سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

طرحی برای تبارشناسی پوشاک


مازیار سمیعی


• حتی اگر با چگونگی پوشش همانند مساله ای عرفی برخورد شود و آزادی پوشش به عنوان یک حق شهروندی به رسمیت شناخته شود اما آزادی محقق نخواهد شد؛ چرا که آن چه در صورتبندی های گوناگون پوشش جریان داشته حفظ ماهیت کالایی تن زن بوده است و لغو مقررات دست و پاگیر و خرید و فروش آزادانه یک کالا هیچ گاه به معنی رهایی آن نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ اسفند ۱٣٨۶ -  ۷ مارس ۲۰۰٨


۱-بیرون و درون

این گفته شاید از فرط بدیهی بودن مضحک به نظر برسد که اگر بدن لختی وجود نداشت لباس هم بی معنی بود. پوشش، جدای از کارکرد ابتدایی اش، یعنی پوشاندن تن ها در برابر آمدهای خارجی (اعم از سرما، باران ، آفتاب، نگاه...) حاکی از تمنای برهنگی است. از این منظر لباس اساسا برای این پوشیده می شود که از تن بیرون بیاید، یا دست کم یادآوری کند چنین قابلیتی دارد و با به رخ کشیدن این امکان و عدم تحقق آن امتیاز ویژه قلمروی که برهنگی در آن مجاز است را بنمایاند (یا درست تر بگوییم موقعیتی که تن عریان حق و مایملک او قلمداد می شود.) جامه هنوز تاکید می کند بر محرمیت، مرزی که پدر پاسدار آن است، پاسداری که بعدتر، با اعلام رضایت خود از ازدواج دخترش، پست خود را با دامادش عوض می کند؛ البته بسیارند ناپدرها و ناشوهرهایی که گاه گاه به نام پدر وارد عمل شده و از مرزها حراست می کنند.

مساله البته به هنگام شناسایی دوگانه « بیرونی- پوشیده، اندرونی- لخت» پایان نمی یابد؛ چگونگی پوشش و پوشاندن و پوشیدن نشانه هایی را از چیستی سامانه جنسیت، قدرت مسلط بر آن و الگوهای زیباشناختی جامعه به دست می دهد. باید چه پوشید؟ چه کسی باید چگونه بپوشد؟ در هر کجا چه بپوشیم؟ قدرت پوشش را تحت تاثیر چه عواملی، جز جنسیت، سامان می دهد؟ مکانیسم اعمال این بایدها و فرجام سرپیچی از قواعد عام پوشش چیست؟ و سر انجام اینکه در این کشاکش آدمی عاقبت چه می پوشد؟ و سوژه متاثر از هم هراس و هم هوس، بهره مند از هر دو را نه عشق و مرگ، در نهایت چه می کند؟

اگر بپذیریم چادر پوششی است متعلق به جهان اساطیری، جهانی که سرشار از مطلق ها، ایمان ها و کلیت های خدشه ناپذیر ماورایی است، تبعا حجابی خواهد بود که در پی پوشاندن تمامی زن است. حجاب کاملی که بازگو می کند زن پوشیده، که مطلقا برای بیرونی حرام و از آن دریغ شده است، برای اندرونی و پاسدارش همواره و به تمامی حلال و عریان تلقی می شود. زیبایی شناسی در این جا به طور عمده متوجه حجم تن زن خواهد بود، تنها شاخصی که با وجود چادر امکان فهمش از بین نمی رود. (صرف نظر از نقش و نگارهایی که شاید بر پارچه مجال حضور یابند.) در این نگره زیبایی شناسانه زنی زیبا است که چاق (پروار) باشد و در موقعیتی متناقض نما در عین کوشش بسیار برای پوشاندن برآمدگی های تن، تنی زیباتر دانسته می شود که بر آمدگی هایش بیشتر برآمده باشند. البته در چنان وضعیتی ادارک زیبایی حتی المقدور ناخودآگاه بوده و اعتراف به آن و مسایل پیرامونی اش تا حد امکان به تعویق خواهد افتاد و آن جا که پای زبان رسمی و عمومی در میان باشد تن زن ، برای بیرونی به مدد چادر، کتمان خواهد شد؛ در عین حالی که برای اندرونی زن چیزی نخواهد بود جز تن.

نهی از عمل یا موقعیت جنسی، سانسور و نفی آن، طرد یا بی اهمیت جلوه دادنش و به طور کلی کتمان آن همانا نشانه ای از حضورش است. و هر چه دامنه این سلب ها و فقدان ها وسیع تر گردد نه تنها جنسیت بیشتر و بیشتر زدوده نمی شود بلکه روشن خواهد شد امور بیشتری واجد وجه جنسی اند؛ تنها آن هنگام که بر پوشاندن مچ پا اصرار می شود می توان به تحریک کنندگی مچ پا پی برد. البته پوشاندن تنها مکانیسم کتمان سکس نیست، گاه بیش برهنگی می تواند به این انکار بینجامد: «عریان شدن در موقعیتی غیر جنسی، تظاهر به این که تن لخت فاقد وجه جنسی است.» این البته ساحتی است که پوشندگان و پوشانندگان ایرانی هنوز تا آن فاصله ای بعید دارند.

۲- وقت عرضه بدن

مواجهه با مدرنیته باعث شد اساطیر کهن ماورایی کم کم جای خود را به اساطیر جدید زمینی دهند: مشروطه، تجدد، قانون و... از قرن نوزدهم به بعد ایران وارد یک روند توسعه وابسته شد و در عصر پهلوی نظام اقتصادی، اجتماعی هرچه بیشتر به نظامی سرمایه مدار بدل گشته و به تبع آن حیات اقتصادی از وضع معیشتی، بخور و نمیر، وضعیتی که خانوار اغلب آن چه را که تولید می کند به مصرف می رساند، خارج شده و کالا مختصات کالا در بازار و اقتصاد سرمایه داری را پیدا کرد. چنان کالایی را باید بزک کرد و در ویترینی قشنگ گذاشت. کالا را باید عرضه کرد. چرخه گردش زنان هم از وضع معیشتی و شکل مبادله پایاپای، وضعیت حرکت صرف از اندرونی پدر به اندرونی شوهر، به سمت بازار آزاد حرکت کرد.

زن که می بایست به عنوان نیروی کار برای مشاغل جدید آزاد می شد، از بعضی قیود رهایی یافت. همچون دهاقین و رعایایی که از بند ارباب رها می شدند تا اسیر حاشیه شهرها شوند. زنی که عصمتش زینت خانه پدر (یا شوهر) بود، اینک بدل به زینتی عام می شد. با خلاصی از سلطه یک مرد خاص به عرصه فراخ مردسالاری پای می گذاشت، جایی برای سلطه همه مردان. او همچنین به عنوان یک کالای فرهنگی عرضه می شد، شاخصه ای برای پیشرفت و تجدد.گر چه عاداتی از دوران قدیم به یادگار باقی مانده بود اما همچنان که حرکت اساسی اقتصاد پیرامونی در فرآیند توسعه وابسته تابع اقتصاد مرکز می شود، پوشش نیز تابعی از مد کشورهای مادر بود.

آزادی های اعطایی به زنان در این عصر نه نشان دهنده شکستن قواعد پدرسالارانه که حربه ای در خدمت آن بود. (دختری که به اجبار پدر معتادش برای تن فروشی خود را می آراید) نه انهدام سلطه مالکانه بر زن، که شریک کردن دیگرانی در ملک بود. از این گذشته الغای اجبارها و محدودیت ها و اعطای آزادی ها به معنی آزادی زن نبود، چرا که نمونه منتزع زن آن عصر خود به آزادی اراده نکرده، آن را نخواسته بود و در جایگاهی آگاهانه نسبت به وضعیتی که در آن قرار داشت به سر نمی برد. (بدیهی است این ادعا به معنی نادیده گرفتن مبارزه های زنان ایرانی از انقلاب مشروطه به بعد نیست.)

تمایل بازگشت به خویش که امثال شریعتی و آل احمد تئوریسین هایش بودند چنان قوی بود که لزوما می بایست نمودی سیاسی می یافت؛ تمایلی که پیش از خیز به سوی سیاست، به شکل وسیعی در اجتماع و هنر و فرهنگ رخ نموده بود. (برای درک همه گیری و به ظاهر غیرسیاسی بودن این مساله در نظر بیاورید انبوه فیلمفارسی های معذب را که فاحشه یا رقاصه نقش اول در فصول پایانی فیلم توسط جوانمردی به راه می امد و آب توبه به سر ریخته و چادر به سر می کرد) پس از قدرت، توسری به اعمال تنها روسری هم قانع بود در این دوران (که حضور گسترده توسری هنوز رسمیت نیافته بود) پوشش بیش از هر چیز متضمن معانی ایدئولوژیک بود، حتی اگر پوشنده قصد چنین ابرازی نمی داشت.

٣- در مانتو ولی لخت

در کوران انقلاب و جنگ و بحران، امر جنسی هر چه بیشتر به حاشیه رانده شده و تلاش می شد حضور آن در چارچوب کارکرد طبیعی اش یعنی تولید مثل محدود شود. در موقعیتی که ایران مورد تجاوز نظامی قرار گرفته و باور عمومی بر تجاوز همه جانبه جهان بیرونی علیه ایران بود و با ناخودآگاه جمعی انباشته از خاطرات هراسناک تجاوز بیرونی ها (اسکندر، اعراب، مغول، روس و انگلیس) همان طور که حراست از مرزهای جغرافیایی به صورت یک وظیفه ملی در آمده بود پاسداری از مرزهای محرمیت نیز تکلیف می نمود؛ پیش گیری از تجاوز نگاه بیرونی به درون مرزهای ناموس. (وطن ناموس من است) علیرغم این تلاش مجدانه بر پنهان کردن جنسیت، ماحصل تلاش های مجدانه جمعی به صورت انفجار جمعیت قابل مشاهده است.

با پایان بحران و کاهش هراس، وجه ایدئولوژیک پوشش همانند بسیاری مقولات دیگر کاسته شد (این البته به معنی غیر ایدئولوژیک شدن آن نیست، چرا که حضور حجاب اجباری در هر حال به معنای حضور ایدئولوژی است، حال هر قدر هم کژ ریخت و بد حجاب) به این ترتیب حجاب دیگر نمی توانست تنها در خدمت حجب و حیا باقی بماند و ناگزیر جنبه ای تزیینی نیز یافت. مقوله مانتو آن چنان اهمیت یافت که مانتو فروشی هایی مشهور، نظیر بلوچ، آغاز به کار کردند و آن قدر نقش موثری یافتند که در تبلیغات تلویزیونی به اعلام حضور خویش می پرداختند. یقه های ساده جای خود را به یقه هایی مدل دار داد، یقه هایی پهن که در پی تداعی گشودن سینه بودند. سرشانه هایی که به مدد اپل هایی بزرگ فرم گرفته و پوشنده را البته نه برخوردار از ظرافت زنانه، که تنومند و شیرزن می نمایاندند. کارکرد این اپل ها اساسا متفاوت بود با آن هایی که یک دهه پیش از آن در جهان رواج یافته بودند، چرا که آنها توام می شدند با کمرهای کرستی و تنگ و نه تنها به حذف جنسیت کمک نمی کردند که تاکید می کردند بر سر و سینه پوشنده، حال آنکه اپل های ایرانی که زینت بخش لباسی گشاد و هنوز بی شکل بودند نمی توانستند آنگونه عمل کنند.

اندک اندک اپل ها کوچک و مانتو ها کوتاه شدند و کمرها تنگ. وضعیتی پدید آمد که مانتوپوش دیگر هر آن چه پوشانندگان برایش می خواستند را به راحتی نمی پذیرفت. قدرت اگرچه مانتوها را دودستی پایین می کشید آنها به طور مستمر به بالا رفتن خود ادامه دادند. تا جایی که دو سال پیش به نقطه بهینه خود رسیدند؛ مانتوها حتی اگر می توانستند بالاتر بروند چنین نمی کردند چرا آن موضع بیشترین کارایی را در هوس انگیزی داشت، مانتو با باقی ماندن در میانه باسن، نه یک ذره کم نه یک ذره بیش، خاطر جمع بود از اینکه چشمها را به تماشای آن چه پوشانده بود فرا می خواند. کمرها تا سر حد ممکن تنگ شدند و نگاه ها را به سینه ها جلب کردند و چون اقناع پدید نیامد ساسونی هم زیر هر سینه خورد تا نقشش بیش از پیش برجسته شود و موقعیتی متناقض نما پدید آمد که پوشش بیش از پوشاندن در پی نمایاندن تن بوده و حجاب که در پی سانسور جنسیت بود تبدیل به ابزاری شده برای تبلیغ آن. «اگر نمی توان تن را نشان داد و باید مانتو پوشید، مانتو را به شکل تن در می آوریم و آن را نمایش می دهیم.»

میراث زیباشناختی پرواری بر جای ماند، اما از آن جا که با تغییر گسترده شکل پوشش امکان بررسی دقیق تر مساله به وجود آمد، پرواری از یک ملاک کلی برای تن، به صفتی زیبنده اجزای مشخص آن تبدیل شد. سینه و باسن پهن و بزرگ زیبا محسوب می شوند و سوتین های جادویی و کمربندهای سحرآمیز به کار بزرگ کردن، برجسته کردن و فرم دادنشان می آید. "گوشت" صفتی است که با ارزش داوری مثبت به دختری نسبت داده می شود و "پر و پاچه" از اهمیت ویژه ای برخوردارند.

مانتو به نقطه بهینه اش رسید ولی قدرت به جبران شکست موضعی خود پرداخت. مانتوها ارشاد شده و بی سر و صدای چندانی تا حوالی زانو رشد کرده و تا اندازه ای گشاد شدند. گهگاه هیاهوهایی در این خصوص بر پا می شود اما واقعیت این است که عموم مانتوها ساکت از کنار مساله عبور می کنند.

اگر در عصر سنت زن ملک طلق مردی بود و در عصر پهلوی تنش تبلیغ می شد و در بازگشت به خویش بنا بود بیاموزد که برای اجتناب از ناخنک زدن انبوه خریداران ، و جلب رضایت مشتری خوب و همیشگی می بایست تن خود را بپوشاند، هم اکنون پوشنده متوجه خود شده و تن خود را (همچنان مانند یک کالا) کشف کرده و در پی تسلط بر امور مربوط به این مایملک تازه یافته است. شکست نسبی قدرت در عرصه پوشش، شکست عام آن نبوده و آزادی (نسبی)به دست آمده در انتخاب پوشش در جهت آزادی انسانی نیست. خواست و اراده کنونی به انتخاب آزادانه پوشش که به نظر می رسد در برابر تمایل قدرت سیاسی به محدود کردن آن قرار گرفته نخواهد توانست به رهایی منجر شود. از آن جا که در وهله نخست این تقابل اکیدا ناخودآگاه و غیر سیاسی است، در ثانی حجاب به منزله یک امر الهی است که توصیه می شود و نقد اشکال گوناگون آن ناگزیر به نقدی مذهبی تبدیل خواهد شد و چنین انتقادی هر قدر هم تند و بنیادی باشد در قلمرو الهیات باقی خواهد ماند. از این گذشته حتی اگر با چگونگی پوشش همانند مساله ای عرفی برخورد شود و آزادی پوشش به عنوان یک حق شهروندی به رسمیت شناخته شود اما آزادی محقق نخواهد شد؛ چرا که آن چه در صورتبندی های گوناگون پوشش جریان داشته حفظ ماهیت کالایی تن زن بوده است و لغو مقررات دست و پاگیر و خرید و فروش آزادانه یک کالا هیچ گاه به معنی رهایی آن نیست.

Muzzyr.samiee@gmail.com

منبع: http://joojs.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست