سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جستاری بر روند برگزاری انتخابات دور نهم و پیامدهای آن (۸)
جناح و جناح بندی ( بخش آخر)


حسین مسعودی


• انتخابات دور نهم نه تنها عامل اختلاف و تشتت بین گرایشات راست، سنتی و پیشرو جناح اصلاح طلب گردید، بلکه ضمن آشکار نمودن محدودیت و شکندگی نظریه خودی و غیرخودی شکاف سیاسی و راهبردی را بین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت بویژه با گرایش جوان و رادیکال حزب که به مرز جمهوریخواهی نزدیک اند، به منصه ظهور رساند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ اسفند ۱٣٨۴ -  ۱۴ مارس ۲۰۰۶


تغییر و تحول درون جناحی و صف بندیهای جدید پس از سوم تیر هشتاد و چهار
جناح اصلاح طلب (جبهه دوم خرداد): جناح اصلاح طلب که پس از دوم خرداد هفتاد و شش متشکل از هیجده گروه، خود را در جبهه ای تحت عنوان جبهه دوم خرداد سامان بخشیده و توانسته بودند در سه دوره انتخابات متوالی یعنی شورای اول، مجلس ششم و ریاست جمهوری هشتم پیروز میدان باشند. معهذا در آستانه نهمین انتخابات ریاست جمهوری از رسیدن به یک اجماع بر سر نامزد واحد ناکام ماندند. لذا سه طیف اصلی جناح اصلاح طلب نامزدهای خویش را وارد کارزار انتخاباتی نمودند. رفسنجانی از جانب طیف راست (کار گزاران و گروههای همسو) کروبی از طیف سنتی (مجمع روحانیون و مجمع مدرسین...)  و معین از طیف پیشرو (جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب) و البته مهر علیزاده نیز بطور منفرد از جناح اصلاح طلب در این دور از رقابت های انتخاباتی امکان حضور یافتند.
 
گرایش راست جناح اصلاح طلب (کارگزاران و ...):
خاستگاه سیاسی این طیف دولت سازندگی میباشد که درآستانه انتخابات دور پنجم مجلس متعاقب مخالفت جناح راست سنتی با قرار دادن اسامی پنج کاندیدای مدنظر رفسنجانی در لیست سی نفره تهران، با موافقت هاشمی رفسنجانی تحت عنوان کارگزاران از مدیران دولت سازندگی شکل گرفته و وارد عرصه سیاسی و رقابت های انتخاباتی گردیدند. پایگاه اجتماعی این طیف را طبقه متوسط به بالا و مدرن جامعه که بخش اعظم آن پس از انقلاب شکل گرفتند، تشکیل میدهند.
مواضع فکری و سیاسی گرایش راست جناح اصلاح طلب: این طیف که از دین تفسیری این دنیایی تر و مصلحت گرایانه دارد، تاحدی به آزادی اجتماعی و مذهبی با رعایت حداقل موازین شرعی بها میدهد و در حوزه قدرت ضمن اینکه به حاکمیت نخبگان (علمای دینی و کارشناسان علمی و فنی) و حکومت مقتدر که مرکز ثقل آن ولایت فقیه باشد باور دارد. در سیاست داخلی اختلاف نظر، رقابت و بحث و گفتگوی انتقادی در مورد موضوع قدرت را تا حدی که به مناقشه و بحران قدرت منجر نشود، بین جریانات درون نظام برمی تابد. ضمن مخالفت با ورود دگراندیشان به حوزه قدرت آنان را تازمانی که تحت نظارت و کنترل نهادهای اطلاعاتی و امنیتی قراردارند و خطری برای نظام نباشد تحمل می نماید. در روابط بین المللی عملگرا و طرفدار تشنج زدایی و حضور فعال در صحنه سیاسی جهان می باشد. از نظر فرهنگی با تجدد و دستاوردهای علمی و فنی آن مخالفت جدی ندارد. از نظر اقتصادی طرفدار بازار آزاد، خصوصی سازی و توسعه اقتصادی و صنعتی و ادغام در اقتصاد جهانی با رویکرد نولیبرالی می باشد. این گرایش که تحت عنوان راست میانه مدرن از سال شصت و هشت تا آستانه انتخابات دور پنجم مجلس موتلف سیاسی جناح راست سنتی بود، در مجلس پنجم از جناح راست سنتی فاصله گرفته به جناح چپ (اصلاح طلب) نزدیک گردید. در آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری در سال هفتاد و شش با توجه به عدم توافق با جناح راست سنتی در مورد اعلام نامزد مشترک و عدم توانایی در معرفی کاندیدای مستقل در آخرین روزهای مانده به انتخابات حمایت خویش را از نامزد جناح اصلاح طلب اعلام نمودند و پس از دوم خرداد حزب کارگزاران وارد جبهه دوم خرداد گردید. اما خیلی زود اختلاف کارگزاران بویژه طیف راست آن (کرمانی ها) با طیف رادیکال اصلاح طلبان (جبهه مشارکت) در آستانه انتخابات دور ششم مجلس بر سر قرار دادن نام رفسنجانی در فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان نمود پیدا کرد. چرا که جبهه مشارکت با توجه به اینکه هاشمی در فهرست جناح راست قرار داشت مخالفت خودرا با قراردادن نام ایشان در فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان اعلام نمودند. در دور دوم شوراها و بویژه در دور هفتم انتخابات مجلس با توجه به عدم حمایت حزب کارگزاران از نامزدهای ردصلاحیت شده طیف پیشرو اصلاح طلبان و تحصن اعتراضی آنان و در نهایت شرکت در انتخابات مجلس هفتم این اختلاف تشدید گردید. در نتیجه در آستانه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری حزب کارگزاران مسیر خود را از دو طیف سنتی و پیشرو جبهه دوم خرداد جدا کرده با چند گروه از جمله حزب اعتدال و توسعه، ائتلافی را تحت عنوان ائتلاف نهم سامان بخشیدند و از نامزدی رفسنجانی حمایت نمودند. به این ترتیب عملاً و رسماً طیف راست جناح اصلاح طلبان به ائتلاف سیاسی خود با دو طیف سنتی و پیشرو در جبهه دوم خرداد پایان بخشید. هر چند که دو گرایش سنتی و پیشرو جناح اصلاح طلب در دور دوم انتخابات نهم جهت مقابله با نامزد راست افراطی بطور تاکتیکی از رفسنجانی نامزد طیف راست اصلاح طلبان حمایت نمودند.  
معذالک پس از شکست هاشمی رفسنجانی و پیروزی احمدی نژاد، حزب کارگزاران در کنار حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی نوبخت از تشکیل جبهه جدیدی مبتنی بر پیشنهاد رفسنجانی تحت عنوان جبهه اعتدال بجای جبهه دوم خرداد حمایت نمود. در واقع جناح راست میانه (عملگرا) که از دوم خرداد هفتادوشش تا آستانه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری در موضعی ضعیف نسبت به دو جناح اصلاح طلبان و اصولگرایان قرارداشت، توانست در آستانه و بخصوص دور دوم انتخابات ریاست جمهوری خود را بعنوان یک بلوک سیاسی جدی درون نظام بازشناساند. پس از انتخابات نیز ضمن انتقاد به برنامه های اقتصادی و سیاسی بویژه سیاست خارجی احمدی نژاد، با تاکید بر خطر گرایش راست افراطی اصولگرایان برای آینده نظام و کشور، ضمن تشویق سامان بخشی به تحزب امیدوار است با یارگیری از گرایش سنتی اصول گرایان (جامعه روحانیت و حزب موتلفه) و گرایش سنتی جناح اصلاح طلب (مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین) جبهه وسیع اعتدال را سامان بخشد و دور چهارم انتخابات خبرگان رهبری را عرصه ای برای سازماندهی جبهه ای وسیع از گرایشات مختلف از راست سنتی تا اصلاح طلب سنتی در مقابل گرایش راست افراطی به رهبری مصباح یزدی میداند. لذا این جناح به رهبری رفسنجانی اقدام به رایزنی با گرایشات مختلف درون نظام در این راستا نموده است.
 
گرایش سنتی جناح اصلاح طلب (مجمع روحانیون و مجمع مدرسین):
خاستگاه سیاسی این طیف حوزه های علمیه و روحانیون انقلابی و رادیکال نزدیک به بیت آیت الله خمینی می باشد که در اوایل انقلاب در تشکل هایی چون جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی در کنار سایر جریانات و عناصر مذهبی، جناح اسلامگرایان ولایی را در مقابل جریانات دگراندیش و دگرباور مذهبی و غیرمذهبی که در مبارزات ضد استبدادی و در انقلاب نقش مهمی را ایفا نموده بودند، تشکیل می دادند. این طیف از اسلامگرایان ولایی بلحاظ فکری و سیاسی نزدیک ترین جریان به خط فکری و سیاسی رهبر انقلاب و مورد وثوق و حمایت ایشان بودند. لذا این طیف در ائتلاف با دیگر جریانات، نیروها و عناصر نزدیک به خط فکری و سیاسی آیت الله خمینی مانند جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام و عناصری همچون میرحسین موسوی و... تحت عنوان نیروهای خط امام، جناح اکثریت را در قوای سه گانه در دهه اول انقلاب تشکیل می دادند. گرایش سنتی جناح اصلاح طلب متعاقب تعطیلی حزب جمهوری اسلامی در سال شصت و شش که با نظر آیت الله خمینی صورت گرفت، درسال شصت و هفت با تایید ایشان از جامعه روحانیت انشعاب نموده و تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز به فعالیت پرداخت.
پایگاه اجتماعی طیف سنتی جناح اصلاح طلب: این طیف که شاخص ترین و فعال ترین تشکل های آن مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین می باشند، دارای ساختاری بسته، غیر حزبی، غیر مدرن و بدون یک برنامه مدون و شفاف می باشد. با توجه به این ویژگی های ساختاری امکان ورود و حضور عناصری از گروه ها و طبقات اجتماعی جز روحانیون در آنها وجود ندارد. لذا فاقد یک ارتباط سازمان یافته، ارگانیک و فعال با گروها و طبقات اجتماعی می باشد. پایگاه و موقعیت اجتماعی گرایش سنتی اصلاح طلب تا دهه هفتاد، (با توجه به تایید بی چون و چرای این جریان از خط فکری و سیاسی آیت الله خمینی و حمایت متقابل و مستمر ایشان از این طیف) فقط در چهارچوب رهبری کاریزماتیک و قدرت بسیج کنندگی این نوع رهبری که پایگاه و موقعیت اجتماعی وسیعی را در بین اقشار متوسط به پایین جامعه و برخی گروههای اجتماعی مانند دانشجویان مسلمان و جوانان در اختیار رهبر انقلاب قرار داده بود، قابل تعریف و تبیین می باشد. گرایش سنتی اصلاح طلب پس از پایان جنگ، فوت رهبر انقلاب و شکست در انتخابات دور چهارم مجلس که نشان از تغییر فضای فکری و سیاسی جامعه داشت، تا آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری در سال هفتادوشش عزلت گزینی را پیشه خود ساخته و فعالیت مجمع روحانیون مبارز را متوقف نمودند. در دوره عزلت تنها کانالهای ارتباطی این گرایش با جامعه، روزنامه سلام و اتحادیه انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم) بود. لذا در این دوره نسبت به دهه اول انقلاب بلحاظ پایگاه و موقعیت اجتماعی در پایین ترین سطح قرار داشت. اما در آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری، باتوجه به تحول فکری و سیاسی در مجموعه نیروهای خط امام (چپ) و سوق یافتن افکار عمومی و مطالبات نیروهای اجتماعی به سمت مطالبات دمکراتیک و توسعه سیاسی که در بستر تغییر و تحول نظام جهانی پس از فروپاشی اتحادشوروی (که یکی از پیامدهایش جایگزینی گفتمان دمکراسی و حقوق بشر به جای گفتمان نسبتاً مسلط عدالت خواهی در جهان بود) و تغییرات ساختاری که طی هشت سال حاکمیت دولت سازندگی در سطوح مختلف جامعه رخ نمود. انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری فرصتی بود، برای مجمع روحانیون مبارز که با اذن خامنه ای ضمن آغاز فعالیت مجدد خویش، با حمایت و پشتیبانی نسل دوم و جوان خط امام (دانشجویان پیرو خط امام، ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با رویکرد اصلاح طلبانه و با شعار توسعه سیاسی با معرفی نامزد انتخاباتی خویش وارد عرصه انتخاباتی شود که با استقبال گروههای اجتماعی و طبقاتی از جمله زنان، جوانان، روشنفکران و بویژه اقشار متوسط مدرن جامعه روبرو گردید. لازم به ذکر است که دستیابی گرایش سنتی جناح اصلاح طلب به ریاست دو قوه مجریه و مقننه بعد از دوم خرداد به مفهوم پایگاه وسیع اجتماعی این طیف نبود، بلکه با توجه به جایگاه و موقعیتی بود که این گرایش بلحاظ مذهبی و سیاسی در نهاد روحانیت و نظام داشت. لذا از یک سو احتمال رد صلاحیت نامزد آن توسط شورای نگهبان در انتخابات کمتر بود و از سوی دیگر نیاز به چانه زنی در بالا که همواره جزیی از استراتژی اصلاح طلبان محسوب می شد، دو مولفه ای بودند که دیگر گرایشات جناح اصلاح طلب بویژه جبهه مشارکت را علیرغم جلب گسترده افکار عمومی و داشتن اکثریت، به حمایت و پشتیبانی از ریاست گرایش سنتی بر دو قوه مذکور ترغیب و تشویق نمود.
مواضع فکری و سیاسی گرایش سنتی جناح اصلاح طلب: این گرایش طی بیست وهفت سال که از انقلاب میگذرد. همواره خود را در خط فکری و سیاسی آیت الله خمینی میداند. چه در دهه اول انقلاب که مریدانه و متعبدانه از خط فکری و سیاسی رهبر انقلاب پیروی می نمودند و چه بعد از فوت ایشان که خود را حامی و میراث دار سنت های فکری و سیاسی آیت الله خمینی و مدافع قانون اساسی در هر دو وجه جمهوریت و اسلامیت آن میدانند. این گرایش، اصلاحات مورد نظر خویش را در چهار چوب ظرفیتهای قانون اساسی موجود تعریف و تبیین نموده و خط قرمز اصلاحات را تضعیف و یا رد هر یک از دو وجه جمهوریت و اسلامیت تعیین کرده است. این طیف معتقد است که پس از فوت رهبر انقلاب وجه جمهوریت نظام که با مشارکت و رای مردم محقق میگردد و مشروعیت نظام مبتنی بر رای ملت و شریعت میباشد توسط شورای نگهبان از طریق نظارت استصوابی مخدوش و محدود گردیده است. لذا ضمن مخالفت با نظارت استصوابی خواهان بکارگیری تمام ظرفیت قانون اساسی میباشد و از فعالیت احزاب و جریانات سیاسی و فکری معتقد و ملتزم به قانون اساسی حمایت میکند. در همان حال جریاناتی  که وجه اسلامیت نظام را زیر سئوال ببرند، از نظر این گرایش از خط قرمز عبور نموده و برانداز محسوب میشوند. این طیف در سیاست ورزی از مشی شیخوخیت وچانه زنی پیروی میکند. گرایش سنتی اصلاح طلب علیرغم اینکه خود را میراث دار سنتهای فکری و سیاسی آیت الله خمینی و مدافع قانون اساسی میداند و در تحلیل نهایی اصلاحات را بازگشت به دوران حیات رهبر انقلاب تعریف و تبیین مینماید، اما در مواضع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خویش تعدیلات و تغیراتی را صورت داده اند. از جمله اینکه به مسایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کمتر نگاه ایدئولوژیکی دارند. آزادی و مردم سالاری دینی را در چهارچوب قانون اساسی بعنوان یک راه و روش ضروری برای اداره جامعه و سازو کاری برای رفع تخاصمات اجتماعی تلقی میکنند. مخالف حذف فیزیکی دگراندیشان و دگرباوران اپوزسیونی میباشند. در سیاست خارجی به جای صدور انقلاب و شعارهای ضد غرب دهه اول انقلاب به تشنج زدایی و گفتگو با غرب روی آورده است. هر چند که این گرایش از ظرفیت فکری لازم و اراده سیاسی جدی بدلیل دفاع از اسلامیت نظام در تمام ابعادش و تعریف دمکراسی با مفهوم محدود کننده مردم سالاری دینی برای پیگیری و تحقق مسایل فوق الذکر بر خوردار نمیباشد.   
مواضع فرهنگی گرایش سنتی: این طیف از لحاظ فرهنگی ضمن اصالت دادن به فرهنگ خودی (اسلامی- ملی) بر خلاف گذشته در پی نفی کامل سایر فرهنگها و تمدنها از جمله فرهنگ غرب نیست. بلکه به مطالعه و بررسی فرهنگهای غیرخودی را در دستور قرار داده و تبادل فرهنگی را هر چند گزینشی و با تاکید بر جنبه های مذهبی آن مد نظر دارد. البته این گرایش نسبت به گرایش پیشرو جناح اصلاح طلب به تبادلات علمی و همکاری های پژوهشی با کشورهای غربی نگاه تردیدآمیزی دارد. در داخل به آزادیهای فرهنگی (نشر، سینما و تئاتر) تا حدی که به بنیانهای باور دینی جامعه و نظام و نهاد روحانیت لطمه نزند، معتقد میباشد.      
مواضع اقتصادی گرایش سنتی: این گرایش در چهار چوب جناح خط امام (چپ) تا پایان دولت اول سازندگی در حوزه اقتصاد، معتقد به سیستم اقتصاد سه بخشی (دولتی، تعاونی و خصوصی) با اولویت بخش دولتی با سمت گیری عدالت اجتماعی بود. به استقلال اقتصادی با رویکرد خود کفایی در کشاورزی و صنعت (سیاست جای گزینی واردات) بها می داد. رشد و توسعه اقتصادی را بدون توجه به امر عدالت اجتماعی و از بین بردن شکاف های طبقاتی و تامین حداقل های معیشتی مردم، غیر اسلامی و خارج از اهداف انقلاب و نظام اسلامی میدانست. بطور خلاصه تحقق اصول چهل و چهار و چهل و سه قانون اساسی یکی از دغدغه های این گرایش و سایر گرایشات جناح خط امام (چپ) بود. از این نگرش بود که جناح چپ شدیداً مخالف سیاستهای اقتصادی دولت اول سازندگی جناح ائتلافی راست میانه (عملگرا) و راست سنتی بود و آنرا بجد مورد انتقاد قرار میداد. اما در آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری در مواضع اقتصادی جناح چپ، متعاقب تحول فکری و سیاسی که در آن صورت گرفته بود، چرخشی رخ نمود. از مواضع اقتصادی خویش عدول نموده و به سیاست اقتصاد آزاد مبتنی بر خصوصی سازی، بورس بازی و واردات که نزدیک به سیاستها و برنامه های اقتصادی جناح راست میانه (عملگرا) در دولت سازندگی بود، روی آورد. با این تفاوت که جناح اصلاح طلب اولاً در امر توسعه اقتصادی درونگراست، دوماً توسعه سیاسی را در اولویت برنامه های توسعه ای خویش قرار داده است. این تغییر در مواضع اقتصادی خط امام (چپ) یکی از عوامل نزدیکی جناح راست میانه (عملگرا) به اصلاح طلبان در آستانه دوم خرداد محسوب می شود. البته لازم بذکر است که گرایش خط امام اصلاح طلبان چه در مقطع دوم خرداد وچه بعد از آن نتوانست یک برنامه اقتصادی مدون و جامعی را ارائه نماید، بجز طرح ساماندهی اقتصادی خاتمی که نمی توانست بعنوان یک برنامه اقتصادی اصولی و علمی قلمداد شود که از سوی بسیاری از اقتصاددانان نیز مورد انتقاد قرار گرفت. لذا می توان گفت طرح ساماندهی اقتصادی تنها طرح و برنامه تاکنونی مجموعه گرایشات خط امامی های جناح اصلاح طلب در حوزه اقتصاد می باشد.
گرایش سنتی جناح اصلاح طلب و انتخابات دوره نهم: انتخابات دور نهم این طیف را بیش از دو طیف دیگر جناح اصلاح طلب با چالش روبرو نمود. چرا که از یک سو نامزد این طیف مانند سایر طیف های اصلاح طلبان نتوانست در این دوره پیروز انتخابات باشد و از سوی دیگر با یک انشعاب نیز روبرو گردید. گرایشی از این طیف به رهبری دبیرکل آن یعنی کروبی منشعب و حزب اعتماد ملی را سازمان داد. این انشعاب ضمن اینکه به علت مخالفت بخشی از اعضای مجمع روحانیون مبارز با نامزدی کروبی و عدم حمایت قاطع آنها از ایشان چه در جریان انتخابات و چه در زمانی که کروبی مدعی دستکاری در آرای خود گردید، بود. در عین حال نتیجه ارزیابی بود که گرایش انشعابی از جریان انتخابات دور نهم و چگونگی پیروزی نامزد جناح راست افراطی و پیامد آن داشت که آینده سیاسی و اجتماعی مجمع روحانیون مبارز را باتوجه به ویژگیهای ساختاری و چالش های درون سازمانی و درون جناحی آن، درفضای پس از انتخابات دور نهم، متزلزل و مبهم میدید. چونکه اولاً شکل گیری اختلاف در مجمع روحانیون (مخالفت بخشی از اعضاء با نامزدی کروبی) انسجام و وحدت درونی آن را که سالها به یکی از ویژگیهای این تشکل تبدیل شده بود، از بین برد. دوماً منزلت شیخوخیت و رهبریت خویش را که از اول انقلاب در نزد حامیان و موتلفان اجتماعی و سیاسی اش، از جمله  بخشی از جنبش دانشجویی در ادوار مختلف (دانشجویان پیرو خط امام، ادوار و دفتر تحکیم وحدت)، سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت از آن بر خوردار بود، طی پروسه ای از دست داد. چنانکه در آستانه انتخابات دور دوم شوراها اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم) که پایگاه سنتی مجمع در جنبش دانشجویی محسوب می شد، بدنبال اتخاذ استراتژی جدید خویش مبنی بر فاصله گیری از قدرت و نقد آن در واقع ضمن رد طرح اصلاح از درون راه خویش را از اصلاح طلبان بطور عام و از گرایش سنتی بطور اخص بلحاظ سیاسی جدا نمودند و پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری با تعیین استراتژی دیدبانی جامعه مدنی و نقد آن که مکمل استراتژی اول بود این فاصله بیشتر شد و در انتخابات دور هفتم مجلس نیز متعاقب رد صلاحیت نامزدهای گرایش پیشرو (حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب) و تحصن نمایندگان گرایش مذکور در مجلس ششم که با عدم حمایت و پشتیبانی گرایش سنتی روبرو شد، منجر به شکاف و فاصله بین این دو گرایش اصلاح طلب گردید که در آستانه انتخابات دور نهم در عدم اجماع حول نامزد واحد نمود پیدا کرد و میتوان گفت این مهمترین شکافی بود که طی بیست و هفت سال در جناح خط امام رخ نمود. ثانیاً با توجه به ساختار بسته مجمع روحانیون که آن راصرفاً تشکلی صنفی- سیاسی مختص روحانیون تعریف نموده و تغییر و تحولی که از سال هشتاد و یک تا سال هشتاد و چهار در پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی گرایش سنتی صورت گرفت و با نظر داشت این امر مهم که کلاً موقعیت، نقش و حضور نهاد روحانیت در قدرت، هم در نزد بخش مهمی از افکار عمومی و نیز در نزد برخی جریانات و گرایشات درون نظام (گرایش راست افراطی و حزب مشارکت) در شرایط کنونی زیر سئوال میباشد، نشان از آن دارد که گرایش سنتی از توان و ظرفیت بالفعل و بالقوه لازم در راستای نمایندگی سیاسی مطالبات گروهها و اقشار اجتماعی مشخص جزء روحانیون در آینده برخوردار نمیباشد. هرچند که این گرایش پس از انتخابات دور نهم و انشعاب در آن اقداماتی را در جهت بازسازی تشکیلات و بازآفرینی روابط با گروههای اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی (دفتر تحکیم) و رایزنی با جناح ها و گرایشات سیاسی بویژه باجناح راست میانه (عملگرا) برای ساماندهی ائتلاف سیاسی آغاز نموده است. گرایش سنتی امیدوار است که با توجه به ویژگی روحانی تشکل خویش انتخابات آینده مجلس خبرگان عرصه ای، برای دست یابی به موقعیت جدید سیاسی در نزد جریانات و گرایشات غیر روحانی جبهه اصلاحات باشد.
 
گرایش پیشرو جناح اصلاح طلب (جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب) 
حزب مشارکت: این حزب بلحاظ سیاسی ریشه در دانشجویان پیرو خط امام، مدیران میانی دولت موسوی، برخی نهاد های انقلاب (جهاد سازندگی، سپاه و...) و ستادهای انتخابات خاتمی در دوم خرداد سال هفتاد و شش دارد. جبهه مشارکت هر چند یک حزب نوپا میباشد. اما نیروهای اصلی تشکیل دهنده آن که میتوان با عنوان نسل دوم انقلاب از آنها نام برد، به درازای عمر نظام جمهوری اسلامی سابقه فعالیت سیاسی و اجرایی در عرصه های مختلف در چهار چوب نظام دارند. این نسل که طی دهه اول انقلاب در قالب جناح خط امام تحت رهبری و هدایت فکری و سیاسی رهبر انقلاب و به تبع آن روحانیون مبارز بودند. اما پس از فوت آیت الله خمینی و شکست جناح خط امام در خبرگان دوم و مجلس چهارم و حذف جناح مذکور از حاکمیت، با پذیرش مولفه هایی چون حضور حق در نظام فقهی تکلیف محور، استقلال نهاد روحانیت از نهاد قدرت با تاکید بر تعامل و همراهی دین و سیاست، قانون مداری و برابری حقوق شهروندی با تاکید بر توسعه سیاسی با رویکرد اصلاح طلبانه در داخل و تشنج زدایی با محوریت دیپلماسی، گفتگو، تعامل و تبادل فرهنگی در خارج یک پروسه تحولی را در راستای نواندیشی دینی و دمکراتیزاسیون از سر گذراند. بانیان این تحول فکری و سیاسی که این نیروها را در واقع از اقتدارگرایی به مشروطه خواهی متحول نمود، نه ایدئولوگها و استراتژیستهای نسل اول خط امام (روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب) بلکه ایدئولوگها و استراتژیستهایی چون سروش، حجاریان و ... بودند که از جنس نسل دوم محسوب میشوند. بدین ترتیب نسل دوم خط امام در آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری نه تنها خود را از زیر سایه و رهبری نسل اول خارج نمودند، بلکه توانستند بر سایر گرایشات جناح خط امام نیز حداقل بلحاظ راهبردی و رویکرد سیاسی تاثیر گذار باشند. در عین حال از نگاه اجتماعی این تحول فکری و سیاسی به معنای واگذاشتن نقش نمایندگی اقشار متوسط به پائین جامعه بود که نسل دوم در قالب خط امام (چپ) در دهه اول انقلاب ایفا مینمود و پذیرش نمایندگی مطالبات اقشار متوسط جدید و گروههای اجتماعی چون زنان، جوانان و روشنفکران بالانشین شهرهای بزرگ بود. لذا از چنین موضع فکری، سیاسی و اجتماعی بود که این گرایش در آستانه انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری با توجه به مجموعه شرایط موجود به حمایت از نامزد گرایش سنتی جناح اصلاح طلب پرداخته و در کنار دفتر تحکیم وحدت در پیروزی خاتمی نقش موثری را ایفا نمودند. معهذا در چینش کابینه خاتمی سهم چندانی نسیب نبردند. اما این گرایش از اصلاح طلبان که از نیمه دوم دهه هفتاد تا آستانه انتخابات دوم خرداد به استقلال فکری و سیاسی رسیده بودند، بلافاصله پس از انتخابات دوم خرداد خود را در جبهه مشارکت اسلامی سامان بخشیده و با یک هویت فکری، سیاسی و سازمانی مشخص، در چهارچوب جبهه دوم خرداد در انتخابات دور اول شوراها و دور ششم مجلس شرکت نموده و اکثریت را حایز گردیدند. با این وجود حزب مشارکت علیرغم داشتن چنین اکثریتی به دلایلی از جمله نو پا بودن، ناپختگی فکری و سیاسی، ناپیگیری، فشار جناح محافظه کار و عدم حمایت دیگر گرایشات درون جبهه دوم خرداد نتوانستند بر حسب وزن خویش در جبهه دوم خرداد و حاکمیت در راستای پیش برد جنبش اصلاحات هم در عرصه تعیین سیاست ها و استراتژی ها و هم در عرصه تقنین و اجرا به ایفا نقش جدی بپردازد. هرچند که برخی تئورسین ها و استراتژیستهای این حزب راهبردها و رهیافتهایی چون فشار از پایین، چانه زنی در بالا، رفراندم و خروج از حاکمیت را مطرح نمودند، اما همه آنها از جانب اکثر گرایشات درون جبهه دوم خرداد با عدم حمایت روبرو گردید. اما در آستانه و در جریان انتخابات دور هفتم مجلس حزب مشارکت متعاقب رد صلاحیت نامزدهایش بر خلاف نظر و تمایل گرایشات راست و سنتی جناح اصلاح طلب ضمن دست زدن به اعتصاب از مشارکت در انتخابات خودداری نمود و در این مسیر که مجاهدین انقلاب اسلامی را نیز بهمراه داشت بلحاظ رهیافتی و راهبردی صف خویش را از گرایش سنتی جدا نمود. در آستانه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری حزب مشارکت آن شخصیت و اراده سیاسی را در خود یافت که اقدام به معرفی نامزد مستقل نماید. هر چند که نامزد معرفی شده یعنی معین عضو حزب مشارکت نبود. اما از نظر حزب به چند دلیل نامزد مطلوب محسوب میگردید. اول: ضمن اینکه از نظر فکری و سیاسی به حزب نزدیک بود، در عین حال بلانس گرایشات موجود درون حزب را به هم نمی زد. دوم: معین به علت سابقه و عملکرد خویش در عرصه های مختلف مقبول نظام بود و احتمال رد صلاحیت ایشان ضعیف بود. سوم: با توجه به عملکرد معین در دوران وزارت خویش و بویژه پا فشاریشان بر تصویب لایحه ارایه شده از جانب دولت جهت اصلاحات در دستگاه تحت وزارتش که تا استعفا پیش رفت، به نظر میرسید که در میان دانشجویان، دانشگاهیان و روشنفکران مقبول باشد. چهارم: معین آن شخصیت سیاسی بود که ضمن آنکه میتوانست از جانب برخی گرایشات درون جبهه اصلاحات با اقبال روبرو گردد، در عین حال میتوانست نظر بخشی از اپوزسیون ملتزم به قانون اساسی را نیز جلب نماید که چنین نیز شد، سازمان مجاهدین انقلاب در راستای رویکرد اصلاح از درون و نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها در چهارچوب جبهه دمکراسی و حقوق بشر از ایشان حمایت نمودند. بدین ترتیب حزب مشارکت از بدو شکل گیری خویش توانست رهبری یک حرکت سیاسی و انتخاباتی را تحت عنوان اصلاح طلبان پیشرو بر عهده گیرند. هر چند که این حرکت در عرصه انتخابات با شکست روبرو گردید. حزب مشارکت که در گنگره هشتم خود به نقد و بررسی انتخابات نهم و علل شکست اصلاح طلبان بطور عام و اصلاح طلبان پیشرو بطور خاص پرداخت. مهمترین ایراد را ضعف سازماندهی و اشتباهات تاکتیکی در جریان انتخابات و بی تجربگی اصلاح طلبان پیشرو اعلام نمود و با تاکید بر دو شعار ”ایران برای همه ایرانیان“ و ”معنویت، عدالت و آزادی“ بعنوان ضامن وحدت ملی، همبستگی همه ایرانیان و مبنای دمکراسی در درون کشور، اذعان نمود که بعلت همه جانبه عمل نکردن به این شعارها ارتباط حزب با جامعه دچار اشکال شده است. لذا یکبار دیگر ضمن پا فشاری به رویکرد اصلاحات از درون مبتنی بر دو شعار فوق الذکر خواهان گسترش تشکیلات، تقویت مبانی فکری و سیاسی و ساماندهی ائتلافهای گسترده گردید. با توجه به ارزیابی کنگره هشتم حزب مشارکت از انتخابات نهم، بویژه پا فشاری آن بر رویکرد اصلاح از درون نشانگر آن است که حزب نتوانسته با یک ارزیابی همه جانبه و عمیق به علل و ریشه شکست اصلاح طلبان از جمله خود حزب در انتخابات دست یابد. در نتیجه حزب مشارکت با تاکید بر رویکرد اصلاح از درون و شعارهای کلی دوم خردادی بدون توجه به مشخص شدن اصلاح ناپذیری نظام و گرایش ذاتی آن به اقتدار گرایی و بدون نظر داشت، تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی و تغییر فضای فکری جامعه در قبل و بعد از انتخابات نهم در واقع به ادامه مسیر طی شده در هشت سال گذشته پا فشاری نمود. هر چند که حزب مشارکت با پذیرش طرح پیشنهادی معین مبنی بر تشکیل جبهه دمکراسی و حقوق بشر با همکاری اپوزسیون ملتزم به قانون اساسی (نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها) سعی نمود، تعریف جدیدی از این مسیر ارایه نماید. اما عملکرد حزب مشارکت در رابطه با مصوبات کنگره هشتم و  جبهه دمکراسی و حقوق بشر دراین چند ماه گذشته نشانگر آن است که این حزب ضمن اینکه فاقد اراده لازم برای تحقق عملی تعرف مزبور میباشد. در عین حال در حوزه نظری، ارزشی و راهبردی باتناقضات و ابهامات روبروست. چرا که حزب مشارکت بر خلاف شعار ایران برای همه ایرانیان و مفاهم ارزشی عدالت و آزادی که در کنگره هشتم بر آنها تاکید داشت. ضمن اینکه نسبت بهمکاری با دمکراسی خواهان سکولار و روشنفکران عرفی در چهارچوب جبهه دمکراسی و حقوق بشر مردد و موضعی غیر شفاف و ابهام آمیزی دارد. درعین حال برخی از رهبران موثر حزب مانند سعید حجاریان از طرحهای ارتجاعی چون تشکیل جبهه ای از نهضت آزادی تا حزب موتلفه سخن به میان میاورند.    
 
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: خاستگاه سیاسی این جریان گروههای کوچک مبارز مذهبی پیش از انقلاب میباشد. در واقع این سازمان پس از انقلاب در سال پنجاه و هشت از هفت گروه امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورین و موحدین خود را سامان بخشید و درکنار جامعه روحانیت، حزب جمهوری اسلامی و... جناح اسلامگرایان ولایی را تشکیل میدادند. اما این سازمان خیلی زود یعنی در سال شصت و یک دچار انشعاب گردید که گرایش راست آن به جناح سنتی (روحانی ـ بازاری) وگرایش چپ سازمان نیز به روحانیون، دانشجویان و فعالین مذهبی ـ سیاسی نزدیک به آیت الله خمینی که به خط امامی ها معروف گردیدند، پیوستند. با اعلام انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال شصت وچهار رسماً و عملاً دور اول فعالیت این سازمان به پایان رسید. معهذا گرایش چپ سازمان مجاهدین انقلاب پس از چندی متعاقب تغییر شرایط سیاسی کشور توانست مجدداً سازمان را بر مبنای خط فکری و سیاسی خط امام (چپ) احیا نماید. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکلی بسته، ایدیولوژیک و نخبه گرا میباشد و تمایل چندانی به توسعه تشکیلاتی نداشت، فاقد رابطه ارگانیک و سامان یافته و بی واسطه با نیروهای اجتماعی بود که ادعای نمایندگی آنها را داشت. البته در گنگره های اخیر خویش بویژه در گنگره فوق العاده نهم که بعد از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار نمود، به این امر بعنوان یک نقطه ضعف توجه کرده و به توسعه تشکیلات خویش تاکید نمود. با این وجود این سازمان در حوزه قدرت (اجرایی و تقنینی) نظام و بلحاظ نظری، سیاسی، راهبردی بعد از انقلاب یکی از جریانات تاثیر گذار در روندهای جاری نیروهای درون نظام بویژه گرایشات جناح خط امام چه در دهه اول انقلاب و چه پس از دوم خرداد در جبهه اصلاحات بود. بطوریکه بانی تحلیل و تعریف و نظریه ها و راهبردهایی چون جناح بندی درون نظام، تئوری خودی و غیر خودی و راهبردهای آرامش فعال و بازدارندگی فعال میباشد که روندهای سیاسی را در مقاطع مختلف انقلاب بطور نسبی تحت تاثیر قرار داده است. اما بنظر میرسد این پتانسیل سازمان از انتخابات دور هفتم مجلس و در جریان انتخابات دور نهم ریاست جمهوری و پس از آن با توجه به برآمد هژمونیکی حزب مشارکت در این دو انتخابات تضعف گردیده. علیرغم اینکه سازمان همواره خود را پیرو خط امام و مدافع سنتهای فکری و سیاسی آیت الله خمینی و معتقد و ملتزم به قانون اساسی جمهوری اسلامی میداند. اما این جریان نیز همانند دیگر گرایشات خط امام از نیمه دوم دهه هفتاد، تغییر و تحول فکری و سیاسی را در برخی حوزه ها، هم در سنتهای فکری و سیاسی رهبر انقلاب و هم در قانون اساسی بویژه در حوزه اقتصادی (مواد چهل و سه و چهل وچهار) از سر گذرانده اند. سازمان مجاهدین انقلاب از یک موقعیت بینابینی و همپوشان در بین گراشات سنتی و مدرن جناح خط امام برخوردار بوده و میباشد. بدین معنا که سازمان درجبهه وسیع خودی ها (طبق نظریه خودی و غیرخودی) و در جبهه اصلاحات از درون، نزدیکترین جریان به حزب مشارکت میباشد. اما در جبهه دمکراسی و حقوق بشر که حداقل دربرگیرنده جریانات ملتزم به قانون اساسی (نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها) میباشد و حزب مشارکت برای سامان بخشی چنین جبهه ای فعالیت می نماید. سازمان ضمن امتناع از حضور در این جبهه، با اعلام و تاکید بر اینکه اصلاح طلب و پیرو خط امام است، خواهان احیای خط امام و تشکیل جبهه ای از تمام خط امامی ها گردید. (بهزاد نبوی روزنامه اعتماد شش شهریور هشتادوچهار) چرا که سازمان طبق نظریه خودی و غیرخودی جریانات ملتزم به قانون اساسی را غیرخودی محسوب و جریانات معتقد به قانون اساسی را از جمله راستگرایان را خودی میداند. (سلامتی روزنامه امروز نوزده هفتادوهشت) لذا سازمان با این نگاه از حزب مشارکت فاصله گرفته و به گرایش سنتی نزدیک میگردد. بنابراین جریان انتخابات دور نهم نه تنها عامل اختلاف و تشتت بین گرایشات راست، سنتی و پیشرو جناح اصلاح طلب گردید. بلکه ضمن آشکار نمودن محدودیت و شکندگی نظریه خودی و غیرخودی شکاف سیاسی و راهبردی را بین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت بویژه با گرایش جوان و رادیکال حزب که به مرز جمهوریخواهی نزدیک اند، به منصه ظهور رساند. 
 
درپایان لازم بذکر است که در موضوع جناح و جناح بندی در نظام جمهوری اسلامی دو نظر کلی وجود دارد. یک نظر این است که در نظام و حاکمیت جناح و جناح بندی وجود ندارد و واقعی نمی باشد. حاملین این نظر دو طیف میباشند. یکی طیف راست گرایان در حاکمیت است که ضمن نفی هر گونه اختلاف، تضاد و جناح بندی در رژیم، معتقدند در نظام و حاکمیت اختلاف سلیقه وجود دارد. طیف دیگر بخشی از اپوزسیون میباشد که معتقد است، جناح و جناح بندی ها ساخته و پرداخته رژیم برای تبلیغ مبنی بر وجود تکثر و ارایه کاریکاتوری از دمکراسی در راستای مشروعیت بخشی به نظام میباشد. لذا نباید توجه و انرژیی را برای تحلیل و ارزیابی چنین سناریوهای رژیم صرف نمود. نظر دوم به وجود و واقعی بودن جناح و جناح بندی و باز تولید آن در نظام باور دارند. حاملین این نظر نیز دو طیف میباشند. یک طیف صرفاً بدنبال شناسایی جناح و گرایشی است که در بهترین حالت مترقی تر و در بدترین شرایط گرایش بد در مقابل گرایش بدتر میباشد تا بتواند مرکز ثقل خط مشی و سیاست عملی خویش را بر محور دفاع دفاکتو  و تقویت جناح و گرایش مورد نظر خویش قرار دهد. طیف دوم به درک واقعی و همه جانبه از جناح و جناح بندی و بطور کلی از عوامل و گرایشات فکری و سیاسی و اثرات آنها برای تجزیه و تحلیل اوضاع مشخص و درحال جامعه در حوزه های سیاسی (قدرت حاکمه) و مدنی (حوزه عمومی) بمنظور اتخاذ یک خط مشی مشخص عملی بسیار مهم و حیاتی قلمداد می کنند چرا که در شرایط مشخص نمی توان به سادگی از طریق ارزیابی شرایط اقتصادی و ساخت اجتماعی هر قدر هم این ارزیابی دقیق باشد، به یک خط مشی دقیقی رسید. بلکه برای تدوین یک سیاست عملی (استراتژی) مطالعه عوامل سیاسی موجود در حوزه های مختلف جامعه با تمام پیچیدگی شان الزامی است. لذا شناخت گرایشات مختلف فکری و سیاسی و بازتاب منافع اقتصادی این گرایشات و تاثیری که اینگونه گرایشات بر شرایط اقتصادی و اقشار اجتماعی می نهند کاملاً ضروری میباشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست