سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هیستری ِ شوروی ستیزی - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : الف باران

عنوان : مبارزه با استالین مبارزه با سوسیالیسم بود و هست.
در مناظره انتخاباتی که بین آقای بوش رئیس جمهور وقت آمریکا (پدر) و آقای کلینتون در جریان بود ، آقای کلینتون وقتی‌ ، آقای بوش (پدر) را به عدم توانائی حل مشکلات داخلی‌ آمریکا محکوم میکرد،آقای بوش برای دفاع از خود اظهار داشتند :

"اگر ما در مسائل داخلی‌ کم کاری داشتیم ولی‌ در مسائل خارجی‌ و بین المللی بسیار موثر و پر کار بودیم ، ما اتحاد شوروی را از بین بردیم !"
از بین بردن و متلاشی کردن شوروی، مستلزم وجود و داشتن شرایط در یک پروسه زمانی‌ طولانی انجام پذیر خواهد بود. آنچه را که همه میدانند و انکار آنرا نمی پذیرند، اتحاد شوروی در سه سال جنگهای داخلی‌ اوایل انقلاب و جنگ جهانی دوم از بین نرفت و متلاشی نشد ولی‌ بد از مرگ استالین این دگرگونی‌ها بتدریج شروع و در نهایت ساختمان سوسیالیسم در شوروی از هم پاشید . فروپاشی شوروی مسئله‌ای است که همه سعی‌ در پنهان کردن علت آن دارند . آقای قراگوزلو هم معتقد هستند که : "اتحاد شوروی (=کمونیسم بورژوازی) که کم و بیش از دهه سی‌ (۱۹۳۰ به بعد) شروع شد . در صورتیکه علت سقوط و فروپاشی شوروی تجدید نظر طلبی در اصول کمونیسم و آشتی‌ دادن آن با سرمایه داری بود .
هر ایدئولژی اصالت خود را دارد و اگر با ایدئولژی‌های دیگر ترکیب شود دیگر اصالت خود را از دست میدهد.نمیتوان گفت هم سوسیالیسم و هم سرمایه داری ! سرمایه داری و کمونیسم با هم آشتی‌ ندارند و آشتی‌ این دو به سرانجامی میرسد که روسیه کنونی‌ رسیده است . مهندسی‌ آقای بوش (پدر) و دیگران هم قبل از او، برای همین فروپاشی تدوین شده بودند . آیا از خود این سئوال را کرده اید‌ که سرمایه داری چه در لباس هیتلر و چه در مقام آقای بوش (پدر)، چرا قصد فروپاشی شوروی را داشتند ؟!
مقاله به ظاهر حسرت دوران گذشته را می‌خورد ولی‌ در سایت آورده شده قسمتی‌ از آن دوران به واقعیت اشاره‌ای دارد.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۹۰۲۴
۵۴۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : اصغر جیلو

عنوان : اقای صدری محترم
۱- طرف خطاب کامنت شما دارای اسم و مشخصات است و نامش"کامنت گذار اول" نیست.
۲- شما مگر درچه جایگاهی قرار دارید که مدعی شوید و القائ کنید این کامنت گذار به دروغ خود را به عنوان فرد مطلع از جامعه شوروی سابق جازده است و...
۳-مگرشما انتظار داشتید که همه یک نظر و عقیده واحد در مورد مسایل شوروی سابقی که زمانی الگوی یک جامعه موفق برا ی بسیاری از ما محسوب میشد داشته باشند. در عین حال مگرر قرار است به خاطر ترس از چماق ادعاها و افتراهای شما کسانی تجارب خود را نفی کنند که چنین هل من مبارز طلبی میکنید.
اجتناب از تمسخر و توهین به دیگران اولین شرط گفتگو است.آیا شما اندوخته ای در این زمینه دارید؟ من تردید دارم.
۵۴۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : آقای بدیعی عزیز حق با شماست ولی...
ولی راستش را بخواهید ما با امید صید یک فقره ساردین نا قابل، اگر نه ماهی سفید بزرگ ، قلاب خود به طعمه لذیذ آراسته و بر سر این برکه چمباتمه زده ایم. این سنگ پرانی ها ی شما ممکن است رغبت نزدیک شدنشان را کم کند و با انتقال مقاله به پشت صفحه اخبارروز،مجبور شویم با همین لنگه دمپایی گیر کرده به قلاب به خانه بگردیم...
۵۴۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : باید چشمها و گوشها را شست
" انسانی و سالم ترین جامعه ای که تجربه کردم ، همان شوروی است ".
میگویند شنیدن کی بود مانند دیدن. این بیان صادقانه از کسی است که سالها در ایران و سوئد و آلمان و شوروی زندگی کرده است. صادقانه از این نظر که تا آنجا که من میدانم ایشان اجبار و سودی در گفتن این جمله ندارند و درک و تجربه و احساس خود را بیان میکنند.

بنظر ایشان این وضع شوروی درست بعد از مرگ برژنف و دوران یوری اندروپوف و چرنکو و گربچوف است. یعنی دورانی که نسیم آزادی گلسنوت در روسیه وزیده و طبق گفته ویکیپدیا مردم هر چه بیشتر از مشکلات کمبود مسکن و الکلیسم و مصرف مواد مخدر و آلودگی محیط و کارخانه های قدیمی دوران استالین و فساد گسترده آگاه شده بودند.
خاطرات ایرانی های دیگر که به روسیه رفته بودند اغلب با این بیان مغایرت دارد و اگر دیگران بیانات جناب صدری را تائید کنند باید چشمها و گوشها را شست.دیگر آنکه اگر زندگی چنان در شوروی خوب بود چگونه با اولین نسیم آزادی چنین از هم پاشید. شاید آنها هم مثل ما " خوشی زیر دلشان زده بود". الله اعلم. امید که دیگر دوستان به حل این معما کمک کنند. نکته دیگر آنکه طبق نوشته ویکیپدیا حزب کمونیست روسیه امروزه چندان قدرت و طرفدارانی ندارد.
۵۴۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : غلامرضا بدیعی

عنوان : از ۸۳ تا ۸۹ و این همه تاثیر
آقای صدری
واقعا ترتیب همه را در یک کامنت داده ای. دست مریزاد.
شما فقط در فاصله ی ۸۳ تا ۸۹ در ساختمان شوروی سوسیالیستی واقعا موجود بودید و این همه تاثیر پذیرفته اید. وای بحال آنهائی که این ساختمان را خود با دستهای خونین خود ساختند. عجیب هم نیست که برای ساختن چنین ساختمانی ۱۸ میلیون انسان ترور شدند.
واقعا دست مریزاد!
۵۴۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به دوستان:
-من در واکنش به اولین کامنت که نویسنده اش دوست داشت چنین وانمود کند که با شوروی از نزدیک آشنایی دارد، وارد بحث شدم. کامنت اولم هم صرفا دعوت از افراد ظاهرا یا واقعا صاحب نظردر مورد شوروی، با سابقه اقامت در آنجا بود تا از این راه قضاوت این دوست هم محکی خورده باشد. دوست رامهرمزی ولی به سیاق جرومنجرهای روکم کنی زن و شوهرهای ایرانی وارد بحث شده اند.در حالی که گفتگویی هنوزاینجا آغاز نشده است که از دورنش حقایق مربوط به شوروی بیرون آید. تفاوت بین کسانی هم که تحت تاثیر تبلیغات مسموم و مداوم رسانه های جهانخواران به داوری می نشینند و آنانی که هدفمند قصد دارند خدمتی به این رسانه ها واربابانشان نمایند نیز به سهولت قابل تشخیص است و روی سخنم هم با گروه اول است.
-کسانی که بعد از فروپاشی شوروی به غرب گریخته اند، از وضعیت نکبت بار جدید خود گریخته اند واکثر کسانی از آن ها که شوروی را نیز تجربه کرده اند،درحسرت آن دورانند.استالین در نظرخواهی دوسه سال پیش، سومین شخصیت تاریخی محبوب روسیه شناخته شد.من البته نه تمایلی به دفاع از استالین و نه قصد لاپوشانی کردن کاستی های شوروی را دارم. هیچکس دیگرهم اینک در این جهان نفعی از چنین کاری نمی برد. ولی از آن طرف سرمایه داری همیشه از وارونه نشان دادن تجربه شوروی سودخواهد کرد.
-من از سال۱۹۸۳تا ۸۹ در شوروی بودم و پس از اقامت در سوئد، به ایران بازگشتم و ۷ سال بعدش به آلمان آمدم.
- با وجوداحترامی که برای آقای قراگوزلو ، بخاطر داشتن صداقت، که کالایی کمیاب شده است، قائلم ولی نظراتشان در مورد شوروی وبه طور کلی ایده آلیسم فکری ایشان را قبول ندارم و چنین سبکی را هدر دادن انرژی آن هم در شرایط نیاز وافربه آن می دانم.
۵۴۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : آقای صدری
با احترام، بروید با «اصلی ها»، یعنی هزاران و میلیونها مردمی که از آنجا گریختند و به ممالکِ سرمایه داری فرار کردند بحث کنید. من با اینها خیلی با علاقه صحبت کرده ام. تقریباً همه، اما هر کدام با زبانی، می گویند: «ما بدنبالِ سوسیالیسم بودیم. اما نمی دانستیم که سوسیالیسمی اگر وجود داشته باشد، همین غرب بود».

با احترام
۵۴۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : آرمان رهایی

عنوان : سوسیال امبریالیسم روسی و چینی
این مقوله جدیدی نیست و مارکس و لنین نیز درباره سرمایه داران با نقاب سوسیالیسم نوشتند اما از قرار هنوز نام سوسیالیسم می تواند ماهیت سرمایه داری را مخفی کند. فاشیست های آلمانی و ایتالیایی نیز خود را سوسیالیست ملی می دانستند.
گفته می شود که بعد از نقاب انداختن الیگارشی سرمایه داران روسیه دو عضو سابق حزب دولتی در نام کمونیست در مسکو اتفاقی همدیگر را می بیینند. اولی به دومی می گوید رفیق تمام آنچه در مورد سوسیالیسم به ما گفتند دروغ بود. دومی می گوید که موافق است اما هر چه در مورد سرمایه داری گفته بودند درست بود.
حزب کمونیست سرمایه داران چین هنوز مشغول سیاه بازی هست که روسها سالها مشغول آن بودند. لابد نظام برده داری چین چون هنوز نام سوسیالیسم را یدک می کشد از نظام های برادر غربی بهتر است؟
۵۴۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : روسیه بعد از شوروی
جناب صدری،
با عرض ارادت و احترام، با ارقامی که ذکر شد ظاهرا شما از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ در روسیه بوده اید. اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ ازهم پاشید و بنا براین شما دوران استالین و خروشچف و برژنف را ندیده اید و در روسیه بعد از شوروی زندگی کرده اید. آیا برداشت من درست است؟
۵۴۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : غلامرضا بدیعی

عنوان : من هم در رامهرمز متولد شدم
آقای صدری،
من هم در رامهرمز متولد شدم. بیست سال هم در آنجا زندگی کردم. تماما در دوره شاه. طرفدار شاه هم نیستم. پس از آن، در دوره جمهوری اسلامی آنجا را ترک کردم و سه دهه است که در آلمان زندگی میکنم.
انسانی و سالم ترین جامعه ای که تجربه کردم ، همان رامهرمز است. "آن هایی که مثل من چنین تجربه ای دارند و ادعایی دیگر می کنند، بیایند تا رودر رو در این باره بحث کنیم."

اما همان "جامعه" رامهرمز پس از "انقلاب" سال ۵۷ به یکباره شکاف برداشت و خونخوارانی از آن بیرون زدند که هیچ روانشناسی نباید بخود جرات بدهد که علت آنرا توضیح بدهد!

بنظر می رسد که نه شما و نه آقای قراگوزلو، مانند مارکس، هیچکدام انسان را نشناخته اید.
۵۴۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست