سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

منحنی افول


محمدمسعود سلامتی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۵ آوريل ۲۰۰٨


هرگاه پیش از انقلاب بهمن در جامعه ی ایرانی سخن از سیاست می رفت این مثل عامیـانه زبان به زبان می گشت که «سیاست پدرومادرندارد.» منشا و پیشینه ی این امرخواه سابقه ی ذهنی توده ها ازفعالیت سیاسی بود یا تلاشی برای منفک کردن حوزه دین از سیاست و یا دلیلی دیگر، درهرحال این موضوع بیش ازهرچیزمبین مطرود بودن این عرصه درجامعه و سعی توده مردم درکناره گیری ازاین حیطه بود. پس ازانقلاب حاکمیت تلاش کرد مثل دیگری را قرین واژه سیاست نماید . براین اساس درترویج عبارت «سیاست ما عین دیانت ما» هم خود را بکاربست. ازمنظر حاکمان این گزینه هم به جهت توجیه عناصر ایدئولوژی حاکم وهم به منظورتمهید پشتوانه توده ای درپس منویات حکومتگران ضروری می نمود.
درابتدا که تصورصائبی از مساله وجود نداشت گمان می رفت متد تغییرساخت سیاسی باورها ورفتارهای اجتماعی را نیزدگرگون نموده است.
اکنون که سه دهه ازانقلاب می گذرد با اندک تامل دررویکردها ورهیافت ها می توان دریافت نه درسیاست و نه رویکردهای اجتماعی تحولی رخ نداده است.بلکه آنچه عاید گردیده پسرفت همه جانبه است.
درواقع این تنها شاخصه های اقتصادی نیست که حکایت از جایگاه اسف انگیز کشورمان دربین بیش از۱۷۰ کشورمستقل دنیا دارد،حکایتی که یک نمونه ی ملموس آن مشاهده ی وضعیت درآمد نفتی است که ازمرز ۱۰۰ دلار دربشکه عبورکرده ولی اوضاع معیشتی مردم نه تنها نسبت به سالهای قبل بهبود نیافته بلکه به اذعان آماردولتی خط فقر همه ساله بخش بیشتری از جمعیت ۷۰ میلیونی ایران را دردامن خود فرو برده است. تا جایی که یکی ازنمایندگان مجلس حکومت (معلوم نیست خطاب به چه مرجعی) اعلام نمود: باید مشخص شود بیش از ۹۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی طی این سه دهه درکجا هزینه شده است . اما مضیقه معیشتی مردم تنها مشخصه ی اقتصاد حاکم نیست بلکه روی دیگراین سیستم اقتصادی را می بایست درحقیقت مستتردر این سخن مقام رسمی حکومت محمود احمدی نژاد یافت که اعلام کرد افرادی بانام نظام مشغول غارت اقتصادی اند.(روزنامه اعتماد ۲۲/۱/٨۷)
وضع درعرصه فرهنگی نیزروشن است شاید بی راه نباشد که اگرادعا شود امروز چه درزمینه ی نوشتاری، چه درتحدید ابزارهای مختلف اطلاع رسانی، چه تصویرگری و فیلم سازی ، چه آموزش ها ی رسمی و غیررسمی و حتی نوع تفریحات و پوشش مردم و... خیل پرشمار منهیات وممیزی های حکومت چشمگیرترین!! دستاورد فرهنگی حاکم است.
دریغ که درپهنه سیاست میزان پسرفت ها بیش ازعرصه های دیگرنمود می یابد وقتی می بینیم ملتی که برای محو دیکتاتوری بپاخاست باردیگرمی باید حکایتی به نام زندانی سیاسی را تجربه کند. تراژدی روزگارآن است برخی از کسانی که زمانی خود زندانی سیاسی بودند امروزبا نشستن بر سریرقدرت نمی خواهند حداقل حقوق برای یک زندانی که تنها جرمش ابرازعقیده ونظراست را پذیرا باشند.
احزاب وفعالان سیاسی برخلاف قوانین جاری داخلی و تعهدات انسانی بین المللی ممنوع ومحکوم می گردند. وبه رغم این همه بازهم دایره شهروندانی که حق مشارکت درتعیین سرنوشت سیاسی خود دارند به بهانه های واهی هرروزتنگ ترازگذشته می گردد.... درکنار این فشارها آنچه دراین چند سال اخیرمشهود ترازهمیشه گردیده سست شدن مبانی اخلاقی دربین سهامداران قدرت است.
به عنوان نمونه به میزان افزایش دروغ گویی بین تصدی گران سیاست کشورمی توان اشاره نمود. امروزاین دروغ گفتن تنها محدود به وعده وعیدهای انتخاباتی یا پنهان کردن ابعاد حادثه ای که درگوشه ای ازکشوررخ داده نیست بلکه برخی مسوولین ازاینکه دروغ شان ظرف ۲۴ ساعت وازیک مصاحبه تا مصاحبه ی بعدی آشکارشود نیزابایی ندارند. بعلاوه صاحبان قدرت نه تنها ازدست بردن درامانت ملت همچون آراء انتخابات پروایی ندارند بلکه اگرشکایتی نیزازستمدیده ای اعلام شود التفاتی به آن نمی کنند.
حکومتگران که روزگاری حرمت انسان را بالاترازاحترام به کعبه می شمردند امروزبرای حفظ قدرت حاضربه هتک حیثیت بسیاری ازانسان های شریف می باشند. به این ترتیب مردمی که ترغیب به عرصه سیاسی شدند تا نقش دیانت را درآن آیینه بازیابند با درهم شکستن مبادی اخلاق وفروپاشی اقتصاد وسیاست وفرهنگ دیگر تعجبی ندارد که درانتهای این منحنی افول به همان پندار ایام ماضی بازگردند که سیاست پدرومادرندارد.
این تاثیری است که سیاست بر جامعه نهاد اما ازدیگرسو جامعه ای که تحت تاثیرشرایط زمان وآموزه های ساخت حاکم به افراط درسیاست ورزی پس ازانقلاب روی آورده بود.به تدریج با لمس واقعیات زندگی وازسوی دیگر مشاهده تناقضات درمشی خصوصی وشعارهای عمومی جلوس کنندگان برکرسی اقتدار سبب شد تا دیدگاه خود را ازآرمان نگری دورنماید.این شکاف با انسدادی که حاکمیت براتمسفرسیاسی حاکم ساخت عمیق ترشد.چنانچه اکنون جامعه دستخوش تفریط دیگری شده وبه گونه ای درجهت اکتساب منافع فردی غرق گردیده که منافع عمومی را برنمی تابد.
حال با مرورشمه ای ازآنچه برسرجامعه ی ایرانی می رود دشوارنیست که تصورکنیم چرا توده مردم میل واقبالی به کنشگری سیاسی ندارند.
واقع امرآن است که پیشرفت وبهبودی وضع یک ملت نه محدود به تغییرساختارحکومت و نه منحصر به تغییررویکرد اجتماعی است بلکه این تحول نشات یافته ازتاثیروتاثرمتقابل ساختارسیاسی ورفتارهای اجتماعی است.
هزینه امروز فعالان سیاسی ممکن است درکوتاه مدت تاثیرات آشکاری برجای ننهد اما لازمه دمکراتیزاسیون و نه الزاما تصاحب قدرت تمهید بستری است تا تغییرات ساخت سیاسی ورویکرد اجتماعی پابه پای هم به پیش رود. درغیرآن راه به جایی نخواهد برد.

http://rozane۱.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست