سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ایران و چین
مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس در باره ی استعمار - ۸


فردریش انگلس - مترجم: حمید محوی


• انگلیسیها بمحض اینکه به جنگی در آسیا خاتمه دادند، جنگ دیگری را براه انداختند. مقاومتی که از طرف ایران و چین در رویارویی با هجوم بریتانیاییها بر پا شد، واجد تفاوتهایی ست که در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ فروردين ۱٣٨۷ -  ٣ آوريل ۲۰۰٨


انگلیسیها بمحض اینکه به جنگی در آسیا خاتمه دادند، جنگ دیگری (۱) را براه انداختند. مقاومتی که از طرف ایران و چین در رویارویی با هجوم بریتانیاییها بر پا شد، واجد تفاوتهایی ست که در اینجا مورد توجه ما خواهد بود.
در ایران ساخت و ساز نظامی اروپا با بربریت آسیایی پیوند خورده بود، در چین، اما تمدنی نیم بند و در حال اضمحلال، و یکی از کهن ترین دولتهای جهان بود که با امکانات خودش به استقبال اروپائیها آمد. ایران شکست آشکاری را بخود دید، در حالی که چین در نا امیدی و در موقعیتی نیمه گسیخته، آنچنان سیستم مقاومتی ایجاد کرد که اگر دوباره بکار برده شود، تکرار پیشرویهای پیروزمندانه‍ی اولیه‍ی جنگ انگلیس و چین را ناممکن خواهد ساخت.
ایران در موقعیتی مشابه با ترکیه در کوران جنگ با روسیه در سال ۱٨۲۹- ۱٨۲٨(۲) بود. مستشاران نظامی انگلیسی، فرانسوی، روسی هریک سهمی در سازماندهی ارتش ایران داشتند.
سیستمهای نظامی یکی جانشین دیگری می شد و هرکدام در مأموریت خود شکست می خوردند، زیرا حسادت، دسایس، ناآگاهی، حرص و آز و بزهکاری شرقی هایی که می بایستی به افسران و سربازان اروپایی تبدیل شوند از جمله عواملی بودند که پیشرفت امور را دچار اختلال می کردند. ارتش نوین و منظم هرگز فرصت نیافت که در صحنه‍ی نبرد قدرت ساز و برگ خود را بیازماید. عملیاتهای درخشان آن تنها به چند اردو علیه اکراد، ترکمنها و افغانها محدود می شد و به عنوان هسته‍ی مرکزی عمل می کرد که پیرامون آن متشکل از چندین واحد سوار نامنظم ایرانی بود. واحدهای سوار نامنظم در صحنه‍ی نبرد واقعی قابلیت عملیاتی زیادی داشتند و موثر بودند، در حالیکه ارتش منظم غالبا کاری نمی کرد بجز تحمیل تجمعات متشکل نظامی به دشمن، ولی البته فقط در ظاهر خارق العاده بنظر می رسیدند. تا اینکه سرانجام جنگ علیه انگلیس شعله ور شد.
انگلیسی ها به بوشهر حمله کردند و در آنجا با مقاومتی بی باکانه ولی ناکارآمد مواجه شدند. امّا مردانی که در بوشهر می جنگیدند جزء ارتش منظم نبودند : جنبش مقاومت از افراد محلی ایران و
عرب ساحلی تشکیل شده بود. ارتش منظم در فاصله‍ی شصت مایلی (حدود هشتاد و هشت کیلو متری) روی تپه ها در حال تجمع و تمرکز بود.و سرانجام حرکت می کند.
ارتش انگلیس_ و_ هندی در میان راه با آنها روبرو می شوند، و اگر چه ایرانیها به شیوه ای که با توپخانه از آنها پذیرایی کردند، موجب تحسین آنها شدند و اگر چه مربعی که تشکیل داده بودند، تمام اصول و قواعد نظامی را به دقّت تمام به نمایش گذاشته بود، با اینحال تنها با یک حمله توسط یک رژیمان سواره نظام هند تمام ارتش ایران از نگهبان تا واحدهای خط درهم کوبیده شد. و جهت پی بردن به کیفیت چنین واحدی از سواره نظام هندی در ارتش هند، باید به کتاب کاپیتان نولان(٣) مراجعه کنیم.
افسران انگلیسی-هندی درباره‍ی این واحد سوار ( همین واحدی که فقط در یک حمله ارتش ایران را تارومار کرد) براین عقیده هستند که فاقد ارزش بوده و حتی از واحد سوار نامنظم ارتش انگلیس- و-هند نیز کیفیت نازلتری دارد. کاپیتان نولان نیز به سهم خود هیچ عملیاتی را نمی یابد که بتواند اعتبار آنرا تأیید کند. با اینحال ششصد سوار از همین رژیمان فقط در یک حمله ده هزار از ارتش منظم ایران را تارومار کرد. و آنچنان وحشتی در دل ارتش ایران ایجاد کرد که از این پس، به استثنای توپخانه، در هیچ جای دیگری مقاومت نکردند. در محمرا خود را از دسترس دور نگهداشتند و تنها با توپخانه دفاع کردند و پس از خاموشی توپخانه و زمانیکه بریتانیاییها پیاده شدند، شامل نیرویی تجسسی بودند که تنها به سیصد تفنگدار و پنجاه سوار نامنظم محدود می شد، ولی تمام ارتش ایران عقب نشینی کرد و سلاحها و بار و بندیلشان را – نه برای فاتحین، چرا که چنین نامی برای آنها کافی نبود – بلکه برای مهاجمین بر جا گذاشتند. با این وجود تمام این موارد نه بما اجازه می دهد که ایرانیها را ملّتی ترسو بدانیم و نه اینکه از ترویج تاکتیکهای اروپایی در نزد شرقیها صرفنظر کنیم. جنگهای روس و ترک در سالهای ۱٨۱۲_۱٨۰۶ و ۱٨۲۹_ ۱۹۲٨(۴)انباشته از چنین نمونه هایی است. مهمترین مقاومتها در مقابل روسها توسط واحدهای نامنظم در شهرهایی صورت پذیرفت که واجد استحکامات بودند و در مناطق کوهستانی واقع شده بود. هر بار که واحدهای منظم در صحرا دست به عملیات می زدنند، توسط روسها درهم کوبیده می شدند و غالبا با صدای اولین آتش، پا بفرار می گذاشتند. در حالی که تنها یک واحد نامنظم از آرنوتها (۵) قادر بود که در یک خط در وارنا (۶) هفته های تمام حملات روسها را واپس بزند. ولی با اینحال در آخرین جنگ، ارتش منظم ترک در هر نبرد از اولتنیتسا(۷) و ستاته آ (٨) تا کرس (۹) و اینگور (۱۰) ارتش روس را شکست می دهد. واقعیت این است که ترویج سازماندهی نظام اروپایی در نزد ملّتهای بربر هنوز از مرحله‍ی تکوین نهایی خود بسیار دور است. تقسیم بندی ارتش نوین، مسلح شدن به ساز و برگ و تمرین به سبک اروپایی، جملگی مواردی هستند که در واقع باید آنها را جزء اولین گامها بدانیم. چرا که رایج ساختن قواعد نظامی اروپایی به تنهایی کافی نیست و نظم و انظبات اروپایی را حاکم نخواهد ساخت، همانطور که انجام دستورالعمل اروپایی بخودی خود تاکتیک و استراتژی اروپایی را موجب نمی شود. مهمترین و در عین حال مشکل ترین مرحله ایجاد گروهی افسر و گروهبان است که برطبق سیستم اروپای مدرن آموزش دیده باشند و از پیشداوریهای قدیمی و عادات ملّی در مورد ارتش رها شده باشند و بتوانند گروههای جدیدی را متشکل و سازماندهی کنند. تحقق چنین ضرورتی به زمانی طولانی نیازمند است و مطمئنا به علت موانعی همچون ناآگاهی، بی صبری، پیشداوریهای شرقی، پیچیدگیهای حوادث و توافق ناگزیر از جانب دربارهای شرقی همواره به تعویق می افتد. هر سلطان یا پادشاه به محض اینکه مشاهده می کند که ارتش او بی آنکه دچار بی نظمی شود قادر به انجام صف جمع و رژه و موضعگیری ست، دچار این توهم می شود که چنین ارتشی واجد انجام هر گونه عملیاتی خواهد بود. در مورد مدارس نظام نیز به مدّت زمان زیادی نیازمند است تا به بار بنشیند، و میوه های آن کاملا رسیده و قابل بهره برداری باشد. در این مورد نیز به علّت بی ثبات بودن دولتهای شرقی، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که چنین مدارسی تحقق پیدا کنند. حتی در ترکیه افسران آموزش دیده و حاضر بخدمت بسیار محدود هستند و ارتش ترکیه در طول جنگ بدون حضور افسران اروپایی و مزدوران خارجی (۱۱) که در آن بخدمت گرفته بود، نمی توانست از عهده‍ی کارزار برآید.
توپخانه در همه جا تنها سلاحی ست که از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مورد شرقیها بقدری بی کفایت و ناآگاه هستند که اجبارا انجام تمام ضروریات را به عهده‍ی مستشاران اروپایی واگذار می کنند. نتیجه‍ی چنین موقعیتی، در ترکیه و پارس این است که توپخانه از پیاده نظام و سواره نظام پیشی گرفته است.
تحت چنین شرایطی بود که ارتش انگلیس_ و _ هندی توانست ارتش منظم ایران را درهم بکوبد، یعنی بوسیله‍ی یکی از قدیمی ترین ارتشهای شرقی که توسط سیستم اروپایی سازمان یافته بود و تنها ارتشی که تحت نظارت یک دولت شرقی نبود و کاملا تحت نظارت و اداره‍ی اروپایی فعالیت می کرد. تقریبا فرماندهی آن کاملا به عهده‍ی افسران اروپایی است و در عین حال از پشتیبانی
نیروهای توانمند ذخیره از جانب واحدهای بریتانیایی و نیروی دریایی قدرتمند برخوردار است.
چنین موضوعی جای تردید باقی نمی گذارد. و این درس عبرتی برای ایرانیها خواهد بود. آنها مثل ترکها خواهند آموخت که یونیفرم اروپایی و رژه رفتن بخودی خود معجزه نمی کند. احتمالا در بیست سال آینده ایرانیها به توان کارائی ترکها در پیروزیهای اخیرشان، خواهند رسید.
واحدهایی که محمرا و بوشهر را بتصرف درآورده بودند، با توجه به گزارشهای رسیده، فورا به چین گسیل می شوند. در آنجا با دشمن کاملا متفاوتی روبرو می شوند. هیچگونه مانوری که مطابق اصول اروپایی سامان یافته باشد در مقابل خود نمی بینند ولی با مقاومت توده های مردم آسیایی به شکل نامنظم مواجه می شوند. جای تردید نیست که بدون هیچ مشکل از عهده‍ی آنها بر می آیند، ولی چه خواهد شد اگر چینیها علیه آنها جنگ ملّی اعلان کنند و اگر بربریت، بی هیچ ابایی گستاخی را تا جایی پیش ببرد که ازتنها سلاحی که بخوبی کاربرد آنرا می دانند استفاده کنند؟   
اینبار روحیه ی چینیها با آنچه در سالهای ۱٨۴۲_۱٨۴۰ از خود نشان دادند کاملا متفاوت است. در آن دوران مردم آرام بودند و منتظر ماندند تا سربازهای امپراتور با مهاجمین بجنگند و پس از شکست نیز بر اساس جبر گرایی ی شرقی از فاتح اطاعت کردند. ولی اکنون، حداقل در مناطق جنوبی، یعنی منطقه ای که تا پیش از این تنها منازعات محدودی را بخود دیده بود، توده ی مردم فعال شده و حتی در اشکال افراطی و متعصبانه علیه بیگانگان مبارزه میکنند.
چینیها در هنگ کنک نان مهاجرین ( استعماراتی) اروپایی را، با نقشه ی قبلی و در کمال خونسردی، به سمّ آغشته کردند. چند قطعه از این نانها را برای آزمایش به لیبیگ(۱۲) فرستادند. نتیجه‍ی آزمایش نشان داد که نان به آرسونیک(۱٣) آغشته بوده و این سمّ را با خمیر نان مخلوط کرده اند. با اینحال مقدار سمّ بقدری بوده است که همچون ماده ای تهوع آور عمل کرده و به این ترتیب تأثیرات سمّی را خنثی ساخته است. سلاحهایشان را پنهان می کردند و روی کشتیهای تجارتی مجهز به موتور بخار سوار می شدند و در طول راه خدمه و مسافرین اروپایی را قتل عام می کردند و کشتی را نیز تحت اختیار خود می گرفتند. هر خارجی که در دسترسشان قرار می گرفت می ربودند و می کشتند. باربرانی که بخارج مسافرت کرده بودند همگام با چنین روشهایی، در حمل و نقلهای مهاجرین استعمارگر جهت تحت اختیار گرفتن کشتیها می جنگیدند و بجای تسلیم شدن ترجیح می دادند که با کشتی غرق شوند و یا در آتش بسوزند. حتی بیرون از مرزهای چین، مهاجرین چینی که تا کنون مطیعترین و ملایمترین گروهها بودند، در اتحاد با یکدیگر دست به شورش شبانه می زدند، همانطور که در ساراواک(۱۴) یا سنگاپور بوقوع پیوست. و تنها با اعمال زور و حفاظت مستمر بود که توانستند جلوی آنها را بگیرند.
سیاست دزد دریایی از جانب دولت بریتانیا به تحریک انفجارآمیز عموم چینیها علیه تمام خارجیها انجامید و جنگ را تا حدّ قتل عام عمومی گسترش داد.
چه کاری از عهده‍ی یک ارتش علیه مردمی ساخته است که چنین شیوه هایی را در جنگ بکار
می بندند؟ تا کجا می تواند در کشور دشمن نفوذ کند و چگونه در آنجا دوام بیاورد ؟   
فروشندگان تمدن که بروی شهرهای بی دفاع گلوله های آتشین شلیک می کنند و تجاوز را با کشتار صرف می کنند، چنین شیوه هایی را می توانند پست، بربر و فجیع قلمداد کنند، ولی برای چینیها اهمیتی ندارد به شرط اینکه بتوانند آنها را با موفقیت بکار ببندند. و از آنجایی که بریتانیاییها آنها را بربر خطاب می کنند، آنها نیز از به نمایش گذاشتن بربریت خودشان هیچ دریغی را جایز نمی دانند . اگر ربودن، حملات غافلگیرکننده، کشتار شبانه مواردی هستند که ما آنها را پست و شنیع می خوانیم، فروشندگان تمدن امّا نباید فراموش کنند که به همان ترتیبی خودشان هم معترف هستند، آنها نیز نمی توانند با ابزارهای جنگی و رایج خودشان در برابر امکانات تخریبی اروپائیها مقاومت کنند.
کوتاه سخن، بجای ملاحظات اخلاقی نسبت به اعمال فجیع چینیها، آنطور که در روزنامه های شوالیه مسلک منعکس می سازند، باید بدانیم که این یک جنگ ملّی و برای حفظ ملّت چین است.
و علی رغم تمام پیشداوریها و نظریاتی که به ناآگاهی و بربریت آنها اشاره دارد، و علی رغم تمام مواردی که ذکر می کنند، باید بپذیریم که این جنگ، یک جنگ مردمی ست. و در یک جنگ مردمی،
ابزارها و شیوه هایی که مردم در قیام ملّی بکار می برند، قابل اندازه گیری نیست و نه می تواند قواعد رایج در جنگ منظم را رعایت کند و نه هیچ شاخص دیگری را، ولی تنها می تواند تابعی از ساحت و میزان تمدن ملّت به پا خاسته باشد.
این بار انگلیسیها در موقعیت مشکلی قرار گرفته اند. تا کنون اینطور بنظر می رسید که تعصب ملّی چین از مرز مناطق جنوبی فراتر نرفته است و مناطق دیگر به قیام شورشگرانه نپیوسته اند. آیا جنگ به همین منطقه محدود خواهد شد؟ در چنین حالتی مطمئنا به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید، هیچ نقطه‍ی حیاتی از امپراطوری مورد تهدید قرار نخواهد گرفت. در عین حال چنانچه این جنگ به مناطق مرکزی گسترش پیدا کند، در اینصورت برای انگلیسیها خیلی خطرناک خواهد بود. کانتون (۱۵) ممکن است کاملا تخریب شود، و تمام سواحل اشغال شده، در حالی که تمام نیرویی که بریتانیا می تواند گردآوری کند برای حفظ دو منطقه ی کوآنگ تونگ(۱۶) و کوآنگ سی (۱۷) کافی نیست. بیش از این چه کاری از عهده شان برمی آید؟ کشور، در شمال کانتون تا شانگهای (۱٨) و نانکین(۱۹) در دست شورشیان چینی ست، و حمله به آنها سیاست مناسبی نخواهد بود. در شمال نانکین تنها نقطه ای که می تواند حمله را به نتیجه‍ی قطعی برساند، پکن(۲۰) است. ولی کجاست آن ارتشی که بتواند پایگاه عملیاتی و استحکامات را سامان بدهد و واحدهای ساحلی را تجهیز کند. و با عبور از تمام موانع و ایجاد واحدهای ارتباطاتی با سواحل به پای حصارهای شهری به اندازه ی لندن برسد که در فاصله‍ی صد مایلی نقطه‍ی حرکت واقع شده است و در عین حال کمابیش ارتش قابل ملاحظه ای هم باشد؟ از طرف دیگر حتی اگر عملیات نظامی علیه پایتخت با موفقیت انجام گیرد، امپراطوری چین را در بنیادهایش متزلزل خواهد کرد و سقوط سلسله ی تسینگ(۲۱) را تسریع می سازد. در چنین حالتی راه را نه برای پیشروی انگلیس که برای روسها هموار خواهد کرد.
جنگ تازه‍ی انگلیس و چین واجد پیچیدگیهای متعددی ست که پیشبینی در مورد آینده‍ی آن اساسا ناممکن است. تا چند ماه دیگر، کمبود واحدهای نظامی و بازهم تا مدت بیشتری تردیدهای
بریتانیاییها، آنها را کاملا منفعل خواهد ساخت. شاید به استثنای چند نقطه‍ی بی اهمیت که در شرایط فعلی کانتون جزئی از آن است.
با اینحال در یک مورد تردیدی نیست و آنهم این است که آخرین ساعات چین کهن بسرعت نزدیک می شود. جنگ داخلی تا کنون شمال را از جنوب جدا کرده است. پادشاه شورشی در نانکین از چنگ واحدهای امپراتوری ( مگر از توطعه های طرفداران خودش) همانقدر در امان است که امپراتور روحانی از شورشیان پکن. کانتون تا کنون به نوعی جنگ استقلال بر علیه انگلیسیها و بطور کلی تمام خارجیها ادامه می دهد. در حالیکه نیروی دریایی بریتانیائیها و فرانسویها در هنگ کنگ متمرکز می شوند، و قزاقهای مرز سیبری استانیتزا های(۲۲) خود را به آرامی از بلندیهای دائور(۲٣) تا ساحل آمور(۲۴) پیش می رانند و توپخانه‍ی دریایی روس استحکامات شکوهمند بنادر منچوری را محاصره می کنند. با وجود تعصبی که چینیهای جنوبی در مبارزاتشان علیه بیگانگان نشان می دهند، با این وجود خطر فروپاشی چین کهن را احساس کرده اند. کمتر از چند سال ما شاهد فروپاشی کهن ترین امپراتوری جهان خواهیم بود و چنین روزی آغاز دوران جدیدی برای آسیا خواهد بود.

نوشته ی فردریش انگلس در اطراف ۲۰ می ۱٨۵۷
منتشرشده در نیویورک دیلی تریبون
شماره ی ۵۰٣۲ ژوئن ۱٨۵۷
بازچاپ: انتشارات پروگرس، چاپ مسکو ۱۹۷۷


زیر نویس

۱) منظور جنگ انگلیس و ایران است که در سال ۱٨۵۶- ۱٨۵۷ بوقوع پیوست و دومین جنگ، « جنگ تریاک» بسال ۱٨۵۶- ۱٨۵٨ است که بعلت منازعات بین نمایندگان بریتانیایی و مقامات چینی در کانتون روی داد. جنگ بشکل منقطع تا ژوئن ۱٨۵٨ ادامه یافت و به معاهده‍ی تین-تسین منتهی شد. Tien-tsin
۲- جنگ روس و ترکیه بسال ۱٨۲٨ تا ۱٨۲۹ از جانب نیکلای اوّل بر پا شد که علت آنهم حمایت از شورشیان مسیحیان یونان علیه سیادت ترکها بود. در آغاز جنگ واحدهای ترک عثمانی که تجهیزان مناسبی داشتند و از مستشاران اروپایی نیز بهره برده لودند مقاومت سختی را در دانوب به ارتش روسیه تحمیل کردند که تجهیزات کافی نداشتند. با این وجود حمله‍ی ۱۱ ژوئن (٣۰ می) ۱٨۲۹ ارتش عثمانی را متواری ساخت. ترکیه تمام خواستهای روسیه را پذیرفت و معاهده‍ی آندرینوپل را امضاء کرد. Andrinopole

٣_ « its history and Tactics » L.E.Nolan
اولین چاپ بتاریخ ۱٨۵۱
۴- جنگ روس و ترک ۱٨۰۶ تا ۱٨۱۲ که فرانسه آنرا تشویق می کرئ به این دلیل بود که ترکیه قوانینی و معاهداتی را که با حضور فرانسه با روسها منعقد کرده بود، زیر پا گذاشته است. جنگی که تا مدتها حالت فرسایشی پیدا کرده بود به نفع روسیه خاتمه یافت و به معاهده‍ی صلح بوخارست انجامید.
۵_ arnaute سرباز بزبان ترکی. احتمالا نوعی سرباز

۶_ Varna شهری است واقع در شرق بلغارستان و یکی از مهمترین بنادر در ساحل دریای سیاه
بحساب می آید. در عهد یونان باستان Odessos نامیده میشده است. در سال ۱٣٣۹ توسط اتومانها
اشغال میشودو در سال۱٨۷٨ سیطره ی اتومانها در این شهر به پایان میرسد.
۷_ Oltenitsa   
-٨ Cetatea
۹- Kars
۱۰- Ingour
۱۱- Renégat سربازان عثمانی که از دین مسیحیت خارج شده و به اسلام گرویده بودند و در ارتش عثمانی خدمت می کردند.
۱۲_ Liebig شهر دانشگاهی در آلمان
۱٣_ Arsenic از نظر شیمیایی خیلی نزدیک است به فسفر .
۱۴_ Saravak
۱۵_ Canton
۱۶_ Kouang-Toung
Kouange-Si-۱۷
۱٨_ Changhai   
-۱۹ Nankin
۲۰_ Pekin
۲۱_ Te'ing

۲۲_ Stanitsa بزبان اسلاو، نامی که به سربازان قزاق اطلاق میشده است
۲٣_ Daour
۲۴- Amour


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست