سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در جستجوی بازسازی هویت
یادی از مهندس بها الدین ادب نماینده فقید سنندج در مجلس شورای اسلامی


عرفان قانعی فرد


• ادب هم مانند بعضی از چهره های نمایندگان کرد در مجلس همواره اشاره می کرد که باید به آموزش و بسط فرهنگ گستری در جامعه اصرار داشت؛ و خود هم در لابلای کار اجرائی عمرش را به سرمایه گذاری در این راه گذرانید و با صراخت می گفت که برای نسل جوان اهل تحقیق شایسته و واجب است که به رمز آموزش و فرهنگ سازی باور داشته باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۴ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۶ اوت ۲۰۰۷


در تحولات پس از سقوط رضا شاه و آمدن محمد رضا پهلوی؛ جامعه کردها نیز دارای اقشار گوناگون اجتماعی و صاحبان قدرت بودند و بنا به تغییرات ساختار سیاسی مملکت؛ تغییر می کردند؛ در مناطق غیر شهری بخش عمده جامعه کردها را قشری بزرگ از دهقانان کم درآمد؛ کارگران فقیر و قشری متوسط از صاحبان حرفه؛ تجار سنتی بازار و یک قشر کوچک مرفه فئودال و زمین دار تشکیل می دادند. در مناطق غیر شهری نیز؛ ایلات و عشایر و قبایل مختلف کرد وجود داشت که در تغییرات شرایط عمومی جامعه کردها، لاجرم دستخوش تغییر و تحول شده بودند و اکثر کشاورزان کرد؛ عملا" در فقر مطلق زندکی می کردند و موقعیت بازار؛ نقدینگی و اقتصاد و صنعت در کردستان بسیار متزلزل بود و در کنار فقر مزمن، بی سوادی سنتی در فرهنگ کردها موج می زد. در ایران سیاست عشیرتی رضا شاه مخصوصا" در آغاز سلطنتش – بر تبعید روسای عشایر و مصادره املاک و اراضی ایشان و اجبار آنان به یکجا نشینی با منع رفت و آمدشان به چراگاه های تابستانی و انتقال دادن تمامی عشایر کرد – مانند ایل گلباغی – به نقاط دور مبتنی بود که تاثیراتی بسیار منفی بر اقتصاد کردستان نهاد. پس از استعفا و تبعید رضا شاه؛ وضع با برگشتن روسای تبعیدی و عشایر انتقال یافته، به همان روال سابق بازگشت. و پس از ماجراهای نزاع سمکو (سمیتقو) و قاضی محمد با دولت مرکزی؛ حکومت انگار برای نوعی تبلیغ و دلجویی، کردها را در نظامی گری و میهن پرستی و غیرت، ستایش می کرد واموال واملاک زمین داران کردگاه به بیش از۱۵۰ روستا می رسید و طبقه ممتاز کردها را یک گروه بسیار کوچک از دیوان سالارها و زمین داران و ملاکین و و بازاریان و البته دربار تشکیل می دادند و کردها در کنار دیگر اقوام؛ جامعه رنگارنگ ایران را تشکیل می دادند. طبقات مختلف اجتماعی در کردها، چندان جریانی فرهنگی – قومی را در جامعه آن زمان ایران به وجود نیاورد تا بتواند از طریق مبارزه، سهم بیشتری را از قدرت سیاسی دولت محمدرضا پهلوی کسب کند. ملاکین محافظه کار کرد نیز بیشتر به ترمیم موقعیت خود پس از سقوط رضاخان می اندیشیدند از چندان نفوذ اجتماعی و سیاسی برخوردار نبودند؛ قدرت آنان از نوع قدرت عشایری بود و در دهه ۱٣۲۰ نیز؛ اکثر عشایر اهرم فشار دست انگلستان، علیه دولت مرکزی بودند .
در پنج مجلس طی سالهای ۱٣۲۰ تا ۱٣٣۲؛ اکثر مالکان محافظه کار کرد – مانند سردار معظم کردستانی (آصف) در کرسی ها نمایندگی کردستان را بر عهده داشتند و کردها از سنت سیاسی پخته و جا افتاده و دارای تجربه مانند دیگر بخش های ایران برخوردار نبودند. از دیگر سو نهاد سیاسی مشخصی برای جهت دادن مبارزه اجتماعی؛ واقعیت خارجی نداشت و اکثر کردها گرویده به حزب توده؛ فعال و هدفدار بودند که در آرزوی تعیین جریان عمومی سیاست بودند. و زمانی که سالار الدوله حاکم کردستان پس از محمد علی شاه بود، و یحیی خان صادق وزیری در این باره بهتر توضیح می دهد که رضا ماکسیم (مسلسل چی) در جلوی در منزل آصف دیوان، نگهبانی می داد (میزا علی نقی خان آصف اعظم که در ۱٣۱۶ در گذشت)، شاید کسی نمی دانست که او، روزی رضا شاه پهلوی خواهد شد. البته از یحیی صادق وزیری شنیده ام که "روزهای دوشنبه وقتی رضاخان نمایندگان مجلس را در کاخ مرمر به حضور می پذیرفت و احوالپرسی میکرد، جلوی فرج آصف که می رسید، می گفت " حال آقا (پدر گرامی شما) چطور است؟" ... و در رفتاری متناقض، یکبار هم که رضا شاه به سنندج آمد به جای رفتن به منزل آصف، به خانه ریئس قشون رفت و در نطقی اعیان و اشراف کردستان را مسئول عقب ماندگی قلمداد کرد!

در دوره دهه ٣۰ جریان اصلاح طلب و تندروی جبهه ملی و حزب توده که در میان طبقات متوسط و پایین شهری پایگاه داشتند در سطح شهرهای کردستان نفوذی فراگیر یافتند. حزب توده در کردستان و میان نخبگان کرد رشدی بی سابقه یافت و تعداد کادرهای حزبی فعال، چشمگیر بود و نظر طبقات پایین و متوسط ، کارگران، کشاورزان، دهقانان و زنان را جلب کرد. اما پس از سقوط دولت خودمختار آذربایجان و جمهوری کردستان؛ فعالیت حزب توده در میان کردها؛ حالتی زیرزمینی داشت و در صحنه ظاهر صرفا" جبهه ملی در عرصه سیاست عرض اندام می کرد. هر چند که در میان کردها به مذهبیون سنتی و فعالیت و نفوذ خاص خود را داشتند. و شاید ایدئولوژی اسلامی و اندیشه ناسیونالِسم؛ در میان کردها موج می زد. در مجلس های شورای ملی، نمایندگانی که از طرف کردستان انتخاب شده بودند اکثرا" از طبقه اشراف بودند و توجه زیادی به منافع آتی و آنی خود و مصالح اعوان و انصار وابسته به خود داشتند. و نماینده های مصلحت گرای کرد مجلس، از چندان نفوذ و اعتباری برخوردار نبودند و جزو حامیان غیر متعهد الگوی سلطنت بودند که خود نیز به مصونیت مالکیت های خصوصی خود در جامعه سنتی کردها؛ دلبستگی داشتند: مردانی سست عنصر و در جستجوی منفعت فردی؛ مطیع حکومت مرکزی و بی بهره از نفوذ و قاطعیت قانونی در برابر حکومت بودند و شاید درکی درست از مسئولیت سیاسی و اجتماعی خود نداشتند و در معنا و مفهوم نظام پارلمانی امروزی، اکثر نمایندان کرد تجار و مالکانی بودند که از سواد و دانش کافی برخوردار نبودند و با سیاست آشنایی نداشتند. جمعیت کردها نیز اکثرا" روستایی بوده و با شیوه سنتی کشاورزی و زراعت پیله وری در مرز روزگار می گذرانیدند. عدم توسعه و محرومیت و فقر و بیسوادی در جامعه کردستان هم گسترده بود؛ و تعصب به وابستگی های کهن قومی – محلی در اکثر چهره های سیاسی داخل نظام حکومت مرکزی – بجز گروه های مریدان و وابستگان – چندان از پشتیبانی و حمایت مردمی و پیوند موثر گروه های مختلف محافل جامعه کردها برخوردار نبودند و حتی نسبت به آنان موضعی بی طرفانه و رسمی و دیوان سالاری مصلحتی داشتند؛ چون مرید و تحت سلطه دربار بودند و در برابر ولینعمت و مافوق خود دستمایه قدرتی نداشتند. تا در برابر مسایل اجتماعی – سیاسی جامعه کردها نوعی رویارویی داشته باشند و از طرفی دیگر جایگاهی مشخص و مبنی بر هویت کردی در بدنه سیاسی کشور نداشتند؛ گرچه در آن ایام اردلان را تا حد وزارت در هیئت دولت – با آن کابینه های سریالی آسیب پذیر و عقیم – مطرح و منسوب بودند؛ اما دیگر ایشان به عنوان دارنده هویت کردی مشخص و تعریف شده؛ شناخته نشده بودند.
و باید این واقعیت تلخ را بازگفت که اکثر نمایندگان کرد مجلس شورا در دوران قاجار و پهلوی اول، بنا به گسترش پیوند شخصی و گروهی؛ دریافت مساعدت؛ تامین منافع و مقام اعوان و انصار خود و یا در اختیار داشتن منابع قدرت و مشاغل کلیدی، انواع روابط متداخل مبتنی بر بده و بستانهای گوناگون نوعی حس سرسپردگی و مدیون بودن به قدرت مرکزی داشتند؛ چهره های سیاسی کرد از هماهنگی درونی بی نصیب بودند و بنا به حفظ تشریفات و موقعیت خود؛ از روحیه همکاری بی بهره؛ گرچه هیچکدام از آنان در تعیین سیاست حکومت، مشارکتی نداشتند و بنا به موقعیت سست و نامشخص و مبهم آنان در کابینه یا مجلس؛ همواره از شبح عدم اعتماد حکومت مرکزی نسبت به آنان؛ آسایش خاطر نداشتند. بنابراین همواره نوعی چند دستگی و حالت سکون و انفعالی در میان اکثر ایشان مشاهده می شد و از طرفی چون توهم مخالفت بالقوه کردها و عصیانگری آنان مطرح بود؛ دولت های میان مایه با نخست وزیرهای سست نهاد و ضعیف النفس در راس آن نیز، با توسل به این شگرد اعمال فشار و چماق در سایه جهت تهدید را همیشه در ذهن و سیاست کاری خود داشتند تا مبادا کردهای نخبه با ایشان ؛ تضاد و یا تعارضی داشته باشند. و در بین نمایندگان کرد مجلس و اعضای حاضر در بدنه حکومت نیز ائتلافی مبتنی بر اصول مشترک؛ اهداف مشخص و اولویت معین و خط مشی و سیاستی خاص وجود نداشت؛ تمام موقعیت آنان در گرو همان شبکه رابطه با دربار بود و حتی مجموعه عوامل ساختاری و حاشیه ای به نماینده و شاغلی لایق فرصت نمی داد تا نقش خود را به طور موثر ایفا کند . در خود حکومت مرکزی هم البته ؛ کابینه های با ترمیم ها و تغییرهای مکرر؛ فرصتی را برای توجه به تخصص و صلاحیت باقی نمی گذاشت ؛ چون مقام های کلیدی و سمت های حساس میان شمار محدود و مشخصی از نور چشمی ها دست به دست می گذاشت و رد و بدل می شد .
در باره همزمانی وقایع کردها در مجلس باید گفت که ادوار قانون گذاری را براساس تقسیم بندی سیاسی تاریخ مشروطیت ایران به ٣ عصر "قاجاریه ، پهلوی اول و پهلوی اول و پهلوی دوم " تقسیم بندی می کنند . که ۵ دوره اول مجلس در عصر اول مشروطیت بود و دوره ۶ تا ۱۴ ؛ عصر دوم مشروطیت بود . البته مجلس ملی اول – یا مادر مشروطیت ایران را بزرگترین ؛ بهترین و پرشورترین و کاری ترین مجلس ایران می نامند ؛ مجلسی مشابه مجلس فرانسه در ۱۲۰٣ . از وقایع مهم مقارن مجلس ۲ ، قیام فئودالها و طرفداران محمد علی میرزا در کردستان بود که ضد حکومت ملی عمل کردند . (پس از ۲۷/۱/۱۲٨٨) در دوره ۴ در کردستان اسماعیل سمیتقو و در گیلان میرزا کوچک خان جنگلی و در خراسان کلنل محمد تقی خان پسیان قیام کردند . در زمان رضا شاه ؛ قام حعفرالسلطان در ۱٣۱۰ درپاوه رخ داد . در دوره ۱۴ چریان تلخ دادگاه صحرایی و اعدام قاضی محمد و همراهانش و واقعه آذربایجان رخ داد . و با اعلام قاضی محمد ؛ زمینه برای انتخابات دوره ۱۵ مجلس آماده شد . که در دوره ۱۴ ؛ حکیمی نخست وزیر بود و امان الله اردلان وزیر دادگستری ؛ که ایران به خاطر حمایت شوروی به سازمان ملل متحد شکایت کرد . در دوره فترت بین دوره ۱۴و ۱۵ ؛ قوام نخست وزیر بود و همانطور که اشاره رفت سران کرد اعدام شدند که در آن ایام نماینده پرنفوذ کرد در مجلس آصف بود و وی هم برخورد دوگانه ای نسبت به قاضی محمد داشت ، از طرفی در گفتگوی با یحیی خان صادق اشاره می کند ؛ که به قوام سفارش قاضی محمد را کرده است :‌از طرفی در روزنامه اطلاعات ۲۵/۱/۲۶ نوشته است که آصف در سنندج فعالیت کردهای دمکرات را خنثی کرد و اجازه نداد که این شهر به مهاباد جدیدی در آید . و شاید این محافظه کاری از بعضی جهت به نفع مردم سنندج تمام شد. اما سردار معظم آصف در دوره ۷ وارد مجلس شد و تا دوره ۱۵ مرتبا در مجلس بود و و در اولین انتخابات مجلس سنا در ۱٣۲٨ سناتور کردستان شد و در ۱٣٣۰ در گذشت و در این مدت ٣۰ سال نمایندگی مجلس شورا و سنا ، هیچ وقت نطقی در مجلس نکرد و همیشه جزو نظر غالب و اکثریت مجلس بود و در محافظه کاری – لااقل پیش از انقلاب - مشابهی نداشت .

البته قبل از محمد علی شاه قاجار ، سنندجی ها چندان باوری به مشروطه نداشتند و اکثر نمایندگان مجلس هم منصوبی دربار یا فئودال ها بودند تا انتخابی مردم . و این مساله هم آشکار است که سنندجی ها همواره در طی تاریخ ؛ با حکومت مرکزی مراوده و رابطه ای نزدیک داشته اند از زمان سلجوقیان تا زندیه و صفویه نیز با دولت دوست بوده اند و در کتابها از کمک کردها به حکام و سلاطین چه داستانها و حکایاتی که نوشته شده اند و مشهورترینش همان رابطه کردها با نادرشاه افشار است و یا تسلیم فوری و معامله اردلان با کریم خان زند به شرط ماندن بر ولایت حکومت کردستان   .اما در مجلس سابق شورای ملی با وجود این ارادت و وفاداری به دولت مرکزی ،   از دوره اول مجلس در ۱٣ مهر ۱۲٨۵ تا دوره ۲۴ مجلس در ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ ، هیچ نماینده کردی در سطح نواب ریئسی ، کارپردازی ، منشی ، و ریاست مجلس نداشته ایم .اما در آن ۶۰ سال و ۲۴ دوره ، ۲۰ شخصیت اندک هماهنگ و بعضأ متفاوت ، اما قابل تامل - نمایندگی سنندج را عهده دار بوده اند : میرزا حاج اسدالله خان کردستان ، آقا خان اعزاز السطنه ، میرزا فرج آصف " سردار معظم " ، حاج محمد خان حبیبی ، میرزا محمد خان وکیل " وکیل الملک " ، اسمعیل رحیم زاده ، نصرت الله صادق وزیری " اعزاز الملک " ، عبدالحمید سنندجی " سالار سعید " ، ناصر قلی خان اردلان ، حسین وکیل ، محمد رضا آصف ، امان الله اردلان ، دکتر محمد هاشم وکیل ، عباسقلی اردلان ، مهدی شیخ الاسلامی ، هوشنگ کمانگر ، محمد اصولی ، محمد عابد سراج الدینی ، فرخ لقا بابان ، حبیب الله امام مردوخ . و اینکه در تاریخ پهلوی چه اقدامی برای کردستان کردند در مقاله ای و جایی دیگر می توان در این باره بحث کرد. اما در بین نمایندگان مجلس چند نفر جالب توجه اند : یکی حاجی میرعبدالمطلب کردستانی (امین التجار) فرزند میرزا ابراهیم ؛ که تاجر مقیم مرکز بود در دوره اول از طرف اصناف – قصاب و دباغ و مرغ فروشان نماینده تهران می شود ؛ دوم امان اله اردلان که شخص باهوش و اهل فضلی بوده . سوم دکتر هاشم وکیل (که پدرش نیز چندین دوره نماینده مجلس بود ) پس از فوت پدر در بهداری کردستان کار می کرد و سپس کرسی پدر را احراز کرد . اختلاف وی با فرج آصف از زمان تشکیل حزب سعادت در کردستان شروع شد و این حزب البته در ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ به کلی متلاشی شد . وی در دوره ۱٨ به کمک دیوان بیگی و حائری زاده – از محارم سپهبد زاهدی – به کرسی وکالت در مجلس رسید و مردی بسیار زیرک و کاردان بود . و چهارم "سالار سعید" بود ؛ مردی باهوش و داماد خانواده فرمانفرما ؛ از طرفداران سید ضیا ؛ عضو موثر حزب اداره ملی که در دولت مصدق به خاطر نزدیکی اش به انگلیسی ها مورد بی مهری واقع شد و پس از ۲٨ مرداد ٣۲ ؛ مجددا" به کار سیاسی بازگشت و وکیل مجلس شد . در دوره ۱۶ جزو مخالفین دولت بود و گاه به عنوان یکی از متولیان مجلس – از وی - نام برده می شد . یا اسدالله کردستانی – که نمی دانم – قبل از تشکیل مجلس سوم در ۲۵/۱۲/٣۰ جز اعتدالیون بودند ( مانند دهخدا و اعتصام الملک که خروج خود را از آن حزب اعلام کردند) .
درباره اکثر ایشان در مراکز تاریخ معاصر سندهای پراکنده و عجیب و غریبی در این باره وجود دارد . مثلا نمایندگان کرد مجلس ۷ سنندج و دیگر مناطق کرد به بعد بدون استثناء باید اول رضایت دربار پهلوی را اول تحصیل می کردند و حتی در خفا هم گاهی به وزیر دربار زیر میزی می دانند .در اسناد موجود در اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاست جمهوری به موارد جالبی بر می خوریم [ مثلا" آقای حاجی محمدخان اردلان ؛ عبدالحمید خان سنندجی و کردستانی حائز اکثریت آراء شده اند : که در ۱۷/۲/۱٣۵۰ حکم توقیف آمده !یا اینکه فرمانده لشکر ؛ علی اشرف وزیری – پسر مرحوم مشیر دیوان – را برای نمایندگی سقز معرفی می کند ؛ اما دیگری افتخار ناهید را . یا در سنه ۷۴ ؛ کاندیداهای مورد نظر تیمور تاش برای دوره نهم مجلس ؛ فرج الله خان آصف ؛ محمد وکیل الملک و مفتی است . یا در روزنامه آزادگان ۲۹/۹/٣۰ آمده است که از دوره ۱۴ به بعد وکیل سقز را آشکارا وزارت جنگ و ستاد ارتش تعیین      می کند : یا اعیان و اشراف زادگان موافق محمد رضا آصف هستند و مخالف عبدالحمید سالار سنندجی . یا سالار جاف در ۲-٨ / ۷۵۷٨ مورخه ٣۰/۹/۵٣ به یکی از اقوام قاسم مهتدی اظهار داشت که به قاسم پیغام دهد تا خود را کاندیدای مجلس کند ، زیرا حالا ایران – به خاطر حزب رستاخیز- تک حزبی است و هر کس بیشتر مورد تایید مردم باشد ، نماینده خواهد شد و سپس خود جاف شخصا به مهتدی تلگراف زد و با او بنا به اسناد رابطه ای بسیار نزدیک داشته است و دوست داشت که مهتدی عضو رستاخیز شود و آنگاه از طرف بوکان نماینده مجلس . یا در سند ۴۷۰ به تاریخ ۶/۲/۱٣۵۴ کلاسه ۴۴۵/٣۴۱ آمده است که محمد اصولی – کاندیدای سنندج – ساکن تهران و کارمند سازمان بازرسی شاهنشاهی و نماینده دوره ۲۲ سنندج است و جلال ظاهری مستشار دیوان عالی کشور کاندیداری بیجار می باشد که ثابتی از اداره دفتر نخست وزیری به ریاست ساواک تهارن می خواهد که بیوگرافی وی را بدهد که در همان سال بنا به سند ۴/۴/۵۴ ش ۱۰۷۰۹ / ه محرمانه نخست وزیری به سازمان اطلاعات و امنیت کشور؛ دکتر عابد سراج الدینی – نماینده سنندج – و ایرج صمدی – قروه – حسن اردلان – سقز و بانه – به نحوه اجرای انتخابات اعتراض کرده اند و تقاضای رسیدگی دارند .].
و البته روشن است که اکثر نمایندگان سنندج در ۲۴ دوره مجلس شورای ملی - و بعدها مجلس سنا - در حکومت های قاجار و پهلوی از طبقه مالکین عمده و محافظه کار کردستان و چند شغله   و اکثر با سواد بوده اند یا تحصیلات قدیم و متعارف و یا سواد جدید و مدرک دانشگاهی داشته اند و این مقام بیشتر در میان این خانواده ها دست به دست می گشت مانند یا میرزا محمد خان وکیل در دوره های ۴ و ۵ و ٨ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ مجلس شورای ملی سابق نماینده سنندج بوده است . و از همان خانواده بعدها حسین وکیل در دوره ۱۵ ( که فرج آصف پس از ۱۲ دوره نمایندگی از دوره ٣ تا ۱۵ ، راهی مجلس سنا شد و وکیل بنا به مراودت با آصف توانست نماینده سنندج شود ) و فرزندش دکتر محمد هاشم وکیل ( ریس بهداری کردستان و متولد ۱۲۹۵ ) در دوره های ۱٨ و ۱۹ و ۲۰ نماینده سنندج بوده اند .و خصوصا خانواده آصف که بنا به احترامی که رضا خان برای ایشان قائل بود در مجلس از ارکان و متولیان عمده بوده اند.

پس از اشاره به این پیشینه تاریخی باید گفت که در میان نمایندگان مجلس در سنندج و یا دیگر شهرهای کردنشین کمتر چهره ای را یافته ایم که در صدد بازتعریف هویت کردها باشد و تاثیری را در کنش و رشد چامعه خویش داشته باشد . و نمایندگان کرد در خلاف جهت این تفکر غالب سنتی کمتر جریانی مثمر ثمر نیاغازیدند و گاه جزم اندیشی و عدم تصمیم گیری و مفعول سیاسی شدن و تسلیم بی قیر و شرط تفکر سنتی شدن و به به شکل و محتوی مسئولیت نیاندیشیدن و زبان به تحریف و تفسیر و توجیه گشودن و گاه مرتکب خواص پروردن و عوام فریفتن به قصد اعمال قدرت و مشروعیت به خویش بخشیدن آفات این آرمان مردم بود و بارها در طی یک قرن آرزوی مردم تخریب شد و کمتر چهره ای بر خواست تا چبران مافات دیگران کند . و درباره این معضلات آموزنده تاریخی به قول دکتر حمید عضدانلو : " این آمرین زمان و نظام اقتدار فقط و فقط در صدد مشروع ساختن خود بودند و توجیه حال و تحریف گذشته و دیگر نمی خواستند که کسی در قلب جامعه این حوادث را را بازگوید که این آمرین و هویت پوچ آنان را روایت کند . پهلوان پنبه وار خود را بر سریر و اریکه قدرت می پنداشتند و دوست داشتند که تاریخ را بروایت جدید خود بازگویند – نه برای نزدیکی به حقیقت – بلکه برای حذف ضعف های خود . به قول فوکو ، خاطره مردمی و جمعی شکل بگیرد ، صاحبان قدرت راه را بر این خاطره می بندند و با برنامه ریزی مجدد و کنترل آن تلاش می کنند تا فقط ایدئولوژی خود را موجه کنند و به خورد همان مردم منفعل مخاطب خود بدهند . هنوز هم اقتدارگرایان کرد ، از این حافظه مردم هراس دارند ، اما هرگاه " ذهن تاریخی و فهم سیاسی " را ضعیف ببینند ، به دلخواه خود به تحریف و قلب واقیات می پرداختند آنان زبان مخصوص سیاست را ندانستند و بدون داشتن تعریف آغازین و درست آنان ؛ لاجرم هرچه می گویند گنگ است و نامفهوم و الان هم با وجود اینترنت و ماهواره و روزنامه و رادیو ، نه شناختی از دانش سیاست و ساختار گفتمانی و نه شرایط مشخص اجتماعی و شکل گیری زبان سیاسی خود را می دانند و این خامی هنوز هم پیداست .و در زبانشان هنوز هم نشانه ای از عقلانیت نیست . ترکیبی از مفاهیم و ایده های مورد نظر خود را به صورت ملغمه در نظر می گرفتند و بازگو می کردد و داستان سرایی ؛ و نه اینکه تاریخ را روایت کنند و از آن درس بیاموزند و با تاریخ واقعی هم در تضادند و نمی دانند که در مثلث ایدئولوژی و زبان و سیاست ، زوایا بنا به زمان تغییر می کند و هر واژه و کلمه ای را بر حسب حوادث مورد استفاده قرار نمی دهند و امروزه روابط اجتماعی و تاریخ و فهم و درک مردم درنوردیده شده است و نسل نو ، گذشته را برای دگرگونی آنان شخم می زند و جستجو می کند و چهره ها را بازتعریف میکنند و با الگوهای ذهنی خود می سنجند و اگر زبان سیاسی می داشتند نه آن نزاع ها پدید می آمد و نه آن فرصت تاریخی از دست می رفت و شاید همواره می توانستند فرصت خلق کنند و چون زبان ایدئولوژیکی شد ، آنگاه کلملت انسان ها را به مسلخگاه برد و به کشتن داد. با تحریف و سانسور هویتی می خواستند برای کردها بسازند و این هویت منفعل هم بر مردم تحمیل شود ؛ چون معنی حقیقت و صداقت را در گفتمان سیاسی خود نداشتند و تاریخ هم لاجرم بر اساس داستان ساختگی ایشان نوشته نمی شود بلکه حوادث واقعی جامعه معیار تمایز دروغ قدرت مدار و واقعیت موجود می شود و و قتی دروغ هایشان را مقدس کردند و با آن لعاب ناسیونالیستی دادند ؛ یعنی اینکه مردم کرد ، اندیشه فردی خود را توقیف کنید و کنترل سرنوشت خود را به ما بسپارید و رفتارتان هم ؛ اما این بردگی در برابر قدرت با مسلح شدن به حقایق و اخلاق از بین می رود و همان مردم آزادی را می ببنند و روهایی از دام بو بند ایدئولوژی ایشان . و هنوز هم از کانال های ارتباطی و اطلاعاتی خود سعی در نفوذ و کنترل ذهن جامعه دارند ، اما دیگر با نگاه شک و ذهن انتقادی داشتن می توان از دام آنان رها شد و در آزادی است که اول انسان شدن را می آموزند و بعد سیاسی شدن را می آزمایند . به قول ادوارد سعید ، مساله رها شدن از شبح ایدئولوژی است و اینکه ذات قدرت و آمریت را باید شناخت و برده آنان نشد ".

و حال با شناخت چنین معضلاتی خود را به نمایندگی مردم رساندن و قصد حرکتی بر خلاف چریان مرسوم داشتن و یا از بزرگان رفته راه هم فراتر رفتن جسارتی خاص می طلبد . آنهم در دورانی که موسم اصلاحات و باور به جامعه مدنی در ایران وزیدن گرفته است و نسل نو- پس ازانقلاب- با هرهویت ومسلک سیاسی وبینش‏تاریخی درخواستگاه خانوادگی وعشیره‏ای اش، با مفاهیم‏کلیدی- مانند: حزب؛ خواسته فرهنگی، تاریخ وسیاست، وطن، قوم و ...- زیسته وزیست بومش راتاحدی که ممکن بوده آشنا شده است [ اگرچه شاید خود درشناخت بیشترکاهل بوده است! ] ودرگیر ودار تحول خواسته و غالب در جامعه ایران ، از ثروت شخصی برای حمایت از نوقلمان بخشی از آن برای ترویج آثارشان در جامعه کردها بها الدین ادب را از دیگران متمایز کرد و در نزد مردم قابل احترام تر . گرچه بسیار بودند مارهایی در آستین که نیشش زدند تا به سم بیالایندش . اما ادب می دانست همین مناظره و چالش‏ها ونوشته ها است‏ که با تلاش بیشتردرتزریق اندیشه راهنما، جامعه به شناخت بهترسوق داده می‏شود تا با نگرش نو وچرخش بنیادین وحرکت تدریجی‏فرهنگ‏سازی‏و ترویج مفاهیم مدرن، مادروطن خودرا با پیشبردمنافع روبرو سازند وبه بالیدن ورشد منزلت جامعه‏کردان- درآغازدوره جدید- کمک‏کنند وباگذشت زمان ودگرگونی ایام، انگاره وپیش فرض‏قدرت مسلط زمانه را تغییردهند.درروند همزمان‏جهان بسوی‏ تجدد ودگرگونی، نهادهای‏سیاسی واجتماعی وفرهنگی‏کردان؛ چه بسا بایدفکر پیوستگی‏وهمراهی بادیگرجوامع انسانی‏قرن حاضرباشند واراده وبینش آینده‏نگرانه خودرا برای‏حفظ اصالت و هویت تاریخی ونوسازی زیست بوم خود به کارگیرند وچه بسا نسل جوان ومتخصص‏کردان، مانند دیگر بخش های ایران عزیز ، امروزه برآنندکه نمودهای‏فرهنگ جدیدرا به میان‏جامعه خودمنتقل ودرآنجا نهادینه‏کنند وبافرهنگ ومردمان‏دیگرجوامع جهان، آمیزش وپیوند داشته باشند.و البته گسست‏کردها ازحضوردرقدرت سیاسی‏کلیدی ایران معاصر، شاید فرصتی‏برای نسل امروزپدید آورده است تابهتر " داشته " خودرا- اگردارند- بشناسند وبه این امرمهم تأکیدکنندکه بدون سرمایه فرهنگی، پیشینه تاریخی، تربیت متخصص وشناخت سیاسی و... دستاوردهای قابل ذکردرگستره تاریخ برای‏کردها به وجود نمی‏آید. و دغدغه ادب هم ترویج این شناخت بود . او نمایندگی را برای این می خواست نه برتر شدن و یا ثروتمند تر شدن .
شادروان ادب همواره در بحث ها می گفت که هر چند که عملکرد فعلی و معاصر بعضی از فعالیت سیاسی کرد ، درس روشن و آموزنده ای برای نسل جوان امروز کرد است و با شناخت از آن و نقد فعالیت ایشان ، مشارکت در بازسازی هویت خود کرده اند و از رمز تاریخ درس گرفته اند و با نگاهی خوش بینانه – بعد از ذکر و شناخت عیبها – تنها هنر و دستاورد همین چهره های سیاسی، فقط طرح نظریه هاو برنامه ها است که دیگر نسل نو ، دوره شکل گیری و تحقق و روشنگری را بیاغازند و بر اساس مداحله انسان دوستانه و پرهیز از تحجر و هیجان و احساسات ، در رقم زدن سرنوشت خود تاثیر گذار باشند . و بدون تردید ، شاخص این شناخت هم تفسیری بدبینانه از مشروعیت و اعتبار مدعیان رهبری و برتری است که دیگر آمریت فردی و مادام العمر تنها به انگیزه جاه طلبی و قدرت طلبی است و در همه جای جهان امروز منفور و مطرود است.
ادب هم مانند بعضی از چهره های نمایندگان کرد در مجلس همواره اشاره می کرد که باید به آموزش و بسط فرهنگ گستری در جامعه اصرار داشت؛ و خود هم در لابلای کار اجرائی عمرش را به سرمایه گذاری در این راه گذرانید و با صراخت می گفت که برای نسل جوان اهل تحقیق شایسته و واجب است که به رمز آموزش و فرهنگ سازی باور داشته باشند ...برای نسل جوان و امروزی انقطاع از گذشته مانع فهم روزگار حال ماست؛ هر چند که نمی‏توان از حرکت گذشتگان تقلید و اقتباس صرف داشت؛ بلکه بنا به روحیه تجسس و تامل دائم و حقیقت جویی؛ باید به شناخت و معرفت براساس عقلانیت رسید؛ که نه زیر سلطه و استیلای سنت مخرب پدر سالاری رفت و نه مرعوب ارزیابی سست آنان شد؛ زیرا اعتیاد ذهن و حس استغنای منفی، سنت پویایی و تحرک را از بین می‏برد؛ و اما جدای از این امور ، گذشته را باید نقد کرد، نقدی سالم و بدور از حواشی...البته در نقد نیز " سلب و ایجاب " توامان است و نزد اهل علم نقد فقط تمرکز و توجه به کاستی‏ها نیست : زیرا بنا به قول مشهور ، در نقد گذشته عادت شکنی و اعتیاد ذهنی از بین می‏رود و باریکه گذر به راه تجدد و نوگرایی آغاز می‏شود و بر مبنای نظم و روش حرکت می‏کند و می‏توان از چهار چوب ها و مدارها رها شد و فهمیدن فضای نامتناهی و گام نهادن در مدار باز شروع می‏شود ؛ نقد بر پایه تامل و تفکر موجب حرکت ذهن می‏شود تا بر داده‏ها تعمق شود و شان و شرف – به معنای اعتبار اجتماعی – مشخص شود که با تامل بر امکانات نه مدح کرد و نه ذم بلکه بیان واقعیت کرد...

در حضور زنده یاد ادب – مردی که از او صدها نکته آموخته ام - در روز وفات دیگر نماینده شاخص کردستان – دکتر معتمد وزیری ، موسس دانشگاه کردستان – گفتم که " گاه در نگاه به نسل گذشته و فعال در حرکت جامعه می‏بینیم که شخصی اسباب تحرک و تکان عقل است و بدور از مغلطه و تظاهر ، جایگاهی درست در جامعه یافته است و رهیافت‏های جدیدی فرا روی نسل بعد از خود گذاشته است و با فهم و درک حرکت اوست که مبنای تکامل آن حرکت پی گرفته می‏شود که همانا از تجربه استفاده کردن است و پرهیز از تکرار مکررات... و یا مردم را به سخن باطل و مطایبه سرگرم کردن...اما در نو جستن و حرکت رهیافت نو ارائه می‏شود ، هر چند که ممکن پذیری و تقریبی به فهم کامل یا مشکل است و یا ممتنع مشکل به لحاظ یافتن کند مطلب و مبنای اصلی آن و ممتنع به لحاظ عدم تبیین و وجود ابهام ها در مانع زدایی ... چون بالطبع گروهی از فعالان حرکت اجتماعی را به تفکر و شراکت در فکر و اندیشه دعوت می‏کنند و فرهنگ سازی را رواج می‏دهد و بدین لحاظ که آموزش مقوم فرهنگ و آسیب های فرهنگ نیز از همان ضعف آموزش است، گروهی دیگر نیز به پوشانیدن تفکر و پنهان کردن واقعیت‏ها می‏پردازند و غرق در موقعیت یا جمود فکری خود.در نسل قبل - فعال در عرصه حرکت جامعه- گروهی زیربنای فکر کردن و پویایی را بی‏تظاهر و مغلطه؛ در اختیار نسل نو قرار می‏دهند و فهم غیر ایستا را رواج می‏دهند گروهی هم با شتابزدگی و سبق ذهن بر پذیرش بدون نقد و توقف، ابرام دارند و سنت فرزندکشی را اشاعه می‏دهند...هر چند که برای نسل نو جامعه ، فرا رفتن از سطحی نگری آمیزش تحقیقات راهبری و کاربردی و آکادمیک است تا شناخت را درست انجام دهد و گرنه امروزه در نقد نسل گذشته فقط مدح و ستایش باشد که نه تعریف است ، بلکه توهین به شرافت و کرامت انسانی است.... اما اگر فقط ذم و ملامت باشد که نه نقد است بلکه تخریب است و توهم... پس در روح پژوهش است که حقایق روشن می‏شود .".
پس از گفتنش ، ادب صورتم را بوسید چون در عین مریضی اش با روحیه و مودب و موقر در هر جلسه ای حضور می یافت . کسی که در طی دوران دانشجویی ام بارها به او جسارت کردم و از سر جوانی بارها عجولانه و خام دستانه لب به گله و نقدش گشودم اما او گاه سخت و جدی شماطت و ملامت می کرد و گاه با سخاوت می بخشید ؛ مرا و هم نسلانم را فرزند می دانست و رفتارش را پدرانه ؛ و آن رفتار هم اموزنده بود. همیشه و حتی تا روز آخرین دیدار به اندوختن سرمایه تشویقم میکرد، آن نوع سرمایه ای که بتوان برای نسل بعد گذاشت و بازگفت تا مبادا هویت خویش را به بوته فراموشی بسپارند. سرمایه ای که به قول ادب "بدون آلودگی به قدرت طلبی، عام المنفعه می شود و مارهای خفته در آستین و هرزه گویان بعد از مدتی بدگویی خواهند دید سود دریافتی اش را جامعه دریافت می کند " ...حال مردی را با هزار خاطره به آغوش آبیدر سپردیم ، آبیدری که سالهاست به مردم شهرش تک درختی را می نمایند تا بگوید که کیست آن نو رسیده و نوگل ظفریه که همچو آبیدر برای درست تعریف کردن و زنده نگهداشتن هویت مردمش قوام و دوام باشد ؟ یاد و راهش بر دوام باد . ...


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست