سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حکایت تابناک عشق
در باره آن عاشق کم مانند تئاتر؛ اکبر رادی


علی صدیقی


• رادی نمایشنامه نویسی است که قواعد کلاسیک نمایشنامه نویسی را با درکی واقع گرا و با دقت محاسبه هوشمندانه خاص خود، بکار می گرفت. چخوف را بسیار دوست می داشت و ازاو آموخته بود از ورود هرچیز بی سببی که در بافت دراماتیزه بی اثر می ماند، از متن دور سازد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱ فروردين ۱٣٨۷ -  ۲۰ مارس ۲۰۰٨


 
  در باره آن عاشق کم مانند تئاتر؛ اکبر رادی( * )
 
 
( ۱ )
 
صبح روز پنجم از ماه دی سال گذشته ـ۱۳۸۶ـ چراغ عمر مردی به خاموشی رسید که خود اگر نگوییم یک تنه، لااقل از معدود کسانی بود که طی ۴۵ سال گذشته، روشنایی بخش صحنه تئاتر ایرانی بود.
اگر معیارحرفه ای گری درآفرینش هنر،ـ ودر این جا الزاما نمایشنامه نویسی ـ   از جمله دوری جویی ازحواشی، وبهره جویی ازهمه ی فرصت ها در امتداد کار تخصصی است ؛ او ـ اکبر رادی ـ یک استثناء در ادبیات نمایشی ایران است.   این تعریف اما، زمانی برجستگی بیشتری می یابد که بدانیم حرفه ای گری در مقام هنری چون تئاتر در ایران، خود از رویدادی استثناییست.
رادی در ادبیات نمایشی ایران به جز آن که از پر طنین ترین صداهاست از مداوم ترین و مستمر ترین آن نیز هست. از سپده دم نمایش نویسی در ایران ، از « میرزا فتحعلی آخوند زاده » تا اکنونیان درام نویسی ایرانی، هنوز چهره ای چون او تمامی وقت و هنر خود را یکسره   و بی هیچ مکث وتوقفی ، معطوف این راه نکرده است. همین امر، یعنی دلبستگی حرفه ای به هنری که همواره در ایران چه از سوی خواننده آن (کتاب نمایش ) و چه از سوی مجریان و حامیان اجراء، مورد کم توجهی و ناشناختگی قرار داشته، عشقی فراتر از یک عاشق ایرانی تئاتر می طلبید . از دهه های پیش از چهل که نمایش نامه نویسی همواره در کنار کارهای دیگر هنری و فرهنگی رقم می خورد بگذریم، در همین دهه درخشان هنر و ادبیات ایرانی بود که چهره ها به سوی حرفه ای گری میل کردند. از بر آمدگان ادبیات نمایشی ایران در این دهه، بی هیچ ارزش گزاری کیفی و هنری؛ ازغلامحسین ساعدی ،علی حاتمی ، بیژن مفید ، نعلبندیان ، بهرام بیضایی و بسیاری دیگر، بیش ازهر چهره دیگری، این رادی بود که با عشق تئاتر و آفرینش ادبیات نمایشی، در حریم آن کوشا باقی ماند. نگاه مسئولانه او به ادبیات نمایشی ، در طول نزدیک به پنج دهه آفرینش ، معطوف به ارایه آثار فراوانی است که با ارده ای جانکاه پدید آمده اند. درس مهم رادی در خلق متون نمایشی با دو ویژگی برجسته ای همراه است که از آن سخن رفت، یعنی حضور پرتحرک و مستمر در آفریندگی و دوری گزینی از حواشی و هیاهو.
با این تعریف؛ رادی قامت تمام عیار یک درام نویس در سرزمینی است که تنها به چنان هنری اندیشیدن و برای آن نوشتن، کاری بس طاقت فرسا و جانسوز می نماید . بی هیچ شبهه ای، صحن نمایش در ایران، هیچ گاه وفاداری بی مانند او را نسبت به خود، ازیاد نخواهد برد.
 
( ۲ )
 
رادی نمایشنامه نویسی است که قواعد کلاسیک نمایشنامه نویسی را با درکی واقع گرا و با دقت محاسبه هوشمندانه خاص خود، بکار می گرفت. چخوف را بسیار دوست می داشت و ازاو آموخته بود از ورود هرچیز بی سببی که در بافت دراماتیزه بی اثر می ماند، از متن دور سازد.هر آینه، هرچیزی که پا به درام می گذار می بایست در پیشبرد اثر ایفای نقش کند. چنان که چخوف گفته بود: « اگر تفنگی به دیوار آویخته است در صحنه ای دیگر از نمایش، باید شلیک شود.»
از همین نگاه، رادی به علیت مناسبات در اجزاء و پردازش شخصیت ها با دیالوگ های سنجیده واثر گذار، که از منظر او برفرآیند نمایش به قواعد تکاملی اثر می انجامید، اعتقاد بسیارداشت. قدرت تکنیکی وظرایف آرشتکتی رادی در پرداخت باریک اندیشانه اجزاء درام ،خود کلاسی مکتوب برای نمایشنامه نویسی است . زیبایی شناسی هنری او در اندامی واقع گرا ، ترکیب عالی همه اجزا را در ساختی محکم و مقاوم جستجو می کردو خود آن را « وحت عالی عناصر درام » می نامید. این دقت نظر، چنان که گفته ایم در زیبایی شناسی درام او ، نقشی پایه ای و بنیادی داشت. یکی از مباحث نظری او را می توان در نوشته ای به نام « سایه روشن یک چهره» ( ویژه هنر و ادبیات نقش قلم، شماره ۲ و ۳ ـ سال ۱۳۶۶) که به بررسی دیدگاه های میرزا فتحعلی آخوندزاده در باره نمایشنامه نویسی می پردازد، دید. او دراین نوشته   پس ازگذری درمعرفی آخوندزاده، که « اودر سال ۱۸۵۰هنگامی نمایشنامه نویسی واقع گرایانه را آغاز کرد که هنوز چخوف دنیا نیامده بوده و ایبسن با اولین نوشته هایش هنوز سیاه مشق های رومانیک را تجربه می کرده »، به بررسی اولین نمایشنامه آخوند زاده به نام « ملا ابراهیم خلیل گیمیاگر» می پردازد. رادی در این نوشته با تاکید بر این که « ما می خواهیم مناسبات مسئولانه تری با یک ساخت هنری داشته باشیم » با نثر درخشا ن ویژه خود،می گوید: « بنابر این هر کجای تاریخ که بوده باشی استاد من، باید مبانی ترکیب را بشناسی، و قدرت ماندگار رابطه ها را، و حس ظریف کلام را، و بی قراری قلب و روح را ... و بدانی هر کلمه در صحنه آیه ای است... و بدانی که جهان زشت است ؛ اما هنر نیست که زشت را به زشتی نشان بدهی. و چون آئین این جادوی غریب را در روشنای قلب و مغز و تخیل به جای آوری ، آن وقت تو یک ساخت خواهی داشت، وحدت عالی عناصر درام را.»
در این نوشته، که بنای آن بر کوتاه بودن است ، سخن گفتن از آثار رادی ناممکن است. آخرین اثری که از ایشان خوانده ام نمایشنامه « کاکتوس » است که آن را در کشور آلمان ـ هنگامی که مهمان یک دوست اهل نمایش بودم ـ در قفسه کتابخانه اش یافتم .
 
( ۳ )
 
هنوز صدای آرام و واژه های خوش تراش و سنجیده رادی در گوشم زنده است. لحن و بیان واژه هایی که بسیار متناسب با متانت چهره و شخصیتش بوده اند. من بیش از چهار یا پننج بار با ایشان دیدار نداشته ام. آخرین بار به همراه نویسنده گرانمایه مجید دانش آراسته ـ دوست دیرین رادی ـ به دیدار شاعری می رفتیم که در آخرین روزهای زندگی اش، در بستر بیماری چشم به راه دوستان اهل قلم بود. واپسین روز های پاییزی بود، و ما قدم زنان به نزدیکی « دانای علی» در انتهای خیابان بیستون رشت رسیده بودیم تا به منزل شاعر، احمد سعیدزاده برویم. به یادم مانده رادی در برابر خبری که من نیز تازه آن را شنیده بودم : « رمان صورت الغراب محمود مسعودی گویا به اعتقاد بسیاری مهم ترین رمان ایرانیان درخارج از کشور است » شادمان شد. چهره اش با لبخند نرمی همراه شده و گفت : « عجب! ». ( به گمان این کلمه عجب ، در چنین لحظه هایی، تکیه کلامش بود) و آنگاه با همان شادمانی زیر جلدی، که همواره بازتابش تنها در کلامش معلوم می شد ادامه داد: « چه خوب ! جوان با استعدادی بود. شنیده بودم که دکترای تئاتر گرفته و آدم موفقی است اما نمی دانستم رمانی هم منتشر کرده » سپس با کمی مکث ؛ ... « چرا صورت الغراب ؟! »
در این سال ها، چهره رادی برایم همانی بود که آخرین بار دیدم . بشاش بود و با پیری فاصله آشکاری داشت.اما پس از ده سال، عکسی ازاو را دروبسایت بی بی سی دیدم و بی آن که توجه کنم چه تیتری زیر عکس نقش بسته به خودم گفتم « نکند آقای رادی بیمار است ؟!» عکس، جهره او را در روزهای سخت بیماری نشان می داد و متن خبر می گفت که رادی در پی یک بیماری غیر قابل درمان، صبح امروز در گذشته است !
 
  ــــــــــــــــــ
  ۱۲ اسفند ۱۳۸۶ نروژ
  ــــــــــــــــــ
  * ـ این نوشته بنا به در خواست سردبیر یک نشریه برای ویژه هنر و ادبیات نوروزی سال ۸۷ ، نگارش یافته و بعضی از یاد آوری های شخصی، متناسب با آشنایی و موقعیت خوانندگان آن نشریه، در مقاله آمده است .


با پوزش از آقای محمود مسعودی ـ نویسنده رمان « سوره الغراب» ـ وخوانندگان ارجمند سایت اخبار روز، نام رمان سوره الغراب که در مقاله فوق به اشتباه « صورت الغراب » نوشته شده، بدین وسیله اصلاح می شود.
ع. ص


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست