سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همیشه با بمباران، زندگی خود را تضمین کردن


گیدین لوی - مترجم: محمدعلی اصفهانی


• جنون آتش افروزی اسراییل، در حال حاضر به بالا ترین نقطه ی خطر در تاریخ این کشور رسیده است. در برابر جنون آتش افروزی حکومت ایران. و این، درست در حالی است که چشم انداز آلترناتیو دیگری رو به ما گشوده شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ تير ۱٣٨۷ -  ۹ ژوئيه ۲۰۰٨


«گیدین لوی» یک روزنامه نگار اسراییلی است. با گرایش هایی انتقادی نسبت به پاره یی سیاست های اسراییل، به خصوص در زمینه ی تجاوز بی حدّ و حصر به حقوق اولیه ی مردم فلسطین، و جنایات روزمره ی این دولت هولوکاست آفرین راسیست بنیادگرا در سرزمین های اشغال شده. هرچند که خود در فاصله ی سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ مشاور شیمون پرز، از نامدار ترین جنایتکاران برنده ی جایزه ی صلح نوبل، و برپا کننده ی یکی از سبعانه ترین عملیات سال های اخیر اسراییل با نام دزدیده شده ی «خوشه های خشم» (۱) و رییس جمهوری اسراییل کنونی آماده به کشتار شانزده تا بیست و هشت میلیون ایرانی (۲) بوده است.

لوی، از ستون نویسان روزنامه ی ها آرتص است. روزنامه ی اسراییلی یی که به داشتن سیاستی غیر راستگرا شناخته شده است، و در آن روزنامه نگاران صلح طلبی چون «امیره هس» و «یوری آونری» نیز قلم می زنند. و حتّی در ویژه نامه ی ادبی آن ـ گاه به گاه ـ از «اَهارون شابتی» (شاباتی) هم مطلبی چاپ می شود. از یکی از سرشناس ترین شاعران و نویسندگان و مترجمان اسراییلی عمیقاً آزاده و فراتر از هر قید و بند نژادی و مسلکی و ناسیونالیستی، که شعر او در نیایش به منظور شکست ارتش اسراییل در تجاوز ۳۳ روزه اش در سال ۲۰۰۶ به لبنان (۳) گرچه در اسراییل امکان انتشار نیافت، معروفیّت و محبوبیّتی جهانی دارد.

طبعاً نمی توان «گیدین لوی» را با امثال «اَهارون شابتی» و «میشل وارشاوسکی» مقایسه کرد. امّا اتفاقاً درست به همین دلیل، نوشته های انتقادی او اهمیّت بیشتری پیدا می کنند.
آنچه می خوانید مقاله ی اوست در محکومیت تجاوز احتمالی اسراییل به ایران، که از متن انگلیسی آن در شماره ی سوّم ژوئیه هاآرتص، به فارسی در آورده ام.

۱۹ تیر ۱۳۸۷
۹ ژوئیه ی ۲۰۰۸


و چیست آن «نقشه ی بزرگ»؟ امروز داریم به روشنی می بینیم که اسراییل می خواهد آینده ی خود را به همان شیوه ی گذشته تضمین کند:
هر بار که کشوری در خاورمیانه می کوشد تا به سلاح اتمی دست یابد، اسراییل بمبارانش می کند. بمب. بمب. و بمباران.
این، حیرت انگیز و خودبینانه است که ما خودمان را مجاز می دانیم که آنچه را انجام دهیم که به دیگران اجازه ی انجام آن را نمی دهیم، و معتقدیم که آنچه در دست های دیگران، نا مطمئن است و خطرناک، در دست های ما بی خطر است و مطمئن.
چنین شیوه یی ما را با خود به سوی فاجعه خواهد برد.
دوبار، ما حمله به مراکز اتمی دیگران را آزموده ایم. در عراق و سوریه. و کارمان به نتیجه رسیده است. امّا ضروری بودن آن، مورد تردید است.
و حالا، این طور به نظر می رسد که می خواهیم برای سومین بار به اقدامی مشابه دست بزنیم. علیه ایران.
حتی شاید اقداممان این بار هم به نتیجه برسد و موفق از کار درآید. امّا هیچ چیز ی همیشه یکسان نیست؛ و فاجعه یی می تواند در پی باشد.
امکان ندارد که اسراییل بتواند ثبات درازمدّت خود را در فاصله ی بمبارانی تا بمباران دیگر، تأمین کند.
از «دراز مدّت» امّا، در اینجا کسی حرف نمی زند. از چیزی فراتر از فردا.

ما می توانیم و لازم است که درباره ی احتمالات مختلف، و مخصوصاً در باره ی خطرات حمله به ایران بحث کنیم. امّا ما به جای پرداختن در شرایط عملی و ممکن به این نوع بحث ها، فقط در شرایط ناممکن و غیر عملی است که به این نوع بحث ها می پردازیم: با نگاه به آنچه گذشته است و از دست رفته است. و به هنگامی که دیگر دیر شده است. به خاطر نداشتن اطلاعات درست، و یا داشتن اطلاعات نادرست.

در کشور ما همان کسانی تصمیم می گیرند که دست اندر کار امور امنیتی هستند. و این ها همیشه سمت و سو های ماجراجویانه را انتخاب می کنند. و جنگ، تنها دکترین و تنها حرفه و تنها مهارت و تنها راهکاری است که بلدند.
بنابر این، بسیار خطرناک است که ما فقط به این افراد تکیه کنیم.

ما می توانیم و لازم است که در باره ی حمله به ایران بحث و تبادل نظر کنیم. امّا نه فقط با کارشناسان امنیتی خودمان. می توانیم ما مثلاً به سخنان هانس بلیکس گوش فرا دهیم. هانس بلیکس، رییس سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی، فردی است تحسین برانگیز و بسیار آگاه.
او در گفتگوی خود با روزنانه ی اسراییلی «یهودت آهارانت» مطالبی بسیار مستدل و معقول و منصفانه مطرح کرده است. مطالبی که در سخنرانی های پر پیچ و تاب و کج و معوج ما غایبند.
هانس بلیکس، اعلام خطر کرده است که حمله ی اسراییل به ایران تمام منطقه را در شعله های آتش فرو خواهد برد.
توانمندی اتمی سوریه ناچیز و ابتدایی است [و نمی توان تجربه ی سوریه را با ماجراجویی علیه ایران مقایسه کرد ـ م ]. حمله به رآکتور اتمی عراق هم ضرورتی نداشت. امّا فراتر از همه ی این ها: می توان دولت ایران را از دستیابی به سلاح اتمی منصرف کرد. امّا نه با زور.

هانس بلیکس اعتقاد دارد که اگر جامعه ی بین المللی، تضمین های لازم برای امنیت ایران بدهد، و با این کشور، همچون مورد کره ی شمالی برخورد کند، شاید دیگر خطری به نام بمب اتمی ایران در کار نباشد.
امّا ما این را هنوز تجربه نکرده ایم. جامعه ی بین المللی با زبان تهدید و مجازات حرف می زند. و این، ایران را نمی ترساند و بازش نمی دارد.
نیروی هوایی اسراییل، پیشاپیش به تمرین هوایی پرداخته است. برای ماجراجویی خطرناکی که در پیش دارد.
فرضیه ی غلطی است این که چون قدرت در کاخ سفید در حال دست به دست شدن است فرصت از دست خواهد رفت.
آیا باراک اوباما در صورت انتخاب شدن نخواهد توانست با ایران گفتگو کند و این کشور را از ایجاد و گسترش بمب اتمی باز دارد؟ چه چیز بهتر از این؟ (۴)

مسأله ی اصلی ما این نیست که از عملیات علیه ایران حرف بزنیم یا نزنیم. چه موافق. و چه مخالف. [مسأله ی اصلی ما این است که ـ م ] اسراییل هیچ وقت به چیزی فراتر از فردایی گذرا نمی اندیشد.
اسراییل مثل کسی عمل می کند که در زیر سقفی سوراخ و چکه کننده، یک سطل می گذارد به جای آن که سقف را تعمیر کند.
ما ایران را بمباران می کنیم. و حتی اگر بمبارانمان موفقیت آمیز هم باشد، و ما ناچار نشویم که بهای سنگینی برای عملمان بپردازیم ـ سناریویی که قابل تردید است و اطمینانی به آن نیست ـ بعد از آن، چه پیش خواهد آمد؟
اگر مصر بخواهد به بمب اتمی دست یابد؟ ما دوباره به بمباران متوسّل می شویم؟ اگر عربی سعودی؟ اگر اردن؟ اگر سوریه و عراق؟
و شاید حزب الله هم یک «بمب کثیف» در دست داشته باشد؟ و یا دیگرا ن؟
آیا ما به ترکیه «اجازه» خواهیم داد که اتمی بشود؟
ما بمباران خواهیم کرد، و بمباران خواهیم کرد، و همیشه با بمباران به زندگی خود ادامه خواهیم داد؟

به جای سطل گذاشتن در زیر سقفی که چکه می کند، اسراییل خواهد توانست سقف را تعمیر کند اگر که امنیت این کشور به طور جدّی در منطقه، مورد قبول قرار گیرد.
یک شانس واقعی و تضمین کننده ی جدّی امنیّت اسراییل را ابتکار صلح طلبانه ی اعراب فراهم آورده است. امّا اسراییل با گردن کشی و نخوتی غیر قابل تحمّل، این شانس را و این ابتکار صلح طلبانه ی اعراب را پس می زند.
تلاش ها ی ملّی ما فقط در این سمت و سو هستند که اِف ۱۵ ها را بیشتر توسعه و گسترش دهیم و بر توان سوختگیری و سوخت رسانیشان بیافزاییم. ولی هیچ کاری در جهت مخالف، یعنی در جهت بسط و گسترش و سوختگیری و سوخت رسانی دیپلماسی انجام نمی دهیم.
صلح با فلسطینیان، با سوری ها، و با بیشتر جهان عرب را در ذهن خود تصویر کنیم. آیا در چنان صورتی احمدی نژاد جرأت دارد که ما را تهدید کند؟ به چه بهانه یی؟
تصور کنیم که اسراییل، اعلام کند که تا همه ی راه ها بسته نشده اند به ایران حمله نخواهد کرد، و در همان حال از غرب بخواهد که در باره ی تضمین امنیتی اسراییل با ایران صحبت کند. آیا این یک راه غیر واقعی به نظر می رسد؟ آیا از این طریق نیست که می توانیم خطر را کمتر کنیم؟
از همه ی این ها گذشته: تا این لحظه، ایران خود را به عنوان کشوری نمایان ساخته است که پیرو منطق و خرد است. نه دیوانه و بی خرد.
ما از پرداختن بهای صلح سر پیچی می کنیبم. ما ترجیح می دهیم که بهای بمباران را بپردازیم.
امّا این دفعه، بمباران می تواند بهای گزافی برای ما داشته باشد.

جنون آتش افروزی اسراییل، در حال حاضر به بالا ترین نقطه ی خطر در تاریخ این کشور رسیده است. در برابر جنون آتش افروزی حکومت ایران. و این، درست در حالی است که چشم انداز آلترناتیو دیگری رو به ما گشوده شده است.
شاید در ایجاد وحشت از حمله به ایران، کمی اغراق شده باشد.
ما می توانیم احتمالاً دوباره موفق شویم. امّا اگر چنین نشد چه؟
دوباره از نو؟
و تازه اگر هم، چنین شد چه؟
چه باز؟
www.ghoghnoos.org

تیتر و لینک مقاله در هاآرتص:
Living forever by bombardment
www.haaretz.com/hasen/spages/999126.html

۱ـ قتل عامی که اسراییل، در ۳۰ ژوئیه ی ۲۰۰۶ با خونسردی تمام در قانا به آن دست زد، عملیّات "قانا ـ ۲ " نام گرفته است.
چرا که مشابه همین قتل عام، درست ده سال پیش، به وسیله ی اسراییل، در همین شهر کوچک معصوم جنوب لبنان، انجام پذیرفته بود: در هژدهم آوریل هزار و نهصد و نود و شش.
شیمون پرز ـ برنده ی جایزه ی صلح نوبل ـ که درآن زمان، پس از قتل اسحاق رابین، به طور موقّت، سمت نخست وزیری اسراییل را بر عهده داشت، به منظور جلب آرای بیشتر در انتخابات پیش رو، بهانه یی تراشید (مثل امروز)، و عملیّات بسیار قساوت آمیزی را با نام دزدیده شده ی «خوشه های خشم»، برای کشتار ی همه جانبه به راه انداخت.
اهالی قانا در زمره ی قربانیان این عملیّات بودند.
یک قلم از قربانیان «قانا ـ ۱» را شهروندان معصوم و بی پناه عادی ّیی که اکثرشان زنان و کودکان بودندتشکیل می دادند که با خوشباوری و از سر استیصال، به مقرّ محلّی سازمان ملل متّحد پناه برده بودند. بی هیچ سلاحی در دست. و بی هیچ عزم مقابله یی در سر.
آقای شیمون پرز، در همانجا، ۱۰۶ نفر شان را قتل عام کرد؛ و مابقیشان راهم تکّه پاره.
جنایت، آنقدر نفرت انگیز بود که سازمان ملل متّحد، ناچار شد تا تصمیم بگیرد که آن را محکوم کند. امّا مطابق معمول، آمریکا حقّ وتوی خود را به کار گرفت...
نزار قبانی، منظومه ی بلند خود «چهره ی قانا» را نیز در ارتباط با همین عملیات رییس جمهوری کنونی اسراییل سروده است:
www.ghoghnoos.org

۲ ـ آنتونی کردزمن، از تحلیلگران سابق پنتاگون، در ارتباط با حمله ی احتمالی اتمی اسراییل به ایران، از چیزی شبیه برپایی روز قیامت سخن می گوید؛ و این که چنین حمله یی می تواند منجر به مرگ ۱۶ تا ۲۸ میلیون شهروند عادی ایرانی، و نیز ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار اسراییلی شود.
او به عنوان سرپرست گروه تحقیق مرکز آمریکایی مطالعات استراتژیک و انترناسیونال CSIS این موضوع را بر مبنای مطالعه ی تئوریک جنگ اتمی یی در خاورمیانه می گوید که می تواند کشور های مختلف را در آن درگیر کند.
اما، همو تأکید می کند که تلفات دیگر جنگ، که محصول عواقب گرد و غبار اتمی و تشعشعات رادیو آکتیو است، دراز مدت است و قابل پیش بینی نیست.
تا آنجا که به جنگ اتمی اسراییل با ایران بر می گردد، او معتقد است که این جنگ تا سه هفته ادامه خواهد یافت.
مطابق تحقیق گروه تحت سرپرستی او، در حال حاضر، اسراییل دارای ۲۰۰ کلاهک اتمی حاضر و آماده برای پرتاب از طریق دریا و هوا ست:
www.ghoghnoos.org

۳ ـ اَهارون شابُتِی (یا شابتای) تقریباً هفتاد ساله یکی از بزرگترین و نام آورترین شاعران معاصر زبان عبری است. با در حدود ۲۰ مجموعه ی شعر، و چندین ترجمه ی درخشان از هنر و نمایشنامه ی یونانی به زبان عبری. و چند دکترا از دانشگاه هایی چون کمبریج و سوربن. او نیز همچون همسر خود Tanya Reinhardt استاد دانشگاه ها ی تل آویو است .
تانیا، همسر او، علاوه بر مقام علمی برجسته اش، بیشتر به مواضع قاطعانه اش در مقام یک استاد دانشگاه های اسراییل، در حمایت فعال از تحریم کادرهای دانشگاهی اسراییل در تمامی محافل دانشگاهی و کنفرانس های علمی سراسر جهان، شناخته شده است. موضعی که موضع مشرک بسیاری از یهودیان آزاده در سراسر جهان و خود اسراییل است.
اَهارون شابتی، ضمن حمایت و همدلی با تمامی حرکت های ضد کلنیالیزم دولت نژادپرست اسراییل، شخصاً حفظ هویت مستقل خود را بر عضویت و یا رهبری یک جریان سیاسی خاص ترجیح می دهد.
او اگرچه از زمره ی دیگر شاعران پیشرو اسراییلی است اما از آن ها به خاطر آن که «کلمه را تبدیل به عمل نمی کنند» انتقاد می کند.
شاعری است پرتوان و بیشتر «رئالیست» که شعر هایش را ـ از هر گونه که باشند ـ با مسائل روزمرّه و زندگی سیاسی و اجتماعی پیوند می دهد. کم و بیش مثل شاملوی بزرگ خودمان.
او لحظه یی درنگ نمی کند در این که ژنرال های آدمکش اسراییلی را ـ که به نظر می رسد علاقه ی خاصی به قتل زنان و کودکان فلسطینی و برانداختن نسل فلسطینیان از جهان، و نسل کشی جمعی آن ها دارند ـ با نازی ها مقایسه کند.
هیچ نشریه ی اسراییلی یی حاضر نشد که شعر معروف او «به هنگام جنگ» را منتشر سازد. اََهارون شابتی، این شعر را در همان هفته ی اول تجاوز ۳۳ روزه ی اسراییل به لبنان در سال ۲۰۰۶، که یکی از مصادیق بارز بزرگترین جنایات علیه بشریت در تاریخ معاصر جهان به حساب می آید، به صورت نیایشی به منظور درخواست شکست ارتش اسراییل در این جنگ کثیف و تحمیل شده به وسیله ی آمریکا و اسراییل به مردم لبنان، که برای زمینه سازی تجاوز بعدی به ایران، و برداشتن مانع اصلی بر سر تشکیل «خاورمیانه ی بزرگ»، و «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران» از مدت ها پیش طرح ریزی شده بود سروده است.
او طی کنفرانسی مطبوعاتی در همان ایام، چنین گفت:
ـ امیدوارم که ارتش، این جنگ را ببازد. به جز با چنین قیمتی نیست که ما باهوش تر خواهیم شد؛ آدم تر خواهیم شد؛ شفقت و رحم بیشتری خواهیم یافت؛ و قادر خواهیم شد که بفهمیم می توانیم با مردمان دیگر نیز زندگی کنیم. فقط چنین شکستی است که می تواند لکه ی ننگ و پلشت نظامی گرایی را از قلب هامان بزداید.
ترجمه ی شعر «به هنگام جنگ»، و یک شعر دیگر از شابتی، همراه با توضیحات:
www.ghoghnoos.org

۴ ـ ظاهراً گیدین لوی، یک موضوع «کوچک» را فراموش کرده است:
هم اسراییل، و هم کاخ سفید به خوبی می دانند که «بمب اتمی» بهانه یی بیش نیست و حکومت ایران حتی اگر احیاناً و به فرض بعید بتواند ـ در شرایط کنونی ـ بمبی اتمی بسازد، همان طور که آنتونی کردزمن و گروه تحقیق او، در بخشی از مقاله یی که لینک آن در پاورقی شماره ی ۲ آمد نوشته اند، آن بمب در مقایسه با توان اتمی اسراییل مطلقاً به حساب آمدنی نیست. و از آن گذشته: هارت و پورت های ملایان علیه اسراییل چیزی است از نوع همان هارت و پورت ها شان به هنگام تحویل گرفتن سلاح های اسراییلی از آمریکا و اسراییل برای «فتح قدس از طریق کربلا» به وسیله ی همان سلاح ها.
اصل قضیّه امّا، این است که اسراییل این طور فکر می کند که با استفاده از «بحران اتمی» دستساز خودش (به گفته ی سیمور هرش و اسکات رایتر و تنی چند از دیگر آگاهان ماجرا های پس پرده) خواهد توانست خود را از کابوس همیشگی خود، یعنی یک ایران یکپارچه و نیرو مند و مستقل ـ و طبعاً بزرگترین قدرت منطقه ـ برای همیشه خلاص کند. ایران بالقوّه ی فردای رهایی.
و به این قصه باید جداگانه پرداخت...


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست