سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بازرگان و مفهوم بورژوازی ملی


گودرز شفیعیان


• در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، بورژوازی ملی آنگونه که در دهه ۲۰ و ۳۰ مطرح شد و بدنبال نوعی حکومت سکولار بود، کاملن از صحنه خارج شد و ابتکار عمل بدست بازار و حوزه ها و سرمایه داری تجاری افتاد و امثال بازرگان و شریعتی و حتا سازمان مجاهدین خلق، خواسته یا ناخواسته به عاملی در دست بورژوازی تجاری تبدیل شدند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۲ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱ فوريه ۲۰۰٨


مفهوم بورژوازی ملی که یک مفهوم مارکسیستی است، از دیدگاه جامعه شناختی و نگاه طبقاتی به جامعه، بخصوص در جوامع جهان سومی مفهوم پیدا می کند. در تاریخ معاصر این جوامع در ارتباط با استعمار و عدم وابستگی نقش های مهمی ایفا نموده اند که از بارزترین نمونه ها می توان به دولت هندوستان، دولت ملی مصدق و حتا عبدالناصر و سوکارنو در جوامع عرب و اندونزی یاد کرد.
آیا ما می توانیم در مقایسه با چنین نمونه هایی، "بازرگان" را نماینده بورژوازی ملی به حساب بیاوریم؟
بازرگان در مقطع دهه بیست و سی بعنوان عضوی از جبهه ملی به حساب می آمد، هر چند از موضع یک آدم مذهبی. جبهه ملی بخصوص بعد از کودتای ۲۸مرداد در فقدان رهبری دکتر مصدق، موقعیت ناپایدار و متزلزلی داشت و این مسئله در فردای بعد از کودتا و طی دوران تاریخی ۳۹-۴۲ کاملن واضح و مشخص بود. طیف های ناهمگون جبهه نه تنها قبل از کودتا بلکه همچنین در طی دوران سه ساله مورد اشاره نتوانستند یکپارچگی خود را حفظ کنند و به شاخه های گوناگونی تقسیم شدند که یکی از علل اساسی آن، حکومت استبدادی پهلوی بود، که نه تنها جبهه ملی که به شکل وحشیانه تری کمونیست ها را نیز از صحنه خارج کرد. جبهه ملی از همان سالهای ۳۱-۳۲ نشان داد که نمی تواند یک جبهه منسجمی باشد. مهمترین نمود آن جدا شدن کاشانی، مکی، بقایی و حتا خوانین قشقایی که قرار بود بعد از کودتای ۲۸ مرداد در نواحی جنوبی (فارس) مقاومت کنند اما سرانجام به تبعید خارج از کشور رضایت دادند بود. در طی دوران سه ساله ۳۹-۴۲ فعالیت های سیاسی، جبهه ملی که بعد ها به جبهه ملی دوم معروف شد، دچار اختلاف نظرهای زیادی شد و سرانجام نهضت آزادی که در حقیقت بخش مذهبی جبهه ملی بود از آن جدا شد. بانی این جدایی و شکل جدید، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی بودند.
با تشکیل نهضت آزادی در سال ۴۰ و بدنبال آن انقلاب شاه و مردم ِ رژیم پهلوی و مخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی، حق رای زنان، انجمن های ایالتی و ولایتی و بالاخره قسم به کتب آسمانی دیگر در کنار قرآن، مذهبیون به شدت سیاسی شدند و آیت الله خمینی در راس مخالفین روحانی و بتدریج همه اپوزیسیون مذهبی، چه روحانی و چه غیر روحانی همچون نهضت آزادی و دیگر ِ کسانی که خود را ملی - مذهبی می دانستند قرار گرفت.
می توان گفت از دهه چهل و بویژه از سال ۴۲ به بعد، مفهوم بورژوازی ملی آنگونه که مصدق در راس آن قرار داشت فروپاشید و از این زمان به بعد طیف مذهبی بطور کلی همسو با بورژوازی تجاری حرکت می کرد که با مطرح شدن بورژوازی کمپرادر و در پی از دست دادن امتیازاتی که بخصوص ناشی از همراهی بازار با بخش مذهبی اپوزیسیون رژیم بود و این مهم را نیز باید از زمان فعالیت فداییان اسلام و بدنبال ترورهای مختلف از آن جمله ترور "حسنعلی منصور" بدست اینان بررسی نمود. در این دوران گروه های مذهبی در عین حالی که ترکیب طبقاتی شامل بورژوازی و خرده بورژوازی ِ بخصوص سنتی آن بود بطور کلی در مبارزه با رژیم پهلوی همکاری کاملی داشتند. بگونه ای که حتا سازمان مجاهدین خلق که خود نماینده خرده بورژوازی رادیکال بود نیز امثال "علی شریعتی" به شکل جریان همسو با دیگر گروه های مذهبی بدون نقد یکدیگر فعالیت می کردند. چنانچه نمونه این همکاری را می توان در فرستادن "تراب حق شناس" از سوی مجاهدین خلق به نجف جهت دیدار با "آیت الله خمینی" دید. (واضح است که انشعاب ۹۰درصدی در مجاهدین در سال ۵۴ و پیوستن آن ها به صف مارکسیسم را باید از این تعبیر استثنا کرد). به هر روی این همکاری تا انقلاب ۵۷ ادامه یافت تا "بازرگان" بر اساس همین همکاری نخست وزیری را پاداش بگیرد. اما از همین سال ۵۷ است که اختلافات در درون نیروهای مذهبی نضج و اوج می گیرد و سازمان مجاهدین و نهضت آزادی هر کدام به نوعی از روحانیون فاصله می گیرند. در این میان بخش خرده بورژوازی رادیکال مذهبی که "مجاهدین خلق" نماینده آن بود کار را تا سطح مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی در سال ۶۰ کشاند و نهضت آزادی که نماینده لیبرالیسم خوانده می شد، از سال ۵۸ عملن کنار گذارده شد.
می توان گفت که در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، بورژوازی ملی آنگونه که در دهه ۲۰ و ۳۰ مطرح شد و بدنبال نوعی حکومت سکولار بود، کاملن از صحنه خارج شد و ابتکار عمل بدست بازار و حوزه ها و سرمایه داری تجاری افتاد و امثال بازرگان و شریعتی و حتا سازمان مجاهدین خلق، خواسته یا ناخواسته به عاملی در دست بورژوازی تجاری تبدیل شدند. سرانجام پس از پیروزی انقلاب، اگرچه در ابتدا بدنبال جو انقلابی و رادیکال موجود نمی توانست به سرعت ابتکار عمل را بدست گیرد اما بتدریج این کار انجام شد و بویژه از سال ۶۰ و از صحنه خارج شدن مجاهدین خلق و گروه های مخالف ِ چپ، تقریبن ابتکار عمل و قدرت در جمهوری اسلامی در دست بورژوازی تجاری قرار گرفت.
پس خواسته یا ناخواسته تفکرات، کتاب ها و تئوری های بازرگان در جهت بورژوازی تجاری قرار گرفته و می توان او را به نوعی نماینده بورژوازی تجاری دانست تا بورژوازی ملی، آنگونه که مصدق و جبهه ملی اول خواهان آن بودند.
      

آقای گودرز شفیعیان، این مقاله را به مناسبت صدمین سال تولد "مهدی بازرگان" نوشته است. وی از نیروهای قدیمی چپ و پژوهشگر و مترجمی است که بیش از ۳۰ سال ِ اخیر را با فعالیت سیاسی و اجتماعی گذرانده است.

منبع: http://azizi۶۱.blogfa.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست