سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اشرف مروان ِ ایران کیست؟!
نمایش تراژیک "اعتراف"روشنفکران در زندانهای جمهوری اسلامی


تهمورث کیانی


• دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی که این همه چنگ و دندانش بر جامعه علمی – دانشگاهی کشور تیز و بیرحم است باید یک بار هم که شده پاسخ بدهد که در برابر اشرف مروان های ایرانی تاکنون چه کار کرده است؟ این پرسش اکنون بیش از پیش مطرح است که چه کس یا کسانی اشرف مروان ایرانند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ مرداد ۱٣٨۶ -  ۲٣ ژوئيه ۲۰۰۷


اشرف مروان, میلیاردر مصری مقیم لندن, و – آنطور که برخی از جمله نیویورک تایمز او را توصیف کرده اند- موثرترین و مشهورترین جاسوس تمام تاریخ خاورمیانه, هفته پیش با سقوط از بالکن آپارتمانش در لندن کشته شد. پلیس اسکاتلند یارد و برخی از روزنامه نگاران بریتانیایی و آمریکایی مرگ اشرف را مشکوک و محتملأ عمدی ارزیابی کرده اند. بسیاری از بلاگر ها و روزنامه نگاران از سراسر جهان نیز احتمال دست داشتن برخی از سرویس های اطلاعاتی در قتل او را گوشزد کرده اند. براستی اشرف مروان که بود و چه کرد؟ داستان اشرف مروان از زمانی آغاز شد که او در سال ۱۹۶۹ برای معالجه ناراحتی معده خود به پزشکی در خیابان مشهور هارلی لندن مراجعه کرد. او به مطب پزشکی مراجعه کرد که محل کارش پیش از آن برای ملاقات پنهانی ملک حسین, پادشاه پیشین اردن, با مدیر دفتر نخست وزیر اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته بود. او در بازدید خود از مطب دکتر, و پس از معاینه, بسته ای حاوی مدارک مهم و رسمی مصر را به دکتر داده و از او خواست تا آنها را به سفارت اسرائیل تحویل دهد. موساد اسناد را درست و صادقانه دانست و سه روز بعد با اشرف مروان تماس گرفت. از آن زمان کار اشرف برای موساد کلیک خورد و تا سالها بعد ادامه یافت. بنا به گزارشات, اشرف از همان روز نخست, و همواره پس از آن, بهترین و سری ترین اسناد و اخبار را به سرویس جاسوسی اسرائیل رساند. او که هنوز سی ساله نشده بود نه تنها داماد رئیس جمهور قدرتمند مصر, جمال عبدالناصر, بود بلکه نماینده او در سرویس اطلاعاتی مصر نیز بود. بنابراین به گفته یکی از مأموران موساد – آنطور که بعدا بازگو کردند- "ما کسی را داشتیم که در اتاق خواب ناصر می خوابید". با اتکاء به اطلاعات فراهم شده از رهگذر اشرف, که نام ها و کدهایی چونان "بابیلون", "داماد", "فرشته" و غیره در سرویس اطلاعاتی اسرائیل داشت, اسرائیل توانست بسیاری از نقشه های مصر و اعراب را خنثی کرده و حتی از برخی جنگ ها جلوگیری کند. این رابطه چنان با اهمیت بود که اسرائیل نه تنها دست به خرید برخی از ویلاهای امن در پاریس و لندن برای برگزاری تماس ها با اشرف زد, بلکه چندین تیم متشکل از کارمندان و مأموران خبره تشکیل داد تا کار انتقال نوارهای سری ملاقات های روسای موساد با اشرف به اسرائیل و سپس تبدیل آنها به گزارشات دقیق را برای نخست وزیر اسرائیل و سایر مقامات برجسته دولتی بر عهده گیرند. بنا به گزارشات, اسرائیل مبلغی در حدود بیست میلیون دلار, که خاصه در آن زمان مبلغ بسیاری بود, هزینه چهارسال نخست زندگی حرفه ای اشرف کرد. این مبلغ, اما, آنطور که هوارد بلوم نویسنده کتاب "ناگفتنی های جنگ یوم کیپور", پس از مرگ اشرف در نیویورک تایمزاز قول یک مقام اسرائیلی نوشت: "مبلغی بود که به هزینه کردنش می ارزید, اسرائیل کاملا می دانست که دشمنش هر لحظه چگونه فکر می کند".
سرانجام, اما, لحظه بسیار مهم و حیاتی در زندگی اشرف پیش آمد که سرنوشت بعدی او و تا حدی سرنوشت صف بندی سیاسی کشورهای عربی و اسرائیل را دگرگون ساخت. در آوریل ۱۹۷٣ بود که "داماد" با ارسال ِ پیغام ِ "خیلی فوری" و به کار بردن کلمه "قرمز" برای گیرنده های خانه تیمی خواستار ملاقات فوری شد. این پیغامی بود که به معنی "خطر جنگ فوری است" تفسیر می شد. بنابراین, زوی زَمیر, رئیس وقت موساد, با سرعت خود را به خانه امن لندن رساند. در آنجا,"داماد" برای او آشکار کرد که قرار است روز پانزدهم ماه مه همان سال, نیروهای مصری و سوری دست به حمله ای غافلگیرانه بزنند. اسرائیل هزاران نیروی ذخیره خود را فراخواند و نیروهای اضافی به مناطقی که قرار بود حمله صورت گیرد فرستاد. آماده باش سه ماه ادامه یافت و بیش از ٣۵ میلیون دلار هزینه برای اسرائیل به جا گذاشت. اما, خبر نادرست بود و حمله ای صورت نگرفت. شش ماه بعد, اشرف دوباره پیغام "قرمز" را فرستاد و موجب شد تا زمیر نیمه شبان بیدار شده و سراسیمه به لندن رود. اشرف برای او آشکار کرد که سوریه در حال آماده شدن در شمال است, مصر در سوئز در حال آماده شدن است, و روسیه درحال خروج غیرنظامیان خود از آن مناطق است. این بار, اما, رئیس سرویس اطلاعاتی ارتش اسرائیل, الی زییرا, احتمال یک حمله مشترک و هماهنگ از سوی مصر و سوریه را رد کرد. با این وجود اشرف دوباره در نیمه شب به خانه امن لندن رفت و با تأکید به زمیر گفت که حمله در یوم کیپور, مقدس ترین روز برای یهودیان, آغاز خواهد شد. زمیر فورا با تلفن به مقامات اسرائیل گزارش داد که سوریه و مصر در غروب همان روز حمله خواهند کرد. کابینه اسرائیل اینبار گزارش را جدی نگرفت و با یادآوری هزینه گزافی که بر اثر گزارش نادرست قبلی انجام گرفته بود, کاری نکرد. تنها در آخرین ساعات بنا به اصرار موساد, چند واحد از نیروی زرهی به مناطق سوئز فرستاد که تا پیش از آن تنها دو تانک در آنجا بود. ارتش های سوریه و مصر در بعد از ظهر آن روز از ناحیه سوئز و شمال دست به حمله زدند. ارتش آن دو کشور کاملا بر نیروهای اسرائیلی که غافلگیر شده بودند غلبه کردند و به پیش روی ادامه دادند. شکست اسرائیل در روزهای نخستین به نحوی بود که موشه دایان, وزیر دفاع مشهور اسرائیل و برنده جنگ شش روزه, علنا از احتمال "سقوط دولت یهود و نابودی معبد" سخن گفت و به نخست وزیر اسرائیل, خانم گلدا مایر قرص سیا نور داده شد تا در صورت نزدیک شدن ارتش عربی به مرکز از آنها برای خود کشی استفاده کند. تنها پس از برقراری پل هوایی بین ایالات متحده و اسرائیل و ارسال کمک های فوری و موثر ایالات متحده, ارتش اسرائیل دست به ضد حمله زد و توانست با عقب راندن ارتش عربی, جنگ در حال باختن را ببرد. ژنرال الی زییرا, رئیس سرویس اطلاعات ارتش که گزارش اشرف را دست کم گرفته بود برکنار شد و بخش مهمی از شهرت خوب خود در ارتش را از دست داد. او سپس برای نخستین بار با گشودن بحثی درباره اشرف, مدعی شد او جاسوس دوجانبه بوده است. موساد کمیته ویژه ای برای بررسی ادعای او و پرونده اشرف تشکیل داد. این کمیته پس از تحقیقات مفصل در گزارش نهایی خود اعلام کرد که اشرف جاسوس دو جانبه نبوده است و خدمات بسیاری به اسرائیل کرده است. در تمام این دوران در این بحث ها و مجادلات نام واقعی مروان اشرف به میان نمی آمد. حتی ژنرال زییرا در هنگام گفتگو با روزنامه نگاران برای دفاع از خود از او به صراحت نام نمی برد. نام او برای نخستین بار در کتاب "ناگفتنی های جنگ یوم کیپور" از سوی هوارد بلوم به میان آمد. اکنون پس از مرگ او یک بار دیگر موضوع جاسوسان اسرائیل در کشورهای عربی و منطقه و مهارت سرویس های اطلاعاتی این کشور مطرح شده است. بنا به آخرین گفتگوهایش با هوارد بلوم, اشرف قرار بوده است نخست کتابی در باره جنگ های اعراب -اسرائیل بنویسد و سپس علنا درباره نقش خود سخن بگوید.

درس های "مروان اشرف" برای ایران!

مسئله جاسوسی و ضد جاسوسی امری طبیعی است که هر کشوری در جهان کنونی بخشی از منابع انسانی و مالی خود را مصروف آن می کند. در جهان کنونی, حتی کشورهایی که رابطه ویژه دوستانه ای نیز دارند نیز دست به جاسوسی و کسب خبرهای سری از همدیگر میزنند. از جمله, تا کنون بارها افرادی در ایالات متحده به جرم جاسوسی برای دولت اسرائیل دستگیر و محکوم شده اند. این کار در مورد کشورهایی که در یک منطقه به سر برده و دارای اختلافات سیاسی با هم بوده و گاه این اختلافات تا حد دشمنی و جنگ نیز پیش رفته است, بیشتر کاربرد داشته و رایج تر است. اسرائیل, به مثابه کشور بسیار کوچکی که از سوی اغلب همسایگان خود به رسمیت شناخته نشده است و در معرض تهدید دائمی بوده است, همواره به گسترش و تقویت سرویس های اطلاعاتی خود به مثابه یکی از مهمترین اهرم های تقویت امنیت ملی خود نگریسته است. به همین سبب سرویس های اطلاعاتی اسرائیل از دیرباز برای کسب خبر دست به سرمایه گذاری وسیعی در کشورهای عربی زدند. پس از انقلاب اسلامی و آغاز خصومت ایران با دولت اسرائیل, ایران نیز طبعا به یکی از اهداف عمده سرویس های اطلاعاتی اسرائیل تبدیل شد. در اسرائیل, البته, مانند سایر کشورهای دموکراتیک, سرویس های اطلاعاتی کاری کاملا فنی – تخصصی به شمار رفته و به شدت از بخش سیاسی و رقابت های حزبی به دور می ماند. همچنین در این کشورها به ندرت از سرویس های اطلاعاتی در مبارزات سیاسی درونی و رقابت های حزبی به نفع یکی و برضد دیگری استفاده می شود. هر گاه نیز, برخلاف قانون, چنین شود, مطبوعات آزاد پس از چندی از ماجرا با خبر شده و با انتشار اخبار و گزارش از تکرار آن یا گسترش آن جلوگیری می کنند. بر همین اساس نیز, در کشورهای دموکراتیک, سرویس های اطلاعاتی معمولا و اغلب از احترام لازم در بین گروههای سیاسی برخوردار بوده و به آنها به مثابه کارشناسان بی طرف اطلاعاتی نگاه می شود.
در جمهوری اسلامی, اما, سرویس های اطلاعاتی در کنار کار معمول خود, به عنوان یک ابزار همواره در منازعات سیاسی بین جناح ها و همچنین در مبارزه حکومت با مخالفین داخلی خود به کار گرفته شده است. در دوران اصلاحات, رئیس جمهور سید محمد خاتمی کوشید تا وزارت اطلاعات را به مسیر اصلی کار تخصصی خود باز گرداند و تلاش او به "ریشه کن کردن غده سرطانی محفل قتل های زنجیره ای" منجر شد. این تلاش اگر چه به سبب فقدان اختیارات کافی رئیس جمهور در ساختار کنونی سیاسی ایران, ناکافی بود, اما تا حدی منجر به بازگشت اعتبار برای آن دستگاه اطلاعاتی شد. این روند با پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی به پایان رسید و دستگاه اطلاعاتی کشور دوباره با تمرکز بر دانشگاهها و محافل فرهنگی و آکادمیک کشور در تلاش بوده است تا با سود جستن از نام خود به عنوان "سرویس اطلاعاتی کشور", همه صداهای مخالف و منتقد را به عنوان کسانی که با کمک گرفتن از بیگانگان در صدد براندازی جمهوری اسلامی هستند, یا کسانی که برای سرویس های اطلاعاتی کشورهای دیگر, خاصه اسرائیل, کار می کنند معرفی کنند. دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی هیچگاه خود را موظف نمی داند تا به مردم توضیح دهد چگونه دانشگاهیان و محققین و آکادمیسین هایی که هیچ گونه دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده نداشته و ندارند و همواره در معرض بدگمانی از سوی دولت و دستگاه اطلاعاتی بوده اند, می توانند اطلاعات سری جمهوری اسلامی را به کشورهای دیگر ارائه کنند. در همان زمانی که اشرف مروان به مثابه دستیار مورد اعتماد جمال عبدالناصر گزیده ترین و سری ترین اخبار دولت مصر را به اسرائیل تحویل می داد و برای هر خبری بیش از یکصد هزار دلار آن زمان به اضافه پاداش های دیگر دریافت می کرد, عبدالناصر با اشاره به همه گروههای طرفدار ِ لیبرال دموکراسی که با حکومت او مخالفت می کردند, آنان را به جاسوسی برای اسرائیل و ایالات متحده متهم می ساخت. دولت ناصر در اوایل دهه شصت میلادی با غیر قانونی اعلام کردن اقلیت بهائیان این کشور و برخی دیگر از گروههای سیاسی لیبرال, آ نان را گروههایی که " برای خدمت به دولت صهیونیستی ایجاد شده اند" معرفی کرد. به همان بهانه, دولت ناصر, و همه کشورهای عربی, سالهاست همه صداهای مخالف درون کشور خود را که خواستار دموکراسی و جامعه آزاد و پیشرو هستند, به همکاری و جاسوسی برای اسرائیل متهم کرده و هر نوع فعالیت سیاسی آنها را منع می کنند. این درحالی است که با توجه به منطق کار جاسوسی حتی ابلهان نیز می دانند گروهها و افراد ِ نشانه دار ِ اپوزسیون یک کشور نمی توانند کار خبررسانی و جاسوسی را انجام دهند, آنان اصولا به "خبر" دسترسی ندارند.
بنابراین, باید از خود پرسید هدف دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از برپا کردن دوباره نمایش های اعتراف ِ برخی از چهره های علمی – فرهنگی چیست. بی شک این دستگاهها بیش ازهمه ازهمان چیزی بیمناکند که برخی از افراد, ازجمله خانم هاله اسفندیاری, در صدد تقویت آن بودند. آنچه هاله اسفندیاری و برخی دیگر از منتقدین سیاست های تندروانه نومحافظه کاران دولت کنونی ایالات متحده همواره خواستار آن بوده اند, تقویت صدای جامعه مدنی ایران و تقویت فرایند اصلاح طلبی و افزودن بر نقش و منزلت بین المللی ایران به مثابه راه کار موثری دربرابر پروژه جنگ طلبی افراطیون دوطرف بوده است. گروهی که به رغم مخالفت برخی از جناح های سیاسی درون حکومت جمهوری اسلامی, در پشت بازداشت هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش و دیگر دانشوران و آکادمیسین ها و بازداشت اخیر دانشجویان و افزایش فشار بر گروههای مدنی هستند, همان گروهی اند که به شدت از افزایش تنش بین ایران و کشورهای غربی سود جسته و همواره در سایه این تنش ها و کدر شدن فضای سیاسی جامعه بر قدرت خود افزوده اند. اکنون با افزایش شدید بحران اقتصادی و تنگتر شدن حلقه تحریم های اقتصادی, از یک سو, و آشکار شدن ناکارآمدی کامل دولت ِ تندروها در حل و فصل کوچکترین مشکلات اقتصادی, خطری که جناح تندرو - و باند قدرت ِ نهفته در پشت بازداشت های اخیر - از ناحیه گروههای مدنی , خاصه جامعه دانشگاهی و دانشجویی - به مثابه معتبرترین و محترم ترین گروهها در بین مردم - احساس می کند دو چندان شده است.,
تلاش تندروهای جمهوری اسلامی, که بخش عمده قدرت در دولت ایران را در اختیار دارند, بیش از همه در آن است تا به هر نحو شده است بین کوشش های گروههای مدنی - سیاسی درون جامعه ایران که خواستار تحول و جامعه ای باز و دموکراتیک هستند - گروههایی که با تمسک به روزنه های کوچک قانون در صددند تا به نحو مسالمت آمیز برای بهتر شدن وضعیت خود کوشیده و بخشی از حقوق به تاراج رفته خود را باز ستانند - و سیاست برخی از کشورهای خارجی به خصوص دولت ایالات متحده ربطی پیدا کنند. آنان می کوشند تا با نمایش اعترافات ِ اجباری ِ تلویزیونی برخی از چهره های علمی – فرهنگی, خاصه آنان که یا مقیم خارج هستند یا در ارتباط علمی – فرهنگی با همکاران خود در خارج از ایران می باشند, به مردم القا کنند که خواست هایی چونان خواست جامعه مدنی و باز, خواست حقوق برابر برای زنان, خواست حقوق صنفی - سیاسی گروههای کارگری و... نه خواسته ی ملی بخش غالب جامعه ایرانی است بلکه ملهم از دولت ایالات متحده و به خصوص برخاسته از نظر نو محافظه کارانی است که درصددند با رویارویی نظامی با ایران دست به دگرگونی مطلوب خود بزنند.
به سبب همین بیم و هراس است که باند تندرو و قدرتمند کنونی حاکم بیش از هر چیز می کوشد با مسدود کردن هر روزنه ای بین گروههای مدنی داخل کشور و برخی از گروههای ایرانی مقیم خارج که با پشتیبانی از آنان در صدد رساندن صدای آنان به گوش جهانیان هستند, با تلاش آنها مقابله کنند. آنان به خصوص بر آن هستند تا با متصل کردن تلاش و کوشش جناح های اصلاح طلب و گروههای پیشرو داخلی با تلاش هایی که از سوی گروههای صلح دوست, اصلاح طلب و پیشرو خارج از کشور- به شمول ایرانیان مقیم خارج و دانشوران و روشنفکران خارجی طرفدار جنبش دموکراتیک و اصلاح طلبی ایرانیان - صورت می گیرد, همه را به عنوان گروههایی که در ارتباط با تندروهای نو محافظه کار آمریکایی برای تغییر مطلوب آنها و "بر اساس طرح آنها" کار میکنند, معرفی کرده و از این رهگذر جنبش دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی را جنبشی با ریشه خارجی و در خدمت خارجی معرفی کند. گنجاندن موضوع بورسیه تحصیلی کسانی چون آقایان محسن سازگارا و علی افشاری و ارتباط آن با جنبش دانشجویی و"ادوار تحکیم" به مثابه یکی از رهبران با نفوذ آن در مصاحبه اجباری هاله اسفندیاری در همین راستا صورت گرفته است. بازداشت برخی از دانشوران ایرانی مقیم ایالات متحده و پژوهشگرانی که دارای تابعیت های دوگانه بوده و در محافل دانشگاهیی بین اللملی دارای وجهه برجسته و شناخته شده اند, نیز, از نظر گروه تندرو حاکم وسیله ای "مناسب" برای این هدف می باشد. از نظر این گروه, هرگونه گرایشی که در صدد است صدای گروهها و فعالین مدنی و اصلاح طلب ایرانی را بازتاب داده و صدایی غیر از تندروی و جنگ طلبی از ایران منعکس کند, میباید مجازات گردد.
هم چنین, با دستگیری این عده, تندروها از یک سو می کوشند با افزایش گروگان های خود بیافزایند و به طرفداران تندرو خود نشان دهند که در مقابل اقدام ایالات متحده در دستگیری برخی از اتباع ایران در عراق دست به عمل تلافی جویانه زده اند, و از دیگر سو می کوشند گروههایی را که در صدد پل زدن بین گروهها و فعالین مدنی داخل ایران و جامعه بین المللی هستند مرعوب ساخته و - مهمتر از همه – ناامید سازند. به اضافه, تندروها می کوشند هرگونه تلاشی را از سوی بخشی از گروههای میانه رو و پراگماتیست جناح راست به شمول آنانی که در شورای امنیت ملی - به رهبری دکتر علی لاریجانی - و در شورای تشخیص مصلحت به رهبری هاشمی برای یافتن راهی مسالمت آمیز در حل و فصل اختلافات با جامعه بین المللی می کوشند, خنثی سازند. بی سبب نیست اخباری که از سوی آقای جواد لاریجانی, مسئول امور بین الملل قوه قضائیه, در ارتباط با دستگیرشدگان و آزادی قریب الوقوع آنان, منتشر میشد, اینهمه ضد و نقیض بوده و سرانجام عملی نشدند.
سرانجام, اما, دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی که این همه چنگ و دندانش بر جامعه علمی – دانشگاهی کشور تیز و بیرحم است باید یک بار هم که شده پاسخ بدهد که در برابر اشرف مروان های ایرانی تاکنون چه کار کرده است؟ این پرسش اکنون بیش از پیش مطرح است که چه کس یا کسانی اشرف مروان ایرانند. تاکنون و در سالهای اخیر بسیاری از خبرهای جنجالی درباره ایران برای نخستین بار از سوی منابع اسرائیلی منتشر شده اند. بنا به گزارشات برخی از روزنامه نگاران معتبر غربی, حتی خبر تاسیسات سری ایران در نطنز و برخی از فعالیت های پنهانی اتمی ایران که برای نخستین بار در سال ۲۰۰٣ از سوی سازمان مجاهدین خلق منتشر گشت, از سوی منابع اسرائیلی در اختیار آن سازمان گذاشته شده بود. بنا به این گزارشات, منابع اسرائیلی در آن زمان بر این اعتقاد بودند که انتشار خبر از سوی آنها با توجه به نوع رابطه و اختلاف عمیق آنان با دولت جمهوری اسلامی, از سوی جامعه بین المللی با شک و تردید روبرو خواهد گشت. بنا براین, اسرائیل خبر جنجالی و دست اول خود را که از منابع اطلاعاتی خود در ایران بدست آورده بودند, در اختیار سازمان مجاهدین خلق گذاشتند. پس از آن نیز, اسرائیل همواره با اطمینان از محل جایگاههای اتمی ایران و نوع سلاح هایی که از آنها محافظت می کند, فرایند دقیق تجهیز و دست یابی ایران به هر نوع سلاح, اسامی و تعداد فرزندان مقامات ایرانی که در دانشگاههای مشهور جهانی مشغول به تحصیل هستند, و برخی دیگر از اخبار پنهانی سخن گقته است. بی شک این اخبار سری از سوی منتقدین و مخالفین جمهوری اسلامی نمی توانسته است در اختیار آنان گذاشته شود. بنابراین, دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی و آن گروهی که با کنتزل آنها همواره از آنان بر ضد مخالفین داخلی و برای فشار بر روشنفکران, روز نامه نگاران, و دانشگاهیان استفاده می کند, باید بگوید برای محافظت ازاخبار فوق سری حکومت چه کرده است. دستگاه اطلاعاتی و جناح تندرو که اختیار آن را دردست دارد باید برای یک بار هم که شده است دنبال "اشرف مروان" ها در درون خود بگردد.

تهمورس کیانی , سی ام تیر ماه هزار سیصد و هشتاد و شش , سیاتل ( ایالات متحده )
Tahmoures_kiani@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست