سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حماسه ایلیاد
روایت اساطیری سقوط امپراطوری بزرگ هیتیان به دست اقوام دریایی است


جواد مفرد


• کتیبه های مصری قرن ۱۲پیش از میلاد خبر از سقوط امپراطوری هیتیان به دست اقوام دریایی(اقوام جزایر دوردست) میدهند. در میان اقوام دریایی نامهای آخائیان و دانائیان به وضوح متعلق به یونانیان است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۱۲ می ۲۰۰٨


 
 
 
کتیبه های مصری قرن 12پیش از میلاد خبر از سقوط امپراطوری هیتیان به دست اقوام دریایی (اقوام جزایر دوردست) میدهند. در میان اقوام دریایی نامهای آخائیان و دانائیان به وضوح متعلق به یو ن انیان است. یونانیان خود را در آن زمان عموماً دوریان می خوانده اند که معنی مردم بالا دست(ملت هیپریون= خورشید) را میدهد. دوریان شامل دو گروه بزرگ دیگر به نامهای آئولیان (پرستندگان ایزد باران و رعد= زئوس) و ایونیان (صاحبان ابزار چوبی، اتاق و جامه دان بزرگ چوبی) هم میشدند. مسلم به نظر میرسد اسب چوبی بزرگ اساطیری تروا اشاره به همین معنی نام یونانیان است. به نظر میرسد نام هلن(الاّس) که یونانیان خود را بدان خوانده اند بر گرفته از نام هیتی آلاّنی باشد که به معنی که مترادف با هرا به معنی بانو و ملکهً آسمانی است چه این نام متعلق به حبات (الهه بزرگ/مادر) همسر تارو/تشوپ (ایزد توفان و رعدهیتیان = زئوس یونانیان) بوده است. جالب است که نامهای یونانی و هیتی ایلیاس و تروا را به سادگی می توان شهر و معبد ایزد توفان و رعد معنی نمود. جالب است که ایلیای نبی تورات هم که بر گرفته از همین نام یونای ایلیاس(ایلیا) است ، با توفان و گردباد خدایگانی پیوند دارد. این مطلب نشانگر آن است که نام شهر تروا/ایلیاد با نام و نشانهای خدای قومی هیتیان یعنی حاتی ( هیتئوس /زئوس یونانیها=ایزد باران و رعد) و تارو (یعنی ایزد توفان و رعد هیتیان ) یکی بوده است و این سبب آن شده است که بعدها در روایات اساطیری یونانیان سقوط امپراطوری بزرگ هیتی با سقوط دژ/معبد نسبتاً کوچک تروا ( ویلوسای منابع هیتی یعنی شهر ایزد باد و رعد) یکی گرفته شود. نام قهرمان یونانی روئین تن و میرای ایلیاد یعنی آخیلوس (آشیلوس نیمه خدا، نیمه انسان) از سویی یادآور مردم تحت فرمانش آخائیان (مردم آهیوهً منابع هیتی در غرب دریای مرمره) و از سوی دیگر بیانگر صورت یونانی حماسهً گیلگامش (پیر مرد جوان، پهلوان دو سوم خدا یک سوم انسانی) قهرمان میرای اساطیر بابلی است که منشأ اسطورهً شمشون تورات نیز می باشد. نام دوست و مصاحب آشیلوس یعنی پاتروکلس (دارای پدر معروف) هم با نام نشان انکیدو (مخلوق انکی/ابرام = پدر عالی) دوست و مصاحب گیلگامش مطابقت دارد. نظر به نام شمشون (مخلوق ایزد خورشید) می توان نام آخیلوس را در اصل مأخوذ از آخی- هلیوس (مخلوق میرا و مغموم مورد حمایت ایزد خورشید=هلیوس/آپولون) گرفت که در ایلیاد از این رابطه ً خدایگانی ایشان به صراحت صحبت شده است. اسامی پاریس (در اصل پو-اورائوس = زیبای شرط بندی، یا پرائوس = زیبا، مطبوع)و پدرش پریام (فدیه آور) نیز اسمهای اساطیری معروف کهن خاورمیانه بوده و از نام و نشانهای خدایان آدونیس/آتیس (جوان خوشگل) و تئییاس (خدای زمین= انکی/ابرام/ابراهیم فدیه آورندهً فرزند) بر گرفته شده اند. معنی لفظی ابراهیم (پدر امتهای فراوان) یعنی اسم توراتی دیگر ابرام/انکی نیز در نام پدر پریاموس یعنی لائومدون (فرمانروای مردمان) به وضوح دیده میشود. نام آخائیان را با توجه به اینکه همچنین دانائی اوی ( مردم سرزمین برشته شده و سوخته) و آرگی اوی ( سرزمین مشعشع) آورده اند، می توان به معنی مردم سرزمین بدون برف و سرما گرفت که در مقام مقابله با نام بعدی مناطق سرد سیر شرقی دریای مرمره یعنی فریقیا (یعنی سرزمین سرما) مستدل میگردد. نام کشتی اساطیری معروف آرگوس آرگناوتها به رهبری یاسون (منجی) نیز ریشه در همین حملهً مردم دریا ی ی آخائیان به آسیای صغیر تحت تسلط هیتیان داشته است. کسب پشم زرین سرزمین سمت کلخید (گرجستان) که هدف آرگناوتها به شمار آمده بی شک اشاره به فتح مملکت بزرگ هیتیان و پایتخت آن کشور خاطی (هات توشا، هیتی) توسط آخائیان بوده است. چون نام خاطی به صورت ختین-ئوس در یونانی به معنی پوست و پشم بوده است. این کلمه در نام خدا/پادشاه اساطیری مار نشان یونانی-هیتی یعنی ارختونیوس (خدای سرزمین پشم خوب) نیز به یادگار مانده است.
در اینجا روایات و تفاسیر و توضیحات محققان پیشین را در اینجا ضمیمه می نمایم که حاوی اطلاعات باستانشناسی و اساطیری است .
 
 
ایلیاد
  (بر گرفته ازسایت p30world forums )
دومین حماسه کهن جهان - پس از حماسه سومری گیل گمش _ ایلیاد و ادیسه هومراست که قدمت آنها حدود هشتصد سال پیش از میلاد می رسد . ایلیاد بر 24 بخش ( سرود ) است و موضوع جنگ مردم یونان با تروا ( شهری بوده در آسیای صغیر یا ترکیه امروز ) است که ده سال طول کشید .
پادشاه تروا موسوم به پریام پنجاه پسر داشت که در بین آنها هکتور به دلیری و پاریس به زیبایی معروف بودند . چون پیشگویان گفته بودند که وجود پاریس برای پدر بد شگون خواهد بود،به دستور پدر، او را در کوهستانی رها کردند . پاریس بزرگ شد و به کار چوپانی پرداخت . روزی سه الهه بر او نمایان شدند و از او خوا ستند که بگوید که کدام یک از آنان زیباترند . پاریس یکی از آنها، یعنی آفرودیت را زیبا تر دانست؛ از این رو دو الهه دیگر از او و مردم تروا دست برداشتند . سرانجام گذار پاریس به اسپارت افتاد و در آنجا هلن، زن زیبای منلاس پادشاه اسپارت را در غیاب او دزدید و به تروا گریخت . آگاممنون برادر منلاس تصمیم گرفت با کمک بزرگان دیگر، هلن را باز گردانند . کشتی ها و مردان بسیاری تحت فرماندهی بزرگانی چون اولیس و آشیل به جانب تروا روانه شدند . در این میان حوادثی اتفاق می افتد . مثلا پیشگویان گفته بودند
که گشایش شهر تروا به دست آشیل خواهد بود اما او پس از پیروزی در کنار دیوار خواهد مرد . از این رو تتیس مادر آشیل که از ایزد بانوان است او را در جامه ی زنان از میدان خارج می کند اما اولیس او را دوباره به صحنه می کشاند . همچنین طوفان سختی رخ داد که پیشگویان عقیده داشتند که خدایان خشمگین اند . اگاممنون بر آن شدتا دخترش ایفی ژنی را جهت رضای خدایان قربانی کند اما الهه یی موسوم به آرتیمس دختر را ربود و به جای آن گوزنی ماده نهاد .
سرانجام یونانیان برای جنگ از کشتی پیاده شدند .مردم تروا به کمک همسایگان تروابه رهبری هکتوربا یونانیان به جنگ پرداختند.محاصره شهر تروا ده سال طول کشید. برخی از خدایان از جمله زئوس خدای خدایان و آفُردیت طرفدار مردم تروا وهرا وآتنه (آن دو الهه یی که همراه آفردیت برای داوری به نزد پاریس رفته بودند) طرفدارمردم یونان بودند.
در دهمین سال جنگ آگا ممنون سردار یونان در یکی از حمله ها دختر کاهن معبد آیولون را به غنیمت می گیرد . آیولون نیز بلایی بر سپاه یونانیان نازل می کند . آگاممنون به اصرار سران سپاه خاصه آشیل دخترک را پس می دهد اما در عوض دستور می دهد که آشیل هم بریزییس را که در یکی از حملات به غنیمت گرفته و سخت عاشق او شده بود پس دهد . آشیل عصبانی می شود واز جنگ کناره گیری می کند و قلبا دوست دارد که یونانیان کست بخورند . با کنار رفتن آشیل هکتور یونانیان را شکست می دهد پاتروکل یکی از خدازادگان که دوست صمیمی آشیل است طاقت نمی آورد و سلاح آشیل را گرفته به جنگ می رود اما هکتوراو را می کشد . آشیل خشمگین می شود ( زئوس هم ازاین قضیه خشمگین است ) و زرهی را که خدایان برای او ساخته بودند بر تن می کند و به لشکر تروا حمله می برد و بسیاری ازجمله هکتور را می کشد . جنازه ی هکتور را به ارابه بسته و به دنبال خود به گرداگرد باروهای تروا می گرداند . پاریس تیری به پاشنه ی پای آشیل رو یین تن می زند و او را می کشد ( فقط پاشنه ی آشیل رویینه نیست ). پس از جنگی سخت یونانیان جنازه ی آشیل را پس می گیرند .
مادرش تتیس او را دفن می کند و جوشنش را به اولیس می بخشد . آژاکس یکی از پهلوانان یونانی چنان از این عمل خشمناک می شود که بر گله ای از گوسفندان – به خیال این که سران یونانیان هستند – حمله می برد و چون حقیقت را در می یابد . چنان خشمگین می شود که خود را با شمشیر می کشد .
در تروا بتی بود موسوم به پالادیوم که زئوس به مردم شهر تروا اهدا کرده بود. معروف بود که تا آن بت در شهر است تروا تسخیر نشدنی است . اولیس به لباس گدایان وارد شهر می شود و بت را می دزدد. در این ضمن آتنه از الهگان مخالف با مردم تروا به یونانیان می آموزد که اسب چوبین بزرگی بسازند و پهلوانانی چون اولیس و منلاس در داخل آن پنهان شوند .یونانیان چنین میکنند و سپس خیمه های خود را آتش زده سوار کشتی می شوند.اهالی تراوا فریب می خورند و گمان می کنند که یونانیان به کلی رفته اند.بر آنند تا اسب چوبین به جا مانده را به شهر بردند.لاکوئون از دلاوران تروا که متوجه خدعه ی یونانیان شده است می خواهد اطرافیان را آگاه کند،اما دو اژدها که آفریده ی خدایان دشمن تراوا هستند از دریا بر آمده و اوو دو پسرش را خفه می کنند.مردم اسب چوبین را به داخل شهر می برند. شب بعد که جشن پیروزی گرفته و مست کرده اند،پهلوانان یونانی از شکم اسب بیرون می آیند و دروازه شهر را می گشایند.یونانیان که در پشت جزیره پنهان اند وارد شهر می شوند. مردان تراوا را می کشند و زنان را بین خود تقسیم میکنند.سرانجام منلاس به هلن دست می یابد. او را به اسپارت می برند و از آن پس او را الهه یی می پندارند.
 
تروا اف سانه است یا واقعیت؟
 
 
 
۲۴ آبان ۱۳۸۴ از سایت بانک اطلاعات گردشگری
  تروا نام محوطه‌ای باستانی با قدمت بیش از 4 هزار سال در ناحیه آسیای صغیر واقع در ترکیه امروزی است که در حماسه جاودان هومر، ایلیاد، از آن یاد شده است.
این محوطه باستانی به خاطر ارزش تاریخی و فرهنگی خود، از سال 1998 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.  
 
تروا نام محوطه‌ای باستانی با قدمت بیش از 4 هزار سال در ناحیه آسیای صغیر واقع در ترکیه امروزی است که در حماسه جاودان هومر، ایلیاد، از آن یاد شده است. این محوطه باستانی به خاطر ارزش تاریخی و فرهنگی خود، از سال 1998 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. محوطه باستانی تروا، در دهه 1870 و در پی حفاری‌های هاینریش شلیمان، باستان‌شناس آلمانی در این ناحیه کشف شد. حفاری‌های بعدی نشان داد که در این محوطه، در طول تاریخ شهرهای مختلفی ساخته شده است که یکی از نخستین آن‌ها که با نام تروا 7 A شناخته می‌شود، به عنوان همان تروای مورد اشاره هومر شناخته می‌شود.
 
تروا در شمال غربی ترکیه و در نزدیکی شهر امروزی کاناخال واقع است، و سهل‌الوصول‌ترین نقطه در میان آسیا و اروپا را اشغال کرده است. در عهد باستان، این محوطه ناظر بر ورودیِ داردانل یا هِلس‌پونت بود، تنگه باریکی که دریای اژه را به دریای مرمره، استانبول، و دریای سیاه متصل می‌کرد.  
هر چند شواهد جغرافیایی و تاریخی زیادی در دست است که نشان می‌دهد محوطه باستانی تروا در ترکیه همان تروای مورد اشاره هومر است، اما این بدان معنا نیست که تمام آن چه در حماسه ایلیاد درباره تروا آمده است، واقعیت تاریخی دارد. در واقع اثر هومر، ترکیبی از افسانه و واقعیت است.
 
موقعیت جغرافیایی و استراتژیک تروا باعث شد که در طول تاریخش همواره هدف حملات رقبای خود باشد. در واقع از هزاره سوم پیش از میلاد تا سال 1915 که نبرد گالیپولی در آن سوی تنگه اتفاق افتاد، جنگ‌های بسیاری در این منطقه درگرفت. در آن زمان هر قدرتی حکومت تروا و گالیپولی را در دست داشت می‌توانست ترافیک دریایی میان دو دریای اژه و سیاه را کنترل کند. به بیان دیگر، هدف از این جنگ‌ها پول و قدرت بود، نه مطابق آن چه در افسانه هومر آمده است، زنی بنام هلن.
در حال حاضر محوطه باستانی تروا تشکیل شده است از تپه‌ای به ابعاد تقریبی 200 در 150 متر با ده آبادی یا شهرک که یکی بر روی دیگری ساخته شده و بیانگر یک دوره تقریباً 4500 ساله زندگی در این منطقه‌اند. اولین آبادی در حدود سال 3 هزار پیش از میلاد ساخته شده و آخرین آبادی به حدود 1400 پس از میلاد یعنی اواخر دوره بیزانس بازمی‌گردد. در طول این سال‌ها تپه‌ای که تروا بر آن واقع است حدود 10 متر از دشت‌های اطراف بالاتر قرار گرفت. در زمانی که اولین آبادی در این ناحیه ساخته شد، آب داردانل تا بخش شمالی تپه جریان داشت، اما خط ساحل به تدریج عقب رانده شد تا آنجا که در اواخر عصر مفرغ این تنگه دست‌کم یک مایل از تروا فاصله داشت. ناحیه شمالی تپه به باتلاق تبدیل شد و کشتی‌ها مجبور بودند در نزدیکی شهر امروزی بِسیک ‌تپ در دریای اژه لنگر بیندازند.
مطابق آن چه در ایلیاد هومر و دیگر منابع باستانی آمده است، جنگ تروا دو طرف عمده داشت: شهرهای متحد یونان علیه تروا و متحدانش (یعنی آمازونی‌ها و لیسه‌ای‌ها). بنابراین جنگ میان شرق و غرب بود و در این میان هر دو طرف مخاصمه زن‌های یکدیگر را می‌ربودند: تروایی‌ها هلن، زن منلاس از اسپارت را دزدیدند، و یونانی‌ها بریسئیس و کریئیس از تروا را به عنوان معشوقه به اسارت گرفتند. پس از چندین نبرد که مجموعاً ده سال طول کشیدند شهر ویران شد، و در این میان یونانی‌ها از اسبی چوبی برای ورود به شهر استفاده کردند. در منابع باستانی این طور آمده که این جنگ‌ها در اواخر عصر مفرغ و در ربع اول قرن دوازده پیش از میلاد رخ داده است.
 
با بررسی بقایای تروا در این دوره درمی‌یابیم که دو تخریب و ویرانی صورت گرفته است، یکی در اواخر قرن سیزدهم (آبادی ششم) و دیگری در آغاز قرن دوازدهم پیش از میلاد (آبادی هفتم). آبادی ششم مستحکم‌ترین و بزرگ‌ترین آبادی عصر مفرغ در این محوطه را شامل می‌شده است (به طور کلی از 3 هزار تا هزار سال پیش از میلاد عصر مفرغ قلمداد می‌شود). تاریخ تقریبی این آبادی را می‌توان 1700 تا 1275 پیش از میلاد در نظر گرفت، و مشخص است که سیستم دفاعی آن دو جزءِ عمده داشته است: دیواری مستحکم که قلعه را احاطه کرده بوده و یک خندق که کل شهر را در احاطه خود داشته است.
 
اما سازندگان این سیستم دفاعی چه کسانی بودند؟‌ به رغم حفاری‌های گسترده‌ای که در 130 سال گذشته در محوطه تروا انجام شده است، فقط یک اثر مکتوب متعلق به اواخر عصر مفرغ داریم که می‌تواند به ما در این زمینه کمک کند. این اثر مکتوب مهری برنزی است که در سال 1995 کشف شد و فقط چند میلی‌متر قطر دارد. بر این مهر نوشته‌هایی به زبان هیتیان لوویا یی نقش شده است، زبانی که در هزاره دوم پیش از میلاد در پادشاهی هتیت در مرکز ترکیه مرسوم بوده است.
اما چرا تروا این قدر برای مردم آن زمان اهمیت داشته است؟ برخی از کارشناسان بر این عقیده‌اند که اهمیت تروا در مکان استراتژیک آن بوده است. بنا بر این نظریه، تروا از این جهت هدف دلخواه دیگر حکمرانان بوده است که فاتح جنگ فرصت پیدا می‌کرده بر عبور و مرور کشتی‌های تجاری در دریای سیاه نظارت و کنترل داشته باشد و از کشتی‌هایی که از این قسمت از دریا می‌گذشته‌اند عوارض بگیرد. این عوارض دریافتی احتمالاً شکل کالا و مواد خام را داشته است، چرا که تا آنجا که می‌دانیم سکه تا قرن هفتم پیش از میلاد اختراع نشد.
در مورد هلن هم هیچ شواهدی در دست نیست که نشان دهد او بهانه جنگ تروا بوده است، گرچه این را به یقین می‌دانیم که در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد زن‌ها کالا به شمار می‌آمده‌اند. بهترین شواهد ما در این زمینه از کاخ پیلوس در جنوب غربی یونان به دست آمده است. کارل بلگنِ باستان‌شناس در این کاخ تعداد زیادی لوح گلی کشف کرده است که به خط یونانی ابتدایی نوشته شده و بر یکی از این الواح که به قرن سیزدهم بازمی‌گردد از زنانی سخن به میان آمده است که از خلیج غربی ترکیه به عنوان برده گرفته شده‌ و به پیلوس آورده می‌شدند تا در صنعت نساجی آنجا مشغول به کار شوند.
از این که اسبی بزرگ و توخالی در جنگ تروا نقشی مهم بازی کرده است هیچ نشانی در دست نیست، اما ظاهراً دیوارهای مستحکم پیرامون تروا با اهرم بزرگی تخریب شده‌اند. زره جنگجویانی هم که به تروا حمله کردند از برنز ساخته شده بود. اما در یافته‌های ما از حفاری‌ها هویت مهاجمان مشخص نشده است، و چیزی که این قضیه را پیچیده‌تر می‌کند این است که در حوالی سال 1200 قلاع بسیاری در ترکیه و یونان بر اثر جنگ تخریب شدند، از جمله تیرینز و پیلوس و هاتوسا. در مورد دلایل این تخریب گسترده هنور اتفاق نظر وجود ندارد، اما فقط یک عامل در این امر دخیل نبوده است: زلزله و جنگ و احتمالاً تغییر شدید آب و هوا از جمله دلایل این رخداد بوده‌اند.
البته با این جنگ زندگی در تروا خاتمه نیافت: بخش‌هایی از دیوارها و باروهای آن تعمیر شدند و خانه‌های جدیدی هم ساخته شد و به این ترتیب آبادی هفتم در این محل شکل گرفت. کارشناسان بر این عقیده‌اند که در همین زمان عده زیادی از جنوب شرقی اروپا به این منطقه کوچ کردند. زلزله دیگری احتمالاً در قرن دهم پیش از میلاد رخ داد که پس از آن ما هیچ مدرکی حاکی از زندگی در این محل در دست نداریم تا قرن هشتم پیش از میلاد که ایلیاد هومر نوشته شده است.
در قرن هفتم معروف شد که جنگ تروا در این منطقه رخ داده است. در این زمان هنوز بخش‌هایی از دیوارهای قلعه متعلق به اواخر عصر مفرغ پا بر جا بود، و ظاهراً رسم «دوشیزگان لوکریایی» هم در همین زمان پا گرفت. آژاکس، قهرمان یونانی، در معبد آتن در تروا به کاساندرا، دختر پریام، تجاوز کرد، و بنا بر سنت به عنوان مجازات مقرر شد که شهر لوکریس، زادگاه آژاکس، سالانه دو دوشیزه به تروا بفرستد تا در معبد آتن خدمت کنند و به این ترتیب حریم این الهه از لوث این گناه پاک شود. این سنت تا اوایل قرن اول پیش از میلاد ادامه یافت، و شاید حضور همین دوشیزگان یونانی در تروا باعث این تصور شد که جنگ هومری در این منطقه رخ داده است. در این مدت افراد بزرگی هم از این ناحیه عبور و دیدار کردند: کوروش، پادشاه ایران، هنگام جنگ با یونان، اسکندر کبیر هنگام جنگ با ایرانی‌ها، و بسیاری از امپراتوران رومی که اخلاف تروایی‌های عصر مفرغ به شمار می‌رفتند.
 
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست