سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دفاع از سعید متین پور دفاع از آزادی بیان است


علیرضا جوانبخت قولونجو


• احتمال اینکه حاکمیت بخواهد با ساکت کردن امثال سعید متین پور و همفکران او مبارزه هویت طلبانه آذربایجان را به سمت پرخاشگری و خشونت سوق دهد٬ ما را نگران می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱ مهر ۱٣٨۶ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۰۷


سعید متین پور فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه تهران٬ فعال حقوق بشر٬ نویسنده و روزنامه نگار است. او همچنین یک روشنفکر خونسرد و آرام می باشد و معتقد به حل و فصل امور با بحث و گفتگو.
فعالیتها و نوشته های سعید متین پور به خوبی می تواند نشانگر این واقعیت باشد که حرکت هویت طلبانه ترکهای آذربایجان٬ تلاش برای دستیابی به دموکراسی٬ آزادی بیان و احترام به حقوق بشر را به موازات مبارزه با ستم ملی بر آذربایجان به پیش می برد. و توجه به همین واقعیت نیز از احتمال اینکه حاکمیت بخواهد با ساکت کردن امثال سعید متین پور و همفکران او مبارزه هویت طلبانه آذربایجان را به سمت پرخاشگری و خشونت سوق دهد٬ ما را نگران می کند.
سعید متین پور شب چهارم خرداد ۱۳۸۶ در حالیکه به همراه همسر خود از یکی از خیابانهای زنجان عبور می کرده به طرزی غیر معمول دستگیر شد. هیچ کس از اطرافیان او حتی خانواده اش از محل نگهداری سعید متین پور اطلاعی دقیقی ندارند. در این چند ماه او را مرتب از بازداشتگاه اطلاعات زنجان به زندان اوین تهران٬ همچنین زندان زنجان و بالعکس منتقل کرده اند. اخبار کاملاْ موثقی وجود دارد که متین پور برای دادن اعترافات مقابل دوربین تحت فشار قرار گرفته است. یکی از فعالین دانشجویی که از زندان اوین آزاد شده و سعید را در آنجا دیده است٬ میگوید: سعید به شدت شکنجه گشته است و او را به جاسوسی متهم کرده اند. اتهامی که اخیراْ در مورد بسیاری از فعالان آذربایجانی مطرح گشته است. خانم عطیه طاهری همسر سعید متین پور تنها از طریق چند مکالمه کوتاه تلفنی با همسرش ارتباط داشته است٬ مکالمه ای که متین پور فرصت یافته است چند بار جمله "بدان که من زنده ام" را تکرار کند. او در مدت نزدیک به ۴ ماه حبس خود تنها یک بار با مادر خود ملاقات کرده است.
جلیل غنی لو و بهروز صفری که همزمان با او در زنجان دستگیر شدند نیز وضعیتی مشابه او را دارند و همچنین صالح کامرانی (وکیل آذربایجانی)٬ عبدالله عباسی جوان (استاد دانشگاه)٬ علیرضا متین پور (برادر سعید) و لیلا حیدری (همسر بهروز صفری) که مدتی بعد از آنها دستگیر شده اند. به جز سعید متین پور دور روزنامه نگار دیگر آذربایجانی در حبس هستند. الیاز یئکنلی از نویسندگان هفته نامه توقیف شده "صدای ارومیه" و رضا پاشایی مدیر اجرائی هفته نامه "پیام سولدوز" (نقده) در زندان اورمیه و نقده هستند.
سعید متین پور اول آبانماه ۱۳۸۵ هنگام بازگشت از سفر ترکیه در مرز اورمیه مورد بازجوئی قرار گرفته و پاسپورت٬ ۳۵ جلد کتاب و ۳ مجله فلسفی به زبان ترکی که از ترکیه خریداری کرده بود٬ ضبط شد. متین پور در نامه ای که در تاریخ هفدهم آبانماه خطاب به مدیر کل اداره اطلاعات آذربایجان غربی نوشته٬ ما وقع را این گونه بیان کرده است:
"به استحضارمی رساند، اینجانب سعید متین پور ساکن و اهل زنجان درتاریخ اول آبانماه جاری ساعت حدود ۹:۳۰ صبح به هنگام بازگشت از سفر ترکیه توسط ماموران اداره اطلاعات در پاسگاه مرزی "سرو" متوقف شدم. دو مامور مستقر در کیوسک جنب پاسگاه انتظامی اقدام به تفتیش چمدان، کوله، لباسها، و بدن من نمودند و درضمن آن سوالاتی اکثرا غیر قانونی و مربوط به مسائل شخصی می پرسیدند. برای نشان دادن حسن نیت و تسریع کار به برخی از سوالات جواب دادم.علت سفر خود را به ترکیه و شهر محل اقامت را بیان کردم. اما ایشان که دفترچه های تلفن و یادداشت را نیز ورق به ورق تفتیش می کردند نام صاحب دو شماره تلفن را سوال کردند که البته این امری کاملاًً شخصی است و ضمن یادآوری غیرقانونی بودن سوالات از جواب دادن خودداری کردم. ماموران در پایان کار تفتیش، ۳۵ جلد کتاب و سه مجلد مجله و جزوه را که اکثراً از ترکیه خریداری کرده بودم به همراه دو جلد دفترچه یادداشت که یکی ازآنها کاملا سفید و استفاده نشده بود و از دیگری فقط در یک صفحه چند سطر نوشته شده بود به کناری نهادند و از من خواستند تا زمان تعیین تکلیف و اخذ نظر از مرکز صبر کنم.
بیش از یک ساعت گذشت و مامور دیگری که مسن تر از این دو مامور بود آمد.او بدون اینکه حتی عرف مرسوم در هنگام ملاقات دو شخص را به جا آورد و به خاطر وقفه ای که در سفر پیش آورده اند عذرخواهی کند مرا متهم به جاسوسی برای سازمان اطلاعات ترکیه کرد. اتهام وی را بی پاسخ نگذاشتم و گفتم این اتهام باید در دادگاه ثابت شود. اما مامور جدیدالورود فریاد کشید برو در هر جا که می خواهی بگو. بگو که من این حرفها را زدم و اسمم هم "علی" است..."
او در انتهای نامه از اداره اطلاعات خواسته است پاسپورت و کتابهایش را به او بازگردانند:
"... مستحضرید که اولا سوال و جواب ماموران وجهه قانونی ندارد و از قبیل تفتیش عقاید است. ثانیا کلیه اجناس و اموال خارجی توقیفی در داخل مملکت باید مورد بررسی کارشناسان گمرک قرار گیرد و نهایتا در مورد کتب و مجلات کارشناسی وزارت ارشاد ملاک خواهد بود. اما با وجود گذشت بیش از پانزده روز از زمانی که کتب و جزوات مذکور توقیف شده اند اداره اطلاعات نه خود جوابگوست و نه به گمرک یا اداره ارشاد راهنمایی شده ام. ثالثا توقیف پاسپورت قانونی، چه صورتی دارد؟و چرا تا به امروز عودت داده نشده است؟ خواهشمند است به عنوان مقام مسئول، در این مورد دستورات لازم جهت عودت پاسپورت و اعلام نتیجه نهایی بررسی کتب را صادر فرمایید."
متین پور چند ماه بعد از این حادثه روز دوم اسفند ماه ۱۳۸۵ مقارن با روز جهانی زبان مادری نیز در زنجان همراه با ضرب و شتم لباس شخصی ها بازداشت شده و مدت ۱۰ روز در سلول انفرادی به سر برد. او چند روز بعد از آزادی از زندان در وبلاگ * خود چنین نوشت:
"فکر می کنم آرمان اجتماعی و وظیفه روشنگری ما در این برهه زمانی اولویتی است که به راحتی زندگی عادی ترجیح دارد. و سخنی دیگر؛ به بدترین وجه و با تمام امکانات ملت مورد حمله قرار گرفته ایم. بخشی از ملت آذربایجان و ملل دیگر ایران مامور سرکوب حرکت آزادیخواهانه و ملی تورک شده اند. در زندان متوجه شدم که سعی بر این است ما با زندانیان دیگر تماس نداشته باشیم و از طرفی ماموران را بر علیه ما تحریک می کنند. یکی از دوستان بازداشت شده می گفت ماموری که ما دستگیر و ضرب و شتم کرده بود بعد در بازداشتگاه به زبان ترکی داد می زد من ترک نیستم و می خواهم فارس باشم."
او بارها طی نوشته هایی در وبلاگ خود٬ به رفتار غیر قانونی دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایران با محبوسان سیاسی اعتراض کرده است. او در نوشته ای در مورد رفتارهای غیر قانونی با رضا عباسی عضو موسس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آسمک) که مدت ۱۱ ماه در زندان زنجان به سر برد چنین می نویسد (در آن تاریخ رضا عباسی در زندان زنجان به سر می برد):
"... شهادت می دهم: چنان نیست که در دادنامه آمده و ذکر شده است که رضا عباسی توان ارائه کفالت نداشته است بلکه از زمان بازداشت وی بارها خواهر، خواهر شوهر، پدر و مادرش به دادسرا و دادگاه انقلاب مراجعه کردند و خواهان کفالت رضا عباسی شدند اما قضات قبول نکردند.
شهادت می دهم: به اتفاق یکی از اقوام رضا به تهران رفتیم و با آقای محمد علی دادخواه وکیل دعاوی برای قبول وکالت صحبت کردیم. وی با کمال تواضع ما را پذیرفت و خود و دستیارش وکالت رضا عباسی را برعهده گرفتند. چند روز بعد دستیار محترم به زنجان آمد اما نه دادگاه اورا پذیرفت و نه رئیس زندان به وکیل اجازه ملاقات با موکش را داد در حالی که وکیل مطابق قانون این حق را داشت. در نهایت اداره اطلاعات از پدر رضا عباسی خواست تا از گرفتن وکیل صرف نظر بکند.
شهادت می دهم: رضا عباسی در آزمون ورودی سازمان تامین اجتماعی قبول شد اما اداره اطلاعات زنجان به او صلاحیت استخدام نداد.از رضا در جلسات پی در پی بازجویی در اداره اطلاعات خواستند تا تعهد دهد دیگر هرگز فعالیت نداشته باشد.
شهادت می دهم: رضا عباسی از زمان بازداشت به مدت چهار ماه در بخش قرنطینه زندان زنجان محبوس بوده است و در این زمان گاهی با متهمین به قتل هم سلول گشته است.
شهادت می دهم: رضا در دوران بازجویی تحت فشار بوده است تا بر علیه دیگری اعتراف کند و یا توبه نامه بنویسد. اما رضا به هیچکدام از این خواسته ها گردن ننهاده است..."

او در آخرین نوشته خود با عنوان "ماموریتهای جدید پلیس ایران" که ۵ روز قبل از دستگیری منتشر کرده است٬ از سیاست خارجی یک بام و دو هوای جمهوری اسلامی در رابطه جنبشهای اسلامی نقاط مختلف را به نقد می کشد:

"در عمل دیده ایم نظام سیاسی ایران علی رغم ناکارآمدی ها، در نهادهایی که وظیفه صیانت از قدرت را دارند دقیق و علمی و در مواجهه با اجرای احکام و سنت اسلامی نیز تا زمانی مقید است که قدرت به خطر نیافتد. حتی فراتر از این به واقع اخوت اسلامیش نیز بر اساس تمایلات ملی گرایانه ایرانی برای استفاده در بازیهای منطقه ای بوده است. رژیم ایران با اینکه به ظاهر خود را به خاطر حزب الله لبنان و یا حماس فلسطین با غرب درگیر می کند اما در مقابل بلایا و مسائل مسلمانان در قره باغ، چچن، کشمیر، قبرس و جاهای دیگر سکوت می کند و گاهی نیز مهاجمان به ایشان را یاری می نماید."

او در همین مقاله از سپرده شدن برخی از ماموریتهای وزارت اطلاعات به پلیس ایران (نیروی انتظامی) خبر می دهد:

"در واقع عملکرد پلیس نشان می دهد برای سرکوب جنبشهای اجتماعی بخشی از وظایف گذشته وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن را به ناجا سپرده اند تا به این ترتیب شکل کار علنی و قانونی به نظر آید و ارعاب را سریعتر در بین مردم جاری ساخته و ترس را به درون آحاد مردم، لایه ها و طبقات مختلف ببرد. در تجربه بازداشت در اسفند ماه گذشته، گوشه هایی از درون ناجا را نیز ملاحظه کردم. در سالهای گذشته ماموران اداره اطلاعات و حفاظت نیروی انتظامی مثلا به راحتی نام سازمانی و اطلاعاتی خود را لو می دادند اما این بار نیروهای جدیدی به آنها ملحق شده بودند و بازجوی حرفه ای داشتند."

۳ روز دیگر سعید متین پور در حالی وارد پنجمین ماه حبس خود خواهد شد٬ که هیچ یک از نزدیکان وی به طور دقیق محل نگهداری او را نمی دانند٬ به او هنوز اجازه گرفتن وکیل نداده اند٬ در ادامه فشارهای جسمی و روحی وارده بر متین پور که شامل تهدید خانواده او نیز می باشد٬ برادر کوچکترش علیرضا نیز روز ۶ شهریور دستگیر شده و هنوز بلاتکلیف در بازداشت به سر میبرد٬ به خانواده او به خصوص همسرش در خصوص عدم اطلاع رسانی در رابطه با فشارهای وارده هشدار داده شده است٬ اخباری موثقی از شکنجه وی جهت مجبور کردن او به اعتراف جلوی دوربین در دست است.

سعید متین پور به حمایت همه جانبه نویستدگان و روزنامه نگاران٬ فعالان فرهنگی و سیاسی و مجامع بین المللی دفاع از حقوق بشر نیاز دارد. و بی شک حمایت از سعید حمایت از آزادی بیان٬ دموکراسی و حقوق بشر است.

quluncu@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست