سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بریتانیای کبیر، محافظه کاران و چرخش قدرت


اکبر کرمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۶ بهمن ۱٣٨۲ -  ۱۵ فوريه ۲۰۰۴


۱. حدود دو ماه پیش و به دنبال کنگره ی پیشین حزب جبهه ی مشارکت ایران اسلامی، که در آن جناب محمد رضا خاتمی به تشریح دکترین جدید حزب پرداخت، حرف و حدیث های فراوانی در گرفت. آتش بیاران معرکه مثل همیشه محافظه کاران و توپخانه ی رسانه ای آن ها بوند. رضا خاتمی چیزی نگفته بود، جز آن که مطرح کرده بود حزب با همه ی گروه ها و جریان هایی که به دمکراسی و حقوق بشر وفادار و ملتزم باشند، می تواند و باید کار کند و نیز مطرح کرده بود که حزب به قرائت دمکراتیک از قانون اساسی معتقد است. آنچه مایه ی تاسف بود آن که آقای رییس جمهور نیز به سرعت و برای آن که از قافله عقب نماند در بازی محافظه کاران سهیم شد و با اظهارات تندی به مقابله با جبهه ی مشارکت و برادر خود رفت. پس از حرف و حدیث هایی که در کابینه بین برخی از اعضای جبهه و محمد خاتمی در گرفت، قرار شد برای نزدیک شدن دیدگاه ها و نیز بر طرف شدن کدورت ها، جلسه ی مشترکی بین سران جبهه و شخص آقای خاتمی گذاشته شود. در آن جلسه حرف های بسیاری زده شد، اما آن چه در شرایط موجود و در مراسم ترحیم مردم سالاری می تواند قابل توجه باشد، سخنان شخص رییس جمهور است:
ما هرچه تا کنون انجام داده ایم به نفع جریان سکولار تمام شده است. من نگران روز قیامت و شب اول قبر خودم هستم و ...
آقای رییس جمهور ای کاش به جای آخرت خود نگران رویاهای این ملت بودید که در دستان شما به باد رفت و به جای فشار قبر، نگران فشارهایی بودید که چون بهمن بر سر آزادیخواهان آوار شد و شما از روی ترس و مصلحت سنجی های بی مایه سکوت کردید و آب به جوی جریان های واپس گرا ریختید. ای کاش نگران راه های همواری بودید که خراب کردید و نام های زیبایی که از چشم ها انداحتید و...
حالا محافظه کاران خواب های خود را در اروپا و امریکا با گذشتن از روی اجساد هزاران شهید درو می کنند و به ماه عسل می روند، تو هم خوش باش، در عمل کیلومترها عقب نشینی کن و در حرف یک گام به جلو بردار و سخت به آخرت خود بچسب! و اصلن نگران حقوق مردم نباش، اصلن می توانی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است به پر کردن فله ای صندوق های رای نیز رضایت بدهی، نگران هیچی نباش، این نگرانی ها به سکولار شدن جامعه می انجامد!
۲. در ۴ بهمن ماه برای شرکت در سمپوزیومی با عنوان "بررسی مشکلات ایران امروز در ارتباط با مسایل قومی" در پارلمان دانمارک بودم. میزبانان من فرصتی در اختیارم گذاشتند و من توانستم با یکی از نمایندگان اتحادیه ی اروپا به نام سرکار خانم پنی له فرهام (Pernille Frahm) که از حزب سوسیالیست خلق دانمارک بود ملاقات و گفت و گو داشته باشم. اهمیت آن چه خانم فرهام گفتند و ارتباط وثیقی که آن حرف ها با شرایط موجود ایران، نامه ی اخیر دفتر تحکیم وحدت به پارلمان اروپا و سفر اخیر پرنس ادوارد، دارد، مرا بر آن داشت که با وجود ترسی که از عدالت موجود در قوه ی قضاییه دارم، گزارشی از آن دیدار را به پیشگاه ملت ایران تقدیم کنم.
در بخشی از گفت و گوهایمان، از خانم فرهام پرسیدم چرا اتحادیه ی اروپا در مورد حقوق بشر سرسختی و تلاشی را که در مورد پیوستن ایران به الحاقیه ی منع گسترش تسلیحات اتمی از خود نشان داد، بکار نمی برد؟!
خانم فرهام پاسخ داد: در مورد این مساله دو مشکل عمده وجود دارد. اول آن که لابی های دولت ایران در اروپا بسیار قوی و موثر عمل می کند (این، یکی دیگر از محاسن حاکمیت دوگانه در کشور است که البته سود آن همواره به جیب محافظه کاران رفته است) و دولت های اروپایی همیشه منافع سرشار اقتصادی خودشان را به حمایت جدی از حقوق بشر ترجیح داده اند، که البته ما خوب می دانیم این رویه همیشه به نفع جریان های واپس گرا و محافظه کار تمام شده است.
مشکل دوم، دولت انگلستان است! هر گاه اتحادیه ی اروپا خواسته است به دولت ایران به بهانه ی نقض حقوق بشر فشار وارد کند، نماینده ی دولت بریتانیا به شدت مخالفت کرده و اتحادیه را از تصمیم گیری باز داشته است!
این موضوع برای من سخت عجیب و تکان دهنده بود، چرا که من همواره و تا کنون به طرح این مساله در تحلیل مسایل ایران به عنوان نمودی دیگر از سندروم دایی جان ناپلون نگاه می کردم ولی حالا خانم فرهام...
از خانم فرهام پرسیدم بخش زیادی از مردم ایران به واسطه ی رابطه ی خاص ایران و بریتانیا در گذشته عادت دارند همه ی مسایل ایران امروز را نیز به انگلستان نسبت بدهند، من تا کنون با این تحلیل مخالف بوده ام، ولی با این پاسخ به نظرم می آید تاکنون در اشتباه بوده ام؟
خانم فرهام در حالی که لبخند می زد گفت: من هم مثل ملت شما فکر می کنم.
٣. در ماها ی پیش، جلسه ای به همت مجمع محققین و مدرسین حوزه ی علمیه ی قم برای رایزنی و تبادل نظر در مورد انتخابات مجلس هفتم در قم تشکیل شد. در این جلسه اکثر فعالان سیاسی و مدیران اجرایی استان حضور داشتند و همه ی فشار جلسه روی چگونگی هماهنگی برای برگزاری انتخابات مجلس هفتم تمرکز یافته بود. غالب شرکت کنندگان ساده دلانه، بی توجه به نهم اسفند هشتاد و یک و غافل از بازی روزگار و سناریوهای ممکن موجود در آستین شورای نگهبان، حتی حاضر به طرح مشارکت مشروط هم نبودند و با این استدلال که عقلای قوم! و خردمندان جناح راست به حذف گسترده ی داوطلبان نمایندگی تن نمی دهند، خود را برای برگزاری انتخاباتی پر شور آماده می کردند. هیچ کس حاضر نبود باور کند مردم انتخابات را تحریم می کنند، حتی اگر نظارت استصوابی به کار نباشد، حتی اگر حکم حکومتی نازل نشود. حالا بازی به این جا رسیده است و بسیاری از پیش بینی های اصلاح طلبان درون حاکمیت تحقق پیدا نکرده و فقر استراتژیک آن ها بر آفتاب افتاده است. آیا اصلاح طلبان درون حاکمیت، همه ی آن ها که با خوش خیالی، ندانم کاری و ساده دلی مثل همیشه بازی خورده ی محافظه کاران شدند، حاضر می شوند به خطای استراتژیک خود اعتراف کرده و جا را برای نسل جدید، جوان، پرانرژی و نواندیش باز کنند؟
بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی حاضر نبودند به گونه ای شفاف توضیح دهند که چرا و تا کجا با حاکمیت همراهی و در انتخابات شرکت خواهند نمود، آن ها تنها اصرار داشتند که در هر شرایطی باید در انتخابات شرکت داشت. حالا مشخص شده است که خط قرمز آن ها خودشان بوده اند! و نه حقوق بشر یا حتی حقوق شهروندی مندرج در قانون اساسی.
یکی از اعضای برجسته ی مجمع روحانیون مبارز که در جلسه حضور داشت در برابر ایده ی مشارکت مشروط با حدت و شدت به مخالفت بر خواست و با این استدلال _ اگر بشود به آن استدلال گفت - که من چوب خورده ی محافظه کاران و جناح راست هستم، ولی با این وجود می گویم در هر شرایطی باید در انتخابات شرکت کرد، تلاش کرد که طرفداران راهبرد مشارکت مشروط را به سکوت بکشاند. با نگاهم خواستم به او بفهمانم که ما چوب خورده ی هر دو جناح هستیم و برای همین بیشتر و پیشتر از مشارکت روی شرط های مشارکت حساس هستیم، اما افسوس او نگاه مرا نخواند! ای کاش صابون نظارت استصوابی این بار هم مثل مجلس چهارم به تن مجمع روحانیون مبارز می خورد تا ببینیم آیا آن ها در هر شرایطی در انتخابات شرکت خواهند کرد یا نه!
۴. این که در ایران رهبری مقامی مادام العمر است اصلن عجیب و دور از ذهن نیست، در ایران مگر رهبری احزاب و گروهای مختلف معمولن مادام العمر نیست. نگاه کنید به نهضت آزادی ایران، مجمع روحانیون مبارز، جامعه روحانیت تهران، سازمان انقلاب اسلامی، جبهه ی مشارکت ایران اسلامی، حزب موتلفه ی اسلامی و...
پس از افتضاحی که در ۹ اسفند پیشین و در انتخابات شوراها رقم خورد، کدام یک از احزاب اصلاح طلب، رهبری خود را تغییر دادند و از مردم برای آن که صدای آن ها را نشنیده اند پوزش خواستند؟ و به صورت روشن و شفاف برنامه های خود را بازسازی کردند؟
فاجعه ای را که این روزها تجربه می کنیم، خیلی دور از انتظار نبود و با اندکی دوراندیشی و خرد سیاسی قابل پیش بینی بود. اصلاح طلبان درون حاکمیت مثل همیشه ساده دلانه و بزدلانه حتی با طرح مشارکت مشروط نیز مخالفت می کردند و به واسطه ترس از ترک کردن صندلی هایی که بر آن نشسته بودند، همه چیز را به باد دادند. حالا هم، مثل همیشه، به گونه ای روزمره و تدافعی به بیرون رفتن از دام هایی که محافظه کاران زیرک تنیده اند، می اندیشند و هیچ برنامه ی روشنی برای فردا ندارند.
تا زمانی که فرایندهای دموکراتیک، نهادهای مدنی اصلاح طلب را دربرنگیرد و چرخش قدرت و اتخاذ روش ها و تاکتیک های علمی و مهندسی های جزنگر در دستور کار اصلاح طلبان قرار نگیرد، استراتژی دموکراتیزه کردن ساخت قدرت در ایران خوابی بیش نخواهد بود. احزاب اصلاح طلب چنانچه نتوانند از این گردنه ی تند و کمرشکن به سلامت بگذرند، باید از مردم به خاطر سیاست های غلطی که اتخاذ کردند، پوزش بطلبند و با تغییر کادر مدیریت خود صداقت خود را در پیمودن مسیر استقرار دموکراسی و نهادینه شدن حقوق بشر نشان دهند و این تنها راهی است که می تواند تتمه مشروعیت اصلاح طلبان درون حاکمیت را حفظ کند. شکستن پاد اندیشه ی خودی و غیر خودی و گشودن آغوش به سمت همه نیروها و جریان هایی که دموکراسی و حقوق بشر را به عنوان مبنا و چهارچوب عمل سیاسی خود می پذیرند، تنها راه عبور از این گردنه ی جان کاه است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست