سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دو نکته کلیدی در باره دانشجویان


حنیف یزدانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱٨ آوريل ۲۰۰٨


نکته اول- رابطه هدف و وسیله

"آیا هدف وسیله را مجاز می کند؟" از دیر باز این سوال، پرسشی کلیدی در طول تاریخ حیات جمعی انسانها بوده است. پاسخ به این پرسش از جانب ادیان و فلسفه های گوناگون نتایج متفاوتی در بر داشته است. نتایجی که در زندگی روزانه انسانها تاثیر مستقیم داشته است.
این پرسش از آنچنان اهمیتی برخوردار است که پاسخ به آنرا می توان معیاری برای پایبندی بازیگران عرصه سیاست به آزادی و اخلاق در نظر گرفت. مسلم است پیوند بی واسطه و متقابلی بین آزادی خواهی و دموکراسی و این پرسش وجود دارد.
نظریات و مسائل اساسی در تمام شئون زیست انسان بروز می کند ،هر چه میدان نفوذ یک نظریه و یا مسئله بیشتر باشد ، آن نظریه و یا مسئله برای زیست آزادتر انسانها مهمتر و اساسی تر است. به عنوان مثال در سالهای گذشته شاهد بودیم که روشنفکران ایران به دو دسته تقسیم شده بودند و در مورد مسائلی مانند «آیا روشنفکر دینی وجود دارد یا نه؟» و یا «آیا آنچه به پیامبران وحی می شود، وحی خاص است یا چیز دیگر؟» به جدال می پرداختند. در حالی که به راحتی می توان پذیرفت، می شد این مسائل و نظریه ها مطرح نشود و باز هم جامعه ایرانی به سرنوشتی که دچار شده است، گرفتار می آمد!
ولی حل کردن و شفاف کردن مواضع در باره «آیا هدف وسیله را مجاز می کند؟» نه تنها در سرنوشت قدرت و قدرت مدران و همچنین آزادی و آزادی خواهان تاثیر می گذارد بلکه در زیست روزمره انسانها و بر خورد و مراودات تک تک انسانها با یکدیگر تاثیر خواهد نهاد.
حال که تا اندازه ایی توانسته ام اهمیت این موضوع را بیان کنم در ادامه سعی خواهم کرد که آنرا در باره مسائل و جریانات جاری دانشجویی به بحث بگذارم.
به سه سناریوی مهم زیر توجه کنید :
۱- یک جمعیت دانشجویی با شعارهای «آزادی»، «دموکراسی»، «حقوق بشر» و سایر موضوعات از این جنس یعنی «جنس آزادی» را تصور کنید. آیا می توان پذیرفت که، این جمعیت دانشجویی برای ادامه فعالیت ها و بر آورده کردن این اهداف «حق طلبانه» به کسانی که سالها در جهت «ناحق» کوشیده اند و امروز معلوم نیست در پی چه هستند متوسل شود؟
۲- گروه دانشجویی را تصور کنید که با سابقه فعالیت های روشن در جهت تحقق دموکراسی و آزادی، به هر علتی به ناگاه به شرکت در یک انتخابات بی حاصل متهم می شود. اما گروه دانشجویی مذکور برای تبری جستن از این تهمت «ناحق» به دروغ بستن به افراد بی گناه دیگر می پردازد.
٣- فردی و یا جریانی که سالها برای آزادی دچار رنج و محنت و سختی گردیده است و چوب مخالفت با اندیشته ایی را که برای نیل به مطلوب از هر ابزاری سود می جوید را خورده است حاضر می شود به قدرت های جهانی که در ابعاد گسترده تری به این اندیشه بیمار مبتلا است، روی برد.
در سه مثال بالا و مثالهایی از این قبیل که فراوان در اطرافمان روی می دهند ،می توان به سادگی حضور اندیشه ماکیاولیستی که در آن هدف در خدمت وسیله است، را مشاهده کرد.
نکته جالب توجه در تاریخ استبدادها این است که، حکومتهای استبدادی همواره به بهانه دست یافتن به ارزشها و اهداف والای انسان زمینه برقرای خفقان و استبداد را ایجاد می کنند. هیچ حکمران و حکومت قدرت طلبی را نمی توان یافت که برای بر قراری استبداد به صورت شفاف بیان کند که اهدافش بسط اختناق است! بنا براین برای همه مستبدین و قدرت طلبان «هدف وسیله را مجاز می کند» ودر واقع آنها تنها با توسل به این اندیشه می توانند آنچه را انجام می دهند توجیه کنند.
اما هیچ انسانی ذاتا قدرت طلب و مستبد به دنیا نیامده است. بلکه هرگاه انسانها آزادی و وفاداری به اصول آزادی را فراموش کنند ، قدرت آهسته آهسته جای آنها را خواهد گرفت.بر این اساس همه ما انسانها در معرض خارج شدن از خط آزادی هستیم. به همین دلیل استفاده از ابزار قدرت ، به راحتی می تواند آزادی خواهان را نیز در مسیر فساد قرار دهد.در واقع هر کسی که برای رسیدن به آزادی بخواهد از ابزاری خارج از آن سود برد ، توسط آن ابراز از خود بیگانگه خواهد شد.
لذا بهتر است که به جای محدود کردن اعتراض به قدرت طلبان، به مشی و منش قدرت طلبی انتقاد شود. زیرا تنها به این شیوه خواهیم توانست علاوه بر مبارزه با قدرت، خود را نیز از تیررس قدرت مداری برهانیم.
قدرت فراورده تبعیض است. عدم آزادی سبب عدم بهره مندی انسانها از حقوق ذاتی و خدادادی شان می شود و این تبعیض تولید قدرت و زور بر له و علیه گروهها و انسانها می نماید.
اما متاسفانه امروزه یکی از تبعیض هایی که آزادی خواهان (اکثرا به صورت نا آگاهانه ) انجام می دهند تبعیض به سود اپوزیسیونهای قدرت مدار است. زیرا دید کوته بینانه مبارزه را در اشخاص خلاصه می کند و در برابر خط ومسیر قدرت طلبی بی تفاوت است.
بر این اساس به نظر نگارنده هر اندیشه ایی از سوی هر فرد ، جریان ، مکتب ، فلسفه و... که وسیله را در خدمت هدف بگمارد به آزادی راهی نخواهد داشت و باید شجاعانه در برابر آن روشنگری کرد. و به عبارت روشن تر تنها راه شناسایی آزادی از قدرت و آزادی خواهان از مستبدین سنجش رابطه هدف و وسیله در نظریات و اعمال آنها می باشد.
اگر آزادی هدف باشد تمامی وسایل بین مبدا و مقصد می بایست بر اساس آزادی تعریف شود و آنگاه تهیه و بکار برده شود. در غیر این صورت آن وسایل و اندیشه راهنمایی که آن وسایل را به وجود آورده است ، هدف را که آزادی باشد را نیز از جنس غیر آزادی یعنی قدرت می کند.
نکته جالب در فرهنگ و اندیشه ایرانیان این است که چه در فرهنگ دینی و چه فرهنگ ملی این مسئله در نظر گرفته شده است. آنچنان که در قران هر جا ایمان به خدا به عنوان هدف در نظر گرفته شده است عمل صالح وسیله لازم تعریف گشته است. در سخن زیبای زردشت نیز به خوبی می توان این نکته را مشاهده کرد، آنجا که می گوید «برای مبارزه با تاریکی تیغ نمی کشم آتش می افروزم». یعنی از زور برای از میان بردن زور استفاده نمی کند بلکه شفافیت و روشنایی در بیان و آزادی را به میدان تاریکی و جهل و استبداد فرا می خواند.
روی سخن بنده در ابتدا با دوستانم ،دانشجویان،است.دانشجویان اگر می خواهند در مسیر آزادی خواهی گامهای بی تردید بردارند می بایستی بی هیچ هراسی با اندیشه ها و مکاتب گوناگون راست و چپ و سنتی با توجه به نکته بالا برخوردی انتقادی داشته باشند. البته باید اضافه کنم بر اساس شواهد متعدد، اندیشه و اندیشمندان چپ مارکسیستی و نیز لیبرالیست ها اصل « تعریف شدن وسیله بر اساس هدف » را نادیده میگیرند. آنچه که بیشتر مایه تاسف است «مد شدن » یک اندیشه در فضای روشنفکری و بالاخص در دانشگاهها می باشد آنچنان که اگر تا دیروز روشنفکران و دانشجویانی بودند که از عملکرد شوروی برای اجرای عدالت و آزادی دفاع متعصبانه می کردند امروز هستند کسانی که آمریکا را قبله آمال می دانند و از تجاوز های آن به حقوق بشر به راحتی عبور می کنند.
در این میان صاحبان تجربه و علم و روشنفکرانی که تلاشهایی برای آزادی کرده اند نیز بی تقصیرنیستند.چرا که اولا با پرداختن به موضوعات کم اهمیتی که در ابتدا به چند مورد آن اشاره شد علاوه بر اتلاف انرژی تنها کسالت به بار آورده اند و ثانیا از آموزش های لازم به نسل جوان غافل گشته اند. این مسئله را در نکته بعدی بیشتر خواهم شکافت.


نکته دوم-سطح استراتژیک تاریخ

مطالعه تاریخ از جنبه های گوناگونی دارای اهمیت است. آموختن تجربه های تاریخ، اگر چه در وادی امر ذهن هر کسی را متوجه تاکتیکها و تجربیات روزمره می کند اما در واقع محدود به این سطح نمی شود.
به نظر نگارنده آنچه آموختن وآموزش تاریخ را مهمتر جلوه می دهد دریافت اندیشه راهنما و استراتژی از تاریخ است. آنچنان که دیگر تاریخ ، تنها داستان نیست بلکه مهلکه ایی است از نزاعی جاندار که از آغاز شروع شده است و تا به فردا نیز ادامه خواهد یافت.
هنگامی که تاریخ آموخته می شود انسانها خود را بریده از همه جا و در مرحله ایی بعد از گسست نمی بینند بلکه در میدانی پیوسته خواهند یافت. مسلما این مسئله،با در نظر گرفتن رابطه هدف و وسیله، باعث خواهد شد دوستی و دشمنی ، ائتلاف و جدایی در میان کنشگران دنیای سیاست و اجتماع بر اساس شناخت و دقت انجام گیرد.و بدین ترتیب هر کسی حاضر نشود از هر کسی کمک بطلبد!
اما افسوس که اگر آزادی خواهان به اهمیت استراتژیک تاریخ پی نبرده اند ولی دشمنان آزادی و دموکراسی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون سخت مشغول کارند.
آنچنان که بسیاری از کسانی که سابقه روشنی نیز ندارند با فحاشی به الگو های آزادی در تاریخ معاصر ایران به دنبال پهن کردن بساط قدرت طلبانه شان هستند.
همچنان در این رابطه باید به اصلاح طلبان نیز اشاره کرد که به گونه ایی برخورد می کنند که گویی جریان آزادی از ایشان و با حرکت دوم خرداد در سال۷۶ شروع شده است!اما با اندک دقتی در تاریخ ٣۰ ساله اخیر بر هر کسی آشکار است که بسیاری از همینان از مخالفان سرسخت آزادی در گذشت نه چندان دور بوده اند.و با دقتی بیشتر می فهمیم که جریان آزادی خواهی در ایران حداقل سابقه ایی یکصد ساله دارد!
از سوی دیگر آنها با پنهان کردن واقعیات و عملکرد خود در دهه ۶۰ و مقاومت در برابر نقد آن و حتی با دفاع متعصبانه،عملا از تاثیر گذاری استراتژیک تاریخ معاصر ممانعت به عمل می آورند.
بعد استراتژیک تاریخ سبب یافتن اندیشه راهنما و هویتی بر مبنای آزادی خواهد شد که از شاخه به شاخه پریدن مدام نسل جوان از یک ایدئولوژی به دیگری و از ذوب شدن پی در پی در یک جریان های سیاسی جلو گیری خواهد کرد. آنچنان که متاسفانه و در کمال ناباوری می بینیم که کسانی که در کمتر از چند سال پیش به لایه های داخلی و خشن قدرت تمایل داشتند ، امروز کارمند صدای آمریکا هستند! علی رغم تغیرات ظاهری ، آنچه در این افراد ثابت و بی تغییر باقی مانده است سازگاری با قدرت است.
در این رابطه عده ایی از دانشجویان و تشکل های دانشجویی در اصلاعیه ها و گفته های خود بیان می کنند که؛ احزاب و جریانات سیاسی، از این نظر که به صورت حرفه ای به فعالیت سیاسی پرداخته و همواره در پی کسب سود و منافع در بازار سیاست هستند، تفاوت ماهوی چندانی با یکدیگر ندارند.
اما آیا به نظر خواننده محترم، اگر این دانشجویان صحنه تاریخ را به عنوان زمانی جاری و مکانی حاضر می دانستند، می تونستند با چنین گزاره ایی طرفداران اقتدار طلبی را با جانبداران آزادی در یک سوی میز محاکمه قرار دهند؟
به راستی آیا تفاوت اساسی ما بین افرادی نظیر بازرگان با احزابی نظیر موتلفه اسلامی و یا کارگزان سازندگی نیست؟
شاید به نظر این دانشجویان شخصی مانند دکتر محمد مصدق که برای اولین بار امپراطوری انگلستان را به زانو در آورده است، از چنان درایت سیاسی برخودار نبوده است که همانند قوام سلطنه یا اسد ا...علم یا کاشانی و ... بتواند حاصل قدرت را به سود خود رقم زند!!!
آیا این دوستان می توانند پاسخ دهند که فردی همانند میزرا کوچک خان که درسرمای کوهستانهای طالقان طعمه ، قدرت طلبی و استبداد خواهی رضا خان می شود با قاتلان خود از یک دست و قماش هستند؟
اگر آری پس انصاف کجاست؟
ولیکن تاریخ به نحوی دیگر پاسخ می دهد.
به همین دلیل با توجه به جوانی و خلوص نیتی که ویژگی بارز جوانان است از ایشان انتظار می رود که بپذیرید جریان آزادی خواهی نه به دنبال قدرت که در پی آزادی و حقوق بوده است و در این راه جانفشانی ها کرده است؟ از قضا امروز نیز به همت ایرانیان این نیروها و استعداد ها در این مرز و بوم کم نیستند کافی است که اندیشه راهنمایی را که اصل را بر قدرت می داند به کنار گذاشت و اصل راهنمای آزادی را بر گزید تا به آسانی بتوان سره را از ناسره باز شناخت. و آنگاه در پرتو این شناخت و همچنین استفاده از اصل «تعریف شدن وسیله در هدف» می توان از قدرت دوری جست و یا خویشاوندان آزادی پیوند بر قرار کرد.
در حقیقت فروگذاشتن مطالعه تاریخ بالاخص تاریخ ۵۰ سال گذشته سبب گشته است که ایرانیان در یک مدار بسته تنها در گرد اهداف و آرمانهای خود بچرخند بدون اینکه قدمی به آنها نزدیک شوند.
اما اینک پس از تجربه های بسیار وقت آن فرا رسیده است نسل جوان و بلاخص دانشجویان با بررسی تاریخ، هویت و اهداف و جایگاه واقعی بازیگران عرصه سیاست را به نیکی بشناسند.
بدین ترتیب بر آموزگاران و آزادی خواهان واقعی است که با توجه به اهمیت تاریخ ، با احساس وظیفه بیشتر در این راه تلاش کنند.

حنیف یزدانی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست