از : سیروس شفیعی
عنوان : حضور سرکار خانم ایلخانی
سلام خانم محترم.من به شما یک عذر خواهی بلند بالا بدهکارم خانم.در مقاله قبلی که به سبک خودم با چهار خطی ،نه مستقیم ،بلکه به طریقی به هر حال عذر خواهی کردم..اما اینجا راست و مستقیم از شما پوزش میخواهم خانم عزیز.ما هر چقدر هم که اخلاق و کردارمان در نظر دیگران خوب و محترمانه باشد ..باز گاهی سررشته و سر نخ از دستمان بیرون میرود.خصوصا که ادم پا به سن میگذارد..بدل نگیرید دوست عزیز.من انکه باید میبودم در ان دو سه روز..نبودم.باعث دلگیری شما شدم ببخشید این حقیر را هموطن گرامیم.
ضمنا مطلب شما در باره فرمانده و فرمانبر..بسیار جالب و منطقی "شیرین"بود.مانند همان مثال قدیمی :مسولیت و گناه مظلوم ،بیشتر از ظالم نباشد،کمتر از او نیست.
دست بوس شما خانم محترم.
٨۰۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : ایران ایلخانی عزیز
شما را همچنان عزیز خطاب کردم زیرا فرض را بر این گرفتم که نام و فامیلی شما واقعی است. متأسفانه کسانی نیز هستند که برای نام مستعار خود فامیلی درست می کنند برای مردم فریبی.
دوست عزیز، من نخواستم به نوشته ی بسیار ناقص شما بپردازم تا بحث به انحراف کشیده نشود؛ پس آنچه نوشته بودید را تحلیل شما(با گذشت فراوان از سوی من) دانستم؛ تا بحث همچنان در مسیر خود باشد. وگرنه آن نوشته ی شما دارای اِشکالات بسیار اساسی است. شما در همان آغاز نوشته اید: «آنکه فرمانِ غلطِ فرماندهِ را می پذیرد،شعور ندارد.» اولن من کی فرمان پذیری را تأیید کرده ام که شما خطاب به شخص من می نویسید!؟ و بعد از جواب بسیار محترمانه ی من طلبکار می شوید! دومن اینجا صحبت از یک نفر و ده نفر و هزاران نفر نیست؛ اینجا سخن از ده ها میلیون نفر انسان در میان است. آن ها مردم محترم و شریف و زحمتکش و دانشمند یک جامعه اند. علت پذیرش فرمان دلایل گوناگونی دارد(سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و حتی استراتژیکی). اگر هر یک از این ها را بخواهیم به بررسی بنشینیم، باید کتابی و حد اقل مقاله ای کامل در بابش نوشت. بکار بردن «شعور ندارد» در مورد ده ها میلیون انسان همه چیز را ساده نمودن است؛ و اگر آگاهانه بحث را به انحراف کشاندن نباشد، نا آگاهانه همین را کردن است. من با این نوع برخورد ها که می آیند و بحث را یواشکی به انحراف می کشانند بسیار خوب آشنا هستم. در همین اخبار روز ما آقای مهناز خانم ها را به یاد داریم که از تهران می نوشت ولی می گفت خانمی است که در آمریکا زندگی می کند و بچه دارد! اشاره ام کلی است و هشدار برای پاکیزه نگاه داشتن محیط بحث، یعنی به شخص شما(ایران ایلخانی) نیست؛ پس لطفن اگر صادق هستید از روی نا آگاهی بحث را به انحراف مکشانید.
و چند خط هم در بابِ منگفت های جناب اردشیر زارعی قنواتی: من این اواخر امکان خواندن نوشته های خیلی از دوستان را نداشته ام. پیش از این مقالات جناب زارعی را هم می خواندم. باید بگویم که جدا از محتوای سخن، قلم ایشان جا افتادگی و روانی خاصی یافته و بی انشا نویسی های نامربوط و پرت گویی می نویسد. و وقتی می نویسد دقیق می داند چه می گوید. اعتراض جناب پیروز بجا نیست، زیرا جواب را که فقط برای یک نفر نمی نویسند، از جواب نیکِ کسی می تواند هزاران انسان سود بجوید. به عنوان نمونه من از دقت ویژه ی ایشان در بیان جملات(فن نوشتن) و بکار گیری بجای واژه ها و تراشیدگی سخن لذت بردم.
٨۰٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : سیروس شفیعی
عنوان : اقای ثابت قدم
اقا سلام.به خدمت شما عرض شود که بندرت پیش میاید که ادم از مکالمه نوشتنی با دیگر ایرانیان،لذت ببرد و احترام و محبت متقابل را احساس کرده وبه فرهنگ خود و زبان شیرین فارسی ببالد. در واقع ،اقای تابان باید از شما قدردانی و تشکر کردکه، مطلب بسیار مهم و حیاتی امروز ما ایرانیان را به بحث و جدل گذاشتید و چه خوب کردید اقای عزیز.
اقای ثابت قدم از شما ممنونم بخاطر پیام محبت امیز و پر مغز شما.همانطوریکه متذکر شدم ،متاسفانه بدلیل دوری ما از وطن و انبوده غم ها و دردها که همگی نیز از احساس احوال درداور کشورمان است،کم و زیاد حساس،زود رنج و غالبا عصبی هستیم.گاه با بی احترامی و کینه،با هموطنانمان برخورد میکنیم ،بعد هم به احتمال زیاد شب ،با وجدان نا ارام خود ،تا صبح کلنجار رفته و پشیمان هستیم..اما این حالت عصبی و دردهای ناشی از روزگار و احوال کشورمان و مردممان است،متاسفانه واقعیتی ست انکار نا پذیر.اینطور هست که هست!
این است که گاهی مانند این مقاله و مکالمه ها با دوستان خرسندی دل چسپی به ادم ارزانی میدارد...وقتی نوشته مقابل را درست در جایش درک میکنی و مفهمی..این خود لذتی ست که بندرت پیش میاید چنین شرائطی...از شما اقای تابان و اخبار روز و اقای خسرو خان ثابت قدم ما،ممنون و سپاسگزاریم..
مخلص همگی شما دوستان
٨۰٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : اردشیر زارعی قنواتی
عنوان : یک توضیح کوتاه خدمت پیروز عزیز
جناب پیروز عزیز. متاسفانه چون من کولی خانه بدوش هم زمان رسانه چاپی و خوزه اینترنت هستم معمولا از این اشتباهات رخ می دهد. این موضوع (سوسیال دمکراسی) هم چون بحث مهم روز در جنبش چپ ایرانی است به تبع پرداختن به آن اجتناب ناپذیر است. اما در مورد اشاره به کامنت جناب رهگذر در پاسخ به جناب تابان هرگز قصد سخن گفتن از جانب ایشان را نداشته و حقش را هم ندارم بلکه بخاطر طرح کلی مباحث در آن کامنت به آن اشاره کردم. با درود.
٨۰٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : اردشیر زارعی قنواتی
عنوان : سوسیال دمکراسی "آنچه گفته می شود و آنچه عملا وجود دارد"
ب رهگذر عزیز دیدید که کامنت بلند بالایتان را همان سایتی که متهمشان به سانسور می کردید کامل منتشر کرد. البته خوشحالم که این بار از آن فضای اتهام زنی شخصی خارج شدید و در مورد سوسیال دمکراسی گفتید هرچند که در پایان تلافی این خویشتنداری را کردید. من در کامنتی که شما را به واکنش واداشت به هیچ شخص مشخصی توهین نکردم بلکه در چارچوب موضع گیری سیاسی از طیف ها و نیروهای سیاسی خاصی انتقاد کردم. خیلی وارد حزئیات آنچه مطرح کرده اید و از بعد انتزاعی نظریه به موضوع سوسیال دمکراسی مرا رجوع به مقالات و متونی ارجاع داده اید به دلایلی که خودتان بهتر می دانید هیچ سنخیتی با آنچه در عمل انجام گرفته ندارد، نمی شوم. ولی نظرتان را به سیاست های دولت های سوسیال دمکرات اروپایی جلب می کنم که خودشان پیشقراول پیاده سازی سیاست های خانمان برانداز "ریاضت اقتصادی" بوده اند. هنوز کارنانه دولت "شرودر" در همان آلمان و امروز شراکتشان با دولت راستگرای "مرکل" و همچنین همتایان آنان در بلریسم حزب کارگر بریتانیا و اولاند فرانسوی پیش روی همه ما قرار دارد. اما در مورد سوال شما نسبت به کمونیست هاباید به عرضتان برسانم که آنان هم اشتباه و کاستی های خودرا داشته اند و هیچ کس مدعی پیامبری آنان نیست بلکه اصل موضوع به ترسیم فورماسیون یک جامعه در مسیر رسیدن به سوسیالیسم برمی گردد که سوسیال دمکرات ها شعارش را می دهند ولی خود در صف مقدم علیه آن قرار گرفته اند و دومی تلاشش را برای تحقق آن به خرج می دهد و چون یک آزمون نوین در تغییر اساسی جوامع طبقاتی است دچار خطا و شکست هم می شود ولی مهم همان "نقشه راه" است. مرتب از سابقه ۱۵۰ ساله حزب سوسیال دمکرات آلمان می گویید و فراموش می کنید که این سوسیال دمکراسی با آنچه بنیانگذاران و رهبران بزرگی چون رزا لوگزامبورگ که بعدها بخاطر پیوستن این حزب به حمایت از جنگ های امپریالیستی در یک قرن پیش از حزب خارج شدند را گویا فراموش کرده اید. اگر سوسیال دمکراسی شما در صدد اعمال برنامه ریاضت اقتصادی در چارچوب نئولیبرالیسم هار کنونی باشد که می باشد و حضور در ناتو برای راه انداختن جنگ های امپریالیستی را می پذیرد که پذیرفته است، من مانده ام شما از کدام چپ صحبت می کنید. اطاله کلام را مناسب نمی دانم و به همین بسنده می کنم. با احترام
٨۰٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : سیروس شفیعی
عنوان : دوست عزیز اقای ثابت قدم
با سلام.من متوجه شدم که سوال مرا ندیدید،اشاره من هم به همین دلیل بود...باری دوست عزیز..تاریخ تمدن و تاریخ ادیان ویل دورانت که زمانی در حدود ۲۷ سال بطول انجامید تا اماده چاپ گردد،جهان رابه تاریخ حداقل ۴۰۰۰ سال قبل اشنا نمود که عقیده شخصی من این است که بیشترین و جامع ترین تعریفی ست از عصر قدبم.در این اثر ارزشمند تمام روابط جوامع ان زمان که با معادلات اقتصادی و تبادل اجناس و مواد مورد لازم انسان با یکدیگر انجام میشد،به روشنی پیش روی ما ست.زمان قبل از پیدایش سکه و پول.همانطوریکه شما اشاره دارید،اخلاق و رابطه ان با انسان ،مقوله ئی نیست که بتوان با این نوشته های کوتاه بررسی کرد..ابدا.شاید کوتاه و چکیده.من جز تاریخ تمدن ویل دورانت،منبع دیگری ندارم (منبعی چنین پر وسعت).درجلد"مشرق زمین گهواره تمدن " تعریف مفصلی در باره هند و چین باستان که جنبه اخلاقی ان مورد نطر است ،دارد.در رابطه با اشاره شما به :
به قدمی به عقب برگشتن و بی اخلاقی انسان.....اشاره ئی دارم و ان این است که:
انچه که در روابط بده بستان و معاوضه اجناس مورد نیاز اقوام در زمانهای مشخصی در چهاراه های بازرگانی ،انجام میشد،متاثر بود از"نیازها"ی انسان.در ان شرائط منافعی اصولا وجود نداشت و در اندیشه ادمهای ان زمان "نفع بیشتر" منافع شخصی اصولا انطوریکه تشریح شده در تاریخ،مطرح و مورد توجه نبود.تنها نیازهای انسان مورد نظر بوده است.اما ،نفع بیشتر شخصی ،طی پروسه و شرائط خاصی در طول زمانها ،در انسان،نطفه بست و نه از اغاز. همان عصربازرگانی اقوام مختلف که شما مثال اوردید،روشن ترین دوره ئی ست که بما نشان میدهد بدون در نظر گرفتن منافع شخصی انسان توانست برای مدت زمانهای زیادی با یکدیگر تبادل اجناس مورد نیازهای اولیه کند.ما هیچگونه نشانی از وجود سود و ارزش های اضافه در بده بستانها ،نمیبینیم و نداریم.اما در مقابل:
از انجا که در وجود انسان در جوهر او و ذات او همیشه یک نبرد میان بدو خوب،در مبارزه بوده است(خود پرستی منهای همنوع پرستی) که مشیری در قطعه "گرگ" چه زیبا این مبارزه بی امان را به تصویر کشیده است..ما به طور مشخص نمیدانیم که چگونه و از چه زمانی این نفع طلبی "زیاده خواهی "پا گرفت.که اغاز پیروزی همان بد،زشتی،خود پرستی و خود خواهی انسان بود ،همان برهه از زمان اغاز و امروز حد اعلاء ان است.گفته شما :بی اخلاقی نظام سرمایه داری را ساخت"کاملا درست است و از نظر علم تاریخ/بیولوژیک،ثابت شده است.به اعتقاد بنده در نظام گذشته کشور روسیه ان موارد مهمی که طبق اشاره شما در نوشته گذشته ،میبایست به ذات ادمی توجه بیشتری داشته باشد و نه به "مادیات" فراموش شد و به قصد و نیت ،دانسته فراموش شد.در واقع هر دو سیستم کم و یا زیاد مهمترین غذای مورد نیاز انسان را ،از او صلب کردند.و هدف نیز :منافع /بوده و هست.
همانگونه ئی که شما در مورد بازرگانی ،اسپانیا،پرتقال و هند و هند شرقی ،ان دوره مثال زدید که درست هم هست،ما اگر بقول شما باز چند قدم به عقب برگردیم ،میبینیم که در دورانهای نسبتا زیادی در معاملات انسانها فقط و فقط تبادل اجناس مورد نیاز بود و نه مقوله سود یا شبیه ان(من دارچین بشما میدادم،شما حبوبات)،اما این نفع خواهی که همان "خود را بیشتر از دیگران دوست داشتن و اهمیت دادن به خود بیش از همنوع خود،از دوره خاصی شروع شد.در مجموع این تحلیل بر پایه پژوهش های علمی و تاریخی تا حالا ،کاملا همخوانی دارد و منطقی و درست است.اما..اما این اما و اگر میازارد ادمی را ههههههه بله.. چنانچه در ان زمان خاص ندائی به انسان نهیب میزد که :نه نه خود پرستی نه..نه همنوع دوستی اری اری..شاید امروز تصویری دیگر رقم میخورد..به اعتقاد بنده دوست عزیز تمام مذهب و ائین و مرام انسان ..همان شعر سعدیست که بر سر در سازمان ملل متاسفانه تنها دکوریست..بنی ادم ،.اما امروز به گفته ان نازنین مرد ازاده و نیک سیرت: فریدون مشیری که نوشت. که :
وان که با گرگش مدارا میکند..خلق و خوی گرگ پیدا میکند....
گرگها همراه و انسان ها غریب....با که باید گفت این حال عجیب...؟
از پاسخ شما متشکرم دوست عزیز
باز با تشکر از اخبار روز و اقای تابان عزیز..
س.شفیعی راد
٨۰٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : peerooz
عنوان : جناب زارعی قنواتی,
این چند جمله را در باب انتقاد به نویسنده ای که به مقالات ایشان بسیار علاقمند و در نظرم محترم اند مینویسم.
تذکری دوستانه, میدانم که میدانید که در اینترنت مقالات منتشر میشوند نه چاپ. دیگر آنکه در شان شما نیست که به این تفصیل وقت با ارزش خود را صرف مطالبی بنمائید که ربطی به مطلب ندارند و راه بجایی نمیبرند. یک و یا دو خط کافی بود. و دیگر آنکه جناب ف.تابان احتیاج به وصی و وکیل ندارند. منتظر مقالات با ارزش شما.
٨۰٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : ایران ایلخانی
عنوان : به لیثی حبیبی - م. تلنگر،در باب تذکر بی مورد.
اگر بپذیریم که شما خبر را بیان کردید و من به چرایی آن پرداخته ام،بنابراین ذکر این مطلب که بیان خبر و واکاوی و تحلیلِ خبر دو موضوع مختلف است،محلی از اعراب ندارد،چون طبعا کسی که قادر به تحلیل و واکاوی خبر است،بی شک می داند که حسن با حسین فرق دارد و هر گردی گردو نیست،پس بهتر بود قبول زحمت می کردید و نظرتان را در باب چرایی ذکر شده بیان می فرمودید،نه اینکه با تکرار بدیهیات آن کنید که نباید.
٨۰٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : جناب "شفیعی" گرامی؛
معذرت می خواهم که پرسش تان را بی پاسخ گذاشته ام. ندیده ام، یا به هر دلیل متوجه نشده بوده ام که باید پاسخ بدهم. ببخشید.
اتفاقاً شما با دست نهادن بروی مقوله «اخلاق / بی اخلاقی»، بر یکی از کلیدی ترین مقوله های پیدایشِ «کاپیتالیسم» انگشت گذاشته اید.
نظر و اعتقادِ شخصی حقیر در این باره چنین است:
نخست باید در نظر داشت که بحثِ «اخلاق» بی نهایت گسترده و چند لایه است. بی دلیل نیست که اخلاق، خود رشته ای ست مجزا و سالها تحصیل می طلبد. یک گفتگوی «کامنتی» در این مورد بسیار نارسا خواهد بود.
کودکان اخلاق ندارند. در ملا عام ادرار می کنند، دزدی می کنند، و کارهای دیگری که معمولاً غیرِ اخلاقی محسوب می شوند. بنابراین بخش های اکتسابی «اخلاق» باید با آموزش و خودآموزی، فُرم داده بشوند (کاری نداریم که بعداً، بخشی از این آموزش ها به ضمیرِ ناخودآگاه منتقل می شود و بخشی در ضمیرِ آگاه می ماند، و همان بخشِ ناخودآگاه است که تصمیماتِ ما را می گیرد. این باب خود اقیانوسی ست تمام نشدنی و بی نهایت جالب).
رعایتِ موازینِ اخلاقی، دقیقاً مثلِ رعایتِ یک رژیمِ غذایی، کارِ بسیار دشواری ست و با روحیه انسان سازگاری چندانی ندارد، چون او را محصور و محدود می کند. انسان بطورِ طبیعی مایل است هر چه را که دلش خواست بخورد و هر کار را که دلش خواست بکند. این «اخلاق» و «قانون» است که اکثرِ انسانها را مهار می کند (قوانینِ جزائی + قوانینِ اجتماعی، موسوم به «قراردادهای اجتماعی»).
به عبارتِ دیگر، انسان بدون «اخلاق» و «قانون»، بالذات موجودی ست بی نهایت وحشی و خطرناک (برای نمونه: داعش).
شما آورده اید که: «سرمایه داری مهمترین بخش انسان را از او جدا ساخت - اخلاق».
حال من قدمی عقب تر می روم:
این بی اخلاقی انسان بود که اساساً سرمایه داری را آفرید. اسپانیا و پرتقال بواسطه «اخلاق / بی اخلاقی خود» بخش هائی از نظامِ سرمایه داری خویش را بر پایه ادویه جاتِ هندوستان بنا نهادند. اروپا بواسطه «اخلاق / بی اخلاقی خود» بخش هائی از نظامِ سرمایه داریِ خود را بر پایه شکر و شیشه شرق بنا نهاد. کمپانیِ «هندِ شرقی» بواسطه «اخلاق / بی اخلاقی خود» ثروتی افسانه ای را به اروپای غربی سرازیر کرد، و نمونه های فراوانِ دیگر.
حال مجسم کنید که هندی ها، ایرانی ها، اعراب، در آن دوران، دقیقاً «اخلاق / بی اخلاقی» رقیبانِ غربی خود را می داشتند. چه می شد؟ اکنون جای آنها و غرب عوض شده بود. هندوستان تنها با ادویه جاتِ خود، ایران با شیشه و آبجو، و اعراب با شکر، می توانستند در جایگاهِ امروزِ غرب باشند (داریم در باره زمانِ پیش از انقلابِ صنعتی صحبت می کنیم).
باز مجسم کنید:
شما، مجهز به درایت و مغزِ فعلی یک انسانِ مدرن، به اضافه «اخلاق / بی اخلاقی» کاپیتالیستی، در میانِ قبیله ای در قلبِ آمازون فرود آمده اید.
بسادگی و سهولت خواهید توانست هر بلائی که بخواهید بر سرِ آن مردمِ «ساده» بیاورید. می توانید براحتی آبِ خوردن، فقط و فقط موبایلِ خود را روشن و خاموش کنید و بجایش یک کیلو از برگ های «کوکا»ی آنها را از ایشان بگیرید. می توانید زنگِ موبایل تان را بکار اندازید و بجایش با دخترِ رئیسِ قبیله ازدواج کنید. می توانید فیلمی از "یوتیوب" برایشان نمایش بدهید و بگوئید «اینجا می گوید که من باید رئیسِ قبیله شما باشم». و غیره و غیره و غیره.
همه این کارها را می توانید به سهولت با آنان انجام بدهید - اگر که «اخلاق» نداشته باشید.
بنابراین، تا بدین حد است نقشِ «اخلاق» در ایجادِ سیستمِ کاپیتالیسم.
طبیعی ست که این مثال ها ساده اند و صرفاً به منظورِ رساندنِ منظور آورده شده اند. در یک بررسیِ علمی و جدی، این پرسش پیش خواهد آمد که «آن چه پروسه ای بوده است که مغز و رفتارِ این یکی را اینگونه، و مغز و رفتارِ آن آمازونی را آنگونه شکل داده است»؟
ممنون از توجه تان
خ. ث
٨۰٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶
|
از : سیامک رهگذر
عنوان : خطاب به- اردشیر زارعی قنواتی (جناب تابان این نوشته طولانی را لطفاً حذف نکنید! کمک میکند به بحث!)
آقای محترم اولاً خودتان در اولین نوشته خودتان که در همین زیر هست شروع کردید به توهین کردن که طرفدارن سوسیال دمکراسی چپهائی هستند که بریدند و دیگر کوبیدنهای شما! این طریق بحث کردن نشد که سردبیر محترم این سایت در مد نظر داشت یا غیر از این است جناب تابان؟ نکته دیگر اینکه در این قسمت نظر نویسی محدویتهائی است که نمیشود در باره تفاوتهای بین کمونیسم و سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی بطور مفصل نوشت. لذا برای شما و دیگر علاقه مندان به آگاهی بیشتر در باره سوسیال دموکراسی و تفاوتش با دیگر ایدئولوژیهای چپی چند آدرس لینک میگذارم تا خودتان از وقتتان مایه بگذارید و دنبال مطالعه بروید شاید به تغییر نظرتان کمک بسیار کرد. حتماً به سایت حزب سوسیال دمکرات ایران (http://www.spiran.com/fa/party/statute/meinungenzusoci.html ) سر بزنید چونکه در آنجا صدها مقاله های با ارزش از نویسنده های مختلف است! یا به:
-http://www.dw.com/fa-af/سوسیال-دموکرات-های-آلمان-قدیمی-ترین-حزب-دموکراتیک-جهان
http://hamidzanganeh.blogfa.com/post-۵۳.aspx
-https://bourgeois.ir/چرا-کمونیست-نیستم؟
- لطفاً در گوگل سرچ کنید: گفتگوی دو متفکر دربارهی آیندهی کمونیسم، سرمایه داری و دموکراسی بقلم ناصر اعتمادی منتشر شده .کتاب "چه باید کرد؟" با عنوان فرعی "گفتگو دربارهی کمونیسم و سرمایه داری و آیندهی دموکراسی" حاصل مجادلات دو متفکر معاصر فرانسوی "آلن بدیو" و "مارسل گُشه" است که به تازگی در ۱۵۷ صفحه توسط انتشارات "فلسفه" در فرانسه منتشر *شده است.
جناب زارعی به نکات زیر هم خوب توجه کنید:
اصول سوسیال دموکراسی
اصول بنیادین سوسیال دموکراسی را میتوان آزادی، عدالت و همبستگی معرفی کرد. البته این سه اصل مورد توجه ایدئولوژیهای دیگری هم قرار گرفتهاند. به همین دلیل لازم است تعریف مشخص سوسیال دموکراسی از آنها ارائه شود:
از نگاه سوسیال دموکراتها، آزادی به معنای شرایط حقوقی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که شهروندان را قادر به زندگی با حق تعیین سرنوشت میکند.از این منظر، استانداردهای آزادی عبارتند از: ۱) تضمین بنیادین آزادی فردی و آزادی ایفای نقش در جامعه و تصمیمگیری؛ ۲) توانایی حفظ آزادی برای افراد با فراهم آوردن نهادها و ابزارهای اجتماعی لازم؛ و ۳) اقدام مسوولانه و منطقی افراد با کمک آموزش در جامعه دموکراتیک.
عدالت و برابری، اصل دیگر مورد توجه سوسیال دموکراسی است. از این منظر، عدالت مبتنی بر کرامت برابر همه افراد و هم معنا با آزادی برابر، آزادی فرصتها، برابری جنسیتی، برابری رنگ و نژاد، مشارکت برابر در آموزش و کار، امنیت اجتماعی و فرهنگی، دموکراسی، دسترسی برابر به همه کالاهای عمومی، توزیع برابر درآمد و مالکیت و قدرت است. در عین حال سوسیال دموکراتها، توزیع دستاورد - محور درآمد و دارایی را منصفانه میدانند. به عبارت دیگر کسانی که درآمدی بالاتر و اموالی بیشتر از حد متوسط دارند، از آن جا که میتوانند سهم بیشتری در رفاه جامعه داشته باشند، باید محترم شمرده شوند.
همبستگی در تعریف سوسیال دموکراسی، به معنای روحیه همکاری و همگرایی در سطح ملی، اروپایی و جهانی بر اساس ارزشهای بینالمللی آزادی برابر برای همه، و تعلق و کمک متقابل در بین نسلها و افراد مختلف است. با بهرهگیری از جنبش کارگری، از همبستگی به عنوان نیرویی برای تغییر و نیرویی برای پیوند جامعه یاد میشود. این اصل همیشه باید در رابطه با تحقق آزادی و برابری باشد. از این رو چگونگی تأثیرگذاری نهادهای دولت و جامعه مدنی بر انسجام و همبستگی مورد توجه است.سوسیال دموکراسی را میتوان «گونهای سوسیالیسم دموکراتیک اصلاحطلب» تعریف کرد که به جای تأکید بر رویکردهای انقلابی، طرفدار انتقال مسالمتآمیز و تکاملی جامعه از سرمایهداری به سوسیالیسم است. از این منظر، تنها شکل قابل پذیرش حکومتداری، دموکراسی نمایندگی و تحت حاکمیت قانون است. طرفداران این نظریه، خواهان گسترش تصمیمگیری دموکراتیک و فراتر رفتن از دموکراسی سیاسی تا شامل شدن دموکراسی اقتصادی و تضمین حق تصمیمگیری مشترک کارگران و دیگر فعالان اقتصادی هستند.
سوسیال دموکرات بودن به معنای پذیرش بدون قید و شرط ایده دموکراسی پارلمانی است. این یکی از تفاوتهای آنان با کمونیستها است. چرا که کمونیستها خواهان دستیابی به سوسیالیسم از هر راهی هستند. اگر بتوانند از طریق انتخابات به قدرت برسند، از این راه استفاده میکنند. اما اگر مسیر انتخابات امکان پذیر نباشد، آنها برای رسیدن به قدرت از انقلاب، خشونت یا تحمیل اراده حزبی بر مردم بهره میبرند. این در حالی است که سوسیال دموکراتها، نسخه سوسیالیسم مد نظر خود را تنها در صورت حمایت مردم از حزبشان دنبال میکنند. یک حزب کمونیست وقتی به قدرت برسد، آن را ترک نمیکند، حتی اگر مشخص شود که حمایت اکثریت را ندارد. اما حزب سوسیال دموکرات آماده واگذاری قدرت در صورت از دست رفتن حمایت اکثریت در نتایج انتخابات است.
«مایکل هارینگتون»، نظریهپرداز سیاسی بر این باور است که سوسیال دموکراسی به صورت تاریخی از نظرات «کینزی» به عنوان بخشی از سازش سوسیال دموکراتیک بین سرمایهداری و سوسیالیسم حمایت کرده است. سوسیال دموکراسی با جنبشهای کارگری اتحادیههای تجاری مرتبط است و از چانهزنی جمعی برای حقوق کارگران طرفداری میکند. در عین حال، آنها بر بازار به عنوان هماهنگ کننده اصلی فعالیتهای اقتصادی تکیه میکنند، اما از رقابت آزاد حمایت نمینمایند و به جای آن، استفاده از قدرت دولت برای توزیع مجدد درآمد را مورد تأکید قرار میدهند.
این گروه مالکیت خصوصی خارج از دسترس را رد نمیکنند. عملکرد ناامید کننده اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی تردیدهایی را در مورد صنایع ملی شده نشان داد. به همین خاطر، سوسیال دموکراتها به تدریج برنامههای ملیسازی را کنار گذاشتند و مالکیت خصوصی را پذیرفتند. اما هنوز مایل هستند بخش بزرگی از آموزش و بهداشت را در مالکیت عمومی نگه دارند.
البته برخی از جمله حزب کارگر بریتانیا در ارتباط با حذف ملی کردن منابع تولید، کمی متفاوت برخورد کردند. دولت کارگر بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم، بخشی از اموال عمومی همچون معادن، گاز، نفت، ذغال سنگ، برق، راه آهن و فولاد را ملی اعلام کرد. به گونهای که در سال ۱۹۵۶، حدود ۲۵ درصد از صنعت بریتانیا ملی شد. این رویکرد در دولتهای بعدی کارگر بریتانیا تا چند دهه تداوم یافت. با این وجود این حزب خواهان پایان سرمایهداری نشد و به دنبال مالکیت مشترک ابزارهای تولید، توزیع و تبادل بر نیامد.
سوسیال دموکراتهای معاصر به دنبال شکلگیری یک نظام سوسیالیست جدید کاملاً متفاوت از سرمایهداری نیستند. آنها خواهان اصلاح عمیق نظام سرمایهداری موجود، بر اساس متغیرهایی چون «توزیع مجدد گسترده با هدف برابری، عدالت و انصاف بیشتر» یا «شکلگیری، حفظ و توسعه نهادهای دولت رفاه مدرن» هستند.
این گروه به دلیل تلاش برای احقاق حقوق، برای خود نقش پیشرو قایل بوده است. سوسیال دموکراتها دستاوردهایی چون حق رأی همگانی، گسترش حقوق سیاسی و اجتماعی به طبقه کارگر، ایجاد دولت رفاهی، و اتخاذ سیاستهای ضد اقتدارگرایی و فرامادی را از آن خود میدانند.
اما میتوان گفت دستاورد بزرگ نفوذ سیاسی سوسیال دموکراتهای اروپا، شکلگیری «دولتهای رفاهی» است که از نظر هارینگتون اگر چه منجر به ایجاد فوری سوسیالیسم نشد، اما اصول غیر سرمایهداری و حتی ضد سرمایهداری از نیازهای انسانی در ورای محرکهای منفعتخواهانه را شناسایی کرد.
خصوصیات این دولت رفاهی عبارتند از: مالیات تصاعدی، آموزش و بهداشت آزاد یا یارانهای، نظام گسترده بازنشستگی دولتی، بیمه بیکاری، حمایت مالی از افراد بسیار فقیر و ... . با وجود مشکلات مالی گسترش دولت رفاهی، امروزه سوسیال دموکراتها سعی میکنند این دستاورد بزرگ را در مبارزات سیاسی خود حفظ کنند.
یکی از تبلورهای موفق این دولت رفاهی، مدل نوردیک است. مدل نوردیک، مدل اقتصادی و اجتماعی کشورهای نوردیک (دانمارک، ایسلند، نروژ، سوئد و فنلاند) است. سه ستون حامی این مدل عبارتند از: بخش عمومی قوی، مالیات بالا، و اتحادیههای تجاری قدرتمند...( ادامه در بلوگ دکتر حمید زنگنه) آدرس در بالا )
جناب زارعی شما خودتان هم به سوالات من جواب ندادید که چطور در یک سیستم تک حزبی کمونیسم دموکراسی و آزادی هم ممکن است وجود داشته باشد؟ کمونیسم آخرش هم به یک رژیم وحشت تبدیل میشود. حالا سوال اقتصادی من بماند برای بعدا! فعلاً وقت ندارم! وارد جزئیات نوشته شما نمیشوم چونکه بی اساس هستند طبق معمول وارونه جلوه دادن حقیقت ها که کار شماست. خصوصاً در باره یونان! آیا شما میانه ای هم با صداقت گوئی دارید؟
٨۰٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶
|