سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درباره دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب


امین قضایی


• جنبش دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را با اعضایش نمی شناسند ، شناسنامه این جنبش ، همان کارنامه ی درخشان این جنبش و فعالیت های مبارزاتی آن است. پس خیلی ساده استدلال می کنم که بنابر واقعیت فوق الذکر، دستگیری گسترده ی اعضای این جنبش نیز به سرکوب همیشگی و نابودی این جنبش منجر نخواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۹ آوريل ۲۰۰٨


جنبش دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را با اعضایش نمی شناسند ، شناسنامه این جنبش ، همان کارنامه ی درخشان این جنبش و فعالیت های مبارزاتی آن است. پس خیلی ساده استدلال می کنم که بنابر واقعیت فوق الذکر، دستگیری گسترده ی اعضای این جنبش نیز به سرکوب همیشگی و نابودی این جنبش منجر نخواهد شد. این جنبش چیزی بیش از اعضای آن است. شیوه ی رشد آگاهی پراتیکی در جامعه نیز به همین نحو است. آگاهی پراتیکی ، ماحصل تاملات اندیشمندانه ذهنیت های روشنفکر نیست بلکه ضرورتی است که از شیوه ی زیست و تولید انسانها برمی آید. بنابراین آگاهی که از ضرورت تولید و معیشت انسانها برآمده باشد ، با هیچ سانسور و اختناقی از بین نخواهد رفت. آگاهی پراتیکی چیزی بیش از سوژه های حامل آن است. اگر من از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دفاع می کنم همین دلیل مشخص و ساده را دارد. دلیل من یک کلمه است : ضرورت آن.
برای مثال دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، به شیوه تشکیلات نوظهور هوچی گر اما بی خطر برآمده از جریانات چپ سنتی و نیمچه سوسیالیستی، با یک اعلام موجودیت در فضای مجازی ، فعالیت خود را آغاز نکردند. حتی سایت رسمی آن ،سایت آزادی و برابری ، بعد از چند سال و آنهم به جهت ضرورت تبلیغات برای رهایی رفقای دستگیر شده ، پا گرفت. شاید بتوان این را یک اهمال دانست اما واقعیتی را هم نشان می دهد. این جنبش درست در قلب جریان مبارزات دانشجویی با نگاهی رهایی بخش شکل گرفته است. ابتدا در مراسم روز دانشجو در سالهای ٨۲ و ٨٣ با نفی جنبش اصلاح طلبی ، به ضرورت نگاه دانشجویان را از حاکمیت به سوی مردم متوجه می کند. این ضرورتی بود که دانشجویان پس از سرکوبهای ۱٨ تیر ۷٨ بدان پی برده بودند اما جهت یابی مشخصی نداشتند و هنوز بازیچه ی جناحهای حاکمیت بودند. سپس در مراسم سالهای ٨۴ و ٨۵ ، شعارهای مشخص اکثریت مردم ، یعنی طبقه ی کارگر را نمایندگی کرده و جنبش دانشجویی را در پیوند با جنبش زنان و کارگران ، معرفی می کند. این تعریف مشخصی از وجه سیاسی جنبش دانشجویی است. پس از استقلال جنبش دانشجویی از بازی های سیاسی درون حاکمیت ،ضرورت مبارزه ، دانشجویان چپ رادیکال را به سوی تعریف سیاست رهایی بخش برای جنبش دانشجویی کشاند. در نهایت در ۱٣ آذر سال ٨۶ ، آکسیون مستقل جنبش چپ دانشجویی با شعارهای "دانشگاه ، پادگان نیست" و "نه به جنگ" ، همزمان استقلال جنبش چپ را از جناحهای راست اپوزوسیون و حاکمیت اعلام می کند. اینها مقالات تحلیلی و تئوریک چند تا روشنفکر و وبلاگ نویس نبودند بلکه درست وسط صحن دانشگاه نوشته شدند ، اجرا شدند و برای آنها هزینه پرداخت شد. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب هم از ابتدا درک درستی نسبت به مسیر طی شده نداشتند ، ضرورت حاصل از مبارزه ، آنان را برای قدمهای بعدی آگاه نمود. اولین گام نفی سیاست حاکمیت است ، گام بعدی نفی سیاست های طبقه حاکم است چه پوزوسیون و چه اپوزوسیون. بنابراین مبارزه در جهت افشای جنگ طبقاتی فقط یک ادبیات چپ گرا نیست بلکه کشاندن مطالبات و شعارها برعلیه یک جناح از حاکمیت ( بخشی از طبقه حاکم)، به سوی کلیت طبقه ی بورژوازی است.
در حالیکه روشنفکران چپ سنتی و راست لوس آنجلسی تازه به این کشف شگرف نائل آمده اند که رژیم اصلاح پذیر نیست ، دانشجویان چپ رادیکال از چند سال پیش ،ضرورت شکست اصلاحات را نه تنها در نظریه که در صحنه اعتراض دانشجویی اثبات کردند. در آنزمان ما چند دانشجوی مارکسیست به نظر می رسیدیم که از پر کردن نشریه دانشجویی شان با عکس های لنین و مارکس راضی بودند. اما این فقط تصویر پوچی بود که حاکمیت و وزارتخانه های آموزش عالی و اطلاعات عالی تر، خود را با آن گول می زدند. نه آنها ونه جناح راست دانشجویی نمی دانستند این دانشجوها ناگهان از کجا پیدا شده اند ، نمی دانستند چون آنها هیچ درکی از مفهوم "ضرورت" ندارند.اما امروزه توانایی تئوریک دانشجویان چپ رادیکال در گسست از چپ سنتی و بازنگری انتقادی بر آنها و اتخاذ استراتژی های درست و مقتضی در عرصه ی عمل کاملا ثابت شده است .یوسف اباذری ، استاد دانشگاه تهران ،بلافاصله چند تا شاگرد بی سواد و خرفتش را مامور کرد تا در عرصه بحث و با فضل فروشی ، حاصل فعالیت های ما را تنها شور جوانی ونه شعور طبقاتی قلمداد کنند. بی شک چه در عمل و چه در نظریه ( بی آنکه خود را وارد مباحث فضل فروشانه و ابلهانه آکادمیکی کنیم.) جواب دندان شکنی به آنها داده ایم. در مراسم روز دانشجو در سال ٨۵ بود که جریان راست دانشجویی و تحکیم وحدت از عقب ماندگی خود در نظریه و عمل از چپ به ناله افتاد و التماس کنان دست به دامان علی افشاری شدند تا از آمریکا ، چپ را فرصت طلب و "آکسیون خراب کن" معرفی کند. همین ناله ها را هم سال بعد از خبرنامه امیر کبیر یا در نظریه پردازی ِ بچه محله ای قوچانی و دارو دسته اش در "شهروند امروز" شنیدیم. این ناله ها ، که در واقع استدعایی بود به سوی درگاه سرکوب حکومت ، بی دلیل نبود ؛ آنها بدنه ی دانشجویی و زمین مبارزه را از دست داده بودند. در هر حال این گلایه ها ارزشی بیشتر از بهانه های مربیان فوتبال بعد از باخت نداشت. آنها "ضرورت " تاریخی خود را از دست داده بودند. بورژوازی فرهنگی جمهوری اسلامی از کیهان تا شهروند امروز ، برای تولید مشروعیت همانقدر خرفت است که بورژوازی رژیم پیشین .
طیف چپ رادیکال نه از زیرزمین بر طبقه ی کارگر نازل شده است و نه از آسمان. آن بخشی از مبارزات طبقه ی کارگر است. کسانی که رفقای مرا شکنجه کردند بهتر است بدانند اگر این جنبش از زمین ضرورت ِ مبارزه طبقاتی نیرو می گیرد پس حتی نابودی و سرکوب کامل این جنبش ، به معنای نابودی ضرورت این جنبش نخواهد بود. حتی اگر فردای روزی ، دانشجویان آزادی خواهی و برابری طلب وجود نداشته باشد ، آزادی خواهی و برابری طلبی از بین نخواهد رفت. دانشجویان ، مانند قماش و دستجات شما با زر و زور خریداری نشده اند که با تشری پراکنده شوند. چه آنکه دیدیم چاقوی اتهامات شما دسته ندارد و آنچه قرار بود تشکیلاتی از هم پاشیده و سرکوب شده از آب در آید ، به پرچمی سرخ تبدیل گشت که در سراسر دانشگاه های ایران به اهتزاز در آمد.دانشجویان به مانند آنته هیولای اسطوره های یونانی از زمین ضرورت نیرو می گیرند ، دستگیری گسترده ی و جنون آمیز رژیم ، آنها را در کار خویش راسخ تر ساخت. آنها اگر زمین بخورند نیرومندتر برخواهند خاست.
اگر آزادی وبرابری پرچمی است برای اتحاد ، پس تمامی دانشجویان می توانند با طرح مطالبات و شعارهای سیاسی مشخص آن ، به عنوان بخشی از بدنه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، در مسیر آزادی گام بردارند. در این باب نه کارت عضویتی توزیع می شود و نه تشکیلاتی سازمان یافته می شود. عینیت این جنبش بیش از هرچیزی ، در مسیر رهایی بخشی است که در این برهه حساس سیاسی پیش پای جامعه گذارده می شود.مسیری که می بایست در میان سرکوب داخلی و تهاجم خارجی راه خود را بگشاید و اولین قدم اتحاد و شکل گیری جنبش های مستقل کارگری ، دانشجویی و زنان است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست