سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

۱۱ روز اعتصاب و مقاومت و یک پیروزی
گم بودن رهبری در میان توده
ضعفی مهم در حرکت کارگری در نیشکر هفت تپه


محمود قزوینی


• مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه هم مانند مبارزه سندیکای شرکت واحد وهمه مبارزات کارگری در ایران بشدت سیاسی است. در شرائط کنونی براه اندازی جنبش مجمع عمومی و متشکل شدن کارگران، شرط رهبری مبارزه جاری کارگران و شرط رهبری سیاسی کارگران بر سر مسائل سیاسی اخص و مسئله قدرت سیاسی توسط حزب سیاسی طبقه در آینده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ اسفند ۱٣٨۶ -  ۱۷ مارس ۲۰۰٨


کارگران هفت تپه پس از ۱۱ روز اعتصاب و با مجبور کردن کارفرما به پرداخت حقوق عقب مانده شان به اعتصاب خود پایان دادند. ۱۱ روز مقاومت در مقابل کارفرما و رژیم، ۱۱ روزمقاومت در مقابل حمله نیروهای نظامی به صف اعتصابیون، ۱۱ روز مقابله با دستگیریها و دلهره ها و رعب و وحشتها، ۱۱ روز از دست دادن مزد، ۱۱ روز....
۱۱ روز اعتصاب کارگری، بدون تشکل دائمی و قانونی، بدون صندوق اعتصاب و پشتوانه همبستگی مالی از جائی کاری بسیار دشوار است. اعتصاب کارگری حتی در صورت فراهم بودن شرائط نامبرده برای کارگران آسان نیست. برای همین مبارزه و اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه شایسته بالاترین ارج گذاری در میان طبقه کارگر است.   
کارگران نیشکر هفت تپه در مبارزات و اعتصابات سالهای اخیر خود و بخصوص اعتصاب ۱۱ روزه اخیر که از ۷ مهر ۱٣٨۶ شروع شد و تا ۱٨ مهر ادامه داشت، نشان دادند که تشکل یابی آنها از درجه قابل ملاحظه ای برخوردار بوده است. از اینکه کارگران هفت تپه توانستند بعد از پایان یافتن اعتصابات در دوره های گذشته که آخرین آنها فقط ٣ ماه پیش بوده است، خود را برای یک اعتصاب مهم دیگر آماده کنند، نشان میدهد فعالین و رهبران کارگری کاردانی توانستند ترفندهای رژیم برای ضربه زدن و پراکنده کردن کارگران را که معمولا بعد از هر اعتراض و اعتصاب کارگری صورت میگیرد خنثی کنند و اتحاد و انسجام کارگران را حفظ کنند و حتی آمادگی پیدا کنند که دور دیگر مبارزه را از سر گیرند. بعد از اعتصاب اخیر هم، خنثی کردن ترفندهای مدیریت و رژیم برای پراکنده و مایوس کردن کارگران و جدا کردن آنها از رهبرانشان وظیفه روز رهبران و فعالین کارگری نیشکرهفت تپه میباشد.هوشیاری فعالین کارگری در این عمل به اتحاد و انسجام بیشتر کارگران و رابطه آنها با رهبرانشان میانجامد. مطمئنا فعالین کارگری در شرکت نیشکر هفت تپه به این امر مانند گذشته توجه دارند.
اعتصاب پر قدرت کارگران برای آزادی دو تن از همکاران فعال خود به نامهای قربان علی پور و محمد حیدری مصر که در ۱۶ آبان ماه صورت گرفت نشان میدهد فعالین کارگری هفت تپه هوشیارانه در پی خنثی کردن ترفندهای رژیم هستند.

جنبش رادیکال و عمل مستقیم کارگران در نیشکر هفت تپه

مبارزه کارگران هفت تپه و روشها و سنتهای مبارزاتی آنها به سنتی در جنبش کارگری ایران تعلق دارد که در انقلاب ۵۷ نقش عظیمی ایفا کرد. سنتی که کارگران را به عنوان رهبران و صاحبان جامعه به مردم معرفی کرد. سنتی که به جای دنباله روی از طبقات دیگر، کارگران را به عنوان یک نیروی موثر در جامعه به میدان آورد. سنتی که شوراهای کارگری را به میدان آورد که خود را صاحب کارخانه و همه تولیدات جامعه میدانستند. سنتی که با تکیه بر قدرت کارگران، نفت را به روی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و اسرائیل بست، مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و آزادی بیان و مطالبات دیگر مردم را طرح کرد و پس از انقلاب ساعت کار را از ۴٨ ساعت به ۴۰ ساعت رساند و در موارد بسیاری کنترل و اداره تولید در کارخانه ها را در دست میگرفت. این سنت امروز در جنبش کارگری ایران موجودیت دارد. مسلما امروز این سنت در جنبش کارگری ایران ضعیف شده است. جریان سندیکائی که در سالهای انقلاب ۵۷ کاملا به حاشیه رانده شده بود، قویتر شده است، اما بسیاری از حرکتهای کارگری بخصوص حرکتهای کارگری که در مراکز بزرگ کارگری صورت میگیرد از سنت شورائی سال ۵۷ تبعیت میکنند. این جنبش را امروز در حرکت مجمع عمومی و عمل مستقیم کارگران میشود دید. حرکت کارگران نیشکر هفت تپه به این سنت، سنت جنبش شورائی و حرکت رادیکال در جنبش کارگری ایران تعلق دارد. اینکه این سنت پس از این حرکتهای اعتصابی در میان کارگران نیشکر اقتدار کامل مییابد و یا به حاشیه رانده میشود و سنتهای دیگر آلترناتیو خود را برای تشکل یابی کارگران نیشکر به میدان میاورند و به مسئله کارگران پاسخ میدهند، کاملا به آگاهی و هوشیاری رهبران و فعالین کارگری دست اندر کار ارتباط دارد. اینکه تا چه اندازه این فعالین بر حرکت و سنت خود آگاهی دارند و تفاوتشان را با دیگر سنتها میشناسند، اینکه از نقاط ضعف و قدرت خود آگاهند و اصلا این خودآگاهی را دارند که خود را از سنت سندیکائی مجزا کنند و تلاش کنند تا فعالین جریان سندیکائی را به زیر نفوذ خود در آورند. شرط مستحکم شدن خط رادیکال کارگری است که در عمل اعتصاب اخیر کارگران هفت تپه خود را به همه نشان داد. در غیر این صورت جریانات دیگر به سوال طرح شده کارگران در باره تشکل یابی پاسخ میدهد و فعالین کارگری هفت تپه را از آن خود میکند. مسلما در آن صورت رادیکالیسم کارگری نهفته در همین مبارزات جاری نمیمرد، بلکه مجبور میشود در لباس مبدل ظاهر شود و شکل تشکیلاتی نامناسب با حرکت رادیکال کارگری، این حرکت را دچارمحدودیت و مشکل میسازد. هر چند حرکت سندیکای در شرائط کنونی پاسخی به مسئله تشکل کارگری ندارد.


انحلال شورای اسلامی به آسانی نوشیدن آب

کارگران نیشکر هفت تپه شورای اسلامی دایر در آنجا را بسیار آسان، آسانتر از نوشیدن آب منحل کردند و الگویی برای عمل به کارگران دیگر ارائه دادند. جالب است در مقابل اقدام کارگران به انحلال شورای اسلامی کسی نتوانست مقاومت کوچکی هم به خرج دهد. اتحاد وسیع کارگران جائی برای شورای اسلامی باقی نگذاشت.
وقتی ابتدا در خبرها خواندم که کارگران هفت تپه خواست انحلال شورای اسلامی را پیش کشیدند، فکر کردم چنین مطالبه ای نمیتواند در دستور روز یک اعتصاب قرار گیرد، بلکه کارگران پس از تشکیل تشکل خود و یا با قوام یافتن مجمع عمومی و نمایندگانشان و با در نظر گرفتن توازن قوا میتوانند این مطالبه را پیش بکشند. اما کارگران هفت تپه نشان دادند انحلال شوراهای اسلامی چه آسان میتواند صورت گیرد. با تصمیم کارگران مبنی بر انحلال شورای اسلامی، ۲۵ نفر از ٣۰ کاندید نمایندگی شورای اسلامی استعفاء دادند و شورای اسلامی منحل شد. به همین سادگی! فقط صف متحد کارگران و تصمصم آنها به عمر شورای اسلامی در هفت تپه پایان داد. این حرکت کارگران هفت تپه نشان داد که اگر کارگران اراده کنند به سرعت همه چیز عوض میشود. انحلال شوراهای اسلامی به این شکل یک وجه مشخصه جنبش رادیکال و عمل مستقیم در جنبش کارگری است. اگر کارگران هفت تپه به جای این عمل مستقیم و رادیکال به دنبال این میرفتند که با توجه به کدام بند از قانون کار میتوانند کلک شورای اسلامی را بکنند، هیچگاه نمیتوانستند موفق شوند. کاری که حرکت قانونگرای سندیکائی بدنبال آن است و هیچگاه نتوانسته است موفقیتی مانند موفقیت کارگران هفت تپه را کسب کند. اما با همه اینها حرکت کارگران هفت تپه از یک ضعف مهم رنج میبرد، ضعف برجسته نبودن نقش رهبران در میان توده کارگران، که باید آن را به سرعت مرتفع ساخت.

گم بودن رهبری در میان توده کارگران
گم بودن رهبری در میان توده کارگران فقط ضعف فعالین و سازماندهندگان و رهبران اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه نیست. این یک ضعف گسترده در جنبش کارگری ایران و بخصوص گرایش رادیکال جنبش کارگری است.
پختگی و کاردانی فعالین کارگری نیشکر هفت تپه انتظار و توقع بالائی را از این فعالین به همراه میاورد و اجازه میدهد که به ضعفها و کمبودهای این حرکت آنطور که هست بپردازیم. کارگرانی که با بکار گرفتن نیروی نه چندان زیاد توانستند شورای اسلامی را دود کنند و به هوا بفرستند، مسلما اگر هوشیارانه عمل کنند، قادرند به تشکل خود دست یابند و قدرتمند تراز قبل برای مطالبات خود ظاهر شوند و تاثیرات عمیقی در جنبش کارگری ایران بگذارند.
وقتی که اخبارمربوط به اعتصاب کارگران هفت تپه را دنبال میکردم، بدنبال رهبران، سخنگویان و نمایندگان کارگران میگشتم. اما در طول اعتصاب این پدیده برجسته نبود و رهبران اعتصاب به عنوان نمایندگان کارگران و اعتصابیون کمتر ظاهر شدند و یا بهتر است بگویم ضعیف به عنوان رهبر ظاهر شدند وهمین در ادامه حرکت تاثیرات خود را بر مبارزه و تشکل یابی کارگران نیشکر هفت تپه خواهد گذاشت. علارغم اینکه رهبران و سخنگویان با جسارت در این حرکت اعتصابی وجود داشتند، اما این رهبران به عنوان رهبر و نماینده و سخنگوی کارگران ظاهر نشدند. آنها به عنوان یکی از ۴۰۰۰ کارگر نیشکر هفت تپه ظاهر شدند. نامه ها و بیانیه های کارگران نیشکر هفت تپه به نام کارگران نیشکر هفت تپه امضاء شده است. در حالی که انتظار این است که درحرکتی مانند اعتصاب کارگران هفت تپه که از اهمیت بالائی برخوردار است، نمایندگان منتخب شناخته شده سخنگویی کارگران را به عهده داشته باشند و نامه و بیانیه های کارگران به نام هیئت نمایندگان کارگران صادر شود. برای تماس با دولت و مراجع بین المللی و دیگر بخشهای طبقه کارگر خود را قابل دسترس کنند. گم بودن رهبری اعتصاب در میان اعتصاب کنندگان یک ضعف مهم در حرکت اعتصابی کارگران هفت تپه بود. در این نوشته من به بررسی این کمبود که اساس بسیاری از کمبودهای دیگر در این حرکت کارگری و بسیاری از حرکتهای کارگری رادیکال در ایران است میپردازم. متاسفانه حرکت رادیکال کارگری در این زمینه از کمبود بسیار جدی دارد. در این زمینه باید فعالین و رهبران جنبش رادیکال و شورائی کارگران از طرفدارن خط سندیکا بیاموزند.

مقایسه حرکت سندیکای شرکت واحد و اعتصاب کارگران هفت تپه

آنچه حرکت سندیکای کارگران شرکت واحد و اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه را دارای ویژگی خاص میکند نه مطالبات طرح شده در این حرکتها، بلکه تشکل یابی کارگران در این دو حرکت میباشد.
از این منظر دور اخیر اعتصاب کارگری در هفت تپه مانند سندیکای شرکت واحد از اهمیت بخصوصی در جنبش کارگری ایران برخوردار است و باید به آن پرداخته شود. اعتصابات کارگران هفت تپه مانند مبارزات سندیکای شرکت واحد دارای ویژگیهایی در جنبش کارگری است که آن را از اعتصابات و مبارزات دیگر کارگری که هر روز انجام میشود جدا میکند. تشکیل سندیکای شرکت واحد و مبازه برای به رسمیت شناخته شدن آن و به صحنه آمدن و چهره شدن تعداد قابل ملاحظه ای از فعالین و رهبران این سندیکا، جهانی شدن نام رهبران این سندیکا، فصل دیگری را در جنبش کارگری ایران گشود. کارگران شرکت واحد به کارگران ایران گفتند میشود در همین شرائط متشل شد و باید متشکل شد. آنها تابلوی تشکل را در مقابل کارگران گرفتند. مبارزه نسبتا سازمانیافته کارگران هفت تپه در طول ۱۱ روز یک حرکت مهم دیگری در جنبش کارگری است که اگر توجه رهبران و سازماندهندگان اعتصاب و دیگر رهبران و فعالین کارگری به نقاط ضعف این حرکت جلب شود و آن را مرتفع کنند، میتوان پایه یک جنبش نوین در حرکت کارگری ایران را ریخت و الگویی به همه کارگران برای تشکل یابی داد.
کارگران هفت تپه با انحلال شورای اسلامی به طرف تشکیل انجمن صنفی کارگران کارخانه میروند که خودشان آن را سندیکا مینامند. اما اعتصاب و حرکت جاری کارگران راهی دیگر، راهی ساده و سرراست را به کارگران نشان میدهد. تشکیل مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان.

تفاوتهای حرکت سندیکای شرکت واحد و اعتصاب کارگران هفت تپه

رهبری
وقتی به سندیکای شرکت واحد نگاه میکنیم، میبینیم که تشکل کارگری در آنجا اعلام موجودیت کرد و تلاش به برسمیت شناختن آن به محور هر مبارزه کارگران تبدیل شد. سندیکا چه در زمان اعتصاب و اعتراض و چه در زمان غیر اعتصابی و غیر اعتراضی موجودیت دارد و کارگران را به هم نزدیک و متحد میسازد. سندیکا برای اول ماه مه و روز هشت مارس اطلاعیه میدهد و برنامه خاص خود را برگزار میکند. رهبری سندیکا در این یا آن مورد تصمیم میگیرد و آن را به اجرا میگذرد. در زمان دستگیریهای زمان اعتصاب، تعداد زیادی از فعالین سندیکا بمثابه رهبر پا پیش گذاشتند و در مقابل دستگیریهای هیئت مدیره و رهبران خود، نقش رهبر مبارزه را ایفاء کردند. اسانلو و رهبران دیگر سندیکای شرکت واحد به چهره های آشنا کارگران و مردم تبدیل شدند و در سطح جهانی شهرت یافتند.
حرکت کارگران هفت تپه به چنین دستاوردهایی منجر نشد. در روزهای اعتصاب نام ۲ نفر از فعالین کارگری هفت تپه در سطح بسیار محدود مطرح شد، اما رهبری اعتصاب هفت تپه انسجام نیافت و به عنوان رهبر مبارزه عمل نکرد. بلکه رهبری مبارزه خود مانند توده های کارگر عمل کرد و به عنوان رهبر مبارزه وارد جدال نشد. شکل یافتن رهبری یک مبارزه کارگری و انسجام یافتن رهبری بخش مهمی از یک مبارزه کارگری است. بدون شکل یافتن رهبری یک مبارزه و بدون درجه ای از انسجام در این رهبری، اتحاد کارگران هم نمیتواند در زمان طولانی ادامه یابد، کارگران از سیاست داشتن و سیاست گذاری در مبارزه باز میمانند و پس از پایان یافتن اعتصاب، دستاوردهای دوران اعتصاب به زحمت میتواند حفظ شود. دستاورد نه معنای کسب مطالبه مشخص، بلکه به معنای اتحاد و تشکل یابی کارگران و واقف شدن آنها به نیروی خود و گرایش به سمت تشکل یابی قویتر. پس از حتی یک اعتصاب موفق به این معنا که کارگران در آن مبارزه به مطالبه خود دست پیدا کنند، به معنای آن نیست که حتما اتحاد و تشکل کاگران بعد از اعتصاب مزبور دوام مییابد و رشد میکند. در اکثر موارد مدیریت و رژیم بعد از یک اعتصاب و حرکت کارگری وارد عمل میشوند و برای خنثی کردن اثرات اعتصاب دست بکار میشوند. رهبران و فعالین را مرعوب میکنند، بین کارگران تفرقه میاندازند و عقب نشینی خود در مقابل اعتصاب را به عنوان نوعدوستی و عمل خیر خواهانه خود جا میزند. اگر رهبری اعتصاب کارگری واقعا به عناون رهبر ظاهر نشود و وظایف رهبری خود را در طول مدت اعتصاب و پس از آن تشخیص ندهد و به آن نپردازد، میتوان گفت چیز زیادی از دستاوردهای آن حرکت بر جا نمیماند. بخصوص در شرائطی که کارگران از تشکل دائم برخوردار نیستند وظایف و نقش رهبران حرکت اعتراضی کارگران برجسته تر و سنگین تر میشود.      

تشکل
سندیکای کارگران شرکت واحد به عنوان یک تشکل معلام موجودیت کرد و برای برسمیت شناخته شدنش مبارزه بسیار سنگینی را شروع کرد که سرانجام آن هنوز روشن نیست. اما همین مبارزه مسئله آزادی تشکل را قدمها به جلو راند و در سطح وسیع طرح کرد. رهبری کارگران هفت تپه در مبارزه اعتصابی خود مسئله تشکل را طرح کرد اما نتوانست مانند رهبران مبارزات کارگران شرکت واحد به آن مومنتم قویی دهند و به عنوان یک مسئله محوری در حرکت خود به آن بپردازند. برای همین بعد از اعتصاب کشمکشی جدی بر سر تشکل در جریان نیست. مسلما کمیته رهبری اعتصاب که حتی به طور " خودبخودی" در هر اعتصابی شکل میگیرد، در این اعتصاب وجود داشت و البته میتوان بر اساس درجه سازماندهی و توانمندی حرکت کارگران گفت که این رهبری دیگر حالت خوبخودی نداشت. اما رهبری حرکت چه قبل و چه در طول اعتصاب و چه پس از آن مسئله تشکل یابی کارگران را به محور حرکت خود قرار نداد. اجتماعات عمومی کارگران در طول اعتصاب فرصت بسیار مناسبی برای پی ریختن تشکل کارگری بود. رهبری اعتصاب کارگران هفت تپه این موقعیت را از کف داد. همانطور که قبلا گفتم خود وجود یک رهبری نسبتا منسجم در راس حرکت کارگران غایب بود و این طبیعتا استفاده از فرصت ها را مشکل میسازد. اگر قبل از اعتصاب و در طول مدت اعتصاب رهبری منسجمی مانند سندیکای شرکت واحد در مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه پا پیش میگذاشت و در مجمع عمومی کارگران به عنوان نماینده انتخاب میشدند و به عنوان نماینده صاحب نام در مقابل کارفرما و دولت ظاهر میشدند و مانند رهبران شرکت واحد به عنوان رهبران کارگران شناخته میشدند، هم اکنون ما در نیشکر هفت تپه شاهد یک تشکل کارگری بودیم که میشد با دست آن را به همه کارگران دیگر بخشها نشان داد و سرمشقی هم برای کارگران دیگر میشد. چنین نمایندگان منتخب و رهبری شناخته شده و جا افتاده میتوانست به راحتی مجمع عمومی را پس از اعتصاب نیز دایر کرده و آن را به مجمع عمومی منظم تبدیل کند. چنین تشکلی برخلاف سندیکای شرکت واحد احتیاجی به به رسمیت شناخته شدن نیز ندارد و از کارآئی بالائی برای ایجاد اتحاد و انسجام در کارگران برخوردار است. اما رهبری کارگران نیشکر هفت تپه در این مورد ضعیف عمل کردند. کمتر به عنوان نمایندگان صاحب نام و به رسمیت شناخته شده از طرف کارگران ظاهر شدند، علی رغم تلاش فراوان و خستگی ناپذیر و شهامت و جسارت بی نظیر، در مجمعی برای انتخاب رهبری رای گیری نکردند تا خود را به عنوان نماینده قانونی کارگران برسمیت بشناسانند و به عنوان نماینده و رهبر کارگران ظاهر شوند و حرف بزنند، مذاکره کنند و فرمان بدهند. این ضعف رهبری مسئله ایجاد تشکل کارگری در نیشکر هفت تپه را بار دیگر به عقب انداخت.
مسئله تشکل یابی کارگران البته در طول اعتصاب مطرح بود اما به محور حرکت کارگران نیشکر هفت تپه تبدیل نشد. کارگران هفت تپه با تشکیل مجمع عمومی منظم و انتخاب یک هیئت نمایندگی میتوانند جنبش مجمع عمومی را در جنبش کارگری ایران یک قدم بزرگ به جلو برانند و به کارگران راه سر راست و آسانی برای متشکل شدن نشان دهند            

سوسیالیسم کارگری و شکل گیری رهبری محلی و سراسری

رادیکالیسم حرکت کارگری را نباید با ملاک رادیکالیسم در دانشگاه سنجید. حرکت سوسیالیستی و رادیکال کارگری الزاما وفقط با شعارها و پرچم هایش شناخته نمیشود، بلکه با شیوه های مبارزاتی عملی و با سنتهایش شناخته میشود. مسلما جنبش کارگری نیز در شرائط برآمد سیاسی با شعارها و پرچم هایش به میدان میاید. اما انتظار اینکه این جنبش و فعالین این حرکت امروز مطالباتی نظیر مطالبات کارگران در انقلاب ۵۷ را به میان بکشند تا بتوان آن را حرکت رادیکال اطلاق کرد، حاکی از ذهنیت سیاسیون رادیکال است که درک درستی از حرکتهای کارگری ندارند. کارگران بدون تشکل و در شرائط اختناق و سرکوب نمیتوانند حتی دستمزد عقب مانده خود را دریافت کنند، چه برسد به اینکه مطالباتی نظیر مطالبات کارگران ۵۷ را طرح کنند. سوسیالیسم و حرکت رادیکال کارگری در پراتیک اعتصابی کارگران نیشکر هفت تپه است. یکی از رهبران اعتصابی کارگران نیشکر هفت تپه در مصاحبه با رادیو برابری گفته است " نیرو های انتظامی و تمامی ارتش و ...از قبل کار ما زندگی میکنند و بدون ما و کار ما نمیتوانند وجود داشته باشند و امیدوارم مثل روزهای قبل با ما باشند و دستوربرای سرکوب ما را اطاعت نکنند" گفته های این رهبر کارگری نشان میدهد رادیکالیسم و سوسیالیسم کارگری حتی بصورت "خودبخودی" در میان کارگران دارای وزن قویی است . وقتی فعال کارگری هفت تپه میگوید مکارم شیرازی سلطان شکر ما را بیچاره کرد و میگوید همه در بالا دارند ما را میچاپند، دارد درک عمیق طبقاتی خود را بیان میکند.
متشکل شدن کارگران بر سر پیش پا افتاده ترین و تدافعی ترین مطالبات مانند دستمزدهای عقب افتاذه و یا مبارزه بر علیه استخدام موقت میتواند طبقه کارگر را به عنوان یک طبقه به میدان آورد. حرکت کارگران هفت تپه مانند بسیاری از حرکتهای کارگری دیگر گامی در این جهت بوده است.

کارگران در سال ۵۷ بدون اینکه حتی هیچ حزبی باشد که شعار شوراها را پیش بکشد، دست به تشکیل شورا زدند و با مطالبات رادیکال به میدان آمدند و در انقلاب ۵۷ نقش بازی کردند. تکرار این واقعه در ایران ممکن است. کارگران سوسیالیست امروز بسیار آگاهتر از کارگران سال ۵۷ هستند. نیشکر هفت تپه این را به ما میگوید. در شرائط کنونی پیشروترین بخش فعالین کارگری فعالیت در عرصه سیاسی را با عضویت در احزاب سیاسی و یا محافل سوسیالیست کارگری پیش میبرند. این بخش از کارگران پیشرو حتما باید مانند هر فعال و رهبر سیاسی به کل مسائل جامعه، به کل حرکت سوسیالیستی طبقه، به مسئله زن و ...فکر کنند و برای آن پاسخ داشته باشند. مارکسیسم را فراگیرند و عضو احزاب سوسیالیستی شوند،.... و همانند یک پیکره از یک حزب کارگری برای انقلاب کارگری و اصلاحات در زندگی کارگران و مردم تلاش کنند. اما اینکه این فعالین امروز شعار آزادی زندانیان سیاسی و سرنگونی جمهوری اسلامی و....در مبارزات جاری کارگران پیش بکشند، نه تنها غیر ممکن بلکه کاملا آنها را از حرکت جاری جنبش کارگری جدا میکند. این فعالین نمیتوانند و نباید هم مطالبات سیاسی که طرح آن به نیروی بزرگ نیاز دارد را در حرکتهای محلی و محدود کارگران طرح کنند. برای طرح مطالبات سیاسی که به نیروی بزرگ نیاز دارد، باید یا اوضاع سیاسی تغییر کند و یا کارگران متشکل و قوی شوند. کلید پیشروی جنبش نیشکر هفت تپه در پیگیری مسئله تشکل و طرح مطالبات محلی و سراسری کارگران است. کارگران در شرائط کنونی نمیتوانند بدون تشکل وارد عرصه سیاسی شوند. فعالین و رهبران کارگری نمیتوانند کارگران را به اراده خود وارد عرصه مبارزه سیاسی کنند. مبارزه کارگران در ایران بشدت سیاسی است. کارگران هفت تپه در حرکت خود نه فقط با کارفرما بلکه با دولت و نیروهای سرکوبگر آن طرف بودند. این در مورد کل جنبش کارگری ایران صادق است. فقط عدم تشکل و توازن قوا اجازه نمیدهد کارگران شعارهای سیاسی اخص را پیش بکشند. در ایران هیچ فعال کارگری، حتی فعال کارگری رفرمیست پیدا نمیشود که وضعیت کارگران را به دولت وصل نکند. رهبری سندیکای شرکت واحد عموما به جریان رفرمیست در جنبش کارگری ایران تعلق دارند، اما دیدیم که سازماندهی سندیکا خود به یک حرکت رادیکال در ایران تبدیل شد. مقابله و مبارزه سندیکای شرکت واحد با دولت برای به رسمیت شناخته شدن خود یکی از لحظات مهم در تاریخ جنبش کارگری ایران است. رفرمیسم و سندیکالیسم حتی در حرکت سندیکائی شرکت واحد نتوانست جائی پیدا کند. دولت و طبقه سرمایه دار در ایران تاکنون هرگونه تشکل یابی و حرکت مستقل کارگران را سرکوب کرده است. برای همین رفرمیسم و سندیکالیسم نمیتوانند روزنه ای برای اظهار وجود بیابند.
برخلاف منتقدینی که جنبش کارگری ایران را به سندیکالیسم و رفرمیسم متهم میکنند، اولین تشکل شکل گرفته در ایران در دوره اخیر، سندیکای شرکت واحد، که مورد سرکوب شدید هم قرار دارد و رهبران اصلی آن به چندین سال زندان محکوم شدند و در زندان به سر میبرند، علارغم سنت سندیکالیستی رهبران آن، خصوصیت سندیکالیستی و صنفی گرائی کمی از خود بروز داده است. مواضع راست و تسلیم طلبانه برخی از رهبران سندیکا بردی پیدا نکرد. سندیکای شرکت واحد در این شرائط اختناق اول ماه مه و ٨ مارس را برگزار میکند و در ٨ مارس پرچم برابری زن و مرد را بلند میکند، علارغم اینکه رهبرانش دم تیغ قرار دارند شجاعانه بر علیه هر دستگیری و ترور کارگران اطلاعیه صادر میکند. با مبارزه دانشجویان همکاری میکند و....
بدون جبران ضعف رهبری در حرکت کارگران نیشکرهفت تپه، بدون شکل گیری یک رهبری شاخص و برجسته در میان کارگران نیشکر هفت تپه و بسیاری از حرکتهای کارگری دیگر، به سختی میتوان سخنی از شرکت کارگران در سیاست و جامعه زد، حتی نمیتوان به کارگران فراخوانهای عملی سیاسی روز داد و فراخوانهای عملی احزاب روی کاغذ میمانند. اعتصاب اخیر کارگران هفت تپه یکبار دیگر این ضعف تاریخی فعالین رادیکال سوسیالیست را در ظاهر شدن به عنوان رهبر حرکت کارگری را به نمایش گذاشت، باید این ضعف را به سرعت جبران کرد. بدون ظاهر شدن فعالین کارگری به عنوان رهبر کارگران در مبارزات جاری روزمره نه تنها مبارزات جاری به نتیجه مطلوب نمیرسند، بلکه صحبتی از تشکل و اتحاد طبقاتی هم نمیتواند باشد.
مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه هم مانند مبارزه سندیکای شرکت واحد وهمه مبارزات کارگری در ایران بشدت سیاسی است. در شرائط کنونی براه اندازی جنبش مجمع عمومی و متشکل شدن کارگران، شرط رهبری مبارزه جاری کارگران و شرط رهبری سیاسی کارگران بر سر مسائل سیاسی اخص و مسئله قدرت سیاسی توسط حزب سیاسی طبقه در آینده است.
فعالین کارگری نیشکر هفت تپه بعد از این اعتصابات میبایست منصور اسانلو و محمود صالحی خود را به کارگران نیشکر هفت تپه و به طبقه کارگر و جامعه معرفی میکردند.

ghazvini.m@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست