سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نمادینه کردن جنبش انتخابات آزاد
سخنرانی در کنگره ی جبهه ملی اروپا


فرهنگ قاسمی


• برای معرفی نماد آزادی خواهان در انتخابات ریاست جمهوری، می توان از جمله به آقایان امیر انتظام، ناصر زرافشان، محمد ملکی و ... اندیشید، اما به نظر نگارنده و بنا به دلایل مختلف خانم شیرین عبادی می تواند نماد این بدیل، در انتخابات ریاست جمهوری ایران باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ مهر ۱٣٨۶ -  ۲ اکتبر ۲۰۰۷


با عرض سلام خدمت خانم¬ها و آقایان شرکت کننده در این کنگره، اجازه می¬خواهم سخنان خود را با احترام به:
همه¬ی کسانی که در طول تاریخ ایران برای آزادی و علیه ارتجاع مبارزه کرده¬اند، شروع کنم.
بدون اینکه بخواهم وقت شما را با وارد شدن در مراحل مختلف تاریخ ایران تلف کنم، فقط یادآور می¬شوم که در این هنگام که با شما سخن می¬گویم به یاد کسانی هستم که پیش از انقلاب مشروطه در این مبارزه گام برداشتند و به یاد افرادی مثل اله¬وردی، فاتح پرتقالی¬ها، قائم¬مقام¬ها، امیرکبیرها، میرزا کوچک جنگلی، یپرم خان سردار، میرزا رضای کرمانی، .... ارانی¬ها، فاطمی¬ها، سخائی¬ها، شایگان¬ها، بیانی¬ها، خلیل ملکی¬ها، الهیار صالح¬ها، کشاورزصدرها، ساعدی¬ها، اردلان¬ها، غلامحسین صدیقی، شاپور بختیار، داریوش فروهر، پروانه فروهر، ورجاوند، دکتر سامی، دانشیان، جزنی¬ها، گلسرخی¬ها، پویان¬ها، پاک¬نژادها و صدها هزار دیگر از مبارزان ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی هستم. آری من با یاد همه¬ی آنها این سخن را آغاز می¬کنم و به یاد همه¬ی مبارزان و فعالان گمنام نهضت آزادیخواهی ایران هستم.
این سخن را همینطور با یاد رهبر خستگی ناپذیر ملت ایران، رهبر یکتا و شایسته، محمد مصدق شروع می¬کنم. همینطور سخنان خود را با احترام به همه¬ی مبارزان ضد ارتجاعی که امروز در داخل و خارج کشور بدون سازش و بدون محافظه¬کاری نبرد می¬کنند، شروع می¬کنم. به یاد زرافشان¬ها، ادیب برومندها، محمد ملکی¬ها، شاه¬حسینی¬ها، کورش زعیم¬ها و زندانی پر مقاومت جبهه ملی آقای امیرانتظام هستم. به یاد همه¬ی کسانی هستم که در سال ۱٣۶۷ اعدام شدند، به یاد همه¬ی کسانی هستم که هنوز در زندان¬های جمهوری اسلامی به سرمی¬برند، به یاد همه¬ی کسانی هستم که برای آزادی مطبوعات، سایت¬ها و وبلاگ نویسی اینترنتی مبارزه می¬کنند.
و بالاخره به یاد مبارزانی هستم که در خارج از کشور به سرمی¬برند و درد و رنج تبعیدی را تحمل می¬کنند، همچون حاج¬سیدجوادی، پاکدامن، هوشنگ کشاورزصدر، راسخ، متین¬دفتری، عبدالکریم انواری، عبدالکریم لاهیجی و شاعر بزرگوار نعمت آزرم.

بعد از این مقدمه که برای این اجلاس ضروری بود، لازم است بگویم که سخنان من دارای چهار فصل می¬باشد:
۱- وضعیت اپوزیسیون
      - قطب نخست: طرفداران پادشاهی
      - قطب دوم:    جمهوریخواهان
                         جبهه ملی
                               پاره¬ای از سرشت¬های لازم برای حرکت امروزین جبهه ملی
۲- انتخابات آزاد ( سه دیدگاه )
٣- انتخابات آزاد و دمکراسی پایدار
۴- گام عملی، معرفی یک نماد موثر
         - دلائل نه گانه، برای انتخاب این بدیل سیاسی
         - اصول ده گانه، پیشنهادی برای برنامه¬ی حداقل اپوزیسیون ایران

وضعیت اپوزیسیون
در یک جامعه، هر شهروندی مسئول است و مسئولیت تحولات اجتماعی و پیشرفت و عقب¬ماندگی¬ها و بالاخره اشتباهات، میان همه¬ی عناصر جامعه تقسیم می¬شود. فقط یک طرف نیست که اشتباه می¬کند، هر شهروند مسئولی نسبت به وجدان و آگاهی خویش، باید احساس مسئولیت کند و از کنار حوادث و مسائل جامعه¬¬ی خود، چشم بسته نگذرد و یا نسبت به آنها بی تفاوت نباشد و با توجه به احساس و شناخت خود، به طور طبیعی واکنش نشان دهد. یک سازمان سیاسی و یک اپوزیسیون نیز نمی¬تواند در شرایط حساس جامعه¬ی خود بی تفاوت باشد. برای اپوزیسیون، رها کردن شرایط واکنش¬ها به نفع شرایط ابتکار عمل، می¬تواند موجب در دست گرفتن سکان حرکت¬های اجتماعی و موفق شدن در یک نبرد گردد و در نتیجه تکرار و تداوم این ابتکار عمل¬ها می¬تواند نقش بسزایی در روند مبارزه بازی کرده و باعث پیروزی شده و ملتی را و مملکتی را از نابودی نجات دهد. شهروندی که از حقوق فردی و اجتماعی برخوردار است، در روابط اجتماعی، افتصادی و سیاسی خود چیزی به جامعه می¬دهد و در مقابل چیزی از جامعه و پیرامون خویش می¬گیرد، در این روابط متقابل، باید قدرت دوباره دادن و دوباره گرفتن وجود داشته باشد و این دادن¬ها و گرفتن¬ها، تحول و پویایی اجتماعی را به وجود می¬آورد که منجر به پیشرفت و توسعه¬ی جامعه می¬شود؛ به همین دلیل، اپوزیسیون باید خود را برای حادثه¬ای که در آینده¬ی نزدیک پیش خواهد آمد، یعنی انتخابات ریاست جمهوری، آماده ساخته و گام¬های سنجیده¬ی بعدی را بردارد.
بدون اینکه خواسته باشیم نقش مخرب رهبران و دست¬اندرکاران جمهوری اسلامی را کم جلوه دهیم و برای نگرش واقع¬بینانه و درستی از آینده¬ی مبارزات، اپوزیسیون باید قبول کند نسبت به شرایطی که امروز بر ایران حاکم است، او نیزبه سهم خود مقصر است و این فجایع، نتیجه¬ی عملکرد جمهوری اسلامی از یک سو و نتیجه¬ی عدم دانش، دانش پنداری، دانش کرداری و دانش زیستاری اپوزیسیون نیز از سوی دیگر می¬باشد .
گمان می¬رود که امروز و در این مرحله از مبارزه¬، اپوزیسیون به مشکل ویزیون یا نگرشی خود در عرصه¬ی مبارزه با جمهوری اسلامی تا حدی پی برده است. اگر این امر درست باشد، می¬توان ادعا کرد که اپوزیسیون گام بزرگی به پیش برداشته است. واقعیت بخشیدن به حرکت انتخابات آزاد برای گرفتن قدرت از جمهوری اسلامی، بیان¬گر همین موضوع است. در ماه¬های اخیر نوشته¬ها، اعلامیه¬ها، سخنرانی¬ها، مصاحبه¬های رادیویی و تلویزیونی حاکی از چنین خواستی است. از سوی دیگر سلسله تحولاتی در درون اپوزیسیون خارج از کشور به وجود آمده که وضعیت را تا اندازه¬ای شفاف¬تر می¬کند و آن قطبی شدن اپوزیسیون است.

قطب نخست
طرفداران پادشاهی به طور نسبی توانسته¬اند نیروهای خود را متشکل کنند، حتا توانسته¬اند برخی از کسانی راکه به نظرمی¬رسد جمهوریخواه هستند را نیز با خود همگام و همراه کنند. اگرچه این عناصر ادعا می¬کنند که جمهوریخواه هستند، اما بنا به دلایلی در این قطب قرار گرفته¬اند و شرایط را چنین تشخیص می¬دهند که در این مرحله برای براندازی جمهوری اسلامی باید در قطب سلطنت طلبان مبارزه کنند و با این انتخاب حاضرند خطر رژیم پادشاهی را بپذیرند.

قطب دوم
الف- طیف گسترده¬ی جمهوریخواهان، از خود تبیین و تبلور بیشتری نشان می¬دهند و علیرغم بحران¬های درون سازمانی در عرصه¬ی مبارزاتی کنش¬گراتر شده¬اند. به ویژه طیف¬های گوناگون جمهوریخواهان لائیک که به نظر می¬رسد نسبت به امر براندازی رژیم و جابجایی قدرت حاکمه متفق¬القول باشند. شاید به همین دلیل است که در ماه¬های اخیر افراد فعال در آن در حرکت¬های اجتماعی و روشنگرانه حضور بیشتری دارند و مقالات و نظرات سیاسی، اجتماعی آنها به طور مرتب در وسائل ارتباط جمعی به چشم می¬خورد. در زمینه¬های جنبش زنان، زندانیان سیاسی، سندیکاها، حقوق بشر و مطبوعات در داخل کشور و انعکاس آنها در مجامع بین¬المللی، فعالیت¬های ارزنده¬ای می¬کنند.
ب- جبهه ملی ایران، به نظر می¬رسد به شدت و با علاقه در صدد سازمان دادن تشکیلات خویش است، از سویی سعی دارد نیروهایی را که پیش از این در جبهه ملی فعالیت می¬کردند ولی به خاطر شرایط سیاسی، روش مبارزاتی خود را تغییر دادند و از جبهه ملی (به عنوان سازمان) جدا شدند را با سامان¬یابی دوباره، درون خود جمع کند و از سوی دیگر شمار بسیاری از جوانان را که در سال¬های اخیر اندیشه¬ی نهضت ملی و رهبر آن دکتر مصدق را پذیرفته¬اند، به خود جلب می¬کند. ارزش واقعی این حرکت نوین جبهه ملی، موقعی معلوم خواهد شد که بتواند روشنفکران و جوانان را تشکل داده و درهای خود را به روی دیگر نیروها باز کند. جبهه ملی ایران، چه در خارج و چه در داخل کشور باید کانون مبارزه¬ی همه¬ی آزادیخواهان، از جمله چپ، راست، میانه، مذهبی لائیک و غیر مذهبی لائیک و جمهوریخواه باشد و جبهه ملی نباید و نمی¬تواند محل فعالیت کسانی باشد که سر در آغوش فدرت¬های خارجی مثل آمریکا و غیره دارند و یا داشته¬اند و یا گوشه¬ی چشمی به عوامل رژیم گذشته و یا جمهوری اسلامی دارند و دنبال به اصطلاح تحولی از درون جمهوری اسلامی و یا عوامل آن می¬باشند.
در اینجا لازم می¬دانم به یک مسأله¬ی دیگر نیز در مورد نیروهای آینده¬ی جبهه ملی و نهضت ملی اشاره کنم. جبهه ملی برخلاف آنچه که عده¬ای کوشش داشته¬اند - از جمله حزب توده – تبلیغ کنند، یک جریان بورژوازی است، هرگز درست نیست. جبهه ملی یک سازمان مردمی است که در مقاطع مختلف تاریخی نسبت به ساختار و بافت جامعه¬ی ایران، در جنبش¬های اجتماعی و ترویج آزادی و استقلال حاکمیت ملی و اندیشه¬ی ترقی¬خواهی تأثیر بسزایی داشته و دارد. در این مورد مقالات بسیاری نوشته شده است و من برای اختصار موضوع در اینجا از آن می¬گذرم، جبهه ملی، کانون فعالیت آزادیخواهان و عناصر ضد استبداد، ضد استعمار و ضد ارتجاع بوده است، احزاب راست و میانه و چپ دمکرات و سوسیال دمکرات، مانند حزب ایران که رهبران و اعضای آن همواره برای سوسیال دمکراسی مبارزه کرده¬اند را در خود تشکل داده است.
همینطور جبهه ملی، حزب زحمتکشان را در خود تشکل داده است. نباید فراموش کرد که آقای خلیل ملکی و یارانش که از حزب توده به جبهه ملی و دکتر مصدق پیوستند، تا آخر در کنار او ماندند و فداکاری¬ها کردند. در عوض افرادی چون حسین مکی، بقایی، آیت¬اله کاشانی و ... به آن ضربه زدند. اگر کسی در گذشته چپ بوده، اکثریتی بوده، رنجبری بوده و حتا آنارشیست بوده، می¬تواند به جبهه ملی وارد شود و در آن فعالیت کند. از یاد نبریم که در میان عناصر چپ، طیف¬های مختلفی فعالیت می¬کنند، عده¬ای با دیدگاه کلیشه¬ای و سنتی به تحلیل¬های تکراری بسنده می¬کنند، اما برخی با نگرشی که بر اندیشه¬ورزی استوار است به شکل پویا و خلاق، روابط اجتماعی را تحلیل می¬کنند و در جامعه حضوری فعال دارند.
جبهه ملی در داخل و خارج کشور، کانون پرورش و فعالیت¬ چپ بوده است و خواهد بود و این یکی از افتخارات جبهه ملی باید باشد. شاید بی احتیاطی باشد که گفته شود چپ، جایش در جبهه ملی نیست. فقط وابستگان به خارجی و وابستگان به ارتجاع و چپ¬های دگم و کلیشه¬ای جایشان در نهضت ملی و جبهه ملی نیست و بس.
فراموش نشود که جبهه ملی همواره از راست و از عناصر راست داخلی خود لطمه خورده است و نه از چپ (حزب توده برای من همیشه یک جریان راست به شمار می¬رفته و می¬رود).

پاره¬ای از سرشت¬های لازم برای حرکت امروزین جبهه ملی
- جبهه ملی باید هدفش تبدیل شدن به نخستین سازمان فعال جمع کننده¬ی اپوزیسیون باشد،
- جبهه ملی باید با دیگر نیروها در ارتباط مدام باشد و ابتکار عملیاتی را به دست بگیرد برای این کار باید در همه¬ی       صحنه¬های سیاسی حضور فعال داشته باشد،
- جبهه ملی باید نمونه¬ی اخلاق سیاسی باشد و بر اصول تحول یافته¬ی خود بعد از انقلاب، تبلیغات و پافشاری کند،
- جبهه ملی باید تبدیل به یک سازمان مستحکم، مدرن و قوی شود،
- جبهه ملی باید نیروها را در داخل و در حول خود جمع کند، گوش شنوا و قدرت تجزیه و تحلیل فوق¬العاده قوی داشته    باشد،
- جبهه ملی نباید از یاد ببرد که همیشه در امر سیاست رقیب دارد و باید رقبای خود را محترم شمارد،
- جبهه ملی باید قادر باشد ارزش اضافی سیاسی به وجود آورد و آن را در اختیار همه¬ی نیروهای اپوزیسیون قرار         دهد،
- جبهه ملی در زمینه¬ی تبلیغات و ارتباطات باید اهداف بلند مرتبه داشته باشد،
- جبهه ملی باید یک سازمان دینامیک باشد و دینامیزهای تازه به وجود آورد،
- جبهه ملی باید در برابر دشمن خود، جمهوری اسلامی موضع تهاجمی داشته و ابتکار عمل را به دست گیرد،
- تصویر جبهه ملی به اندازه¬ی کافی روشن و گویا نیست، باید کوشید این تصویر دارای بیان روشن¬تر گردد،
- نیروی انسانی بزرگترین سرمایه¬ی یک سازمان سیاسی است، جبهه ملی ایران باید بتواند نیروی انسانی با کیفیت را      به خود جلب کند،
- نیروی مالی، بُرد قدرت عملیاتی ما را تقویت می¬کند، جبهه ملی ایران از نقطه نظر مالی صد در صد باید خودمختار    و مستقل باشد و آن را هرچه بیشتر گسترش دهد،
- نیروی تبلیغاتی جبهه ملی باید در درجه¬ی اول اهمیت قرار گیرد، جبهه ملی باید بتواند از تمامی امکانات تبلیغاتی به      نفع نهضت ملی و جنبش دمکراسی خواهی تا ایجاد یک دمکراسی پایدار استفاده نماید،

اما این دو گروه اخیر که قطب دوم و قطب جمهوریخواهی جامعه¬ی سیاسی ما هستند، غالبا در درون یکدیگر سیالند. به طور مثال برخی از عناصر جبهه ملی ایران در جمهوریخواهان لائیک و یا در اتحاد جمهوریخواهان نیز فعالیت و مبارزه می¬کنند. این امر در مورد مدافعان آقای بنی¬صدر و انجمن¬های اسلامی وابسته به ایشان نیز صدق دارد و همچنین این امر در مورد فدائیان اکثریت نیز صدق می¬کند، چرا که در مسیر تحولات عمیق اخیر، به نظر می¬رسد سازمان فدائیان اکثریت از گذشته¬ی پر خطای خویش درس گرفته است. این امر همچنین در مورد سایر نیروهای جمهوریخواه سوسیال دمکرات و دمکرات به چشم می¬خورد. به هر روی، این قطب وسیع جمهوریخواهی، نگرش و چشم¬انداز خود را سامان داده و برای آن مبارزه می¬کند و این چشم¬انداز یا نگرش، مبارزه برای انتخابات آزاد است.
در این گفتارها و موضع¬گیری¬ها، تاملات ویژه¬ای مشاهده می¬شود که نشانگر توجه و هوشیاری اپوزیسیون برای حرکت به سوی یک دمکراسی پایدار است. در این مورد شما را از جمله به مقالات آقای اصغر سلیمی توجه می¬دهم که بسیار تحقیقی و با ارزش است و با زحمت زیادی تهیه شده است.

انتخابات آزاد (سه دیدگاه)
در ارتباط با انتخابات آزاد سه دیدگاه وجود دارد:

الف- گروهی اعتقاد دارند که این رژیم تن به انتخابات آزاد نخواهد داد، در نتیجه باید بیش از پیش به نارضایتی¬ها دامن زد و احساس و ابتکار قدرت مقاومت مردم را گسترش داد تا این حرکت¬ها و مقاومت¬ها تبدیل به یک نوع قیام همگانی یا انقلاب گردد.

ب- گروهی معتقدند به موازات دامن زدن به مقاومت مردم وگسترش نارضایتی¬ها، در نوشته¬ها و گفته¬های خود باید به رژیم جمهوری اسلامی به طور مرتب اخطار و تذکر داد که دیگر تیری در کمان ندارد و همه¬ی تردستی¬ها، عوام¬فریبی¬ها و امکانات خود را بدون اینکه نتیجه¬ی مثبتی حاصل شود به کار گرفته است، در نتیجه شرایط جامعه از هر نظر، نشانگر آن است که باید رخت بربندد و برود و پیش از اینکه توده¬های مردم با توسل به انقلاب و خون¬ریزی، آن را بر زمین کوبیده و زیر پا لگدمال کنند، خود تن به رای مردم دهد و کنار بنشیند و اداره¬ی کشور را به عده¬ای که صلاحیت بیشتری داشته و به جمهوریت، استقلال، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و دمکراسی اعتقاد دارند، واگذار کند.

ج- گروه سومی نیز وجود دارد که با هوشیاری و احتیاط به شرایط، نظر می¬اندازد. این گروه در عین حال که نسبت به برکناری رژیم توافق دارد، ولی اخطار می¬دهد، می¬گویند مراقبت کنید تا در این جابجایی نباید طوری عمل کرد که عده¬ای بروند و عده¬ای دیگر بیایند و پس از مدتی، دوباره پاشنه¬ی در، بر اساس دیکتاتوری دیگری بگردد و در فکر راه حل وچاره است تا حوادث شوم پس از انقلاب مشروطه و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاخان و پس از انقلاب سال ۱٣۵۷ و روی کار آمدن دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تکرار نشود. توجه و ملاحظات این گروه بسیار با ارزش است. باید بدان بی توجه نبود و باید طوری عمل کرد که حرکت انتخابات آزاد باید نخستین گام به سوی دمکراسی باشد.

انتخابات آزاد و دمکراسی پایدار
اما لازم است فراموش نکنیم که دمکراسی یک روند است و در عین حال سیال است و یک نوع سرشت مرتبطه دارد، به نحوی که هر حرکت اجتماعی- سیاسی، هر اظهار نظر از سوی روشنگران و شهروندان یک جامعه، در تحول و تبیین دمکراسی موثر است.
موضع¬گیری رهبران سیاسی، فعالان اجتماعی، نویسندگان مسئول، منتقدان و اندیشمندان متعهد، احزاب، جمعیت¬ها، سندیکاها، انجمن¬ها، روابط حاکم در کانون خانواده، مدرسه، کارخانه و ... همه و همه در امر استقرار و استمرار دمکراسی نقش مهمی را ایفا می¬کنند.
همانطور که در طبیعت از پرواز یک پروانه می¬توان به کیفیت آب و هوای یک منطقه یا یک سرزمین پی برد، از رفتار یک شهروند یا یک فرد در کوچه و خیابان و در گفتار و کردار و نوشتار و زیستار او می¬توان به رشد دمکراسی در جامعه¬ای که او در آن زیست کرده است و زیست می¬کند، آگاهی یافت.
تحرک و پویایی در جامعه¬ی دمکراتیک به میزان تحرک بال¬های یک پروانه حساس، تعیین کننده و اثرگذار است.
به همین دلیل است که هر فرد در هر مقام و مرتبه¬ای که باشد، باید در دانش، در دانش رفتاری، در دانش کرداری و در دانش زیستاری اصل احتیاط را رعایت کند و قضاوت و موضع¬گیری یک فرد سیاسی، در جامعه¬ی دمکراتیک از ارزش و اهمیت بزرگی برخوردار است.
اپوزیسیون ایران نباید از خاطر دور کند که در عرصه¬ی فعالیت سیاسی، رقابت امری طبیعی و ضروری است و این رقابت باید سالم و سازنده باشد، هیچکدام از ما حق نداریم در مقابل رقبای سیاسی خود دیواری بکشیم، چرا که عمده¬ترین اهمیت این دیوارکشی انزوای خود ما نیز می¬باشد.
تفکر خلاق نیروی جوان است که همواره آینده¬ی یک جامعه را تضمین می¬کند، جوانان با گوناگونی و پویایی اندیشه¬ی خود خواهند توانست آتش ترقی و آزادیخواهی را شعله¬ور سازند. همانگونه که آتشفشان از قله می¬جوشد و می¬خروشد، قله¬ی یک جامعه جوانان، روشنگران و مدیران شایسته¬ی آن هستند، اگرچه هر کوه، دامنه و بدنه، صخره¬های سخت و شکننده و دره¬های عظیم خود را نیز دارد.

گام عملی، معرفی یک نماد موثر
نگارنده با ارایه¬ی چندین مقاله، اهمیت تعیین یک ویزیون و نگرش مشخص و واقع¬بینانه از سوی اپوزیسیون را مورد بررسی و توجه قرار داده است و در این روند با انتشار سلسله مقالاتی، سرنگونی جمهوری اسلامی را از طریق انتخابات آزاد که باید منجر به حاکمیت ملت و رعایت حقوق فردی و اجتماعی شهروندان شود را مطرح ساخته و لازم و ضروری دانسته که:
- اپوزیسیون باید ویزیون داشته باشد،
- اپوزیسیون باید برخورد مسئولانه با جنبش داشته باشد،
- اپوزیسیون باید محتاط باشد،
- اپوزیسیون باید کنش¬گرا باشد و از واکنش در حد امکان خودداری نماید،
- اپوزیسیون باید قدرت جمع کننده داشته باشد.
گمان می¬رود که امروز با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری، دنباله¬ی منطقی این گام¬ها، باید معرفی نمادی باشد که بتواند در برابر مشکلات عظیمی که این حرکت با خود به همراه خواهد داشت، با ثابت قدمی در جهت استقرار و استمرار دمکراسی و نهادینه کردن حاکمیت ملت، حضوری فعال داشته باشد و اعلام موجودیت کند، از خود شایستگی و کاردانی و مدیریت و رهبری لازم و کافی برای به دست گرفتن قدرت و اداره¬ی آینده¬ی مملکت نشان دهد.
انتخاب این نماد کاری ساده نیست، هرگونه اشتباه می¬تواند نتایج فاحش به وجود آورد وبرعکس دستیابی به موفقیت، می¬تواند برای مردم ما، آینده¬ی ایران و حتا مردم منطقه و شاید صلح جهانی مفید باشد.
یافتن و انتخاب یک فرد که بتواند نماد انتخابات آزاد آینده¬ی ایران باشد، بسیار مهم و حساس است.
کم نیستند کسانی که این شایستگی و لیاقت را دارند ولی انتخاب ما باید کاملا حساب شده و استراتژیک باشد، طوری که همه¬ی عوامل مثبت را در کنار خود قرار دهیم.
برای معرفی این نماد، می¬توان از جمله به آقایان امیر انتظام، ناصر زرافشان، محمد ملکی و ... اندیشید، اما به نظر نگارنده و بنا به دلایل زیر خانم شیرین عبادی می¬تواند نماد این بدیل، در انتخابات ریاست جمهوری ایران باشد:
۱- زنان بیش ازنیمی از شهروندان ایرانی را تشکیل می¬دهند و در مدیریت جامعه از همه¬ی امکانات مثبت برخوردارند. زنان در مبارزه با رژیم، برای دستیابی به حقوق فردی و اجتماعی خود شایستگی¬های ویژه¬ای از خود نشان داده¬اند.
۲- زنان با جمع¬آوری امضاهای چند میلیونی و تظاهرات مداوم و گوناگون علیه رژیم جمهوری اسلامی، نقش برجسته و تعیین کننده¬ای یافته¬اند.
٣- خانم شیرین عبادی به خاطر جایزه¬ی نوبلی که دریافت داشته از نوعی مصونیت بین¬المللی برخوردار است، پس دستگیری، ضرب و شتم و به زندان انداختن وی می¬تواند اثرات ناگواری برای جمهوری اسلامی به وجود آورد.
۴- خانم شیرین عبادی به عنوان یک فعال حقوق بشر و یک حقوقدان و وکیل مبارز و یک فعال اجتماعی در داخل جامعه¬ی ایران از چهره¬ی مثبتی برخوردار است.
۵- خانم شیرین عبادی نه تنها در ایران فعال است، بلکه روابط خود را با محافل بین¬المللی نیز حفظ کرده است و شخصیت¬های بین¬المللی آزادیخواه و مترقی نسبت به او نظر مثبت و مناسب دارند.
۶- خانم شیرین عبادی در داخل و خارج کشور مورد تایید بخش بزرگی از اپوزیسیون فعال است و به نظر می¬رسد که جوانان، زنان، دانشجویان و روشنفکران او را تایید کنند.
۷- در عین حال خانم شیرین عبادی به هیچ سازمانی وابسته و در هیچ سازمانی عضو نیست و این خود نکته¬ی مثبتی است برای این نماد شدن.
٨- در جامعه¬ی مرد سالار ایرانی نامزدی یک زن در میان فعالان اجتماعی و سیاسی ایرانی و همچنین در محافل خارجی از اهمیت بیشتری نسبت به نامزدی یک مرد برای ریاست جمهوری برخوردار خواهد شد.
۹- خانم شیرین عبادی زنی است جوان، تحصیل¬کرده، آشنا به جهان آزاد و روابط بین¬المللی و همچنین پر انرژی که می¬تواند یک گروه کاری شایسته و کارآمد را در کابینه¬ی خود جمع آورد و مبارزه را برای رسیدن به اهداف حاکمیت ملت رهبری کند.

به نظر می¬رسد که در شرایط کنونی، یک زن و به ویژه کسی که از خصوصیاتی که برشمردیم برخوردار باشد، بهتر می¬تواند توافق و تفاهم بین¬المللی را برای ایجاد و برقراری صلح در ایران و پایان دادن به کشمکش¬های حاضر اکتساب نماید.
شایسته است به علت حساسیت موقعیت کشور از نظر داخلی، منطقه¬ای و بین¬المللی، این مهم در نهایت آرامش ممکن انجام پذیرد تا شاید از اتلاف نیروهای مادی و معنوی جلوگیری شود.
رژیم جمهوری اسلامی ماه¬ها و سال¬های پایان عمر خفت¬بار خود را می¬گذراند، نیاز فعلی اپوزیسیون معرفی یک آلترناتیو مقتدر است که قادر باشد همه¬ی جمهوریخواهان از جمله چپ و راست و میانه، مجاهد و مذهبی و غیرمذهبی را پیرامون محور دمکراسی و حاکمیت ملت، گردآورد و حتا فعالیت طرفداران سلطنت را پوشش دهد. باید گفت که سازندگی این ویرانه¬ی باقیمانده از جمهوری اسلامی، نیاز به بازوی توانا و اندیشه¬ی پویا و همبستگی تمامی نیروهای ایرانی دارد.
بنابراین از تمامی نیروهای اپوزیسیون دعوت می¬کنم، در جهت تحقق این امر وارد عمل شوند و از خانم شیرین عبادی بخواهند با نظر مثبت به این پیشنهاد عطف توجه داشته باشند.
با اعلان نامزدی خانم شیرین عبادی برای انتخابات آینده¬ی ریاست جمهوری، اپوزیسیون داخل و خارج کشور، درایت و هوشیاری سیاسی خود را نشان خواهد داد. اپوزیسیون نباید با شیوه¬های گذشته¬ بی حاصل عمل کند، همواره باید دمکراسی را برای آینده¬ی جامعه¬ در مد نظر داشته باشد و باید با پافشاری بر دمکراسی و با مطالبه¬ی بی قید و شرط حقوق فردی و اجتماعی برای حرکت به سوی برقراری و استمرار دمکراسی و حاکمیت ملت، از خانم شیرین عبادی پشتیبانی کند. حرکت یکپارچه و گسترده¬ی اپوزیسیون امری بسیار مهم و تعیین کننده است. در واقع به نفع جامعه¬ی ما است که، همه¬ی افراد و سازمان¬هایی که طرفدار دمکراسی و حاکمیت ملت و استقلال میهن و لائیسیته هستند و می¬خواهند که جمهوری اسلامی برکنار و سرنگون گردد، به نامزدی خانم شیرین عبادی "آری" گفته و از او بخواهند اصول حداقل زیر را که پیشنهاد نگارنده است، در برنامه¬ی سیاسی و احتمالی خود برای بازسازی ایران، در مد نظر قرار دهد.

پیشنهاد: اصول ده گانه حداقل
۱- حاکمیت ملت، تنها از طریق آزادی¬ و حقوق اساسی فردی و اجتماعی که به وسیله¬ی انتخابات آزاد در همه¬ی نهادهای جامعه امکان پذیر است.

۲- استقلال به معنای اینکه در تصمیم گیری¬های داخلی و بین المللی، اختیار فقط در دست دولتی است که در پروسه¬ی حاکمیت ملت به کار گمارده شده است.

٣- تمامیت ارضی به معنای عدم دخالت در امور دیگر ملل و دفاع از مرزهای کشورو خنثی نمودن هرگونه توطئه¬ی تجاوزگرانه¬ی داخلی و خارجی.

۴- لائیسیته به معنای رعایت و احترام به روابطی است که اعتقادات مذهبی، عقیدتی و قومی هر شهروند ایرانی، کوچک¬ترین ممانعتی درحقوق فردی واجتماعی او به وجود نیاورد. در این مورد به خودی خود هر گونه حاکمیت مذهبی و یا عقیدتی پذیرفتنی نیست.

۵- رعایت منشورجهانی حقوق بشر و تمامی میثاق¬های وابسته به آن

۶- لغو اعدام و قانونی کردن آن.

۷- جمهوریت به معنای رد هر گونه حاکمیت موروثی و استقرار نظامی که در آن رهبری جامعه و اداره¬ی   کشور، بدیل پذیر باشد.

٨- کنفرانس ملی با مشارکت نمایندگان منتخب اقوام ایرانی، برای یافتن یک راه حل پایدار به طوری که همه¬ی اقوام ایرانی بتوانند در سایه¬ی دمکراسی از کلیه¬ی حقوق و آزادی¬های قومی و ملی خود در چارچوب مرزهای ایران برخوردار شده و تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی را صیانت و ضمانت نمایند.

۹- عدم تمرکز قدرت به معنای تقلیل تمرکز اداری و مالی به شرطی که در امر فعالیت¬ها وحرکت¬های لازم برای اداره و پیشرفت مملکت سستی به وجود نیاید.

۱۰- عدم تمرکز ثروت به معنای به کارگرفتن مناسباتی از تولید، کاروخدمات که عدالت اجتماعی در سرلوحه¬ی اهداف آن قرار گیرد و توان آفرینش¬های تولیدی، حضور در بازارهای رقابت جهانی در جهت منافع ملت و دولت ایران تضمین گردد.

بارها در نوشته¬های خویش اشاره کرده¬ام و لازم می¬دانم یک بار دیگر اظهار دارم، همه¬ی امکانات جمهوری اسلامی از رفسنجانی و خاتمی گرفته تا بقیه¬ی کارگزاران وابسته به رژیم هیچکدام، چه از نظر داخلی و چه از نظر بین¬المللی، دیگر حتا در نظر طرفداران سابقش نیز اعتباری ندارند.
در خاتمه یادآور می¬شوم که هرگاه و هر کجا گفتگو و عمل در جهت استحکام و همبستگی مبارزه توسط اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی، به ویژه توسط نیروهای ملی و بالاخص جبهه ملی، برای براندازی رژیم و برقراری دمکراسی و آزادی وجود داشته باشد، من برای فعالیت حاضر و آماده¬ام. اما هیچکس نباید روی من برای برهم زدن نیروهای اپوزیسیون و اختلاف انداختن بین آنها حساب کند. به عنوان یک عنصر عدالت خواه و دمکرات و مستقل و میهن دوست و طرفدار ترقی و تحول و پیشرفت حاضرم از این اصول در همه جا، همه وقت و با همه¬ی نیروی خود دفاع و برای استقرارشان به طور اصولی و با برنامه¬ریزی¬های دقیق مبارزه کنم.

٣۰ سپتامبر ۲۰۰۷، کلن- آلمان

.........................................................................................................................................
* کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی و عضو کمیته اجرایی فدراسیون اروپایی مدارس عالی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست