سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس
در باره استعمار (۴)

استیلای بریتانیا در هند


کارل مارکس - مترجم: حمید محوی


• انگلستان ابزار ناخودآگاه تاریخی است که به انقلاب دامن زده است. بنابراین هر چند که از مشاهده‍ی فروپاشی جهان کهن اندوهگین باشیم، مثل گوته باید با شگفتی از خودمان بپرسیم: چه باک اگر چنین فاجعه ای ما را در رنج غرقه کند، زیرا که شادی ما را افزایش خواهد داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٣ اسفند ۱٣٨۶ -  ۱٣ مارس ۲۰۰٨


تلگرافهای رسیده از وین حاکی ست که درباره‍ی مسائل ترک(1)، سارد(2) و سوئیس(3) هنوز می توانیم به راه حل صلح آمیز امیدوار باشیم. در مجلس عوام بحث درباره‍ی هند در بی اعتنایی عمومی ادامه یافت. بلاکت (4) دعاوی سر شارل وود(5) و سر ج. هوگ (6) را به باد انتقاد گرفت و چنین اظهار داشت که به پای خوشبینی بی پایه و اساسی مهر تأیید نهاده اند. و چند نفر از مدافعین وزارتخانه و مشاورین هیئت رئیسه در پی رد اتهامات مطالبی ایراد کردند، و سرانجام شخصیت برجسته ای مثل هوم (7) وزرا را به رد طرح پیشنهاد شده دعوت کرد و ادامه بحث را به جلسه بعدی موکول ساخت.
هندوستان (8) تا حدود زیادی با ایتالیا قابل مقایسه است، ولی در ابعاد آسیایی. و به همین منوال می توان تشابهات بارزی بین هیمالیا(9) و آلپ(10)، دشت بنگال(11) و لومباردی(12)، سلسله جبال دکن (13) و آپنین(14)، سیلان (15) و سیسیل(16) مشاهده کرد که واجد همان حاصلخیزی و همان تنوع محصولات کشاورزی، و همان عدم انسجام در ساختار سیاسی ست. و کاملا بهمان شکل که در ادوار مختلف در ایتالیا قهرمانی شمشیر بدست با شعار ملّتی واحد، توده های پراکنده را به اتحاد فرا می خواند. هندوستان نیز هر آنگاه که زیر یوغ مسلمانان (17) یا مغولها یا بریتانیاییها قرار نمی گرفت، به تعداد شهرها و حتی روستاهایش، دولتهای متخاصم و مستقلی تشکیل می شد. با این وجود از دیدگاه اجتماعی، هندوستان ایتالیا نیست، ولی می توانیم آنرا ایرلند آسیایی بحساب آوریم. چنین مخلوط عجیب و غریبی از ایتالیا و ایرلند، در عین حال با جهانی از غم وشادی آمیخته است که در رسوم مذهبی و باستانی هندوستان مشاهده می کنیم. چنین مذهبی در عین حال مذهب وفور احساسات و مذهب ریاضت جسمی تا پای مرگ است : مذهب لینگام (18)، جاگاناتا (19)، مذهب راهبان و بایدرها(20).
من مثل برخی به عصری طلایی در هندوستان باور ندارم، با اینحال جهت تأیید نظریاتم، مثل سر شارل وود، به قلی خان (21) مراجعه نمی کنم. ولی دوران اورنگ زیب(22) را در نظر بگیرید، یا دورانی که مغولها از شمال سر بر آورده بودند و پرتقالیها از جنوب، و یا دوران هجوم مسلمانان و هپتارشی(23) در جنوب هند، و یا اگر می خواهید با مراجعه به اساطیر برهمانیان به عصر باستانی هند مراجعه کنید که آغاز فقر در هند را روایت می کند، دورانی دورتر و دیرینه تر از آنچه که به عنوان آفرینش جهان در بینش مسیحیت منعکس شده است. با این وجود هیچ تردیدی جایز نیست تا بگوییم که : مصائبی که انگلیسیها بر هندوستان وارد ساختند، از نوعی بو د که با تمام آنچه که پیش از این متحمل شده بود، بشکل بسیار عمیقی ماهیتا تفاوت داشت. در اینجا نیت من اشاره به استبداد از نوع اروپایی آن نیست که از طریق کمپانی بریتانیایی هند شرقی به استبداد آسیایی پیوند می خورد و ترکیبی ببار می آورد که هیولاییتر از هیولاهای مقدسی هستند که رویتشان در معابد سالست(24) ما را بوحشت می اندازد. بدون شک چنین موضوعی مبین وجه مشخصه‍ی سلطه‍ی استعماری بریتانیا نیست، و در واقع تقلیدی ست از ساخت و ساز هلندی. چه جهت درک خصوصیات کمپانی بریتانیایی هند شرقی کافی ست که بشکل تحت الفظی مطالب سر استامفور رافل(25) والی انگلیسی در جاوا(26) را به یاد بیاوریم که درباره‍ی کمپانی کهنسال هند شرقی هلندی گفته بود.«تنها انگیزه‍ی کمپانی هلندی عشق به مال اندوزی ست و نسبت به رعایای خود رفتاری نازلتر از کشاورزان هند غربی(27) دارد که در گذشته به بردگان خود تحمیل می کرد. بدین علت که آنها حداقل ابزار انسانی ای را که بکار می گرفتند با پول می پرداختند، ولی اینها چنین کاری را هم انجام نمیدادند. کمپانی هلندی تمام ساز و برگ استبدادی را بکار بسته بود تا آخرین پولهای مردم را بوسیله‍ی مالیات و یا نیروی کاری که در تعلق آنان بود بگیرد. و بر این اساس بود که دولتی بوالهوس و نیمه بربر با پیگیری اهداف و بر حسب عادات سیاستمدارانه و آزموده، و با حرص و آز بی حد و حسر تاجرمآبانه به جراحاتی که بر پیکره‍ی این مردمان وارد ساخته بود تعمیق بخشید.» تمام جنگهای داخلی، تهاجمات، انقلابها، فتوحات، قحطیها و گرسنگیها، هر چند که پیچیده و سریع و مخرب بوده باشند ولی هند را بشکل سطحی متأثر ساخته بود. ولی انگلستان بنیادهای نظام اجتماعی هند را از بین برد، بی آنکه نیازی به باز سازی چیزی احساس کند. از دست دادن جهان کهن که به نقل مکان به جهان جدید نیانجامیده بود، به فقر کنونی هندیان خصوصیتی خاص و ناامید کننده می دهد، و هندوستان تحت سلطه‍ی انگلیس را از تمام سنتهای قدیمی و تمام تاریخ آن در مجموع قابل تفکیک می سازد. از دوران قدیم، در آسیا تنها سه وزارت خانه وجود داشته است : وزارت اقتصاد، یا چپاول داخلی، وزارت جنگ یا چپاول خارجی و سرانجام وزارت کار عمومی.
آب و هوا و شرایط جغرافیایی، و خصوصا وجود سرزمینهای وسیع صحرایی که از عربستان، فارس، هند و تاتار تا بالاترین نقطه‍ی آسیا ادامه می یابد، سبب بوجود آمدن صنعت آبیاری خاصی شده بود که به مدد کانال (قنات) و دیگر ابزار هیدرولیک انجام می گرفت، و در واقع پایه و اساس کشاورزی شرقی را تشکیل می داد. در مصر، هند، و بهمین منوال در بین النهرین و در فارس سیلابها به جهت بارور ساختن زمین مورد استفاده قرار می گرفتند و با بالا آمدن سطح آب ذخایر آب را در قناتها تمدید می کردند. در غرب، ضرورت استفاده و بهره برداری مشترک از ذخایر آب به پیدایش مقاطعه کارانی انجامیده بود که در پیوند با اتحادیه های داوطلب فعالیت داشتند که نمونه‍ی بارز این واقعه را در ایتالیا و فلاندر(28) مشاهده می کنیم. ولی تحمیل چنین ساخت و سازی در شرق که از سطح تمدن بسیار نازلتری برخوردار بود و به دلیل وسعت مناطق، تشکیل چنین اتحادیه ها و یا دخالت دولت مرکزی را بر نمی تابید . ولی از این پس عملکرد خاص اقتصادی، دولتهای آسیایی را به قبول مسئولیت در زمینه عمران عمومی واداشته بود. بنابراین از زمانیکه بارور سازی مصنوعی زمین و امور قناتها به عهده‍ی دولتهای مرکزی واگذار شد، سنّت آبیاری از بین رفت و این روند حاکی از این واقعیت است که : سرزمینهای زراعی که در گذشته باروری قابل توجهی داشتند، اکنون در پالمیر(29)، پترا(30)، ویرانه های یمن، مناطق گسترده‍ی مصر، فارس و هندوستان به بیابانهای بی حاصل تبدیل شده اند. چنین روندی نشان می دهد که از چه رو تنها یک جنگ خانمانسوز کافی بود تا کشوری را برای قرون متمادی خالی از سکنه نموده و آنرا از تمدن محروم سازد. بنابراین، انگلیسیها در هند شرقی امور اقتصادی و جنگ را به سبک پیشینیان خود(31) اداره کردند، ولی کارهای عمرانی و عمومی را بطور کلّی واپس زدند. بدین ترتیب می توانیم بگوئیم که اضمحلال ساختارهای کشاورزی قابل توسعه از نتایج تسامحات و اصول بریتانیایی در رقابت آزاد است. با اینحال غالبا مشاهده می کنیم که اضمحلال کشاورزی در امپراتوریهای آسیایی، تحت نیابت دولت دیگری دوباره جان می گیرد. بهره برداری کشاورزی در شرق مثل اروپا به دولتهایی بستگی دارد که بر اساس تغییرات جوّی یکی جایگزین دیگری می شود. بنابراین متروک ساختن کشاورزی را نمی توان تنها به عنوان تیر خلاص مهاجمین انگلیسی بر پیکر هند تعبیر کرد، زیرا چنین شرایطی همراه با موقعیت جدیدی بود که در سالنامه‍ی جهان آسیایی   قابل بررسی ست. علی رغم تمام وجوه متغییر سیاست هند در گذشته، شرایط اجتماعی از دوران باستان و قدیمی ترین اعصار تاریخی تا اوایل قرن نوزدهم هیچ گونه تحولی بخود ندیده بود. حرفه‍ی نسّاجی با دست و چرخ قرقره که توسط دهها هزار نساّج و ریسنده تولید می شد، در واقع محور اصلی ساختار اجتماعی هند بود. از دورانهای بسیار قدیمی اروپا پارچه های ارزنده‍ی هند را دریافت می کرد و بهای آنرا با فلزات قیمتی پرداخته و به این ترتیب مواد اولیه‍ی تزیینات و زرگری را تأمین می کردند. نزد هندیان عشق به زینت آلات و جواهرات به اندازه ای ست که حتی اعضای طبقات پائین نیز که تقریبا با پای برهنه راه می روند، غالبا یک جفت گوشواره‍ی طلایی و زینت آلاتی دور گردنشان می بندند. انگشتر دست و یا پا نیز بسیار رواج داشت. زنان و کودکان غالبا بدست و پا دستبند و پابند جسیم طلایی یا نقره ای می بستند، و مجسمه های کوچکی از قدیسین از جنس طلا و یا نقره به شکل سنـتّی در منازل نگهداری می کردند. مهاجمین انگلیسی چرخ قرقره و حرفه‍ی ریسندگی و بافندگی را از بین بردند. انگلستان ابتدا پارچه های نخی هند را در بازار اروپا از دور خارج ساخت، و سپس به صادران نخ به هند مبادرت ورزید و سرانجام کشور پارچه های نخی را با پارچه های انگلیسی اشباع کرد. از سال 1818 تا 1836 صادرات نخ بریتانیای کبیر به هند از یک به 5200 افزایش یافت. در سال 1824 صادرات پارچه های حریر (32) انگلیسی به هند بیش از یک میلیون یارد(33) در سال 1837 از مرز 64 میلیون یارد عبور می کند. ولی در همین فاصله زمانی، جمعیت داکا (34) از 150000 نفر به 20000 نفر کاهش می یابد. با این وجود اضمحلال شهرهای هندی که بخاطر محصولاتشان آنهمه شهرت داشتند، از جمله مصیبت بار ترین نتایج سلطه‍ی بریتانیا بحساب نمی آمد. علوم بریتانیایی و بکاربستن ماشین بخار توسط انگلیسیها در تمام هندوستان، رابطه‍ی کشاورزی و صنایع دستی را از بین برده بود. این دو موضوع – از یکطرف به سبب اینکه هندیها مثل تمام ملّتهای شرقی، کارهای عمرانی و آبیاری را به دولت مرکزی واگذار کرده بودند، یعنی مهمترین ضروریات کشاورزی و تجارت محصولات، و از طرف دیگر با توجه به این امر واقع که تمام جمعیت هند بشکل پراکنده زندگی می کردند و در اتحادیه های نیمه کشاورزی و نیمه صنعتی ( صنایع دستی) تجمعاتشان را تشکیل می دادند که غالبا در کادر خانواده تحقق می یافت – همانطور که گفتیم، این دو موضوع از دیر باز موجب پیدایش نظام اجتماعی خاصی در هند شده بود که به عبارتی می توانیم بگوییم حاکی از ساختار روستایی بود و بر این اساس هر یک از این گروهها و اتحادیه های کوچک، ساخت و ساز مستقلی داشت. از این جهت که بتوانیم از این موضوع تصویر روشنتری در ذهنمان داشته باشیم، شرح خصوصیات چنین نظام اجتماعی را می توانیم در یکی از پرونده های قدیمی امور هند در مجلس عوام انگلیس جستجو کنیم : «از نظر جغرافیایی، دهکده قطعه ای زمینی است قابل کشت و در عین حال بایر که چند هزار متر مربع مساحت دارد، از نظر سیاسی شبیه یک اتحادیه یا یک اتحادیه‍ی کلیسایی ست. در آنجا غالبا کارمندان و کارکنانی را مشاهده می کنیم که مثل نمایندگان سندیکا به امور دهکده رسیدگی می کنند و اختلافاتی را که بین ساکنین روی می دهد برطرف می سازند و به عبارتی نقش پلیس را به عهده دارند و مالیاتها را دریافت می کنند. و با توجه به عملکردی که در نفوذ شخصی آنان مشاهده می شود و آشنایی کاملی که با موقعیت محیط اطراف و امور دهکده دارند، بنابراین جهت انجام چنین وظایفی با صلاحیت ترین افراد بنظر می رسند. کارنامه نویس(35) فردی است که ترازنامه‍ی امور کشاورزی را تهیه می کند و مسائلی را که مربوط به کشت زمین می شود به ثبت می رساند. سپس باید از «تایه»(36) و «توتی» (37) نام ببریم که عهده دار وظایف خاصی هستند، به این ترتیب اوّلی مجموع اطلاعات مربوط به بزهکاریها و جنایات را جمع آوری می کند و به همین منوال عهده دار امنیت مسافرینی ست که بین دهکده ها رفت و آمد می کنند. وظایف دوّمی (توتی) بیشتر در پیوند با امور داخلی دهکده بوده و نظارت او منحصر به برداشت محصولات و برآورد آن است. نگهبانان مرزی مأمور حراست از حدود دهکده هستند و در صورت مشاهده‍ی انحرافات و اختلافات، گزارش تهیه می کنند. مأمورین دیگری جریان آب مورد نیاز برای کشاورزی را هدایت می کنند. راهب برهمایی مراسم مذهبی را برگزار می کند. معلم مدرسه روی زمین شنی به کودکان خواندن و نوشتن می آموزد.و باز هم بین راهب برهمایی که متخصص تقویم و سالنامه است و براهمایی که ستاره شناس است، تفاوت وجود دارد، و غیرو. این کارگزاران و کارمندان عموما دستگاه اداری دهکده را تشکیل می دهند. با این وجود در برخی از مناطق کشور، تعداد آنها کاهش می یابد و ممکن است که فردی عهده دار چند وظیفه‍ی مختلف باشد. در برخی دیگر تعداد آنها بیشتر از حدّ معمول است. از قرون و اعصار بسیار قدیمی ساکنین چنین دهکده هایی به همین شکل ساده به امور حکومتی و شهرداری می پرداختند. حدود دهکده ها به ندرت تغییر می یافت. و اگر سر حدّات آنها در اثر جنگ دچار تخریب می شد، و یا قحطی و گرسنگی و بیماری گریبانشان را می گرفت، ولی همان نامها، همان حدود مرزی، همان منافع و حتی همان خانواده ها در طول قرنها در همان دهکده باقی می ماندند. سقوط حکومتها و تجزیه‍ی کشور نیز هیچ اختلالی در نظم عمومی آنان ایجاد نمی کرد و تا زمانی که دهکده‍ی آنان کامل و دست نخورده باقی می ماند، هیچ اهمیتی نداشت که چه کسی بر آنها حکومت می کند، و یا حکومت به چه کسی منتقل شده است.
اینگونه امور اقتصاد داخلی دهکده را متأثر نمی ساخت. نماینده‍ی دهکده(38) همواره سندیکای دهکده است و به کار قضاوت دامه می دهد، و در عین حال دولت مأموریت جمع آوری مالیاتها را مستقیما بخود او می سپارد. و چنین ساختاری ست که در جامعه‍ی هند بشکل گسترده در معرض فروپاشی و نابودی قرار می گیرد. و علت چنین فاجعه ای تنها در خشونتبار بودن مداخلات مالیاتچیان و سربازان انگلیسی نبوده، بلکه علت اصلی آنرا باید در ورود ماشین بخار و رقابت آزاد انگلیسی جستجو کرد.
چنین جوامعی که بر پایه و اساس صنایع دستی قوام یافته بودند، بشکل خاصی نخ ریسی و پارچه بافی را با کشاورزی سنّتی پیوند داده بودند، و به این ترتیب بود که استقلال خود را حفظ می کردند. مداخلات انگلیس، نخریس و پارچه باف را از بین برد، و با از بین بردن این جوامع کم جمعیت نیمه متمدن و نیمه بربر، و با تخریب بنیاد اقتصادی آنان، موجب شد که بزرگترین و یگانه انقلاب عظیم اجتماعی که آسیا هرگز بخود ندیده بود، تحقق یابد.
با این وجود هر چند که از منظر احساسات انسانی، مشاهده‍ی انقراض هزاران ساختار اجتماعی پدر سالار، بی آزار و زحمتکش و تقلیل آنان به فقر و فلاکت و از دست دادن سنتهای قدیمی و از دست دادن وسایل زیستی خاص تمدن خود آنان، جملگی خوشایند نیستند. ولی نباید فراموش کنیم که همین جوامع روستایی شاعرانه، علی رغم ظاهر بی آزار آنان، شامل یکی از عناصر بنیادی استبداد شرقی بوده است. چنین ساختاری خرد انسانی را در چهار چوب تنگی به محدودیت خاصی دچار کرده و از آن ابزاری بوجود آورده بود که نتیجه‍ی آن چیزی نبود مگر فرمانبرداری از خرافات و بردگی در مقابل اصول خدشه ناپذیر. و همین ساخت و ساز بود که آنان را از هر تمایل بلند پروازانه و از هر نیروی تاریخی تهی می کرد. و نباید فراموش کنیم که همین بربرهایی که بشکل خودخواهانه ای به قطعه زمین حقیر خود تکیه کرده بودند، در کمال آرامش به فروپاشی امپراتوریها نگاه می کردند، و شقاوتهایی که نامی برای آنان نمی شناسیم، قتل عام مردم شهرهای بزرگ توجه آنان را بخود جلب نمی کرد و از منظر آنان چنین حوادثی در مقام سوانح طبیعی بود، بشرط اینکه آنان را هدف قرار ندهد. و نباید فراموش کنیم که چنین زندگی گیاهی، در حال رکود و حقیر که محصول چنین شیوه‍ی زندگی بود از طرف دیگر به نیروهای مخرب و کور و سرشار از توحش میدان داده بود، بطوریکه میراندن جزئی از رسوم مذهبی بود و در تمام هندوستان رواج داشت. و باز هم نباید فراموش کنیم که همین جوامع کوچک، نشان کاستها(39) و بردگان را با خود حمل می کرد، و بجای آنکه انسان را بر چنین شرایطی حاکم سازد او را تابعی از شرایط بیرونی می پنداشت. موقعیت اجتماعی را محصول طبیعتی خدشه ناپذیر می دانست که منشأ آنرا در یکی از آداب و رسم بدوی آنان مشاهده می کنیم که زانو زدن انسان در مقابل هانومن(40) میمون و سابالا(41) گاو از وجوه نمادین تحقیر اشرف مخلوقات است.
اگر چه حقیقت این است که انگلستان با بوجود آوردن انقلاب اجتماعی در هندوستان تنها به نیت سود جویی مزورانه و به شیوه‍ی ابلهانه ای عمل می کرد، ولی مسئله اینجا نیست. پرسشی که باید مطرح کنیم، این است که آیا بدون انقلابی بنیادی در موقعیت جوامع آسیایی، بشریت قادر خواهد بود به سرنوشت خود تحقق ببخشد؟ در غیر اینصورت، جنایات انگلستان کدام است. انگلستان ابزار ناخودآگاه تاریخی است که به انقلاب دامن زده است. بنابراین هر چند که از مشاهده‍ی فروپاشی جهان کهن اندوهگین باشیم، مثل گوته باید با شگفتی از خودمان بپرسیم :

چه باک اگر چنین فاجعه ای ما را در رنج غرقه کند
زیرا که شادی ما را افزایش خواهد داد
آیا حکومت تیمور هزاران زندگی را از بین نبرد؟
Geothe, Westostlicher Diwan. An Suleika
Sollte diese Qual uns quälen>>
Da sie unsere Lust vermehrt
Hat nicht Myriaden Seelen
Timur's Herrschaft aufgezeh   

منیع: انتشارات پروگرس ، چاپ مسکو 1977
این مقاله در روز معه، 10 ژوئن 1853 در لندن نوشته شده و نخستین بار در
New York Daily Tribune
N° 3804, Le 25 juin 1853
منتشر شده است.

توضیحات مترجم
-1 Turc
-2 Sarde
Suisse-3
-4 M.Blackett
Sir Charles Wood-5
Sir J.Hogg -6
M.Hume -7
Hindoustan -8
Himalaya -9
Alpe -10
Plaine de Bengale -11
Lombardie -12
Deccan -13
Apennins-14
Ceylan-15
Sicile -16
Mohamétans -17
Lingam -18
Jagannata -19
Bayadères -20
Kouli Khan-21
به احتمال خیلی زیاد منظور تهماسب قلی خان جلایر، مشاور نادر شاه است.
Aurangzeb -22
Heptarchie -23
Salsette – 24
Stamforel Raffles -25
Java -26
آمریکای جنوبی)   Des indes occidentales – 27
Flandre -28
Palmyre -29
Petra -30
    -31
به یقین منظور مارکس همان هلندیها هستند
Mousseline -32
Yard -33
Dacca -34
Kurnum -35
Tailler -36
Toti -37
Potail -38
Caste -39
Hânuman-40
Sabbala -41


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست