سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دهه ی شصت از دید آن هایی که در دهه ی شصت به دنیا آمده اند - سپیده صلح جو
از جانب گروهی از هواداران فداییان خلق ایران (اکثریت)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : زنجانی

عنوان : آیا این چیزیست که ما برای چپ ایرانی می خواهیم؟
آبی که راکد بماند می گندد و باید مرتب در حرکت باشد تا زلال بماند. چپ هایی هم که با همه تجارب عینی و ملموسی که در این ۳۱ سال در ایران و جهان داشته اند و عمدا خود را با واقعیت ها تطبیق نداده همانند همان آب راکد گندیده اند. اینها جوابگوی نیازهای امروز ایران و ایرانی نیستند و هیچ تفاوتی با موسوی و انصارش که خواستار بازگشت به دوران سیاه خمینی هستند ندارند. هر دو خواستار بازگشت به دورانی هستند که نه تنها ملت خواستار آن نیست بلکه بر ضد منافع ملی ایران است. هر دو گروه منکر این حقیقت هستند که در واکنش به وقایع سه دهه اخیر، جامعه ایران هم از هر لحاظ متحول شده است و نگاهش به غرب و ارزشهای غربی است. دیدگاه های سیاسی از هر طیف هم ناگزیرند که منعکس کننده این تحولات باشند وگرنه مثل آب راکد گندیده می شوند و مردم از آنها فاصله می گیرند. آیا این چیزیست که ما برای چپ ایرانی می خواهیم؟

باید به این درک برسیم که یک جامعه سالم و دمکراتیک نیازمند همه طیف های سیاسی ولی مترقی و همگام با مردم است. همه طیف های سیاسی باید با نقد از گذشته خود فصل تازه ای از تاریخ خود را آغاز کنند تا در دل مردم راه یابند. موسوی تاکنون حاضر نبوده چنین کاری کند و ما چپ ها مرتب از او بهمین دلیل انتقاد می کنیم ولی خود ما حاضر نیستیم از خودمان شروع کنیم و با گذشته خود برخورد کنیم. هنر نیست که پر کاه را در چشم دیگری ببینیم ولی از هیزمی که در چشم خود داریم غافل بمانیم.

اینرا باید اضافه کنم که من همیشه چپ بوده و خواهم ماند. من از چپ بیزار نیستم ولی برای ماندگاری و مطرح بودن آن در عرصه سیاسی ایران فردا خواستار تحولش هستم.
۲۹۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨۹       

    از : بهروز

عنوان : لزوم پاسخ
خوب است اگر هواداران اکثریت (صلح جو) که مطمئنا این کامنت ها را می بینند مستقمیا در بحث شرکت کنند.
۲۹۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨۹       

    از : انور

عنوان : نقش احزاب سیاسی
سپیده صلح جو مطمنا به یاد می آورد که در میتینگ سازمان اکثریت قبل از ۳۰ خرداد ایادی رژیم نارنجگ پرتاب کردند و این اولین بار نبود که چماقداران رژیم به شکل وحشیانه به مردم حمله می کردند. رژیم مجاهدین را می خواست نابود کند و بعد بقیه را یکی یکی یا دسته جمعی از بین ببرد. سازمان اکثریت و حزب توده با حماقت سیاسی تاریخی از آینده بدی که در انتظارشان بود غافل شدند و ساده لوحانه امید داشتند که رژیم با آنها متفاوت رفتار خواهد کرد. حمایت سازمان اکثریت و حزب توده از رژیم جمهوری اسلامی در یکی از جنایت بار ترین زمان رژیم لکه سیاهی در کارنامه این دو می باشد که آن را نمی توان فراموش کرد. سازمانهای سیاسی دیگر اشتباهاتی داشتند اما حمایت از رژیم بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ فاجعه ای بزرگ بود که نتیجه آن به جری تر شدن رژیم کمک کرد و هزاران انسان نیک را باعث شد رژیم به قتل برساند.
۲۹۱۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨۹       

    از : م تهرانی

عنوان : تظاهرات ۵۰۰ هزار نفری سازمان مجاهدین خلق ایران در ۳۰ خرداد ۶۰
در اعتراض به سرکوب و شکنجه و نبود ازادیها به ابتکار سازمان مجاهدین خلق تظاهرات نیم میلیونی در تهران برگزار شد. خمینی در وحشت از بی آبرویی و رسوایی دستور تیر اندازی به روی تظاهرات کنندگاه را داد. خمینی اعلام کرد همه دستگیر شدگان بدون محاکمه و فوری باید اعدام گردند. زخمی ها بدون درمان باید فورا بقتل برسند و کی اجازه درمان کسی را ندارد والا او هم اعدام می گردد. فراریهای تظاهرات هم در حین فرار باید کشته شوند و شروع کردند صدها نفر را هر شب اعدام کردن. در ماه خرداد خمینی و ادمکشانشان هزاران نفر از مخالفان و بخصوص مجاهدین خلق را بعد از شکنجه های وحشتناک کشتند.
۲۹۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : مروری کوتاه به نوشتار سرکار خانم سپده صلح جو
سرکار خانم سپیده صلح جو
شما بدون شک یکی از آزادیخواهانی هستید که خواستار برچیده شدن ستم حکومت اسلامی و استقرار حاکمیت مردم می باشید و بر همین اساس خواستار نقد مشی سیاسی احزاب و سازمان های سیاسی دوران خلافت اسلامی برای درس آموزی بویژه برای نسل جوان تشنه آزادی و تعمیق آگاهی بیشتر در جامعه می رزمید . به همین لحاظ باید بطور دقیقتر به تحلیل جامعه و نهاد های موجودش و سطح آگاهی ها و نا آگاهی های اقشار مختلف مردم پرداخت تا فاجعه یکی پس از دیگری رخ ندهد.

به نظر اینجانب یکی از مهمترین عوامل استقرار حکومت مستبد خمینی و پذیرش آن حداقل در سال های اول حکومت جمهوری اسلامی از سوی بخش بزرگی از مردم و سیاستمداران چپ، لیبرال و ملی مذهبی ها این بود که بطور دقیق آثار نوشته شده خمینی را نخوانده بودند و بطور دقیق نمی دانستند که خمینی با نقشه حکومت اسلامی با رهبری ایشان و ولایت امر های بعدی چه آرزو و امید های شومی را به ارمغان خواهد آورد. عدم آگاهی مردم نیز روشن بود ، سایه استبداد محمد رضا شاه که جامعه بسته و امکان اظهار نظر و بحث و گفتگو نبود تا از آن طریق آگاهی ها در عرصه های مختلف بالا رفته و مردم شناخت شان از رهبران سیاسی و دینی - سیاسی بالا رفته باشد. ههه با هم استبداد شاهی را بر انداختند و اکثریت با رهبری خمینی و اوباش و ارازلی که به دورش جمع شده بودند به استقرار جمهوری اسلامی رای مثبت دادند و با رای خود استبداد اسلامی خمینی را پذیرفتند. یکی از علل پذیرش و سکوتدر مقابل جنایات حکومت اسلامی نا آگاهی ، ترس از سرکوب و اعتقادات دینی به ارث گرفته شده از نیاکانان است.

حال در اینجا بر می گردد به نقش احزاب و سازمان های سیاسی و شخصیت های موثر در جامعه که متاسفانه در نوشتار شما چنین برخورد می شود که نقش سیاسی و اشتباه این سازمان ها ( گاها" اسفناک ) تقریبا" با اقدامات سرکوبگرانه حاکمان جمهوری اسلامی یکسان گرفته می شود. به همین علت به نکاتی فهرست وار اشاره می کنم:

۱- آنان که قبل از استقرار استبداد دینی و حکومت جمهوری اسلامی بر علیه استبداد شاهی مبارزه می کردند نه از دهه شصت مورد حمله چماقداران جمهوری اسلامی قرار گرفتند که قبل از استقرار این حکومت ضد مردمی مورد حمله گروه های فشار در تظاهرات ضد شاهی قرار داشتند و مورد حمله با چاقو و تیغ و اسید قرار می گرفتند. ماهیت این حکومت قبل از فروپاشی استبداد سلطنتی چنین بود.
۲- دستگیری، شکنجه و اعدام و کتک زدن مخالفین چنین حکومتی از همان آغاز ورود خمینی به ایران و استقرار حکومت اسلامی آغاز شد و دهه شصت اوج این اقدامات ضد انسانی خمینی و دار و دسته اش بود. در سال های اول استقرار حکومت اسلامی مجاهدین دست به سلاح نبرده بودند و رجوی خمینی را پدر می نامید.
۳- درست است که سیاست سازمان مجاهدین اشتباه و به نظر اینجانب نابخردانه بود ولی این جمهوری اسلامی بود که تمامی عرصه مبارزه مسالمت جویانه را بر این سازمان و حتی سازمان ها و احزابی که از این حکومت عقب مانده دفاع می کردند بست . علیرغم جو خفقان موجود آن زمان برخی از احزاب و سازمان ها تا پایان سال ۱۳۶۲ از همین حکومت استبدادی دفاع می کردند ولی جمهوری اسلامی اعضای همین سازمان های مدافع خود را دسته دسته به تلویزبون می آورد و بعد ها به جوخه های تیر باران می سپرد ( اکثریتی ها، توده ای ها و تا حدودی از شخصیت های ملی و دمکرات ). اینکه این احزاب و سازمان ها اشتباه تئوریک داشتند و مرتکب خطاهای فاحش شدند شکی نیست و می بایستی بطور علمی ریشه های این خطاها و اشتباهات جبران ناپذیر که عملا" در خدمت حکومت جمهوری اسلامی و حکومت استبدادی الهی قرار گرفت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. اشتباهات این احزاب می تواند برخا" تئوریک، برخا" بیسوادی، و برخا" دنباله روی از سیاست های آن زمان شوروی ( سیاست های حزب توده ) باشد که برایش مهم نبود خمینی برای مردم ایران چه می کند ، مهم این است که خمینی با تمام ضد کمونیست بودنش و با تمام افکار ضد دمکراتیک اش ، ضد آمریکا است و به این طریق ایران از زیر سلطه اقتصادی و سیاسی آمرکا و متحدان غربی اش بیرون می آید و خیال این کشور دیکتاتور زده کمونیستی ( شوروی آن زمان ) خلاص می شود.
۴- من امروز به عنوان یک انسان دمکرات وقتی به آن زمان فکر می کنم از خود می پرسم چگونه و به چه دلیل صرفا" به دلیل اینکه خمینی ضد آمریکائی و ضد امپریالیستی است مبارزین ( خودشان قائل بودند ) مدافع حکومت جمهوری اسلامی چشمان خود را نسبت به اقدامات سرکوبگرانه، ضد دمکراتیک و ضد انسانی خمینی و یاران راستینش می بستند و به دار آویخته می شدند ولی در عین حال از انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی دفاع می کردند؟ بخشا" برایم روشن و بخشا" هنوز روشن نشده است. وقتی امروز آقایان خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی و گنجی و دیگران از این دسته را مشاهده می کنم می فهمم که وقتی یک فرد و یا افرادی در یک ایدئو لوژی غرق شده باشند قادر نیستند اطراف خود را ببینند . نگاه کنید به برخورد این آقایان را در سال های اخیر . چرا اینان قادر نیستند که احکام اسلامی را نقد کنند؟ چرا اینان قادر نیستند که نقش خمینی را در این سالهای پر از جنایت ببینند؟ آیا جز این است که ایدئولوژی اسلامی اینان را کر و کور کرده و قلب هایشان سنگ ( به نظرم غرق شدن در یک ایدئولوژی و اعتقاد عمیق و یا کورکورانه به آن انسان را مسخ می کند ) . مگر مارکسیست ها سالیان سال اینگونه نبودند و جنایات استالین ها، مائو ایست ها و و و را اقدامات انقلابی نمی دانستند؟ و اعمال ضد انسانی آنان را انقلابی و انسانی نمی شمردند؟!. اله در قران گفته .... مارکسیست ها می گفتند مارکس در نوشته هایش گفته ... و ...
۵- شناخت ما از تاریخ کشورمان ، تاریخ حمله اعراب به ایران، تحمیل احکام بدوی اسلامی طی ۱۴۰۰ سال باید مورد بر رسی قرار گیرد. و جوانان آزادیخواه میبایستی همواره فرهنگ و جو پرسش را در تمامی عرصه های اجتماعی گسترش دهند. باید تمامی شخصیت ها و احزاب و جریان های سیاسی را مورد سوال قرار دهند و در باره ی عملکرد و افکارشان از آن ها به پرسند . سوال کردن جو دمکراسی را گسترش می دهد. سوال کردن برای تحقیر نیست. سوال برای روشن شدن است.
۶- تاکید می کنم که یکایک ما و یکایک احزاب می بایستی دائما" از خود به پرسند که من در گذشته چه می گفتم، چگونه عمل می کردم و اگر امروز نشان داده می شود که اشتباه بود ، علل این اشتباه چه بود؟
۷- بنظر اینجانب اعلب احزاب و سازمان های سیاسی مخالف ( رسمی و غیر رسمی ) در باره خمینی و حکومت وی مرتکب اشتباه شدند و اغلب این اشتباهات نه از روی آگاهی که اغلب ناآگاهی بود . بهمین دلیل من به خود اجازه نمی دهم که اشتباهات این احزاب که ضربات مهلکی نیز به جنبش دمکراتیک و همکاری میان این احزاب و سازمان ها وارد کرد را در کنار جنایات حکومت جههوری اسلامی قرار دهم و با یک چوب آن ها را بزنم ( البته من چوب زدن را درست نمیدانم ، فقط برای مثال است ) . جمهوری اسلامی مرتکب اشتباه نشده است . تمامی اقداماتش بر اساس احکام اسلامی و برای استقرار حکومت اسلامی و به قول برخی از شیادان حکومت اسلامی ، آماده کردن اتوبان ها برای امام زمان شان است. اینان می دانند که چرا فرزندان آزادیخواه این مرز و بوم را تابود می کنند. اینان می دانند که چرا انسان های آزادیخواه را مجبور به توبه می کنند. اینان می دانند که چرا با داروهای ویژه به سبک دوران هیتلر زندانیان را بیمار کنند ، آزادیخواهان و فرزندان شجاع و دمکرات را دسته دسته اعدام می کنند. اینان می دانند که چرا محدودیت برای جوانان ایجاد می کنند. اینان می دانند چرا ضربه های شلاق بر پشت مردمان فرود می آید. اینان می دانند که چرا مردم را مجبور می کنند که طبق احکام متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش زندگی کنند. اینان می دانند که ادامه حکومت راستین خمینی که جانشین پیامبر اسلام و امیر مومنان انها و تنها اجرای بدون قید وشرط احکام اسلامی است. به همین جهت منصفانه نخواهد بود مقایسه آن جوان ناآگاه که به شعارهای تخیلی رهبرانشان مسلسل به دوش گرفت و در خیابان های تهران به راه افتاد و جان باخت را با نیروهای مسلح آموزش دیده رنگارنگ حکومت اسلامی یکسان گرفت.

شما ، من و دیگر دمکرات ها خواستار روشن شدن این اشتباهات مهلک برای بالا بردن آگاهی خود و جامعه هستیم ولی جنایات رژیم اسلامی برایمان روشن است و از آن ها نمی خواهیم که خود را اصلاح کنند ، چون اصلاح پذیر نیستند ( با کسانی که از این رژیم مزد می گیرند و برایش کار می کنند را با حاکمات و آمران و مسولین این حکومت تفاوت قائلیم ، چون بخش بزرگی از اینان نا آگاه هستند و با کار آگاهگرانه می توانند آگاه شوند و از صفوف حاکمان جبار و ستم پیشه اسلامی جدا شوند )، ما خواستار برچیدن این حکومت و استقرار حاکمیت مردم بر اساس موازین حقوق بشر می باشیم.

صداقت و راستی حکم می کند که با خود و مردم یک رو باشیم و حقایق را صادقانه پذیرا باشیم و برای شنیدن نظرات دیگران آمادگی داشته و از نقد و پرسش هراسی به دل راه ندهیم . پیروزی ما در تعمیق آگاهی و مبارزه با استبداد ، خرافات و اندیشه های آسمانی است. به خود اطمیتان داشته باشیم و رعیت و برده شیادان دینی و سیاسی نباشیم. رهبران سیاسی را دائما" مورد سوال قرار دهیم و از آنها بخواهیم که روشن اظهار اندیشه کنند و از بیان نظرات خود هراس نداشته باشند . این حق همه مردمان است که اظهار نظر کنند و از فتوای قتل از سوی ولایت فقیه را به دل راه ندهند. امروز زمانی است که همه صدا ها به یکسو روان است:
در پایان سوال کردن از چهره های سرشناس نهضت سبز بسیار ضروری است و آنها باید نظرشان را نسبت به احکام قتل در اسلام، احکام سنگسار ، دین احباری، حجاب احباری، شنیدن موسیقی و رقص و شادی از سوی جوانان ، قوانین غیر دمکراتیک مندرج در قانون اساسی این حکومت، نظر آنان در باره حقوق بشر و ... احکام و دستورات مستقیم خمینی در باره قتل عام زندانیان، نقش اینان در این زمان و علت سکوت شان و دهها سوال دیگر
برچیدن استبداد دینی و استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم

با آرزوی نیک بختی و پیروزی مردم بر اهریمن استبداد و خفقان دینی و سیاسی

دکتر پ. پیمان
۲۹۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : پروین

عنوان : انتقاد از خود
متاسفانه مردم بی تفاوت نبودند بلکه موافق بودند. فرهنگ شهید پروری که رژیم با آن هنوز زنده است در ایران اسلامی ریشه داشته و اعتماد و اعتقاد به خمینی در اکثریت مردم وجود داشت. دهه شصت با راه ‍پیمایی بزرگ سازمان مجاهدین آغاز نشد بلکه با تمامیت خواهی و انحصار طلبی های خمینی برای تثبیت حکومت اسلامی اش و ولایت فقیه اش که می بایست با کنار گذاشتن همه کسانی که آن زمان لیبرال خوانده می شدند، آغاز شد.
اما خانم صلح جو، اشتباهات سازمان مجاهدین خلق باعث نمی شود که خطاهای به مراتب شدیدتر سازمان فداییان خلق اکثریت نایده گرفته شود. حداقل سازمان مجاهدین خلق و هوادارانش می توانند به این افتخار کنند که به رژیم ولی فقیه نه گفتند. برای من دهه شصت یادآور خطاها و خیانت های سازمان فداییان اکثریت است که باعث سرخوردگی و انفعال جریانات سیاسی فعال آن دوران را داشت.
می بینیم که اعضای سازمان فداییان خلق نه تنها شجاعت و صداقت آقای گنجی و تاج زاده را ندارند که به آنچه کرده اند یا اعتقاد داشته اند اعتراف و عذرخواهی کنند بلکه هنوز با همان روش سابق مخالف شان را بر چسب های مد روز می زنند. مخالفاشان دهه شصت لیبرال و تربچه های پوک بودند امروز نیوکان های امریکایی نامیده می شوند.
به نظرمن اعضای فداییان خلق اکثریت همگی برای رفع اتهام از خود پشت فرخ نگهدار پناه گرفته اند و همه خطاها و خیانت ها را به او نسبت می دهند، برخی از آنها می گویند نگهدار کیسه بکس شده شاید حق دارند چون دیگر اعضایی که در خطاها و خیانت هایشان همدست بوده اند با هوشیاری سیاسی که از دوران چریکی شان هنوز در خود دارند از گفتن حقایق سر باز می زنند.
۲۹۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : بهروز

عنوان : دهه شصت (این مطلب برای بار دوم ارسال می شود)
این که نقش و تقصیر هر جریان در شکست دهه شصت باید کنکاش شود به منظور آن که از تکرار خطاها جلوگیری کرد حرف درستی است منتها هر مقصر را باید به اندازه تقصیرش مورد شماتت قرار داد. سیاست های ویرانگر اکثریت-توده که از همه می خواستند تا در جبهه ضد امپریالیستی به رهبری امام قرار گیرند یا تسلیح برادران به سلاح سنگین را خواستار می شدند و با آغاز اعدام ها از رهبران جمهوری اسلامی می خواستند تا از تقصیر "هواداران ساده لوح و فریب خورده" درگذرد و "رهبران وابسته به امپریالیسم گروهک ها (این اصطلاح را دقیقا حزب توده باب کرد) و سرمداران تربچه های پوک" را سلاخی کند اخلاقا قابل قیاس با سیاست ها و تاکتیک های حماقت بار مجاهدین که جنبش را به قربانگاه کشیدن و هزاران فعال را دم تیغ دادند نیست. حتی اگر سیاست حزب توده و اکثریت را یک انحراف و اشتباه قلمداد کنیم همکاری نزدیک آن ها با حکومت که مثلا سبب شد تیمسار صیاد شیرازی کتبا از همکاری آن ها در کردستان قدردانی کند قابل اغماض، یا حداقل قابل فراموشی، نیست.
۲۹۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : از تهران

عنوان : یک سوال
مجموعه‌ای از حوادث به آن دوره‌ی سیاه انجامید و نه این حرکت یا آن حرکت. این مجموعه حوادث را هرگز نمی‌توان به میل خود تقسیم کرد و ناگهان یک حرکت اتفاقی را برجسته کرد. علاوه بر این، قرار است آن دوران سیاه را تحلیل کنیم ترتیب وقایع تاریخی را به میل خود به هم نزنیم. جنگ بعد از سی خرداد سال ۶۰ شروع نشد. شهریور ۵۹ آغاز جنگ است. روند سازش برخی از نیروهای چپ با جمهوری اسلامی نه در سلسله حوادث خونبار خرداد ۶۰ به بعد بلکه قبل از آن شروع شده بود. و سرانجام آیا نیروهایی که به نیروهای سازشکار در آن دوره معروف بودند، به این دلیل که از قدرت و ناتوانی‌شان در مقابل قدرت سرکوب ارزیابی داشتند، خود را از آن ماجرا دور کشیدند یا نه، در دایره‌ی بازی‌های رژیم در آن مقطع خاص همدست رژیم شدند (در نقش ویترین: ببینید این چپ‌هایی که مسلح نیستند را نمی‌زنیم!) و از این سو برای خود زمان خریدند؟ خانم صلح‌جو ضمن اینکه به نکاتی درست اشاره می‌کند با این غفلت‌ها از راه انصاف خارج می‌شوند.
۲۹۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : تبریک - تبریک که خوب و زیبا نوشته اید و نگاه عینی ائی داشته اید.
من به دو نکته در متن تان نه اینکه انتقاد، بلکه تذکر دارم. من این ۲ نکته را - بطور نسبی و از نگاه خودم - نادرست می دانم.

۱- "اکنون به یمن برآمد جنبش سبز، آن دوران مورد کنکاش دقیق تری قرار می گیرد. با امید آنکه حقایق آن دهه برای مردمی که تا چندی پیش حتی از فجایع اتفاق افتاده بی خبر بودند آشکار شود و راه های رجعت به آن فضای سیاه سیاسی- اجتماعی بسته شود."

عینِ این داستان، در آلمانِ زمانِ نازی بوده است. می دانید عمومِ آلمانی ها چه می گویند؟ می گویند: "آنکه می گوید من بی خبر بودم، یا دروغ می گوید؛ یا نمی خواسته بداند."

۲- "آنها رفتار احزابی را به نقد می کشند که در آن دهه حاضر نشدند بدون امکانات لازم هوادارانشان را به جنگ با رژیم بفرستند و تلاششان در جهت فرو نشاندن آتش تخاصم و جنگ طلبی بود. به گمانم در این دوران سبز متفاوت از آن روزگار سیاه باید از آنها پرسید: آیا آنها در دهه ی شصت امکانات حداقل جنگ را برای هوادارنشان فراهم کرده بودند که به یکباره فرمان آتش دادند؟"

این گروهها که منظورِ نظرِ شما هستند (احتمالاً اکثریت و توده)، نکته‍ی بالا را به نظرِ من هم کاملاً عاقلانه و بالغانه انجام دادند. اما موضوع اینست که در کنارِ این، کارهای بسیار بدی نیز کردند که همه‍ی علاقه مندان به این امور می دانند (گرچه به نظر من، باید درِ تاریخیِ این بحث را بَست و به جلو نگاه کرد. اما خودِ این حضرات مانعِ اینکار می شوند؛ از این طریق که رسماً با اشتباهاتِ بزرگِ گذشته ی خود کم برخورد می کنند و برعکسِ دمکراسیِ غربی، نه استعفا می دهند و نه کنار می روند و نه بازنشسته می شوند).

باز هم به شما بابت متن تان تبریک می گویم.

ناظر
۲۹۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست