سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حرف را باید زد! درد را باید گفت!
(سخنی با عبداله مومنی)


محمد هاشمی


• ، امروز گذشتن از حق مجموعه تحکیم را روا نمی دانم و به عنوان دبیر تشکیلات، دفاع از آن را وظیفه خود می دانم. لذا نکاتی را بی پرده گوشزد می کنم باشد که کارگر افتد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ تير ۱٣٨۷ -  ۷ ژوئيه ۲۰۰٨


«کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند...
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!»

جناب آقای مومنی
سابقه ی آشنایی دیرینمان و دوستی عمیقمان و همراه و هم صحبت بودنمان در طول ۵ سال گذشته باعث شد تا اشراف جامعی از روحیه و منش شما داشته باشم و از نزدیک شاهد عملکرد و مواضع شما باشم. حرمت دوستی و نگرانی از سوءاستفاده ی اغیار مهمترین دلیلی بود که همواره لب فرو بستم و نقدم را به آنچه که می دیدم و می شنیدم فرو خوردم تا مبادا سنگی باشم در راه پر سنگلاخ جریان اصیل دانشجویی. از نزدیک شاهد حذف ها و تخریب ها و تهمت ها بودم و هیچ نگفتم چرا که همواره تحقق آمال و حفظ کلیت مجموعه ی دفتر تحکیم وحدت از اشخاص و افراد برایم اولی تر بود. چنین می پنداشتم که سکوتم مایه ی انسجام و وحدت خواهد بود. چنانکه زمانی که موج تخریب و تهمت دامن خودم را نیز گرفت، کنج عزلت گزیدم و سکوتم را نشکستم. از حق خود گذشتم مبادا وجاهت جریان دانشجویی خدشه دار شود. اما گسترش آن تعرضها که امروز نه دیگر گریبان یک فرد بلکه کیان و استقلال دفتر تحکیم وحدت را نشانه گرفته است در من این تردید را ایجاد کرد که شاید شکستن سکوتم پیش از این ها می توانست در توقف این روند ناصواب موثر باشد و خود را به علت این قصور مذمت می کنم. گاه تصور می کنم این سکوت مهر تاییدی بود بر هر آنچه اتفاق می افتاد. پس شاید من نیز در آنچه طی این سالها گذشت – خواسته یا ناخواسته – به نوعی مقصر بودم. به هر حال اگر روزی از حق خود گذشتم، امروز گذشتن از حق مجموعه تحکیم را روا نمی دانم و به عنوان دبیر تشکیلات، دفاع از آن را وظیفه خود می دانم. لذا نکاتی را بی پرده گوشزد می کنم باشد که کارگر افتد.

بی شک مهمترین خصلت جریان دانشجویی سیالیت آن است. هر نسلی می آید تا خود بیازماید و خطا کند و بر تجربه خویش بیافزاید. باید این حق را برای هر نسل به رسمیت شناخت. قدمای هر تشکلی انبانی از دغدغه و تجربه را با خود دارند. اما قطعاً این دغدغه و تجربه، حقی برای دخالت، خط دهی و کنترل آن مجموعه ایجاد نمی کند بلکه باید با تضمین استقلال دانشجو و برقراری رابطه ای صحیح بر انباشت تجربیات افزود تا تربیت یافته گانی کارآزموده به بار آیند، که در غیر اینصورت گوش به فرمان هایی تهی از اندیشه و هویت ساخته می شوند که همواره بی ریشه و پیچک وار به دنبال مقتدایی می گردند.
و عجبا که این آفت همچنان متوجه جریان دانشجویی است.

جناب آقای مومنی
در تاریخ جنبش دانشجویی ثبت است که نسل شما چگونه در برابر پدرخواندگی های پیشینیان خود در دهه ی ۷۰ ایستاد و با تلاشی مجدانه و تحمل هزینه های سنگین، سالهایی پر افتخار را برای دانشگاه رقم زد. پس امروز به ما نیز حق دهید که با تکیه بر همان تجربیات بر حقمان بایستیم و دیگر دخالت در مجموعه مان را برنتابیم. باید پذیرفت که دانشجو عقد اخوت با هیچ کس و هیچ جریانی نمی بندد و با هر گونه دست اندازی، بی رحمانه و بدون اغماض برخورد خواهد کرد، که بت شکن است و حاشا که بت ساز نیست.
به خاطر دارید آن روز که قرار بر «دوری از قدرت و نقد همه جانبه ی آن» گذاشتیم مرادمان دوری از همه کس و همه جریانات غیردانشجویی بود. و به یاد نمی آورم تا استثناء و تبصره ای مقرر شده باشد. به راستی انتظارات حداکثری و نابه جای شما از نسل ما نقض قرار پیشین نیست؟! پافشاری بر حضور و اعمال نفوذ مستمرتان در جزئیات تحکیم خدشه بر حقوق بنیادین دانشجو وارد نمی آورد؟! اگر دانشجو را با مصالحه کاری بود که هرگز نشانی از تعلیق و زندان نمی گرفت که سفره های رنگین همیشه گسترده بود!

بی شک مستحضرید که دموکراسی از دل جمعی مختار و آزاد و گفتگوی منتقدانه و رو در رو بر می آید نه جماعتی ولایتمدار. ایستادن در هاله ای از نور و نشستن در جایگاهی مقدس‌‌، چشم ها را کور می کند و گوش ها را کر. و توهمی ایجاد می کند خانمانسوز. و معیارها را آنچنان شخص محور می کند که تمامی اصول و ارزشهای راستین رنگ می بازد و حق و باطلی سیال و دیگرگون می سازد. و از همه بدتر، زرورقی است که ولایت را در ظاهر مشورت پنهان می کند.

خدا را گواه می گیرم که دلسوزانه می گویم آنچه اکنون می بینم شکل گیری ذوب شدگانی است که چشم بسته تحسین می کنند و هورا می کشند. و بازتولید مناسبات ولایت مدارانه قدرت است در اردوگاه تحول خواهان که برای آینده دموکراسی در ایران خطرناکش می دانم و شگفتا که هزینه ایستادگی در برابر آن کم از مقاومت در برابر استبداد حاکمیت ندارد. که حتی چون از خودی ها تحمیل می شود کمرشکن تر است.

برادر عزیز،
حضور چند ساله ات در جریان دانشجویی و مواضع بعضاً جسورانه ات، گاهی شما را محل رجوع دانشجویان قرار داده است. و چنین جایگاهی محرم اسرار بودن و برخوردی مسئولانه می طلبد، و در این جایگاه سوءاستفاده و تحمیل اراده شخصی و منویات و ایجاد محلی برای تسویه حسابهای فردی گناهی نابخشودنی خواهد بود.

جناب آقای مومنی
در سالیان اخیر با همت و تلاش و از خود گذشتگی دانشجویانی آرمانخواه جریانی شکل گرفت که بی شک از صادق ترین و اصولگراترین جریانات سیاسی معاصر بود و در مقاطع مختلف فضای سیاسی کشور را متأثر کرد. شعارها ساخت، و جبهه ها تشکیل داد. جریانی که «عبور از خاتمی»، «دوری از قدرت» و «تحریم انتخابات» از دل آن برآمد و شما یکی از سخنگویان آن بودید. اخلاق و انصاف حکم می کرد جریانی که قربانیان بسیار داد و هزینه های بسیار پرداخت، مصادره نشود. و دانشجویانی که خالصانه شعارهاشان را از دهان شما سردادند اینگونه مورد بی مهری و کم لطفی قرار نگیرند و کسانی که شما بر دوششان ایستادید تا فریاد آزادی خواهی سردهید یک شبه فراموش نشوند. و در مواردی بعد از خوردن سیلی از حاکمیت اقتدارگرا طعم تلخ حذف آن هم با بدترین تحقیرها و توهین ها و اتهامات کذب را نچشند. به خاطر دارم بسیاری از بزرگان و توانمندان جنبش دانشجویی را که امروز به واسطه عملکرد ناصواب و تمامیت خواهانه دیگر، مجالی برای فعالیت نمی بینند. انسانهای مبارز لایقی که شما روزی در کنارشان ایستادید تا مطالبات دانشجویی را نمایندگی کنید و امروز اثری از آنها نمی بینیم که آنها نیز قربانی تیغ کینه و اتهام شدند. انتخابات سال گذشته ادوار را شاهد می آورم که دیگر نامی از شریفی، دلبری، ریاضی و ... نبود، که موسوی خوئینی نیز بیرحمانه به همان سیاق پیشین در گرداب کیش شخصیت مراد و مریدان گرفتار آمده بود. و نیز میبینم آینده ای نزدیک را که زیدابادی و امینی زاده و کحال زاده و ... نیز به جرگه یاران پیشین می پیوندند.

جناب آقای مومنی
آنچه تاکنون نوشتم تنها توصیه هایی مشفقانه به حضرتعالی بود، اما در پایان از جایگاه دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت و در راستای عمل به وظیفه ی دفاع از کیان و استقلال مجموعه ی تحکیم و حرمت و شخصیت اعضای آن از شما می خواهم در جهت اصلاح رویه پیشین عمل کرده و پاسخگوی هتاکی ها و توهین هایی باشید که به نام دفاع از شما و به جرم انتقاد از همان رویه های مذکور، صورت میگیرد. و با قطع حمایت از طراحان انحلال تحکیم بر دخالت های بی حد و اعمال نفوذهای بی حصر در این مجموعه پایان دهید. اکنون نحوه ی عمل شما محکی خواهد بود بر صداقت شعارهایی که تاکنون داده اید.

با احترام
محمد هاشمی
۱۵ تیرماه ٨۷

* محمد هاشمی دبیر تشکیلات شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست