سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خلیج فارس یا خلیج تونکین!
در پس حادثه تنگه هرمز


تهمورث کیانی


• از هر سو به موضوع بنگریم در خواهیم یافت که این دوازده ماه حساس ترین دوره در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده می تواند باشد. هر گونه محاسبه غلط از سوی جمهوری اسلامی می تواند موجب به هم خوردن همه معادلات کنونی که تا حدی به سود آنهاست گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ دی ۱٣٨۶ -  ۱۵ ژانويه ۲۰۰٨


به جرات می توان گفت پس از سال ۱۷۶٣، سالی که ناو جنگی بریتانیا برای نخستین بار از تنگه هرمز گذشت تا با ورود به خلیج فارس موجب سلطه غرب بر یکی از مهمترین آبها و آبرهه های جهان گردد، این نخستین باری بود که ورود ناو های جنگی یک قدرت درجه نخست جهانی در بدو ورود به چالش گرفته می شود. رویارویی قایق های نظامی جمهوری اسلامی ایران با چند ناو آمریکایی در تنگه هرمز، دوباره خبرهای مربوط به کشمکش ایران و ایالات متحده را، که موقتا پس از بحران پاکستان و ترور بی نظیر به حاشیه رانده شده بود، به یکی از خبر های اصلی رسانه ها تبدیل کرد. خبر برای نخستین بار از سی ان ان پخش شد، سپس ناوگان پنجم ایالات متحده اطلاعیه ای منتشر کرده و آنرا تأیید کرد. اکنون، اما، معلوم شده است که بازتاب نخستین این حادثه در مطبوعات بین المللی تا حدی با مبالغه درباره اندازه و حد آن همراه بوده است تا آنرا بسی بیشتر از آنچه بوده است، تحریک کننده نشان دهند. در ایران، اما، واکنش رسمی دولت ایران، برخلاف رویه پیشین این دولت درباره حادثه بازداشت ملوانان بریتانیایی، تلاش برای بی اهمیت نشان دادن این حادثه بود. در حادثه ملوانان بریتانیایی، ایران کوشید با مانورهای خبری ماهیتی کاملا نظامی به حادثه داده و مکررا از تجاوز قایق بریتانیایی به خاک ایران سخن به میان آوردند. سخنگوی وزارت خارجه ایران اعلام کرد یک حادثه عادی بوده است. در گزارش ایران هیچ نشانی از "جعبه های سفید"، که بنا به گزارش طرف دیگر در آب انداخته شده اند، نیست. همه سالهای گذشته شاهد برخی تنش ها و برخوردها بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده بوده است، این بار، اما، برخلاف اغلب موارد، ایالات متحده بیشتر می کوشد ابعادی فراتر از واقعیت به حادثه دهد. بزرگ کردن مبالغه آمیز حادثه و تاکید مکرر بر آن، تداعی کننده برخی حوادث تاریخی مشابه می باشد. تاریخ به ما می آموزد حوادثی در اندازه حادثه کوچک مزبور مسبب و زمینه ساز وقایع بزرگ بعدی بوده اند.
حادثه نخست؛ در سال ۱۹۶۵ زمانیکه دولت جانسون در صدد بود بر مخالفت کنگره برای گسترش جنگ در جنوب ویتنام، به ویتنام شمالی فائق آید، یک حادثه کوچک را دستاویز قرار داد. این حادثه پس از آن فصلی از اغلب کتاب های تاریخ و علوم روابط بین المللی اخیر ایالات متحده و جهان را به خود اختصاص داد و به نماد سوء استفاده یک دولت از هر حادثه واقعی یا ساختگی برای فریب افکار عمومی تبدیل شد. در آن روز دو قایق کوچک تندرو ویتنام شمالی با مانور در آبهای ساحلی خود در خلیج تونکین کمی به ناوهای آمریکایی نزدیک شدند. آمریکائیان یکی از قایق ها را نابود کرده و دیگری نیز از معرکه گریخت. دولت وقت ایالات متحده، اما، این حادثه را بیش از اندازه بزرگ کرد و از آن به مثابه سندی برای نشان دادن "خطر و تجاوز" ویتنام شمالی استفاده کرد و روز بعد موافقت کنگره را برای گسترش جنگ به شمال به دست آورد. حادثه دوم؛ در هیجدهم آوریل ۱۹٨۷، در اوج جنگ نفتکش ها، و در زمانیکه ایالات متحده مصمم به دخالت در جنگ به سود عراق گشته بود، در حالیکه برخی کشتی های نفتی کویتی با پرچم ایالات متحده در حال عبور از خلیج فارس بودند، نیروهای دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آنها را مورد حمله قرار داد. آن حادثه موجب درگیری نیروی دریایی سپاه پاسداران و ناوهای آمریکایی شد. درگیری ۱۲ ساعت به درازا کشید. در پایان، نیروی دریایی سپاه بخش عمده ناوهای خود را از دست داد. آمریکائیان همچنین در آن حادثه با حمله به سکوهای نفتی ایران موجب خسارت جدی به آنها شدند. بیش ار ده سال زمان، و هزینه فراوان، لازم بود تا سپاه پاسداران دوباره نیروی دریایی خود را- اگر چه بسا با تجربه تر و قوی تر- بازسازی کند. حادثه سوم؛ درتابستان ۱۹٨٨ یک ناو آمریکایی هواپیمای مسافربری هما را با موشک کروز هدف قرار داد و همه ۲۹۰ مسافر آن هواپیما را به قتل رساند. در آن زمان، نیز، ایالات متحده نخست گفت یک هواپیمای نظامی را هدف قرار داده است، سپس گفت هواپیمای ایرانی خارج از کریدور هواپیماهای غیرنظامی بوده است و به درخواست های رادیویی پاسخ نداده است. بنا به گزارشات بعدی واشنگتن پست، هر دو مورد دروغ بود، و بعدا معلوم شد که درخواست های رادیویی روی فرکانس نظامی بوده اند که هواپیمای مسافربری به آن دسترسی ندارند. تحقیقات بعدی نشان داد ناو آمریکایی مقصر بوده است.
اکنون، به رغم آنکه ایران این مسئله را کاری عادی در خلیج فارس اعلام کرده است، مقامات آمریکایی هر روز با فاش کردن نکته تازه ای درباره آن در صدداند آن را همچنان زنده نگه دارند. آدمیرال مایک مولن رئیس ستاد ارتش ایالات متحده گفت این حادثه نشانه تغییر در استراتژی نظامی ایران میباشد. او گفت که پنتاگون در چند سال گذشته روی این تغییر استراتژی و به کارگیری قایق های کوچک کار کرده است. بنابراین، او کوشید کار قایق های ایرانی را تمرینی نظامی و برنامه ریزی شده جلوه دهد. نئوکان ها نیز از فرصت بدست آمده سود جسته و آن را برنامه ای که در تهران طراحی شده تفسیر کرده و حتی آن را نوعی تمرین حادثه حمله انتحاری به ناو آمریکایی کوول در ساحل یمن معرفی کردند. این در حالی است که ایران هیچ سابقه حمله انتحاری، خاصه به وسیله قایق، ندارد و این حادثه در آبهای مرزی او صورت گرفته است. از سوی دیگر، اکنون تقریبا معلوم شده است که گزارش دولت ایران از این حادثه بیشتر به واقعیت نزدیک بوده است تا تفسیری که آمریکائیان از آن بازتاب دادند. آخرین گزارشات از وزارت دفاع ایالات متحده، خبر انداختن جعبه های سفید رنگ از سوی ایران را به آب در معرض تردید جدی قرار داده است. اکنون، به گزارش واشنگتن پست، سخنگوی نیروی دریایی ایالات متحده می گوید "آنان نمی دانند که صداهای تهدیدآمیز از قایق های ایرانی بوده اند یا از جایی دیگر آمده اند. شاید تهدیدی برای یک کشور دیگر باشد یا هزاران چیز دیگر". همچنین، به گزارش رابین رایت از واشنگتن پست، "فارسی زبانان و برخی ایرانیان به واشنگتن پست گفته اند که لهجه صداهای پخش شده ایرانی به نظر نمی رسند". به رغم این، اما، همه مقامات پنتاگون و دولت جرج بوش هنوز تاکید می کنند که این شک و تردید موجب آن نمی گردد تا خطرناک بودن این عمل ایران دست کم گرفته شود. برخی مقامات وزارت خارجه ایالات متحده در روزهای نخست تلاش کوچکی کردند تا فضا را آرام کرده و بکوشند آن را از طریق کانال های غیررسمی موجود بین دو کشور حل و فصل کنند. سخنگوی وزارت خارجه این کشور اعلام کرد که بسیار غیرمحتمل است که این کشور رسمأ از ایران به سازمان ملل شکایت کند. او گفت حداکثر به اعتراضی از رهگذر سفارت سوییس اکتفا خواهند کرد. بنابراین، نخست به نظر می رسید کانال های غیررسمی موجود بین دو کشور، که مدتی است فعال شده اند، به دو کشور این توان را داده است تا از افزایش تنش به سبب این حادثه جلوگیری کنند. اکنون، اما، پرزیدنت جرج بوش این حادثه را دستاویز کرده و تهدید ایران را به موضوع اصلی سفر خود تبدیل کرده است. بنابراین، پرسش اصلی این است که آمریکایی ها واقعأ چه هدفی را از بزرگ کردن این حادثه دنبال کرده و چرا کوشیده اند این حادثه را بسی بیشتر ازآنچه بوده است با اهمیت نشان دهند. آنطور که وزارت دفاع ایالات متحده همین دیروز فاش ساخته است، نیروی دریایی این کشور در حادثه ای حساس تر از این یکی، در دسامبر گذشته، حتی به شلیک تیرهای هشدار دهنده به قایق های ایرانی مبادرت کرده است. آنها، اما، در آن زمان حتی خبر آن را منتشر نکردند. نگاهی دقیق به این فرایند روشن می کند که این تناقض گویی و آنهمه جنجال خبری نمی تواند اتفاقی و از روی سهو بوده باشد.
   به نظر نگارنده، هر دو کشور ایران و ایالات متحده پیش از برگزاری دور چهارم گفتگوهای خود درباره عراق- گفتگوهایی که محتملا این بار مذاکره ای مقدماتی درباره سایر اختلافات را نیز دربر خواهد گرفت- در حال چانه زنی و تنظیم سطح مطالبات خود از سوی طرف دیگر گفتگو می باشند. انتشار گزارش اطلاعاتی جدید از سوی ایالات متحده- که تلاشی غیررسمی برای برداشتن گزینه اقدام نظامی و تغییر رژیم از سوی آنان بود- به طرز بارز، و غیرقابل انتظاری برای طرف ایالات متحده، مواضع جمهوری اسلامی ایران را در هر گونه مذاکره ای تقویت کرده است . این موضوع سبب یأس و نارضایتی دولت ایالات متحده شده است و برخی از دوستان منطقه ای آن کشور را نیز رنجانده است. به نظر برخی از مقامات آمریکایی موازنه قوایی – همان موازنه قوایی که رابرت گیتس بیش از یک سال پیش هرگونه مذاکره و معامله ای با ایران را بدان موکول کرده بود- که در ماههای گذشته به سود ایالات متحده پدید آمده بود و میزان انزوای ایران در منطقه، پس از این گزارش به سود ایران دگرگون شد. جمهوری اسلامی در فضای جدید و در پرتو تقویت مواضع خود، در صدد برآمده است تا خواستار معامله ای پرسودتر و بدست آوردن امتیاز بیشتر در هر گفتگوی محتمل گردد. بی سبب نیست که در همان روزی که حادثه تنگه هرمز رخ داد، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که ایران منتظر پاسخ ایالات متحده به پیش شرط های آن کشور برای آغاز دور چهارم گفتگوهای عراق است. بنابراین، دولت پرزیدنت بوش پس از آن کوشیده است تا با تأکید بر خطر ایران و برخی از نکات گزارش اطلاعاتی که به سود ایران نیست، از تأثیر مثبت این گزارش بر تقویت مواضع ایران بکاهد. او همچنین کوشیده است تا در سفر جاری خاورمیانه ای خود با حمله به دولت ایران و اشاره به خطر آن، و تأکید بر عزم ایالات متحده در مقابله محتمل با ایران، موازنه را برقرار کند. بر همین اساس، هشام ملحم مسئول تلویزیون العربیه در واشنگتن و خبرنگار النهار می گوید هدف اصلی بوش از سفر خاورمیانه ای او متحد کردن اعراب بر ضد ایران و ایجاد فشار تازه ای بر این کشور است تا از آثار این گزارش کاسته گردد. از سوی دیگر، ایران در مواجهه با این تلاش تازه آمریکائیان، ممکن است خواسته باشد با نشان دادن حاکمیت خود بر تنگه هرمز به همه، خاصه آمریکائیان، نشان دهد که- به گفته رابرت بیر از هفته نامه تایم- بی سبب نیست که نام این منطقه آبی خلیج فارس است، و ایران می تواند در هر زمان تنگه را، که به گفته سر آرنولد ویلسون کمیسونر استعمارات بریتانیا "چه در گذشته و چه در حال هیچ کانال آبی به اندازه آن برای زمین شناسان و سیاستمداران و پژوهشگران مهم نبوده است" و هم اکنون بیش از چهل درصد نفت دنیا از آن میگذرد، نا امن سازد.
ایران، البته، قصد تنش و درگیری با ایالات متحده نداشت و به خوبی می داند در هر درگیری نظامی محتمل، در جهان تک قطبی که ایالات متحده تنها ابرقدرت آن است، بازنده نهایی آنان خواهند بود. اگر چه ایران بسی بیشتر از آخرین سالهای جنگ با عراق قدرت دارد، اما نباید از یاد برد که در هر حال موازنه قوای نظامی کاملا به سود ایالات متحده است. ایالات متحده، نیز، میداند که به رغم قدرت نظامی برتر خود، به شدت به همکاری ایران در عراق نیازمند است. همچنین، این کشور می داند که گیر کردن در عراق، بحران تازه اقتصادی، مخالفت شدید هر دو حزب با جنگی جدید، و ناکامی های دیگر در منطقه اجازه رویارویی همه جانبه با ایران را بدان نمی دهد. دولت جرج بوش به شدت از سوی حزب جمهوریخواه تحت فشار است تا در یک سال باقی مانده بتواند با حل نسبی مسئله عراق یکی از برگ های برنده دموکرات ها را در انتخابات آینده از آنها بگیرد. آنان، از سوی دیگر، به تجربه دریافته اند که دولت جمهوری اسلامی ایران هر گاه دریابد آمریکائیان در موضع ضعف هستند، به سبب اختلافات درونی و فشار برخی گروههای تندرو، تن به مذاکره و توافق نخواهد داد. بنابراین، در صدداند تا فشار را بر ایران پیوسته نگه دارند. تلاش های اخیر و جنجال حادثه خلیج فارس از سوی ایالات متحده می تواند تند پیچی در مسیر مذاکره آتی دو کشور محسوب گردد.
سرانجام، اگرچه عمر مستعجل دولت جرج بوش می تواند عاملی باشد که به سود ایران عمل کند، اما، این تنها یک سوی قضیه است. او و معاونش قرار نیست در انتخابات بعدی شرکت کنند. هیچکدام از نامزدهای انتخاباتی نیز مورد پشتیبانی ویژه او نیستند. او به عراقی با ثبات به مثابه تنها میراث سیاسی خود می نگرد و در صدد است در نیمه دوم امسال بخشی از نیروهای نظامی را به نشانه این موفقیت به کشور بازگرداند. او اکنون آشکارا دست از آرزوهای پیشین خود برای "تبدیل عراق به سکوی پرشی برای ایجاد دموکراسی لیبرال در خاورمیانه" دست شسته است. هدف او اکنون عراقی با ثبات و دوست ایالات متحده است، حتی اگر این ثبات به بهای توافق با یکی از "اعضای محور شرارت" بدست آید. بنابراین، او به شدت نیازمند همکاری ایران برای رسیدن به این هدف است. از سوی دیگر، اما، برخی از جناح های جنگ طلب، و برخی از کشورهای منطقه و خاصه اسرائیل، از آن بیم دارند این مسئله موجب عادی شدن روابط بین دو کشور شده و آنها بازنده این قمار گردند. آنها از قدرت بزرگی در سیستم ایالات متحده برخوردارند و چنین رئیس جمهوری نشان داده است که به شدت مستعد دست زدن به قمارهای خطرناک و محاسبات فاجعه آمیز است. بنابراین، از هر سو به موضوع بنگریم در خواهیم یافت که این دوازده ماه حساس ترین دوره در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده می تواند باشد. هر گونه محاسبه غلط از سوی جمهوری اسلامی می تواند موجب به هم خوردن همه معادلات کنونی که تا حدی به سود آنهاست گردد. در دوران جنگ سرد، حادثه مشابهی بین ایالات متحده و اتحاد شوروی موجب گشت تا آنان مبادرت به امضای پیمانی دریایی برای جلوگیری از رخداد های مشابه در آینده کنند. اکنون نیز برخی از کارشناسان نظامی - سیاسی به دو کشور ایران و ایالات متحده پیشنهاد کرده اند تا درباره پیمانی مشابه در منطقه حساس خلیج فارس اقدام کنند.

تهمورس کیانی، سیاتل (ایالات متحده)، بیست و سوم دی ماه، یک هزار و سیصد و هشتاد و شش شمسی
tahmoures_kiani@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست