سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

افزایش درآمد های نفتی
شکاف در حاکمیت را عمیق تر می کند


محمدحسین یحیایی


• افزایش درآمد های نفتی نه تنها سودی برای مردم و اقتصاد ملی ندارد بلکه به یکی از موانع رشد اجتماعی وسیاسی تبدیل شده، دیکتاتوری و استبداد را در کشور گسترش داده، دولت اقتدارگرا را از مردم بی نیاز کرده، باند بازی، جنگ قدرت، چپاول و فساد را در جامعه فراگیر کرده است، هم زمان با آن ثبات سیاسی را از بین برده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ خرداد ۱٣٨۷ -  ٣۰ می ۲۰۰٨


با آغاز سال خورشیدی که هنور چند روزی از سومین ماه آن نگذشته است، رژیم جمهوری اسلامی با شدید ترین بحران های درونی و بیرونی روبرو شده است. از یک سو در عرصه دیپلوماسی و سیاست خارجی با تحریم و تهدید جدی روبرو شده به انزوای کامل رانده شده ، با صدور قطعنامه های پی در پی شورای امنیت سازمان ملل موقعیت اقتصادی و پایگاه سیایسی خود را در جهان از دست می دهد، از دیگر سو با مشکلات و بن بست های اقتصادی و سیاسی در درون کشور روبرو می شود. رژیمی که در هر فرصتی با تبلیغات وسیع و گسترده به جهانیان نشان می داد که از حمایت توده های مردمی بر خوردار است و پایگاه مردمی آن در حال گسترش است، با انتخابات مجلس هشتم و ناکامی در آن به روش دیگری روی آورده است. دیگر آن روزهای خوش به پایان رسیده است. هر روز تنش و بحران در بین حکومتگران که گاهی خود را منتخب خدا و گاهی مردم می دانند در حال گسترش است. دیگر چابلوسان، جیره خواران و فرصت طلبان به ریاست جمهوری دولت نهم عناوین معجزه هزاره سوم و سقراط زمان پیشکش نمی کنند، به نظر می رسد آنها به این باور رسیده اند که بخت ایشان در سیاست رو به افول است و باید در پی فرصت های دیگر بود. هر چند دوستان سپاهی و امنیتی ایشان در حال صعود به رأس هرم قدرت با شتاب به پیش می تازند. آنچه مسلم است و با افزایش درآمدهای نفتی در هر دوره مشاهده می شود، نزاع بر سر تقسیم این ثروت بادآورده است که دوستان دیروز را به دشمنان امروز تبدیل می کند و فساد اجتماعی و اقتصادی را گسترش می دهد.
درآمد های هنگفت نفتی و بحران های سیاسی در کشور ما داستان دیرینه ای دارد. در صد سال گذشته بویژه بعد از پایان جنگ دوم جهانی نفت و سیاست درهم تنیده شد، گاهی این ماده سیاه طلای سیاه و گاهی هم بلای سیاه نامیده شد، دهها کتاب و صدها مقاله در عملکرد سیاسی نفت در ایران و خاورمیانه به رشته تحریر درآمد و روز به روز نقش آن در سیاست داخلی و دیپلوماسی برجسته تر شد. در سال های نخست دهه ۷۰ میلادی که با رشد سریع اقتصادی درجهان همراه بود نیاز به انرژی افزایش یافت و با تشکیل اوپک قیمت آن به سه برابر افزایش یافت و پترودلار های هنگفتی به کشور های نفت خیز از جمله ایران سرازیر شد. این ثروت هنگفت و بادآورده توازن اقتصادی را که تا آن روز بر جامعه حاکم بود بر هم زد، پایه های دیکتاتوری تقویت شد و جاه طلبی های بی پایه و اساس شکل گرفت. شاه ایران که سلطنت را ودیعه الهی و خود را خدایگان می خواند در سودای جهانی شدن به زنده کردن عظمت باستانی ایران پرداخت و در گفتار با روزنامه نگاران که هر روز روانه ایران می شدند تا شاهد هزینه درآمد های نفتی باشند، سخن از مدیریت جهانی خود می کرد. گاهی به کنایه می گفت که شما چشم آبی ها قادر به اداره جوامع خود نیستید، از آن رو در آن کشورها اعتصاب و اعتراض صورت می گیرد. شاه هم زمان کشور خود را جزیره ثبات می خواند و بگونه ای نشان می داد که بر همه رخداد ها نظارت دارد و جامعه بسوی تمدن بزرگ پیش می رود. وزارت اطلاعات در جزوه ای که در سال ۱٣۵٣ منتشر کرد مفهوم تمدن بزرگ را که خواسته شاه است اینگونه توضیح می داد ً بیسوادی در کشور ریشه کن خواهد شد... هر شهروندی صاحب خانه خواهد شد... تمام کویرها به جنگل تبدیل خواهد شد... و عدالت اجتماعی به عدالت پهلوی تغییر نام خواهد داد، این عنوان، چه در ایران و چه در سراسر جهان، هر آنچه را که درست، عادلانه، الهام بخش، انسانی و زیباست، به خود اختصاص خواهد داد. دزدی، فساد، دروغ، فریب و زشتی محو خواهد شد. ً سال های بعد نشان داد که این آرزو ها بر آورده نشد، فرصت بدست آمده به تباهی رفت، درآمد های هنگفت نفتی دزدی، رشوه خواری، رانت خواری، چابلوسی و ویرانی به ارمغان آورد. مشتی مال اندوز و ترسو را بر سرنوشت کشور حاکم کرد که در اولین فرصت فرار را بر قرار ترجیح دادند و برای بهره جویی از ثروت های باده آورده راهی خارج شدند. در این میان اقتصاد دولتی که شاه گاهی آن را سوسیالیستی می خواند، اساس و بنیان بنگاه های خصوصی را خشکاند و آن را از تولید و نو آوری دور ساخت. افزایش درآمد های نفتی و پخش آن در جامعه به شکل های گوناگون بدون در نظر گرفتن زیر ساخت ها و ظرفیت های تولید به تورم گسترده و شتابان دامن زد، درنتیجه داستان های امروزین که تورم را وارداتی، مخرب، سودجویانه و مافیایی می خوانند تکرار شد. راه مقابله را هم مثل امروز در افزایش واردات دیدند و اقدام کردند. در مدت کوتاهی کالا های خارجی جایگزین کالا های ساخت کشور شدند، کسبه و تجار که تا دیروز سعی می کردند بخشی از کالا های مصرفی را خود تولید کنند به دلالی روی آورده، با خرید و فروش های کاذب و بازی با پول که هر روز بخشی از ارزش خود را از دست می داد ثروت اندوزی کنند و یا روزگار بگذرانند.
افزایش درآمد های نفتی نیاز دولت به وصول مالیات از مردم را کاهش داد، در نتیجه فاصله دولت از مردم بیشتر شد، دیگر نیازی به مشارکت آنها در تعیین اولویت های اقتصادی نبود، این روند جایگاه دولت در اقتصاد را هر روز گسترش بیشتری می داد، آنچه برای دولت مهم بود کنترل جامعه و پیشگیری از هر گونه فعالیت سیاسی و آزادی خواهانه و گسترش نهاد های مدنی بود. وابستگی به درآمد های نفتی هر روز بیشتر می شد، کوچکترین نوسان در قیمت نفت و پایین آمدن آن برای پروژه های بزرگ و ریخت و پاش ها فاجعه بار بود. شاه و چابلوسان پیرامونی به هشدارهای کارشناسان اقتصادی توجهی نمی کردند و شاه می گفت. ً سیاست مداران هرگز نباید به حرف اقتصاد دانان گوش کنند.ً در این میان سران ارتش هم درفعالیت های اقتصادی شرکت فعال داشته به ثروت اندوزی مشغول بودند. صدای شکست رویاهای شاه و تمدن بزرگ با پایین آمدن ناچیز درآمد های نفتی در سال ۱٣۵۶ به گوش رسید، بی ثیاتی در اقتصاد در مدت کوتاهی در سیاست بازتاب یافت تا جائیکه صدای انقلاب در فرودگاه مهآباد هنگام فرار شاه بگوش وی رسید که دیگر دیر شده بود.
با پیروزی انقلاب و افزایش مجدد درآمد های نفتی سیاست های پیشین بازسازی شدند، کشور همسایه و رهبر آن صدام با استفاده ار درآمدهای نفتی با عنوان سردار قادسیه به فکر کشورگشایی و ایران انفلاب زده هم با استفاده از همان منبع به فکر صدور انقلاب افتاد، جنگ ویرانگر به مدت ٨ سال همه منابع اقتصادی و انسانی هر دو کشور را بلعید، با پایین آمدن درآمدهای نفتی جنگ هم به پایان رسید. ثبات نسبی در بازار پدید آمد، مردم به فعالیت های اقتصادی پرداختند و خواهان مشارکت در امور سیاسی شدند که با واکنش شدید بخشی از حاکمیت روبرو شدند. قتل های زنجیره ای، ترور در داخل و خارج برای پیشگیری ازاینگونه فعالیت ها بود. دولت اصلاحات که با درآمد های محدود نفتی روبرو شده بود بار دیگر به کارشناسی روی آورد تا تعادل را در اقتصاد برقرار سازد و تا اندازه ای هم توانست به موفقیت های محدودی دست یابد.
با آغاز هزاره سوم بار دیگر درآمد های نفتی این بارخیلی بیشتر از دوره های پیشین افزایش یافته است، دولتی که خود را اصولگرا و از جنس مردم می خواند و در آرزوی بر قراری عدالت است سرنوشت اقتصادی و سیاسی کشور را در دست دارد، راه آزموده و جواب نداده را می پیماید، شعارهای شاه سابق ایران را بر زبان می آورد، توجهی به هشدارهای اقتصاددانان نمی کند و آنها را نادان می خواند، در فکر مدیریت جهان نامه نگاری می کند، نهادهای اقتصادی و برنامه ریزی را یکی بعد از دیگری به تعطیلی می کشاند، خود را سیاست مدار، مدیر، اقتصاددان و در نهایت همه دان می انگارد. ولی جامعه بگونه ی دیگری جواب می دهد، هر روز بر تعداد بیکاران، تهیدستان، زیر خط فقری ها و ورشکستگان افزوده می شود. تورم از کنترل خارج شده هر روز و ساعت در حال افزایش است. صندوق بین المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۷ خود ایران را در بین ۱٨۰ کشور جهان در ردیف پنجم قرار داده است. جنگ قدرت و بهره گیری از ثروت های باد آورده به شدت ادامه دارد، باند بازی در قدرت در حال گسترش است، نیرو های امنیتی و نظامی برای تحکیم پایه های اقتصادی و سیاسی خود فعالیت می کنند و در همه امور اقتصادی و نفت و گاز نفوذ کرده اند. اطاق بازرگانی، بانک مرکزی و وزرای رانده شده از وزارت پی در پی هشدار می دهند ولی دولت مکتبی با توسل به باورهای خود پیش می تازد در راستای ادغام بانک ها و تشکیل بانک های قرض الحسنه که بدون بهره عمل خواهند کرد تلاش می کند. اقتصاد ایران هم زمان گرفتار معضلی است که بیماری هلندی نام دارد. در این حالت صادرات منابع معدنی و خام مثل نفت و گاز افزایش می یابد و واردات کالاهای مصرفی تولید داخلی را به نابودی می کشاند. با صدور این منابع و ورود ارز به کشور پول ملی از ارزش بیشتری برخور دار می شود در نتیجه واردات ارزان تر از تولید داخلی در بازار پخش می شود. ارزش کالا و خدماتی که امکان وارات را نداشته باشند به شدت افزایش پیدا می کنند، از این رو ارزش خانه، زمین و کالاهای غیرمنقول روزافزون می شود.
نبابرین، افزایش درآمد های نفتی نه تنها سودی برای مردم و اقتصاد ملی ندارد بلکه به یکی از موانع رشد اجتماعی وسیاسی تبدیل شده، دیکتاتوری و استبداد را در کشور گسترش داده، دولت اقتدارگرا را از مردم بی نیاز کرده، باند بازی، جنگ قدرت، چپاول و فساد را در جامعه فراگیر کرده است، هم زمان با آن ثبات سیاسی را از بین برده، جامعه را در تب و تاب و تلاطم سیاسی نگه داشته است. آنچه امروز مشاهده می شود ناپایداری وضع موجود در آینده نزدیک است...


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست