سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دولت رفاه؟! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : ایران ایلخانی عزیز، من خبری را بیان کرده ام و به چرایی آن نپرداخته ام.
پس بهتر بود می نوشتید در بابِ سخنِ لیثی حبیبی - م. تلنگر. در همان راستا که شما فرموده اید می توان فراوان مطلب نوشت و به چرایی آنگونه اتفاقات پرداخت. بیان خبر و واکاوی و تحلیلِ خبر دو موضوع مختلف است.
٨۰٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : عباس تهرانی

عنوان : اقای تابان عزیز
اقا ببخشید که در این جا من میخواهم دو خطی بنویسم که زیاد مربوط به بحث مقاله شما نمیشود..اولا مقاله شما را بنده میپسندم و اعتقاد دارم به این شیوه در باره سوسیالیسم و کمونیسم و معتقدم که اگر با خودخواهی های دست اندر کاران اولش (استالین) و بقیه چون او،به کجر راهه رفت و شکست خورد اما روزی بلند شده و اشتباهات خود را جبران کرده برای ابد سرتاسر جهان مردمان در صلح و دوستی و رفاه خواهند زیست..
در باره مرگ ابراهیم یزدی یک خط بنویسم با اجازه شما.شخصی که بعنوان مامور بریتانیا و "کلارک رمزی" امریکائی (سی ای ا) مامور شده بود تا اساس و پایه جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسیش را و اعدام سران ارتش را انجام بدهد شخصی که پلی بود مستحکم بین امریکا و انگلیس با خمینی و از مسببان اصلی تباهی ما و کشور ماست،ببینید که چقدر مردم ما هنوز نا اگاه هستند و برای او اشگ میریزند.دیدم که نگهدار و کشتگر و تعدادی از چپ ها نیز در لیست تسلیت دهنده گان اودند در ایران امروز..اقای تابان کجائیم ما و چه خواهد شد عاقبت سرنوشت کشور و مردمان ما؟
برای شما تندرستی و پیروزی ارزو مندم اقا..
عباس.ت
٨۰٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : آقای رهگذر از قدیم گفته اند "کم گوی ولی گزیده گوی"
جناب رهگذر عزیز. انتظار داشتم به عنوان حداقل یک روشنفکر به جای فرافکنی و اتهام زنی های امنیتی به خود زحمت می دادید و به چند نکته که خطاب به شما نوشته بودم پاسخ می دادید. متاسفانه به تجربه من در حوزه سه دهه ژورنالیسم، هر وقت کسی بخواهد از بحث و استدلال فرار کند به بیراهه می زند و مسائل حاشیه یی را به میان می کشد. اینکه من کمونیست باشم یا نباشم ربطی به موضوع بحث ندارد و اگر فقر تئوریک نباشد طرف مقابل بحث بجای واکاوی اندیشه یکی مثل بنده، می آید و در چارچوب همان بحث داشته های خود را مطرح می کند. واقعا من نمی دانم که شما در نقد مطالب من که در سایت اخبار روز درج شده است نظری فرستاده اید و آنان چرا و به چه دلیل چاپ نکرده اند. ولی همیشه بیشترین نقدها در خصوص مطالبم در همین سایت را دیده ام که چاپ شده است و من نیز در حد توانم در کمال احترام پاسخ داده ام. ولی این را هم می دانم که نه تنها این سایت که هر سایت و رسانه یی نقد تخریبگرانه و توهین آمیز را کار نمی کند و اگر نقدتان در گذشته هم مثل همین پاسخ امروزتان بوده است برایم عدم چاپ آن قابل درک است. ولی من به عنوان یک روزنامه نگار ایرانی نه در وطن آسایش دارم و نه در هیچ کجا از مصونیت آهنین برخوردار بوده ام که این چنین شما را آشفته کرده است. شاید چیزی که شما را در خصوص من آزرده است همین تمرکز بر اصل بحث و طرح دقیق مبانی یک چالش نظری است که باز هم به تجربه شخصی می دانم برای کسانی که عادت به پراکنده گویی و آسمان و ریسمان بافتن جهت توجیه نادرست یک موضوع را دارند، آزاردهنده است و گرنه که کامنت بنده خطاب به شما موجود می باشد و دیگر دوستان می توانند با رجوع به آن درستی یا نادرستی ادعایم را به محک آزمون بگذارند.
کامنت های زیادی با طول و تفصیل نالازم در زیر این پست نوشته اید که سراسر واژگونه نشان دادن تاریخ تحولات اجتماعی و روندهای تاریخی در کشورهای مختلف بود که برای اطاله کلام نمی خواهم وارد این چرخه بی سرانجام شوم. فقط به دو مورد ایرانی و یونانی که برای جنبش چپ ایرانی و مردم ما مهم است اشاره می کنم تا نشان دهم که درک شما از تاریخ و رخدادهای انجام شده در چه سطحی می باشد. شما در کامنتی خطاب به آقای تابان در مورد جریان ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب سال ۵۷ تمام کاسه و کوزه را بر سر کمونیست ها می شکنید و با تبرئه کودتاگران داخلی و خارجی و هم چنین نیروهای ارتجاعی می گویید اگر کمونیست نبودند این مصیبت ها هم اتفاق نمی افتاد. واقعا از تاریخ سیاسی ایران در این حد بیگانه اید و از ماهیت امپریالیسم در دخالت در حوزه های ژئوپلتیک تا به این اندازه نا آگاه می باشید که رخدادهای تاریخی و سیاسی ایران و جهان را تابع وجود گروه های کمونیستی می دانید؟ برای من در شرایطی که به تازگی بخشی از اسناد کودتای ۲۸ مرداد از سوی سازمان سیا افشا شده است این حد از سطحی نگری قابل باور نیست. شما دقیقا دارید کودتاچیان سال ۳۲ و ارتجاع یغماگر انقلاب خودجوش ۵۷ را تبریه می کنید را در کنار نقش مخرب نظام سرمایه داری در اروپا و آمریکا در این خصوص انکار می کنید فقط بخاطر اینکه برداشت های نادرست خود را توجیه کنید که در این راه خواسته یا ناخواسته شریک جرم کودتاگران و ارتجاع حاکم می شوید.
متاسفانه برداشت شما نسبت به رخدادهای بین المللی از جمله آنچه در یونان گذشت و نقش فاشیسم اقتصادی آلمان برای خانه خرابی مردم این کشور را هم انکار می کنید در حالی که بسیاری از متفکران و تحلیلگران همان جوامع غربی بر آن تاکید می کنند. دوست عزیز شما یا از اقتصاد و روندهای آن شناختی ندارید یا آگاهید و خود را به ندانستن می زنید. در حالی که آغاز فروپاشی اقتصاد یونان (فراتر از کاستی های سیستم ملی این کشور) حاصل همان "یورو" ی قدرتمندی بود که برای آلمان متکی به صادرات و تکنولوژی انباشت ثروت را به همراه داشت و برای جوامعی مثل یونان، اسپانیا و پرتقال که متکی به درآمدهای توریسم بودند، کسادی کسب کار را به ارمغان آورد. شما بدون اینکه شناخت دقیق (که چه عرض کنم) حتی نسبی هم در مورد نیروها و جناح های سیاسی یونان ندارید و می گویید "الکسی سیپراس" کمونیست !!! با ملی گرایان متحد شد. گویا نمی دانید که بزرگترین منتقد حزب "سیریزا" همان حزب کمونیست بود و چند ماه بعد از روی کار آمدن سیریزا جناح چپ آن که تمایلات مارکسیستی داشتند در انتقاد از مماشات و تسلیم شدن این حزب و شخص سیپراس به نهادهای اروپایی، از آن حزب ائتلافی خارج شدند.
در پایان یک توصیه دوستانه به شما می کنم و امیدوارم که گارد نگیرید. بهترین شیوه برای حضور در یک بحث البته در صورت داشتن صداقت در این است که هرگز "متن" را فدای "حاشیه" نکنید و پراکنده گویی های بدون ربط را در اولویت کار خودتان قرار ندهید. من در صورت رعایت پرنسیب های یک بحث تئوریک و سیاسی قصد داشتم تا نقش سوسیال دمکراسی اروپایی را در رقم خوردن وضعیت ناجور تشدید فاصله طبقاتی در جوامع ملی اروپایی و هم چنین همدستی کامل آنان را با نهادهای سرکوبگر و مداخله جو از جمله پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را مطرح کنم که متاسفانه می بینیم ظاهرا از سوی شما ظرفیت ورود به چنین بحث های پایه وجود ندارد. با احترام
٨۰٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به لیثی حبیبی - م. تلنگر. آنکه فرمانِ غلطِ فرماندهِ را می پذیرد،شعور ندارد.
فلسفه وجودی مکاتب کمونیستی،کاپیتالیستی و ادیان الهی و غیروذالک،چیزی بجز گسستن قید و بندها و بهبود شرایط زندگی و روابط اجتماعی آدمها نبوده و نیست،منتهی مشکل وقتی شکل می گیرد که فرمانده و فرمانبر برای رسیدن به اهداف و منافع خود،از مکاتب استفاده ابزاری می کنند و تحت لوای کمونیست و کاپیتالیستم و ادیان الهی،به اجرایی کردن نظرات و مقاصد خود می پردازند،بنابراین مکتبها مسئول شکستهای تاریخی نیستند،مسئول فرمانده و فرمانبران هستند،مسئول مردمند؛چرا که شکستهای تاریخی،
نتیجه منطقی عملکرد فرمانده و ناآگاهی فرمانبران است،چرا که فرمانده و فرمانبر خود مردم‌اند،چرا که عشق شما به آن مکتب،کافی به غایت نیست و معرفت می طلبد.
کسی که فلسفه و روح مکتبی را عمیقأ درک کرده باشد،هرگز خواهان آن نیست که مکتبش به سیستم و خودش به یک مهره حزبی بدل شود،چنین کسی فرمانده و فرمانبر نمی شود،فرمانده و فرمانبر هم که بشود،برای بقا و پویایی و اعتلاء مکتبش،دُگم و جزم اندیش و خودخواه و خودمحور نمی شود؛چراکه در هر شرایطی منتقد راه و عمل خویش است و به دور از انحصار طلبی،با آینده نگری همه جوانب امر را در نظر می گیرد و با شنیدن نظرات گوناگون،به بررسی مسائل و حل مشکلات می پردازد و با همدلی و همکاری همگانی،با اتخاد شیوه های نوین،مقدمات برقراری عدالت و تقسیم کار و ثروت را فراهم می نماید و طرحی نو در می اندازد و با جلوگیری از تبعیض و نابرابری و فساد،
دست بکار آموزش و گسترش فرهنگ می شود؛تا به معرکهِ خُرافه و جهل و تعصّب و ترویج عادت روزمرگی پایان دهد،تا زیستنش فقط خدمت کردن به سیستمی* نباشد که درطول تاریخ،فرمانده و فرمانبرش،هدفی جز تحمیق توده ها و غارت منابع و ضایع کردن مکاتب نداشته اند و بی شک نخواهند داشت.
*از دیکتاتوری سرمایه داری دولتی و نظامی و سلطنتی،تا سرمایه داری خصوصی لیبرال دمکراسی بانکها و برندها و مدیای رسانه.
٨۰٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : کیا

عنوان : معضل ما نه سوسیال دموکراسی است ونه سوسیالیسم است!
مشکل ما همانطور که همه میدانیم عبور از حکومت فاشیستی،دیکتاتوری ولایت فقیه است که راهش همگرایی و اتحاد همه نیروهای اوپوزیسیون است.
و آن دموکراسی است حال با سرمایه داری یا بدون آن.
٨۰٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : نگاهی به راستگردانی مهم اقای ثابت قدم
تذکر اقای ثابت قدم در این مورد خاص ،از روی دل نیست بلکه گفته ایشان بر پایه منطق و علم است.اولین مانیفست حزب کمونیست چاپ ۱۸۴۸ توسط مارکس و انگلس با تصاویرشان در اول کتاب ،منتشر و چاپ شد.تمام مانیفست ها و اثا کلاسیک در باره مکتب مارکسیسم/سوسیالیسم همگی با تصاویر این دو که خالق و خدایان این مذهب و مرام مقدس بودند..چاپ میشد.دوستان، اکثریت ما ،من خود نیز ،مطالعات عمیقی نسبت به این ائین و نظام اجتماعی/سیاسی نداریم،ابدا نداریم.ببینیم چه امکاناتی در ایران در دسترس ما بود،تمام اثار توسط حزب توده ایران و اکثرا نیز ترجمه شادروان جوانشیر بود.طبعا در این اثار تغیراتی بعمل میامدو این محرز است!
ما ترجمه های مهمترین اثار رهبران بزرگ مارکسیسم /سوسیالیسم را نداشتیم و نداریم ،چون:اثار منشی مخصوص انگلس که از اگاه ترین نویسندگان سوسیال دمکرات المانی ،کائوتسکی(۱۹۳۸-۱۸۵۸) و یا پلخانوف (۱۹۱۸-۱۸۵۷) متفکر سیاسی و رهبر نهضت سوسیال دمکراسی روسیه.اثار این دو برگزیده شده بهترین و کامل ترین تعریف و چکیده مارکسیسم /سوسیالیم از طرف جمعیت های علمی دانشگاهی اروپا و امریکا و دیگر کشورها.مارکس و انگلس مخالف اعدام بودند..و شدیدا هم.این گفته که :هرکه با ما نیست،از ما نیست و دشمن ماست که استالین ،مائو،خمینی و بسیاری از دیگر مستبدان،ورد زبان خود کرده بودند و بدین وسیله اعضاء و هواداران را از حقیقت و جوهر مارکسیسم،بدور نگاه داشتند...هنوز نیز اثار این تخریب بزرگ،بجاست و مورد قبول بسیاری از "چپ" هاست!
اقای ثابت قدم گرامی شما سوالی را که من طرح کردم ندیدید زیرا نوشته من خطاب به شما نبود ،اما در باره نوشته کوتاه شما در باره نیازهای امروز انسان،بودمتوجه نشدید..زیرا در اواسط پیام من یاداوری شده بود..باری..شما نیازهای انسان را به اب انرژی و در تکنیک..تشریح کردید و من جایگاه "اخلاق را از شما سوال کرده بودم..
پیداست که شما از روی "شکم" حرف نمیزنید و گفته های شما بر پایه پژوهش های علمی ست..اقای ثابت قدم،سرمایه داری مهمترین بخش انسان را از او جدا ساخت"اخلاق" زیرا هنگامی که منافع و پول ،هدف باشد،انهم هدف اصلی درست در راس هرم "هستی" قرار بگیرد انسان رو به تباهی میرود ،که رفته ایم!اخرین فیلم تکان دهنده مرحوم چاپلین/عصر جدید/ از انسان یک دستگاه کامپیوتر ساخته اند.زندگی غرب مشهور است به:جوامع اطلاعات /اینفرماشون)..
ما اکثرا حتی اطلاعات دقیق و درستی از روند سیاسی امروز جهان ،نداریم دلیل این گفته هم، نظرات هموطنانمان است البته نه همگی طبیعتا.ما خود را درگیر انواع و اقسام واژه های سیاسی،خطاهای احزاب و سازمانهای مختلف کرده ایم.که کدام چه کرد و کدام درست بود و کدام غلط..در کجا کدام اتفاق درست بود کدام غلط..فلان نویسنده "چپ" چه گفت و کدام حزب چه نکرد و این قبیل و خویشتن را در گیر "مباحث و واژه ها" میکنیم و کرده ایم....اشغال کشورهای لیبی،تونس،مصر و عراق را بعنوان مثال دیکتاتور بودن رهبران ان کشورها ارزیابی میکنیم.امریکا و فرانسه و انگلیس را فرشته های نجات تعبیر میکنیم.در همین مقاله نطری بود که بدین سان تحلیلی از بردن قذافی داشت..نمیدام کدام..یک کارگر بیسواد اراژانتینی میگوید:
بابا شما ها چرا اینهمه کار را مشکل کرده اید..همه چیزهائی که در کره زمین میروید و نیازمندی های انسان ها را تامین میکند،تقسیم همه کنید!! هههههههههههه
جالب است نیست؟بقول شما بود یا اقای حبیبی که نوشتید اکثر ما وارد بحث میشویم که گفته باشیم ما هم میدانیم و گاهی هم بقصد پشت دیگری را بخاک افکندن..مینویسند..وبسیار بسیار مسائل دیگر..بحث اقای تابان که در دوقسمت هست،هفته پیش و این یک بحث مهم و درستی ست من نقطه نظرات او را تائید دارم زیرا خود نیز چنین فکر میکنم..اصل ،ذات و جوهر مرام و ائین مقدس "اشتراکی" نمرده است چرا که هزاران سال شیوه زندگانی انسانهای بدوی بود و در قرن بیستم یک بار دیگر زنده شد. توسط مارکس و انگلس.من اینده جهان و انسان را بر خلاف شما در برگرداندن "اخلاق/حیثیت و شرافت انسانی" از دست رفته خود ،بازگرداندن ان میبینم و میدانم.شاید در اشتباه باشم شاید شما محق باشید هیچ کسی اینده را نمیتواند پیش بینی کند..شاید هم با یکی دو بمب اتمی زمین دگر گون گردد..دیوانه گان بسرعت در حال نشان دادن دندان های تیز خود ،به یکدیگرند..کس چه میداند فردا صبح کسی افتاب را میبیند یا خیر!!
دلهای عاشق به هستی و انسان و طبیعت،دلهای بدور از پلیدی ها و خود پرستی ها،همگی ارزوی جهانی میکنند که در صلح و ارامش باشد.جهانی که ابزار کشتار و خونریزی به تاریخ سپرده شود و درهای تمام کارخانه های عظیم انسان کشی بسته شده تبدیل به موزه گردد.این هم ارزوی اقای تابان است ،شما ،من و همه دوستانی که در این چند روزه با هم این جا گپی زدیم .ارزوی همه ماست.
با تشکر از اخبار روز.س.شفیعی راد
٨۰٨۶٣ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : به جناب فریدون بی بیان
کوتاه و مختصر بگویم چونکه گویا حوصله بعضیها از خواندن نظرهای طولانی سر میرود و انتقاد میکنند! از قدیم گفتند در دیزی باز است حیای گربه کو؟ تا همینجا هم جناب تابان کلی بمن برای نوشته های طولانی ام تخفیف دادند و گذشت کردند که از بابتش ممنونم! با عرض پوزش که رعایت نکردم!
شما اگر کمی زحمت مطالعه به خودتان بدهید حتما به تفاوتهای اساسی بین دو کشور آلمان و فرانسه پی خواهید برد که چرا فرانسه عقب ماند و مشکلات اقتصادی با بدهی های بالا دارد ولی آلمان حرف اول در اروپا را میزند؟ مشکل اصلی فرانسه برمیگردد به ساختار حکومتی آن که شخص پرزیدنت تمام قدرت تصمیم گیری را در دستش دارد و میشود گفت فرانسه یک جمهوری پرزیدنتی است ولی آلمان یک جمهوری پارلامنتی طوریکه حتی برخی از سیاستمداران فرانسوی و ایتالیائی بر این عقیده اند که شکل حکومتی آلمان است که برایش قدرت اقتصادی اول را میآورد و بهتر است مدل حکومتی آلمان و سیستم آموزشی آنرا امتحان کنند. مشکل بزرگ دیگر فرانسه در بسیار قوی بودن سندیکاهای کارگری آن است که کمتر حاضر میشوند تن به رفرم برای بهتر شدن اقتصاد بدهند و هربار شخص سوسیالیستی مثل فرانسوا اولاند خواست رفرم کوچکی در روابط بازار و اقتصاد بکند کارگران را به خیابانها آوردند و حتی مدیران برخی شرکتها را هم به گروگان گرفتند و کتک زدند. در آلمان رابطه بین کارفرمایان و کارگران و سندیکاهایشان اما بیشتر بر اساس ابتدا صحبت کردن با هم و راه حل پیدا کردن و به تفاهم رسیدن است ( Kon­sens­ge­sell­schaft= Gesellschaft, in der gesellschaftliche Probleme in der Regel einvernehmlich gelöst werden) بجای اینکه فوراً اعتصاب و تظاهرات بکنند و به خیابانها بریزند. اغلب در انتهای صحبتشان اگر دو طرف به تفاهم نرسیدند برای فشار بر روی کارفرمایان لازم دیده میشود که با اعتصاب و غیره حق خود را بگیرند و این سندیکاهای کارگری آلمان را قوی میکند. از آنجائیکه بعد از تهاجم آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم به فرانسه سندیکاهای کارگری فرانسه اولین گروهی بودند که اسلحه بدست گرفته و در مقابل فاشیستهای آلمانی ایستادند و تلفات زیادی هم دادند. بنابراین از گذشته سندیکاهای کارگری در بین مردم فرانسه از اعتبار و ارزش بالائی هنوز برخوردارند و کمتر سیاستمدار فرانسوی میتواند برخلاف میل سندیکاهای کارگری حتی کوچکترین رفرمی را به اجرا در آورد. برای همین امروزه خیلی ها معتقدند که فرانسه حتی با روی کار آمدن ماکرون ۳۹ ساله ( که دهانش هنوز بوی شیر کودک میدهد) با همه قول و وعده هایش کمتر موفق خواهد شد به رفرمهای بزرگ در فرانسه دست بزند تا اقتصادش دوباره جان بگیرد و با آلمان رقابت بکند. شما خودتان قضاوت کنید که یک کارمند بانک سابق جوان مثل آقای ماکرون تجربه سیاسی اش چقدر زیاد میتواند باشد که در فرانسه رفرمهای بزرگ انجام دهد؟ چند روز پیش خبردار شدیم که جناب ماکرون فقط در عرض سه ماه ۲۶۰۰۰ یورو فقط برای لوازم آرایش صورتش خرج کرده از جیب مردم! بیشتر اهل نمایش است تا محتوا اگر زود قضاوت نکرده باشم!
در موارد دیگر سوالهایتان اگر پس فردا فرصتی شد حضور مجدد در اینجا پیدا میکنم چونکه فردا به این سایت سر نخواهم زد! موفق باشید!
٨۰٨۵٨ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : مجال [ ما ] همین باشد که پنهان عشق او ورزیم - حدیث بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
اگر نه از زمان خلقت آدم بلکه اقلا از چند هزار سال پیش فیلسوفان و متفکرین در دنبال کشف فرمولی بوده اند که اجرای آن به سعادت بشر منجر گردد. نتیجه این تفکرات سر انجام به دو صورت اصلی کاپیتالیسم و سوسیالیسم- کمونیسم به مرحله اجرا در آمده است. جزئیات این مطالعات و تفکرات که در سطح دانشگاهی روزانه حلاجی میشود چنان وسیع است که نه تنها کامنت های هزار کلمه ای ما چیزی به آنها نمی افزاید بلکه درک آنها نیز برای بسیاری از ما غیر ممکن است. در حقیقت تنها ذکر نام این متفکرین به مثال نه هفتاد من بلکه هفتصد من کاغذ خواهد شد. صد سال طول کشید تا چند " ورژن " از این نظریات در کشورهای مختلف به مرحله اجرا در آید تا مورد قضاوت قرار گیرد. اجرای تمام " ورژن " های تئوریک, صدها بلکه هزاران سال طول خواهد کشید. بنا بر این چیزی که برای ما مردم معمولی باقی میماند اینست که ببینیم از ( ورژن ) هایی که تا کنون به مرحله اجرا در آمده اند کدام یک به نظر ما نزدیک تر و موفق تر بوده اند و بقیه را به " اکادمیا " واگذاریم.
٨۰٨۵۷ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : در جواب به جناب اردشیر زارعی قنواتی
من برای این نوشته بیش از اندازه وقت گذاشتم بنابراین دیگر وارد جزئیات نوشته متناقض شما نمیشوم چونکه من کم و بیش از شما که اغلب برای اتفاقات خارجی در این سایت گزارش مینویسید و با تحلیل های از دید همیشه عینک کمونیستی خودتان که مرا بیشتر به پروپاگاندای دفتر حزب کمونیست شوروی سابق میاندازد آشنا هستم. بنابراین ترجیح میدهم از ادامه بحث با یک کمونیست متعصب خودداری کنم چونکه تعصب شخص مانع از پذیرش یکسری واقعیتها و دیدن دنیا از دریچه دیگر میشود. در ضمن چند بار در باره موضوع گیری تان در زمینه های مختلف برای این سایت نظری ارسال داشتم ولی متاسفانه به دلایلی برای من نامعلوم منتشر نشد. گویا شما امامزاده کمونیستی هستید که نمیشود به نوشتار شما انتقاد کرد؟ فقط خواستم سر آخر بگویم که شما با کمونیست بودن خودتان خوشبخت باشید و ببینیم اصلاً موفق میشوید حتی دو نفر را به جمع خودتان اضافه کنید؟ گویا خبر ندارید که مردم ترجیح میدهند دنبال پوپولیستها بروند ولی از کمونیستها فاصله میگیرند! چونکه همه از کارنامه نه چندان درخشان شما ها خبر دارند! موفق باشید!
٨۰٨۵۶ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۶       

    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : توجیهات نادرست برای تبرئه نظم سرمایه
جناب رهگذر عزیز:
کامنت بلند بالای شما که از اشتباه کوچکی در نوشته آقای تابان شروع می شود و سپس شما خود دچار اشتباهات فاحش و اساسی می شوید، در نتیجه گیری می رسد به توجیه تئوری "آشتی طبقاتی" که یا دانسته یا نداسته به آن باور دارید.
اول: در مورد حمله به لیبی که شما هم بدرستی اشاره کرده اید در زمان ریاست جمهوری نیکلای ساکوزی توسط ائتلافی به رهبری فرانسه، بریتانیا و آمریکا انجام گرفت به خلاف تصور و برداشت شما نه تابع قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بود و نه هرگز توسط اتحادیه آفریقا تا روز آخر مورد موافقت قرار گرفت. در شورای امنیت به بهانه حمله ارتش لیبی توسط بمباران هوایی یک قطعنامه حول "منطقه پرواز ممنونع" در این کشور صادر شد اما و متاسفانه همین ائتلاف جنگی به استناد غیرقانونی به آن (که تا به امروز از طرف نهادهای مستقل حقوقی و سیاستمداران غیر وابسته به محافل سرمایه قانونی بودن این حمله به صورت قاطع رد شده است) لیبی را آماج حمله با هدف سرنگونی دولت معمر قذافی قرار داد. اتفاقا جدا از نهادهای حقوقی که به استناد حقوق بین الملل و ارزیابی حقوقی از قطعنامه صادره این حمله را غیرقانونی دانسته اند همان زمان نیز روسیه و چین که دو عضو دائم شورای امنیت بودند شدیدا نسبت به این سواستفاده از قطعنامه شورای امنیت واکنش نشان دادند.
دوم: در مورد برداشت شما از مطلق گرایی کمونیست ها و توجیه نسبی گرایی حامیان نظام سرمایه داری نیز کاملا در جای اشتباه تاریخ قرار گرفته اید. اگر همانطور که می گوید در گذشته کمونیست بوده اید لاجرم باید می آموختید که اولین مکتب سیاسی برخوردار از یک جنبش اجتماعی قدرتمند که به اصول تغییرات دائمی و "دیالکتیک" معتقد بود، بدون هیچ تردیدی مارکسیسم یا به زبان کلی تر کمونیسم بوده است. آنان حتی برای جامعه سوسیالیستی هم به خلاف امروز شما "پایان تاریخ" را قائل نبودند و بر اساس طبقه بندی های کاملا علمی آن را یک دوره انتقالی برای رسیدن به جامعه بی طبقه کمونیستی می دانستند.
سوم: مقایسه شوروی با جوامع سرمایه داری به لحاظ سطح رفاه یک مقایسه بسیار مضحک و کم مایه است چرا که دوران توسعه تاریخی این دو محیط ژئوپلتیک و ژئواکونومیک کاملا با هم تفاوت کیفی دارد. جوامع اروپایی و بعدا آمریکا حاصل یک تاریخ انباشت ثروت به فراخنای نظام طبقاتی را نمایندگی می کردند که حداقل از پایان قرن هفدهم با انقلاب صنعتی انگلستان به سطحی از قدرت و توسعه یافتگی رسیده بودند که اصلا قابل مقایسه با روسیه تزاری در وضعیت نیمه فئودالی در سال ۱۹۱۷ مصادف با انقلاب اکتبر نبود. این مقایسه درست مثل این است که شما بخواهید خانواده خوشبخت و مرفه را مثال بزنید و امروز بیایید خانواده "بیل گیتس" را با یک خانواده کارگری در همان آمریکا یا هر جای دیگر مقایسه کنید. موضوع مهم برای مشروعیت و اعتبار یک سیستم نه به بانک ها و انباشت ثروت آن که به کاهش شکاف طبقاتی و عادلانه خرج شدن ثروت ملی در زندگی و معیشت تمام مردم خواهد بود. وقتی روسیه نیمه فئودالی که از همان ابتدای انقلاب با جنگ داخلی، تجاوز خارجی و تحریم های کمرشکن مواجه بود و بعدا نیز در جنگ جهانی دوم تقریبا به ویرانه یی با ۲۷ میلیون کشته برای منکوب کردن آلمان هیتلری که اگر کوشش و تقلای آنان نبود شاید تا به امروز همین مدعیان سوسیال دمکراسی اروپایی باید پوتین سربازان هیتلری را واکس می زدند،را در طول چند دهه می بینید به یک ابرقدرت تبدیل گردید با تمام کاستی ها و اشتباهات کوچک و بزرگ کاری بود که در تاریخ جهان تاکنون انجام نشده بود.
چهارم: می گویید که به جای جامعه سوسیالیستی بهتر است در کنار نظام سرمایه داری ماند و افسار آن را کشید ولی فراموش می کنید که این افسار را سوسیال دمکراسی اروپایی نکشید بلکه اگر هم افساری کشیده شد تحت تاثیر انقلاب اکتبر و حضور نظامی عادلانه تر در شوروی بود. برادر من شما افسار سرمایه داری را نکشیدید بلکه به عکس این کاپیتالیسم هار بود که به تدریج چنان افسار سوسیال دمکراسی را کشید که دیگر نه تنها توده های مردم که حتی خود این احزاب هم تفاوتی بین راست و چپ را نمی دیدند.
پنجم: خطاب به آقای تابان از رفاهی گفته اید که شما الان در همین کشورهای سرمایه داری از آن برخوردارید که در شوروی سابق هم نبود. این مقایسه هم به نظرم بیشتر در چارچوب منطق سیاسی به شوخی شبیه است. همین امروز نزدیک دو میلیون افغانی که از جنگ و مصیبت های این کشور دست به مهاجرت به ایران زده اند، همین مصیبتکده ایران را کعبه آمال خود می دانند چون امکان کار، زندگی و امنیت را دارند. پس حتما اگر شما هم یکی از این دو میلیون مهاجر افغانی بودید امروز با این استدلال به طرف بحث تان می گفتید که ایران نظامی عالی دارد و ای کاش من هم یک ایرانی بودم. البته بسیاری بحث های انتزاعی را هم به تفصیل پرداخته اید که به نظرم چندان ارزش تئوریک برای توضیح ندارد. با احترام و پوزش برای تفصیل نظر
٨۰٨۵۵ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۶۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست