به طور آشکاری به سود منافع ملی ایالات متحده است". از همه مهمتر، سناتور بایدن در گفتگویی با روزنامه باستون گلوب، در سال ۲۰۰۵ به صراحت گفت که ایالات متحده حتی باید به "نیازهای احساسی" ایران پاسخ داده و یک "پیمان عدم تجاوز" با تهران منعقد کند. او اضافه کرد که ایران حتی اگر یک دموکراسی مانند هند باشد بازهم مانند هند خواستار دستیابی به توانایی هسته ای خواهد بود و جهان بجای راهبرد کنونی باید به "نیازهای احساسی" ایران با بستن چنین پیمانی پاسخ دهد. سرانجام او حتی از این هم فراتر رفت و رسمأ پیشنهاد دیدار نمایندگان پارلمان جمهوری اسلامی با همتایان آمریکایی خود در واشنگتن یا هر مکان دیگری را مطرح کرد که متأسفانه از سوی پارلمان ایران پاسخی بدان داده نشد.
بنابراین، گروههای نومحافظه کاران مدرن ایرانی مقیم ایالات متحده و برخی دیگر افراد و گروههای مخالف جمهوری اسلامی ایران،   همواره نگاهی منفی به سناتور بایدن داشته اند و اکنون که او نامزد معاونت ریاست جمهوری شده است، این گروهها بر شدت مخالفت خود با او افزوده اند. برخی از این افراد حتی به طور آشکاری جو بایدن را متهم کرده اند که از بنیادهای وابسته به ایران تأمین مالی می شود. از جمله، آقای کاوه محسنی- که خود را به عنوان سخنگوی "کمیته هماهنگی دانشجویان ایران برای دموکراسی" معرفی میکند- درباره جو بایدن می گوید: "جو بایدن دوست بزرگ ملاها است و ستاد انتخاباتی او بدست بنگاههای خیریه رژیم ایران در کالیفرنیا و بدست شبکه ایران مستقر در "سیلیکون ولی" تأمین مالی می شود. به همین سبب است که سناتور سخت می کوشد تا به رژیم [ایران] مدد رساند" (٣). این گروه ها با متهم کردن گروههایی چون "انجمن مسلمانان ایرانی آمریکای شمالی"- که در سالهای اخیر به همراه بسیاری دیگر از ایرانیان مقیم ایالات متحده، از برخی سیاستمداران آمریکایی از جمله سناتور بایدن پشتیبانی کرده اند و در تلاش اند تا از وقوع جنگ بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده جلوگیری کنند- به ارتباط با جمهوری اسلامی و وابستگی به آن می کوشند تا با تحریک شور ناسیونالیستی مردم و اشاره به خطر ایران افکار عمومی در ایالات متحده را بر ضد نامزد دموکرات ها سازمان دهند. به رغم آنکه گروههای مختلف طرفدار تنش زدایی بین ایران و ایالات متحده هرگونه وابستگی خود را به حکومت جمهوری اسلامی ایران تکذیب می کنند، متهم کنندگان، اما، به طور آشکار خواستار تحقیق در باره خطر آنها و وابستگی آنها به ایران شده اند. از جمله، آقای حسن داعی السلام، از مفسران صدای آمریکا، به مجله نو محافظه کار نیوزمَکث درباره جوزف بایدن میگوید: "این کار ضرورت تحقیق درباره شبکه نفوذ ایران در ایالات متحده را برجسته می کند. اینکه یک نامزد معاونت ریاست جمهوری کمک مالی از افرادی دریافت می کند که دارای رابطه با رژیم ایران هستند، به شدت نگران کننده است تا جای چون و چرا دارد" (٣)
این گروهها، اما، با تناقض بزرگی در گفتار و عمل خود رو برویند. اغلب این گروهها و افراد، که از سناتور اوباما و معاون او به خشم آمده اند، هنگامیکه سخن از حمله نظامی به ایران می رود، خود را مخالف حمله نظامی نشان می دهند. بی شک، کسانی که اکنون از سناتور اوباما عصبانی هستند به خوبی می دانند که دموکرات ها همواره درباره مسائلی چون حقوق بشر و آزادیهای دموکراتیک مواضعی سرسخت تراز جمهوریخواهان در برابر جمهوری اسلامی و دیگر حکومت ها در کشورهای در حال توسعه داشته اند. آنها به خوبی مدانند اغلب تحریم های اقتصادی بر ضد ایران در دوران کلینتون و اغلب قطعنامه های ضد جمهوری اسلامی در کنگره، به ابتکار سناتور های دموکرات بوده اند. از سوی دیگر، آنان می دانند جمهوریخواهان، به رغم آنکه گزینه حمله نظامی را همیشه در آستین داشته و در حمله نظامی کمتر از خود تردید نشان داده اند، همواره آمادگی بیشتری برای سازش با حکومت های مختلف درباره مسائل مورد اختلاف، گرفتن امتیازات لازم با تهدید نظامی، و سپس فراموش کردن حقوق بشر دارند. تازه ترین مثال دراین باره، نوع رابطه ای است که دولت جرج بوش اکنون با دولت دیکتاتوری قذافی بر قرار کرده است. به همین سبب لابی اغلب رژیم های دیکتاتوری در ایالات متحده، از جمله لابی برخی حکومت های کشورهای عربی، اغلب از نامزد جمهوریخواهان استقبال کرده اند.
صرف نظر از اختلافات بسیار بین دموکرات ها و جمهوریخواهان- خاصه جناح راست و افراطی این حزب- در مورد مسائل داخلی، اما، مهمترین تفاوت آنها در سیاست خارجی، تا آنجا که به ایران مربوط می شود، درباره حمله نظامی به ایران است. سوزان رایس، مشاور ارشد خارجی سناتور اوباما، در شرح دیدگاه او درباره ایران و خاورمیانه می گوید: "نظر سناتور این است که ما ضمن سخت تر کردن تحریم های خود باید اقدام به گفتگو و دیپلماسی مستقیم کنیم. بنابراین، ما همه توان خود را برای جلوگیری از ساخت سلاح اتمی بوسیله ایران انجام خواهیم داد بدون آنکه به جنگ متوسل شویم. درباره عراق نیز اولویت ما خروج امن و سریع نیروهای خود از عراق و گفتگو با عراقی ها و همسایگانش برای برقراری ثبات در عراق است". همین تفاوت است که به رغم قسم حضرت عباس نومحافظه کاران مدرن ایرانی به مخالفت با حمله نظامی به ایران، دم خروس راهبرد جنگ طلبانه آنها را بر ملا می کند.سیاست یک حزب- دست کم در بیشتر سالهای اخیر- بر آن بوده است تا با به گوشه راندن جمهوری اسلامی و گذاردن پیش شرط های نا پذیرفتنی، راهی به جز گزینه نظامی باقی نگذارد و به تحریم ها به مثابه مقدمه جنگ می نگرد. حزب دیگر، اما، در صدد است تا با گفتگوی مستقیم و بدون پیش شرط راهی میانه برای حل و فصل اختلافات بجوید. یکی متأثر از نفوذ گروههای افراطی مذهبی مسیحی از یک سو، و نفوذ لابی های نفتی و مجموعه عظیم صنایع نظامی در صدد پدید آوردن جنگ سرد نوینی است و به دولت تندرو رئیس جمهور احمدی نژاد - یا بحرانهایی نظیر بحران گرجستان- به مثابه هیزم و سوخت لازم چنین جنگی نگاه می کند، دیگری در صدد است تا از رهگذر گفتگو و فشارهای اقتصادی- دیپلماتیک اختلافات را حل و فصل کنند. قضا را، در میان جناح های حکومت اسلامی، نیز، همتایان سنتی- مذهبی نومحافظه کاران مدرن، راهبردی همانند با آنها دارند. آنان نیز بر این باور نیستند که می توان از رهگذر گفتگو ی مستقیم با ایالات متحده به حل و فصل اختلافات پرداخت و نسبت به حقوق ایران اقدام کرد. آنان دریافته اند راهبرد تهدید دائم نظامی و استراتژی "تغییر رژیم" از سوی نومحافظه کاران آمریکایی اگر تا کنون برای مردم ایران و ایالات متحده "آب" به ارمغان نیاورده است، برای تحکیم قدرت این جناح و ایجاد تفرقه در گروههای جنبش مدنی بومی ایرانیان "نان" به ارمغان آورده است (۴). اگر سیاست بی خاصیت و مسخره "تغییر رژیم" نومحافظه کاران آمریکایی و تهدید دائمی "بمب، بمب ایران، بمب" جناحی از جمهوری خواهان نباشد، کار بر جناح نومحافظه کار و اقتادر گرایان ایرانی برای در تنگنا گذاشتن و فشار بر گروههای جنبش مدنی اصلاح طلبانه ایران بسی سخت تر خواهد شد. از همه مهمتر، در صورت فقدان این تهدیدات و سیاست "تغییر رژیم" احتمال تعامل و توافقات تدریجی - دست کم در برخی موارد- بین گروههای فعال حقوق مدنی با نهادهای حکومتی ایران، چون قوای قضائیه و قانونگذاری و غیره، محتمل تر و آسان تر خواهد گشت.
با اینهمه، اما، نه سناتور مک کین آن چیزی است که برخی نو محافظه کاران مدرن به آن امید بسته اند، و نه سناتور اوباما آنطور که این دسته می گویند بلافاصله دست به آشتی با جمهوری اسلامی ایران خواهد زد. سناتور مک کین- صرف نظر از برخی مواضع اخیر خود که کاربرد تبلیغاتی و انتخاباتی دارند- حتی با آغاز جنگ با عراق نیز مخالف بود. همچنین، او هیچگاه رابطه ای نزدیک با نومحافظه کاران آمریکایی نداشته است. انتخاب سناتور اوباما، اما، می تواند به پیدایش فضایی عاطفی – سیاسی بیانجامد که هم ذوب شدن یخ های ضخیم و فروریختن دیوار های بلند بی اعتمادی بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را بیش از هر گزینه دیگری ممکن کند. همچنین، انتخاب او می تواند موجب بازگشت بخشی از اعتماد دوباره مردم عراق و فلسطین به ایالات متحده گشته و فرصتی نوین را برای آشتی ملی در عراق و حل و فصل منازعه فلسطینیان و اسرائیل ایجاد کند.
سرانجام، خشم شدید برخی از نومحافظه کاران ایرانی بر ضد تیم اوباما- بایدن، اما، بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیری استراتژی گروهی را نشان می دهد که چند سالی است سیاست خود را بر مخالفت دولت ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران و- بدتر از همه- احتمال حمله نظامی و کاربرد زور برای تغییر رژیم، استوار کرده اند.اکنون بیش از همیشه آشکار شده است سیاستی که استراتژی اش بر اساس و در پیوند با منافع ملی و سیاست خارجی متحول یک کشور خارجی بنا شده است تا چه حد بی بنیان و سست است.

پانوشت ها:      
۱) پس از فروپاشی اتحاد شوروی، برخی از برجسته ترین کارشناسان سیاست خارجی و سیاست مداران در ایالات متحده، از جمله کسانی چون جرج کنان-دیپلمات افسانه ای و پدر سیاست مقابله و محاصره اتحاد شوروی پس از جنگ جهانی دوم- ، تام فریدمن، سناتور سام نان، هنری کسینجر، و مایکل مان دل بام نسبت به محاصره روسیه و انزوای آن کشور هشدار دادند. آنان بر این باور بودند که اگر دموکراسی خوب است چرا می خواهیم آن را تنها در اختیار مردم جمهوری های کوچک پیشین اتحاد شوروی بگذاریم و از یکصد و پنجاه میلیون روسی دریغ کنیم. به جای تحریک جمهوری های کوچک سابق بر ضد روسیه، و توسعه ناتو تا مرزهای روسیه، به تقویت دموکراسی در روسیه از رهگذر مشارکت دادن آن کشور در مسائل جهانی و احترام به نقش مهم آن در جهان، مدد برسانیم. اما همان گروههای افراطی که همواره مانع گفتگو بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران و خواستار پیشبرد سیاست "تغییر رژیم" بوده اند، در آسیای میانه نیز در صدد پدید آوردن جنگ سرد نوینی بوده اند تا از رهگذر آن به رونق امپراطوری عظیم اسلحه سازی و شرکت های بزرگ نفتی مدد رسانند.
۲) اصطلاح نو محافظه کاری یا نئو کانسروتیو مفهومی گسترده و تا حدی پیچیده دارد. نئو کان های آمریکایی اغلب دموکرات هایی بودند که با سرخوردگی از سیاست های دموکرات ها در مسائل جهانی به جمهوریخواهان پیوستند. به نظر من با کمی تسامح می توان هم این گروه از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی و هم آقای احمدی نژاد و گروه حامی او را نسخه های ایرانی نو محافظه کاری به شمار آورد. اگر چه یکی سنتی- مذهبی و دیگری غیر مذهبی و مدرن است، این دو گروه، اما برخلاف ظاهر متضاد همدیگر، در جهان بینی و نوع استراتژی و تاکتیک و رویکرد نسبت به مخالفان خود شباهت شگفتی با هم دارند.
٣) کِنت تیمرمن، "مفید ترین احمق برای ایران"، مجله نیوز مَکث ۲۷ اوت ۲۰۰٨
۴) مثلأ، نگاه کنید به وب لاگ آقای حسین درخشان، بلاگر ایرانی و از هواداران دولت آقای احمدی نژاد، که - مانند همیشه سراسیمه و بی تأمل-همسو با نومحافظه کاران مدرن و مخالف دولت ایران، از نامزدی سناتور مک کین پشتیبانی می کند و پیروزی آن را به سود دولت آقای احمدی نژاد می داند.

tahmoures_kiani@yahoo.com      


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست