سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیام صلح و انساندوستی از شرق - سهیلا وحدتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جلال نوش آبادی

عنوان : پیگیری
آقای "علی کبیری"، مطلبی که نوشته اید گنگ است و متوجه نمی شوم. توهین بیمار روانی را به که زده اید؟ فراموش کرده اید حضرت محمد ص را استغفرالله مجنون و دیوانه می گفتند؟ واضح و محترمانه بنویسید. "حافظه‍ی تاریخ" هم که اگر چه از "تحقیقات نارسا و ناقص" نالیده اند و مدعی "درون و حال" اند، ولی خود ایشان مثل آقای کبیری با مطالعات نارسا هنوز نه مدرک عکس دوم مورد ادعا را ارائه داده اند و نه معلوم داشته اند کجای کار لطمه وارد ساختن به آزادی دیگران و جامعه بوده است.
۴۴۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۰       

    از : فارس هدایتی

عنوان : انصاف
یا رب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آیینه پاک انداز

هموطن عزیزی بر این نکته ایراد گرفته بودند که چرا عبدالبهاء لقب سر از دولت انگلستان گرفته اند. منظور از این چند سطر جواب این ایراد نیست بلکه فراتر رفتن از آن و ریشه یابی علل فرهنگی طرح ایراد است.
دوستان و هموطنان عزیز یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما فقدان انصاف در قضاوت راجع به افراد و پدیده های اجتماعیست. دولتیان و صاحبان قدرت در ایران و ارباب عمایم بدگویی و فحاشی را نشانه ایمان و اقتدار خود می دانند و با چنان وقاحتی به این کار مشغولند که گویی الوقاحه من الایمان. ببینید این رفتار قدرت حاکم چه بر سر ایران عزیزمان آورده. ببینید این فقدان انصاف و کینه پراکنی و بدگویی چگونه ایرانمان ویران کرده. نگذرانیم این رفتار در فرهنگ ما رخنه کند. افراد را در جامعیت عملکردشان ببینیم و بشناسیم به میانگین رفتار و گفتار افراد نظر کنیم نه به موارد خاص. به دنبال ایراد و اتهام نباشیم بلکه با انصاف به دنبال جنبه های مثبت هر پدیده بگردیم. هر فردی و هر اندیشه ایی حرفی برای گفتن دارد به دنبال آن باشیم. خانم وحدتی عزیز مقاله ای جامع راجع به افکار عبدالبهاء نوشته اند که تک تک آنها برای بازسازی ایرانمان ضروریست چرا به دنبال ایراد بگردیم اگر اندیشه ای و راه حلی خوبست قبول کنیم بدون توجه به صاحب اندیشه و راه حل. سه اندیشه در آثار عبدالبهاء و بهاءالله بسیار به چشم می خورد و بر آن تاکید بسیاری شده که بنظر می آید راه حل مشکل کنونی ایران ناگزیر با این سه اندیشه آغاز می شود

۱. انصاف.
«محبوب ترین چیزها نزد خداوند انصاف است» (ترجمه) بهاءلله
«اول انسانیت انصاف است» بهاءالله

در اثری از آثار بهاءالله به اسم اصل کل الخیر او از اصلها می گوید از اصل ایمان که کاستن از حرف و افزودن بر عمل است از اصل ثروت از اصل عافیت الی آخر تا در پایان می گوید اصل تمام چیزهایی که مر شما را گفتم انصاف است. (مضمون)
اگرچه امیرکبیر پیشوا و پیامبر بابیان و هزاران بابی را به فجیعترین نحو به شهادت رساند ولی در آثار عبدالبهاء میبینیم که از خدمات او به ایران تمجید شده است. با این کار عبدالبهاء به ما انصاف را می آموزد.

۲. عدم عیبجویی و دیدن خوبیها .
عبدالبهاء در پی آشتی دادن ادیان و مردمان و فرهنگهاست. او جامعه بشری را به باغی گل تشبیه می کند که تنوع گلها باید باعث زیبایی باغ باشد نه سبب جدایی.
بجای دیدن نکات منفی و ایراد او پیشنهاد می کند که خوبیها را باید دید. در جایی می گوید اگر فردی ۱۰ صفت بد و ۱ صفت خوب داراست به آن صفت خوب ناظر باشید و بقیه را فراموش کنید. البته این به معنی نیست که از انتقاد باید دوری جست. فرق است بین انتقاد و ایراد و تخطئه . انتقاد باید سازنده و در قالب مشورت بیان شود. در آثار بهاءلله و عبدالبهاء بر مشورت و راه های تصمیم گیری جمعی بسیار تاکید شده.

۳. همکاری و اتحاد .
«بگو ای دوستان سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان همدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار». (بهاءلله)

آینده ایران فقط از طریق همکاری گروه های مختلف امکان پذیر است . جنگ ایدولوزی ها باعث ویرانی ایرانست.

در نهایت باید بگویم که لقب سر را عبدالبهاء به خاطر کمک های بشر دوستانه اش به مردم فلسطین و سربازان انگلیسی در قحطیی که در جنگ جهانی در آن سرزمین رخ داده بود گرفت. آیا او نباید جان همنوعان خود را نجات می داد انصاف دهیم انصاف.
۴۴۴۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : ابراز قسمتی از واقعیت یک دروغ کامل است!
خانم وحدتی دست به تاریخ نویسی درباره ی مسلک بهائیت زده اند. اینهائی که ایشان نوشته اند، شبیه شرح داستان از میانه ی آنست. این فرقه آنطور که کوشش در نشاندادن اهداف آن کرده اند، نبوده، نیست و نخواهد بود. چند سال پیش نیز میخواستند از یک بیمار روانی که براثر استعمال بیش از اندازه ی حشیش، مغزش فاسد شده و مرتباً شعار "انالحق" سرداده بود، یک پیغمبر جدید تحویل مردم ایران بدهند. داستان این پیامبر جدید داستانی بسیار مفصل است و نشان از این واقعیت دارد که دستهای پنهان توطئه چگونه در تلاشند تا ملت ما را ذلیل و از هستی ساقط کنند. ا زدوستان خواهشمندم تا از ترویج خرافات و کمک به نگاهداری مردم ما در ظلمات جهل و نادانی، جداً خودداری کنند.
۴۴۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۰       

    از : جلال نوش آبادی

عنوان : لطفا
حافظه‍ی تاریخ نوشته: "البته عکس دیگری هم است که بطرف آن میز و بحالت خم شده (زانو زده) پشت بدوربین عکاسی دارد... من عکسهارا دیده ام". تا حال هیچ جا چنین عکس دومی دیده نشده. بنابراین لطفاً آدرس اینترنتی آن را بدهید و اگر در اینترنت نیست آن را در جایی بگذارید تا اولا معلوم شود آن عکس چیست، و پس از آن به تعبیر آن پردازید.
۴۴۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : ‎‫ ما درون را بنگریم و حال را * نی برون را بنگریم و قال را «مولانا»‬
سوی صحبت من بآن عده متعصب و کوته اندیش مذهبی گراست که با هزار «دلیل و برهان» سعی در حقنه کردن «درستی» دین گویا جدید (بهائی) هستند و تا انجائی پیش میروند که همانند همان کوردلان و ثنا گویانی که تمثال مبارک خمینی را در ماه دیده اند برای «حقانیت» دین خود استدلال میکنند. از جمله فردی در بخش نخست این مقال «تحقیقاتی» حد مبالغه را آنقدر در چهارجوب دنیای کوچک خویش بالا میبرد که حتی «مرغ پخته» به پرواز درمیآید. وی مینویسد « مخترع و فیزیک دان آمریکایی که در سال ۱۸۶۳ دستگاه تلگراف دوپلکس و در ۱۸۷۷ میکروفون را اختراع نموده بود در سال ۱۹۱۲ حضرت عبدالبهاء را در نیویورک ملاقات نمود و راجع به این موضوع می نویسد" ملاقات این شخص بزرگوار (عبدالبهاء) بمن فهماند که تمامی اختراعاتی را که من کرده ام بعلت وجود عبدالبهاء در جهان و بمنظور پیشرفت و ترقی سریع دیانت بهایی بوده است ..... " . دیدن تمثال خمینی در ماه باعث خواهد شد که در صد سال دیگر مصبیتی بایران و مردم ایران این شخص وارد کرده تحت شعاع قرار بدهد و جزو امامان و معصومان و «ناجی» بشریت و زیارتگاه از تاریخ بیخبران بشود. بهمین خاطر در کامنت کوتاه اول باین «  کاشکی تحقیقات شما از نیمه شروع نمیشد. ومقداری از جنبش دهقانی که به جنبش بابی مشهور است پایه و اساس ایجاد این دین جدید گشت سخنی «بهدر» میدادید. آزادی باید بدان حد باشد که اعتقادات هرکس بهرچیزی مورد احترام و محفوظ باشد تازمانیکه بآزادی دیگران و جامعه لطمه وارد نسازد» بسنده کردم. باکمال ناباوری متوجه شدم که دوباره از «کم» اطلاعی عام از مقوله ایجاد مذهب بهائی در ایران، تاریخ نویسی بصورت ناقض برای تبلیغ این دین ادامه دارد. حتمآ خانم نویسنده و مبلغ این دین با اطلاع هست، که «تحقیقات» نارسا و ناقص برای هدف مشخص، نتیجه معکوسی را میتواند دنبال داشته باشد. بحث برسر استفاده کردن و نکردن لقب «سر» از جانب عبدالبهاء نیست. در اینکه این لقب را گرفته اشتراک نظر وجود دارد، از این مراسم عکسهای زیادی موجود است. از جمله شخصی در کامنتی در «رد» نظرم بیان داشت « اولا در آن عکس بر خلاف تصور شما عبدالبها نه تنها زانو نزده بلکه پشت به فرماندار انگلیس بر روی صندلی نشسته؛ فرمانده هم ایستاده» . درست است عکسی از ایشان وجود دارد که در بغل میزی که پرچم انگلیستان و الواح قرار دارد روی صندلی نشسته و بطرف دوربین عکاسی نظر کرده است. البته عکس دیگری هم است که بطرف آن میز و بحالت خم شده (زانو زده) پشت بدوربین عکاسی دارد. اینکه نیایش و دعاگویی بدولت فخیمه اورا بفرم اصلی ( orginal) آن استناد نکردم و فقط بفرم «مضمون بیان» نوشتم، در اصل قضیه محتوای نیایش وی تغیری نمیدهد. من عکسهارا دیده ام و من حتی از پاره ای از نوشتجات محمدعلی باب و جنبش مترقی بابیان و بانضمام کتاب اقدس را هم مطالعاتی انجام داده ام.هیچ تعصبی در باره هیچ دینی هم ندارم. جلوگیری از تحریف واقعیات تاریخی امر مهمی در لغزشهای سرنوشت ساز آینده خواهد بود. بار دیگر نوشته قبلی خودم را تکرار میکنم که « ناگفته روشن است که اعتقادات مذهبی هر کسی بهرچیز و موجودی (پیامبران برخاسته از گذشته و ظهور آنان در آینده) تا زمانیکه مخیل آسایش و باعث بردگی افراد جامعه نباشد، بعنوان مسئله خصوصی مجاز و مورد احترام است. در شرق پیام آوران بسیار بزرگی برای صلح و سعادت بشریت علم گشته اند(جنبش بابیان)، حال چه سری وجود دارد که قرعه بنام سر (SIR) عباس افندی بعنوان پیام اور صلح مطرح بشود؟ نویسنده محترمه این مقاله بیشتر و بهتر از من دانائی دارد». البته انتظار توضیح و یا نکته تکمیلی از جانب نویسنده نیست زیرا این سری مقاله در باره تبلیغ دین بهائی «پ د اف» شده است و هیج تغیر و جواب بسوالی را واجب و ثواب نمیداند.
۴۴٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۰       

    از : neeknal

عنوان : لقب سر و زانوزدن جلوی نماینده انگلیس؟
اما مطلب "حافظه تاریخ"
اولا در آن عکس بر خلاف تصور شما عبدالبها نه تنها زانو نزده بلکه پشت به فرماندار انگلیس بر روی صندلی نشسته؛ فرمانده هم ایستاده
دوما عبدلبها هیچگاه و در هیچ نوشته ای از این لقب استفاده نکرده، بلکه همیشه و در همه نامه ها خود را عبدالبها خوانده.
علت اعطای لقب سر هم ده ها بار گفته شده، منجمله در کتاب "کنکاشی در بهائی ستیزی" در جواب مجعولات عبداله شهبایز، اگر علاقمند به آشنائی با این مسئله هستید کتاب را مطالعه کنید.

درهر صورت زمانی که روحانیون بزرگ مانند شفتی و محمد اصفهانی مجاهد و آقا نجفی جهت اهداف انگلیس کار می کرده اند و اغلب پادشاهان مملکت ما نزد آنها به گدائی مشغول بوده اند، رفتار شایسته عباس افندی می بایست باعث افتخار هر ایرانی وطن دوست باشد.
۴۴٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : neeknam

عنوان : سفرهای عبدلبهاء
جناب peerooz، در شرایط سفر عبدالبهاء معجزه ای در کار نبوده. برای روشن شدن مطلب باید نگاهی به تاریخ انداخت که شما با اشاره به محمد رضا شاه این کار را انجام دادید. اما من هم میخواهم نمونه های دیگری برای شما بیاورم.
محمد علی سیاح - بچه آخوندی که چند سال طلبگی و روضه خوانی یاد گرفته بود به زادگاهش محلات برگشت، پدرش قصد داشت که دختر برادر خود را برای او بگیرد اما پدر دختر حاضر نشد دخترش را به یک بچه اخوند بدهد. محمد علی جوان قهر می کند و بدون سواد و بی پول راهی سفر به اروپا می شود. هر سوراخ و سنبه ای را در اروپا می بیند. به قول کامران میرزا پسر ناصر الدین شاه و حاکم تهران که می گوید"فلان دنیا را پاره کرده" حاج سیاح "با چند تن از پادشاهان آن عصر ملاقات می کند و به هر شهر که وارد می شود در مساجد، موزه ها، مدرسه ها، دار الفنونها، چاپ خانه ها، کتاب خانه ها، آثار باستانی... دیدن می کند." (سفرنامه حاج سیاح به فرنگ به کوشش علی دهباشی) حال یک بچه آخوند توانسته بی سواد و بی پول به این سفر برود،
پس عبدالبها، یک انسان فرهیخته که بامداد درباره او می نویسد "مردی بوده است بسیار زرنگ، زیرک، باهوش، سیاس، مطلع، با گذشت، مردم شناس، مردمدار" که حتما باید به قول شما با :کله گنده ها" رابطه داشته باشد. حال تازه دعوت ثروتمندان را هم نپذیرفت و به دعوت بهائیان اروپا و امریکا سفر به آنجا کرد و بیشتر در منازل آنها صحبت می کرده. بنابرین نیازی به معجزه نبوده.
۴۴٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : neeknam

عنوان : خدمات بهائیان
درباره سوال بدران لهران: بهائیان از زمانی که مدارس جدید از دیدگاه علمای اعلام جرم نابخشودنی بود ، بیش از ۵۰ مدرسه در ایران تاسیس کردند.
زمانی که دختران به فتوای اقایان حق تحصیل نداشتند مدارس دخترانه تاسیس کردند. در زمانی که در آبهای معروف و مشهور خزینه باصطلاح حمام می کردند برای اولین بار حمام دوش ساختند.
اولین شرکت تعاونی به نام نونهالان تاسیس کردند. زمانی که زنان دارای هیچ حقی نبودند انجمن های ترقی نسوان را ایجاد کردند...و ...
۴۴٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : بابک ص

عنوان : تقدیر
بسیاری از زوایای تاریخ مملکت ما بعلت تعصب مومنین به هر دین و آیین و جزم اندیشی روشنفکران تاریک مانده و در تاریخهای مدون ما از مسیر اصلی منحرف شده است. روش تحقیق خانم وحدتی که در نهایت بیطرفی و با دقت و وسواس مثال زذنی تهیه شده می تواند الگویی باشد برای روشنفکران این مملکت که از علایق و سلیقه های خود گذشته و برای آگاهی بخشی به طالبین حقیقت قدم موثری بردارند ، زیرا اصلاح این مملکت جز از طریق آگاهی مردمان و تغییر اخلاق و روشهای متحجرانه و متعصبانه و آمیخته با خرافات ممکن نیست.
از زحمت شما و مقاله زیبایتان بسیار آموختم. متشکرم
۴۴٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : الف ـ پرسشجو

عنوان : رابطه بهائیت با حیفا و عکا سرزمین فلسطین؟
« الباب الخامس و العشر من الواحد الثامن فی ان فرض لکل احد ان یتاهل لیبقی عنهمامن نفس یوحد الله ربها و لابدان یجتهد فی ذلک وان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن ذلک یحل علی کل واحد ان یاذن د نه لان یظهر عنه الثمره» یعنی واجب است ازدواج برتمام افراد تا آنکه فرزندی از او باقی بماند و اگر در زن یا مرد مانعی پیدا شد از آوردن فرزند حلال است که اذن دهد همسر خودرا برای آنکه ثمره ای از او باقی بماند. بی جهت نیست که درایران طرفداران این دین منشعب شده از اسلام را بخاطر اینکه وجود تعصبات جاهلیه مانند تعصبات سیاسی، جنسی، نژادی، قومی و دینی را از بین برندهٔ بنیاد عالم انسانی می‌دانند، «کافر» و ضد ایرانی میدانستند. خیلی مایل هستم بدانم که از چه زمانی و چرا حیفا و عکا از سرزمین فلسطین مکانهای «مقدس» بهائیان گردیده است؟ و چگونه یک «پیغمبر» ساخته شده در ایران و طرفدارانش صاحب آنمناطق شده اند؟
۴۴٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست