سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حالا که می شود، اعتراض می کنیم


امیر یعقوبعلی


• جمع آوری امضا برای جلوگیری از اعدام یک انسان در اینترنت، قرار دادن لوگوی زندانیان سیاسی در سایت ها و وبلاگ های شخصی، ساخت الگوریتم بمب گوگلی برای دفاع از یک مسئله هویتی و... همه اقداماتی مثبت در جهت رساندن صدای اعتراض خود به صاحبان قدرت است، اما خلاصه کردن اعتراض به این اقدامات همان دامی است که افتادن به آن مساوی است با پایان تاثیرگذاری ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۱ می ۲۰۰٨


ماجرای خلیج فارس
در دسامبر 2004 نشریه معتبر نشنال ژئوگرافی در نقشه های خود از خاورمیانه، در کنار نام خلیج فارس (Persian Gulf) از عنوان خلیح عربی (Arabian Gulf) استفاده کرد. این اقدام نشریه نشنال ژئوگرافی در فضایی اتفاق افتاد که جدال ایران با امارات بر سر مالکیت سه جزیره در خلیج فارس بالا گرفته بود. هنوز زمان زیادی از این اقدام نشریه نشنال ژئوگرافی نگذشته بود که سیل اعتراضات ایرانیان به این اقدام آغاز شد. جدای از اعتراضات دولت ایران که تا مرز ممنوعیت توزیع این نشریه جهانی در ایران نیز پیش رفت، آنچه اقدام نشریه نشنال ژئوگرافی را بر سر زبان ها انداخت شکلی از اعتراض اینترنتی ایرانیان به این مسئله بود، که ماجرای تغییر نام "خلیج فارس" و اعتراض ایرانیان به آن را بین المللی کرد.

با گوگل علیه نشنال ژئوگرافی
به پیشنهاد وبلاگ "لوگوماهی" صفحه ای با عنوان "خلیج عربی" ساخته می شود که در آن نوشته شده است "خلیجی با این نام در دنیا وجود ندارد. هیچ جایی به نام خلیج عربی هرگز وجود نداشته است و نام صحیح آن خلیج فارس بوده و هست." وبلاگ نویسان ایرانی با درج پیوند "خلیج عربی" در وبلاگهایشان و با جستجوی عنوان "خلیج عربی" در سایت گوگل، رفته رفته رتبه صفحه ایجاد شده را در گوگل افزایش می دهند، تا آنجا که در بسیاری از کشورها نتیجه نخست جستجوی "خلیج عربی" صفحه مورد اشاره بوده است. این حرکت اعتراضی با الهام از ایده "بمب گوگلی" صورت می گیرد که پیش از ان نیز برای موارد دیگر مورد استفاده قرار گرفته بود، اما این نخستین بار بود که ایرانیان برای اعتراضی آنلاین از آن استفاده می کردند .
اقدامات دولت ایران در مقابل نشنال ژئوگرافی از جمله جلوگیری از توزیع آن در ایران و ایجاد موانعی بر سر ورود خبرنگاران آن به ایران و همراه شدن آن با اعتراضات وبلاگ نویسان فارسی و ماجرای بمب گوگلی خلیج فارس عقب نشینی نشریه از مواضعش را در پی داشت. چنان که نه تنها عنوان "خلیج عربی" از کنار نام "خلیج فارس" حذف شد که این نشریه طی نامه ای رسما عذرخواهی نمود. تجربه تاثیرگذاری بر یک مسئله فراملی از طریق یک حرکت منسجم مجازی، تبدیل به یک تجربه موفق شد، و چه چیزی می تواند مانع میل به تکرار یک تجربه موفق شود؟
این بار ایرانیان با یک مسئله انضمامی تر در دنیای مجازی طرف شدند؛ دامنه تحریم های بین المللی علیه دولت ایران به فضای مجازی نیز کشیده شد و حالا نوبت گوگل و یاهو بود که چون بسیاری از سایت هایی دیگر، بخشی از خدماتشان را برای ایرانیان مسدود کنند. گوگل قابلیت دانلود برنامه های گوگل دسکتاب و گوگل ارث را برای کسانی که از ایران به اینترنت وصل می شدند را مسدود کرد، اما این مسئله توجه چندانی را برنیانگیخت.
یاهو اما با حذف نام ایران از سرویس دهنده هایش، عملا کاربران ایرانی را حذف کرد. میزان آشنایی ایرانیان با یاهو و میزان استفاده آنان از این سایت مسئله برانگیز شد و میل به تکرار تجریه موفق بمب گوگلی باعث شد تا عده ای به فکر انجام آن بیفتند، هر چند تکرار ایده "بمب گوگلی" که این بار یاهو را هدف قرار داده بود به شکست انجامید.
فارغ از اشکالات فرمی- محتوایی که تکرار تجربه اول داشت، این مسئله باعث شد تا نقدهایی به ایده "بمب گوگلی" در فضای وبلاگ های فارسی منتشر شود که گمراه کردن مخاطب به خاطر دست یابی به هدف (اعتراض) را مردود می دانستند و کاری غیر اخلاقی.

گوگل دشمن می شود
اگر در دعوای میان ایرانیان و نشنال ژنوگرافی گوگل و بمب گوگلی توانستند به یاری ایرانیان بیایند، این بار خود گوگل تبدیل به دشمن شده است؛ چرا که گوگل نیز در نقشه های گوگل ارث در کنار نام خلیج فارس از عنوان "خلیج عربی" استفاده کرده است و بار دیگر این مسئله را نه تنها در سطح اینترنت و فضای وبلاگ ها که در عرصه حقوق و سیاست بین المللی هم مطرح کرده است. تا آنجا که روزنامه اعتماد تیتر یک چهارشنبه 28 فروردین را به موضوع جعل عنوان گوگل اختصاص داده است و از اقدام قضایی ایران علیه این سایت خبر داده است.

حالا که می شود، اعتراض می کنیم
گوگل ارث نرم افزاری است که با کمک آن می توان تصاویر ماهواره ای از زمین را مشاهده کرد، فارغ از استفاده های فوق العاده ای که این نرم افزار دارد و توجه زیادی که بدین خاطر کسب کرده است، در ایران نرم افزار پراستفاده ای نیست چرا که وضعیت دسترسی ایرانیان به اینترنت آن قدر نازل و بی کیفیت هست که کسی سراغ استفاده از گوگل ارث نرود، حتی گسترش نسبی استفاده از اینترنت پرسرعت هم نتوانسته است به میزان استفاده از این نرم افزار در داخل ایران بیافزاید، اما چه می شود که موضوع قرار گرفتن عنوان "خلیج عربی" در کنار عنوان خلیج فارس این قدر مسئله برانگیز می شود؟
به جرئت می توان گفت که بسیاری از معترضین به این عملکرد گوگل خود فرصت استفاده از این نرم افزار را نداشته اند، و آنچه توجه به این موضوع را در میان ایرانیان تا بدین حد بالا برده است، توجه ویژه رسانه ها به موضوع است و در واقع رسانه ها به نوعی با برجسته سازی موضوع بدان اهمیت ویژه ای داده اند. این موضوع را می توان با پی گیری واکنش های قبلی نسبت به مسائل مشابه نیز متوجه شد؛ چرا که پیش تر نیز رسانه ها و در برخی موارد رسانه های دولتی سعی در تهییج افکار عمومی و جلب توجه آن به مسائل "ملی" این چنینی کرده بودند و در بسیاری از موارد آنها موفق شده بودند که افکار عمومی را تحریک کرده و متوجه حملات دشمن – غرب به فرهنگ و تاریخ ایران بکنند. واکنش ها به فیلم 300 و تلاش دولت برای ضدایرانی نشان دادن فیلم پرسپولیس مرجان ساتراپی و هم ردیف کردن آن با فیلم 300 از این دست اقدامات است.
بیانیه حزب مشارکت نیز در چنین وضعیتی حاکی از تلاش یک حزب برای بیان خود است؛ چنان که حزبی که توانایی اعتراض به مسائل و مشکلات عینی و روزمره جامعه را از دست داده است و به واسطه وجود سانسور بیرونی و خودسانسوری از موضع گیری در مسائل با اهمیت داخلی و خارجی بازمانده است، با انتشار بیانیه ای از اقدام سایت گوگل ابراز تاسف می کند و اقدام آن سایت را محکوم می کند. استفاده از موضوعی که به واسطه برجسته سازی رسانه ها برای افکار عمومی تبدیل به دغدغه شده است، راهی می شود برای حضور در فضایی که خطری را مورد توجه آن حزب نمی کند، اما از "زنده" بودن آن خبر می دهد. چرا که حساسیت آن حزب نسبت به مسائل ملی خبر می دهد، همانطور که سخنگوی وزارت امور خارجه و دادگستری و ... سعی می کنند تا از حساسیت خود نسبت به این تهاجم نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران خبر بدهند.

آیا اینترنت خوردنی است؟
سایت روزنامه اعتماد ملی ارگان حزب اعتماد ملی، ضمن اشاره به بیانیه مشارکت که در آن همه ایرانیان را به اعتراض دعوت کرده است، آورده است که "به دنبال تحریف نام خلیج فارس در گوگل ارث، گروه های مختلفی از مردم ایران و جهان به صورت خودجوش نسبت به این اقدام گوگل اعتراض کردند. یکی از این اقدامات، جمع آوری امضا است که در صورت رسیدن تعداد امضاکنندگان به یک میلیون نفر، گویا گوگل موظف است اشتباه خود را اصلاح کند".
فارغ از اینکه این شکل از اعتراض را می توان مدل کاریکاتورگونه تلاش های عینی برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در ایران دانست بی اطلاعی تهیه کننده گزارش نشان می دهد که تا چه حد موضوع برای کسانی که سعی در برجسته کردنش دارند، ناآشنا است که گمان می کنند سایت گوگل موظف است در صورت جمع آوری یک میلیون امضا عنوان جعل شده را از روی محصولات خود حذف کند.
اگرچه تلاش ایرانیان و جمع آوری امضا می تواند اعتراض آنها را به این اقدام گوگل نشان دهد و حتی تاثیر گذار هم باشد، اما مسئله میزان آگاهی کسانی است که موضوع را "مهم" و "ملی" می دانند.

e-nasionalism وطن پرستی مجازی
جمع آوری امضا برای اعتراض به آبگیری سد سیوند، تلاش های مجازی برای برگرداندن نام ایران به لیست کشورها در سایت یاهو، اعتراض به نشنال ژئوگرافی و این مورد آخر بمب گوگلی برای فیلم 300 و اقدام گوگل و ... همه از تلاش ایرانیان برای دفاع از آن چیزی می گوید که برای آنها مهم است و با تاریخ، فرهنگ و هویت ملی آنان گره خورده است.
فارغ از آنکه موضوع این اعتراض ها را مهم بپنداریم یا نه، شیوه اعتراضی فوق باید مورد نقد قرار گیرد. چه استفاده از رسانه های جدید برای خبررسانی و یا برجسته سازی یک حرکت اعتراضی اگر چه درست است، اما خلاصه کردن حرکت های اعتراضی در فضای مجازی همان مسئله ای است که اخته شدن آن را در پی دارد.
اگر مشارکت برای اعلام حضور خود متوسل به انتشار بیانیه علیه اقدام گوگل می شود، ایرانیان نیز در فضای مجازی تلاش می کنند تا بی عملی خود در واقعیت را جبران کنند و اینگونه است که ما با اشکال متفاوتی از E-protest مواجه می شویم که فارغ از میزان اثرگذاری شان بر واقعیت، عملا در پی پر کردن خلا مبارزه و اعتراض در واقعیت هستند.

سرانجام یک توهم
جمع آوری امضا برای جلوگیری از اعدام یک انسان در اینترنت، قرار دادن لوگوی زندانیان سیاسی در سایت ها و وبلاگ های شخصی، ساخت الگوریتم بمب گوگلی برای دفاع از یک مسئله هویتی و... همه اقداماتی مثبت در جهت رساندن صدای اعتراض خود به صاحبان قدرت است، اما خلاصه کردن اعتراض به این اقدامات همان دامی است که افتادن به آن مساوی است با پایان تاثیرگذاری، حتی اگر به نظر وارونه برسد.
آن طور که کن هیرشکوب می گوید "تغییر اجتماعی بدون تغییر در مناسبات اجتماعی - بدون درد، رویارویی، احساس گناه، و فداکاری که لازمه تغییر در مناسبات اجتماعی است - آرزوی دیرینه کنشگران اجتماعی بوده و هست و تکنولوژی های جدید همواره این توهم را برای کنشگران اجتماعی به وجود آورده اند که نظم مستقر با فراهم کردن امکانات فوق امکان از بین بردن خود را برای مخالفانش به وجود آورده است."
کنش اجتماعی – سیاسی نیازمند حضور در واقعیت است و اقدامات این چنینی اگرچه یاری دهنده اند اما به تنهایی تغییری را حاصل نمی شوند. اگر مبارزه – اعتراض ما به وضع موجود، به اشکال e-protest خلاصه شود باید به این باور رسید که عصر مبارزه برای تغییر واقعیت به پایان رسیده است، چرا که به گفته نادر فتوره چی یک انسان می تواند "در آنِ واحد، یک دانشجوی معترض، یک مبارز جنبش فمینیستی، یک محصل ممتاز، یک شکموی خوابالو و هر چیز دیگری باشد."

منبع:
www.resanak.ir


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست