سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سُنبه را پرزور کنیم، حکومت چاره ای جز عقب نشینی ندارد!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ مرداد ۱٣٨۶ -  ۱۵ اوت ۲۰۰۷


اکنون که گسترش همراه با پراکندگی، تداخل، آشفتگی و اختلاطی در انواع مبارزه های موجود در جامعه مشاهده می شود؛ نگاهی دوبار به پایه و اساس چگونگی پخش آگاهی در میان مردم ضروری و برای کنشگران اجتماعی و سیاسی از هر گرایش سیاسی که باشند مفید است. زیرا در تبلیغ صنفی و سیاسی محصولی را می خواهیم عرضه کنیم، که فقط بذرش را در دست داریم و تازه "خریدار"، خواننده مقاله یا شنونده حرف های ما باید تلاش کند و پیه کلی از مصیبت ها را به تن بمالد، تا شاید اگر همه چیز بر وفق پیش بینی های انجام شده ما باشد، سر خرمن محصول را ببیند. کار به این سادگی ها نیست!

***
به هر ایده ای و هر نظر اجتماعی و یا سیاسی باید به عنوان یک محصول فکری مانند کالا نگاه کرد، که اگر توسط مخاطبان آن پیام(خریداران) ، دریافت ویا مورد پذیرش قرار نگیرد، بی نتیجه مانده و درنهایت تلاش و انرژی ما و مخاطبان را به هدر داده است. به ویژه در شرایط کنونی، که هرگونه فعالیت صنفی و سیاسی هزینه های سنگینی دارد، با به کار گرفتن شیوه های درست از هدر رفتن انرژی های خود جلوگیری خواهیم کرد.
***


این مقاله را به یاد ۴ نفر از گروه پنج نفری آدمهای عادی، آغاز می کنم که در سال ۵۵ درآخرین روزهای سال تحصیلی با گرایش های مختلف، تصمیم گرفتند هر اعلامیه ضد شاه از سوی هرشخص، حزب و سازمانی را گیر آوردند، با هم تکثیر و پخش کنند، به ویژه به یاد آن که در خاوران چشم انتظاراتحاد همه کسانی است، که با نظر گاههای متفاوت خواستارتغییرو تحول در جامعه ماهستند.

***

فکر می کنم سال ۴۵ بود ،اهالی روستای ما با گرفتن وام از بانک کشاورزی و یا تعاونی روستا ، سه حلقه چاه نیمه عمیق زده بودند. بخش اعظم زمین هایی که زیر کشت رفته بودند، چغندر قند بود، که کارخانه قند نزدیک شهر پیش خرید کرده بود ولی بقیه زمین ها را صیفی جات، از جمله هندوانـه کاشته بودند. البته اگر درست تر بگویم، باید بنویسم ، کاشته بودیم؛ چون نگارنده هم از تولید تا مصرف شرکت می کرد، به ویژه مصرف!! اواخر تابستان قرار شد، هندوانه های رسیده را بار واگنی کنیم که به تراکتور بسته بود تا نزد حاج احمد بار فروش در بازار سبزی شهر ببریم. من قرار بود حساب و کتاب هارا نگهدارم ،برای این که "حاجی سر ما کلاه نگذارد." تا رسیدیم به "میدان سبزه"، حاجی کلی از هندوانه ها تعریف کرد. ما را نزد هندوانه ها کاشت، یکی را با چاقو برید وبه نمایش گذاشت و به من گفت داد بزن " هندوانه به شرط چاقو!"

این اولین جمله تبلیغی بود ،که در زندگیم، گفته ام و یا صحیح تر بگویم، فریاد زده ام. اگر چه درآمد زیادی از هندوانه ها نصیبمان نشد، ولی پولی که از این تبلیغ به من رسید، به کمک پس انداز کوچکم آمد و مرا صاحب دوچرخه کرد.

اما در مراحل بعدی زندگی متوجه شدم ، که تبلیغ هندوانه و یا محصولات دیگر کشاورزی و یا صنعتی خیلی ساده تر بوده است. چون محصول را در دست دارید و می توانید به مشتاقان نشان بدهید و احتمالا در اختیارشان بگذارید، تا مزه، لمس و یا حتا امتحانش کنند. چندین سال بعد در سالهای ۵۰ که درکتابفروشی، کتاب های عزیزنسین، "ماهی سیاه کوچولو" بهرنگی و یا "باز گشت به خویشتن" شریعتی وسایر کتابها را، اگر چه به شرط چاقو و یک تریلی در روز نمی فروختیم ولی می توانستیم دست مشتری داده، تا نگاهی کند و اگر خوشش آمد و بودجه آنرا داشت بخرد. در این میان تبلیغ فروش کتابهای جلد سفید، قاعده و روش دیگری داشت!

ولی تبلیغ ایده های اجتماعی و سیاسی را چه می توان کرد؟ در تبلیغ صنفی و سیاسی محصولی را می خواهیم عرضه کنیم، که فقط بذرش را در دست داریم و تازه"خریدار"، خواننده مقاله یا شنونده حرف ما باید تلاش کند و پیه کلی از مصیبت ها را به تن بمالد، تا شاید اگر همه چیز بر وفق پیش بینی های انجام شده ما باشد، سر خرمن محصول را ببیند. کار به این سادگی ها نیست!

با یاد این حکایت نوجوانی، با گوشه چشمی به مقاله ای که حدود ۲۰ سال پیش نوشته ام، در باره روش تبلیغ و ترویج ایده ها، از همین مساله اساسی شروع می کنم؛ به هر ایده ای و هر نظر اجتماعی و یا سیاسی باید به عنوان یک محصول فکری مانند کالا نگاه کرد، که اگر توسط مخاطبان آن پیام(خریداران) ، دریافت ویا مورد پذیرش قرار نگیرد، بی نتیجه مانده و درنهایت تلاش و انرژی ما و مخاطبان را به هدر داده است. به ویژه در شرایط کنونی، هرگونه فعالیت صنفی و سیاسی هزینه های سنگینی دارد، با به کار گرفتن این شیوه های درست از هدر رفتن انرژی های خود جلوگیری خواهیم کرد.

یک ایده و نظرتبلیغی را بطور عموم می توان دو دسته کرد. دسته اول، صنفی (اقتصادی) است. این روش تبلیغی که نه در جامعه مان و نه در میان مبارزان بهسازی آن جا افتاده است، اهمیت اساسی و زیر بنایی برای هر گونه تغییر در جامعه را داراست و اگر طرفداران تغییر و تحول در جامعه از آن به خوبی استفاده کرده و این فرهنگ مبارزه را در جامعه پیاده کنند، نقش بسیار مهمی در کم هزینه کردن فعالیت های اجتماعی خواهد داشت.

در روش تبلیغی صنفی اقتصادی و یا مدنی با مبارزان اجتماعی سر و کار داریم که بطور کامل اصلاح طلب هستند، یعنی کاری با تغییر دولت و یا حکومت به معنای خاص و کلی آن ندارند. در محل کار یا زیست خود برای بهبودی شرایط کار و زندگی خود و دیگران فعالیت می کنند. برای بالا بردن قدرت خرید، آسوده و بی خطرگردیدن محیط کار، دلپذیر شدن زندگی برای خود،همسر، فرزندان و همسایه ها و یا همشهریها مبارزه می کنند. در این روش آنچه مورد نظر است، راحتی مادی و عینی زندگی افراد است و به همین جهت، هیچ کس از ساکنین کشوراز حوزه عمل چنین تبلیغی خارج نیست. ۵۰هزار کارگر شرکت نفت که شریان حیاتی کشور را در دست دارند؛ و به بازنشستگی کشاندن زود رس و جایگزین شدن خود با کارگران ـ با قرارداد موقت کار ـ مبازه می کنند، معلمان که افزایش حقوق می خواهند، چایکاران لاهیجی که خواستار قطع کردن واردات چای هستند، و یا دختران و پسران جوانی که به سخت گیری های پوشاکی اعتراض دارند، دهقانانی به بانک ها اعتراض دارند. معلمانی که افزایش حقوق می خواهند، نه با آقای احمدی نژاد مبارزه می کنند و نه با ولی فقیه دعوا دارند. فقط می خواهند امرار معاش کنند، و یا راحت تر و آزادتر زندگی کنند. با اعتراض شفاهی یا نوشتاری، راهپیمایی و احتمالا اعتصاب می خواهند نظر مسئولان مربوطه و تصمیم گیرنده، را به یک مشکل جامعه جلب کنند.

در کشور هایی که با وجود دموکراسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی به پیشرفت های شایانی رسیده اند، تشکل هایی که خواسته و نیازهای اقتصادی، صنفی، و مدنی مردم را بتوانند شناسایی و سازماندهی کنند، از سوی دولت کمک مالی می گیرند. مثلا شما اگر در شهر و یا روستایتان بتوانید انجمنی درست کنید که نیازی را بیان کند، از سوی دولت، شهرداری و حتا محل کارتان کمک سالانه دریافت می کنید. به همین جهت این نهاد های مدنی در هر گوشه وکنار کشور مثل قارچ روییده اند. سندیکا های کارگری و دهقانی که جای خود دارند، انجمن حمایت از مصرف کنندگان، حمایت از حیوانات، حمایت از فرزندان باهوش، مصرف کنندگان پودر رخشویی، مشتریان بانکها و یا گاراژها، خانواده های محصلین، همسران نظامی ها، نماز خوانان یک محل، انجمنهای مریضان قلبی، صاحبان طوطی های اهلی و... نشانی از تنوع و گوناگونی این نوع انجمن ها در کشور های پیشرفته است. این نوع تشکل ها از سوی دولتهای چپ و راست همه جانبه حمایت می شوند، در اساس، جا و مقام این نوع حمایت، حاصل مبارزات تاریخی جهان کار در این کشور هاست، اما چنین تشکل هایی چنان در زندگی اجتماعی مردم نهادینه شده اند، که دولت های میانه رو و راست هم از وجود آنان دفاع می کنند تا گفتگوی اجتماعی در سطح صنفی و اقتصادی باقی بماند و به سطح سیاسی ارتقا پیدا نکند. این مبارزه در نوشته"معلم نان ندارد" با خط کودکانه بر روی یک کارتن مقوایی، در راهپیمایی معلمان در مقابل مجلس، به خوبی هویت خود را نشان می داد که متاسفانه از فقر ساختاری رنج می برد و گامهای اول باز سازی خود را برمی دارد.

وارد شدن مبارزان سیاسی در فعالیت های صنفی و مدنی به شرطی مفید باقی خواهد ماند، که این فعالیت ها را به کار زار سیاسی تبدیل نکنند. مرز بندی فعالیت های صنفی، مدنی با مبارزات سیاسی به نفع همه جامعه است، اگر حکومت گوش شنوایی برای چنین مطالباتی داشته باشد و از پدید آمدن چنین تشکل های ممانعت نکند، در جهت تامین آرامش جامعه و "صلح اجتماعی" کار کرده است.

پس در مبارزه اقتصادی و مدنی بامطالبات فوری مردم سرو کار داریم و آنچه مربوط به جهان کار می گردد "برای فروش نیروی کار با شرایط بهتر و بهبود بخشیدن به شرایط کار و زندگی خود است."* به این ترتیب، برای تبلیغ صنفی و مدنی باید در جستجو، درک و بیان نیاز های صنفی و مدنی مردم ، برحسب حرفه های مختلف و اقشار متفاوت باشیم، که الزاما این نیاز ها در یک شهر، محله، روستا، دانشگاه، وحوزه و... یکی نیست، ممکن است به اندازه جمع انسانی موجود نیازها و مطالبات متنوع باشد، حتا برای یک طبقه و قشر اجتماعی با توجه به چند گانگی بافت و پراکندگی جغرافیایی آنان متفاوت باشد. ولی در عین پراکندگی و تنوع مضمون و شکل خواستهای صنفی، هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی با مشکلات خاص فراگیر و همگانی رو در رو ست و برای حل آن زنان و یا جوانان یک محله، کارگران یک کارخانه، کشاورزان یک روستا ، وکلای یک استان، معلمان و دانشجویان یک شهربه تنهایی چندان موفقیتی بدست آورند. وظیفه فعالین صنفی هر طبقه و قشرو صنف اجتماعی است تا نقاط پیوند مطالبات سراسری را در هر مورد بیابند و خواسته های سراسری و عمومی را سازمان دهند.

برای موفقیت در تبلیغ صنفی، کم هزینه تر کردن و عمومیت بخشیدن به آن، باید اکیدا مرزبندی آن را با تبلیغ سیاسی رعایت کرد. متاسفانه این مساله در ایران به ندرت رعایت می شود، خانه کارگرش حتا قبل از احزاب سیاسی نامزد رییس جمهوری جستجو می کند! و وقت می گذارد تا چند باربا کاندیدای رییس جمهوری در این مورد ملاقات و گفتگو کند، ولی برای بهبود تامین اجتماعی کارگران و یا افزایش حقوق آنان از هرگونه حرکت صنفی چشمگیردوری می کند و یا حتی در برابر آن ایستادگی می کند! و یا دانشجویان که یکی از فعالترین گروههای مدنی جامعه می باشند فاقد تشکل صنفی هستند و ناچارند نیاز های صنف دانشجویی خویش را هم بوسیله تنها تشکل سیاسی، ـ حتا سیاسی ایدئولژیکی ـ خود بیان کنند.

هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی در عرصه صنفی برای خواستهای ویژه، فوری و عاجل خود مبارزه می کند و در این عرصه هدف اصلاحات موضعی است. افزایش حقوق، بهبود غذا در رستورانهای صنفی، بهبود وضع بازنشستگی، بهبود وضعیت دادرسی، سوق دادن نهاد های مختلف حکومت به رعایت و اجرای قوانین مصوب کشور، بهبود لوله کشی آب در یک گوشه شهر، کشیدن خط تلفن در یک روستا ویا رسمی شدن معلمان حق التدریسی، اصرار برحضور هیات منصفه در دادگاههای مطبوعاتی و سیاسی، لغو تعطیلی" موقت" روزنامه ها، ازشمار این مطالبات صنفی هستند و اگر بار سیاسی به خود می گیرند به این دلیل است که حکومت خود با آنها برخورد سیاسی کرده و فعالیت آنها را مغایر منافع هیات حاکمه می داند!

تبلیغات صنفی و مدنی برای هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی دارای مضمون و شعار های متفاوتی است، حتا تشکل های صنفی باید در انتخاب نیاز ها و اولویت دادن های سراسری وسواس داشته باشند. اما برعکس تبلیغات سیاسی فراگیر و برای تمام مردم در خطوط اساسی و عمومی از مضمون واحدی برخورداراست و دارای شعار های همگانی می باشد، که احزاب و سازمانهای سیاسی باید آنرا بر اساس وظایف مرحله ای جنبش استخراج ، تدوین و بیان کنند.

تبلیغ سیاسی، اصلاح، تغییر و یا دگرگونی قاطع عرصه ویژه ای را نشانه می رود، که تبلیغ صنفی احتمالا فقط خواستار اصلاح جزیی از آن بوده است. اگر در تبلیغات صنفی اکثرا مداخله دولت درمرافعات جهان کار و اقشارمیانی در برابر کارفرمایان و سرمایه داران بزرگ، یا شهروندان در مقا بل عوامل حکومتی، برای برقراری قانون و یا جلوگیری از پایمال شدن آن خواسته می شود ودر اینگونه اختلافات، حکومت با این که بر خلاف گفته برخی، همواره طبقاتی است، ولی دخالت آن به عنوان میانجی طلب می شود. تا حکومت بر اساس قرداد های اجتماعی موجود در جامعه که به شکل قوانین بیان شده اند، این اختلافات را حل کند. و یا قوانین جدید و مقررات جدیدی در قوای مربوطه تدوین شود. هر چند در جامعه ما، خود حکومت و دستگاه قضایی، قانون را رعایت نمی کند وضرب المثل" هر آنچه بگندد نمکش زنند - وای به روزی که بگندد، نمک."   مصداق کامل دارد، اما چاره ای جز توسل به قانون و دعوت و اصرار به اجرای قانون نیست.

اما، در تبلیغ سیاسی تلاش می کنیم، مردم را از تنهایی آنان با اجزاء مختلف ناهمگن و ناهمگون خویش در مقابل لایه های بهره کش و حکومت بیرون کشیده وآنان را به ضرورت مبارزه مشترک برای ایجاد تحول و تغییر در جامعه آگاه کنیم. کارگری که حق اعتصاب ندارد، دختران و زنان و جوانانی که از کمبود آزادی اجتماعی رنج می برند، دانشجویانی که نمی توانند تشکل های آزاد خود را داشته باشند، معلمانی که نمی توانند تظاهرات کند، روزنامه نگارانی که امنیت شغلی ندارند، وکلا و حقوقدانانی که دفاع از وکلایشان به درستی میسر نمی شود، از نویسندگانی که به جرم نوشتن به زندان می افتند، مشتاقانی که برای زیارت کربلا مجــاز نیستند، همگی از فقدان آزادی رنج می برند. اگر در تبلیغ صنفی مشکلات آنان یک به یک در مقابل نهاد ها و یا افراد تصمیم گیرنده جداگانه و مشخص مورد توجه قرار می گیرد؛ در تبلیغ سیاسی باید رشته ارتباط این پدیده های پراکنده را در کلمه آزادی یافت و ضرورت نیاز عمومی را در برقراری آزادی بیان کرد. وظایف احزاب سیاسی است تا با توجه به نیاز های جامعه به تغییر و تحول، ضرورتهای تغییررا به ترتیب اولویت در برنامه های سیاسی خود قرار دهند.

بر این اساس است که نگارنده، به عنوان فردی که مانند دیگران در مباحثات عمومی شرکت می کند، مطالبات اساسی سیاسی مردم ایران را در این مرحله، آزادی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی می داند .

در مقاله ای که با عنوان جمهوری سوم در راه است* نوشتم، تاکید کردم، که حکومت جمهوری اسلامی و مردم ایران سالهاست به شیوه پراگماتیسم عمل می کنند. دوره ایدئولژیک حکومت، با پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بوسیله آقای خمینی، برای اعلام پایان جنگ با عراق، پایان یافت و تغییر قانون اساسی جمهوری اول، با تحدید حقوق مردم و نهاد های انتخابی و دوختن لباس جمهوری نیمه سلطنتی برقامت آقای خامنه ای ، در حقیقت برای حفظ و تحکیم قدرت از سوی بخشی از صنف روحانیون بود و نه برای اظهار وفاداری به اصول انقلابی که در دوره اول بیان می گردید.

یک حکومت پراگماتیک تابع قانون تعادل قوا، در جامعه داخلی و جهانی است. حکومت ایران مانند طالبان دیگر یک حکومت ایدئولوژیک نیست که تا پای عقیده و آرمان ـ درست یا غلط ـ ایستادگی کند. طرفداران دیکتاتوری و استبداد در حکومت، در مقابل قوی تر از خود تسلیم می شوند، فقط درایت طرف مقابل، زمان این تسلیم را تعیین می کند. این حکومت، اگر توازن قوا در داخل یا خارج وی را مجبور کند، به هر تغییر سیاستی که لازم باشد تن خواهد داد، که دیدیم در جریان جنگ عراق تن داد و در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٣۷۶ نیز چنین کرد. در مورد گفتگو با آمریکا چنین شد و در باره انرژی اتمی هم چنین خواهد شد. فقط حکومت با لجاجت و سرکشی در برابر نهاد های بین المللی هزینه برگشت به سیاست تشنج زدایی دوره خاتمی را بالا می برد.

بر این اساس است که توانمند شدن نیرو های متشکل در جامعه برای ایجاد هر تغییری در جامعه ضروری است. به روایتی، حکومت تسلیم هیچ زوری نمی شود، مگر سنبه پر زور باشد!!

البته در این که یک حکومت ایدئولوژیک به پراگماتیسم کشیده شود، نه تنها مصیبت نیست، بلکه سنگلاخ های راه مبارزه را کمتر می کند. در کشورما، مردم هم، پس از پایان جنگ با عراق، پراگماتیست شده اند و با پایان چرخه خون و شهادت، به زندگی معمولی و نه جنگی می اندیشند. مردم پراگماتیک مستعد به فعالیت صنفی و مدنی هستند، و درعین حال اشتیاقی هم به پرداختن هزینه سنگین در این راه نیستند. بزرگترین انتظاری که از سوی آنان ممکن است اجابت شود، شرکت در انتخابات و رای دادن است.
به این ترتیب، اعتلای جنبش صنفی و دقت شعار های سیاسی است که می توانند آگاه ترین فعالان جنبش صنفی (اقتصادی) و مدنی را به سوی برداشتن گامهای بیشتر برای رسیدن به هدف فرا بخواننـد. بر این پایه است که با شرکت کردن دریک فعالیت صنفی و سیاسی و سهیم شدن در برپاکردن یک نهاد مدنی، هرچند کوچک، خشت روی خشت برای ساختن جمهوری سوم می گذاریم. مضمون جمهوری سوم، در همین کشاکش مبارزات صنفی، مدنی و سیاسی، قبل از شکل و شمایل آن ساخته می شود.

زبان کار تبلیغی درمیان مردم را اصلاح کنیم!
پس از گفتگو در باره روش تبلیغ می رسیم به روش ترویجی. اگر دانشجوی رشته روانشناسی، جامعه شناسی - بویژه روزنامه نگاری و ارتباطات جمعی ـ هستید ویا بوده اید، - مانند نگارنده- در یک مجلس روضه خوانی، شیوه خطیب برای وارد شدن به مطلب، به هیجان آوردن، خنداندن و گریاندن شنوندگان نظرتان را حتما جلب کرده است. اسلوب روحانیون برای گرم نگهداشتن مجلس، موردی است که جای تحقیق دارد. روحانیون روضه خوان با نیم نگاهی، " وضعیت مجلس" را کشف می کنند و متناسب با آن سخن می گویند. این شیوه نقالان نیز هست و ای بسا روحانیون شیعه آن را از ناقلان حماسه های ایران کهن آموخته باشند و این نیز بخشی از ایرانی شدن اسلام و تشییع باشد.
اگر به گفته ها و نوشته های نشریات و تارنماهایی که در کشورمان منتشر می شوند نگاه کنیم، در می یابیم ؛ در اکثر نشریات جبهه استبداد، اقتدار و خلافت، زبان روضه خوانان مجالس در مطالب صفحات این نشریات غالب است. این نشان می دهد که آنان با مهارت ویژه ای اسلوب تبلیغی را بکار می برند. این شیوه، در هیجان سازی انقلاب ۵۷ مفید افتاد و پس از آن نیز، همچنان شیوه تبلیغی آنان است، گرچه تاثیر گذاری آن بدلیل بی اعتمادی مردم به روحانیون در حد و اندازه پیش از انقلاب نباشد.
اما در صف دیگر، که در آن نیز روحانیون حضور دارند. یعنی صف اصلاحات. دراین صف اکثر آنان که از ضرورت تغییر و تحول در ایران سخن می گویند شیوه گفتار و نگارش ترویجی را بکار می برند. حتا بخشی از روحانیون اصلاح طلب، با آنکه دروس حوزوی را مانند همکاران خود طی کرده اند، در سخنرانی یا مقالات خود بندرت از آن توانایی تبلیغی قدیمی خویش برای بیان ساده تر منظور خود استفاده می کنند. اکثرا زبان و روش ترویجی را، حتا در مسایل ساده سیاسی بکار می برند و به زبان نخبگان می نویسند و یا سخن می رانند؛ گویی فقط آنان را مورد خطاب قرار دارند.
شاید در اوضاع کنونی ایران و ذهنیت و درکی که توده مردم از عملکرد روحانیون یافته اند، میانه این دو روش، همان روشی باشد که ما باید از آن بهره گیریم.
با آن که تبلیغ و ترویج روابط ناگسستنی با یکدیگر دارند، اما این دو روش پخش و نشر آگاهی، هریک دارای کارآیی ویژه خود هستند. در فعالیت تبلیغی، - چه صنفی و چه سیاسی- انتشار آگاهی در میان وسیع ترین سطح مردم مورد نظر است. مبلغان با استفاده از روشهای گوناگون گفتاری، نوشتاری، تظاهرات، شعارنویسی، به وسیله ابزار متفاوت انتشار، مانند روزنامه، اینترنت، وبلاگ، کتاب، تراکت و... توده های مردم را به صحنه های گوناگون فرا می خوانند.
اما با روش ترویج توضیح و شناساندن بنیان نظام موجود در ایران و جهان مورد نظر است و پاسخ های کار پایه ای تدوین سیاست مورد پژوهش قرار می گیرد.
اگر در روش تبلیغی همه مردم مورد خطاب قرار می گیرند، در روش ترویجی، دامنه عمل و حوزه تاثیر آن به آگاه ترین بخش مردم و روشنفکران محدود می گردد.
"مروج اگر مثلا مساله بیکاری را توضیح می دهد، باید به طبیعت سرمایه داری بحرانها را توضیح دهد...او باید "ایده های متعدد" بدهد، به قدری متعدد که تمام این ایده ها را، به طور یک جا اشخاص (نسبتا) کمی فرا خواهند گرفت.اما مبلغ وقتی همان موضوع را عنوان می کند، شناخته شده ترین و موثر ترین نمونه ای را طرح می کند که همه شنوندگانش از آن اطلاع دارند. به عنوان مثال : از گرسنگی مردن خانواده یک کارگر بیکار، روزافزون شدن فقر و امثال آن. او تمام تلاش خود را به کار می برد تا با استناد به این واقعیت شناخته شده، به "توده" فقـط یــک ایده ، یعنی مهمل بودن وجود تضاد بین افزایش ثروت و فقر را نشان بدهد و می کوشد تا حس ناخشنودی و تنفر از این بی عدالتی وحشتناک در توده برانگیزد ولی توضیح کامل این تضاد را به مروج وامی گذارد."*
پس بطور خلاصه، این دو روش آگاهی بخشی در حالی که روابط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، و موضوع های یکسانی را می توانند بپوشانند، اما مخاطبان آنان یکی نیست. روش تبلیغ توده مردم را نشانه می رود و پس از پخش آگاهی آنانرا به مبارزه فرامی خواند تا آنان به نیروی مادی تغییر و تحول تبدیل شوند. واما اسلوب ترویج اکثرا به شکل نوشتاری نخبگان جامعه را مورد خطاب قرار می دهد.
حالا اگر با این باور، دوباره نگاهی به دو سخنرانی که چند سال پیش توسط هاشم آقاجری در همدان و حسن عباسی در دانشکده فنی تهران نگاه کنیم، که در زمان خود سرو صدای زیادی به راه انداخت متوجه می شویم که هاشم آقاجری استاد دانشگاه تربیت معلم، به باشگاه معلم همدان دعوت می شود تا در باره پروتستانیسم اسلامی، یک ـ موضوع ترویجی ـ در حضور عموم سخنرانی کند، به نظر می رسد، به جای تدارک سالن و جلسه اگر یک نوشته ایشان در بین افراد علاقمند توزیع می شد، مفید تر و کم هزینه تر بود تا ایشان را در کارزار توضیحات گفتار ترویجی می کشاندند، که نیرو های جبهه خلافت به بهانه چند جمله خنده دار، یا سهو کلامی به چنین مشکلاتی گرفتار نمی کرد که به سه سال زندان یک استاد دانشگاه معلول جنگ کشیده شد و زیر فشار کار زار جهانی از اعدام نجات یافت. اما در برابر آن، فردی به نام حسن عباسی در دانشکده فنی در تهران از سوی بسیج و یا سپاه دعوت به سخنرانی برای دانشجویان می شود و او ماهرانه در این جلسه سخنرانی لطیفه های ارتباط جنسی ـ پورنوگرافیک ـ با تشبیه مردم و رهبران دولت به قهرمانان عملی این جوک ها ـ را به شیوه تهییجی و تبلیغی ، لباس اسلامی می پوشاند و مستمعین کم توجه یا بی خبر هم بطور منظم تکبیر فرستادند. البته اگر یک صدم فرمایشات پورنوگرافیک ایشان از دهان یک منقد ولایت فقیه در می آمد، همانجا تکه تکه می شد داستان دیگری دارد.
اهمیت شناختن و بکار گیری روش صحیح تبلیغ و ترویج مشخص است. اگر ترویجی بودن نشریات در خارج از کشور می تواند تا حدودی قابل درک باشد؛ اما آنان که در ایران با توده مردم ارتباط تنگاتنگ دارند، نباید دچار نخبه زدگی شوند، حوزه عمل اسلوب ترویجی چون آگاه ترین بخش مردم است، نمی تواند به تنهایی نقش روشنگرانه را ایفا کند، باید به وسیله کار توده ای و مردمی وسیع با اسلوب تبلیغ تکمیل شود.
باید توجه داشت، که در کار های ترویجی در شرایط میهنمان اکثر افراد مورد خطاب در "جامعه های موقتی" تحصیل و کارمی باشند. جوانان، دانشجویان و تحصیلکرده هایی که هنوز جذب کار نشده اند، در مرحله تعلیق طبقاتی (دکلسه) قرار دارند. روشنفکران، دانشجویان و هنرمندان، هرچند نقش مهمی در آگاهی بخشیدن دارند و توان پیشگام تر شدن از سایر مردم را دارند و همواره طی تاریخ مبارزات دموکراتیک جامعه ما هزینه های سنگینی را برای آگاهی بخشیدن مردم پرداخته اند؛ اما نخبگان در ارتباط با توده مردم، با طبقه و لایه ای که از آن بر خاسته اند و یا به دفاع از منافع آن گرایش پیدا کرده اند، با بکار گیری هر دو روش تبلیغ و ترویج، مبارزه سیاسی خود را سازمان می بخشند و بخش عمده آنان هم می دانند که زمانی دررسالت خود موفق شده اند، که خود مردم را به مبارزه دعوت کرده اند؛ زیرا مبارزه مردم جایگزین پذیز نیست.
این گره اساسی آگاهی بخشی جبهه طرفداران تغییر و تحول در جامعه ایران، به دست یکایک ما باز می شود. هرگز فراموش نکنیم که نیروی ما ازمردم است و برای مردم . به قول حافظ،
دردم از یار است و، درمان نیز هم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست