سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

صلح بدون حقوق بشر آغاز جنگی دیگر است
سخنی با اعضای کمیته صلح تهران


شکوه میرزادگی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ تير ۱٣٨۷ -  ۱۰ ژوئيه ۲۰۰٨


انتشار بخشی از منشور کمیته ی صلح که در ایران تشکیل شده باعث نگرانی شدید من، به عنوان یک نویسنده ی تبعیدی خواستار صلح برای وطنم شده است. اما شاید لازم باشد پیش از طرح دلایل نگرانی ام، دیدگاهی را که از آن جهان را تماشا می کنم توضیح دهم.
من آن دسته از اشخاص، گروه ها، احزاب و سازمان هایی که مدام از بدی ها، بی عدالتی ها، خشونت ها و سیاهی ها و زشتی ها می گویند اما، در همان حال، انجام دادن این اعمال را به دست بخشی از جهانیان مجاز می دانند، به عنوان درک کنندگان واقعی مفهوم حقوق بشر نمی شناسم.
من هم مثل بسیارانی فکر می کنم که فرقی نمی کند که خشونت و جنگ و بی عدالتی را چه کشوری و چه حکومتی و با چه ادعایی مرتکب می شود؛ چه زیر نام سرمایه داری چه زیر نام سوسیالیسم، و چه زیر نام مذهب و چه با نام سکولاریسم. این وقایع هر کجا که اتفاق بیفتند، چه به دست دوست و چه دشمن، چه به دست مصلحانی گه به ایشان باور داریم و چه به دست جنایتکاران شناخته شده، و به هر بهانه ای که مطرح شوند همواره و به یک اندازه وقایعی ضد بشری اند و، پس، از مفاهیم شناخته شده در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر نیز سخت بدورند.

و متأسفانه این گونه موضع گیری های دوگانه و متضاد را حتی از زبان برخی از فعالین شناخته شده ی حقوق بشر نیز شنیده ام. دیده ام کسانی را که به عنوان یک سوسیالیست وجود اعدام و زندان و شکنجه را مثلا در کوبا بد نمی دانند اما اگر همان کارها را آمریکای سرمایه داری انجام دهد معترض می شوند. و یا بر عکس. دیده ام که یک حکومت مذهبی جنگ را به عنوان جهاد علیه کفار موهبت می خواند اما همان جنگ را اگر از سوی کفار آغاز شود زشت و کریه می شمارد. دیده ام که برای برخی از مردمان مرگ یک فلسطینی حکم تنبیه را دارد و یک ضد یهود هم مرگ یک اسراییلی را انتقامی به حق بر می شمارد.
من اما جنگ را، به هر دلیلی که باشد، زشت و نامبارک و ضد بشری می دانم و درست از سکوی این مواضع است که اکنون می خواهم اعلام کنم که به کمیته ی صلح تهران، که اخیراً به پیشنهاد خانم شیرین عبادی عزیز وگروهی از مصلحان اجتماعی ایران به کار مشغول شده، اعتراض دارم و می خواهم آن ها را در این نوشته مورد خطاب قرار دهم.
مطابق آنچه که بیان شده این کمیته حدود هشت ماه پیش اعلام موجودیت کرده است. در آن زمان که احتمال حمله به ایران زیادتر از اکنون هم بود، وقتی شنیدم که قرار است چنین کمیته ای شروع به کار کند چنان ذوق زده شدم که حتی پتی شنی در حمایت از کمیته تهیه کرده و قصد داشتم که به همراه برخی از دوستان هنرمند و نویسنده آن را منتشر کنیم و همگان را به پیوستن به این کمیته بخوانیم. در آن سند سعی شده بود که، ضمن تأکید بر نقش جنگ افروزانه ی حکومت اسلامی، خواست صلح را با خواست اجرا و اعمال مفاد اعلامیه ی حقوق بشر همراه کنیم و به این کمیته بپیوندیم. اما به دلایلی، و از جمله شنیدن خبر پیوستن برخی از افراد دولتی( ناآشنا به حقوق بشر)، به این کمیته، از انتشار آن خودداری کردیم و اندیشیدیم که بهتر است صبر کنیم و ببینیم که این کمیته قصد دارد به کجا برود.
اکنون، پس از گذشت هشت ماه از آن تاریخ، می بینم این کمیته با انتشار منشور خود آغاز به کار کرده است و جشم انداز و هدف های خود را این گونه بیان کرده است که
چشم‌اندازش صلح پایدار در ایران است و هدفش ایجاد، تحکیم و تقویت مبانی صلح در ایران، جلوگیری از برخورد نظامی با ایران، لغو هرگونه تحریم علیه ایران و جلوگیری از تشدید آن، و پایان دادن به شرایط نه صلح و نه جنگ. همچنین «ماموریت!» اش را تلاش برای گذار از شرایط «نه صلح و نه جنگ» و منازعه به وضعیت صلح پایدار، ترویج و تقویت فرهنگ انسان‌دوستی، صلح‌طلبی و حقوق بشر در ایران، بسیج کلیه منابع و امکانات برای ایجاد و تحکیم صلح، حمایت از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی صلح‌طلب، همکاری با صلح‌خواهان جهان برای جلوگیری از تحمیل جنگ، از سوی دو طرف منازعه، به ملت ایران و تلاش برای ایجاد همگرایی و ائتلاف بین نیروهای اجتماعی صلح‌طلب ایران، مخالف جنگ افروزان داخلی و خارجی دانسته است.
و درست همین سخنان است که در نظر من سخت نگران کننده می نماید وچرا که با حیرت تمام می بینم که در این منشور هیچ اشاره ای که به نقض حقوق بشر در ایران، و تمایلات ماجراجویانه و جنگ افروزانه ی حکومت اسلامی باشد وجود ندارد و تنها اشاره ای که به نام حقوق بشر می شود خواستاری «ترویج و تقویت فرهنگ انسان‌دوستی، صلح‌طلبی و حقوق بشر در ایران» است؛ گویی که نقض حقوق بشر در سرزمین ما ناشی از کمبود و ضعف فرهنگ انسان‌دوستی، صلح‌طلبی و حقوق بشر در نزد مردم ایران است!
من برخی از شخصیت هایی را که در کمیته ی صلح هستند می شناسم، به آن ها احترام می گذارم، و به حسن نیت شان باور دارم؛ اما بنظرم می رسد که ما اکنون در شرایطی نیستیم که تنها با حسن نیت هامان به فعالیت هایی مشغول شویم که اثرات مهمی در زندگی و بود و نبود یک سرزمین در حال بحران خواهد داشت. به همین دلیل من، به عنوان یک فعال فرهنگی و یک باورمند به حقوق بشر، لازم می دانم، یعنی وظیفه و حق خود می دانم، که در برابر همگان با افراد این کمیته سخن بگویم و، در واقع، به کسانی که می خواهند به فعالیت خود در این کمیته ادامه دهندو یا به این کمیته بپیوندند هشداری بدهم.
بی گمان، هر مدافع و هر فعال حقوق بشر لزوماً با این اصل روشن اعلامیه ی حقوق بشر آشناست که می گوید: احترام به «حیثیت و کرامت ذاتی انسان و حقوق برابر و سلب ناپذیر او» است که «اساس آزادی، عدالت و صلح» را می سازد. به عبارت دیگر، بر اساس این فرض روشن، آنجا که حقوق بشر پامال می شود از آزادی و عدالت و صلح نیز خبری نخواهد بود.
پس چگونه است که «بانوی صلح جهان» و زنان و مردان معتقد به اهمیت صلح که در این کمیته گرد آمده اند هیچ یک به این اصل مهم در اعلامیه ی حقوق بشر توجه نکرده و در منشور خود به آن اشاره نکرده اند؟
کمیته صلح، به درستی، جنگ افروزان احتمالی را (که می تواند آمریکا یا اسراییل یا هر حکومت دیگری باشد) از این کار برحذر می دارد و حتی تا آنجا پیش می رود که، باز هم به درستی، هر نوع تحریم اقتصادی را از جانب هر حکومتی مورد نکوهش قرار داده و خواستار برداشتن تحریم های موجود می شود. تا اینجای کار هر انسان سالم متمدنی حاضر خواهد بود که زیر چنین خواست هایی را امضا کند. اما، در عین حال، اگر این کمیته «مأموریت» خود را در همین حد بداند تنها دست به ماجرایی یک طرفه زده است که نقض کنندگان حقوق بشر در ایران را هم در سود احتمالی آن شریک می کند.
به راستی چگونه است که ما، در قبال این گونه خواست های مدنی متمدنانه از کشورهای قدرتمند، یا از حاکمان بر سرزمین خود هیچ توقعی نداریم؟ چگونه است که با روشنی تمام می گوئیم که جنگ و تحریم از سوی دیگران بد است، اما در قبال جنگی که اکنون (چه به صورت شکنجه های قرون وسطایی، تجاوز، سرکوبی اقلیت های مذهبی و قومی، و غیره) سر تا سر سرزمین ما را فرا گرفته سکوت می کنیم؟ و این به نابودی کشیده شدن هر روزه ی حیثیت ها و کرامت های انسانی، این فرهنگ کشی ها و فرهنگ زدایی ها، این تبعیض ها و نابرابری های جنسی و جنسیتی و قومی و مذهبی، و این سلب شدن حقوق میلیون ها میلیون انسان را نادیده می گیریم و فراموش می کنیم که، بنا بر مفاد اعلامیه ی حقوق بشر، «احترام به حیثیت و کرامت ذاتی انسان و حقوق برابر و سلب ناپذیر او»تنها ضامن برقراری «آزادی و عدالت و صلح» است.
اگر اعضای کمیته ی صلح، بی هیچ سلاح و زور و زری، آنقدر قدرت پیدا کرده اند که می توانند در مقابل آمریکا، یا هر کشور قدرتمند دیگری، بایستند و از آن ها بخواهند تا سلاح خود را بر زمین بگذارند و صلح را به جهانیان ارزانی کنند، چگونه است که پروای آن داریم که از حکومت ضعیف و ضعیف کشی همچون حکومت مسلط بر ایران حق مسلم حقوق بشری خود و مردمان سرزمین مان را بخواهیم؟
چرا ما از حرکات انسانی، زیبا،و متمندنانه ی انساندوستان و روشنفکران همین کشورهای آمریکا و اروپا درس نمی گیریم که اکنون اینگونه صدا بلند کرده و به دولت های خود می گویند که «وقتی شرط می گذارید که اگر حکومت ایران غنی سازی اتمی را متوقف کند شما، شاد و امن، همه ی ملاحظات حقوق بشری را فرو گذاشته و با آن ها به مذاکره ها و مغازله های اقتصادی مشغول خواهید شد، هیچ فکر کرده اید که تکلیف مردم بدبخت ایران که ناگهان به حال خود رها می شوند چه خواهد شد و حقوق انسانی شان به چه روزی خواهد افتاد؟»
و چراست که کمیته ی صلح ما می انگارد که بدون «احترام به حیثیت و کرامت ذاتی انسان و حقوق برابر و سلب ناپذیر او» برقراری «آزادی و عدالت و صلح» ممکن است؟
چگونه است که کمیته ی صلح، همزمان با خواستاری ترک مخاصمه و لغو تحریم از حکومت های دیگر، رعایت کامل حقوق بشر را برای ایران طلب نمی کند؟
دوستان بزرگوار من در کمیته ی صلح! چگونه می توان فراموش کرد که بدون تکیه بر شرط اجرای مفاد حقوق بشر در ایران و سنجاق کردن بی چون و چرای آن به خواستاری صلح و آرامش، یا هیچ صلحی اتفاق نمی افتد و یا چنین صلحی (در وضعیتی که تهدید جنگ و تحریم اقتصادی کنار گذاشته شده و پول نفت حاضر و مذاکرات جهانی برقرار باشد) تنها به حکومت اجازه خواهد داد که با خیال راحت به سرکوب هرچه بیشتر مردم بپردازد.
با کمال تأسف همگان می دانیم که فقر و بحران اقتصادی و تنزل فرهنگ متمدن در ایران بسیاری از مردمان ما را حتی آماده ی پذیرش جنگ کرده است و این کلام را از بسیارانی می شنویم که، آگاه و ناآگاه، خشم زده و امید باخته، بی خردانه آرزوی جنگی را دارند که ممکن است آنها را از شر ظلم و بی عدالتی و فقر نجات دهد. آنگاه، شما با فراموش کردن حقوق مسلم و پامال شده ی این مردم چگونه این صلح جدا افتاده از حقوق بشر را به آنان وعده می دهید؟
کوتاه بگویم؛ بنظر من، محال است در سرزمینی که حقوق بشر در آن به نازل ترین جایگاه خود رسیده، کمیته ای به نام صلح بتواند مردم را به صلح طلبی بخواند، و با شعار تنها صلح جای خالی این همه بی عدالتی ها و بدبختی را پر کند.
در زمانه ی ما، و بویژه در کشور ما، تنها کمیته ی صلحی می تواند ادعا کند که به راستی کارساز است که عنوان حقوق بشر، این مهم ترین موهبتی را که بشر در طی قرون به دست آورده، به هرگونه خواستی از جامعه ی جهانی صلح سنجاق کند. جز این، هر صلحی خود آغاز جنگی دیگر است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست