سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خلاصه روزشمار کودتای خرداد ۶۰


مهران مصطفوی


• نامه ی بنی صدر به خمینی در آستانه ی کودتای ۳۰ تیر: شما نمی‏خواهید قانون اساس اجرا گردد. در مسائل اساسی کشور طرز عمل شما چنان است که کشور را با خطر نابودی مواجه کرده است. شما یک رئیس جمهوری ضعیف، یک دولت ناتوان، یک مجلس مطیع، یک دستگاه قضائی وسیله تهدید و نابودی مخالفان می‏خواهید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ خرداد ۱٣٨۷ -  ٣ ژوئن ۲۰۰٨


۲٨ سال پیش، در خرداد ۱٣۶۰ استبداد شوم در ایران برضد رأی مردم کودتا کرد. از آنزمان تا بحال دو جبهه استبداد و آزادی رویاروی قرار گرفته‏اند. اکنون که رژیم استبدادیان غرقه در جنایات و فسادهای خویش است و به همت مقاومت جبهه آزادی افشا گردیده و اعتراضات عمومی مردم حاکی از عدم مشروعیت و اعتبار استبداد وطن فروش و دین باز حاکم در دل و چشم مردم ایران است، اکنون که جبهه آزادی به عملکرد خویش، سربلند و مفتخر است وبه پیروزیهای درخشانی نائل آمده‏است، جا دارد، هر چند به اختصار، تاریخچه این رویارویی و مقاومت، استقامت و وفای به عهد ابوالحسن بنی‏صدر را گزارش کنیم. در این مختصر هر چند از پیامها، نقطه نظرها و کوششهای منتخب مردم ایران سخن بمیان می‏آید واضح است که هدف بیان مقاومت و وفاداری به اصول راهنمای انقلاب در یک شخص با مشخصات معین و نام معلوم نیست، بلکه سخن از یک رسم است و از بنی‏صدر به مثابه طرف اعتماد مردم و بعنوان مظهراعتراض مردمی به استبداد و اراده استقامت ملتی دربرابر استبداد، یاد می کنیم.
    این متن شامل دو قسمت است:

۱ - موقعیت ایران در روزهای قبل از کودتای خرداد ۱٣۶۰
۲ - بررسی کوتاه وقایع خرداد ماه ۶۰ و تشریح چگونگی اجرای کودتا

۱ - موقعیت ایران در روزهای قبل از کودتای خرداد ۱٣۶۰

   مسیر انقلاب ایران که از آغاز با دخالتهای خمینی و روحانیان قدرت طلب در امور حکومتی انحراف یافته بود، در خرداد سال ۶۰، چرخشی رادیکال کرد و جهتی کاملا خلاف جهت سازگار با اصول راهنمای انقلاب و هدفی ضد هدف آن پیدا کرد. حزب جمهوری اسلامی، بعد از شکست فاحش در انتخابات ریاست جمهوری که در آن، حسن حبیبی کاندیدایش کمتر از ۴ درصد آراء را آورده بود، طرح کودتای خزنده را ریخته و به اجرا گذاشته‏ بود. این حزب با اینکه رجایی را توسط خمینی بعنوان نخست وزیر بر کشور تحمیل کرده بود، روز بروز در جامعه منزوی‏تر می‏شد.
جنگ با عراق : عراق با کمک معنوی و مادی امریکا ، به منظور جلوگیری از پیروز شدن تجربه انقلاب، در تاریخ ۲۰ سپتامبر۱۹٨۰ به ایران حمله کرد. به قول مرحوم مهندس بازرگان با خونسردی و شجاعت فرمانده کل قوا ابوالحسن بنی‏صدر، ایران موفق شد نه تنها جلوی پیشروی ارتش عراق را بگیرد، بلکه حدود پنجاه درصد از سرزمینهای اشغالی را آزاد کند. ارتش ایران ارتشی که روز و شب سخن از انحلال آن میرفت، روحیه بسیار قوی پیدا کرده بود و بعد از مدتها نقش اصلی خود یعنی دفاع از تمامیت ارضی کشور را بعهده می‏گرفت و به خصلت و منش ملی، غرور پیدا می‏کرد.از طرف دیگر، با بدست آوردن موفقیتهای نظامی، بنی‏صدر توانست صدام حسین را ، که در آغاز جنگ گمان می‏برد در عرض یک هفته ایران را خواهد گرفت، به صلحی توأم با پیروزی سیاسی ایران، ناگزیر کند. چهار کشور غیر متعهد طرح صلحی به ایران پیشنهاد کردند و ایران با تغییراتی در مورد عقب نشینی نیروهای عراق به پشت مرزهای بین المللی این طرح را پذیرفت. عراق نیز که می‏دید روی به ضعف دارد، طرح را قبول کرد . قرار بر این شد که در ۲۶ خرداد، هیأت جواب رسمی عراق را به ایران بیاورد.
    «روسیه شوروی» افغانستان را اشغال کرده بود. دیوار برلین هنوز پابرجا بود و چپ سنتی ایران از اردوگاه سوسیالیسم دفاع میکرد. از سوی دیگر بعنوان مخالفت با کارتر در جریان مذاکرات بر سر گروگانها در جریانی که به اکتبر سورپرایز معروف شد، ریگان به لطف روحانی‏نمایان قدرت پرست، در امریکا به عنوان نماینده سیاستی تهاجمی به قدرت ‏رسید.
وضعیت اقتصادی: با اینکه بعد از انقلاب سعی شده بود از میزان بودجه کشور کاسته شود، ترکیب آن تغییر کند، بخش تولید تقویت گردد،از اتکاء به نفت کاسته شود و قیمت نفت در بازار جهانی در سطح بالا نگاه داشته شود، حکومت رجایی به سیاست قبل از انقلاب بازگشت و بودجه‏ای تهیه کرد که بنابر آن، برهزینه‏های دولتی اضافه می‏شد. ایران مجبور می‏شد میزان تولید نفت خود را بالا ببرد. بنی‏صدر مخالفت خود را با این بودجه اعلام و تقاضای بحث آزاد کرد. در این بحث معین‏فر و عزت الله سحابی نیز همراه و هم رأی او بودند. اما این بحث هرگز از تلویزیون پخش نشد. وضعیت تولید به علت مدیریتهای غلط و فرار بخشی از نیروهای کاردان و نبود امنیت و ... در بحران فرو ‏رفت.
گروگانها و کابینه رجائی: ابوالحسن بنی صدر با گروگانگیری مخالف بود . ومیدانست حزب جمهوری اسلامی گروگانها را به عنوان وسیله‏ای برضد او بکار میبرد و در خفا، در کار سازش با آمریکاست. با قرارداد الجزایر که برخلاف منافع و مصالح ایران بسته شده بود، و حاصل سازش پنهانی بود، مخالفت کرد. بخصوص که قرارداد را با، اینکه یک متن بین المللی بود و طبق قانون اساسی، رئیس جمهوری یا نماینده او باید امضاء می‏کرد، بدون اطلاع او بسته بودند. علیرضا نوبری، رئیس بانک مرکزی، نیز نسبت به زیانهای قرار داد الجزایر، به رجایی هشدار داده بود. لذا، رجائی درپی تغییر رئیس بانک شد. از طرف دیگر بنی‏صدر حاضر نشد با چند تن از وزرای پیشنهادی رجائی، از جمله وزیر خارجه، موافقت کند و تا زمانی که در ایران بود، کابینه رجائی کامل نشد. در مطبوعات جهان، بنی‏صدر رئیس جمهور و رهبر اپوزیسون خوانده می‏شد. رجائی و حزب جمهوری اسلامی در جامعه کاملا منزوی شده بودند و نیاز داشتند خمینی خود وارد عمل شود و کودتا را رهبری کند.
   موضع خمینی: تا خرداد ۶۰، خمینی نه تنها علنی و مستقیم علیه بنی‏صدر موضع نگرفته بود، بلکه در اردیبهشت ماه، در حضور سران ٨ کشور مسلمان، گفت: ریس جمهور ایران بر قلبها حکومت می‏کند. او هنوز امیدوار بود بنی‏صدر سازش پنهانی با بوش و ریگان را بپذیرد و با سران حزب جمهوری، در استقرار استبداد، همدست شود. با آنکه بنی صدر از تمایل شدید او به استبداد روحانیت آشکار بود، اما هنوز بر تردید خود غلبه نکرده ‏بود.
یاد آور میشود که خمینی سال ۱٣۶۰ را سال قانون نامیده بود. بنی صدر با کارهای خلاف قانون به جد مخالفت میکرد . او در میدان آزادی در روز عاشورا ۲٨ آبانماه ۱٣۵۹ در میان جمعیت میلیونی از جمله چنین گفت:
در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند. جو اسلامی جو اعتماد است. اینهمه دستگاههای ترسناک و مخوف درست نکنید چرا هیئتی تشکیل نمی شود و به کار این زندانهای گوناکون نمی رسد. چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او اینهمه بی منزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد. چه طور می شود که اشخاص را میگیرند زندان می برند و ماه ها جز فراموش شدگان می شوند؟ بس کنید این کارها را. دستکاه قضائی ما باید بیطرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر اینطور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد.
محبوبیت بنی‏صدر: سفرهای بنی‏صدر به مناطق مختلف کشور موجهای انسانی وسیع به طرفداری از مواضع او در دفاع از استقلال و آزادی را برمی‏انگیخت. او هر روز گزارش فعالیتهای خود و نظراتش راپیرامون مسایل کشور، در روزنامه انقلاب اسلامی، تحت عنوان روزها بر رئیس جمهور چکونه می‏گذرد؟ با مردم در میان می‏گذاشت.
مطبوعات: هنوز در کشور آزادی مطبوعات کاملاً از بین نرفته بود. احزاب مختلف روزنامه‏های خود را داشتند و یا بطور زیرزمینی چاپ می‏کردند. با اینکه در اسفند ۵۹ و فروردین ۶۰، برای چند روز، روزنامه میزان متعلق به نهضت آزادی را بستند، اما با تلاش بنی‏صدر و دیگران این روزنامه آزاد شد. تیراژ روزنامه انقلاب اسلامی به مرز پانصد هزار رسیده بود و این در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشت. جامعه در تب داغ بحث سیاسی بسر می‏برد.
احزاب: دفاتر هماهنگی مردم با ریئس جمهور که در شهرهای مختلف بطور خودجوش بوجود آمده بودند، محل مخالفت با استبداد روحانیت شده بودند. این دفاتر از مواضع سیاسی نظری بنی‏صدر حمایت می‏کردند. حزب توده و سازمان فدائیان اکثریت در کنار انجمن‏های اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از مواضع حزب جمهوری اسلامی، دفاع می‏کردند. بنی‏صدر را ناپلئون و پینوشه می‏خواندند. در سفرهای مختلف بنی‏صدر، به کمک بخشی از سپاه پاسداران علیه بنی‏صدر عمل می‏کردند. اما در میان امواج عظیم مردم محو می‏شدند. نهضت آزادی به رهبری مرحوم بازرگان، جاما به رهبری مرحوم سامی، جبهه ملی به رهبری مرحوم سنجابی، حزب ملت ایران به رهبری مرحوم فروهر، سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران و شخصیتهای مستقل در صف مخالفان استبداد روحانیت بودند. اما آزادیها روزبروز محدودتر می‏شدند و در شهرهای ایران تعداد زد و خوردها و درگیریها بالا گرفته بود.
آزادیهای فردی نیز روزبروز محدودتر می‏شدند اما کاملاً از بین نرفته بودند. حجاب و رنگ لباسها را حکومت هنوز موفق نشده بود بر جامعه تحمیل کند. حکومت رجائی مردم ایران را به چند دسته تقسیم می‏کرد: مکتبی و ضد مکتبی و مسلمان غیرمکتبی و بی تفاوت!

۲ - بررسی کوتاه وقایع خرداد ماه ۶۰ و تشریح چگونگی اجرای کودتا

۱٨ اردیبهشت ۱٣۶۰ - بنی‏صدر اعلام می‏کند: خطاب من به امام و مردم ایران است هر اندازه آزادی ضرر داشته باشد هزار یک استبداد ضرر ندارد. بدون آزادی، استقلال بدست نمی‏آید و بدون این دو اسلام بی‏محتوی است.
۲۵ اردیبهشت - بنی‏صدر پیشنهاد مراجعه به مردم و رفراندوم را میکند. او می‏گوید: اگر میزان رای مردم است، آیا حق دارم پیشنهاد کنم که این میزان اظهار بشود یا خیر؟
۲۹ اردیبهشت - نهضت آزادی به پیشنهاد بنی‏صدر در مورد تشکیل جلسات بحث آزاد لبیک گفت. اما نسبت به اداره بحث آزاد توسط رادیو و تلویزیون ابراز نگرانی کرد.
۱ خرداد - دکتر سنجابی، دبیرکل جبهه ملی، طی نامه‏ای به مهدوی کنی وزیر کشور، خواستار روشن شدن وضع فعالیت جبهه ملی شد. او خواستار آزاد شدن محل تشکیلات مرکزی جبهه ملی و روزنامه پیام جبهه ملی گشت.
۲ خرداد - بنی‏صدر، بدنبال اعلام جرم علیه رجایی و نبوی راجع به نقض اصول قانون اساسی و اختلاس از اموال ایران، در نامه‏ای به نمایندگان مجلس می‏نویسد: دولت حق حاکمیت ایران را مخدوش نموده‏ است. چگونه دولت آقای رجایی بخود جرأت می‏دهد دم از قطع وابستگی و کوتاه کردن دست امپریالیسم بزند حال آنکه اجازه می‏دهد با قانونی متفاوت از قانون ایران در مورد دعاوی حل و فصل نشده تصمیم گیری نماید؟
    در مجلس، طرحی مطرح شد که بنا بر آن، ریاست بانک مرکزی به پیشنهاد وزیر دارایی و تصویب نخست وزیر و تائید صلاحیت بوسیله مجلس و حکم وزیر دارایی منصوب شود. علیرضا نوبری، از همکاران بنی‏صدر، مسئولیت بانک مرکزی را بعهده داشت.
    بهشتی، «رئیس دیوانعالی کشور» در مصاحبه‏ای اعلام کرد: بی‏شک باید در موقع خود، کسانی که شایعه شکنجه در زندانها را درست کرده‏اند، تحت تعقیب قضایی قرار گیرند.
٣ خرداد - دکتر بهزادنیا سرپرست هلال احمر استعفای خود را به رئیس جمهوری داد و نسبت به مصوبات مجلس و روش عمل دولت رجائی اعتراض کرد.
      اعضای دستگیر شده دفتر هماهنگی در تاریخ ۲٨ اسفند ۵۹ در ازنا بعنوان اعتراض به حکم غیابی دادگاه دست به اعتصاب غذا زدند.
۴ خرداد - روزنامه انقلاب اسلامی نامه علیرضا نوبری رئیس بانک مرکزی را که سه روز قبل از آزادی گروگانها به بهزاد نبوی نوشته و نسبت به عواقب سنگین بیانیه الجزایر هشدار داده بود، منتشر کرد.
۵ خرداد - نوبری در مصاحبه ای اعلام می‏کند: بصدای بلند اعلام می‏کنیم که اگر گناه ما ناهماهنگی با نوع جدید قرارداد وثوق الدوله است، ما بدین ناهماهنگی افتخار می‏کنیم. باید به صراحت گفت که باصطلاح بیانه الجزایر به منافع اقتصادی این جمهوری لطمه شدیدی زده و حاکمیت ایران را مخدوش نموده ‏است.
    محمد خامنه‏ای نماینده مجلس می‏گوید: من از رئیس جمهور می‏خواهم رفراندم را بصورت وسوسه‏هائی در دل مردم نیاندازد.
۵ خرداد - رفسنجانی رئیس مجلس اعلام می‏کند: دولت رجائی نسبت به اسلام و حاکمیت ملی وفادارترین دولت طول تاریخ ایران است.
۶ خرداد - خمینی بدون اسم بردن از پیشنهاد رفراندوم توسط بنی صدر در سخنرانی خود میگوید: آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم اگرهمه ملت هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.
۷ خرداد - بهشتی اعلام می‏کند: طرح مسئله رفراندم بمنظور تضعیف جمهوری اسلامی، تضعیف قانون اساسی، تضعیف مجلس و تضعیف دولت است.
    خمینی در یک سخنرانی، می‏گوید: مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رأی داد و شورای نگهبان هم آن را پذیرفت، هیچکس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی‏گویم رأی خودش را نگوید، رأی خودش را بگوید، اما اگر بخواهد فساد کند و به مردم بگوید که این شورا کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچه آدمی تحت تعقیب مفسد فی‏الارض باید قرار بگیرد.
۷ خرداد - مردم شیراز با فریاد بنی‏صدر مقاومت مقاومت از بنی‏صدر استقبال می‏کنند. بنی‏صدر در پاسخ به فریادهای «استقامت استقامت مردم» شیراز می‏گوید: مردم ایران پاسخ من به شعار «استقامت» شما اینست که من با تمام توان استقامت می‏کنم. پای حرفم می‏ایستم تا به نتیجه برسم. تا این شعارهایی که این ملت برای آن انقلاب کرد تحقق نیابد وظیفه من ادامه مبارزه است یقین دارم که شما هم با همین استقامت می‏ایستید چون استقامت من برای شماست و استقامت شما هم برای من.
و خطاب به رهبران حزب جمهوری اسلامی می‏گوید: مرا از محاکمه نترسانید، این محاکمه خود انقلابی در تاریخ ایران است.
۹ خرداد - احمد سلامتیان در مخالفت با لایحه بودجه اعلام می‏کند: این بودجه‏نویسی برای کشوری است که قصد مبارزه علیه قدرتهای اقتصادی و مالی جهانی را نداشته باشد.   
۹ خرداد - حسین نواب صفوی، مشاور ریاست جمهوری در سیاست خارجی، در سرمقاله‏ای تحت عنوان ایستاده‏ایم، می‏نویسد: ایران اسلامی و انقلاب اسلامی در مقطعی تاریخی بسر می‏برند. سرنوشت ایندو با سرنوشت جنگ تعیین می‏شود. فرمانده کل قوا و رئیس جمهور دقیقاً به این حیث، نمی‏تواند در برابر خطراتی که این هر دو را تهدید می‏کند، سکوت اختیار کند. اما تقابل اجتماعی تقابلی که به جنگ داخلی منجر شود و لاجرم کار جنگ جنوب را به شکست بیانجامد، بهیچرو توجیه نمی‏پذیرد. می‏ماند به اینکه راه حل چیست؟ راه حل از مدتها پیش تعیین شده‏است: رجوع به مردم. هیچکس برای تعیین تکلیف قطعی، خصوصاً در اینباره، محق‏تر از مردم نیست.
    حسین نواب که در ۲۶ اسفند، سرمقاله دیگری، در باره روابط پنهانی بهشتی با آمریکائیها، نوشته بود، چندی بعد از کودتا، که گناهی جز نوشتن و بیان حقایق نداشت تحت شکنجه جلادان قرار گرفت و بدست دژخیمان شهید شد.
۹ خرداد - کارکنان شبکه دوم تلویزیون بمنظور اعتراض به عدم امنیت حرفه‏ای و عزل و نصبهای بدون ضابطه چند ساعت دست از کار می‏کشند.
۱۰ خرداد - بنی‏صدر اعلام می‏کند: جنگ که تمام شد برمی‏گردم همه مسائل را رسیدگی می‏کنم. از نظر من که مسئول امور جنگ هستم، حفظ آزادیهای اساسی مردم نه تنها صدمه‏ای به جنگ نمی‏زند بلکه کمک هم می‏کند. آیا این آزادیهای مردم حفظ می‏شوند؟ و در پاسخ در باره استعفای خودش گفت: درخت را اره می‏کنند خودش نمی‏افتد.
منوچهر مسعودی مشاور حقوقی بنی‏صدر دستگیر می‏شود. او را نیزچندی بعد از کودتا اعدام میکنند.
۱۱ خرداد - چماقداران به محل دفتر هماهنگی در همدان حمله می‏کنند و با فریاد مرگ بر بنی‏صدر درود بر بهشتی قصد قتل احمد سلامتیان نماینده مردم اصفهان را می‏کنند.
   ۱۲ خرداد - سلامتیان در جلسه مجلس می‏گوید: به خدا قسم ذره ذره وجود من خواهد گفت مرگ بر استبداد. او بعد از خروج از مجلس دوباره تهدید به مرگ شد و پاسدار خامنه ای به او تیراندازی میکند.
۱۲ خرداد - دفتر ریاست جمهوری علیه معاون غیر قانونی وزارت خارجه اعلام جرم می‏کند.
۱۴ خرداد - حزب جمهوری اسلامی قصد دارد بسیج بزرگی را برای تظاهرات ۱۵ خرداد فراهم کند. بنی‏صدر اعلام می‏کند که کج اندیشان درصددند با طرح شعارهای تحریک کننده عظمت این روز را خدشه‏دار کنند.
بنی‏صدر بارها نوشته بود که بنابر قانون قاضی نمی‏تواند عضو حزب باشد و از آنجا که بهشتی «رئیس دیوانعالی کشور» عضو و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی است و در نصب او، قانون اساسی رعایت نشده‏است، مقامش غیر قانونی است. در ۱۴ خرداد، بهشتی در پاسخ می‏گوید: آقا اینها مال فرهنگ فرانسه و غرب است، بگذارید کنار، اینجا جمهوری اسلامی است.
۱۴ خرداد - محمد جعفری مدیر روزنامه انقلاب اسلامی که برای سخنرانی به یزد دعوت شده بود به دادسرای انقلاب اسلامی احضار می‏شود.
۱۵ خرداد – تلاش حزب جمهوری اسلامی در بسیج مردم برای شرکت در تظاهرات ۱۵ خرداد، به شکست می‏انجامد. مردم اقبال نکردند. شعارهای تظاهر کنندگان عبارت بود از : مرگ بر ضد ولایت فقیه، خمینی بت شکن بت جدید را بشکن، بت پاریس را بشکن، حالا که رهبرت مصدق شده رأی ما را پس بده. احمد خمینی پیام پدرش را در آخر تظاهرات می‏خواند.
بنی‏صدر به سیستان و بلوچستان سفر می‏کند. اریک رولو، روزنامه نگار روزنامه فرانسوی لوموند، در این سفر او را همراهی می‏کند. وقتی موج خود جوش مردم را در استقبال بنی‏صدر، می‏بیند، می‏گوید: بعد از موضعگیریهای خمینی، تظاهرات مردم یک «پله بیسیت» - رفراندومی که در آن، اکثریت نزدیک به تمامی به سیاستی و کسی رأی موافق می‏دهند- برای بنی‏صدر است.
      در این روز، بازرگان بیانیه‏ای صادر می‏کند و هشدار می‏دهد با این ترتیب رفتار با رئیس جمهوری، و داغ و درفش مذهبی مفسد فی‏الارض بمیان آوردن، کار بجائی خواهد رسید که پس فردا ببینیم، بعد از نیمه شب، دو نفر ژ٣ بدست، کنار بسترمان آمده و آخرین مایتعلق، یعنی زن حلالمان را با خود ببرند!
۱۶ خرداد - بنی‏صدر با خمینی ملاقات می‏کند. در این ملاقات صحبت از وضعیت جنگ است و خمینی در پایان دیدار برای موفقیت بنی‏صدر دعا می‏کند. وقتی او بر می خیزد اطاق را ترک بگوید، احمد خمینی، در حضور پدرش، به بنی‏صدر می‏گوید: شما یک عیب دارید و آن اینست که ول کن ماجرا نیستید. هی می‏گوئید اینها با آمریکا ساخته‏اند. بنی‏صدر در پاسخ می‏گوید: من حاضر با همکاری با کسانی که با آمریکا ساخته‏اند نیستم.
۱۷ خرداد - بنی‏صدر به همدان مسافرت می‏کند. خمینی نطق تهدیدآمیزی می‏کند که کسی حق ندارد در باره مجلس و قوه قضائیه چیزی بگوید.
۱٨ خرداد - دادستانی انقلاب روزنامه انقلاب اسلامی و میزان و چند روزنامه دیگر را توقیف می‏کند.
۱٨ خرداد - بنی‏صدر به کرمانشاه می‏رود. آخرین تماسهای خمینی و بنی‏صدراز طریق رضا پسندیده برادرزاده خمینی انجام می‏پذیرند. پسندیده پیام زیر را از طرف خمینی تلفنی برای بنی‏صدر می‏خواند:
من همواره کوشیده‏ام شما را در مقام ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا که خود من به شما تفویض کرده‏ام ، حفظ کنم. اما خود شما مانع اینکار می‏شوید. حالا هم می‏خواهم شما را حفظ کنم، بشرط اینکه اطرافیان خود را دور کنید. این روزنامه شما را بباد داد. گروه های فاسد را طرد کنید. شما باید دولت را قبول کنید، شورایعالی قضائی را قبول کنید. مجلس و شورای نگهبان را قبول کنید.

بنی‏صدر در پاسخ نامه زیر را به خمینی می‏نویسد:
شما نمی‏خواهید قانون اساس اجرا گردد. در مسائل اساسی کشور طرز عمل شما چنان است که کشور را با خطر نابودی مواجه کرده است. شما یک رئیس جمهوری ضعیف، یک دولت ناتوان، یک مجلس مطیع، یک دستگاه قضائی وسیله تهدید و نابودی مخالفان می‏خواهید. بخلاف گفته شما این حزب جمهوری است که دین و ملت و شما را بباد می دهد و شما رهبری ملتی را به ریاست حزب مشتی قدرت طلب فاسد فروخته‏اید. بسیار کوشیدم و هنوز نیز می‏کوشم رهبری این انقلاب صدمه نبیند اما شما خودکشی تدریجی کردید بیان انقلاب را از بین بردید. با برقراری سانسور کامل، حضور مردم را در صحنه سیاسی کشور غیر ممکن ساختید و اینک می‏خواهید نیمه جان آن را نیز بستانید. هنوز وقت باقی است، باید:
۱ - مجلسی جای این مجلس را بگیرد که انتخاباتش براستی آزاد باشد و مردم در انتخاباتش شرکت کرده باشند و مجلس خود را نه مطیع و تحت الحمایه شما، بلکه زبان مردم و ترجمان خواستهای مردم بداند، مجلس قوی اینست.
۲ - دستگاه قضایی نیز باید قوی باشد. یعنی مستقل باشد. رئیس دیوان کشور و دادستان کل بر خلاف قانون اساسی نصب شده‏اند و سه تن اعضای شورایعالی قضایی نیز بر خلاف همین قانون اساسی در آن عضویت پیدا کرده‏اند. باید شورای عالی قضائی بر وفق قانون تشکیل گردد.
٣ - نیمی از شورای نگهبان را که بعد از این وقایع و بخصوص چگونگی نظارتش بر انتخابات میان دوره‏ای معلوم شد چه وزن و اعتباری دارد دو مقام غیر قانونی برکزیده اند و بنابراین آلت دست آقای بهشتی و گروه او هستند و این شوری نیز باید موافق قانون از نو تشکیل شود.
۴ - دولت آقای رجایی نیز هم فاقد صلاحیت است. هم از جانب شما تحمیل شده است و هم مورد تایید مجلس غیر قانونی است. هم در گروگانگیری بکشور خیانت کرده و تسلیم شیطان بزرگ شده است و باید برود.
۵ - ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا مقامهایی بودند بری دفاع از منزلت مردمی که قرنها و قرنها از هر گونه منزلتی محروم بوده اند. قانون هیچ‏گاه در این کشور به اجرا در نیامده است. گمان می‏رفت با قبول ریاست جمهوری بتوانم در برابر خطرهای بیشمار، مردم را با اجرای قانون در صحنه نگاهدارم و مردم از استقلال خویش دفاع کنند. خود با کار و تلاش بر بحرانهای اقتصادی و غیر آن غلبه کنند. آزاد باشند. مطمئن باشند. امید داشته باشند و خودجوش به تلاشی بزرگ برای تغییر مسیر تاریخ برخیزند. اینک که دادستان انقلاب تهران بر خلاف قانون مطبوعات، روزنامه هارا توقیف کرده است و دیگر از آزادی اثری نمانده است. اینک که بدنبال تسلیم خفت بار در مساله گروگانگیری بودجه‏ای باب طبع سلطه‏گران آمریکائی به مجلس می برند، با انگلیس و آمریکا قراردادهایی امضا می کنند که جز مسابقه برای جلب نظر مساعد شیطان بزرگ و کوچک عنوانی بدان نمی‏توان داد، ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا دیگر به چه کار من می‏آید؟ از ابتدا گفته‏ام این مقام‏ها را برای حداکثر تلاش بخاطر نجات کشور و انقلاب می‏پذیرم و هنوز نیز باید تکرار کنم که مرا بدانها دلبستگی نیست.
۱٨ خرداد - بنی‏صدر از کرمانشاه به بازدید جبهه ایلام می‏رود. مردم ایلام به گمان آنکه بنی‏صدر به شهر آنها می‏رود، به استقبال، بیرون می‏آیند. گروهی از پاسداران را در لباس شخصی می‏بینند که سوار بر مینی بوس بشهر باز می‏گشته‏اند. چون مطلع می‏شوند که رفته بوده‏اند برضد بنی‏صدر، در مراسم شهیدان جنگ شعار بدهند، آنها را بباد کتک می‏گیرند.
۱٨ خرداد - یک شماره از روزنامه انقلاب اسلامی بطور مخفیانه در ایران با تیراژ بالا چاپ شد.
۱۹ خرداد - خمینی بنی‏صدر را از فرماندهی کل قوا برکنار می‏کند.
خمینی به پسندیده اعلام می‏کند که دیگر نامه‏های بنی‏صدر را نمی‏خواند.
۲۰ خرداد - محمد جعفری مدیر روزنامه انقلاب اسلامی پرتیراژترین روزنامه دستگیر شد.
۲۰ خرداد - بنی‏صدر به تهران بازمیگردد و مورد استقبال ارتشی‏ها قرار می‏گیرد.
۲۱ خرداد - رفسنجانی به لاهوتی که از بستگانش بود پیام می‏دهد که خودت را از بنی‏صدر دور کن زیرا پرونده‏اش سنگین است و کارش تمام است. لاهوتی از نادر روحانیون قعال در صحنه سیاست بود که با استبداد روحانیت مخالف بود.
۲۲ خرداد - آخرین روزی بود که بنی‏صدر در دفتر ریاست جمهوری قرار داشت از آنجا در پیامی به ملت ایران می‏نویسد، که در آن آمده است از جمله نوشته بود : ... روزی محکومی در پای چوبه دار گفت ای آزادی چه جنایتها که به نام تو انجام میدهند. و از امروز خواهم گفت ای اسلام چه جنایتها که به نام تو نمیکنند. چنان دین را از اعتبار خواهند انداخت تا به نام دین تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی به حق کند. ... اگر کودتای خزنده را اجرا کنند امور زیر واقع خواهند شد:
جنگ تحمیلی در صورت طولانی شدن به فرسودگی کامل نیروهای ایران و عراق می‏انجامد و در خاورمیانه زمینه اجرای برنامه امریکا فراهم می‏گردد و همانطوریکه در جریان گروگانگیری ملاحظه کردید ناچار به شرایط ننگینی تن خواهند داد و خواهند گفت چاره نداشتیم جز اینکه به شرایط تسلیم شدیم. بشما مردم می‏گویم، اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکنید، استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا خواهد کرد و همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند کرد....
۲۵ خرداد - خمینی در سخنرانی خود اعلام می‏کند : اگر سی و پنج ملیون نفر بگویند بله من می‏گویم نه. ...آن روز مسلح نداشتیم موفق شدیم حالا مسلح نیز داریم! ...جبهه ملی مرتد است. ...من حالا هم توبه را قبول می‏کنم.اسلام توبه را قبول می‏کند. نهضت آزادی از رادیو اعلام کند این اطلاعیه جبهه ملی کفر آمیز است...و آن آقا هم بروند از ملت عذرخواهی کند.
ساعتی بعد از پخش سخنان خمینی. از طریق رادیو، نهضت آزادی تبری جست و اعلام کرد در میتینک جبهه ملی شرکت ندارد.
۲۵ خرداد - تظاهرات جبهه ملی به حمایت از رئیس جمهور و دفاع از آزادیها، بر اثر تهدید چماقداران و پاسداران مسلح، در میدان فردوسی، برگذار نمی‏شود.
۲۵ خرداد - بنی‏صدر به مخفیگاه می‏رود. از آنجا برای خمینی نامه‏ای می‏فرستد و او را دعوت به رعایت قانون می‏کند.
۲۵ خرداد - یک شماره از روزنامه انقلاب اسلامی بطور مخفیانه در ایران با تیراژ بالا چاپ و پخش می‏شود.
۲۶ خرداد - بنی‏صدر در پیامی به ارتشیان متذکر می‏شود که وظیفه‏شان دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران است.
۲۶ خرداد - سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه زیر را صادر می‏کند:
هموطنان مبارز، مردم قهرمان تهران، مقدمه چینی‏ها و صحنه‏سازی‏های رسوا و مفتضحانه را شب گذشته در تلویزیون با شعار «مرگ بر بنی‏صدر» ترتیب داده بودند، دیدید. ظاهراً سینه‏چاکان ریایی و انحصارطلب «قانون» آنقدر در بثمر رساندن کودتای ارتجاعی امپریالیستی شتاب زده‏اند که بی‏محابا «اعدام و مرگ» رئیس جمهور قانونی را سر لوحه دستگاههای خبری و ارتباط جمعی خود ساخته‏اند. بنابراین جان رئیس جمهور علی‏القاعده در خطر جدی است و فرد فرد شما از جانب تمامی مردم ایران در دفاع از آزادیها و مقاومت در برابر دیکتاتوری و اختناق سیاه وظیفه دارید تا برای نجات جان دکتر بنی‏صدر هر لحظه هوشیار و آماده باشید.
۲۷ خرداد - آئین نامه بررسی عدم کفایت رئیس جمهوری در مجلس بتصویب می‏رسد. در این جلسه، احمد غضنفرپور پیام ۲۲ خرداد بنی‏صدر را به مردم ایران، می‏خواند. مهندس معین فر خطابه بس شجاعانه خویش را در مخالفت با طرح عزل رئیس جمهوری و کودتا، ایراد می‏کند.
۲۹ خرداد - بنی‏صدر در پیامی به مردم اعلام می‏دارد : همه ابزار علیه رئیس چمهور است و این مبارزه با انقلاب است ...آنها که این کارها را می‏کنند نمی‏دانند که جامعه ایران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتیاج دارد ...بهرحال نسل جوان نباید خود را به یاس وادارد، چه من باشم، چه نباشم ایران اگر بخواهد مستقل و آزاد زندگی کند باید با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام کار و تلاش و ابداع زندگی کند من کوشیده‏ام شاخص این اسلام باشم.
٣۰ خرداد - تظاهراتی که طی آن چند صد هزار نفر به دفاع از رئیس جمهوری شرکت کرده بودند، توسط حکومت سرکوب می‏شود، عده‏ای کشته و عده زیادی دستگیر می‏شوند. از جمله عذرا حسینی همسر بنی‏صدر بهمراه عده‏ای دیگر دستگیر می‏شوند. سازمان مجاهدین از ظهر این روز با بالا بردن عکسهای رجوی و تغییر شعار و توسل به قهر، موجب پراکنده شدن مردم و ادامه نیافتن حرکت اعتراضی عموم مردم می‏شود. در مجلس افراد حزب جمهوری اسلامی تا ظهر، بیکدیگر تسلیت و بعد از ظهر، تبریک می‏گفته‏اند.
٣۱ خرداد - برای اینکه کودتا شکل قانونی بخود بگیرد، بهشتی از نو، بدنبال رأی قضات دیوان عالی کشور برای محاکمه بنی‏صدر می‏شود. اما تمامی قضات، باتفاق، رأی منفی می‏دهند، بدین ترتیب کار کودتا تنها برعهده مجلس قرار می‏گیرد. مجلس در سی و یک خرداد به اینکار می‏پردازد. گروه نهضت آزادی و دیگر مخالفان استبداد، در این روز به مجلس نمی‏آیند. خمینی از بنی‏صدر خواسته بود که بیاید و توبه کند.
یک تیر ۱٣۶۰ - پس از رأی مجلس، خمینی عزل بنی‏صدر را امضاء می‏کند.
منتخب مردم ایران با اعتقاد به قاعده هجرت، به مثابه روش بایسته برای دفاع از آزادی و استقلال و افشای سازشهای پنهانی، به قصد فراهم آوردن زمینه حضور در صحنه ایران و استقرار قطعی مردم سالاری درایران، با مهاجرت موافقت می‏کند و بهنگام خروج از ایران، اعلام می‏کند: «ما می‏رویم تا بمانیم و اینان –رژیم- می‏مانند تا بروند»
تجربه انقلاب و استقرار استبداد از سوی نهادها و دستجاتی که بر جامعه شناخته نبودند، به وفاداران به انقلاب ثابت کرده بود که مشکل اساسی ایران مشکل ناشناخته ها هستند. لذا ، پی‏گرفتن تجربه، ضرور می‏ساخت فرصت حضور در خارج از کشور مغتنم شمرده ‏شود تا مگر آن بخش از نیروها و گروهها، که در اصول استبداد و وابستگی و روش کار، با رژیم حاکم اختلاف ندارند، هدف مشترکشان رسیدن به قدرت است و تنها بر سر قدرت با یکدیگر نزاع می‏کنند، به یک رشته آزمایشها و ابتلائات، یعنی تنها در چارچوب مبارزه‏ای سیاسی که می‏بایستی در پرتو اصول و محکها و ضوابط مشخص و روشنی انجام گیرد، به جامعه شناسانده شوند. لذا، منتخب مردم، در آخرین فرصتهای حضور در ایران، با تنظیم میثاق شورای ملی مقاومت که بر اساس اصول راهنمای انقلاب ایران، یعنی آزادی، استقلال، رشد و عدم هژمونی بر پایه همکاری و هموزنی، از کلیه گروههاو نیروها و سازمانها و افرادی که خود را به آن اصول متعهد و پایبند می‏دانستند، دعوت بعمل آورد که جبهه متحد مقاومتی علیه استبداد حاکم برپا سازند. پس از تشکیل شورای ملی مقاومت، رهبری سازمان مجاهدین خلق که در کوران جنبش اجتماعی در داخل کشور بوجود آمده و جوانان غیور و آرمانخواه میهن بدان اقبال می‏کردند، با اصل قرار دادن قدرت، از همان آغاز، و نقض آشکار اصول میثاق خصوصاً استقلال به کژراه عراق رفت در این کژراه ، به سرسپردگی و جیره‏خواری صدام گرفتار آمد و در بند پندار وروشهای توتالیتر، به سقوط وحشتناک کشانده شد. به پاس پایداری کلیه وفاداران به اصول راهنمای انقلاب، اکنون آینده ایران از خطر ناشناخته‏ها در امان است.
در ۲۲ تیرماه ۶۰، مدتی بعد از کودتا، بنی‏صدر که از ۱۰ تیر در مخفیگاه مجاهدین خلق بسر می‏برد و گیلانی «قاضی دادگاه انقلاب» او را هفت بار محکوم به اعدام می‏شمرد، در نوشته‏ای که در آغاز وصیتنامه او، خطاب به همسرش بود و بعد کتاب خیانت به امید شد، به همسرش می‏نویسد:

حسین (ع) آزاده ترین آزادگان، رو در روی یزید ایستاد. مردم آن زمان و تاریخ دچار سردرگمی نشدند. یزید ستم و حسین عدل بودند. میان مصدق و شاه، باز داوری بسیار آسان بود. همه حق رابه مصدق دادند. تاریخ نیز چنین کرد. اما میان بنی‏صدر و خمینی تشخیص حق آسان نیست. اگر فرض کنیم با کارهائی که بدستور او انجام می‏گیرند و قرائن حکایت می‏کنند که ادامه می‏یابند و گسترش می‏پذیرند، با اعدام‏های نوجوانان پسر و دختر، با کشتارها، با صحنه‏های تلویزیونی که در شخصیت کشی، روشهای رژیم شاه را کهنه کرده‏اند، با فقر و فلج اقتصادی، با جنگ و بدتر از همه توهین بملت و رای او و ویران کردن معنویت انقلاب او، تشخیص آسان می‏شود، تصدیق نمی‏کنی که تاریخ مرا مظلوم‏تر خواهد یافت؟ قضاوت تاریخ هر چه باشد، در این لحظات نسبت به سرنوشت خویش احساس تلخ ندارم. دلم شاد است. پر از شادی است چرا که از عقیده جدا نشدم و بخاطر دفاع از استقلال و آزادی و اسلام، اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام آزادی، اسلام دفاع از حق محرومان، اسلام امید، اسلام ضد زور، اسلام ضد اسلام ارسطو زده که بر استبداد فقیه بنا گرفت و همه خشونت و جنایت از آب درآمد. بخاطر این اسلام، این آزادی همه جانبه، با تمام توان کوشیده‏ام و همه خطرها را پذیرفتم.

    اکنون، از زمانی که بنی‏صدر این سطور را در مخفی گاه می‏نوشت، حدود ۲۵ سال می‏گذرد. به جرأت می‏توان گفت تاریخ، حداقل تا این لحظه، قضاوت خود را در باره او و همه وفاداران به مرام استقلال و آزادی کرده ‏است. بنی‏صدر در این سالها نشان داد که او مرد استقامت، عقیده، وفا، کار و تلاش است. باشد که به همراه همه افراد، گروهها و نیروهائی که در پی استقرار مردم سالاری هستند، در ایران و با مردم ایران، آزادی را جانشین استبداد کنند. پیروز و مفتخر به وطن آزاد و مستقل بازگردند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست